مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۸۱.
۲۸۲.
۲۸۳.
۲۸۴.
۲۸۵.
۲۸۶.
۲۸۷.
۲۸۸.
۲۸۹.
۲۹۰.
۲۹۱.
۲۹۲.
۲۹۳.
۲۹۴.
۲۹۵.
۲۹۶.
۲۹۷.
۲۹۸.
۲۹۹.
۳۰۰.
روایت
منبع:
نگره تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۰
90 - 107
حوزه های تخصصی:
پرده خوانی یکی از گونه های نمایش انفرادی ایرانی و یکی از نمونه های بسیار قدیمی آن در جهان است. پرده خوانی در رده نمایش های سنتی قرار می گیرد و تلفیقی از هنرهای مختلفی چون نمایش، شعر/ ادبیات، موسیقی/ آواز و نقاشی است. از لحاظ اجرایی، پرده خوانی به دو شیوه قهوه خانه ای و میدانی، و از لحاظ مضمونی به پرده خوانی مذهبی یا شمایل گردانی و غیر مذهبی که خود شامل حماسی رزمی و بزمی است تقسیم می شود. در پرده خوانی میدانی، محیط نمایشی و محیط فیزیکی برهم منطبق اند و پیوند گسترده چندوجهی با یکدیگر می یابند. هدف از این پژوهش مطالعه و بررسی کنش و هم کنش عناصر بصری و اجرایی در پرده خوانی میدانی است که در آن محیط، و به ویژه تماشاگر را به مثابه چشم انداز در تعامل با عناصر بصری پرده و عناصر اجرایی قرار می دهد و در پی پاسخ دادن به این سوال است که نقال و تماشاگر چه رابطه ای با پرده نقاشی دارند، رابطه پرده با محیط چگونه است و چگونه و با چه تمهیداتی پرده از پیش نقاشی شده می تواند علاوه بر اینکه در هر اجرا پرده ای متفاوت باشد بلکه مبدل به چشم اندازی شود که پرده، نقال و تماشاگر را در خود بگنجاند. از این رو با بهره جستن از روش توصیفی تحلیلی و با فنون جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی به مطالعه نمونه های مورد نظر در راستای اهداف تحقیق پرداخته می شود.
زبان و زمان در روایت زنان سیاسیِ خاطره نگار دوره پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش آفرینی پررنگ زنانِ مبارزِ ایرانِ عصر پهلوی در شکل گیری و تسریع جریاناتی که به انقلاب 1357 منجر شد ، جایگاه تاریخی ویژه ای را برای آنان رقم زده است. آگاهی از این جایگاه برجسته، بی شک در روی آوری بخشی از آنان به ثبت تجربیات زیسته خویش به شکل خودزندگی نامه نویسی مؤثر بوده است. با پذیرش خودزندگینامه نگاری به عنوان عرصه ای برای بازنمایی هویت و روایت خویشتن - که جنسیت پایه و اساس آن است - این پژوهش بر آن است تا با استفاده از رویکرد تفسیری هرمنوتیکی در چارچوب مفهومی «هویت روایی پل ریکور» از یک سو به بررسی جایگاه زبان و زمان در سطح روایت و از سوی دیگر، به چگونگی بازتاب هویت زنانه در قالب های روایتیِ بازتعریف شده در نظریه مذکور، با تکیه بر متن خاطرات زنان سیاسی عصر پهلوی بپردازد. حضور 9 زن در گفتمان مبارزاتی چپ و 3 زن در زیرمجموعه ایدئولوژی اسلامی و همچنین، بازتاب هویت و دغدغه های جنسیتی در زیرمجموعه هویت سازمانی، به خوبی نشان می دهد که گفتمان مبارزاتی و ایدئولوژی سازمانی، بر هویت جنسیتی زنانه این خاطره نگاران سیطره داشته است. انسجام روایتی، عدم تک خطی بودن روایت، برقرار بودن رابطه «هم زمانی» و «درزمانی» بین زمان زیسته و زمان روایت و همچنین، رابطه مستقیم زمان روایت در زبان راوی، از دیگر نتایج تحقیق است که باید بدان اشاره کرد.
مرزشکنی روایی در روایت های قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
107 - 130
حوزه های تخصصی:
مرزشکنی روایی اصطلاحی است که در آن، مرز میان روایت و واقعیت شکسته می شود و دارای چهار گونه 1. مرزشکنی نویسنده، 2. خطابی، 3. هستی شناختی و 4. بلاغی می باشد که می تواند حالت صعودی یا نزولی داشته باشد. استفاده از این تمهید بیشتر در دوران پسامدرن شایع است و از ابزار گفتمان نقدی معاصر به حساب می آید. هنر بزرگ قرآن در عرصه روایت، همان شکست مرز بین روایت و جهان خارج از آن است که علاوه بر چهار نوع ذکرشده، شامل دو نوع دیگر مرزشکنی زبانی و بی مرزی روایی است که مختص این متن است. مرزشکنی در قرآن در پی تأثیر طنز و فکاهی نبوده، بلکه دارای کارکرد خارق عادت و شگرف و دربردارنده هدف های غایی ارزشمند است و بر خلاف روایت بشری که کارکرد ضد واقع نمایانه داشته و جنبه شکلی دارد، مرزشکنی به صورت واقعی رخ می دهد و جنبه شکلی و محتوایی دارد. مقاله حاضر با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی، انواع مرزشکنی روایی را در داستان های قرآن کریم مورد بررسی قرار می دهد و در صدد اثبات این نکته است که قرآن فراتر از مکاتب ادبی کلاسیک، رئالیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم است و به این سٶال که «آیا مرزشکنی به عنوان شگرد شکست مرز بین داستان و واقعیت، واقعی بودن داستان های قرآنی را رد می کند؟» پاسخ می دهد.
هم زیستی صداها در خوانشی از یک داستان مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«داستان شخصی که در عهد داوود (ع)شب و روز دعا می کرد که مرا روزی حلال ده بی رنج»درظاهر، داستانی نمادین است که مولوی در پایان داستان، از رمزها پرده برمی دارد و سخن آخر را مانند یک راوی مؤلف محور بیان می کند. کیفیت گفت وگوها و روند منطقی آنها و نیز لایه های درونی و بیرونی بخش های داستان گویای آن است که در پس این داستان نمادین، هدف دیگری نیز نهفته است که آن را باید از متن بیرون کشید. پرسش اصلی پژوهش این است که اگر هدف مولوی از این داستانْ رسیدن به یک نتیجه اخلاقی مشخص (کشتن نفس) است، پس آن گفت وگوهای درازدامن در باب «جهد و توکل» برای چه بود. پاسخ احتمالی ممکن است این باشد که این داستانِ به ظاهر یکپارچه دو بخش دارد که در بخش اول، مسئله جهد و توکل مطرح می شود و بی آنکه به نتیجه مشخصی برسد پایان می یابد؛ این امر گویای همنشینی مفاهیم جهد و توکل در بافت داستان است. در بخش دوم، موضوع نفس و مبارزه با آن مطرح می شود تا به این آموزه اخلاقی برسد که «گاو نفس را باید کشت».
بازشناسی تقابل های دوگانه ی فضایِ شهریِ جنسیتی، مبتنی بر رویکرد نشانه شناسی - تحلیلی بر فضای عمومی در محلات سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای عمومی شهری، باید عرصه ای همه شمول باشد. علی رغم این موضوع، همواره مواردی وجود داشته که فضای شهری نتوانسته است به این مهم دست یابد. در این میان اگر زنان به عنوان نمونه ای از گروه های اجتماعی، حضورشان در فضا کاهش یابد، فضای شهری، به فضایی جنسیتی تبدیل می شود. براین اساس این مقاله، با طرح مسئله ی فضای جنسیتی، بر آن است تا ابعاد فضای جنسیتی را در محلات تبیین نماید. پیش فرض مقاله ی حاضر، تأثیرگذاری شکل گیری فضاهای جنسیتی در محلات (که مهم ترین بستر حضور و فعالیت زنان هستند) بر کاهش حضور و فعالیت زنان و شکل گیری هویت جنسیتی زنان به عنوان یک زن سنتی است. در این نوشتار برای بررسی فضای جنسیتی، از نشانه شناسی ساختارگرا و پساساختارگرا استفاده شده است. نمونه ی موردی به منظور بررسیِ بازنمایی رابطه ی فضا و جنسیت، نمونه ای از فضاهای محله ای سنتی در تهران- میدان امام زاده علی اکبر در محله ی چیذر- بوده است که در قالب روش تحقیق نشانه شناسی دال ها، مدلول ها و انواع رمزگان ها از خلال بررسی واحد تحلیل که در اینجا روایت های 30 زن از فضای محله ای است شناسایی شده اند. بررسی ها حاکی از آن است که عملکرد جنسیتی و نمایش عملکرد فضا، دو عامل عمده در ایجاد فضای جنسیتی هستند که تصرف فضایی، زمانی و فعالیتی-رفتاری را جنسیتی می کنند. بدین ترتیب فضای خانه به عنوان فضای درون، به فضای امن زنانه و فضای بیرون به فضای مردانه تبدیل شده است. این امر بدین معنی است که نگرش زنان به هویت خویش (در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی)، ناشی از فضای جنسیتی و ایدئولوژی و اسطوره سازی، به مثابه ی یک زن مذهبی است. نتایج بررسی ها همچنین نشان داد، رمزگان های کالبدی و فعالیتی در فضا (عملکرد جنسیتی فضا)، تحت تأثیر رمزگان اجتماعی - فرهنگی (نمایش عملکرد فضا) در ایجاد فضای نامطلوب برای زنان تأثیر داشته است. به استناد تحلیل روایت های زنان، فضای جنسیتی در مقیاس محله، فضایی غیرپاسخده، ناامن، غیرپذیرنده، نامطلوب، مردانه و ناخوشایند است.
بازنمایی امر نیمه خودآگاه در روایت از منظر روان کاوانه : بررسی شگرد جریان سیال ذهن در داستان کوتاه «فردا» اثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقدهای اگزیستانسیالیستی و پساساختارگرایانه همواره از رویکردهای پرطرفدار در خوانش آثار صادق هدایت به شمار می روند. برخی از منتقدان نیز با تبیین دلایلی، بر معناباختگی آثار هدایت صحه می نهند که منجر به خوانشی هیچ انگارانه از آثار این داستان نویس می گردد. پژوهش حاضر بر آن است با اتخاذ رویکردی روانکاوانه وضعیت ذهنی شخصیت های داستان کوتاه «فردا» اثر هدایت را در سیر ساحت خودآگاه به نیمه خودآگاه و همچنین بازنمایی امر نیمه خودآگاه و ناخودآگاه را در روایت تشریح کند. در این پژوهش با اتکا بر نقش شگرد تک گویی درونی به مثابه شکل ابتدایی جریان سیال ذهن به تحلیل روایت و سبک روایی داستان کوتاه «فردا» پرداخته می شود. هدایت با تبعیت از جنبش نوگرایی، فرمی کاملاً نوآورانه را جایگزین سنّت روایت خطی و واقع گرا در ادبیات معاصر فارسی می کند. از شاخصه های مهم در ادبیات داستانی می توان به شگردهای نوین روایتی از قبیل تک گویی درونی، جریان سیال ذهن، از هم گسیختگی روایت، آمیختگی چندین زاویه دید متفاوت و سطوح مختلف زمانی اشاره نمود. داستان کوتاه مذکور که روایت شرح حال کارگر چاپخانه ای است که جان خود را در اعتراضات کارگری از دست می دهد نمونه بارزی از نخستین تلاش های نوگرایانه در ادبیات داستانی معاصر فارسی است. روایت مهدی زاغی از حس و حال پیش از وقوع اتفاق و همچنین روایت غلام پس از انتشار خبر کشته شدن مهدی زاغی از همان ابتدا کشمکشی درونی را به نمایش می گذارد که در اواخر داستان به صورت جریان سیال ذهن در ساحت ناخودآگاه غلام خاتمه می یابد.
کارکرد جملات معترضه عربی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث جملات معترضه از مباحثی است که در دو حوزه ی بلاغت و دستور زبان مطرح می شود ولی قرار گرفتن آن تحت عنوان حشو، بار معنایی منفی به آن داده و موجب شده – تاکنون به گونه ی بایسته – مورد توجه واقع نشود. پژوهش حاضر با رویکردی نوین به این مبحث در اثرِ ادبی– تاریخی نفثه المصدور اثر شهاب الدین محمد خرندزی نسوی پرداخته و کوشیده ضمن کشف کارکردهای آن ها، ارتباط این جملات را با متن روشن کند. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به شیوه ی سندکاوی بررسی شده اند. نتیجه نشان می دهد جملات معترضه به طور کلی و جملات معترضه عربی به طور اخص در نفثه المصدور، علاوه بر تقویت جنبه های عاطفی متن و افزایش قدرت رسانگیِ زبان، در بیست و چهار کارکرد در متن بکار گرفته شده اند. قابلیت تعمیم پذیری این کارکردها به دیگر متون ادبی و لزوم تغییر و اصلاح نگرش در باره این گونه جملات از دیگر نتایج این پژوهش است.
تفاوت میان دو روایت تاریخ بلعمی و ثعالبی درباره گشتاسپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب های تاریخ، از مهم ترین منابع شناخت اسطوره ها محسوب می شوند. حتی فردوسی نیز زمانی که در پی منابع اسطوره ای روایت شاهنامه بود، به سراغ کتب تاریخ خداینامه ها رفت. تاریخ بلعمی و همچنین تاریخ ثعالبی از کتب مهم تاریخ به زبان فارسی به شمار می آیند. این دو کتاب، در فاصله زمانی اندک با یکدیگر و با موضوعی مشابه (تاریخ عام ایران) به نگارش درآمده اند. هر مورخ بنا به منابع و مواد کار و نگرش خاص خود به تاریخ نگاری، متنی ویژه خلق می کند. در نگاه به اسطوره ها، هر مورخ دیدگاه متفاوتی دارد و گاه مورخان دست به «عقلانی سازی» شخصیت های اسطوره ای زده اند؛ کاری که قطعاً فردوسی آن را ناپسند می دانست. در یک قرن اخیر در باب «روایت» (Recit) و تاریخ (یا داستان Story و تاریخ History) و چگونگی بازتاب آنها در یکدیگر، رسالات فراوانی در گونه های مختلف نقد ادبی در جهان نوشته شده است و مهم تر از همه، کتاب بی نظیر پل ریکور با عنوان «حکایت و زمان» در این زمینه به نگارش در آمده است. در این مقاله به تفاوت روایت زندگی گشتاسپ پادشاه اسطوره ای ایران در دو کتاب ثعالبی و بلعمی پرداخته شده است . نتایج حاصل از این پژوهش، مبین آن است که چگونه ثعالبی روایتی ادبی از پادشاهی او به دست داده، حال آنکه بلعمی بیشتر نگاهی تاریخی و جزئی نگر به این شخصیت اسطوره ای دارد.
ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی باب هفتم کلیله ودمنه برای بازنویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلیله ودمنه از متون ارزشمند گذشته است و هر کوششی برای نشان دادن ظرفیت های نهفته در آن می تواند نسل امروز را هرچه بیشتر با ارزش های گوناگون این متن آشنا کند. از امتیازهای ارزنده ی کلیله ودمنه می توان به ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی این متن برای بازنویسی اشاره کرد. در این مقاله که برآمده از پژوهشی گسترده است، ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه ی باب هفتم کلیله ودمنه، بر پایه ی الگوی ماریا نیکولایوا در روایت مندی و شگردهایی که خسرونژاد و مرادپور برای تمرکززدایی یافته اند، بازشناسی و بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد باب هفتم کلیله ودمنه درصورتی که با توجه و تکیه به ظرفیت های روایی و تمرکززدایانه و تقویت آن ها بازنویسی شود، داستانی جذاب و خواندنی برای کودکان خواهد بود، به ویژه اگر با انتخاب زبانی ساده اما پویا و روان بازنویسی گردد که در آن شخصیت ها هر یک با لحنی ویژه و مناسب خود سخن بگویند. از ویژگی های روایی شایسته ی توجه در بازنویسی این متن موارد زیر را می توان برشمرد: پیرنگ ساده، گره افکنی و تعلیق، شخصیت پردازی توجه برانگیز و گفت وگوهایی که ضمن ایجاد تعلیق و کشش، آموزه هایی ارزشمند را غیرمستقیم به کودک انتقال می دهند و... . همچنین وجود نه شگرد تمرکززداینده، شایستگی این داستان را برای بازنویسی بیشتر نمایان می کند: پایان خوش و آگاهی خواننده از آن در آغاز، اغراق در تمرکزگرایی شخصیت ها، مداخله و تغییر چندباره ی راوی، خودنمایی یا خودفاش سازی داستان، سپیدنویسی، غافلگیری مخاطب با چاره اندیشی شخصیت ها، مناظره که هم بازتاب تمرکززدایی شخصیت ها و هم موجب تمرکززدایی خواننده است، ساختار قصه درقصه و جابه جایی قهرمان.
نظام تعامل و تطبیق در مواجهه پوران دخت و اسکندر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های عامیانه بلند در بردارنده فضاهای ارزشی و اشکالِ روایی است که اگرچه در ارتباط تنگاتنگ با حماسه ملی اند، به تناسب بازسازی قصه در طول دوره های مختلف و حضور نقال، عناصر و گفتمان های عصرهای مختلف را در خود پذیرفته و الگوهای معنایی خود را ب ه تناسب شرایط مختلف تغییر داده اند. ب ه تبع این وی ژگی بخشی از ک ار روایت شناسی، بررسیِ نحوه برخورد قصه با فضاهای ارزشی جدید است. زمانی که مبنا را بر باور نظام بودگی متن قرار می دهیم از بررسی روش برخورد متن با داده های تازه و تنظیم آن ها ناگزیریم. روی کرد نشانه معناشناسی از طریق تقلیل روایت به ساختارهای انتزاعی و نحوه سازمان دهی آن ها علاوه بر بررسی فرایندهای هم نشینی و جانشینی در ژرف ساخت و روساخت، می تواند انواع نظام های گفتمانی را در متن تفکیک و تحلیل کند. بخش اسکندرنامه در کتاب داراب نامه طرسوسی یکی از متفاوت ترین اسکندرنامه های ادب فارسی است و داستان چال ش دو گفتمان ایرانی و اسلامی راجع ب ه اسکندر را نش ان می دهد. با توجه به روی کرد نشانه معناشناسی، پرسشی که نویسنده در پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به آن است، چگونگی تعامل قصه با داده های تازه ای است که در آن گنجانده شده است. فرایند هم نشینی نشانه ها در نحو روایی، بیان گر اجزایی است که با پیرنگ داستان ارتباط ساختاری ندارد. بنابراین ابتدا اصول ثابت و جهانی دستور زبان روایت، بررسی و سپس نظام های گفتمانی دیگر و سازوکار تولید معنا در آن ها نشان داده شده می شود.
جستاری در شیوه استفاده فردوسی از منابع بر اساس مقایسه داستان همای و دارا در شاهنامه، غررالسّیر و نهایه الارب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماجرای آبستن شدن همای از پدرش بهمن در شاهنامه فردوسی بخش پایانی داستان پادشاهی بهمن اسفندیار است. بر اساس روایت فردوسی بهمن بر اساس تعالیم دین پهلوی (زرتشتی) همای را آبستن می کند و او را ولی عهد خود می سازد و دستور می دهد که فرزندی که از او زاییده می شود، پادشاه آینده باشد. ساسان، فرزند بهمن، که این رُخ داد را می بیند از شهر خارج می شود و به نیشابور می رود. در همان شهر ازدواج می کند و فرزندش را نیز ساسان نام می نهد. در نهایه الارب نیز روایتی مشابه همین آمده است. بر اساس روایت ثعالبی نیز بهمن، خمای را به زنی می ستاند و خمای از او آبستن می شود. پس از مرگ بهمن، خمای به پادشاهی می رسد. مقایسه روایت فردوسی از ای ن داستان با روایت ثعالبی و نویسنده نهایه الارب حاکی از آن است که روایت این سه متن خاست گاهی مشترک دارد. از سوی دیگر تفاوت موجود در روایت شاهنامه و دو متن دیگر به شیوه روایت گری فردوسی و نحوه استفاده او از منابعش بازمی گردد. بر این اساس، شیوه استفاده فردوسی از منابعش التقاطی است. فردوسی با تلفیق دو روایت، داستان را به شیوه ای روایت می کند که داستانی تر و نمایشی تر باشد. در واقع فردوسی هر پی رفت را از یک منبع برمی گیرد و برای استحکام پی رفت ها، روی دادهایی را به داستان می افزاید.
تحلیل انتقادی گفتمان روایی در کلیله و دمنه عربی (مطالعه موردی: باب الناسک و الضیف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون روایی، علاوه بر کارکردهای تعلیمی و زیبایی شناختی، رسانه هایی قدرتمند برای اشاعه ایدئولوژی های سیاسی - اجتماعی به شمار می روند. از این منظر، شگردهای به کار رفته در این متون را می توان به مثابه تمهیداتی در نظر گرفت که مؤلّف یا سایر عوامل دخیل در تولید متن، تلاش کرده اند از طریق آن ها سلطه گفتمانی خود را بازتولید کنند. هدف مقاله حاضر، تفسیر آن دسته از شگردهای متنی و فرامتنی است که به منظور بازتولید این نوع سلطه در یک متن روایی (باب «الناسک و الضیف» از مجموعه کلیله و دمنه عربی) به کار گرفته شده اند. در این راستا، متن روایی مذکور، با استفاده از مفاهیم کلیدی حوزه تحلیل گفتمان انتقادی و روایت شناسی در چهار محور روایتگری، فرایند روایت، ادراک معنای نمادین روایت و بافت روایت تحلیل شد. طبق نتایج تحقیق، در سطح روایتگری، نوعی رابطه سلسله مراتبی میان شخصیت ها مشاهده می شود که بر اساس آن برخی شخصیت ها در قیاس با شخصیت های دیگر در تولید محتوای روایت نقش فعّال تری ایفا می کنند. بررسی سطح فرایند روایت نشان می دهد که کنش ها و نقش های مثبت به شخصیت های فرادست و کنش ها و نقش های منفی به شخصیت های فرودست داستان نسبت داده شده اند. مطالعه سطح ادراک معنای نمادین روایت حاکی از این است که عناصر نمادین دو داستان اصلی و فرعی باب « الناسک و الضیف» به گونه ای باهم ترکیب شده اند که خواننده را به سمت پذیرش پیام ایدئولوژیک داستان سوق دهند. بررسی سطح بافت روایت حاکی از این است که روابط سلسله مراتبی میان شخصیت های متن، بازتابی از منازعات اجتماعی محیطی است که متن در آن تولید یا ترجمه شده است.
بازیابی نشانه های «جریان سیّال ذهن» در چکامه های ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتشار رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» توسط مارسل پروست، رمان «زیارت» از بانو دوروتی ریچاردسون، داستان «چهره مرد هنرمند در جوانی» و به ویژه رمان «اولیس» توسط جیمز جویس در سال های 1922-1913 به مثابه پیدایش نخستین نمونه های جدّی «جریان سیّال ذهن» به شمار می رود. برخی شاخص های بنیادین جریان سیّال ذهن در ادبیات عربی، دارای دیرینه ای دور است که به زعم نگارنده از متون کلاسیک مانند «حی بن یقظان» ابن سینا، «حی بن یقظان» ابن طفیل، «رساله الغفران» ابوالعلاء معری-که به بیان طه ندا متأثر از ارداویرافنامه فارسی پدید آمده است و هم چنین در «توابع و زوابع» ابن شُهید اندلسی آغاز شده و تا امروز در متن های داستانی جبران خلیل جبران، چکامه های سرایندگان مکتب تمّوز و در شعرهای داستانی ادونیس و به ویژه در قصاید کلیّه او ادامه یافته است. این جستار بر بنیاد توصیف و تحلیلِ مبتنی بر نقد روان شناختی و در پی شناسایی و کشف نشانه های روشن جریان سیّال ذهن در پیشرفته ترین و پیچیده ترین گونه شعری معاصر عربی یعنی «قصیده کلیه» ادونیس می باشد. یافته های حاصل از این پژوهش حکایت از آن دارد که ویژگی های بنیادین جریان سیّال ذهن مانند تک گویی درونی، حدیث نفس، فوران داده های ذهن، پیچیدگی و نمادپردازی تا سرحدّ ابهام، نوسازه های زبانی، باهم آیی زمان ها، و.... در «قصاید کلیّه» ادونیس در جایگاه نمونه ناب متون عرفانیِ سمبولیکِ سوررئال به روشنی قابل بازیابی است؛ همچنین ردّپای باورهای جیمز جویس، مارسل پروست و ویرجینیا وولف درباره زمان و خاطرات در گفتارهای ادونیس، نظریه پرداز قصیده کلیه به وضوح دیده می شود.
تأملی در ویژگیهای نوع ادبی حکایت و تفاوت آن با قصه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال شانزدهم پاییز۱۳۹۸ شماره ۶۵
55-86
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی این مقاله، ارائه تعریف دقیق حکایتهای ادبیات فارسی بر مبنای کاررفت ویژه عناصر آن به شکل عنصر غالب است؛ زیرا یکی از مواردی که قالبهای ادبیات داستانی را از یکدیگر متمایز می کند، نحوه کاربرد عناصر داستانی است. این مقاله با شیوه تحلیل مقایسه ای و با بررسی تفاوتهای این دو نوع، سعی می کند نوع ادبی حکایت را باز تعریف کند و تفاوتهای آن را با قصه نشان دهد. بررسیها نشان داد کاررفت ویژه عناصر روایی، ویژگیهای خاص ارجاع به واقعیت، آموزشی بودن و عدم انسجام، نوع ادبی حکایت را از دیگر انواع داستانی، بویژه قصه، متمایز می کند. در نهایت این مباحث مقدمه ای است برای مباحثی از قبیل زمینه های پیدایی انواع داستانی سنتی در فرهنگ ایرانی و دلایل افول آنها در روزگار معاصر.
احمد محمود: روایتِ تاریخ و داستان در رمان «همسایه ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احمد محمود نویسنده ای اقلیم گرا و رئالیست است که آثارش از طُرق مختلف با تاریخ، حوادث و اشخاص تاریخی ارتباط یافته است. «همسایه ها» نخستین رمان این نویسنده است که درونمایه آن با تلفیقی از مستندات تاریخی، تخیل و خاطراتِ نویسنده تکوین یافته است. «همسایه ها» در عین داشتنِ خصوصیات یک روایت داستانی، مثل دیگر رمان های محمود، به روایتِ واقع نگارانه یک رویداد مهم تاریخی پرداخته است. جریان «ملی شدن صنعت نفت در ایران» پی رنگِ این رمان است و این حادثه تاریخی، نقشی محوری در شاکله آن دارد. ماجراها و مناسباتِ بخش عمده ای از رمان «همسایه ها» با این رویداد تاریخی، پیوند محتوایی و ساختاری یافته است. در این مقاله، بازتاب و انعکاس این رویداد و حوادث مربوط به آن در رمان «همسایه ها»، هم چنین رویکرد و داوری تاریخیِ نویسنده مورد تأمل و بررسی قرار گرفته است. طی آن، شیوه بازسازی تاریخ و همانندی و تفاوت های آن با مستندات تاریخی تبیین شده است.
ارائه الگوی مداخلات مشاوره ای انجمن مشاوره ایران در بحران زلزله کرمانشاه مبتنی بر تحلیل روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۷ بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۵
71-103
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه الگوی مداخلات مشاوره ای انجمن مشاوره ایران در بحران زلزله کرمانشاه است. روش: روش پژوهش، روش تحقیق روایتی است [D1] [sk2] . در این پژوهش، زلزله کرمانشاه در تاریخ 21/8/96 آغاز روایت در بحث مدیریت بحران محسوب می شود. انجمن مشاوره ایران به مدت 6 ماه در منطقه حضور یافت. داستان های مورد توجه در این پژوهش از طریق مصاحبه با اعضای ثابت و مستقر در منطقه که 45 نفر نیروی اعزامی در مقاطع تحصیلی کارشناسی ارشد و دکتری بود، حاصل شد. یافته ها: ساختار مدیریت بحران انجمن مشاوره ایران در دو سطح عملکرد اختصاصی و عملکرد عمومی ارائه شد. در این فرایند، عملکرد عمومی اشاره به سطح کنشگران (ویژگی های شخصیتی مشاوران) دارد که تمامی عملکرد های اختصاصی را نیز تحت الشعاع خود قرار می دهد. عملکرد اختصاصی، دارای سه زیرمجموعه است که عبارتند از: الف- عملکرد کاهش بحران، ب- عملکرد ایجاد ثبات، ج- عملکرد توانمندسازی. در هر یک از عملکردهای مذکور، فنون و فرایندهای مشاوره ای مختص به آن عملکرد اجرا گردید. عملکردها بر خلاف مضامین، عناصری در درون روایت نیستند بلکه خود روایت هستند وکل روایت چیزی جز توالی عملکردها نیست. [D3] [sk4] بحث و نتیجه گیری: نتایج حاصل از اقدامات مداخله در بحران به دنبال سوانح، نه تنها به ارتقاء سلامت روان بازماندگان کمک می کند بلکه نقشی مثبت در کاهش مشکلات جسمانی و روان شناختی در دوران پس از سانحه دارند. [D5] [sk6]
هویت بیماری در رویارویی با شبکه های جدید اطلاعاتی: بررسی موردی زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای زنان مبتلا به سرطان سینه دنیای مجازی به مکانی تبدیل شده است که در آن با تعامل و گفتگو هویت جدید خود را کشف می کنند؛ بنابراین، این پژوهش میان زنان مبتلا به سرطان سینه در بیمارستان های شهید قاضی و بین المللی تبریز به صورت کیفی و بر پایه راهبرد نظریه زمینه ای با گروه نمونه 20 نفر انجام شده است. هدف، بررسی این مسئله است که زنان مبتلا به سرطان سینه در فرایند درک و تجربه بیماری خود چگونه از شبکه های جدید اطلاعاتی استفاده می کنند. نتایج پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق با گروه نمونه و با ارائه چهار مقوله تجربه و تعریف بیماری، هویت بیمار آگاه و توانمند، پارادوکس شبکه های اطلاعاتی و معنابخشیدن به هویت خود در فضای مجازی، نشان می دهند شبکه های جدید اطلاعاتی ازجمله اینترنت به طور فزاینده ای در حال تبدیل شدن به عرصه ای هستند که زنان مبتلا به سرطان سینه در آنها اطلاعاتی درباره بیماری شان دریافت می کنند. همچنین روایت های خود را درباره سرطان سینه به وجود می آورند و آن را به منبعی برای حمایت های احساسی، عاطفی و هویتی تبدیل می کنند. زنان مبتلا به سرطان سینه به طور عمیق به تعریف هویت خود و توانمندسازی علاقه مندند و برای این منظور از اینترنت به منزله عرصه ای برای خلق اشکال جدید دانش، آگاهی و عاملیت درباره بیماری استفاده می کنند.
نشانه شناسی اجتماعی روپوش مدرسه در روایت های دختران جوان مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال بررسی انتقادی شمایی از تجربه تحصیلی دختران جوان است. این واکاوی براساس رویکرد روشی نشانه شناسی اجتماعی ون لیوون (2005) و با تمرکز بر روپوش مدرسه به منزله یکی از منابع نشانه شناختی حاضر در تجربه زیسته عاملان اجتماعی مدنظر انجام شده است. نتایج نشان دادند قواعد الزام آور مدرسه درباره روپوش، دانش آموزان را در فرایندی قرار می دهد که محصول آن، ایجاد نوعی گسست معنایی در صورت بندی تجربه تحصیلی آنها و درنتیجه، ازخودبیگانگی و انفعال آنها هنگام گذراندن دوران تحصیل در مدرسه است. به یک معنا دانش آموزان فرایند تحصیل در مدرسه را جدا از خود و حاکم بر خودشان ادراک می کنند. به این ترتیب تجربه تحصیلی به جای اینکه روندی قدرت افزا برای زنان باشد، به روندی قدرت زدا تبدیل خواهد شد.
رابطه کنش و روایت در تفکر هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
23 - 44
حوزه های تخصصی:
مفهوم کنش در اندیشه هیدگر با فهم و طرح افکنی امکان ها مرتبط است. طرح هایی که دازاین (چونان آنجای وجود) پیش می افکند، تداعی گر طرح (plot) در روایت هستند. گرچه روایت از اصطلاحات هیدگری نیست، برخی مفسران براساس مفاهیم تاریخمندی و زمانمندی دازاین، برداشت روایت گرایانه ای از اندیشه وی داشته اند. در این نوشتار بر تفسیری متمایز که مدعی روایتمندی بنیادین دازاین است، متمرکز می شویم و ارتباط آن با کنش را بررسی می نماییم. فرضیه اصلی ما این است که میان کنشمندی و روایتمندی دازاین، وابستگی متقابل و دوری هرمنوتیکی وجود دارد و هردو به جهت مساوقت با فهم و طرح افکنی، در بنیاد و ساختار اگزیستانسیال دازاین هم سرچشمه اند. هدف این بحث این است که نشان دهیم چگونه نحوه روایت و تفسیر ما از زندگی و فهم خویش، می تواند تعیین کننده نوع کنش های ما باشد. تحلیل این تأثیر، نقش مهمی در فهم ما از نحوه اثرگذاری انواع روایات از جمله داستان ها، فیلم ها، نقدها و ... بر رفتار و خودفهمی ما دارد. درخواهیمیافت که فهم ما از موقعیت و امکان هایی که داریم، نوع کنش ما را شکل می دهند و هر کنش به منزله فهم، گستره ای از امکان ها را می گشاید که در غیرآن صورت بر ما فروبسته می ماند؛ این دور پیوسته ادامه دارد و عالم ما را می گسترد.
راست آزمایی جایگاه ابن حجاج بغدادی نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) مطالعه موردی: نقد تاریخی روایت الدُّرُ النَّضید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن حجاج بغدادی، شاعر امامی مذهب قرن چهارم و سُراینده قصیده «الف ائیّ ة» میباشد. وی با عضدالدوله بویهی و شریف مرتضی معاصر بوده است. کتاب ال دُّر النَّ ضی د تألیف سید بهاءالدین علی بن عبدالحمید الحسینی، برای نخستین بار روایتی را در مورد مناسبت و زمان خواندن قصیده «الف ائیّ ة» توسط ابنحجاج گزارش میکند، که بیش از آنکه به یک رخداد تاریخی نزدیک باشد به داستانی ذهنی میماند. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی در مقام آن است که به نقد روایت مذکور بپردازد. با توجه به سن اندک شریف مرتضی، دلخوری سید مرتضی از عضدالدوله، عدم ذکر روایت ال دُّر النَّ ضی د در مصادر تاریخی، آشفتگی در روایت، عدم اعتبار خواب نزد شریف مرتضی، مردود بودن فحاشی در منطق اهل البیت(علیهم السلام)، روشن میشود روایت کتاب ال دُّر النَّ ضی د که به منظور ترسیم جایگاهی رفیع برای ابنحجاج نزد امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(علیهم السلام) و مقدسنمایی شخصیت وی، برای نخستین بار گزارش شده است؛ فاقد اعتبار تاریخی کافی و محل تردید، بلکه مردود است؛ و در نتیجه عذرخواهی شریف مرتضی از ابن حجاج پذیرفتنی نیست.