مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
الهیات سیاسی
حوزه های تخصصی:
کلام سیاسی یکی از مهم ترین شاخه ها و قلمروهای علم کلام به شمار میآید. از این رو، تبیین چیستی کلام سیاسی، اهداف، روش شناسی و موضوع آن مبتنی بر ارائة تعریفی جامع و مانع از علم کلام است. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم تا به شیوة توصیفی و تحلیلی، پس از تبیین و بررسی مهم ترین تعاریف ارائه شده از علم کلام، نخست تعریفی برگزیده از این علم ارائه دهیم و سپس با توجه به همان تعریف به تحلیل کلام سیاسی و مشخصه های آن بپردازیم. ازآنجاکه گاه به دلیل عدم توجه به مرزبندی میان علوم، کلام سیاسی با دانش های همگن آن خلط میشود، تبیین نسبت این دانش با فلسفة سیاسی و فقه سیاسی از دیگر رسالت های مهم این اثر خواهد بود. از نظر نگارنده، مبتنی بودن کلام سیاسی بر آموزه های دینی و همچنین حیثیت تعلقی امور سیاسی به ذات و صفات خدای سبحان مهم ترین ویژگی کلام سیاسی به شمار میآید.
ظرفیت های الهیات سیاسی یوهان باپتیست متس برای الهیات روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
129 - 151
حوزه های تخصصی:
الهیات روایی با تأکید بر روایت و نقد سیطره معیارهای کلی و عام برخاسته از روشنگری در الهیات مسیحی، هویتی متمایز یافت. تأکید بر روایت های سنتی و درون فرهنگی هر گروه و اجتماع، در این الهیات منجر به دوری این نحله از پراکسیس، و علاوه بر این، منجر به انزوای فرهنگی و دوری از جهان معاصر چندفرهنگی شده است. از سوی دیگر الهیات سیاسی متأله آلمانی یوهان باپتیست متس با تکیه بر مفاهیم روایت، خاطره و همبستگی، که مؤلفه روایت در آن ها نقش اساسی دارد، هم متوجه پراکسیس است و هم دغدغه گفتگوی بینا فرهنگی دارد. بنابراین شاهد آن هستیم که الهیات سیاسی یوهان باپتیست متس، اگر چه در زمره الهیات روایی به معنای اخص به حساب نمی آید، با این حال با تکیه بر مفاهیم خاطره، روایت و همبستگی، امکاناتی را در اختیار الهیات روایی می گذارد که این الهیات با تکیه بر آن ها می تواند از تنگنای انزوای فرهنگی و انفعال اجتماعی بیرون آید.
تأملی پیرامون تحولات انسان شناختی در سنت مسیحی و تاثیر آن بر الهیات سیاسی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
201 - 221
حوزه های تخصصی:
گسترش و بسط قلمروهای الهیاتی مقوله ای است که همواره در مجاورت و موانست مؤلفه هایی همسو تفسیر شده است. تحولات انسان شناختی، به ویژه در پارادایم سنت مسیحی، از جمله عوامل مهمی است که بر هستی شناسی الهیات مدرن و رابطه آن با امر سیاسی تأثیر می گذارد و اشکالی نهایی شده از زیست انسان معاصر را توضیح می دهد. هدف اصلی مقاله حاضر بررسی تحولات الهیاتی عصر مدرن است که به مثابه یافته ای نظری، تکنولوژی ساخت انسان مسیحی را در دیالکتیک دین و امر سیاسی بررسی می کند. در این صورت با این پرسش مواجه هستیم که تحولات هستی شناسانه و انسان شناختی الهیات مسیحی چه تأثیری بر تکوین الهیات سیاسی مدرن نهاده است؟ در پاسخ به سؤال مذکور و با بهره از روش توصیفی تحلیلی کوشیده ایم این فرضیه را مورد ارزیابی قرار دهیم که از آنجا که الهیات سیاسی مسیحی بر اساس نقش مفهومی [جایگاه کانونی] انسان در هستی منسجم شده است و امکان مطالعه پارادایمی آن وجود ندارد، بنابراین با ملاحظه تحولات الهیات مسیحی می توان دریافت که فرایند شکل گیری الهیات سیاسی مدرن محصول گسست و پیوست هایی در حوزه فلسفه، الهیات و امر سیاسی است که به صورت نظریه هایی مدون و سیستم های مفهومی متناظر صورت بندی می گردد
دین و دولت در عهد ساسانی؛ درآمدی بر الهیات سیاسی زرتشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حداقل از زمان ورود نخستین مهاجران به ایران در دوره ی ماقبل مادها، ایران به لحاظ ایدئولوژیک به ایران مزدایی یا خرد مزدایی مشهور بود که در آن کثیری از خدایان، ایزدکده ی ایرانیان را شکل می دادند. اما به تدریج تصویر خدایان ایرانی روشن و روشن تر شد. البته این امر نسبتی با ساختار قدرت داشت، چنان که با ظهور دولت ساسانی، هم نشینی جالبی میان آیین زرتشت با این دولت برقرار شد. این که چرا و چگونه دولت ساسانی از میان کثیری از آیین های مزدایی چون زروانیسم، میترایسم، مانویت و حتی ادیان وارداتی مثل مسیحیت و یهودیت، به خدای زرتشت پیوست، واجد اهمیت پژوهشی بسیاری است. بدین سان، هدف این مقاله بررسی چرایی و چگونگی اولویت یافتن آیین زرتشت در ذهنیت و عملکرد زمام داران ساسانی است. روش این مقاله، تحلیل گفتمان از نوع گفتمان لاکلا و موف است. بر این اساس، عناصر اصلی گفتمان الهیات سیاسی زرتشتی، عناصر هژمونیک، مفصل بندی ها، کارگزار اجتماعی و غیریت ساز آن مورد واکاوای قرار خواهند گرفت. بر اساس یافته های این مقاله، آیین زرتشت واجد مؤلفه هایی است که الهیات موجود در آن را برای سیاست یکپارچه سازی، هویت سیاسی و ضدیت با تکثر نیروها که خصلت اصلی حکمرانی ساسانی بود، فراهم می کند. نتیجه آن که عناصر اصلی الهیات زرتشتی چون هستی شناسی کیهانی، جهان بینی خیمه ای، فره ایزدی و خودچیرگی، مبنای اصلی حکمرانی ساسانی را برای اجرای یک سیاست همگون ساز در قلمرو پارس فراهم آورد.
الهیات سیاسی ایده ی شهروندی در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نخ تسبیح شهروندی جدید در غرب، عنصر مدنی است؛ عنصری که هابز آن را بنیاد نهاد و لاک به نوعی تقویت اش نمود و روسو علی رغم نقدهای جدّی بر آن و واردکردن عناصر سیاسی، ناسیونالیستی و از همه مهمتر اجتماعی-اقتصادی، هم چنان عنصر مدنی را به عنوان عنصر مقوم شهروندی جدید حفظ کرد و نهایتاً ایده ی شهروندی توانست علی رغم تعارض ها و حتی تباین ها در عالم نظر، به مبنای زیست سیاسی در ساحت عقل سلیم غربی تبدیل شود. اما نقش عنصر مدنی مزبور در جریان تجدد سیاسی در ایران، به هیچ وجه پررنگ نبود. به زعم ما این امر را باید از منظر رتوریک حاملان فکر تجدد سیاسی در ایران مورد ملاحظه قرار داد؛ رتوریکی که به یک معنای بسیار مهم دالّ بر اتخاذ استراتژی این متجددان در نبردی که بالضروره در ساحت الهیاتی-سیاسی رخ نموده بود. در واقع پرسش این است که نتایج صحنه ی نبرد الهیاتی-سیاسی در ایران معاصر، از حیث تحول در انگاره ی شهروندی، چه آثار و نتایجی در پی داشت. تجدد سیاسی با تکیه بر این ایمان به عنصر مدنی یا عنصر حق بی قید و شرط انسان در وضع طبیعی، خود بر بنیادی الهیاتی استوار شده بود و اتفاقاً همین عنصر مدنی بود که با هسته ی سخت الهیاتی-سیاسی در شبکه ی عقل سلیم ایرانی بیشترین تعارض را داشت و همین محمل دگردیسی های این انگاره در نسخه ی منتهی به انقلاب اسلامی ایران بود.
خوانش الن بدیو از پل قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۰
165-183
حوزه های تخصصی:
فلسفه و الهیات سیاسی معاصر از جنبه های مختلف به خوانش دوباره ی پل رسول دست زده اند. اما نزد بدیو این توجه در مواجهه با وضعیت بیمار فلسفه ی معاصر و تبدیل شدن آن به سفسطه صورت می گیرد و پل به عنوان پادفیلسوف، الگوی فلسفه وکسی که به پرسش معاصر از «شرایط تحقق یک تکینگی کلی» پاسخ می دهد، برای بدیو اهمیت می یابد. در این مقاله چرایی و چگونگی اهمیت پل برای بدیو مورد بررسی قرار می گیرد و با تأمل در جزئیات خوانش بدیو از پل(بازفعال کردن پل) رهیافت بدیو به مسائل و اهداف فلسفه ی رخداد آشکار می شود. بدین ترتیب توجه بر تفسیر پل به عنوان بخشی از پروژه ی فلسفی رخداد بدیو مسیر فهم اندیشه ی بدیو را هموار می کند. از سویی دیگر با این نمونه از تاریخ مسیحی روشن می شود که چگونه بدیو حقیقت را به سیاست پیوند می زند و فیگور سیاسی رخداد را بازآفرینی می کند.در پایان انتقاداتی که به خوانش بدیو از پل قدیس وارد شده و بیشتر از جانب الهی دانان است، مورد بررسی قرار گرفته و به آن ها پاسخ داده می شود.
الهیات سیاسی یوهانس پابتیست متز؛ گامی به سوی الهیات یادآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
101 - 123
حوزه های تخصصی:
الهیات سیاسی یوهانس باپتیست متز، کشیش و الهی دان کاتولیک آلمانی، واکنشی الهیاتی در مخالفت با فردگرایی فرهنگ غربی، خصوصی سازیِ دین و مبادله ای شدن ارزش ها از دوران روشنگری تا امروز است. او در آثار خود، با محورقراردادن مسئله رنج، تفسیری از زندگی و آموزه های عیسی مسیح به دست می دهد که بنیاد و پایه دین، کلیسا و ایمانِ مسیحی را در یادآوریِ پرمخاطره عیسی مسیح می داند. به باور وی، این یادبود پرمخاطره به عنوانِ یادآوری رنج، نمونه ویژه یادآوری تاریخ رنج انسان است که از فرد می خواهد تا با یادآوری رنج های گذشته و به ویژه یادبود زندگی و مصائب عیسی مسیح، مسئولیتش نسبت به دیگری را بپذیرد. نمود عینیِ ایمان مسیحی و تحقق عملیِ این یادبود در تشبه به مسیح، پیروی و شاگردیِ وی در همبستگی با رنج کشیدگان و ستم دیدگان است. این خوانش نوین از الهیات سیاسی بر پایه تجربه شخصیِ متز از حضور در جنگ جهانیِ دوم و تأثیرپذیرفتن از سنت های یهودی -مسیحی و فلسفی است که با یادآوری و روایتِ زندگی عیسی مسیح، نگرشی انتقادی - اصلاحی دارد و معنای تازه ای از کلیسا و ایمان مسیحی ارائه می کند. این نوشتار با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی ماهیت، ریشه ها، چگونگی و ابعاد گوناگون یادبود پرمخاطره عیسی مسیح در الهیات سیاسی متز می پردازد.
اسپینوزا و «رساله الهیاتی - سیاسی» در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله به معرفی و ارزیابی رساله الهیاتی-سیاسی اسپینوزا اختصاص دارد. این رساله یکی از گران سنگ ترین رسائل دوران روشنگری است و نمودارِ جدال قدیم و جدید در اروپای سده هفدهم است. رساله شامل هرمنوتیک تاریخی شریعت و تقریر فلسفه سیاسی جمهوری خواهانه اسپینوزا است. فصول الهیاتیِ این رساله و نیز فصول سیاسی آن حاوی مباحثی است که برای جامعه ایرانیِ درگیر مباحث سیاستِ دینی و دینِ سیاسی می تواند سودمند باشد. مطالعات اسپینوزایی در ایران در مقایسه با سنت های آنگلوساکسون، یهودی و فرانسوی چندان قابل توجه نبوده است. این مطالعات در قالب تالیف و ترجمه، در دهه 1390 جدی تر شده است. ترجمه رساله به قلم علی فردوسی در ایران فی نفسه کار سترگی است، اما نقدهایی نیز بر آن وارد است. به چند دلیل ترجمه دکتر فردوسی را نمی توان پایان راه دانست: زبانِ گاهی مُغلق و نامانوس، یکسان نبودن معادل ها، جاافتادگی برخی جملات و کلمات، و خصوصاً به علت تکیه صِرف بر ترجمه انگلیسی سیلوِرتورن و ایزرائل و عدم مراجعه به متن لاتینیِ این رساله.
«یگانگیِ الهی» و «چندگانگیِ انسانی» از منظر الهیات سیاسی و تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل و تبیین نسبت میان وحدت و کثرت در تمدن اسلامی از منظر قرآنی و استلزامات آن در دولت امت گرا یا «دولت تمدنی» در اسلام است. در این راستا با رویکرد تمدنی و با روش تحلیلی-تفسیری، دو عنصر «سُبُل» و «صراط» در قرآن و نسبت بین آن دو (یک راه و چندین طریق) تبیین خواهد شد. این کار کمک می کند تا اولاً، مقوله ی «سبل و صراطِ» نفس الامری (در عالم خلق و ثبوت) را از «سبل و صراطِ» عینی و انضمامی (در عالم اثبات) تفکیک کنیم؛ ثانیاً، رابطه-ی بین سَبیل های متکثر و صراط واحد در عرصه های زمینی و زمانی را تبیین نماییم. دراین منظر، صراط محقَّقِ تمدنی، برآمده از تراکم و انباشت سَبیل های تمدنی است. تا زمانی که سَبیل های تمدنی (کثرات انسانی) انباشته نشوند، اَبَرنظام اجتماعی (صراط تمدنی) شکل نمی گیرد؛ و تا زمانی که این اَبَرنظام اجتماعی صورت نیابد، هویت تمدنی به وجود نمی آید. شکل گیری صراط تمدنی در پیوندی تنگاتنگ با دولت تمدنی، در سه تصویر:«دولت سرزمینی تمدنی»، «دولت سرزمینی ام القری» و «دولت فراسرزمینی تمدنی» است.
درآمدی بر الهیات سیاسی تمدنی در اندیشه ی مالک بن نبی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹۰
101 - 125
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ، بررسی آن دسته از مفاهیم و ابعاد الهیات تمدنی در اندیشه ی مالک بن نبی است که به نواندیشی و بازسازی اندیشه ی سیاسی به معنای عام و کلی آن - و نه به مفهوم دولت سازی - بینجامد. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. یافته ها نشان می دهند که هدف بن نبی، درک درست ریشه ها و علل فروپاشی تمدنی اسلامی و اصلاح و نوسازی آن است. درک و فهم بن نبی از چالش های واقعی و ریشه های آن ها در جهان اسلام متفاوت از دیگر تمدن پژوهان بزرگ جهان اسلام است؛ این تفاوت ماهوی را حتی در روش های برون رفت از این چالش ها نیز می توان مشاهده کرد. از مهم ترین شاخص های اندیشه ی بن نبی بنیان گذاری طرح کلی اندیشه ی تمدنی او بر پایه ی الهیات است. وی به همزادی و پیوستگی تکوینی دین و تمدن باور دارد و معتقد است تمدن ها به میزانی که با تفکر دینی نسبت های معقول و سازنده دارند، قوام و مانایی پیدا می کنند و به هر میزان که از مرحله ی الهیات و دین می گریزند، ابتدا دچار عقل گرایی تهی از معنویت و روح شده و سپس دست خوش باتلاق غرایز و شهوات مختلف می شوند و رو به نابودی می گذارند. چرخه ی سه مرحله ای تمدن (روح، علم و غریزه) از مرحله ی روح و معنویت آغاز می شود و به عروج تمدنی می رسد.
بررسیِ مقایسه ای تفکراتِ دوروتی زُئِلِه و سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
380 - 361
حوزه های تخصصی:
سیمون وی و دوروتی زئله، متألهانِ مسیحی، هریک تقریری نو از الهیاتِ مسیحی ارائه داده اند. مقایسه آن ها نشان دهنده تشابه ها و تفاوت های مهمی در تفکراتشان است. مقاله حاضر به روش تحلیلی - مقایسه ای به مقایسه اندیشه های آن ها پرداخته است و کوشیده است نشان بدهد که آن ها با تکیه بر حساسیت های عقلانی و اخلاقیِ خود، نگاهی انتقادی به بعضی از آموزه های مهمِ مسیحی دارند. اما از سوی دیگر، دیدگاه های معنوی - عرفانی شان در پیِ رابطه ای وجودی با خداوند است. توجهِ عمیقِ آن ها به معنویت و عرفان وجهِ جالبِ الهیاتِ آن ها است که از سویی، وجهِ انتقادی و سلبیِ نگرشِ آن ها را با تأکید هایی ایجابی متعادل می کند و از سوی دیگر، نقشِ تکیه گاهِ معنوی - عرفانی را برای کنشگری در حوزه سیاسی و اجتماعی ایفا می کند. آن ها به واسطه زمانه پرغوغای خود، به مسائلِ اجتماعی و سیاسی بی اعتنا نیستند. بازنگریِ کامل در تئودیسه نظری و اتخاذِ دغدغه های جدی درباره مسائلِ اجتماعی و سیاسی از ثمراتِ این توجه است. با این حال، به نظر می رسد یکی از مهم ترین تمایزهای این دو اندیشمند در تأکیدهای متفاوتِ عرفان و معنویتِ آن ها باشد؛ عرفان و معنویتِ سیمون وی سرچشمه های معنوی تری دارد و زئله دغدغه های سیاسی تر و رهایی بخش تری را نشان می دهد.
بحران همه گیری کرونا وضرورت بازتولید اخلاقیِ آزادی انسان در الهیات سیاسی (باتمرکز بر آرا اسپینوزا وکارل اشمیت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه سیاسی غرب از قرن شانزدهم طرح جدیدی از نسبت اخلاق و سیاست در جهت افزایش ثبات و حفظ حاکمیت سیاسی بدون توجه به الزامات اخلاقی مطرح شد و پس از آن متفکران عصر روشنگری هریک به فراخور بینش و مکتب و اعتقادات خود تصویری از اخلاق و سیاست و انسان ارائه کردند برخی از اندیشمندان غربی، اخلاق را تابع سیاست و بعضی سیاست را تابع اخلاق قلمداد کردند. اما در نهایت همان طرح اولیه برای افزایش ثبات و حفظ حاکمیت سیاسی با تاکید بر ضمانت آزادی فردی حاکم شد؛ برای نمونه اسپینوزا ضمانت آزادی فردی را در اخلاق کاربردی می جوید و کارل اشمیت به دنبال عملکرد دولت در قبال آزادی فردی و اجتماع در مشروعیت الهیاتی و سنتی است. پرسش این است که راهکار اسپینوزا و اشمیت برای ضمانت آزادی فردی و تضمین سلامت شهروندان در شیوع بلای فراگیر هم چون کرونا چیست؟ نتایجی که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به دست آمده است، نشان می دهد که اسپینوزا آزادی فردی را امری اخلاقی می داند که همه افراد در نوع خود، مسئول رعایت آن هستند؛ از طرف دیگر اشمیت، موضع گیری دولت در قبال بحران های سیاسی- اجتماعی همانند بلایای فراگیر و ضرورت بازتولید ارزش هایی چون آزادی را به باورهای مذهبی و سنت های عرفی شده حاکم بر ذهن و زبان مردم و کارگزاران حکومت مشروط می سازد.
استعاره امر جنسی در الهیات سیاسی قبالایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
89-104
حوزه های تخصصی:
استعاره امر جنسی را می توان به آن دسته از تأملات الهیاتی گفت که به طورکلی به موضوع امر جنسی از منظری الهیاتی می پردازد. این بخش از الهیات، در یهودیت قبالایی (کابالایی) با الهیات سیاسی پیوند خورده است. چنین توصیفی از سرزمین مقدس، در درون خود حاوی احساسی همراه با تعصب و غیرت است (همانند تعصب شوهر به همسر خود) و نوعی الهیات سیاسیِ امر جنسی را پدید آورده است. این اعتقاد الهیاتی که مروّج نوعی ناموس پرستی جنسی سیاسی بود از دو طریق محقق می شد. به عبارت دیگر، یهودیت قبالایی بر اساس مضامین جنسیِ کتاب مقدس، به تحلیل استعاریِ سیاست و اندیشه سیاسی خود می پردازد. الهیات سیاسی قباله، این تحلیل را به طور ویژه در مفهوم بازگشت شخینا از تبعید یا زنِ دورافتاده از همسر خویش توضیح می دهد که مبتنی بر نوعی رابطه تکوینی میان خداوند به مثابه شوهر و قوم بنی اسرائیل به منزله همسر است. این رابطه زناشویی میان خدا و قوم بنی اسرائیل، در حوزه سیاسی به نوعی ناموس گرایی الهیاتی بدل می شود که ما در این مقاله درصدد شرح آن برآمده ایم.
الهیات سیاسی: چیستی و حدود یک مسأله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
119 - 146
حوزه های تخصصی:
مطالعات الهیات سیاسی به طور روزافزون گسترده تر می شود اما پرسش ماهیت الهیات سیاسی همچنان مسئله ای محوری است. محور این جستار مسئله الهیات سیاسی در بنیادی دینی و تاریخی و حدود و امکان آن در مختصات سیاسی حقوقی جدید است. این مقاله ابتدا مختصری از موقعیت و پیشینه پرسش های آن را بررسی می کند؛ سپس چارچوبی اولیه را برای طرح مسئله الهیات های سیاسی بازسازی می کند. در استدلال آن: دو رویکرد اساسی تفکیک می شوند: اول، رابطه انواع فرجام شناسی و اشکال تحول یافته آن با فعلِ و سازوکار اجتماع یا قوای حاکمه؛ دوم، بنیان سیاسی الاهیاتی مشروعیت و توان توجیه ساختار نظمِ عمومی در هماهنگی با منظومه ای متافیزیکی. این چارچوب از یک سو، به تحلیل نسبت این دو مقوله، و از سویی به درکِ نظام مندترِ پرسش هایِ برآمده از این پیشینه تا تجدد کمک می کند. از نظرگاه این مقاله، بن مایه رویکرد نهایی به الهیات سیاسی شناختِ تبار مفاهیم و ساختارهای نظریه سیاسی حقوقی تجدد در نسبت با نهاد فکر الهیاتی است. در نتیجه گیری آن، رویکرد اخیر توان پاسخ به برخی نقدهای اساسی پیرامون امکان الاهیات های سیاسی و پرسش های غایت انگاری و باستان گرایی در مختصات سیاسی حقوقی تجدد را دارد.
مفهوم کاته خون و بنیاد اندیشه سیاسی مدرن (مباحثه ای الهیاتی- سیاسی میان هابز، اشمیت و آگامبن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
217 - 246
حوزه های تخصصی:
در قرن بیستم با انتشار آثار ماکس وبر، اشمیت، لوویت، ووگلین و بلومنبرگ، علاقه وافری برای کاوش در ریشه های الهیاتی مدرنیته و اندیشه سیاسی مدرن به وجود آمده بود و در همین راستا بسیاری از متون برجسته دوران اوان مدرنیته، موضوع تفسیر مجدد قرار گرفت. در این مقاله تلاش می شود تا ذیل پرداختن به بنیان های الهیاتی فیگور «کاته خون»، که برای نخستین بار در دومین نامه پولس به مسیحیان تسالونیکی از آن نام برده شده بود، اهمیت این مفهوم در تاریخ اندیشه سیاسی آشکار گردد. مفروض اصلی مقاله این است که اندیشه سیاسی مدرن همواره ریشه در الهیات مسیحی داشته و با سکولارسازی ایده های الهیاتی در تلاش برای ایجاد مشروعیت برای خود بوده است. در این میان تحت تأثیر کارل اشمیت و قرائت خاص و اقتدارگرایانه وی از مفهوم کاته خون، اغلب الهیات سیاسی را به معنای انسداد پروژه رهایی بخشی می دانند؛ اما آگامبن با اتکا به قرائت والتر بنیامین از الهیات سیاسی، با تفسیر مفهوم کاته خون ذیل مفهوم رستگاری، خوانشی رهایی بخش و رادیکال از این مفهوم ارائه می دهد که مسیر را برای صورت بندی دموکراتیک از الهیات سیاسی فراهم می کند.
الهیات لیبرال دموکراسی و علم سیاست جدید: تأملی در کوشش های الهیاتی- سیاسی «ماکیاولی»، «هابز» و «اسپینوزا» به عنوان پیشگامان علم سیاست جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
279 - 306
حوزه های تخصصی:
فلسفه مدرن به یک معنای بسیار مهم، خصم فلسفه قدمایی بود و برای پیروزی در این نبرد می بایست دایره عمل خود را از حدود «شناخت» امر خوب و امر بد، به سطح وسیع تر «چگونگی رسیدن به» امر خوب و پرهیز از امر بد، بسط می داد. فلسفه مدرن و به تبع آن، فلسفه سیاسی مدرن لاجرم می بایست زمینه را برای یقینیّاتی جدید فراهم می آورد و این کوشش برای غلبه بر الهیات-سیاسیِ وحیانیِ پیش از او، به عنوان جدی ترین چالش بر سر راه تجدّد، امری ضروری محسوب می شد. بدین ترتیب فلسفه سیاسی جدید، وظیفه طراحی و تدوین این الهیات جدید را که متضمن موضوعات جدیدی برای یقین انسان ها بود، موضوعاتی که قرار بود جای موضوعات قدیمی را در ساحت عقل سلیم بگیرد، بر عهده گرفت. ما در این مقاله برآنیم تا تأملات سه تن از مهم ترین فیلسوفان سیاسی مدرن اولیه را از منظر کوشششان برای تدوین الهیات مورد بحث، از نظر بگذرانیم. به زعم ما هر یک از این سه، وجهی از این الهیات را بسط دادند که در نهایت به پشتوانه ای اقناعی برای رژیم های لیبرال دموکراتیک تبدیل شد. «ماکیاولی» بر ضعیف شدن انسان به واسطه تبعیت از اخلاق مسیحی و تن دردادن به اصل رستگاری نفس به عنوان وهمی که راه را بر رستگاری میهن بسته است، تأکید نمود. «هابز» بر بلایایی مثل جنگ و کشتار و ناامنی از یکسو و واماندن از رفاه و برآوردن امیال طبیعی بدن که رفته رفته قرار بود ذیل مفهوم خوشی، جای سعادت را در معنای قدمایی آن بگیرد، متمرکز شد. و در نهایت «اسپینوزا» در رساله الهیاتی- سیاسی که می توان از آن با عنوان انجیل لیبرال-دموکراسی سخن گفت، بر ردّ مداخله الهیات وحیانی در امر سیاست و تأکید بر حق طبیعی انسانی به مثابه یک ضرورت طبیعی تأکید نمود.
تاثیر الهیات یهودی بر فلسفه ی سیاسی اشتراوس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی فلسفه ی سیاسی اشتراوس، با تاکید بر عناصر الهیات یهودی است. نکته ی حائز اهمیت در تفکر اشتراوس این است که او مفاهیم الهیاتی را در معنایی فلسفی و به طور خاص ذیل فلسفه ی سیاسی بازخوانی کرده است. نقد اشتراوس به ماکیاولی در باب مفهوم «ویرتو»، اگرچه نقد «خودبنیادی انسان مدرن» است، درعین حال از مفهوم «مشیت الهی» و «تقدیر» به مثابه یک اصل اساساً الهیاتی دفاع کرده است. اگرچه اشتراوس تصریحی بر این امر ندارد که فلسفه ی سیاسی اش بر اصول الهیات یهودی بنا شده، اما فلسفه ی سیاسی او اساساً مبتنی بر عناصر الهیات یهودی است. بازتاب این ویژگی را در دو وجه فلسفه ی اشتراوس می توان مشاهده کرد: یکی تاثیر زیست جهانِ اشتراوس به مثابه یک انسان یهودی بر روش شناسی او هنگام خوانش متون فلسفه ی سیاسی کلاسیک؛ دیگری تاثیر عناصر الهیات یهودی بر مفاهیم اصلی فلسفه ی سیاسی اشتراوس. ادعای پژوهش حاضر این است که روش و مفاهیم پیشنهادی اشتراوس، ناشی از زیست جهان او به مثابه انسانی در جامعه ی یهودی است
حکومت مندی الهیات سیاسی در عصر اطلاعات (جایگاه سازه های الهیاتی در تئوری های سیاست و روابط بین الملل در عصر اطلاعات)(مقاله علمی وزارت علوم)
با کسانی که به خداوند و متافیزیک اعتقاد دارند و آموزه های حقوق بشر، دموکراسی، لیبرالیسم و بسیاری از اصول و پیش فرض های عقل حاکم بر محیط بین الملل را به رسمیت نمی شناسند و به صورت انتقادی با آنها برخورد می کنند چه باید کرد؟ آیا می توان به بهانه عقب افتادگی، استبدادی بودن و خرافه ای بودن آنها را کنار زد و نادیده گرفت؟ در صورت برخورد آیا باید به عنوان هویتی مستقل و دارای بنیادهای منطقی وارد ارتباط با آنها شد، یا اینکه باید تلاش کرد سازه های ذهنی آنها را تغییر داد؟ آیا سرزمین ها و کشورهای دارای الهیات سیاسی، شهروندانی باوجدان و باانصاف هستند یا مردمانی غیرقابل گفت وگو و تنش آفرین؟ این نوشتار با تمرکز بر تئوری های جدید سیاست و روابط بین الملل که اغلب مربوط به عصر اطلاعات هستند، به دنبال این است که شیوه هایی را که این تئوری ها برای برخورد با الهیات سیاسی و گزاره های مذهبی ارائه می کنند، تحلیل کند. در تمام نوشتار دغدغه متن بر حکومت مندی یعنی شیوه های اعمال و محدود کردن قدرت در الهیات سیاسی تمرکز دارد و برای دستیابی به پاسخ، هفت تئوری معروف سیاست و روابط بین الملل مورد واکاوی قرار می گیرند تا نشان داده شود جایگاه سازه های دینی و الهیات سیاسی در روابط بین الملل از شکلی حاشیه ای و بی اعتنا در حال تبدیل به مسئله و دغدغه ای عمومی است.
بررسیِ انتقادیِ تئودیسه مریلین مک کُرد آدامز در آینهتئودیسه عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
445 - 485
حوزه های تخصصی:
مریلین مَک کُرد آدامز، متاله و فیلسوفِ تحلیلیِ معاصر، تئودیسه ای ارائه می کند که بر مبنای آن انسان های رنج کشیده نوعی جبرانِ اندام وار - در برابرِ جبرانِ افزایشی - برای رنجِ خود در این جهان و خصوصاً در جهانِ پس از مرگ دریافت می کنند. او رابطه صمیمیِ خداوند با انسان در حیاتِ اخروی را دگرگون کننده حیاتِ فردی قلمداد می کند. او معتقد است به جای تاکیدِ صرف بر وجهِ اخلاقیِ خداوند باید خدا را «خیر» دانسته بر وجهِ زیبایی شناختیِ او هم تاکید کرد. این مقاله پس از شرحِ تئودیسه مک کرد آدامز، در آینه تئودیسه عمل محور نگاهی انتقادی به آن می کند تا به این ترتیب فهمِ بهتری از دیدگاهِ آدامز و نواقصِ آن به دست آید. نتیجه حاصل از این بررسی آن است که تئودیسه آدامز نهایتاً متوجهِ توجیهِ شر است تا رویارویی با رنج های قربانیان. او صلیبِ عیسی و رنج های او را محملی برای نشان دادنِ همدلیِ خداوند با رنج های بشر می داند، در حالی که فاصله بسیاری بین ماهیتِ این دو رنج هست. از سوی دیگر توجیهِ رنج های بشر و تاکیدِ صِرف بر رابطه ای صمیمی بینِ خدا و انسان در حیاتِ اخروی به نوعی تسلی بخشی و توجه به فراجهان منجر می شود که این می تواند دو ایراد را در پی داشته باشد؛ یکی این که موجب بی اعتناییِ فرد به شرایطِ انضمامیِ خود شود و دیگری این که فاقدِ همدلی و همبستگی با رنج دیدگان و اعتراض به ستم است.
طرح الهیات سیاسی و پرسش از سرشت سیاست در دوران مدرن؛ بررسی انتقادی کتاب رساله مفهوم امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
123 - 146
حوزه های تخصصی:
فهم و بررسی انتقادی فلسفه سیاسی کارل اشمیت تنها زمانی ممکن می شود که همراه آن از نسبت الهیات و سیاست پرسش کرده و مسیری را برای ورود به پروژه او باز کنیم. همین جهت در این نوشتار دنبال شده است. پس از طرح این مقدمه با اشاره به پرسش بنیادین پروژه اشمیت، یعنی چیستی مفهوم امر سیاسی و چگونگی امکان آن در دوران مدرن، رساله مفهوم امر سیاسی را با توجه به موضعی که او در همین رساله و بیشتر در رساله الهیات سیاسی اتخاذ کرده نقد نمودیم. نهایتاً در این مقاله نشان دادیم علی رغم، اثراتی که فهم الهیاتی اشمیت در درک او از مفهوم امر سیاسی داشته است، با این حال نتوانسته ارتباطی فعال با آن داشته باشد. به عبارت دیگر، دو پروژه الهیات سیاسی و مفهوم امر سیاسی نزد اشمیت همچنان دو پروژه باقی مانده اند و نتوانستند به درک یگانه ای از سیاست رهنمون شوند. الهیات، نزد اشمیت، هرچند در سرشت تاریخی سیاست حاضر باشد اما نه ضرورت و نه اثر آشکاری در فهم درونی سیاست ندارد.