مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
روایت
حوزه های تخصصی:
ایجاد ارتباط از اهداف اصلی زبان است. ارتباط زبانی معمولاً با سایر شیوه های ارتباطی مانند رفتارهای حرکتی همراه می شود که به آن ارتباط غیرکلامی یا برون زبانی می گویند. رفتارهای غیرزبانی افراد سبک ارتباطی و ویژگی های شخصیتی آنان را نشان می دهد، از این رو داستان پردازان و تاریخ نگاران تلاش می کنند تا کمیت و کیفیت ارتباطات غیرکلامی شخصیت ها را در روایت خود بازتاب دهند.
این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی و نگاهی میان رشته ای، به بازخوانی ماجرای بردارکردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی بپردازد و نشان دهد که چگونه بیهقی با دقت در رفتارهای برون زبانی و روایت آن ها، موفق به مجسم سازی، عینیت بخشی و تصویر گری رویدادهای دوران غزنویان شده و بر ظرفیت نمایشی متن تاریخی افزوده است. این تحقیق نشان می دهد که بیهقی ارتباطات غیرکلامی را بیشتر برای کامل کردن پیام ارتباطات کلامی به کار گرفته است، اما آن ها در بسیاری از موارد جایگزین رفتار کلامی می شوند یا رفتارهای کلامی را کنترل می کنند.
سه روایت عاشقانه از دو سرزمین زال و رودابه، بیژن و منیژه، رومئو و ژولیت بررسی روایت شناختی و تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی که از دستاوردهای ساخت گرایی برای ادبیات است، به منتقد یاری می رساند تا با بررسی نقش هر کارکرد و کنش در ساختار روایت، داستان های گوناگون را در دو سطح داستان و کلام تحلیل کند. در سطح داستانی منتقد می تواند با کنارنهادن تفاوت های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به کشف همانندی ازنظر رویدادها، شخصیت ها و زمینه ها دست یابد. داستان های شاهنامه: «زال و رودابه» و «بیژن و منیژه» با نمایش نامة «رومئو و ژولیت» اثر شکسپیر ازاین منظر درخور مقایسه و ارزیابی است. هرسه روایت دلدادگی عاشقانی را بیان می کنند که از دو خاندانِ غیردوست هستند و دشواری هایی در راه وصال آنها وجود دارد. با استفاده از این سطحِ تحلیل می توان پی برد که سرنوشت قهرمانان این سه روایت معلول چه کنش ها و کارکردهایی است.
در سطح کلامِ روایت (گفتمان) می توان موقعیت فردوسی و شکسپیر را در جایگاه راوی مشخص کرد و با تحلیل زبان در بافت، جهان نگری آنان را در متن جست وجو کرد. بنابر روش تحلیل گفتمان و رمزگانِ روایت می توان به ارزش ها، باورها و فرهنگ نهفته در روایات پیش گفته رسید.
زمان و روایت در رمان ""شب هول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان شب هول، که به دلیل انتشار در بحبوحة انقلاب اسلامی با اقبال زیادی مواجه نشده است، ازنظر ساختاری و تکنیکی نوآوری هایی دارد که آن را در جایگاه درخورتوجهی نزد خوانندگان، داستان نویسان و منتقدان قرار می دهد. به دلیل پیچیدگی روایت و دشوارخوانی این رمان، در معدود نقدها و تحلیل های منتشرشده اختلاف نظرهایی دربارة کیستی راوی و ترتیب زمانی روایت های مختلف داستان دیده می شود. این مقاله رمان شب هول را با تمرکز بر روایت ذهنی و زمان داستانی بررسی کرده و با تمرکز بر مهم ترین ابهام های مربوط به زمان و روایت و ترتیب حضور شخصیت ها در داستان نشان داده است که مؤلف در این رمان آگاهانه قصد داشته اثری با شاخصه های رمان نو بیافریند و با سلب اعتماد خواننده و ایجاد ابهام و تردید در ذهن او، بینش فلسفی خود را، که متأثر از زندگی در دوران مدرن است، منعکس سازد. با درنظرگرفتن ویژگی های رمان نو و دیگر جریان های مدرن رمان نویسی می توان تناقض ها و پیچیدگی های این رمان را که موجب خطای منتقدان در تحلیل این اثر شده اند توضیح داد.
بررسی کانون روایت و رابطة آن با جریان سیال ذهن در رُمان دل دلدادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظور از کانونی سازی، کانون دیدی است که در روایت شکل گرفته است و از آن منظر که ممکن است زمانی، مکانی، روانشناختی یا ایدئولوژیک باشد، افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده و ارزیابی قرار می گیرند. در دل دلدادگی نیز در میان عناصر سازندة روایت، کانونی سازی حائز اهمیّت است. مندنی پور به عنوان یک نویسندة رئالیست و مدرن به جای تک صدایی، صدای شخصیّت های مختلف داستان را به گوش خواننده می رساند. در این رمان، راوی دانای کُل به سیلان ذهن های شخصیّت های اصلی داستان رو می کند و با کانونی سازی درونی و بیرونی به بیان احساسات و عقاید و توصیف زمان و مکان های مختلف داستان می پردازد. کانونی سازی از دیدگاه ژنت با جریان سیّال ذهن شخصیّت ها در این رمان ارتباط مستقیمی دارد. این مقاله به بررسی کانون روایت در رمان دل دلدادگی بر اساس نظریة ژنت و رابطة آن با جریان سیّال ذهن می پردازد.
روایت شناسیِ منظومه ی «نشانی» از سپهری بر اساس دیدگاه ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعه ی طبیعت، شکل و نقش روایت می پردازد و می کوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. در نزد ژنت روایت شناسی عبارت است از مطالعه های روایت ها به مثابه ی بازنمایی لفظیِ حوادث و موقعیت هایی که در زمان نظم یافته است. طبق این تعریف، روایت شناسی بر ارتباطات ممکن میان داستان و متن روایی، به ویژه زمان، وجه و آوا می پردازد.
هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل شعر نشانی براساس مؤلّفه های رواییِ ژنت است که براساس منابع کتابخانه ای و روش تحلیلی- توصیفی و پس از مباحث مقدماتی درمورد اهمیّت سپهری، شعر نشانی، جایگاه ژنت در نزد ساختارگرایان و تعریفِ عناصر رواییِ ژنت، در قسمت اصلی مقاله، به آن پرداخته شده است.
یافته های پژوهش نشان می دهد که شعر نشانی، از طریق سفر به زمان گذشته و آوردنِ آن به زمان حال، علاوه بر زیبایی آفرینی و تأثیرگذاری، آدمی را به نامیرایی و تسلط بر زمان امیدوار می کند و با تطبیقِ بین زمان متن و حجم متن، با ضرباهنگ و شتابی بالا موجبِ رسایی و تأثیر داستان در ذهن روایت نیوشان می شود. همچنین رابطه ی بین دفعه های تکرار یک حادثه در داستان و دفعه های روایت شده، به صورت بسامدِ مفرد بیان می شود. با وجود فاصله گیریِ سطوحِ داستان و گزارش و حضور اندک راوی، جزئیّات و اطلاعات نسبتاً بیش تری ارائه می شود و طرحِ اسطوره ی جستجو، بهانه ای می شود تا نظرگاهِ رهگذر، مبنی بر چگونگیِ راه بردن به خانه ی دوست، مجالِ بروز و ظهور پیدا کند. نهایت این که: سپهری از بیرون ذهن شخصیت به حوادث داستانی می نگرد و خواننده بیش تر تک گوییِ همین رهگذر را خطاب به سوار می خواند.
بینامتنیت در فراداستانِ « قلب زیبای بابور» نوشتهی جمشید خانیان و مخاطب نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قلب زیبای بابور نوشته ی جمشید خانیان یک فراداستان است که در پی به کار گرفتن شیوه ای تازه در روایت و گریز از شیوه های سنتی ست. در فراداستان راوی به شیوه های داستان گویی می اندیشد همچنین یکی از ویژگیهای فراداستان مهارت در به کارگیری بینامتنیت است. هدف این پژوهش، بررسی مقایسه ای و یافتن رّد پای عناصر بینامتنی، دریافت مناسبات آن با متن و در نوبتی دیگر بررسی نقش مخاطب نوجوان در درک این شیوه از داستان نویسی است. روش مقاله توصیفی- تحلیلی و بر مبنای آرای مخاطبان است. اصلی ترین شگرد خانیان درین داستان ، به کار گیری عناصر بینامتنی و ایجاد مکالمه با داستانهای نام آشنا برای کودکان و نوجوانان به ویژه شازده کوچولو اثر اگزوپری است. احضار متون شناخته شده به این داستان، برای پیشبرد فرایند روایت، شکل گیری عناصر داستان، باورپذیری و القای معانی انجام گرفته است. همچنین نظر مخاطبان نشان می دهد که نوجوانان می توانند به شکلهای گوناگون با عناصر بینامتنی رابطه برقرار کنند.
سفر به جهان زشت رویی کوش با تغییر پیرنگ گفتمان روایی کوش نامه از ژانر حماسی به ژانر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوش نامه، با روایتِ جهانِ روایی کوش در ژانری حماسی، فرصت دیگری است برای هم ذات پنداری مخاطب و سفر به جهان قهرمانِ داستان برای اقامت در ژانری عرفانی. روایت کوش نامه بر اساس «جهان پردازی روایی» از دو کلان جهان تشکیل شده است که رازی شگفتْ دو جهان این روایت را تغییری اساسی می دهد. هنر این راز در روایت کوش نامه این چنین است که ۱. ادراکی جامع از پیرنگ نهایی داستان به دست می دهد؛ ۲. دو کلان جهان داستان را با همه مؤلفه ها از یک دیگر متمایز می کند؛ ۳. باعث تغییر بافت متن می شود و، در نهایت، بستر گذر از ژانر حماسی به ژانر عرفانی را فراهم می سازد؛ ۴. تفاوتی شگرف میان قهرمان داستان حماسی کوش نامه با دیگر قهرمانان حماسی شکل می دهد؛ ۵. وجود و سپس گشایش این رازْ بسترِ هم ذات پنداری را هم برای مخاطب زمان خلق اثر و هم مخاطب امروزی ایجاد می کند. این جستار بر آن است تا با نظریه دیوید هرمن در باب جهان پردازی روایی در تحول پیرنگ داستان، نظریه گریگ درباره سفر به جهان روایت، و نظریه زمان روایی ژنت به بازنگری و خوانش راز روایت کوش نامه بپردازد. سرانجام، گره این روایت را دیورویی و زشت رویی کوش و تغییر آن را پیر می گشاید.
کارکرد توصیف در رمان حین ترکنا الجسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان ظرفیت و پتانسیل آن را دارد تا آرمانهای والای انسانی را به بهترین وجه و با زبان خاص خود به تصویر کشیده و چونان ابزاری در دست نویسنده اش بیانگر دغدغه های او باشد.
رمان «حین ترکنا الجسر» عبدالرحمان منیف از جمله رمانهایی است که بعد از شکستهای متوالی اعراب در برابر اسرائیل نگاشته شده و تصویرگر رنجها و آرزوهای یک انسان جویای آزادی و حقیقت است که در این مسیر شکست خورده و دچار سرخوردگی شده است.
منیف در «حین ترکنا الجسر» به شیوه ای هنرمندانه از ابزار «توصیف» که مهمترین ابزار هر روایت است بهره گرفته و شخصیت ها،زمانها و مکانها را به گونه ای توصیف کرده که در راستای فضای شکست و نا امیدی حاکم بررمانش قرار گیرند.توصیفات موجود در این رمان به سبب تداخل ماهرانه اش با روایت، توصیفاتی ساده و کوتاه است و این از یک سو باعث صرفه جویی در واژگان شده وبر سرعت داستان می افزاید و از سوی دیگر برای خواننده ملال آور نیست.
می توان گفت عنصر توصیف در «حین ترکنا الجسر» هم کارکردی زیبایی شناسیک دارد ،هم کارکردی توضیحی و تفسیری و در عین حال نقش به پیش برندگی وپویا نمایی حوادث را نیزبه خوبی ایفا می کند .
جستجوی پیشینه روایت پردازی در متن تاریخ بلعمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه دست یابی به شناختی از پیشینه و ماهیت سنت های روایت پردازی در زبان فارسی ضرورت دارد. در باره ماهیت روایت پردازی در متون روایی کهن فارسی تا کنون بررسی هایی انجام شده است که نتایجی خوبی دربرداشته و تا حدودی به شناخت برخی ویژگی های عام انواع قالب های کهن روایت کمک کرده است. در ادامه این تلاش ها به بررسی ماهیت عناصر داستانی در کهن ترین متن به جای مانده دارای حکایت یعنی حکایات بخش اول تاریخ بلعمی پرداخته شده است. شیوه پژوهش چنین بود که بر اساس عناصری که در نقد ادبی امروز تشکیل دهنده داستان و اجزای اصلی آن به شمار می آیند به بررسی حکایات و چگونگی به کارگیری عناصر داستانی در آن ها پرداخته شد تا بتوان با تکیه بر دستاوردهای آن ماهیت داستان پردازی در این متن را توصیف کرد. ویژگی های عناصر داستانی در حکایات تاریخ بلعمی که آغاز تألیف آن (352 هجری قمری) است، نشان می دهد که روایت پردازی در آغاز رواج زبان فارسی دری و قرون اولیه دارای ساختار و عناصر روایی پخته ای است. پختگی ساختاری حکایات تاریخ بلعمی با توجه به ماهیت ترجمه ای متن نشانگر آن است که این شیوه حکایت پردازی باید میراث تجربه هایی باشد که از پیشینیان بلعمی بر جای مانده بوده است. بنابراین ریشه های شکل گیری سنت های حکایت پردازی را باید در متون کهن تر از قرن چهارم هجری جستجو کرد.
چیدمان عکس: روایت در هنرهای تصویری معاصر با نگاهی به عکس های صحنه پردازی شده گریگوری کرودسون
حوزه های تخصصی:
روایت های جهان بیشمار اند و قدمتی برابر با آفرینش بشر دارند. منطق روایت شناسی مبتنی براین فرض است که زنجیره ای از رویدادها می تواند به تبیین رویدادی منفرد بینجامد. پس می توان اضافه کرد که روایت ذاتا نه با فرایندها، بلکه با شکست فرایندها یعنی با گسستن از روند متعارفِ رویداد، سروکار دارد و جذابیت ناشی از هنجار شکنی و روایت پذیری ناشی از این جذابیت از وقوع حادثه در شرایط خاص برمی آید و نه از مسیر منطقی امور. روایت در ذات خود منشی کلامی دارد، پس برای بررسی مسائل روایت در هنرهای تصویری به ویژه هنر عکاسی باید از این پرسش بنیادین آغاز نمود که روایت چیست؟ در پژوهش پیش رو، روایت در هنر عکاسی که یکی از خصیصه های آن روایی بودن است، پیگیری میشود. به ویژه در یکی از سبک های معاصر عکاسی به نام عکاسی صحنه پردازی شده. بررسی روایت در این سبک و تحلیل آثار گریگوری کرودسون هنرمند شاخص آن، این نتیجه را بدست می هد که هنرمند در مقام کارگردان به بیان روایت شخصی خود می پردازد اما پایان روایت را به مثابه فیلمنامه های پایان باز به مخاطب واگذار می کند، به نوعی هنرمند و مخاطب در راه آفرینش معنا ارتباطی تعاملی دارند. در روند پژوهش از مطالعه کتابخانه ای و بررسی آرشیوهای تصویری متفاوت از هنرمند نام برده، استفاده شده است.
جنسیت و اتوبیوگرافی: ظرفیت های بدیل روایت تجربه زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژانر اتوبیوگرافی در معنای متعارف آن، بیش از هر چیز بر شیوه ها و رویه های مقبول در روایت داستان زندگی ناظر است. به این ترتیب که این ژانر، فرم های قاعده مند و مشخصی را در زمینه چگونگی قوام دادن داستان زندگی تشویق می کند و از این طریق به طرد فرم های بدیل در این زمینه مبادرت می ورزد. بنابراین ژانر اتوبیوگرافی، در نهایت فشار هنجارینی را بر چگونگی قوام دادن داستان زندگی تحمیل کرده و از این طریق می کوشد تا شیوه های مقبول و مشروع را از انواع نامقبول آن تمیز دهد. این تشویق و طرد هنگامی واجد دلالت ها و پیامدهای معناداری می گردد که این واقعیت را مدنظر قرار دهیم که فرم متعارف در نهایت نوع مشخصی از سوژگی را امکان پذیر کرده و به تبع آن، انواع دیگری از سوژگی را محدود می کند. در همین راستا یکی از زمینه هایی که می تواند چنین غیبتی را به نحو معناداری نشان دهد، مقوله جنسیت و به طور مشخص تر، مقوله اتوبیوگرافی زنان است. ژانر اتوبیوگرافی در روند تاریخی قوام یافتن اش، در عمل اتوبیوگرافی زنان را خارج از چارچوب های متعارف و کانونی این ژانر قرار داده و در نتیجه تنها با تحمیل کردن غیبت بر این اتوبیوگرافی ها توانسته خود را به مثابه ژانری مشخص صورت بندی کند. بنابراین معرفی اتوبیوگرافی های زنان به عرصه ژانر، اصولاً در راستای متزلزل کردن مرزها و خودبسندگی های این ژانر عمل کرده و همزمان فرم ها و صور بدیلی را برای قوام دادن داستان زندگی امکان پذیر می کند. در این مجال تلاش می شود تا با تمرکز بر مجموعه ای از اتوبیوگرافی های دانشجویی و با ارائه سنخ شناسی و ذکر مهم ترین نمونه های هر سنخ، چگونگی تلاش این دانشجویان به منظور قوام دادن داستان زندگی و تجربه زنانه شان را نشان دهیم؛ تلاشی که بیش از هر چیز از رهگذر عدول از فرم متعارف اتوبیوگرافی صورت پذیرفته است.
غار آقا شاه بلبل: مردم نگاری چندصدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مردم نگاری یک مردم نگاری دیالوژیک، گفتگویی و مباحثه ای است میان میدان و دو پژوهشگر. مردم نگاری دیالوژیک یا انسان شناسی دیالوژیک حاصل انقلاب متنی در انسان شناسی است. انسان شناسی متنی یا تفسیری با تعریف فرهنگ به مثابة متن در دهه های 1970 و 1980 پدید آمد. انقلاب متنی گیرتز باعث شد تا رخدادها و اعمال همچون متن هایی تفسیر شوند. پیروان گیرتز همچون جورج مارکوس، جیمز کلیفورد، پل رابینو، وینسنت کراپانزانو، و مایکل فیشر نیز بر آن شدند که لحظة مردم نگارانه لحظة نوشتن فرهنگ است. ما در این مقاله متأثر از رویکرد مردم نگاری چندصدایی در مکتب انسان شناسی تفسیری، تلاش کرده ایم تا تجربة خود از میدان آقا شاه بلبل را سامان دهیم. تمرکز ما بر روایت هایی است که در خصوص آقا شاه بلبل در منطقة دلیجان در استان مرکزی گفته می شود. با دو دورة حضور میدانی در مناطق اطراف غار آقا شاه بلبل بر آن بودیم تا صداهای فرهنگ را بشنویم و صداهای خودمان را نیز به این صداها بیفزاییم تا قادر شویم آهنگ فرهنگ را به گوش مخاطبانمان برسانیم. صداهای فرهنگ شامل روایت های گوناگون بومیان و صداهای پژوهشگران عبارت بود از آنگونه که شاه بلبل روایت می شود، و آنگونه که حس می شود.
بینامتنی قرآنی و روایی در شعر مهیار دیلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ی «بینامتنی» رویکردی است که به روابط بین متونی پرداخته و موجب آفرینش متن جدید می شود. هر متن خود بینامتنی است که ریشه در متون گذشته داشته و در متون آینده نیز تأثیر خواهد داشت. این نظریه در دهه ی شصت قرن بیستم توسط ژولیا کریستوا بین سال های 1966و1967 میلادی مطرح شد.
ظهور آیات قرآن کریم و سخنان گهربار پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) در کلام شاعر برجسته ی شیعه، مهیار دیلمی، قبل از هر امری، نشانگر تأثیر پذیری وی از مضامین قرآن و سخنان آن بزرگواران بوده است و همین امر ما را بر آن داشت تا به بررسی روابط بینامتنی بین اشعار مهیار دیلمی و قرآن کریم و کلام پیامبر (ص) و أئمه أطهار(ع) بپردازیم. در این نوشتار گزیده ای از اشعار مهیار مورد بررسی قرار گرفته و نتیجه ی بررسی و تحلیل این روابط نشان می دهد که این اشعار، به تناسب موضوع، با تأثیرپذیری آگاهانه از آیات قرآنی و سخنان گهربار پیامبر (ص) صورت گرفته است. اجرای عملیات بینامتنی، نشان دهنده ی این امر است که بیشترین شکل بینامتنی قرآنی و روایی در این اشعار، به صورت نفی جزیی یا اجترار و نفی متوازی یا امتصاص بوده است.
بررسی روایی و ساختاری داستان سیاوش
حوزه های تخصصی:
بررسی روایت در رمان «چشم هایش» از دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«چشم هایش» نخستین رمان بزرگ علوی به حساب می آید. ترتیب نقل حوادث در این رمان برحسب توالی زمانی نیست و راوی از انتهای داستان با استفاده از شیوه های مختلف شروع به نقل حوادث کرده است.در این مقاله پس از بحث مختصر پیرامون روایت، پیرنگ و داستان، روایت این داستان براساس دیدگاه های ژرار ژنت نقد و تحلیل می شود. ژرار ژنت پنج مقوله محوری را که عناصر روایت به شمار می آیند، برای تحلیل قصه تمیز می دهد که عبارتند از نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. راوی در روایت رویدادهای رمان «چشمهایش» از شیوه بازگشت به گذشته استفاده می کند. او پس از شنیدن خبر درگذشت استاد ماکان، نظم و ترتیب زمانی و خطی رخدادهای داستان را برهم می زند و با پیدا کردن زن ناشناس به گذشته بازمی گردد. رمان چشمهایش را از نظر حجم، زمان و تداوم می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول روایت از سرعت بالا و در اصطلاح از شتاب مثبت برخوردار است و راوی در این قسمت رخدادها را به صورت خلاصه و گزینشی روایت می کند؛ در بخش دوم سرعت روایت به کندی می گراید و رخدادها با جزئیات بیشتری ذکر می شود و بخش بزرگی از متن به مدت زمانی کوتاه اختصاص پیدا می کند که نشان دهنده شتاب منفی و سرعت کند روایت است. بخش های روایت شده در این قسمت، نقش بسیار مهمی در مسیر اصلی داستان ایفا می کنند زیرا این بخش ها بستر کانون های تمرکز محسوب می شوند.
فاصله گذاری روایی در منظومه های نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاصله گذاری نمایشی به شکل مدوّن، نخستین بار توسط برتولت برشت نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر آلمانی مطرح شد اما ریشة این عنوان به تقسیم بندی های افلاطون و ارسطو در باب تراژدی و حماسه باز می گردد. ارسطو تراژدی را نمایشی و حماسه را روایی می دانست. از آنجایی که برشت معتقد بود توهم عینیت در نمایش مخاطب را از نگاه مستقل به آن بازداشته و قدرت قضاوت را از او سلب می کند، با نگاه به نظریة ارسطو در باب حماسه و مطالعة داستان های شرقی نوعی نمایش مبتنی بر روایت و فاصله گذاری پدید آورد. در ادبیات کلاسیک فارسی نمایشنامه نویسی وجود نداشت و منظومه های حماسی و غناییِ نمایشی در قالبی روایی سروده می شد و این در تضاد با نظریة ارسطو در باب غیرروایی بودن داستان های تراژیک است؛ در نتیجه آثار غناییِ نمایشی فارسی نیز مانند آثار حماسی برخوردار از فاصله گذاری هایی است که بیشتر از آنکه دلایلی برشتی داشته باشند، ریشه در سنّت اندیشه ای جهان شرق دارند. در این پژوهش بعد از تشریح فاصله گذاری در حماسة ارسطویی و تئاتر برشتی، فاصله گذاری های منظومه های نظامی به عنوان برجسته ترین آثار غناییِ نمایشی فارسی مورد تدقیق قرار می گیرند تا از سویی، به استدراک جهان معنایی داستان فارسی پرداخته و از دیگر سو، روایت فاصله گذارانة این آثار را به عنوان یک نقصان در دوری آنها از عینیت و انسجام نمایشی مورد واکاوی قرار دهیم.
بررسی ساختار روایت در حکایت های بهارستان جامی براساس بوطیقای ساختارگرای تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهارستان جامی در میان آثاری که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده، مقامی شامخ دارد. وجود نمود های کلامی برجسته در روایت های جامی، این ظرفیت را ایجاد کرده که بتوان حکایت های آن را با آرای ساختار گرایانی چون تزوتان تودوروف در حوزه روایت بررسی کرد تا معلوم شود که آیا حکایت های بهارستان ساختار روایی مناسبی دارند؟ و چه میزان از حکایت های آن با آرای تودوروف مطابقت دارد؟
تودوروف برای روایت ها سه نمود قایل است: نمود معنایی، نمود کلامی و نمود نحوی. بیشتر حکایت های بهارستان، به سبب وجود پی رفت سُست و ساختاری ضعیف، به گونه ای است که تطبیق و بررسی سایر تئوری های تحلیل متن ادبی در آنها، زیاد چشمگیر و قابل ملاحظه نیست. در حالی که در حیطه نمود کلامی، خصوصاً چهار مولّفه: وجه، زمان، دید و لحن، به شکل معناداری با نظریّه تودوروف در حیطه روایت قابل تفسیر است.
روایت سریال های تلویزیون از اختیار و کنشگری عامل انسانی: مطالعة سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به ارتباط همیشگی زندگی تودة مردم با مفهوم جبر و اختیار، و نیز اهمیت ذاتی این مفهوم در حیطة دین، و با عطف نظر به توانایی رسانه ها در برساخت روایت تودة مردم از نظام اسباب هستی و همچنین با در نظر گرفتن روابط دین، دولت و تلویزیون در ایران، این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال برآمده است که در سریال نمونة تحقیق که جزء سریال های مذهبی عامه پسند است از مفهوم اختیار چه برساخت معنایی ای به مخاطب ارائه می شود. لذا ابتدا یک معرفی اجمالی از مفهوم اختیار در اندیشة اسلامی و دال های آن که امکان بازشناسی فضای تخاصم میان جبر مطلق و اختیار مطلق در بخش عملی تحقیق را فراهم می آورد، ارائه شده است. با اتخاذ رویکرد نظری بازنمایی برساختی، ترکیبی از رویکردهای تحلیل گفتمان برای تحلیل دیالوگ های سریال دربارة اختیار انسان و نیز الگوی تحلیل کنشگر گریماس برای تحلیل ساختار اساسی کنشگری در سریال استفاده شده است. با ترسیم جداول کنشگران پی رفت های آغازین و پایانی و نیز نمودار شماتیک آنها نشان داده شده است که سریال به لحاظ روایی و گفتمانی متمایل به گفتمانی جبرگراست. در این مجموعه، نوع توالی روایی و نیز الگوی کنشگری جبری وجود دارد، و سریال خودش را حول دال کیفرانگاری سختی ها و پاداش انگاری خوشی ها متعیّن می سازد؛ و دو دال تقدیرگرایی و خواب محوری را در حوزة گفتمانی خود جذب و دال تأثیرگذاری ساختارهای اجتماعی را طرد می کند.
مقایسة تحلیل محتوای روایت های زندگی دانشجویان دختر درونگرا و برونگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناخت نوع رابطة روایت و فهم داستان زندگی دانشجویان درونگرا– برونگرا و دستیابی به جزئیات سبک های زندگی روایی این افراد انجام شد. طرح این مطالعه، پس رویدادی و از نوع علی- مقایسه ای بود. نمونة آماری، 300 نفر از دانشجویان دختر مقطع کارشناسی دانشگاه تهران بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی با استفاده از فرم کوتاه آزمون شخصیتی آیزنک گزینش شدند. سپس تعدادی از هر گروه درونگرا و برونگرای انتهای پیوستار انتخاب شدند و بر طبق فرم داستان زندگی مک آدامز از آن ها مصاحبه شد. داده ها به روش تحلیل محتوا و آزمون خی دو بررسی شد. نتایج نشان داد که نگرش افراد درونگرا و برونگرا، محتوای روایات آن، بافت، ساختار و الگوی روایی و فضای عاطفی و روانی حاکم بر داستان های ایشان با یکدیگر متفاوت است و صفات درونگرایی- برونگرایی و نوروزگرایی می توانند به شکل معناداری بر رفتار تولید زبان فردی در تنوعی از بافت ها تأثیر بگذارند.
بررسی تطبیقی ساختار روایی مصیبت نامه عطار و سیرالعباد سنایی به مثابه ""تمثیل رویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصیبت نامه عطّار نیشابوری (553 627 ه .) روایت سفری روحانی در قالب مثنوی است. شاعر این منظومه 7425 بیتی در اثر دیگرش منطق الطیر نیز سفری روحانی را به رشته کشیده است. پایان این دو اثر مشابه است، اما روایت ها سیری دیگر دارند. در بررسی عناصر روایی مصیبت نامه کارکردهایی را می یابیم که در روایت های نوع ادبی تمثیل رؤیا وجود دارند. یکی دیگر از نمونه های تمثیل رؤیا در متون عارفانه زبان فارسی سیرالعباد الی المعاداست که پیوندش با دیگر روایت های تمثیل رؤیا در ایران و جهان امری مسلّم است. با بررسی تطبیقی ساختار روایی مصیبت نامه و سیرالعباد می توان نتیجه گرفت که مصیبت نامه نیز متعلق به نوع ادبی تمثیل رؤیاست. این نوشتار بر آن است با مقایسه کارکردهای روایی مصیبت نامه و سیرالعباد، این دو اثر را از منظر روایت شناسی ساختارگرا بررسی نموده، کارکرد ها، شباهت ها و تفاوت های این دو داستان را بسنجد.