مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
استقراء
حوزه های تخصصی:
استقراء، مسألهای است که از زمان ارسطو تاکنون فیلسوفان درباب آن سخن گفتهاند. مشکل اساسی در مسألة استقراء این است که چگونه میتوان با مشاهدة چند مصداق به نظریه یا فرضیة کلی دست یافت. فیلسوفان علم نظرات گوناگون عقل گرایی، تجربه گرایی، حساب احتمالات و غیره را مطرح کردهاند. شهید صدر در کتاب الاسس المنطقیه للاستقراء ضمن نقد دیدگاههای فیلسوفان غرب به ارائة نظریة نوینی پرداخته است. وی در این نظریه، دلیل استقرایی را در مرحلة توالد موضوعی و توالد ذاتی تفسیر کرده و با تقسیم یقین به منطقی، ذاتی و موضوع، و با استمداد از علم اجمالی در علم اصول، یقین در دلیل استقرایی را موجه میسازد.
قوانین طبیعت، علیت و استقراء در تراکتاتوس
حوزه های تخصصی:
بحث درباره قوانین طبیعت و وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از مباحث طرح شده در رساله منطقى- فلسفى ویتگنشتاین (تراکتاتوس) است. در این نوشته، سعى بر آن است تا ابتدا با ارائه گزارشى عمومى از آرای ویتگنشتاین در رساله، تلقى او از قوانین اصیل طبیعت و رابطه آنها با منطق مورد بررسى قرار گیرد. در اینجا مى توان میان قوانین «عمومى» و قوانین «محدود» تفاوت قائل شد و رابطه هر کدام را مستقلاً با منطق بررسى کرد. پس از این، به بررسى وضعیت دو اصل استقراء و علیت، از منظر رساله، پرداخته و نشان داده می شود که چرا هیچ کدام از این دو اصل، از نظر نویسنده رساله، در میان قوانین اصیل طبیعت جای ندارند.
در گام بعد، مقایسه اى میان آرای ویتگنشتاین و پوانکاره، به عنوان یک قراردادگرا، در باب قوانین طبیعت صورت گرفته؛ و چند تفاوت مهم میان رویکرد این دو بررسی شده است. در این بخش، اشاره شده که چرا گزارش ویتگنشتاین از قوانین طبیعت، نمی تواند از سوی دانشمند یا فیلسوف علمی که برای تجربه، شانی خاص در فرآیند کار علمی قائل است، جدی تلقی شود.
مقایسه تقریر برهان جهان شناختی بر اثبات خدا نزد ابن سینا و سویین برن
حوزه های تخصصی:
تقریرهای مختلفی از براهین جهان شناختی در اثبات وجود خدا ارائه شده که یکی از معتبرترین آن ها، برهان وجوب و امکان است. ابن سینا آن را در چند کتاب خود به ویژه در «اشارات و تنبیهات» به تفصیل مطرح کرده؛ و آن را برهان صدیقین نامیده است. فیلسوف دین معاصر، ریچارد سویین برن نیز در ذیل براهین جهان شناختی، این برهان را مورد اشاره قرار داده است. هر چند تقریر این دو فیلسوف از برهان مذکور دارای مبانی و پیش فرض های مشترکی است؛ از قبیل غیر بدیهی دانستن وجود خدا، اثبات پذیر دانستن آن و استفاده از یکی از ویژگی های عالم به نام امکان، اما تفاوت های عمده ای نیز میان آن دو وجود دارد: از جمله این که ابن سینا، با ارائه برهان وجوب و امکان که یک قیاس مبتنی بر بدیهیات است، وجود خدا را به صورت یقینی اثبات پذیر می-داند، اما سویین برن با تکیه بر روش استقرایی و ارائه مجموعه براهین به جای یک برهان، وجود خداوند را به صورت محتمل قابل اثبات می داند. در این مقاله، با بررسی و مقایسه این دو تقریر معلوم می گردد که تقریر ابن سینا از این برهان، بر تقریر سویین برن رجحان دارد.
نگاهی به یک ترجمه
حوزه های تخصصی:
گیلبرت هارمن در مقالة کلاسیک و مهم خود با عنوان «استنتاج بهترین تبیین»، در صدد اثبات این نکته است که همة استنتاج های استقرایی شمارشی، به استنتاج دیگری با نام «استنتاج بهترین تبیین» باز میگردند. این مقاله و استدلال های گیلبرت هارمن در آن، از اهمیت ویژه ای در فلسفة علم برخوردار است و یکی از منابع مهم در این زمینه به شمار میآید. این مقاله به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. اما این ترجمه به دلیل کاستیها و خطاهای فاحشی که در آن وجود دارد، نه تنها کمکی به محققان فارسیزبان نمیکند، بلکه آنها را دچار سردرگمی و فهم نادرست مقصود نویسنده میکند. از این رو، این مقاله، در صدد نشان دادن برخی از این کاستیها و خطاهای ترجمه مزبور است. باشد که راهنمونی برای پژوهش گران و تذکاری برای مترجم مقاله هارمن باشد.
تمایز روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون
حوزه های تخصصی:
روش دیالکتیکی، ریشه های مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی دارد. این ریشه ها را می توان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیست ها یافت، و از آن جا می توان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط به عنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراث دار سقراط محسوب می شود، اما تمایز آشکاری میان روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون مشاهده می شود. تمایزی که با تکیه بر آموزة مُثل آشکارتر هم می شود. این تمایز مبتنی بر تعارض آموزة مُثل با نادانی سقراط است؛ سقراط روش دیالکتیکی را به این دلیل به کار می گرفت که، نشان دهد روش منطقی اش او را از اظهار نظر قاطعانة مبتنی بر دانایی بر حذر می دارد؛ وظیفة او فقط ویرایش است، ویرایشی که انتهایی بر آن متصور نیست. اما افلاطون با واردساختن آموزة مُثل در این روش، آن را به کلی دگرگون می کند؛ با ورود این آموزه روشن می شود که انتهای روش دیالکتیکی، کشف «مثال» موضوع مورد بحث است.
در این مقاله می خواهیم نشان دهیم که:
1. ریشه های روش دیالکتیکی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی کشف شدنی است؛
2. زنون الئایی احتمالاً ربط خاصی به روش دیالکتیکی ندارد؛
3. آموزة مُثل از آن افلاطون است، نه سقراط؛
4. افزوده شدن این آموزه به روش دیالکتیکی، تأثیر روشنی در تعیین پایانة جست وجوی منطقی دارد؛ یا به عبارت بهتر، روش دیالکتیکی در پرتو آموزة مُثل، با روش دیالکتیکی بدون این آموزه، متمایز است.
عینیت در تاریخ
حوزه های تخصصی:
در این گفتار پس از اشاره به قلمرو مباحث فلسفه علمی، حصرگرایی روش شناختی و پیامدهای آن از جمله نفی اعتبار و عینیت از شاخه های علوم انسانی، مورد توجه قرار گرفته است. سپس به تردیدها و شبهاتی پیرامون عینیت در تاریخ و تاریخ نگاری پرداخته شده و تلقی معاصر از علم به عنوان زمینه ساز این نوع تردید ها و شبهه ها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و روشن گردیده است که تلقی آنان از استقراء و عینیت با تعصب و افراط درآمیخته و آن گونه که تصور می شود هیچ علمی عینی نیست. سپس به چگونگی دخالت ذهنیت و التزام شخصی در قلمرو علوم اجتماعی و تاریخ اشاره شده در نهایت به این نتیجه رسیده ایم که تاریخ نیز مانند دیگر علوم در برزخی از عینیت و ذهنیت قرار دارد هرچند در رتبه دیگر علوم نیست
تبیین در علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، پس از درآمد، دو گزارش کم و بیش تفصیلی از تاریخ علم- از خطه دانش پزشکی- نقل شده است تا عیان شود دانشمندان هرگاه با مشکلی رویاروی می شوند. عملاً چگونه آن را حل کرده، تفسیر و تبیین می کنند. سپس از انواع گوناگون تبیین سخن به میان می آید، تعریف و توصیف می شوند. در پی آن، همین تبیین های گوناگون بررسی انتقادی می شوند. در پایان، ابتدا مشرب تجربه گرایی تشریح می شود و سپس به معضل اندیشه سوزی در تجربه گرایی اشارت رفته، مستدل شده است بدون گره گشایی از آن، نمی توان ملتزم به تجربه گرایی شد.
مدلی مفهومی برای ساخت نظریه های کاربردی در علوم اجتماعی: چگونه دنیای معنابخشی کارورزان و اندیشمندان را به هم پیوند دهیم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای هزارتوی ذهن آدمی با معجون نظریه و نظریه پردازی عجین شده است. این ویژگی، قدرت خلاقیت و آفرینندگی را ‐ به مدد کلمات، نشانه ها و سمبل ها ‐ به آدمی ارزانی داشته است. این توانایی گاهی انسان را در یافتن راه حل مشکلات یاری رسانده و گاهی هم فارغ از دغدغه های زندگی بوده و بیشتر به شکل هنر نمایان شده است. مظهر و جلوه این توانایی که گاه مفید و گاه غیر مفید بوده، واژة نظریة خوب را در ادیبات علم، پیشِ روی اندیشمندان و سیاستگذاران و مدیران قرار داده است.
در این نوشتار تلاش شده تا بر چیستی یک نظریة خوب توضیحی فراهم آید و فرآیند نظریه پردازی به عنوان یکی از جدی ترین فعالیت های ذهن، بررسی شود. این مقاله در دو بخش به نگارش درآمده است: بخش نخست مقاله بر چیستی نظریة خوب متمرکز شده و مدل هایی که به تبیین این موضوع پرداخته اند بررسی می شود. در این بخش شاخص های خوب بودن نظریه به سه دسته فلسفی، روش شناختی و کاربردی تقسیم شده است. در بخش دوم مقاله، با نقد مدل های موجود در زمینة پیوند نظریه و عمل (شکل دهی نظریة خوب)، مدلی برای پیوند دادن معنابخشی کارورزان و اندیشمندان ارائه شده است. این مدل برای ساخت یک نظریة خوب بر همکاری کارورزانِ عمل گرا و اندیشمندانِ علم گرا تأکید ویژه داشته و بر این باور است که نظریه های تجویزی کارورزان باید با نظریه های توصیفی و هنجاری اندیشمندان درهم آمیزد، تا نوعی نظریة خوب شکل گیرد.
روش شناسی بنیادین و روش شناسی کاربردی در علوم اجتماعی؛ با تأکید بر رویکرد رئالیسم و نومینالیسم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«روش شناسی بنیادین» و «روش شناسی کاربردی» دو روش شناسی متفاوت، اما در ارتباط با یکدیگرند. در این نوشته، ضمن پرداختن به حدود این دو نوع روش شناسی، نمونه ای از ارتباط این دو حوزه با یکدیگر را در حوزه نومینالیسم بررسی می کنیم. پس از بررسی تاثیر نومینالیسم در روش شناسی بنیادین، تأثیرهای آن در روش های استقراء، فرضیه- استنتاجی و مصاحبه، که مربوط به روش های کاربردی است، ارائه می شود. وجه مشترک این روش ها این است که آنها در مسیر رسیدن به علم، کلّی را منکر می شوند. سازوکار این انکار در هر روش متفاوت است؛ معیار تحقیق پذیری و پسینی دانستن علم در استقراء، انکار شرط ضرورت در مقدّمه شرطیه روش فرضیه- استنتاجی، و در نهایت، پناه بردن به نظریه آزمایی در روش پوپر و برساختن کلّی در فرایند -گرایش خاصی از- مصاحبه، نومینالیسم را به حوزة روش کاربردی کشانده است.
تحلیل محتوای کیفی در آیین پژوهش: ماهیت، مراحل و اعتبار نتایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه در عمده روش های کیفی از تحلیل محتوای کیفی استفاده می شود، با این حال هنوز توضیحی روشن از این روش وجود ندارد. در این مقاله روش تحلیل محتوای کیفی در بستر روش های پژوهش کیفی مورد بررسی قرار می گیرد. این روش در برابر تحلیل محتوای کمی قرار می گیرد و بیشتر از شمارش کلمات و اصطلاحات آشکار متن، با الگوها و مضامین نهان متون سر و کار دارد. به طور کلی تحلیل محتوای کیفی با واکاوی مفاهیم، اصطلاحات، و ارتباطات بین این مفاهیم سعی در استنباط و آشکار کردن الگوهای نهان در مصاحبه ها، مشاهدات و اسناد مکتوب دارد. ابتدا تعریفی از محتوا و تحلیل محتوا ارائه شده و سپس کاربردها، مراحل، رویکردها، نمونه گیری، واحد تحلیل و در انتها نحوه بررسی اعتبار نتایج (باورپذیری، وابستگی، انتقال پذیری، تائید پذیری) به دست آمده از این روش آمده است. همچنین به این سؤال جواب داده خواهد شد که تحلیل محتوا روش یا تکنیک است. به طور کلی می توان تحلیل محتوا را به دو شیوه اصلی استقرایی و قیاسی در سه گام آمادگی، سازماندهی و گزارش انجام داد.
نقش نیوتن در طرح تفکیک میان فنومن و نومن توسط کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیزیک نیوتن نه تنها در ساحت علم فیزیک یک تحول بنیادی به وجود آورد، بلکه روش شناسی مورد استفاده نیوتن نیز بعدها الگوی غالب پژوهشگران علوم تجربی قرار گرفت. نکته محوری در روش شناسی ""نیوتن""، عبارت است از تأکید بر آزمایش و استقراء و نیز محدود ساختن دامنة علم به ساحت پدیداری. ""ایمانوئل کانت"" به دلیل کارآمدی خیره کننده فیزیک نیوتنی، از یک سو تلاش کرد مبانی نظری فیزیک نیوتنی را تحکیم بخشد تا در مقابل نقدهای منتقدان مصون بماند و از سوی دیگر، ایده محدود ساختن پژوهش علمی به ساحت پدیداری را در قالب اصل محدود بودن دامنه شناخت آدمی به ساحت پدیدارها عرضه داشت. تلاش های کانت در راستای تحکیم مبانی فیزیک نیوتنی جز نخستین تلاش های جدی و نظام مند در جهت پی ریزی فلسفة علم به شمار می آید.
پارادوکس های تأیید
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر در مورد مباحث مهم معرفت شناسی، یعنی بحث استقراء، انشاء حکم کلی از مشاهده برخی مصادیق جزئی و تهیه شواهد و قرائن خوب برای تأیید آن است. مسأله این است که ما برای تأیید یک حکم کلی به چه تعداد و با چه کیفیتی از شواهد و قرائن نیازمندیم. همه ما قضیهG1 «هر حکم کلی، بوسیله مصداقیش تأیید می شود» را قبول داریم. ولی دو پارادوکس تأیید، با عنوان پارادوکس کلاغ ها و سآبی می خواهند نشان دهند که قبول این قضیه در برخی موارد دچار پارادوکس می شود. پارادوکس کلاغ ها که توسط کارل همپل کشف شد نشان می دهد یک کفش سفید، باید مؤید قضیه «همه کلاغ ها سیاه هستند» باشد در حالیکه ما به روشنی می دانیم چنین نیست. سآبی(سبز+آبی)، واژه اختراعی نلسون گودمن برای نشان دادن نارسایی G1 است. شی ء x ، سآبی به شمار می آید اگر و تنها اگر یکی از دو شرط ذیل را داشته باشد: X سبز است و ملاحظه شده است.X آبی است و ملاحظه نشده است. بنابراین طبق تعریف، مجموعه اشیاء سآبی تنها از اشیاء سبز ملاحظه شده، به همراه اشیاء آبی ملاحظه نشده ساخته می شود. مطابق قضیه اول همه زمردهای ملاحظه شده از آنجا که همه آنها سبز هستند، سآبی محسوب می شوند. بنابراین طبقG1 آنها مؤید این فرضیه که همه زمردها سآبی هستند می باشند. ولی این نامعقول است زیرا اگر این فرضیه که همه زمردها سآبی هستند درست باشد پس زمردهای ملاحظه نشده آبی خواهند بود. ولی همه می دانیم که این نادرست است.
بررسی و نقد برهان جهان شناختی سوین برن با تکیه بر اصل سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان مسائل خداشناسی، اثبات وجود خدا از اهمیت خاصی برخوردار است. حاصل کوشش شمار زیادی از فیلسوفان و متکلمان، مجموعه متنوعی از براهین فلسفی در اثبات وجود خداوند است که یکی از قدیمی ترین آن ها، برهان جهان شناختی است. در این مقاله، تقریر سوین برن از این برهان موردبررسی قرار گرفته است. نقطه ی عزیمت او در اثبات وجود خدا، جهان پیچیده ی فیزیکی است. او تبیین های علمی از جهان را که بر مبنای قوانین ماده و انرژی عمل می کند و در تحلیل نهایی به تصادف می انجامد، ناکافی دانسته و پذیرش آن را به دور از عقل سلیم می داند. در برهانی که او ارائه می دهد، وجود جهان پیچیده، درمقام شاهدی بر وجود خداوند است که وجود خدا را محتمل تر از عدم او می سازد؛ از این جهت برهان خود را استدلالی استقرایی برمی شمارد و نه قیاسی. سوین برن با بهره گیری از اصل سادگی، فرضیه ی خداباوری را با اعتقاد به خدایی متشخص، واحد و با اوصاف متعالی، فرضیه ی بسیار ساده ای می انگارد که در مقایسه با نظریات بدیل ماتریالیستی، ساده ترین نظریه برای تبیین واقعیت جهان است. تبیین شخصی و اصل سادگی، نکات کلیدی برهان جهان شناختی سوین برن می باشند. تمسک به اصل سادگی و اینکه این اصل درنظر او به چه معناست، در چالش با اشکال هایی است که در این مقاله قصد داریم آن ها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
تحلیل تطبیقی ویژگی های تجربه و استقراء در فلسفه ابن سینا و پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه علم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
استقراء و تجربه از مسائل مهم فلسفه علم در جهان معاصر است که در فلسفه ابن سینا و پوپر همواره مورد توجه بوده است. ابن سینا با استناد به مواردی چون اخذ ذاتی، قاعده اتفاقی و قیاس خفی، تلاش نمود تا تجربه را از استقراء جدا کند و برای آن یقین و کلیت مشروط خاصی را لحاظ کند؛ ضمن اینکه تقسیم او از استقراء به تام و ناقص نیز اهمیت خاص خود را دارد. پوپر با نظر به مشکل عدم امکان استنباطات کلی در استقراء، تلاش نمود با طرح اصل انتقال و نشان دادن همسانی نگرش منطقی و روانشناسی گری، مشکل استقراء را حل کند و سپس با معرفی معیار ابطال پذیری، معیاری کلی و تجربی برای تأیید نظریات علمی ارائه دهد. شباهت دیدگاه ابن سینا و پوپر، مواجهه نقادانه با مسئله استقراء و تجربه و تلاش برای تبیین ابعاد معرفتی آنها در علم و زندگی عملی بشر است، اما درنهایت ضمن اینکه هر دو، روش علمی را در تجربه و استقراء محدود نمی کنند، پوپر درحالی تجربه را بعنوان یکی از معیارهای تفکیک علم از غیر علم می داند که برای تجربه هیچ مبنای محکمی درنظر نمی گیرد، ولی ابن سینا تأکید دارد که تجربه از بدیهیات اولیه است و بنابراین در شکل گیری مجموعه معرفت بشری نقش مهمی دارد. در نوشتار حاضر، با تبیین و تحلیل تطبیقی دیدگاه های ابن سینا و پوپر درباب تجربه و استقراء، تلاش می شود توانمندهای رویکرد ابن سینا نشان داده شود.
مطالعه تطبیقی علوم پلیسی- جرم شناسی در نظام اثبات گرایی و اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش انتظامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
127 تا 152
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پلیس امروزی در مواجهه با جرایم به عنوان یک متخصص علت شناس وارد عمل می شود. اتخاذ این رویکرد در پلیس مستلزم آشنایی و بهره گیری او از علوم جرم شناختی است. علوم جرم شناختی را می توان در سطوح و ابعاد مختلفی مطالعه و بازشناسی کرد. یکی از مهم ترین ملاحظات در این بازشناسی، توجه به مبانی است که از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف مقاله حاضر، مطالعه علوم جرم شناختی با رویکرد اثبات گرایی و مقایسه آن با آموزه های قرآنی است. این امر مستلزم توجه به سه حوزه است: روش، مفهوم و دستاورد. روش: این پژوهش، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی-تحلیلی است. پژوهش با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، منابع اینترنتی، مقاله ها، پژوهش های لاتین و فارسی و مطالعة آثار موجود در زمینه اثبات گرایی و آموزه های اسلامیِ مرتبط با رفتار مجرمانه انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری است. یافته ها و نتایج: در بحث «روش»، همه جرم شناسان غربی اعم از خردگرا یا تجربه گرا، برای شناخت جرم، به تناسب از یک «روش» یعنی استقرا، قیاس یا تمثیل بهره می گرفته اند. در دوره رنسانس، استقرا بر تکیه بر علوم تجربی وارد مطالعات جرم شناختی شد. با حاکمیت استقرای تجربی بر علوم جرم شناختی، محور اساسی و اصلی جرم شناسی یعنی مفهوم، رو به زوال نهاد؛ زیرا بسیاری از امور ماورایی، به ویژه خدا، روح، نفس، اراده، فطرت، معنویات و... به تجربه (عمومی و فراگیر) درنمی آید. این در حالی بود که در آموزه های قرآنی، امور یادشده اساسِ مطالعه انسان و رفتارهایش تلقی می شوند. بدین ترتیب از نظر علمی، مفهوم «طبیعت» جایگزین مفهوم آفرینش و «زیست شناسی جنایی» موفق و موثق ترین علم برای بررسی و مطالعه رفتارهای مجرمانه حیوانی به نام «انسان» شد. دستاورد اصلی علوم جرم شناختی غربی روی آوری به ماتریالیسم و رواج تفکر «ماشین گرایی» بود. این، دقیقا نقطه مقابل تفکر اسلامی بود که عموما همه امور را «اندام واره» تلقی می کرد. تفکر اندام واره را به وضوح می توان در بسیاری از آموزه ها و اندیشه های اندیشمندان اسلامی از جمله «جهان اکبر و جهان اصغر» ملاحظه کرد.
رابطه فرضیه ربایی با استقراء و حدس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
30 - 68
حوزه های تخصصی:
برای روشنساختن این مسئله که آیا فرضیه ربایی، از هویت مستقلی برخوردار است یا آن که قابل ارجاع به یکی از گونه های مرسوم و متعارف استدلال در منطق و فلسفه است، مهم ترین عناوینی که باید رابطه فرضیه ربایی با آنها بررسی شود، استقراء و حدس و قضایای حدسی است. درباره رابطه فرضیه ربایی با استقراء اساساً دو دیدگاه کلی مطرح شده است: الف) دیدگاهی که این دو را قابل تحویل به یک دیگر می داند؛ طرفداران این دیدگاه، در دو دسته کلی جای می گیرند: 1) برخی نظیر هارمن، جوزفسونو پسولُس استقراء را به استنتاج بهترین تبیین تحویل برده اند و 2) برخی همچون فومرتن، استنتاج بهترین تبیین را به استقراء تحویل برده اند ؛ ب) دیدگاهی که امکان تحویل این دو را به یک دیگر رد کرده، و به استقلال این دو استدلال باور دارد. در این مقاله ابتدا، سه دیدگاه مزبور در قالب دو عنوان کلی «تحویل گرایی» و «غیرتحویل گرایی» بررسی می شود و در ادامه به رابطه قضایای حدسی با فرضیه ربایی پرداخته می شود.
تجربه از منظر ابن سینا و مقایسه آن با استنتاج بهترین تبیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استنتاج بهترین تبیین، به تازگی به عنوان استنتاجی جدید در عرض استقراء و قیاس توسط چارلز پیرس در توجیه بسیاری از نظریات علمی ارائه شده است. هدف این نوشتار انجام مقایسه ای میان این نوع استنتاج و تجربه از دیدگاه ابن سیناست. در این مقایسه سعی شده است به تمامی شباهت ها و تفاوت های موجود میان تجربه و استنتاج بهترین تبیین پرداخته شود و در کنار آن به برخی عیوب هر کدام از این دو نیز اشاره شود؛ ازجمله شباهت های این دو استنتاج می توان به مقدمه مضمر موجود در هر دو استنتاج و نیز استقرایی بودن و واقع گرایی هر دو استنتاج و نیز معیار بودن تبیین علّی در هر دو استنتاج اشاره کرد و از تمایزات میان این دو استنتاج می توان به معیارهای انتخاب تبیین بهتر همچون سادگی و جذابیت و تطابق در استنتاج بهترین تبیین اشاره کرد که در تجربه به آنها اعتنایی نشده است. درعین حال که کارآمد بودن این معیارها موردتردید است. علاوه بر این، از این تمایزات می توان به شروط و قواعدی که ابن سینا بر تجربه افزوده است، اشاره کرد؛ چراکه در استنتاج بهترین تبیین، هیچ اشاره ای به قاعده غیاب های هم زمان یا عدم مغالطه اخذ مابالعرض به جای مابالذات نشده است.
مسئله هیوم از دیدگاه بیزگرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۶۸
7 - 30
مسئله استقراء و توصیف فعالیت استقرایی مسئله ای بنیادی است که برای تمام علوم اعم از تجربی و انسانی اهمیت دارد. کشف بسیاری از روابط علّی چه در حوزه اجتماعی و چه در حوزه علوم تجربی بر داده های استقرایی استوار است و بدیهی است با به چالش کشیدن استقرا، مبانی روش شناسی علوم اجتماعی نیز مورد چالش قرار می گیرند. در این مقاله نخست، مسأله شکاکانه هیوم درباره استقرا مطرح شده و اشاره خواهد شد که استدلال هیوم خطاپذیر بودن استقرا را هدف نمی گیرد، بلکه از ناموجه بودن آن انتقاد می کند. اما در استدلال هیوم فعالیت استقرایی به شکلی ساده و ابتدایی تشریح شده است. این مسئله و اهمیت آن برای قدرت استدلال شکاکانه ضد استقرا، پای مساله ی توصیف استقرا را به میان می کشد. در بخش دوم مقاله، دیدگاه بیزگرایانه در باره ی استقرا به عنوان توصیفی کلی از گذار های استقرایی مطرح می شود و با توسل به آن از سه دیدگاه به مسئلهی هیوم پرداخته خواهد شد.
روش های تحلیلی حقوق دانان برجسته ایران مقابله روش تحلیل حقوقی عدالت محور با روش اصولی
منبع:
دانشنامه های حقوقی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲
۲۳۰-۲۴۳
حوزه های تخصصی:
در دوران نزدیک به یک صد ساله شکل گیری حقوق نوین ایران، فراز و فرودهایی که ویژگی نوپایی نظام حقوقی است دیده می شود. این دودلی که آیا حقوق ایران به فقه که منبع اصلی و دیرین خود بوده اقتدا کند و از آن سیراب شود یا از حقوق نوشته اروپایی که الهام بخش نگارش قوانین به شکل امروزی است، خط مشی بگیرد، همواره ذهن حقوق دانان را به خود مشغول کرده است. حقوق دانان در دوران ما به روشهای متفاوتی به تحلیل حقوقی پرداخته اند. گاهی چنان به فقه پایبند اند و گویی متون فقهی شرح و تفسیر می کنند و گاهی چنان نسبت به سابقه فقهی بی توجه بوده و تنها به منابع و متون حقوق نوشته اروپایی متوسل شده اند که گویی الزام به تبعیت از حقوق ایشان را مد نظر داشته اند. روشی که امروزه وجود دارد از آن زیاده روی و کاستی به سوی یک نقطه تعادل پیش می رود و آن عبارت است از سیرآب شدن از هر دو منبع حقوق ایران که یکی فقه امامیه و دیگری حقوق نوشته است. افزون بر این چگونه باید به تحلیل مبانی حقوقی پرداخت و جایگاه عدالت و مصلحت ها به عنوان آرمان حقوق تا چه حد تعیین کننده اند و متون و عبارات قانونی تا چه اندازه از قداست و احترام برخوردارند؟ به این سؤالات نیز پاسخهای گوناگون دادشده است. حقوق دانانی چون استاد جعفری لنگرودی با اشراف به هر دو منبع یعنی فقه و حقوق موضوعه به حق توانسته اند نقش بی بدلیلی در استفاده از این دو منبع درجهت تبیین و تحلیل حقوقی قوانینی مانند قانون مدنی ارائه کنند و در عین رعایت اصول و قواعد تفسیر قوانین، از اجرای عدالت نیز غافل نشده اند. این مقاله گذری است بر این فرایند، باشد که بتواند در حد مجال خود اشارتی بر شیوه و روش حقوق دانان در این زمینه باشد.
جایگاه استقراء در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در علم منطق یکی از اقسام استدلال، استقراء است که به رغم تنزل اعتبار آن نسبت به قیاس برهانی، از اهمیت و رواج قابل توجهی برخوردار است. یکی از بهترین راهها برای ایجاد انگیزه، عبرت آموزی، تقویت باورها و نیز هدایت عموم انسان ها، طریقه استقراء است. قرآن کریم گرچه از طرق مختلف استدلال در موارد خاص، برای امر هدایت استفاده کرده است، اما در این میان، شیوه استقراء، فراوانی قابل توجهی دارد. روش های دیگر استدلال، از جمله برهان عقلی در قرآن در مقایسه با استقراء کمتر دیده می شود. توصیه خداوند به بررسی و نگریستن در سرنوشت گذشتگان و بیان نمونه-های زیادی از اقوامی که وضعیت مشابهی داشتند، از جمله شواهد این ادعاست. یکی از استدلالهای قرآن کریم در برخی از آیات به این شکل است که شما مردم اگر رفتار و برخوردی همانند اقوام پیشین داشته باشید، سرنوشتی مشابه آنان خواهید داشت. به نظر می رسد یکی از اهداف خداوند از بیان سرنوشت اقوام گذشته، هشدار به مخاطبین خود و عبرت آموزی می-باشد تا از این طریق مسیر هدایت را برای آنان هموار سازد و حجت را بر آنان تمام کند. با توجه به حجم بالا و تعدد موضوعات در روش استقرایی قرآن، این نوشتار تنها به تحقیق مواردی می پردازد که با تعبیر «سیروا» و «انظروا» و مشتقات آنها بیان شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد که استقراء کاربرد بیشتری نسبت به سایر اقسام استدلال دارد و تاثیرگذاری آن نیز غیر قابل انکار است.