مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۶۱.
۱۶۲.
۱۶۳.
۱۶۴.
۱۶۵.
۱۶۶.
۱۶۷.
۱۶۸.
۱۶۹.
۱۷۰.
۱۷۱.
۱۷۲.
۱۷۳.
۱۷۴.
۱۷۵.
۱۷۶.
۱۷۷.
۱۷۸.
۱۷۹.
۱۸۰.
هستی شناسی
حوزه های تخصصی:
انتوتئولوژی، حضور همزمان هستی شناسی و الهیات را در متافیزیک به رسمیت می شناسد. در انتوتئولوژی، خدا در مفهوم متافیزیکی خویش، به مثابه موجودی در میان دیگر موجودات است با شماری از صفات ایجابی همانند علت العلل و ذاتی دست یافتنی و شناختنی و قابل نامگذاری برای بشر. به ادعای هایدگر، متافیزیک با ساختار انتوتئولوژیک خود، خدا را به مفهومی متافیزیکی تنزل داده که فاقد هر گونه شکوه و هیبتی برای عبادت است. پرسش این است که آیا فلسفه سینوی ساختاری انتوتئولوژیک دارد؟ دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: یکم. تلقی هایدگر از متافیزیک تلقی نادرستی است که فلسفه سینوی آن ویژگی ها را ندارد. حتی درصورت عدم پذیرش دلایل ارائه شده در نادرستی این تلقی، و به فرض صحت آن، مؤلفه ها و لوازم انتوتئولوژی به روایت هایدگر و ماریون را نمی توان در فلسفه سینوی به نحو قاطع یافت؛ دوم. هرچند ابن سینا از خدا به جهت وجودش در فلسفه اولی سخن می گوید، اما وجود را نه حقیقت خدا که از لوازم حقیقتش می داند و حقیقتش را نامعلوم معرفی می کند. در عوض برای جبران محدودیت های شناختی فراروی بشر در متافیزیک سعی می کند فیلسوفانه از امکانات درونی تعالیم وحیانی مدد گیرد و به جای به کارگیری الهیات ایجابیِ انتوتئولوژی از متافیزیک سلبی ایجابی بهره ببرد.
بررسی سیر مراتب هستی در بینش عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۴
113-134
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا با تحلیل و بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین محمد بلخی درباره سیر مراتب هستی، اولاً جایگاه مباحث هستی شناسی را دراندیشه و آثار این عارف بنام تبیین کند تا از این طریق، زمینه شناخت بیشتر بینش عرفانی این عارف فراهم شود. ثانیاً تفاوت نوع نگاه مولانا به مباحث هستی شناسی را با دیدگاه های هستی شناسانه فلاسفه و متکلمین مشخص کند. نگارنده با روش تحلیلی- توصیفی به این نتیجه رسیده است که با توجه به بسامد اندک مباحث هستی شناسی در آثار مولوی در قیاس با موضوعات مرتبط با انسان شناسی و خداشناسی، بینش عرفانی مولوی متکی بر دو رکن انسان شناسی و خداشناسی است. همچنین مولانا به عنوان یک عارف بر خلاف فلاسفه و متکلمین، از ورود به جزئیات مباحث هستی شناسی پرهیز کرده و گاه ممکن است این مباحث را با مباحث معرفت شناسی نیز همراه کند.
بررسی باورهای هستی شناختی دانش آموزان پایه چهارم ابتدایی و کتاب های درسی هدیه های آسمان براساس مؤلفه های مبانی هستی شناسی در سند تحول بنیادین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
231 - 258
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی دیدگاه دانش آموزان پایه چهارم در باب شناخت خداوند و عالم هستی بر اساس مبانی هستی شناسی مندرج در مبانی نظری سند تحول بنیادین (ملهم از نظریه ملاصدرا) و همچنین بررسی کتاب هدیه های آسمان پایه دوم تا چهارم از نظر همسویی با این مبانی است. جامعه آماری شامل کتاب مبانی نظری تحول بنیادین، چاپ 2018 ، کتاب های هدیه های آسمان پایه دوم تا چهارم و نیز از بین دانش آموزان پایه چهارم دختر در منطقه 20 تهران، 25 نفر به صورت تصادفی خوشه ای از بین مدارس غیر انتفاعی و دولتی انتخاب شدند. روش پژوهش، کیفی است که با استفاده از پدیدارشناسی و تحلیل مضمون انجام شده است. در تحلیل محتوا برای استخراج مؤلفه ها و کدگذاری از تحلیل مضمون (تم) و برای تحلیل داده های حاصل از تحلیل محتوا از روش آنتروپی شانون استفاده شد. نتایج نشان داد؛ همسویی در باور دانش آموزان در باب هستی شناسی و مؤلفه های این بخش از سند تحول بنیادین وجود دارد. همچنین ضریب اهمیت روش آنتروپی شانون نشان داد آشنایی با صفات خداوند با 55 صدم ، نحوه ارتباط با خداوند 24 صدم و اشاره به نعمت های خداوند با 20 صدم به ترتیب بیشترین و کمترین میزان اهمیت را در کتاب های هدیه های آسمان داشته است که نیازمند بررسی بیشتر برای ارتباط مستحکم بین صفات بی شمار خداوند و ذکر نعمت های همسو با این صفات از نگاه عینی گراییِ همراه با تفکر و تعقل محوری است تا زمینه پرورش خلاقیت از کودکی فراهم شود.
کارل اشمیت: مطالعه ای در امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
273-288
رساله مفهوم امر سیاسی اثر کارل اشمیت برای نخستین بار در سال 1932 در آلمان منتشر شد. این رساله درون خودش بیانی صریح درباره آن معیاری دارد که به اعتبار آن می توانیم عرصه سیاست را از عرصه های دیگر تمییز بدهیم. معیاری که نهایتاً آبجکتیویته سیاست را بررسی می کند، آن معیار بنیادینی که به اعتبارش می شود این مسئله را دریافت که تحتِ چه شرایطی درون حوزه سیاست قرار خواهیم گرفت. ازآن جایی که رساله مفهوم امر سیاسی اشمیت در حوزه های عمل و نظریه پردازی سیاسی امکانات تازه ای را درمقابل نظریه پردازان و سیاست مدارن ایجاد کرده، ضرورت مطالعه انتقادی آن بیش از هر متن دیگری برای ما مطرح خواهد بود. براساس همین ضرورت است که مقاله حاضر در رویکردی انتقادی تلاش کرده است تا در درجه اول مفاهیم اساسی و بنیان های نظری پیوسته با آن ها را در رساله اشمیت مشخص کند و نهایتاً ایده ای مقدماتی برای به چالش کشیدن آن ها را در پیش پای خوانندگانش قرار بدهد.
رویکردهای تقابلی روش در علوم انسانی و ارائه الگویی بدیل: معرفی و نقد مجموعه مقالات نگاهی کثرت گرایانه به رویکردها و روش شناسی ها در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مهر ۱۳۹۸ شماره ۷ (پیاپی ۷۱)
349-368
این مقاله به تحلیل و نقد مجموعه مقالات نگاهی کثرت گرایانه به رویکردها و روش شناسی ها در علوم اجتماعی ویراسته «دوناتلا دلاپورتا» و «مایکل کیتینگ» و ترجمه «محمدجعفر جوادی ارجمند» و «مجید فرهام» می پردازد. هدف نویسندگان این مجموعه مقالات تسهیل تعامل میان پژوهش گران و غلبه بر کلیشه های موجود ازطریق به رسمیت شناختن تکثر رویکرد ها در حوزه علوم اجتماعی بوده و منظور از این مقاله نیز تسهیل دست یابی به همان اهداف است. در مجموعه موردنقد پانزده مقاله وجود دارد که حاصل تجربه های تدریس گروهی از پژوهش گران انستیتو دانشگاه اروپایی است. این مقالات آشنایی بیش تری در مخاطبان از فضای نظری و کاربردی تحقیقات کیفی، کمی، و تلفیقی ایجاد می کند. نویسندگان از صدها منبع نکات روشی متعددی را تشریح کرده اند. مباحث این مقالات می تواند مورداستفاده پژوهش گران علوم اجتماعی، سیاسی، روابط بین الملل، و مطالعات منطقه ای قرار گیرد. این مقالات نقاط مشترک و مکمل رویکردهای موردبحث را شناسایی و به پژوهش گران کمک می کند تا به تفاوت های اساسی میان آن ها آگاه شوند و بتوانند آن ها را با یک دیگر تلفیق کنند. کمک به اشراف بر مواضع نظری مختلف و تولید و انجام طرح های پژوهشی ازجمله قابلیت های دیگر مجموعه نقدشده است.
هستی شناسی ها و برچسب زنی اجتماعی: روابط و کاربردها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی شناسی و برچسب زنی اجتماعی، شیوه های نوین سازماندهی، بازنمون و اشتراک دانش در محیط الکترونیکی هستند که علیرغم تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، می توانند به ارتقاء یکدیگر کمک نمایند. هدف پژوهش حاضر شرح روابط و کاربردهای این دو در پیوند با یکدیگر است. مطالعه حاضر با رویکرد کتابخانه ای و مفهومی نگارش شده است. اطلاعات لازم با استفاده از بررسی و مطالعه منابع اطلاعاتی چاپی و الکترونیکی موجود در کتابخانه ها، اینترنت و پایگاه های اطلاعاتی فارسی و انگلیسی گردآوری شد. اگرچه جایگاه برچسب ها در مبحث وب 2.0 و جایگاه هستی شناسی ها در مبحث وب معنایی است، اما می توان از برچسب ها در وب معنایی و از هستی شناسی ها در وب 2.0 بهره گرفت. استفاده از هستی شناسی در وب 2.0، ایجاد ساختار معنایی و رفع نقص ها و ضعف های آن را در سازماندهی و بازیابی به دنبال دارد که ناشی از دشواری های مربوط به کاربران، واژگان و همچنین ضعف های سیستم در برچسب زنی در وب 2.0 است. استفاده از برچسب ها در هستی شناسی نیز، به روز شدن، کاربردی تر شدن و پذیرش آن را در جامعه کاربران در پی دارد که نبود یا کمبود این موارد به دلیل کم توجهی هستی شناسی به کاربران نهایی و به روز نبودن متون و منابع مورد استفاده در ایجاد هستی شناسی هاست.
تاثیر مدرنیته بر مبانی اندیشه ی سیاسی ایران در دوران قاجار(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارزیابی تحول مبانی اندیشه ی سیاسی ایران در مواجهه با مدرنیته و سنجش پیامدهای آن در زندگی سیاسی ایرانیان در دوران قاجار بود. سوال اصلی این است که مبانی حاکم بر اندیشه ی سیاسی در ایران، قبل از مواجهه با مدرنیته بر چه گزاره های اساسی معرفتی استوار بوده و پس از مواجهه، این گزاره ها چگونه متحول شده اند؟ در این پژوهش، تاثیر مدرنیته بر حوزه ی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی اندیشه ی سیاسی ایران در دوران قاجار مورد تحقیق قرار گرفته و میزان تحولات هر یک از این سه بخش و نتایج آن ها بررسی شد. داده های این پژوهش با رویکرد تاریخی و در چارچوب روش تحلیل کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج نشان می دهند که در آغاز، این مواجهه فعالانه بوده و تحول در اندیشه ی سیاسی و ساختارهای آن با حفظ اصول کلی مبانی اندیشه ی سیاسی رخ داده است؛ ازاین رو، به ندرت با مکتوباتی مواجه می شویم که بر نقض مبانی مستقر ناشی از این مواجهه دلالت داشته باشند
تدوین چارچوب نظری معرفت شناسی مکان در مطالعات میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تخصص گرایی شکل گرفته میان رشته های مختلف موجب شده است پدیده مکان به دلیل ماهیت گسترده و پیچیده ، با تعارضات معنایی بسیاری در بستر فلسفی ماهیت خود مواجه شود. این آشفتگی معنایی به دلیل نبود معنای مشترک میان رشته های درگیر در مفهوم سازی این پدیده است. در این مقاله دیدگاه های مختلفی درمورد مکان بررسی شد. هدف این پژوهش، یافتن روایتی منفرد و منحصر به یک رشته نیست، بلکه به دنبال نگاهی منسجم تر برای گونه شناسی تعاریف و تدوین مدلی برای درک میان رشته ای این پدیده است. مفهوم مکان پویاست و پیوسته در طول زمان بازتعریف می شود؛ بنابراین این مفهوم یابی بدون درنظرگرفتن بعد زمان کامل نیست. براین اساس مفاهیم مرتبط با چیستی مکان در گذر زمان با تکیه بر روش کیفی و تحلیل محتوا بررسی شد. در گام نخست رشته های مطالعاتی گوناگون، واژگان و مفاهیم آن ها در مطالعات مکان شناسایی شد. فلسفه و پدیدارشناسی، روان شناسی محیطی، جغرافیای انسانی، جامعه شناسی، اقتصاد شهری، مدیریت و سیاست گذاری، فضای سایبری، طراحی و برنامه ریزی شهری، هریک واژگان و تعاریف خاصی برای ساخت مکان ارائه کرده اند. سپس تعاریف مختلف ارائه شده در چهار گونه مکان به عنوان مجموعه ای از نشانه های بصری، مکان به عنوان محصول، مکان به عنوان فرایند و مکان به عنوان معنا دسته بندی شدند. این تقسیم بندی نشان دهنده تحول مطالعات مکان از رویکردهای مبتنی بر عینیت به مطالعات مبتنی بر حقیقت و معنای مکان است. به منظور دستیابی به فهمی مشترک در مطالعات معرفت شناسی مکان، مدلی بر مبنای مطالعات میان رشته ای تدوین شد. با توجه به ماهیت میان رشته ای طراحی و برنامه ریزی شهری این رشته می تواند حلقه واسط نظری میان رشته های مختلف عمل کند.
جستارهای نوین در شناخت نظری مفهوم جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۹
1 - 20
حوزه های تخصصی:
در فلسفه علم و به ویژه در علوم انسانی، تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات مورد مطالعه دارای مبانی هستی شناسانه و معرفت شناسانه متفاوت و حتی متضاد است؛ به عبارت دیگر، شناخت یک مفهوم در مکاتب مختلف می تواند دارای تعاریف متضاد باشد. از این جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین، یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده حوزه معرفتی جغرافیای فرهنگی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف فلسفی از جمله در پدیدارشناسی متفاوت است؛ از این رو با توجه به بنیادین بودن نوع پژوهش، کوشش شده با مراجعه به مستندات معتبر نظری نوعی نگاه نقادانه در رابطه با شناخت جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی ارائه شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصولاً ساحت هستی شناسانه جغرافیای فرهنگی در زیرمجموعه علوم جغرافیایی ناشی از ادراک و شناخت ذهنی پدیده ها در ذهن انسان (دیزاین) در یک قلمرو فرهنگی- اجتماعی متمایز است. ضمن اینکه انسان در مکان خود به ایجاد و توسعه روابط اکولوژیکی می پردازد و پیوند خود را در ابعاد مختلف با آن مستحکم می کند و آنچنان به مکان وابسته می شود که از حد روابط مادی با مکان فراتر می رود و نوعی علاقه حسی، عاطفی و غیرمادی شکل می یابد. برحسب این دیدگاه، شکل گیری فرایند توسعه در یک قلمرو فرهنگی- فضایی مستلزم برانگیختن ارزش ها و سرمشق های رفتاری خاص میان عموم مردم است. از حیث روش شناسی نیز اصولاً جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی بر اساس روش شناسی کیفی، توسعه پیدا می کند که وابسته به شناخت دقیق احساس ها و اذهان مردم نسبت به فضای جغرافیایی است
هستی شناسی صدق از منظر استاد جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اخلاق سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۵
۵۵-۶۸
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد به روشی تحلیلی، هستی شناسی صدق در منظومه فکری آیت الله جوادی آملی را ترسیم نماید. هستی شناسی مورد نظر در این مقاله، هستی شناسی به معنای خاص آن در حوزه علم کتابداری (دانش شناسی) است. به این معنا که مفهوم صدق و مفاهیم مترادف و هم ریشه آن و نیز نوع ارتباطات این مفهوم با سایر مفاهیم، از میان حدود شصت اثر از آثار این عالم وارسته، واکاوی شده و تبیین گردیده است. حاصل آنکه در دیدگاه علامه جوادی آملی مفهوم صدق، علاوه بر کاربرد معنایی خاص (صدق در اخبار) در معنای جامع (انشائیات، وجوب و امتناع تکوینی یعنی بود و نبود حقیقی و بود و نمود) نیز به کار رفته است و در هندسه معرفتی وی، مفهوم صدق به صورت مجزا از سایرمفاهیم درنظر گرفته نشده و پیوستاری از ارتباط با مفاهیم متعددی نظیر حق، تکوین، ملائکه، روح انسانی، فطرت انسانی، دین حق، آزادی و حریت، عقل و انسان کامل است.
رهیافت بومی سازی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال شانزدهم تابستان ۱۳۸۹ شماره ۶۳
29 - 53
رهیافت های گوناگونی در حوزه روش شناسی علوم انسانی ارائه شده است. رهیافت های تجربه گرایی، طبیعت گرایی، رفتارگرایی، تفسیری، ساختارگرایی و پساساختارگرای، گفتمانی، انتقادی، پست مدرنی و فمینیستی در غرب ادبیات غنی دارد. این رهیافت ها، در اغلب کتاب های روش شناسی مطرح و در قالب ارکان سه گانه هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، محتوای آنها عرضه می شود. با توجه به اهمیت و ضرورت بومی سازی علوم انسانی، در سیاست گذاری علمی کشور، نویسنده در جهت اشاعه فرهنگ بومی سازی، نخست تلقی معتدلی از بومی سازی علوم انسانی ارائه می کند و سپس می کوشد برای رهیافت بومی سازی علوم انسانی نیز، مانند دیگر رهیافت ها، زمینه تدوین اولیه ارکان سه گانه هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی را فراهم کند. پس از طرح اولیه چنین زمینه ای و نقادی و آشکار شدن خلأها و ضعف های آن می توان به نظریه غنی شده ای دست یافت که در همه رشته های علوم انسانی کاربردی باشد.
رهیافت هستی شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
191 - 219
حوزه های تخصصی:
نظریه های «شکل گرایی» و «واقع گرایی» در آرای فیلسوفان هنر و بالتبع آن در آرای دوران کلاسیک «نظریه فیلم» در منازعه ناتمام فیلسوفان «واقع گرا» و «ایده انگار» در سرآغاز شکل گیری مابعدالطبیعه مغرب زمین و اقوال و آرای افلاطون و ارسطو تا جدل عقل گرایان و تجربه گرایان در بدو رنسانس قابل ردیابی است. با عنایت به شکل گیری پدیده سینما در آغاز به کار دوربین «لومیر» در ساحت واقع گرایی و دوربین «مه لیس» در سپهر شکل گرایی و تأثیر شگرف هر دو بر پیشرفت و توسعه زبان سینما و وجود نقاط قوت و نکات سازنده در هر دو نظریه به نظر می رسد، در عدم امکان خروج از انسداد منازعه باید تردید روا داشت. مدعای این نوشتار بر آن است که این منازعه یک جدلِ «شناختی» است و رهیافت متفکران اسلامی مبنی بر رویکرد «هستی شناختی» در ساحت عالم خیال راهگشای خروج از این بن بست خواهد بود. چنانچه آرای ژیل دولوز آخرین متفکر ژرف اندیش نظریه فیلم این رهیافت را غنیمت می شمارد.
بنیادهای هستی شناختی حکومت دینی (بر اساس نظام حکمت صدرایی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی تحقیق حاضر این است که بنیادهای هستی شناختی صدرایی چه نقش و تأثیری در تحلیل حکومت دینی، به عنوان یکی از مباحث مهم فلسفه سیاسی اسلامی دارند؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا با استفاده از روش توصیفی به چهار مسأله مهم از مبانی هستی شناختی صدرایی پرداخته ایم و سپس از روش توصیفی تحلیلی، نقش آن مبانی در تبیین و تشریح حکومت دینی از نگاه صدرا را بررسی کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد اصولی چون ذومراتب بودن هستی، غایت مندی نظام هستی، تضاد و تزاحم در عالم ماده و همچنین حرکت جوهری و تغییر تدریجی در عالم ماده، تأثیری مستقیم بر مباحث فلسفه سیاسی صدرایی از جمله مسأله حکومت دینی دارد. بر اساس این مبانی، می توان تصویری تشکیکی و ذومراتب از حکومت دینی ترسیم کرد که از حکومت انبیا تا حکومت عالمان و مجتهدان را شامل می شود.
رئالیسم و ایده آلیسم هستی شناختی و معرفت شناختی از دیدگاه علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه جعفری در دو رویکرد متفاوت، در حیطه هستی شناسی به رئالیسم و در حیطه معرفت شناسی به نوعی ایده آلیسم معتقد است. وی در مقام هستی شناسی با ارائه استدلال های چند، ثبوت جهان خارج را امری مسلم انگاشته، و از این عقیده دفاع می نماید، . البته بر استدلال هایی که وی در این مقام ذکر نموده می توان انتقاداتی داشت. اما در مقام معرفت شناسی، با ابداع نظریه بازیگری های ذهنی، تطابق عین و ذهن را امری غیرممکن دانسته و ذهن را از حالت تماشاگری صرف خارج می کند؛ این امر او را به سمت نظریه ایده آلیستی معرفت شناسانه سوق می دهد. وی در این مسئله تا حدودی به نظریه ایده آلیسمی معرفت شناسانه کانت نزدیک می گردد، هرچند تمایزاتی نیز بین نظر او و کانت وجود دارد. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . . . .
بررسی تمایز هستی شناسی یونانی و اسلامی؛ در بسترِ فلسفه ارسطو و ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۲
87 - 110
حوزه های تخصصی:
متافیزیک یا هستی شناسی مهمترین جریان فلسفه یا به تعبیری کل جریان فلسفه در تاریخ است. ارسطو و ابن سینا، هر یک جداگانه تأثیر ژرفی بر تاریخ متافیزیک گذاشته اند. ارسطو به عنوان مؤسس متافیزیک توانست با تسلط بر کل جریان فلسفه یونان برای نخستین بار اقدام به ایجاد نظام جامع فلسفی کندکه تقریباً تمام مباحث متافیزیکی بعد از خود را پوشش داده و تاریخ آن همواره باید ناظر به ارسطو نوشته شود. اما فلسفه ابن سینا برخلاف ابن رشد با فلسفه ارسطو فاصله بسیار گرفت؛ بنابراین می توان از دو هستی شناسی متمایز سخن گفت که در تاریخ متافیزیک از قرون وسطا تا هگل به روشنی مطرح هستند، چه بسا اثر ابن سینا بیش از ارسطو بر تاریخ متافیزیک حک شده باشد! پژوهش حاضر به دنبال این است که به طور بنیادین و بر اساس نحوه جهان نگری این دو فیلسوف زمینه بازخوانی تاریخ فلسفه را هموار کند، به طوری که بنیاد متفاوت نظرات فلسفی آنها کاملاً متمایز و آشکار شود. روش مورد نظر پژوهش، پدیدارشناسی هرمنوتیک است که به دنبال پیدا کردن بنیاد متفاوت اندیشه در این دو تطور متافیزیکی است.
نقد کتاب فلسفه علوم اجتماعی؛ به سوی پراگماتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
پاتریک برت بر این باور است که پراگماتیسم با وجود ظرفیت های فراوانی که در گستره فلسفه علوم اجتماعی دارد، هنوز جایگاه شایسته خود را نیافته است؛ زیرا فیلسوفان علوم اجتماعی آن گونه که باید، به آن توجه نکرده اند. او معتقد است می توان به خوبی از پراگماتیسم در این عرصه بهره برد و به کمک آن، افق های تازه ای پیش روی علوم اجتماعی گشود. او در کتاب فلسفه علوم اجتماعی؛ به سوی پراگماتیسم، مبتنی بر نقدهایی که به علوم اجتماعی و فلسفه علوم اجتماعی موجود وارد می کند، مدعی است یکی از دو هدف اصلی اش در این کتاب، بسط رهیافت جدیدی در فلسفه علوم اجتماعی به کمک پراگماتیسم است. هدف این مقاله بررسی این ادعای اوست؛ اما پیش از نقد محتوایی این اثر، نگاهی گذرا به همه فصل های کتاب و نقد ساختار و متن ترجمه فارسی کتاب ضروری بود. در آخرین گام و در نقد محتوایی و بررسی دقیق مدعای نویسنده به این نتیجه رسید که دستاورد کتاب، فاصله معناداری با ادعای نویسنده دارد و گفته های او با آنچه هرمنوتیک ها، تفسیرگرایان، ابزارگرایان و پیروان مکتب انتقادی گفته اند، تفاوت چندانی ندارد و حرف چندان تازه ای به آن ها نیفزوده و راه جدیدی پیش پای علوم اجتماعی نگشوده است.
الرؤیه المحلیه لجمالیه وفلسفه التلفزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
یهدف هذا المقال إلى البحث فی أبعاد التلفزیون بوصفه أهم وسیله اتصال فی العالم الحدیث. تناولت أبحاث عدیده التلفزیون من زوایا مختلفه وتحت عناوین متعدده، لکن هذا المقال یسعى لدراسه هذه الوسیله الإعلامیه من زاویه الثقافه المحلیه والأبعاد الاتصالیه والفلسفیه. فقد ولدت وسائل الإعلام الحدیثه کالتلفزیون فی الغرب وتکونت طبیعتها استناداً إلى أرضیه من العناصر والأسس الثقافیه للمدرسه الثقافیه الغربیه. ولذلک فالتلفزیون بوصفه وسیله إعلامیه حدیثه اکتسب مع مرور الأیام خاصیه جمالیه و تحدّد دوره فی البلاد الغربیه وفقاً لمهام معینه کالتسلیه، ویحتاج استثماره فی المیادین الثقافیه والجغرافیه المختلفه کإیران، إلى تعریف مجدد لماهیته کی نتمکن من جعله وسیله إعلام محلیه. ومالم یتحقق ذلک فإنّ جمیع المساعی من أجل إیصال المفاهیم الثقافیه فی الجغرافیا الحدیثه ستبوء بالفشل. فی هذا البحث نؤکد على أنّ التلفزیون قد برز من قلب نظام اتصال حدیث وأدى دوراً هاماً فی الترویج لنظام اتصالی حدیث، وهذا النظام الجدید یختلف جوهریاً عن النظام التقلیدی المفتقر إلى التلفزیون. فماهیه التلفزیون ترتبط بشکل من الأشکال بالأبعاد المتعلقه بعلم الوجود و نظریه المعرفه وعلم الجمال حیث إنّ معرفه الأبعاد الآنفه الذکر هی من الشروط الأساسیه من أجل التحکم فی طبیعه هذه الوسیله الاتصالیه.
فرضیه خداباوری و اصل سادگی از منظر ریچارد سوئین برن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
479-500
حوزه های تخصصی:
این نوشتار تأملی است بر دیدگاه ریچارد سوئین برن در باب فرضیه خداباوری؛ دیدگاهی که ادعا می کند فرضیه مذکور محتمل ترین تبیین برای عالم است و سعی دارد با توسل به اصل سادگی این مدعا را به اثبات رساند. برای این منظور، سوئین برن استدلال می کند که چون موضوع فرضیه موردنظر، خدای نامتناهی است و از طرفی مفهوم نامتناهی ساده تر از مفهوم متناهی است، لذا این فرضیه از هر فرضیه دیگری(شخصی و علمی) ساده تر خواهد بود، زیرا موضوع سایر فرضیات امری متناهی است و درنتیجه می توان فرضیه موردنظر را محتمل ترین تبیین برای عالم تلقی کرد. اما در ادامه سعی بر آن است تا نشان دهیم که تبیین سوئین برن درباره مفهوم نامتناهی، قابل تأمل است، زیرا مفهوم نامتناهی ای که او از حیث معرفت شناختی لحاظ می کند، مفهومی ایجابی و مشتمل بر تمام کمالات است که به طور مجزا از یکدیگر شناخته می شوند. درنتیجه این مفهوم نامتناهی متشکل از بی نهایت مؤلفه و درنتیجه پیچیده ترین مفهوم خواهد بود. بنابراین راه حل ما برای این اشکال، ترک مقام معرفت شناسی و ورود به حوزه هستی شناسی است، به این معنا که نامتناهی را صرفاً در مقام تحقق لحاظ کنیم. زیرا نامتناهی در مقام تحقق، وجودی مطلق و بسیط است. و ازآنجاکه وجود خاستگاه وحدت است، لذا در موجود نامتناهی کثرت بماهو کثرت راه نداشته و عین وحدت خواهد بود. و اگر خداوند را در این مقام، نامتناهی لحاظ کنیم فرضیه خداباوری ساده ترین فرضیه ممکن و بالتبع محتمل ترین تبیین برای عالم به شمار خواهد آمد.
بررسی تطبیقی نظریه «اندیشه هستی شناسانه» پارمنیدس و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در بحث هستی شناسی، نحوه ارتباط میان هستی و اندیشه است. در میان فیلسوفان پیش سقراطی، پارمنیدس به عنوان حکیمی برجسته، با نگاهی وجود شناسانه به بررسی چگونگی تعامل هستی و اندیشه پرداخته است. او هستی و اندیشه را یکی می داند و می گوید آنچه می تواند اندیشه شود هستی است و نیستی اندیشه کردنی نیست؛ یعنی اندیشه فقط به هستی تعلق می گیرد و آن را ادراک می کند. از سوی دیگر این ارتباط در اندیشه فیلسوف متجددی همچون دکارت نیز به چشم می خورد. وی پایه و اساس فلسفه خود، یعنی کوجیتو را بر مبنای این تعامل بنیان نهاده است. او نخست هستی خویش و سپس هستی امور خارجی را از طریق اندیشه و شک اثبات می کند. در نظر او وجود داشتن و هست بودن امری مسلم و آشکار است، اما در صورتی که اندیشه ای در میان باشد؛ زیرا اگر انسان به طور کامل از تفکر کردن منصرف شود، وجود نخواهد داشت، پس تفکر کردن همان وجود داشتن است. این نوشتار درصدد تبیین و تطبیق دیدگاه های این دو فیلسوف بر محور ارتباط هستی و اندیشه است.
دریدای لویناسی؛ گذار از هستی شناسی به اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به دنبال فهم اندیشه فلسفی دریدا و رفع ابهام آن هستیم؛ پاسخ ما به این ابهام آن است که دریدا را باید پیش از هرچیز در چارچوب مباحثِ امانوئل لویناس فهمید و قرار داد. این جایگذاری درید،ا در نوع خود، بسیار کلیدی است و معنای ضمنی فلسفه او را متفاوت می سازد. دلیل این تحول آن است که در خوانش عمومی دریدا را در درجه نخست وارث نیچه و پس از آن هایدگر می دانند که در افق فکری آن دو و در سنت نقد متافیزیک آن دو قرار می گیرد. لویناسی دیدن دریدا به این معنی است که فلسفه او را گذار از فلسفه هایدگری، یعنی هستی شناسی، به اخلاق بدانیم. یعنی آن که سخن دریدا، بر اساس زبانِ لویناس، در چارچوبِ عدالت قرار می گیرد. مطابق این سخن، سوال اصلیِ مقاله پیش رو این است که چگونه می توان تقدم امر اخلاقی بر هستی شناسی را در فلسفه دریدا نشان داد؟ بر این اساس تلاش فکری دریدا را باید تلاشی برای فراروی از مباحث هستی شناسانه دانست و روش واسازی وی را تحلیلی بدانیم که نه در ساحت هستی که در نیرویِ الزام آورِ امر اخلاقی صورت می گیرد، عملی که رو به بیرون و شناخت آن چه هست ندارد، بلکه به نام دیگری، از آنچه که انجام شده و انجام داده، سخن می راند. بر این اساس، هدفِ مقاله حاضر ایضاحِ تقدم اخلاق بر هستی شناسی به معنای رویکردی درست به فلسفه دریدا می باشد.