مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
فرودست
حوزه های تخصصی:
رمان جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی از آثار برجسته ادبیات معاصر فارسی است که پیامدهای نظام استعمارزده زمان روایت داستان در قالب سازکارهای داستان پردازی آن آشکارا بازتاب یافته است. بُعد اجتماعی و اقتصادی استعمار و سلطه گری که بار اصلی عواقب منفعت طلبی و سودجویی آن بر دوش فرودستان به حاشیه رانده شده است متأثر از بافت اجتماعی برون متنی اثر مبنای روایی رمان را شکل داده است. نقد پسااستعماری از حوزه پژوهش های میان رشته ای است که دورنمای کلی دیدگاه های آن به نظریه پردازی انتقادیِ مربوط به نفوذ استعمار و رهیافت استعمارزدایانه اختصاص دارد. مطالعات فرودستان از شاخه های نظری رویکرد پسااستعماری، به بازاندیشی اجتماع و متون با هدف فاعلیت بخشی به گونه های مختلف اقشار فرودست توجه دارد. این مقاله تلاش دارد روش دولت آبادی در خلق نظام پسااستعماری در گفتمان ادبی، زمینه های سلطه گری، جلوه های فرودست، واکنش شخصیّت ها و پیامدهای عمده استعمار پنهان را در رمان جای خالی سلوچ مورد تحلیل قرار دهد. این بررسی نشان می دهد که دولت آبادی با نگرش استعمارزدایانه و روش واسازانه به بازتاب دادن انتقادی بحران های ناشی از سلطه غیرمستقیم بیگانه در ساختارهای نوظهورِ تقلیدی و وارداتی کشاورزی و اقتصادی در قالب استعاره ماشین، ابزار و روش هایی نامأنوس و نفوذ مخرب آنها به عنوان علل بنیادین فروپاشی نظام روستایی پرداخته است. او با روایتی انتقادی و دیدی متفاوت امکانی برای برجسته ساختن فرودست بومی در داستان فراهم آورده است.
مطالعات پسااستعماری، تلاش متن محور در جهت وارونه سازی چشم اندازها (با تأکید بر بازشناسی رویکردهای متفاوت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسا استعماری مجموعه ای از ره یافت های نظری است که، با تأکید بر پیامدهای استعمارگرایی، به تحلیل گفتمان استعماری می پردازد. از جهتی، نقد پسااستعماری در پی فهم موقعیت کنونی از طریق بازاندیشی و واکاوی و تحلیل انتقادی تاریخ استعماری گذشته است که بیش از آن که درباره هند، افریقا، امریکای لاتین، خاورمیانه، و اروپا باشد، دربرگیرنده خیال پروری ها و سرهم بندی ها و دریافت های یک جانبه غربی دربارة «غرب» و «شرق» است. به طور کلی، مطالعات پسااستعماری تلاشی متن محورانه در جهت وارونه سازی چشم انداز غربی به دیگریِ غیرغربی است. دامنه وسیع موضوعات مورد علاقه مطالعات پسااستعماری را از نظریه و نقد ادبی تا مطالعات اقتصاد سیاسی و پژوهش درباره حکومت های استعماری و مسئله هویت و مطالعات فرهنگی در بر می گیرد. این امر باعث ابهامات و مناقشاتی در برخوردهای نخستین مخاطبان و پژوهشگران با این حوزه از مطالعات شده است و تدقیق در رویکردهای این مطالعات ضروری می نماید. مقاله حاضر بر آن است تا به این سؤال پاسخ دهد که ماهیت و ادعای مطالعات پسااستعماری چیست و چه رویکردهای درون مطالعاتی دارد. در پاسخ به این سؤال، سعی می شود از ره گذر بررسی مطالعات پسااستعماری و رویکردهای متضاد آن به شناخت هر چه صحیح و دقیق تر این حوزه مطالعاتی دست یابیم.
بازنمایی عشایر به عنوان یاغی در دوره پهلوی اول (بررسی اشعار زندان آغاعنایت جوانرویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰ (پیاپی ۱۳۰)
127 - 148
حوزه های تخصصی:
سازوکارهای سلطه، محصول و مول ّ د دانش و روایت های تاریخی اند. فرودستان به عنوان ابژه های کنترل و اعمال ِ قدرت، اگرچه بازنمایی می شوند اما خود صدا و تاریخی ندارند. تاریخِ فرودستان را نمی توان از طریق اسناد و آرشیوهای دولتی بازسازی کرد، چراکه این اسناد خود به شیوه ای گزینش شده اند که روایتی را فراهم کنند. بازنمایی های صورت گرفته امکان تفکر به شقوق و روایت های دیگر را مسدود می کنند. از این رو برای بازسازی روایتی ورای بازنمایی ها باید به جستجوی ردپاها و آثار پراکنده از فرودستان گشت. در دوره پهلوی اول، عشایر ایران با سیاست های سرکوب و اسکان روبه رو شدند. اما این رنج و آزار تحمیل شده بر بیش از یک چهارم جمعیت ایران در تاریخ های ملی گرا بازتاب نیافته و تحت عنوان برقراری امنیت خلاصه و مسکوت گذاشته می شود. نخبگان ملی گرایِ شهری و ایدئولوژی دولتی با بازنمایی عشایر به عنوان یاغی، سرکوب خشن آنان را مشروعیت بخشیده اند. این پژوهش اشعار یکی از زندانیان این دوره، آغاعنایت جوانرویی، را همچون پاره ای پراکنده از تاریخ فرودستان بررسی می کند. پژوهش با تحلیل بازنمایی های صورت گرفته از عشایر ایران و روایت مسلطِ برآمده از آن، با رویکردی تفسیری به بازسازی روایتی ورای بازنمایی ها دست می زند.
گفتمان هنر ملی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هشتم زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲۹
139 - 160
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر مطالعه چگونگی تأثیر فراز و فرود سیاست های فرهنگی نظام های قدرت بر مفهوم هنر ملی و جریان تولید هنر در ایران است. در جستجوی این مسأله با به کارگیری روش تحلیلی لاکلا و موفه، عناصر گفتمانی مانند مفصل بندی، دال مرکزی و دال های شناور در سه دوره گفتمانی هویت ملی ایران از هم متمایز گردید و سپس نشان داده شد که چگونه هنرمندان در این سه دوره تاریخی به بازتولید گفتمان مسلط پرداخته و سه نوع متفاوت از هنر ملی را خلق کرده اند؛ در دوره اول یعنی حکومت رضا شاه پهلوی نوعی گفتمان ناسیونالیستی و باستان گرایانه پیش از اسلام بر هنر ایران غالب گردید؛ در دوره دوم یعنی زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی نوعی گفتمان اصالت گرایانه در ارجاع به فرهنگ بومی و عامیانه بر هنر ملی ایران غالب شد و در دوره سوم یعنی پس از انقلاب اسلامی نوعی گفتمان اسلامی با اندیشه های انقلابی و ارزش های ضدامپریالیستی بر هنر ملی ایران غالب گردیده است. در پایان نشان داده شد که چگونه منازعات میان گفتمان های رقیب در ساخت هویت ملی، موجب شده مفهوم هنر ملی با چالش روبرو گردد؛ در حال حاضر میان هنر سنتی اسلامی، هنر ایدئولوژیک اسلامی و هنر باستان گرای ناسیونالیستی رقابتی برای تصاحب دال خالی و تبدیل شدن به دال مرکزی هنر ملی در جریان است.
نقش شعوبیه در برانگیختن(طبقات) ایرانیان برای حضور در حرکت های مخالف دولت اموی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امویان و عرب های مسلمان از طریق فتوح پا به درون جامعه ی ایرانی گذاشتند، درحالی که خود هنوز نتوانسته بودند تفکراتی جاهلی را که قبلاً با آن خو گرفته بودند، به کلی کنار بگذارند. بنابراین مردم این جامعه را از هر طبقه و گروه موالی خواندند. با محروم کردن بسیاری از آنها از بخش های از حقوق مدنی و اجتماعی خود که در اسلام مورد تصریح قرار گرفته بود زمینه به وجود آمدن گروهی ابتدا ناراضی و سپس منتقد و مساوات طلب، سرانجام معارض ضدعرب تحت عنوان شعوبیه را به وجود آوردند. این گروه با فعالیت های ادبی و سیاسی، و پنهان شدن در لفافه مرام و مسلک های گوناگون، امکان تعامل و حضور طبقات فرادست و فرودست ایرانی را درحرکت های مخالف دولت اموی چون قیام حارث بن سریج، قیام ابن اشعث، خوارج ... فراهم آورد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی و شیوه ی جمع آوری داده ها از منابع تاریخی، نقش شعوبیه را در برانگیختن و حضور طبقات ایرانی(فرادست و فرودست) ایرانی در حرکت هایی که به مخالفت با دولت اموی شکل گرفت، مورد مطالعه قرار داده است.
یک گزارش از دست فروشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
339 - 360
حوزه های تخصصی:
در این جا، به «دست فروشی» به عنوان یک شکل معیشت و زندگی نزد گروه های اجتماعی ناهمگون حتی فرودست تر از پرولتاریای صنعتی معاصر و شهری پرداخته شده است: 1. ساکنان فرودست نواحی پیرامونی که زندگی و معیشت کشاورزی، دام پروری سنتی، و کارگاه های کوچک خانگی یا روستایی یا غیرصنعتی دارند؛ 2. ساکنان فرودست تهران یا مراکز شهری، که بهره ی معیشتی از زندگی در این نواحی نبرده اند؛ 3. نیروی کار پیرامونی، که از بابت جوانی یا قرار گرفتن در موقعیت پذیرش کارهای سخت، با منزلت کم، یا کثیف، به نیروی مهاجر دارای کار و درآمد حاشیه نشین تبدیل می شوند؛ 4. افرادی که شغلی ندارند ولی با بهره مندی از پیشینه ی طبقاتی و داشتن شکل معیشت دست فروشی در تاریخ خانواده ی خود، چاره ای جز بساط کردن پیدا نمی کنند؛ 5. کسانی که به شغل دوم روی می آورند و از مزایای اقتصادی شکل دست فروشی بهره می گیرند. تلاش شده با روی کرد اتنوگرافی انتقادی، بر اساس تجربه ی زیسته و میدانی دربردارنده ی مفاهیم حساس، و از راه مجموعه مصاحبه های عمیق و ساخت نیافته با یک دست فروش، مشاهده، مشارکت و حضور در میدان او، دست فروشی از چشم یک دست فروش، یک فرودست مطرح شود. با مرور تاریخ زندگی «علی»، درمی یابیم که دست فروشی، نه شکل غیرطبیعی یا بدنام زائد بر زندگی جمعی یا شهری، که شکلی طبیعی و راهی برای تامین معیشت است. هنگامی که این شکل از زندگی با حق حاکمیتی دولت، سیاست شهری، نظم فضای مصنوع، ساخت ویژه ی سامان اجتماعی، و مالکیت فضای شهری برخورد پیدا می کند، در سخن مدیران شهری و طبقه ی متخصصان حرفه ای، تبدیل به معضل شهری و آسیب اجتماعی می شود.
رمان کُردی و واسازی تاریخ نگاری مسلط (مورد مطالعه: رمان کولی شوران از عطا نهایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گولی شوران مهم ترین اثر عطا نهایی، رمان نویس برجسته کُرد، است که روایتی متفاوت از ورود مدرنیته به جامعه و زندگی روزمره فرودستان کردستان ارایه می دهد. متفاوت بودن این روایت ناشی از ضدیت آن با دو کلان روایت مسلط تاریخ نگاری، یعنی شرق شناسی و ناسیونالیسم ایرانی، است که همواره با اتخاذ نوعی سیاست نوشتاری خاص به نوعی نگارش تاریخ همت گماشته اند که حاصل آن حذف صدای دیگری و بازتولید موقعیت های فرودستی دیگری است. مدعای اصلی آن است که رمان کٌردی به مثابه متنی واسازانه، با بنیان نهادن روایتی وارونه، در مسیر بازخواست تاریخی قدم برداشته است و سیاست نوشتاری متفاوتی اتخاذ کرده است. پرسش این است که این سیاست نوشتاری چیست و رمان کٌردی چگونه به مدد آن، روایتی تاریخی از موقعیت فرودستی ارایه می دهد و چگونه از رهگذر منازعه با روایت های مسلط، امکان برآمدن نوعی ضدروایت را فراهم می سازد. در چارچوب سنت مطالعات فرودستان، به مثابه امکانی تحلیلی، به تحلیل روایت رمان کٌردیِ گولی شوران پرداخته شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که این رمان با بازداستانی کردن رخداد های تروماتیک، تاریخی کردن موقعیتِ فرودستی، واسازی تقابل ها و سلسله مراتب سلطه، و سیاسی کردن فولکلور، هم وجهی از بیان های فرودستیِ مسکوت گذاشته شده ی تاریخی را به صدا درمی آورد و هم به بازسازی تاریخی این روایت می پردازد. سرآخر این که گولی شوران کنش بازپس گیری قلمرو فرودستی را، که در بستر عینی تاریخ سرکوب و در روایت های تاریخ نگاری مسلط طرد شده است، در قالب تفسیری از ملیت خواهی فرودستانه به انجام می رساند.
تحلیل گفتمان فرودستی: بازنمایی عکاسانه فرودستان در ایران از دهه 1350 تا دهه 1390(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عکاسی مستند اجتماعی ایران، سهم اندکی در بازنمایی مسئله فرودستی داشته است؛ و بر خلاف ادعای ثبت صریح و بی دخل و تصرف، آنچه از فرودستی بازنمایی می کند، متکی بر گفتمان های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. هدف مقاله حاضر تحلیل بازنمایی عکاسانه فرودستی در بستر گفتمان های هژمونیک سال های انقلاب و پس از آن است. بدین منظور عکس های مستند اجتماعی ایران بین دهه های 1350 تا 1390 به روش تحلیل گفتمان، مورد تحلیل واقع شدند. با نمونه گیری هدفمند از عکس های مستند اجتماعی ایران، نشان داده می شود که گفتمان فرودستی به تعبیر فوکو با برجسته سازی چه گزاره هایی در هر دهه صورت بندی شده و عکاسی به عنوان آپاراتوس نهادی، چگونه آن را بازنمایی کرده است. نتایج این مقاله نشان داد که بازنمایی عکاسانه گفتمان فرودستی به سه دوره متمایز قابل تفکیک است؛ اول، بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «رنجبر انقلابی» و «مستضعف» در گفتمان اجتماعی دهه 1350، اغلب با بازنمایی بدن هایی آرمانی و انقلابی به مثابه نمادی از مقاومت به صحنه انقلاب فرا خوانده شدند. دوم، بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «قشر آسیب پذیر» در گفتمان فرهنگی، اغلب با بازنمایی بدن هایی منفعل، بیکار و معرف معصومیت از دست رفته در جامعه هنجارمند دهه 1370 با صورتی استحاله یافته به گالری ها راه یافتند. سوم بازنمایی فرودستان با گزاره اصلی «نابهنجار»، «کمتر برخوردار» یا «گروه های غیرمولد» در گفتمان سیاسی دهه 1390، اغلب با بازنمایی بدن هایی گروتسک و اگزوتیک به مثابه گروه های بالقوه بزهکار یا مجرمان، با فروکاست به ابژه ناکارمدِ جامعه مصرفی با تبعید به نا مکان هایی دور از جامعه به انقیاد درآمده و نامرئی شدند.