فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۹۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه بین هوش هیجانی، سلامت روان و استرس شغلی مادران با سلامت روان دانش آموزان دختر متوسطه دوره اول بوده است. به لحاظ هدف، این پژوهش از نوع کاربردی و برای اجرای آن از روش همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوره اول دبیرستان شاهد دالکی ناحیه یک شیراز در سال تحصیلی 1394-95 به تعداد 300 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و مطابق با جدول مورگان تعداد 169 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده است، که در نهایت، تعداد 140 پرسش نامه گردآوری شد. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه های هوش هیجانی شوت و همکاران (1998)؛ پرسش نامه استرس شغلی استاینمتز(1977) و مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس(DASS.، لاویبوند و لاویبوند، 1995) استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان دادند که بین هوش هیجانی و سلامت روان مادران با سلامت روان فرزندان رابطه ای معنادار وجود ندارد. بین استرس شغلی مادران و سلامت روان فرزندان رابطه معنادار و منفی وجود دارد. استرس شغلی مادران قادر به پیش بینی سلامت روان فرزندان می باشد.
اثربخشی بازیهای نمایشی بر رشد اجتماعی دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر اصفهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف ازاین پژوهش بررسی اثربخشی بازیهای نمایشی بررشداجتماعی دانش آموزان دخترپایه پنجم ابتدایی بود.این پژوهش با توجه به هدف از نوع کاربردی است که با استفاده ازروش نیمه تجربی باطرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل وآزمایش انجام شده است. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی،تعداد 30 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب و پرسشنامه رشد اجتماعی وایلند برروی والدین آنها اجرا شد .گروه آزمایش در8 جلسه تحت آموزش بازیهای نمایشی قرارگرفتند.داده های جمع آوری شده بااستفاده از نرم افزار spss وآزمون آماری تحلیل کوواریانس آنالیز شدند. که نتیجه چنین به دست آمد که میزان F رشد اجتماعی برابر با 643/25 گردیده که این مقدار با درجات آزادی (1و 27) درسطح 001/0معنادار گردیده و ازآنجا که این مقدار از 05/0 کمترمی باشد بنابراین نتیجه گرفته شد که میزان رشد اجتماعی گروه آزمایش و گواه با یکدیگر تفاوت معنادار دارند. به عبارتی بازیهای نمایشی بررشد اجتماعی دانش آموزان تاثیر معنادار دارد.
رابطه سبک زندگی اسلامی با هویت اخلاقی و خودکنترلی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به بررسی رابطه سبک زندگی اسلامی با هویت اخلاقی و خودکنترلی در نوجوانان به روش توصیفی و علّی پرداخته شده است. جامعه آماری این تحقیق، کلیه دانش آموزان پسر پایه دوم و سوم دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 93-94 بودند که 380 دانش آموز به عنوان نمونه آماری از میان آنها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای، انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های سبک زندگی اسلامی، هویت اخلاقی و خودکنترلی استفاده شد و داده های به دست آمده با شاخص های آماری توصیفی، ضریب همبستگی و رگرسیون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بر طبق نتایج حاصل از پژوهش، بین نمره کلی سبک زندگی اسلامی با هویت اخلاقی و خودکنترلی در نوجوانان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیری نشان داد که سبک زندگی اسلامی و برخی شاخص های آن می توانند میزان هویت اخلاقی و نیز خودکنترلی را در نوجوانان تبیین کنند.
بررسی نقش عملکردهای خانوادگی و هوش اخلاقی در گرایش به بزه نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزهکاری به عنوان پدیده پیچیده اجتماعی، که گستردگی زیادی در میان جوامع مختلف دارد با آسیبهای زیادی در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. شناخت عواملی که زمینه گرایش نوجوانان را به سمت بزهکاری فراهم می کند، نقش مهمی در تدوین برنامه های پیشگیرانه و درمانی با هدف کاهش گرایش نوجوانان به سمت بزهکاری دارد. بنابراین پژوهش با هدف بررسی نقش عملکردهای خانوادگی و هوش اخلاقی در گرایش به بزه نوجوانان انجام شد. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان تمام دبیرستانهای دولتی (پسرانه) شهر اصفهان در سال تحصیلی 94-95 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی، 426 نفر در این پژوهش شرکت کردند. داده های پژوهش به کمک پرسشنامه های هوش اخلاقی (MCI)، عملکرد خانوادگی (FAD) و نگرش به بزهکاری جمع آوری شد. داده ها با نرم افزار SPSS و روش رگرسیون سلسله مراتبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین تمام مؤلفه های نقص عملکرد خانواده با گرایش به بزهکاری نوجوانان رابطه منفی و معناداری وجود دارد. هم چنین نتایج بیانگر رابطه منفی بین تمام مؤلفه های هوش اخلاقی با گرایش به بزهکاری نوجوانان بود (05/0> P). نتایج پژوهش نشان می دهد که عملکرد خانوادگی و هوش اخلاقی افراد می تواند پیش بین خوبی برای گرایش به بزهکاری در آنها باشد؛ لذا این نتایج می تواند در کمک به تدوین برنامه های پیشگیرانه و درمانی در زمینه گرایش به بزه نوجوانان مورد استفاده قرار بگیرد.
بررسی رابطه بین ابعاد خودکارآمدی فرزندان با سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، پیش بینی ابعاد خودکارآمدی (تحصیلی، اجتماعی و عاطفی) دانش آموزان بر اساس سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده است. بدین منظور، 398 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه شهر شیراز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار سنجش ابعاد خودکارآمدی ، مقیاس خودکارآمدی موریس و ابزار سنجش سرمایه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مقیاس های محقق ساخته است. برای تعیین روایی همه ابزار ها از روایی سازه و روش آماری تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شده و پایایی آن ها با استفاده از ضرایب آلفا ی کرونباخ و کودر ریچاردسون محاسبه شده است. در این پژوهش که از نوع همبستگی است، داده ها با استفاده از روش آماری رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد کالای فرهنگی، خودکارآمدی تحصیلی را و رفتارهای فرهنگی، خودکارآمدی اجتماعی را به طور مثبت و معناداری می توانند پیش بینی کنند. و کالای فرهنگی و رفتارهای فرهنگی به طور مثبت و معنادار و اعتماد به صورت منفی و معناداری می توانند خودکارآمدی عاطفی را پیش بینی کنند. نتیجه گیری اساسی پژوهش حاضر این است که والدین و مدرسه ها با افزایش میزان کالای فرهنگی به عنوان بعدی از سرمایه فرهنگی، خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان را می توانند افزایش دهند. خانواده ها و مدارس با تشویق رفتارهای فرهنگی، به خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان می توانند کمک کنند و با افزایش دسترسی دانش آموزان به کالاهای فرهنگی و تشویق آنان به انجام رفتارهای فرهنگی، خودکارآمدی عاطفی آنان را می توانند ارتقاء بخشند.
نگاه بی فرزندان ارادی به فرزندآوری: مطالعه ای در شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله توصیف تمایل و یا عدم تمایل به فرزندآوری در بین افراد بی فرزند ارادی در شهر رشت و فهم کنش آن ها در زمینه بی فرزندی بر اساس نظریه «جامعه در مخاطره» و «فردی شدن» بک و بک-گرانشایم است. روش پژوهش، میدانی کیفی و تکنیک پژوهش مصاحبه ی عمیق با 13 نفر از افراد بی فرزند است که حداقل 5 سال بی فرزندی ارادی داشته اند. یافته ها نشان می دهند که افراد داشتن یا نداشتن فرزند را به مثابه انتخابی می دانند که می تواند به خاطر انتخاب های دیگر به تعویق افتاده یا سرکوب شود. با این حال، بین دو جنس از نظر گرایش به بی فرزندی تفاوت وجود دارد. به طوری که زنان مادر شدن را برای شکل گیری هویت خود مهم تلقی می کنند، اما مردان چنین نظری درباره پدر شدن ندارند. مهم ترین دلایل افراد برای بی فرزند را می توان در پنج مؤلفه خلاصه کرد: مسئولیت های بالای پدرومادری، محدویت های اجتماعی فرزند برای والدین، محدویت های زناشویی فرزند برای والدین، هزینه های بالای داشتن فرزند و مخاطره های بارداری برای زنان. گونه شناسی بی فرزندی ارادی سه دسته از بی فرزندان را نشان می دهد. بی فرزندان دائمی، بی فرزندان موقت و بی فرزندانی که تصمیم مشخصی برای داشتن یا نداشتن فرزند اتخاذ نکرده اند.
تأثیر خرده فرهنگ بازی های رایانه ای بر رفتارهای جامعه ستیز نوجوانان دبیرستانی شهر اصفهان در سال95(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه امروزه بازی های رایانه ای گستره وسیعی از فرهنگ فراغتی نوجوانان را در بر گرفته اند و تأثیرات رفتاری زیادی بر آنها گذاشته اند، هدف از بررسی پیش رو مطالعه نقش انواع بازی های رایانه ای به عنوان بخشی از خرده فرهنگ نوجوانان در رفتارهای اجتماعی جامعه ستیز آنها در شهر اصفهان بود. به ویژه که خرده فرهنگ های نوجوانی تأثیر زیادی در الگوپذیری رفتاری نوجوانان دارند و هدایت کننده رفتارهای اجتماعی آنها در جهت مثبت و منفی هستند. به همین دلیل برای دستیابی به هدف از بین 127817نوجوان 18-12ساله در کلیه نواحی شش گانه آموزشی شهر اصفهان، نمونه ای 666 نفری به روش سهمیه ای انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته با 38 سؤال بسته بود. همچنین پاسخگوئی به سؤالات بر اساس طیف لیکرت پنج درجه ای انجام شد. سؤالات پژوهش در مورد ویژگی های شخصی پاسخگویان مانند سن، جنس و وضعیت تحصیلی آنها و نیز متغیرهای مورد بررسی تحقیق همچون رفتارهای جامعه ستیز نوجوانان (میزان ناسزاگوئی، وندالیسم و بی توجهی به حقوق دیگران) بود. تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد و از برخی آزمون ها نظیر درصد، میانگین، فراوانی و نیز ضرایب همبستگی پیرسون، کای دو، t و رگرسیون برای بررسی متغیرها استفاده شد. یافته ها نشان داد که رابطه معنی داری بین متغیر رفتارهای جامعه ستیز (ناسزاگوئی، وندالیسم و بی توجهی به حقوق دیگران) با نوع بازی های رایانه ای به عنوان بخشی از خرده فرهنگ نوجوانان وجود دارد. همچنین نتایج مشخص نمود که جنسیت در میزان استفاده از اغلب انواع بازی ها توسط نوجوانان مؤثر است. متغیر سن تفاوت معنی داری در سه گروه سنی نوجوانان از نظر انواع بازی های کامپیوتری نداشت.
نقش ویژگیهای سرشتی و سبکهای فرزندپروری در پیش بینی حوزه های خودگردانی و عملکرد مختل، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی نقش ویژگیهای سرشتی و سبکهای فرزندپروری در پیش بینی حوزه های خودگردانی و عملکرد مختل، دیگر جهت مندی و گوش به زنگی طرحواره های ناسازگار اولیه اجرا شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. بدین منظور 397 نفر از جامعه طلاب و دانشجویان قم به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های سرشت و منش (TCI-SF)، سبکهای فرزندپروی (YPI) و طرحواره های ناسازگار اولیه (YSQ-SF) پاسخ دادند. در تحلیل داده ها از آزمون همبستگی و تحلیل رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج نشان داد سبکهای فرزندپروری محدودیتهای مختل (P
تحلیل جامعه شناختی میزان امید به زندگی دانش اموزان بر اساس هوش معنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف تعیین رابطه ابعاد هوش معنوی با ابعاد امید به زندگی دردانش آموزان انجام شده است. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر تهران بود. نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. متغیرهای پژوهش با استفاده از پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2008)، مقیاس امیدواری اشنایدر (1991) موردسنجش قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (رگرسیون چند متغیره و همبستگی کانونی) استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین مولفه های هوش معنوی با متغیرهای امید به زندگی رابطه مثبت وجود دارد. همچنین هوش معنوی در تحلیل کانونی، در کانون اول 26 درصد و در کانون دوم 5/2 درصد واریانس متغیرهای امید به زندگی را تبیین نمود. تحلیل رگرسیون برای مؤلفه های هوش معنوی نشان داد که است 4/17 درصد از واریانس امید به زندگی را متغیرهای آگاهی متعالی، تولید معنای شخصی و بسط حالت هشیاری باهم به طور مشترک تبیین می کنند. با توجه به نقش هوش معنوی در امید به زندگی پیشنهاد می شود که آموزش هوش معنوی برای دانش آموزان موردتوجه قرار گیرد.
بررسی مقایسه ای تأثیر دینداری و نگرش های جنسیتی بر قصد فرزندآوری به تفکیک جنسیت در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به مطالعات متعدد که نشان از تاثیر متفاوت دینداری و نگرش های جنسیتی بر فرزندآوری و وجود تفاوت های جنسیتی در این حوزه دارد، این تحقیق با هدف بررسی و مقایسه تأثیر دینداری و نگرش های جنسیتی بر تعداد فرزندان قصد شده، به تفکیک جنسیت انجام شده است. جامعه آماری پیمایش، متاهلین شهر تهران بوده و با استفاده از فرمول کوکران و اثر طرح مطلوب، 1272 مرد و زن متاهل که سن زن در خانواده ایشان 15 تا 49 سال بود، انتخاب شده است. شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و ابزار مورد استفاده پرسشنامه بوده و در تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد، گرایش افراد به دین نسبتا بالاست و نگرش های جنسیتی برابرطلبانه در سطح وسیعی دیده می شود. زنان دیندارتر از مردان بوده و نگرش های جنسیتی برابرطلبانه تری دارند. به طوری که حدود 60 درصد از مردان و 70 درصد از زنان دینداری متوسط و بالاتر و حدود 50 درصد مردان و 70 درصد زنان نگرش های جنسیتی برابرطلبانه در سطح بالا را گزارش کرده اند. نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد تعداد فرزندان قصد شده در هر دو جنس متأثر از دینداری و نگرش های جنسیتی بوده و دینداری بیش از نگرش های جنسیتی بر تعداد فرزندان قصد شده اثرگذار است. الگوی تقریبا مشابهی در تاثیر دینداری و نگرش های جنسیتی بر قصد فرزندآوری در مردان و زنان وجود داشته، اما تفاوت های جنسیتی نیز مشهود است. نتایج تحقیق نشان می دهد اتخاذ سیاست های مناسب می تواند در رسیدن به جمعیت مطلوب کمک کننده باشد. واژه های کلیدی : قصد فرزندآوری، دینداری، نگرش های جنسیتی، نظریه گذار دوم جمعیتی، نظریه تغییر ارزش های نسلی.
الگویابی رابطه میان نظام های مغزی-رفتاری و تعارضات بین والدین با مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان با میانجی پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف الگویابی رابطه میان نظام های مغزی-رفتاری و تعارضات بین والدین با مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان با میانجی پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری انجام شد. روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود و جامعه آماری در این پژوهش، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول و دوم شهرستان قدس استان تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای،665 نفر از آن ها انتخاب شده بودند. ابزار پژوهش، پرسشنامه نظام های مغزی-رفتاری، مقیاس تعارضات بین والدین، مقیاس پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری به تعارضات بین والدین و پرسشنامه خودگزارش دهی نوجوان بود. نتایج تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مدل نظری پژوهش که در آن، متغیر پاسخ های شناختی-هیجانی-رفتاری به عنوان متغیر میانجی در رابطه بین تعارضات بین والدین و نظام های مغزی رفتاری با مشکلات هیجانی-رفتاری وارد مدل شده بود، دارای شاخص های برازش مناسبی با داده ها بود. همچنین در این مدل تمامی مسیرهای مستقیم، غیرمستقیم و کلی برای پیش بینی مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان معنی دار به دست آمد؛ بنابراین تعارضات بین والدینی و نظام های مغزی-رفتاری با در نظر گرفتن عوامل میانجی در پیش بینی مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان نقش مؤثری ایفا می کنند. همچنین می توان بیان کرد که مدل بافتی-شناختی و مدل توسعه داده شده آن قابلیت تبیین مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان را دارد. در نتیجه می توان از این مدل برای تنظیم مداخلات درمانی و همچنین تشخیص عوامل خطر در امر پیشگیری از مشکلات هیجانی-رفتاری نوجوانان استفاده کرد.
رابطه مبانی ضرورت رشد عقلی و مسئولیت پذیری کودکان و نوجوانان در پرتو منابع اسلامی و تحول الگوی اسلامی- ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بلوغ عقلی که معیار رشد عقلی است، درک اوامر و نواهی دین را برای مسئولیت پذیری کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال مورد توجه قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف تعیین بهترین ملاک ایجاد مسئولیت در افراد زیر 18 سال صورت گرفت که برای دستیابی به این ملاک ها، مبانی شرعی ضرورت احراز رشد عقلی و فکری این افراد تحلیل شد و دیدگاه های فقهی موافق و مخالف کفایت بلوغ جنسی مورد بررسی قررا گرفت. این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و به صورت مطالعات کتابخانه ای انجام گرفت، نشان داد که الگوی اسلامی -ایرانی بر خلاف پذیرش احراز رشد عقلی در تحقق مسئولیت بر اساس مقررات جدید، همچنان سن بلوغ شرعی را که در زبان فقهی به مفهوم رسیدن به مرحله ای از رشد جنسی است، مبنای هر نوع مسئولیت تلقی نموده است. این موضوع سبب شده است که دختران در سنی تکلیف پیدا کنند که از توانایی ذهنی لازم برای انتساب مسئولیت بی بهره اند. براین اساس، با توجه به عدم تطابق سن بلوغ شرعی با واقعیات عینی و اجتماعی، و عدم تفکیک بلوغ عبادی از بلوغ غیرعبادی در این سن، با پیش بینی سن خاصی برای سن تمییز در الگوی اسلامی -ایرانی همانند سایر نظام های اسلامی، افزایش سن بلوغ غیر عبادی دختران با توجه به وجود زمینه های فقهی این تغییر ضروری به نظر می رسد.
تعادل عاطفی و الگوهای ارتباطی در خانواده: مطالعه ای مقایسه ای بین خانواده های با و بدون فرزند کم توان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده های دارای کودک معلول انزوای اجتماعی و مشکلات سلامت روانی را در حد اعلای خود تجربه می کنند و نسبت به مشکلات رفتاری، اجتماعی و هیجانی آسیب پذیرترند. بر همین مبنا هدف پژوهش حاضر مقایسه تعادل عاطفی و الگوهای ارتباطی در خانواده های دارای فرزند معلول و خانواده های دارای فرزند سالم بود. روش کار: پژوهش حاضر از نوع علی – مقایسه ای می باشد. جامعه آماری آن شامل کلیه ی خانواده های دارای فرزند معلول جسمی – حرکتی و خانواده های دارای فرزند سالم شهر تهران در سال تحصیلی 95-1394 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 150 خانواده(75 خانواده دارای فرزند کم توان جسمی-حرکتی و 75 خانواده دارای فرزند سالم) به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس چند متغیره جهت مقایسه تعادل عاطفی و الگوهای ارتباطی در خانواده های دارای فرزند کم توان و خانواده های دارای فرزند عادی نشان داد که خانواده های دارای فرزند معلول تعادل عاطفی پایین تری نسبت به خانواده های دارای فرزند عادی دارند. همچنین خانواده های دارای فرزند کم توان در الگوی ارتباطی سازنده متقابل نمرات کمتری از خانواده های دارای فرزند سالم گزارش کردند و در مقابل در الگوهای ارتباطی اجتنابی متقابل و توقع/کناره گیر نمرات بیشتری را نسبت به خانواده های دارای فرزند سالم گزارش کرده اند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که خانواده های دارای فرزند کم توان در مقایسه با خانواده های دارای فرزند سالم از تعادل عاطفی پایین تری برخوردارند و در روابط خانوادگی خود بیشتر از الگوهای ارتباطی اجتنابی متقابل و توقع/کناره گیر استفاده می کنند
مطالعه تطبیقی رابطه سرمایه اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احساس امنیت اجتماعی و تغییرات بین نسلی آن به دلیل پیامدهای متعددی که دارد همواره از اهمیت بالایی بررخوردار بوده است. سرمایه اجتماعی نیز در سالیان اخیر به عنوان یکی از متغیرهای مهم و تببین کننده در بسیاری از مطالعات شناخته شده است. مقاله حاضر به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با میزان احساس امنیت اجتماعی در بین والدین و فرزندان ساکن شهر یزد پرداخته است. پژوهش به روش پیمایشی انجام شده، داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از 492 نفر از والدین و فرزندن ساکن شهر یزد جمع آوری شده است. احساس امنیت اجتماعی در دوازده بعد جانی، شغلی، اقتصادی، اعتقادی، حقوقی، قضایی، اخلاقی، فرهنگی، مالی، نوامیس، عاطفی و احساسی و سرمایه اجتماعی در سه بعد اصلی هنجار اجتماعی، اعتماد اجتماعی و شبکه اجتماعی سنجیده شده است. در این پژوهش از اعتبار محتوایی استفاده شده است و بالا بودن ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرها، حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار پژوهش داشت. یافته های تحقیق نشان داد تفاوت معنی داری بین احساس امنیت والدین و فرزندان وجود نداشت (05/0
الگوی ساختاری روابط بین ادراک از دین داری والدین، ویژگی های شخصیتی، انتظار فایده دین داری و دین داری فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی گر ویژگی های شخصیتی صداقت- فروتنی، همسازی و وظیفه شناسی و انتظار فایده دین داری در رابطه بین ادراک از دین داری والدین با دین داری فرزندان در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. بدین منظور 500 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از دانشکده های واقع در دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام، پرسش نامه شخصیت هگزاکو و پرسش نامه انتظار فایده دین داری بود. یافته ها نشان داد که ادراک از دین داری والدین به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر دین داری فرزندان اثر می گذارد. ویژگی های شخصیتی صداقت-فروتنی، هم سازی و وظیفه شناسی، و انتظار فایده دین داری نیز متغیر میانجی گر است که بر دین داری فرزندان اثر می گذارد. انتظار فایده دین داری مهم ترین میانجی گر در رابطه بین ادراک از دین داری والدین و دین داری فرزندان بود. چون این متغیرهای میانجی می توانند نقش واسطه ای را بین ادارک از دین داری والدین و دین داری فرزندان ایفا نماید، لزوم توجه به این متغیرها در حوزه دین داری ضرورت دارد.
آموزش بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک (مطابق الگوی لندرث) به مادران و اثربخشی آن در کاهش هیجانات منفی تحصیلی فرزندان دانش آموز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف آموزش بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک (مطابق الگوی لندرث) به مادران و تعیین اثربخشی آن در کاهش هیجانات منفی تحصیلی فرزندان دانش آموز آنان انجام شد. جامعه آماری تمام دانش آموزان دوره اول ابتدایی منطقه 8 آموزش و پرورش شهر تهران بود که در سال تحصیلی 96 1395 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری شامل 60 نفر از دانش آموزان بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه های انتخاب شدند و در دو گروه (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه کنترل) قرار گرفتند. به منظور مقایسه پذیری روند تغییرات در نمره های هیجانات تحصیلی دانش آموزان از یک گروه کنترل استفاده شد. از هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری آزمون هیجانات منفی تحصیلی گرفته شد. به گروه آزمایش، بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک مطابق با الگوی لندرث به مدت ده جلسه 5/1 ساعته آموزش داده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی مورد تحلیل قرار گرفت. با توجه به اینکه طرح تحقیق مورد نظر برای بررسی این فرضیه از طرح اندازه گیریهای مکرر دو گروهی برخوردار است و هیجانات منفی شامل پنج بعد است برای تحلیل این فرضیه از تحلیل واریانس چند متغیره آمیخته استفاده شد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه هیجانات تحصیلی پکران است و پس از جلسات بازی درمانی برای گروه آزمایش، تمام آزمودنیها با همین آزمون مورد بررسی قرار گرفت. بنابر یافته های این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که به طور معنی داری آموزش روش بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک به مادران سبب کاهش هیجانات تحصیلی در دانش آموزان مقطع ابتدایی می شود.
اثربخشی آموزش مفاهیم اخلاق در خانواده به شیوة قصّه گویی بر اساس قصّه های دینی و قرآنی بر هوش اخلاقی و هوش هیجانی دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مفاهیم اخلاق در خانواده به شیوة قصّه گویی بر اساس قصّه های دینی و قرآنی بر هوش اخلاقی و هوش هیجانی دختران نوجوان انجام شد. این پژوهش مطالعه ای نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری آن را تمام دانش آموزان دختر دورة دوم متوسطه استان کرمان در سال تحصیلی 95 1394 تشکیل می دادند. 42 نفر از این دانش آموزان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هرگروه 21 نفر). ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه هوش اخلاقی لنیک و کیل و پرسشنامه هوش هیجانی شات و همکاران بود. برنامه مداخله ای شامل نه جلسه آموزش مفاهیم اخلاق در خانواده به شیوه قصّه گویی بود که به شرکت کنندگان گروه آزمایش ارائه شد و شرکت کنندگان گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. هر دو گروه شرکت کنندگان یک بار قبل و یک بار بعد از اجرای برنامه مداخله ای به پرسشنامه ها پاسخ دادند. در نهایت، داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری (مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که میانگین نمره های پس آزمون شرکت کنندگان گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در هوش اخلاقی و هوش هیجانی به طور معنی داری بیشتر شده است؛ به عبارت دیگر، آموزش مفاهیم اخلاق در خانواده به شیوه قصّه گویی بر اساس قصه های دینی و قرآنی در گروه آزمایش به افزایش هوش اخلاقی و هوش هیجانی منجر شده است.
رابطه پیوند والدینی با طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیقات متعددی بر نقش مؤثر شیوه های نامناسب رفتاری والدین بر شکل گیری اختلالات روان شناختی فرزندان تأکید کرده اند. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه پیوند والدینی با طرحواره های ناسازگار اولیه در جامعه دانشجویی است. تعداد 281 نفر از میان دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی دانشگاه های شهر قم به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای با استفاده از پرسشنامه های پیوند والدینی و طرحواره های ناسازگار اولیه مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها به شیوه تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از آن است که پیوند والدینی قوی با طرحواره های ناسازگار اولیه، رابطه منفی و معکوس و پیوند والدینی ضعیف با طرحواره های ناسازگار اولیه، رابطه مثبت و مستقیم دارد. همچنین تحلیل رگرسیون به روش گام به گام نشان داد که پیوند والدینی ضعیف به میزان قابل توجه شکل گیری و افزایش طرحواره های ناسازگار اولیه در فرزندان را پیش بینی می کند. بر این اساس، می توان توجه متخصصان را به راهنمایی و آموزش والدین به منظور بهبود کیفیت پیوند والدینی برای پیشگیری از اختلالات روان شناختی بعدی رهنمون ساخت.
تأثیر مطالعه کتاب های معنوی و حماسی بر ارزش های اسلامی ایرانی و رفتار اخلاقی دانش آموزان دختر با زمینه انحرافات اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مطالعه ی کتاب های معنوی و حماسی بر ارزش های اسلامی ایرانی و رفتار اخلاقی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه بود. روش مطالعه آزمایشی و از نوع طرح تک آزمودنی با خطوط پایه چندگانه بود. ابتدا در قالب خط پایه و بدون مداخله، رفتار اخلاقی و ارزش های اسلامی ایرانی آزمودنی ها مورد بررسی قرار گرفت و سپس در فواصل بیست روز و در پنج نوبت، کتاب های تعیین شده به آزمودنی ها ارائه و تغییرات رفتاری و ارزشی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه شامل چهار نفر از دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه یک دبیرستان در شهر مشهد بود که به صورت هدفمند انتخاب و تغییرات آنان در دو مؤلفه نگرش نسبت به ارزش های دینی و ملی و رفتار اخلاقی بررسی شد. برای سنجش نگرش به ارزش های اسلامی ایرانی، از پرسشنامه نگرش سنج و برای سنجش رفتار اخلاقی، از سیاهه مشاهده رفتار استفاده گردید. نتایج نشان داد که نگرش مثبت دانش آموزان به ارزش های اسلامی ایرانی، با مطالعه کتاب های زندگینامه ای شخصیت های معنوی و حماسی افزایش یافته و رفتار های غیراخلاقی آنها به طور چشمگیری کاهش داشته است. تدوین برنامه های مطالعاتی و ترغیب نوجوانان به مطالعه زندگی و منش شهدا و حماسه سازان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، از توصیه های این مطالعه بوده است که همخوان با اصل الگوپردازی و اسوه بخشی در مبانی تربیت اسلامی است.
برساخت اجتماعی سیاست های افزایش فرزندآوری و موانع پیش رو: مطالعه ی موردی کاربران اینترنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرزندآوری به عنوان یک رفتار اجتماعی از جمله موضوعاتی است که در طول یک دهه ی اخیر به طور روزافزونی در فضای رسانه ها مطرح می شود. مقاله ی حاضر برساخت اجتماعی سیاست های افزایش فرزندآوری و تفسیر موانع پیش رو در فضای رسانه را مطالعه می کند. نمونه ی بررسی شده متشکل از 705 کاربر اینترنتی در پایگاه های خبری ایران است. روش شناسی تحقیق مبتنی بر تحلیل محتوای کمی و کیفی است. در بین اخبار مرتبط منتشر شده، 5 خبر که بیشترین مخاطب را داشتند، برای تحلیل انتخاب شدند. تحلیل محتوای کمی نظرات کاربران نشان داد که 7/95 درصد نظرات ارائه شده رویکرد انتقادی، 7/0 درصد رویکردی منفعلانه و 6/3 درصد رویکردی همراهانه در تفسیر موانع فرزندآوری داشتند. همچنین مهم ترین مقولات برآمده از تحلیل محتوای کیفی عبارت اند از «فرسایش روزافزون اعتماد نهادی و محقق نشدن سیاست های افزایش فرزندآوری»، «سوء مدیریت جمعیت فعلی»، «احساس ناامنی روانی نسبت به آینده ی فرزندان»، «عدم انسجام و ثبات در سیاست های افزایش فرزندآوری»، «تغییر نگرش ها»، « تأکید بر کیفیت به جای کمیت» و «مادی گرایی افراطی». مقوله ی نهایی نیز عبارت است «نهادینه شدن فرزندآوری پایین» که توان پوشش معنایی یافته های پژوهش را دارد. بر اساس نتایج می توان گفت که اگر چه رویکرد انتقادی کاربران در خصوص موانع پیش روی فرزندآوری به سیاست گذاری و مسئولین مربوط معطوف است، ولی تغییر نگرش و رفتار مردم نقش پررنگ تری در نهادینه شدن فرزندآوری پایین در جامعه دارد و این به معنای آن است که تحقق سیاست های افزایش فرزندآوری، نیازمند توجه سیاست گذارن به الگوهای رفتاری نهادینه شده در بین مردم است.