مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
روایت
حوزه های تخصصی:
تحلیل و بازخوانی روایت های قرآنی بر اساس نظریه های جدید، می تواند در شناخت بیش تر و عمیق تر این کتاب کریم مؤثر واقع شود. این جستار به روش توصیفی-تحلیلی درپی تحلیل برخی حکایت های قرآنی مثل داستان حضرت یوسف(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت یونس(ع) و حضرت ایوب(ع)، براساس نظریه الگوی کنشی گریماس است؛ براین اساس روایت های نامبرده با توجه به موقعیت روایی آن ها دسته بندی شده، سپس شخصیت های هر موقعیت روایی بررسی و تحلیل شده است. شش نقش اصلی یا به تعبیر گریماس «کنش گر» در این روایت ها، بازیابی شده است که عبارتند از:کنش گزار یا فرستنده، کنش گراصلی یا فاعل، هدف، کنش یار، کنش پذیر یا دریافت کننده و ضدکنش گر. بررسی های این تحقیق نشان می دهد، ساختار بسیاری از داستان های قرآن به روش نظریه الگویی کنشی گریماس قابل نقد و بررسی است و اصول و مبانی کلی الگوی کنشی گریماس درباره حکایت های قرآنی کاملاً قابلیت انطباق دارد و نتایج آن با دستاوردهای گریماس در بحث بررسی شخصیت به عنوان یکی از عناصر اصلی داستان قابل تطبیق است
تحلیل و بررسی کتاب بنیه النص السردی من منظور النقد الإدبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
135-157 صفحه
حوزه های تخصصی:
چکیده در این نوشتار تلاش شده است تا با معرفی کتاب «بنیه النص السردی من منظور النقد الأدبی» و بررسی انتقادی ساختار و محتوای آن، جایگاه این اثر در میان پژوهش های صورت گرفته در زمینه ادبیات داستانی و نظریه های روایت، مورد ارزیابی کمی و کیفی قرار داده شود. بر این اساس در گام نخست با بهره گیری از رویکردی علمی و کاملا منصفانه جایگاه این اثر در فضای علمی روایت شناسی، نوآوری و دستاوردهای آن بر صاحبان اندیشه مورد بررسی قرار گرفته و در گام بعدی با نگاهی عمیق و موشکافانه به محتوا و درونمایه این کتاب، کانونی ترین موضوعات، اهداف، پیش فرض ها و مبانی نظری همراه با دستاوردهای آن مورد تحلیل قرار گرفته است و پس از تبیین و تحلیل ساختاری و محتوایی این اثر تلاش شده است کتاب مورد بحث از دو منظر درون ساختاری و برون ساختاری در ترازوی ارزیابی و نقد علمی قرار گیرد.
تحلیل روایت شناختی داستان حضرت مریم در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ساختارهای قرآن برای بیان معارف، داستان پردازی است. قرآن کریم نیز مانند سایر کتب آسمانی برای آموختن قانونمندی-های هستی به آدمی و انذار و تبشیر وی و نیز اِخبار از سرگذشت پیشینیان و حکایت پیامبران از داستان بسیار بهره برده است. از جمله این داستان ها، روایت حضرت مریم(س) است که به دلیل اشتمال آن بر نشیب و فرازهای گوناگون و ماجراهای خارق العاده از جمله ولادت طفلی بدون پدر و سخن گفتن وی در گاهواره، بسیار مورد توجه بوده است. شرح، تفسیر و بررسی این داستان و سایر حکایت-های قرآنی تلاشهای علمی بسیاری را به خود اختصاص داده و پژوهندگان با رویکردهای مختلف ادبی، نحوی، تاریخی، زبان-شناختی و ... زوایای این قصص را مورد مداقه قرار داده اند. یکی از روش های نوپدید در مطالعه قصص قرآنی روایت شناسی است و وجه امتیاز آن از روش های دیگر آن است که شاکله روایت را موردبررسی قرارمی دهد و با توجه به ابعادمختلف داستان از قبیل روایتگر، شخصیت ها، زاویه دید، پیرنگ و ...، امکان استخراج روشمند معانی نهفته در آن را فراهم می نماید. نوشتار حاضر ضمن گزارش روایت قرآن از داستان حضرت مریم(س)، سعی دارد به بررسی مؤلفه های روایت شناسی در این داستان بپردازد. این بررسی نشان می دهد که علیرغم تفاوت قصص قرآنی با داستان های بشری از ابعاد گوناگون، داستان حضرت مریم(س)، پیرنگی تقریباً مشابه با داستان های بشری دارد و الگوی ساختاری آن نیز با اندکی تفاوت، قابل تطبیق بر الگوی داستان های معمول است. بازنگری عناصری مانند روایتگر، شخصیت ها و زاویه دید در این داستان با رویکرد روایت شناختی نیز دست آوردهای تازه ای برای فهم این حکایت به ارمغان می آورد.
ظرفیت های الهیات سیاسی یوهان باپتیست متس برای الهیات روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
129 - 151
حوزه های تخصصی:
الهیات روایی با تأکید بر روایت و نقد سیطره معیارهای کلی و عام برخاسته از روشنگری در الهیات مسیحی، هویتی متمایز یافت. تأکید بر روایت های سنتی و درون فرهنگی هر گروه و اجتماع، در این الهیات منجر به دوری این نحله از پراکسیس، و علاوه بر این، منجر به انزوای فرهنگی و دوری از جهان معاصر چندفرهنگی شده است. از سوی دیگر الهیات سیاسی متأله آلمانی یوهان باپتیست متس با تکیه بر مفاهیم روایت، خاطره و همبستگی، که مؤلفه روایت در آن ها نقش اساسی دارد، هم متوجه پراکسیس است و هم دغدغه گفتگوی بینا فرهنگی دارد. بنابراین شاهد آن هستیم که الهیات سیاسی یوهان باپتیست متس، اگر چه در زمره الهیات روایی به معنای اخص به حساب نمی آید، با این حال با تکیه بر مفاهیم خاطره، روایت و همبستگی، امکاناتی را در اختیار الهیات روایی می گذارد که این الهیات با تکیه بر آن ها می تواند از تنگنای انزوای فرهنگی و انفعال اجتماعی بیرون آید.
تحلیل روایتِ فیلم مستند سیاسی (مطالعه موردی: فیلم مستند «به روایت دربار» و «ایران و غرب»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
151 - 178
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از تحلیل روایت از منظر اقناعی، دو مستند سیاسی درباره «انقلاب اسلامی ایران در سال 57»، مورد مطالعه قرار گرفته اند. مستندهای مورد نظر «به روایت دربار» و «ایران و غرب(قسمت اول)» به ترتیب محصول صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و شبکه بی بی سی می باشند. برای دستیابی به تحلیل روایت این دو مستند سیاسی، به شیوه تحلیل رتوریکی روایی، ده مقوله محوری پیشنهاد شده است. این مقوله ها عبارتند از: راوی شخصیت ها 3 . نقطه دید 4. فاصله روایی 5. نقطه شروع 6. اطلاعات پیش فرض 7. تسلسل و علیت روایی 8. مانع و تضاد 9. چرخش 10. پایان بندی. استفاده از این مقوله ها در تحلیل روایت مستندها به عنوان ابزارهایی نیرومند در ژانر سیاسی، این امکان را می دهد که وجوه و لایه های پنهان ارتباطی برای متقاعد سازی مخاطبان کشف و درک شود. نتایج نشان می دهد کرد که شبکه بی بی سی برای ساخت مستندی سیاسی، «روایت» را به مثابه یک عمل اقناعی تلقی می کند تا با شیوه ای لطیف به ارائه هدف و گفتمان خاص خود برسد. حال آنکه مستند«به روایت دربار» در قالب محصولی از جانب واحد مرکزی خبر، به واسطه خبرنگاران، تولیدکنندگان، پژوهشگران و تدوینگران خبری تولید شده است و ظرافت های فیلم مستند که مهم ترین آنها روایت است در آن لحاظ نشده است. درواقع در اولویت گذاری تولیدات صداوسیما، مستند و مستندسازی امری تخصصی لحاظ نشده است و سایه تولید خبری بر روی این قالب تلویزیونی مشاهده می شود.
بررسی تطبیقی مؤلفه های شعر پسامدرن ایران و آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
241 - 261
حوزه های تخصصی:
تأثیراتی که شعر پسامدرن ایران از مکاتب ادبی و فلسفی اواسط قرن بیستمِ غرب پذیرفته نیازمند بررسی موشکافانه تر است. پژوهش حاضر، پسامدرنیسم را در شعر دهه هفتاد ایران و در راستای یکی از برجسته ترین جنبش های شعر پسامدرن آمریکا، «شعر زبان»، تحلیل می کند. هدف از این مقاله بررسی دو مفهوم کلیدی در بوطیقای «شعر زبان» است که تأثیری انکارناپذیر بر شعرپردازی پسامدرن ایران داشته است: »روایت» و «روزمره پردازی». این بررسی تطبیقی از آن جهت حائز اهمیت است که هر دو سبک، روایت را خودزندگی نامه نویسی تجربه گرا می دانند که در آن تکه تکه های زندگی روزمره، تصاویر و اصوات برآمده از رسانه ها و فرهنگ مصرف گرا، خاطرات مبهم، اساطیر و ذهن ناخودآگاه هویت را درهم می تنند. تحلیل این دو سیاق شعری نشان می دهد که شعر پسامدرن ایران رویکردی ساختارشکن به رابطه شعر، روایت و هویت دارد. این بررسی از رسانه زدگی در خصوصی ترین لحظات زندگی فارغ از فرهنگ و جغرافیا پرده برمی دارد. شعر پسامدرن ایران با زدایش احساسات و تغزل، به قصه های رنگ باخته از روزمرگی می پردازد و از انواع حماسی، تعلیمی، عاشقانه و انقلابی، به نوعی از شرح حال نویسی ازهم پاشیده روی می آورد. این درجه از گسست در زبان و معنا بیانگر تغییرات سریع، فنّاورانه و روان پریشانه در زندگی معاصر چه در ایران و چه آمریکا است.
بررسی عنصر «لحن» و کارکرد آن در «الهی نامه» عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«الهی نامه» از منظومه های عرفانی و اخلاقی عطار است که با دو طرح روایی کلان و خرد و با هدف القای مسائل مهم عرفانی و اخلاقی سروده شده است. بررسی دقیق این کتاب نشان می دهد که به سبب ضعف های آشکار دو عنصر «تعلیق» و «فضاپردازی» در این کتاب، «لحن» مهم ترین عامل برای تأثیرگذاری بر مخاطب است. مهم ترین عامل پیش برنده طرح در حکایت کلان و حکایات خرد، گفت وگو است و لحن این کتاب به صورتی منظم و با کمترین تنوع، متناسب با شخصیت های گفت وگوکننده، تکرار شده است. تقابل اصلی شخصیت در حکایت کلان، میان «پدر» و «پسر» است که در مضمون و لحن کلام دو شخصیت ایجاد شده است. لحن غالب شخصیت پدر، «واعظانه» و لحن غالب شخصیت پسر، مصرانه است. این ساختار لحن به گونه ای کاملاً آشکار در حکایات کوتاه نیز تکرار شده است. لحن واعظانه و جاهلانه، در حکایات کوتاه نیز میان شخصیت-های «دیوانه و عاقل»، «زیردست و زبردست»، «غلام و شاه»، «عارف و عامی» و... تکرار می شود. لحن واعظانه، برآیند لحن های «متعجبانه»، «سرزنشگرانه»، «متعصبانه» و «فیلسوف مآبانه» است. به همین دلیل عناصری مثل «پرسش»، «شرط»، «صفت» و «ندا» بارها در گفت وگو به کار می رود که عناصر اصلی ایجاد لحن های یادشده است. لحن مهم دیگر در الهی نامه، لحن طنزآمیز است که فقط در حکایات کوتاه، این لحن را می بینیم. برای ایجاد این لحن از عناصری مثل دعا، استعاره تهکمیه، پارادوکس، شرط و پرسش استفاده شده است. شخصیت مثبت حکایاتی هم که لحن طنزآمیز دارند، «دیوانه» است که در تقابل با خدا و شخصیت عاقل قرار می گیرد.
پیوند «تاریخ» با «ادبیّات» در متون تاریخی زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادبی زبان فارسی از همان آغاز، رابطه ای تنگاتنگ با تاریخ و مطالعات تاریخی داشته است. در شیوه های سنّتی و مدرن، پیوسته توجه به این رابطه مطرح بوده است. امّا از آنجا که بحث پیرامون ادبیّات و تاریخ، برای اوّلین بار در آرای غربیان و بر اساس اطلاعات فعلی ما از یونان باستان، نشأت گرفته است. یکی از قدیمی ترین نوشته ها که در آن به رابطه ادبیات با تاریخ پرداخته شده، کتاب فنّ شعر ارسطو است. با توجه به آراء او که قرن ها بر اندیشه و تفکر غربی حاکمیّت داشته است، از منظری محتواگرایانه، همواره تاریخ و ادبیات دو امر متفاوت تلّقی می شدند و بین آنها دوگانگی برقرار بوده است. در مقاله حاضر، با بررسی آرای ارسطو، به اصلی ترین دلیلش، مبتنی بر تفکیک این دو مقوله پرداختیم. در این بررسی عیان می شود که چگونه رویکرد سنتی، تاریخ و ادبیّات را به مثابه دو بخش مستقل مطرح کرده است. سپس اندیشه های متفکرین معاصرِ نقد ادبی را در ردّ تمایز تاریخ با ادبیّات، تبیین کرده ایم. نتایج بررسی ما نشان می دهد، در رویکردهای مدرن، این رابطه در چارچوبی تعاملی و نظام مند قرار دارد. با این تبیین زمینه ای مهیا می شود برای هدف اصلی این مقاله، که همانا تأکید بر ماهیّت بینارشته ای ادبیّات و تاریخ است. همچنین، در بخش پایانی این نوشتار در راستای نظریه پیوند ادبیات با تاریخ، حلقه های واسط و پیوندهای آن دو در متون تاریخیِ زبان ادبیّات فارسی، احصا و تبیین شده است.
تحلیل وجه های غنایی در داستان های عاشقانه (با تکیه بر خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
272 - 247
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه شعر غنایی نوعی شعر کوتاه و غیر روایی است که به بیان احساسات می پردازد، این سؤال مطرح است که چگونه می توان داستان های بلند عاشقانه ادبیات فارسی را ذیل نوع ادبی غنایی جای داد. با بررسی داستان های عاشقانه از منظر نقد نوع غنایی، این مطلب آشکار است که در داستان هایی که ماجرای عشقی برای گوینده مهم تر از ماجرای روایی است، وجوه مختلف بیان عاطفه بر اصل روایت سایه افکنده است. بنابراین، وجه های گوناگون غنایی، مانند تغزّلی، مرثیه ای، شکوائیه ای، خنیایی و نیایشی همواره روایت را متوقّف کرده، به شعر صبغه غنایی داده است. در این مقاله، با تحلیل ساختاری این وجه ها در داستان <em>خسرو و شیرین</em> و <em>لیلی و مجنون</em> نظامی، نشان داده می شود که چگونه وجه های مختلف احساس شاعر و شخصیت های داستانی در متن مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، خواننده این متون به جای مواجهه با تعلیق داستانی، بیشتر با توصیف جنبه های گوناگون عاطفه مواجه می شود. در این داستان ها بهتر است اصطلاح «غنایی» با کاربردی وجهی به کار برده شود نه «نوعی».
کارکردهای وصف درروایت با تکیه بر یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وصف ابزار برجسته سازی در متن ادبی و محرک عواطف و احساسات مخاطب است. از آغاز شعر فارسی تاکنون، شاعران این عنصر مهم را در همه قالب های شعری و منظومه های روایی به کار برده اند. روایت، شیوه ارائه رخداد یا رخدادهاست و در تحلیل روایت عوامل دخیل در روایت، زمان و اجزای روایت، بررسی می شود. در این پژوهش کارکردهای وصف در روایت باتکیه بر منظومه یوسف و زلیخای جامی تحلیل می شود. ابتدا وصف های موجود در منظومه مشخص شد. سپس نگارندگان باتوجه به دیدگاه توماشفسکی و ژنت، کارکرد این وصف ها را در روایت یوسف و زلیخا بررسی و تحلیل کردند. منظومه یوسف و زلیخای جامی، متنی روایی است که در آن دو سازه مهم روایتگری و وصف را می توان تشخیص داد. روایتگری، دو بُعد زمانِ داستان و زمانِ سخن را داراست؛ اما وصف تنها زمانِ سخن را در بر دارد. وصف های این منظومه در دسته بن مایه های آزاد و ایستا قرار می گیرد و به همین سبب، کارکرد وصف باتوجه به بُعد روایتگری متن به شتاب منفی در روایت می انجامد. ازسوی دیگر، هر روایت اجزایی دارد. وصف ابزاری برای پروراندن و برجسته کردن این اجزاست و در روایت، کارکرد شخصیت پردازی و فضاسازی دارد.
جایگاه روایت در متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری
منبع:
مطالعات داستانی سال سوم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
25 - 50
حوزه های تخصصی:
روایت در جلوه های گوناگون فرهنگ بشری دیده می شود. آنگاه که از این دیدگاه به متون فارسی منثور بازمانده از قرن چهارم تا هفتم هجری بنگریم؛ این پرسش مطرح می شود که: «کدام یک از اشکال روایی در کهن ترین متون منثور فارسی قرن چهارم تا هفتم هجری دیده می شود؟» هدف این پژوهش رسیدن به شناخت کلی از پیشینه حضور اشکال گوناگون روایی در متون دوران آغازین زبان فارسی است. بررسی توصیفی- تحلیلی صدها متن منثور بازمانده از این دوران شکوفایی نثر نشان می دهد که محتوای متون این دوره از موضوعات گوناگونی چون نجوم، بلاغت، فلسفه، سیاست، جغرافیا، تاریخ، اساطیر، سفرنامه، منشآت، تفسیر، دانشنامه، تذکره، اخلاق، کلام، تعبیر خواب، موسیقی، هندسه، طلسمات و... سخن می گوید. مهم تر آنکه در 85% متون مورد بررسی، شکلی از اشکال روایی دیده می شود و فرم های روایی چون گزارش، حکایت، قصه و داستان بلند کاربردهای مهمی در متن دارد. از جمله گزارش و نقل رخدادهای گذشته، توصیف موقعیت ها، خلق تمثیل های استشهادی، بیان اندیشه ها، روشنگری اندیشه های مبهم و پیچیده، بیان مشاهدات، ثبت تجربیات و روایت داستان. یافته ها همچنین نشان دهنده تنوع موضوع و کاربردهای گوناگون و گسترده گونه های روایی در زندگی اجتماعی پارسی زبانان قرن چهارم تا هفتم هجری است. وجود چنین خزانه ای سرشار از اشکال روایی در دوران آغازین نثر خود گواه آن است که پیشینه سنّت روایت پردازی، در زبان فارسی، به دورانی بسیار کهن تر از قرن چهارم بازمی گردد. این میراث گرانبار پشتوانه نویسندگان خلاق این دوران شده تا با دگرگون کردن فرم های ساده به فرم های پیچیده تری از روایت دست بیابند.
تلاش برای به رسمیت شناخته شدن: تبیین فرهنگی کنش خودکشی در ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
187 - 212
حوزه های تخصصی:
خودکشی یکی از مسائل اجتماعی مهمی است که شیوع روزافزون آن در استان ایلام، بحرانی را پدید آورده است. پژوهش حاضر، تنها با هدف مطالعه زمینه فرهنگیِ خودکشی در جامعه ایلام انجام شده است. برای رسیدن به این هدف از رهیافت جامعه شناسی فرهنگی الگزندر بهره گرفته ایم. نتایج به دست آمده نشان می دهد که در جامعه ایلام، خودکشی، نمادی برای اعتراض به وضع موجود است و به عنوان شر و امری شوم، رمزدهی شده است. درباره خودکشی نیز دو روایت اصلی وجود دارد: تقدیرگرایانه و رهایی بخش. با تحلیلِ بازنمایی، رمزدهی و روایت های خودکشی درمی یابیم که این کنش به منظور به رسمیت شناخته شدن انجام می شود. برای کاهش خودکشی، ایجاد تغییرات هوشمندانه در نظام ارزشی، هنجاری، و تفسیری موجود، ضروری است و انجام این کار مستلزم سیاست گذاری فرهنگی است تا در معنایی که خودکشی برای کنشگران دارد، تغییری اساسی ایجاد کند؛ نخست اینکه لازم است که پیوند فرهنگی میان نیاز سائقِ به رسمیت شناخته شدن، با استفاده ابزاری از کنش خودکشی، گسیخته شود. دوم اینکه هر دو نسل را برای به رسمیت شناختن یکدیگر آماده کند. نسل والدین برای پذیرش نسل جوان آمادگی ندارد. نسل جدید نیز برای نسل گذشته، مشروعیتی قائل نیست؛ بنابراین، روابط بین دو نسل، به روابطِ قدرت و مقاومت تبدیل شده است. نسل جدید مقاومت می کند و نسل گذشته جز اِعمال مقتدرانه ارزش ها، هنجارها، و تفسیرهای خود، چاره دیگری ندارد؛ بنابراین، سیاست گذاری باید در ارزش ها، هنجارها، و تفسیرهای هردو نسل، جرح و تعدیل ایجاد کند.
واکاوی تأثیر اتوریته بر انتشار مرگ در سوژه های جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستیابی به فضای ذهنی سوژه جنگ نیازمند مطالعه جامعه موردنظر است. در این پژوهش نیز با استفاده از مصاحبه عمیق به نمونه موردی سوژه های جنگ ایران و عراق از منظر تأثیر اقتدار بر جنگ و مرگ پرداخته شده است. اقتدار در فضای اجتماعی به صورت های مختلف وجود دارد، اما در جنگ در حد اعلای خود بازتولید می شود و بر فراوانی مرگ نیز ممکن است اثرگذار باشد. اما اقتدار در جنگ تولید نمی شود و ریشه آن منشأ بیرونی دارد. در پژوهش حاضر مشخص شد که در جنگ و پس از جنگ با تکثر و گونه گونی رفتاری سوژه ها مواجه هستیم. بر همین اساس یازده نوع سوژه بر اساس ویژگی های رفتاری آنان در جنگ و سه نوع الگوی رفتاری آنها پس از جنگ از پژوهش استخراج شده است. ازاین رو تنوع رفتاری سوژه های جنگ و بعد از جنگ با ساختار شخصیتی متفاوتی همراه است که نشان می دهد آنها ویژگی های شخصیتی متفاوتی دارند. اما اقتدار به منزله تجمیع و همپوشانی این تنوعات در جنگ عمل می کند. ساختار و الگوهای گوناگون رفتاری موجود در سوژه های جنگ در فضای فرهنگی و سیاسی ایران بعد از جنگ و اکنون نیز اثرگذار است. بنابراین بدون توجه به تنوعات رفتاری سوژه های جنگ، مدیریت ساختار سیاسی و فرهنگی کارآمد، در جامعه ممکن نیست و نیازمند توجه به تنوعات رفتاری موجود در سوژه ها و الگوهای رفتاری شان است. اقتدار موجود در جنگ از نظر سوژه ها می تواند به طرق مختلف به عرصه فرهنگی و سیاسی کنونی منتقل شود، یعنی از شکل قدرت به اقتدار تبدیل شود.
تحلیل سیر تحول و تطور فلسفه سیاسی در چشم انداز پارادایمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که فلسفه سیاسی از ابتدای شکل گیری تا کنون، چگونه ازحیث مضامین دستخوش تحول و تطور شده است؟ فرضیه این مقاله آن است که تحول در بینش موردپذیرش درباب هستی، معرفت و انسان، سبب تحول و تطور مضمونی فلسفه سیاسی و سرانجام انحلال آن گردیده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که فلسفه سیاسی با گذر از حقیقت مداری، فضیلت گرایی و سعادت گرایی شکل گرفته درچارچوب بینش سلسله مراتبی کیهان /خدامحور و مبانی معرفت شناسی قیاسی و انسان شناسی نخبه گرای متناظر با آن در پارادایم پیشامدرن، از یک سو به نوعی تلقی درزمانی و افقی برپایه مفاهیم حق، تاریخ و آزادی در پارادایم مدرن انسان محور و ازسوی دیگر، بنابر عنصرشکاکیت نهفته در عقل مدرن به طیفی از جریان های انتقادی و یا خواهان احیای فلسفه سیاسی کلاسیک می انجامد و سرانجام فلسفه سیاسی در پارادایم جوهرستیز، خردگریز و انسان ستیز پسامدرن به روایت تبدیل می شود. این نوشتار از رویکرد پارادایمی سود جسته و گونه شناسی از فلسفه سیاسی در سه پارادایم پیشامدرن، مدرن و پسامدرن ارائه کرده و درخلال آن، سیر تحول مضامین فلسفه سیاسی را نشان داده است.
هرمنوتیک روایت و قصص قران کریم در تفسیر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
249 - 272
حوزه های تخصصی:
تفسیر عرفانی یکی از روش های تفسیری است که بر پیشاادراکی همچون رمزی بودن وحی و زبان دین، ضرورت انکشاف قصد آیات و توجه به مغز و حقیقت سخن استوار است؛ به بیان دیگر تفهیم باطنی و لبّ سخن، رهیافت بنیادین و پراهمیت تفسیر عرفانی است. عرفا و فیلسوفان مسلمان از رمزی بودن زبان دین، برای انکشاف معنای باطنی قصص و روایت های قرآنی یا به عبارتی کشف سویه های پنهان متون دینی از طریق «هرمنوتیک روایت» بهره برده اند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی خصایص هرمنوتیک روایت با توجه به مبانی ریکور، در آثار عرفا و فیلسوفان مسلمان پرداخته ایم. نتایج به دست آمده حکایت دارند که هرمنوتیک روایت با رویکرد تازه ای به روایات و قصص دینی، خوانش جدیدی در این باب عرضه می کند. همچنین با خصیصه رمزی بودن، چندمعنایی و تفهیم باطنی، موجب توانمندی زبان می شود و خلق معانی تازه را به همراه دارد. فراتاریخی و بی زمان بودن، ساحت جدیدی از زمان را طرح می کند که موجب تبدیل شدن زمان طبیعی و ریاضی به زمان انسانی (که زمانی نامیراست) می شود؛ در این حالت روایت ها و قصص دیگر مختص قوم و فرهنگ خاصی نخواهند بود، بلکه می توانند به دنیاها و زمان های دیگر نیز سفر کنند. مطالعه این قصص و روایات در تفسیر عرفانی، حاکی از این امر است که هدف اصلی این متون، انتقال معانی ساده و سطحی واژگان نبوده، بلکه هدف روح و معانی ناآشکار و رمزی نهفته در آنها ست که به کمک دانش هرمنوتیک روایت، لایه های چندگانه معانی، تأویل و رمزگشایی می شوند.
توالی در روایت؛ بسط مدلِ پل ریکور برای روایت
پل ریکور در میان متفکرانی که به روایت و روایتمندی اندیشیده اند از دو نظر شاخص تر است. یکی اینکه او روشی فلسفی را انتخاب میکند و عمیق تر این موضوع را بررسی میکند و دوم اینکه او در نهایت مدلی برای روایت و میمسیس پیشنهاد می دهد که از جهاتی جدید و روشنگر است. روش فلسفی او پدیدارشناختی و هرمنوتیکی است و شامل دورهای بی پایان حول موضوع اصلی یعنی روایت و رابطه بین روایت و زمانمندی است. مدل او برای میمسیس دارای سه مرحله است شامل پیش درک، درک و برخورد ما با دنیای متن. مدلی هم که برای روایت ارائه می دهد "هماهنگی ناهماهنگ" می تواند تغریبا تمام انواع روایت از تراژدی تا داستانهای مدرن را شامل شود. در این مقاله ما سعی خواهیم کرد ضمن مروری مختصر بر پیشینه مطالعات انجام شده بر روی روایت، آراء ریکور را در این زمینه بررسی کنیم و با روشی آپروتیکال مثل خود ریکور در کنار مرور افکار او به طرح نکاتی جدید بپردازیم. همچنین مسائله ای را طرح خواهیم کرد که خود ریکور کمتر به آن پرداخته است، یعنی بحث توالی در روایت است. به نظر می آید برای نزدیک شدن به مفهوم و معنای روایت، توالی به عنوان اساسی ترین شاخصه روایت می تواند موثر باشد خصوصا اگر توالی را در ارتباط با سه حیطه اصلی تجربه بررسی کنیم یعنی زبان، رابطه علی و معلولی، و زمانمندی.
بررسی زمانمندی روایت در منظومة مهرة سرخ سیاوش کسرایی بر اساس نظریة ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
منظومة مهرة سرخ یکی از بلندترین منظومه های روایی در ادبیات معاصر است که کسرایی با استفاده از شیوة روایی و اسطوره ای به بازآفرینی داستان رستم و سهراب می پردازد. از آنجایی که این منظومه خط سیر مستقیمی ندارد و همراه با تغییراتی نسبت به روایت فردوسی است، بهره گیری از نظریة ژنت در تفهیم این منظومه کمک شایانی به مخاطب می نماید. ژنت به سه نوع رابطة زمانی میانِ زمان داستان و زمان متن اشاره می کند که عبارت است از: 1. نظم و ترتیب 2. تداوم و دیرش 3. بسامد. نتایج نشان می دهد که کسرایی در عنصر نظم گرایش به زمان پریشی از نوع پس نگری دارد. این پس-نگری ها وسیله ای است برای او تا بتواند به روایت سرنوشت مختوم خویش بپردازد. در تداوم زمانی، توصیفات متعدد که شامل توصیف شخصیت ها و حالات آنها، فضا و مکان و زمان است، سبب شده است تا این منظومه دارای شتاب منفی باشد و زمان روایی با زمان داستان و متن –تقریباً- برابر باشد. بسامد بالای عنصر گفتگو سبب نزدیکی ساختارِ این منظومه به متنی دراماتیک شده است. این گفتگوها، علاوه بر امکانِ شخصیت پردازی، توانسته است بر بار تغزلی و غنایی منظومه بیفزاید. در موارد اندکی نیز با استفاده از عنصر حذف و تلخیص توانسته است از مطالب غیرضروری چشم بپوشد و مخاطب را به مطلب اصلی سوق بدهد. در مورد عنصر بسامد نیز می توان گفت که غیر از تکرار داستان تولد سهراب و مهره به بازو بستن او، از بسامد مکرر و بازگو خبری نیست و اغلب به صورت بسامد مفرد آمده است
عملکرد فرهنگی یاران ایرانی امام هادی(ع) در علم الحدیث با تکیه بر کتب اربعه شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
135 - 162
حوزه های تخصصی:
یکی از مظاهر فرهنگی عصر ائمه(ع)، توجه به نگارش آثاری در باب حدیث بوده است. علاوه بر ائمه(ع)، یاران آنها نیز در نقاط مختلف جهان اسلام به این جنبه فرهنگی توجه داشته اند. در این میان، اصحاب ایرانی امام هادی (ع) نیز جهت نشر معارف اهل بیت(ع) در این علم، علاوه بر اینکه دست به تألیف اثر زده اند، روایات بسیاری را که بیشتر بُعد فقهی داشته و مورد استفاده مردم قرار می گرفته است، نقل کرده اند. بسیاری از این روایات را می توان در کتب روایی، به ویژه کتب اربعه شیعه مشاهده کرد. در این پژوهش، با روش توصیفی آماری برآنیم تا با تکیه بر کتب اربعه شیعه (الکافی کلینی ، التهذیب و الاستبصار طوسی و من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق) به عنوان کتاب های مهم روایی شیعه که نقش بسزایی در انتقال روایت ائمه(ع) ایفا کرده اند، به عملکرد فرهنگی یاران ایرانی امام هادی(ع) در علم الحدیث پرداخته شود.
بازنمایی عشایر به عنوان یاغی در دوره پهلوی اول (بررسی اشعار زندان آغاعنایت جوانرویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰ (پیاپی ۱۳۰)
127 - 148
حوزه های تخصصی:
سازوکارهای سلطه، محصول و مول ّ د دانش و روایت های تاریخی اند. فرودستان به عنوان ابژه های کنترل و اعمال ِ قدرت، اگرچه بازنمایی می شوند اما خود صدا و تاریخی ندارند. تاریخِ فرودستان را نمی توان از طریق اسناد و آرشیوهای دولتی بازسازی کرد، چراکه این اسناد خود به شیوه ای گزینش شده اند که روایتی را فراهم کنند. بازنمایی های صورت گرفته امکان تفکر به شقوق و روایت های دیگر را مسدود می کنند. از این رو برای بازسازی روایتی ورای بازنمایی ها باید به جستجوی ردپاها و آثار پراکنده از فرودستان گشت. در دوره پهلوی اول، عشایر ایران با سیاست های سرکوب و اسکان روبه رو شدند. اما این رنج و آزار تحمیل شده بر بیش از یک چهارم جمعیت ایران در تاریخ های ملی گرا بازتاب نیافته و تحت عنوان برقراری امنیت خلاصه و مسکوت گذاشته می شود. نخبگان ملی گرایِ شهری و ایدئولوژی دولتی با بازنمایی عشایر به عنوان یاغی، سرکوب خشن آنان را مشروعیت بخشیده اند. این پژوهش اشعار یکی از زندانیان این دوره، آغاعنایت جوانرویی، را همچون پاره ای پراکنده از تاریخ فرودستان بررسی می کند. پژوهش با تحلیل بازنمایی های صورت گرفته از عشایر ایران و روایت مسلطِ برآمده از آن، با رویکردی تفسیری به بازسازی روایتی ورای بازنمایی ها دست می زند.
تحلیل ساختارگرایانه از گونه انیمیشن موزیکال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانر(گونه) فیلم، مجموعه ای از قوانین و توافقات مشترک بین سه گروه مخاطب، فیلمساز و منتقد برای طبقه بندی انواع فیلم شکل گرفته است. این قوانین هرکدام به نحوی در شکل گیری فیلم تاثیرگذارند. با مروری بر تاریخچه انیمیشن های ژانر موزیکال به سادگی می توان دریافت، این نوع انیمیشن به دلیل پتانسیل های خاص خود مورد استقبال بینندگان واقع شده است. پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل نظریه های مختلف، شاخصه های بارز ژانر انیمیشن موزیکال را شناسایی و در ادامه، دو اثر متفاوت از این ژانر را در چارچوب تدوین شده، تحلیل می کند تا از این طریق، بخشی از کمبودهای مباحث تئوریک این ژانر را در ایران جبران کند و به دنبال اثبات این فرضیه است که مشخصه های ژانر موزیکال بر اساس پنج سطح روایت، شخصیت و بازیگری، موسیقی، ترانه و آواز و تصویر قابل تبیین است.