مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۶۱.
۸۶۲.
۸۶۳.
۸۶۴.
۸۶۵.
۸۶۶.
۸۶۷.
۸۶۸.
۸۶۹.
۸۷۰.
۸۷۱.
۸۷۲.
۸۷۳.
۸۷۴.
۸۷۵.
۸۷۶.
۸۷۷.
۸۷۸.
۸۷۹.
۸۸۰.
پدیدارشناسی
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه ادراکات معلمان دوره ابتدایی از چالش ها و زمینه های ترویج فرهنگ اسلامی با تأکید بر عفاف و حجاب در آموزش وپرورش در سال تحصیلی 1403-1402 بود. روش: پژوهش با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. شرکت کنندگان در پژوهش، شامل تمامی معلمان دوره ابتدایی شهر یزد بود. روش نمونه گیری هدف مند ملاک محور بود و تا مرحله اشباع داده ها نمونه گیری ادامه یافت. در نهایت 15 نفر از معلمان در پژوهش حاضر مشارکت داشتند. ملاک ورود، داشتن حداقل سه سال سابقه تدریس در مدارس ابتدایی و نیروی موظف و رسمی بودن آنان در آموزش وپرورش شهر یزد بود. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. با روش کیفی تحلیل مضمون براون و کلارک، شبکه مضامین واکاوی و تجزیه وتحلیل شد. برای رسیدن به قابلیت اعتبارپذیری مطابق با «سه سویه سازی داده ها»، از تکنیک های بررسی همکار، تطبیق توسط اعضاء و خود بازبینی پژوهش گر استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش در دو حوزه احصاء و طبقه بندی شدند: چالش های موجود با مضامین اصلی: 1- آثار مثبت و منفی نوع مواجهه و برخورد، 2- تناقض در افعال و اقوال معلمان و مبلغان. زمینه های بی توجهی به فرهنگ حجاب و عفاف با مضامین اصلی: 1- جامعه، 2- بی مدیریتی و عدم حکمرانی فضای مجازی، 3- زمینه های جنسی و روان شناسانه، 4- تعامل محدود آموزش وپرورش با سایر نهادها و سازمان ها، 5- شناخت و آگاهی، 6- خانواده های بی اعتنا، 7- زمینه های سیاسی و اقتصادی، 8- نفوذ اندیشه های لیبرال و سکولار در متن جامعه دینی مدارس. نتیجه گیری: در نتیجه ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و تبیین ابعاد مختلف آن می تواند جامعه را از این آسیب های شوم مصون داشته و حفظ کند. جهاد تبیین مسئله حجاب و هم چنین فرهنگ سازی آن نیازمند همکاری و هم افزایی همه ارگان ها و نهادها مخصوصاً آموزش وپرورش و در رأس آن مدارس و معلمان است.
پدیدارشناسی مفهوم درد مبتنی بر نظریه راجعیت بدنیِ مرلوپونتی و رابطه آن با آزادی و تنهایی وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
درد و رنج به عنوان امری اجتناب ناپذیر در تضاد با مفهوم سلامتی است. در یک نگرش متناقض، ضمن کمک گرفتن از مکانیزمِ محافظتی درد برای درک نقصِ بافتی بدن و تلاش برای ترمیم آن، می بایست همزمان برای حذف درد نیز تلاش نمود. هدف این نوشتار تبیین ویژگی های بعضاً پارادوکسیکال درد همچون توصیف ناپذیری، نادیدنی، فاقدِ ابژه خارجی، معطوف کننده ی توجه سوژه به بدن، ایقان و شکاکیت، تغییرپذیری و ثُبات، مکان مندی و غیرمکان مندی، مولِّد و ویرانگری و یگانگی و دوگانگی سوژه و ابژه ی درد است. رویکرد پدیدارشناسی به دلیل توجه و تاکید بر تجربه ذهنی و درونی فردِ درگیرِ درد، آن را به شکل یک روش زندگی، تجربه دنیا و معاشرت با سایر افراد تلقی کرده و آن را صرفاً اختلالی جزئی در کارکردِ خاصِ بیولوژیکِ بدن نمی داند. این رویکرد مبتنی بر تجربه اول شخص از درد، به تبیین تاثیر درد بر عاملیّت، استقلال، اهداف، ایده آل ها، روابط اجتماعی، آزادی فردی، درک فرد از زمان و غیره-که همگی برسازنده ی بدنِ زیسته و نه بیولوژیک فرد هستند- می پردازد. مرلوپونتی بدن را پایه و شرط اساسی هستی بشر می داند. از منظر پدیدارشناسی مرلوپونتی، هستی انسان به واسطه تجربه ی ادراکی اش از طریق حواسِ بینایی، لامسه و... تجسم پیدا کرده و هر تغییری که در بدن و توان جسمانی ایجاد شود، سوژگی و ذهنیت فرد و رابطه اش با محیط دگرگون می شود. از این رو جایگاه انسان ها به عنوان آگاهیِ تجسم یافته در اندیشه مرلوپونتی مستلزم توجه ویژه به مفهوم درد جسمی است که این پژوهش بدیع بدان پرداخته است.
بررسی پدیدارشناسانه حیوان آزاری در مراسم ورزاجنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خون بازی دو گاونر که گیلانی ها آن را «ورزاجنگ» می نامند از دیرباز مایه سرگرمی برخی بود اما هسته اصلی آن یعنی «جنگ»، و مسئله نسل های مختلف یعنی «تعامل انسان و حیوان» همچنان باقی است. باتوجه به اینکه واقعیت اجتماعیِ موجود، منفک از بستر تجربی افراد درگیر در آن نیست و نگره های طبیعی، موجب برجسته شدن تداومِ پدیده، نزد برخی از پژوهشگران تحت عنوان انسجام اجتماعی و کارکرد اقتصادی شده و کنشگران ورزاجنگ خواهان استمرار آن تحت عنوان پاسداشت بازی بومی، و دفاع از سنت هستند، این پژوهش با بهره گیری از روش پدیدارشناختی با تمرکز بر رهیافت مستقیم، سعی نموده به این پرسش پاسخ دهد که قصد این کنشگران در نسل های مختلف از قرارگیری در موقعیت موصوف چیست؟ نتیجه کار بیانگر این است که موافقان و مخالفان با «درد شبح» مواجه هستند و تنها امکانی که برای رهایی از مخاطرات مذکور متصور است خوداثباتیِ درون ماندگارِ انسان متناهی و هم آغوشی «با» جهانی است که در آن پرت شده ایم.
تجربه زیسته زنان دانشجوی افغانستانی از «دانشجو بودن» در ایران (مطالعه موردی: دانشگاه های تهران و قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی تجربه زیسته دانشجویان دختر افغانستانی از «دانشجو بودن» در دانشگاه های تهران و قم می پردازد. این تحقیق با طرح این پرسش که «زن افغانستانی، به عنوان یک "دانشجو" چه ادراکی از دانشجو بودن در ایران دارد»، از رویکرد پدیدارشناختی برای کشف تجربیات زیسته دانشجویان دختر افغانستانی استفاده می کند. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش شامل 30 دانشجوی دختر افغانستانی شاغل به تحصیل در دانشگاه های ایران است که به روش نمونه گیری نظری انتخاب شده اند. مصاحبه ها پس از پیاده سازی و تدوین، با استفاده از روش تحلیل متن بررسی شد. یافته ها بر این امر دلالت می کنند که در «زیست دانشجویی» تجربه جاذبه ها بیش از دافعه ها است. همچنین در این مطالعه مفهوم «احساس امنیت» که از روایت های مشارکت کنندگان برآمده است به عنوان مفهوم مرکزی پدیدار می شود و اهمیت آن در «بیان هویت»و «مجال تغییر آن» در عرصه آموزش عالی ایران آشکار می گردد.
تحلیل نقش هوش مصنوعی در بهبود مهارت های آموزشی معلمان فنی و حرفه ای: مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مهارت آموزی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
۱۸۶-۱۵۱
هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل تجربیات معلمان فنی و حرفهای در استفاده از هوش مصنوعی برای بهبود مهارتهای آموزشی آنها است. این مطالعه کیفی از روش پدیدارشناسی بهره برده است تا به تحلیل عمیق تجربیات و درک معانی پنهان در پس این تجربیات بپردازد. مشارکتکنندگان شامل 15 معلم فنی و حرفهای از هنرستانهای سراسر کشور بودند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. معیارهای انتخاب شامل سابقه تدریس، تجربه در استفاده از فناوریهای نوین به خصوص هوش مصنوعی و تمایل به مشارکت در پژوهش بود. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری و با استفاده از تحلیل محتوای مصاحبهها تجزیه و تحلیل شدند. مراحل تحلیل شامل آشنایی با دادهها، کدگذاری اولیه، ایجاد و بازبینی مضامین، و تهیه گزارش بود. یافتههای اصلی به چهار تم کلیدی تقسیم شدند: ارتباطات و حمایت از دانشآموزان، ارتقاء مهارتهای اجتماعی، تأثیر فناوری بر کیفیت تدریس، و مدیریت کلاس و بهینهسازی فرآیند آموزشی. نتایج نشان داد که هوش مصنوعی به معلمان کمک میکند تا تعاملات خود را با دانشآموزان، اولیا و همکاران بهبود بخشند و ابزارهای هوش مصنوعی به اشتراکگذاری ایدهها و تجربیات با دیگر معلمان کمک کرده و شبکههای حرفهای را تقویت مینمایند. برای اطمینان از اعتبار دادهها، از تکنیکهای سهسویهسازی و بررسی همکاران استفاده شد. تمامی ملاحظات اخلاقی در این پژوهش رعایت شده و اطلاعات شخصی مشارکتکنندگان محرمانه باقی ماند. این پژوهش با فراهم کردن دیدگاهی جامع از تجربیات معلمان در استفاده از هوش مصنوعی، راهکارهایی برای بهبود کیفیت آموزش فنی و حرفهای ارائه میدهد.
شناخت اصول معماری چندحسی در فضای آموزشی مدارس صفوی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مرمت و معماری ایران سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
۸۲-۶۷
حوزههای تخصصی:
ویژگی های فضای آموزشی برکیفیت آموزش موثر است اما متاسفانه فضاهای موجود، غالبا مطلوب نیستند و به تحقق اهداف آموزشی کمک نمی کنند. از طرفی طراحی فضای آموزشی به گونه ای که حواس گوناگون افراد درفضا فعال شود، تاثیرمثبتی درتحقق اهداف آموزشی دارد و طراحی بر مبنای نظریه معماری چند حسی، موجب فعال شدن حواس گوناگون می شود. یکی از مهمترین نظریه پردازان در حوزه معماری چند حسی، یوهانی پالاسما است که معماری مدرن را فاقد خصوصیات معماری چند حسی می داند بنابراین بعنوان نمونه موردی، مدارس پیش از دوران مدرن، انتخاب شده و از این میان مدارس صفوی اصفهان برگزیده شده اند چرا که در دوره صفوی تعداد بسیاری مدرسه در اصفهان احداث گردید تا جایی که به اصفهان دارالعلم شرق گفته می شد و این مطلب نشان از تعدد و اهمیت مدارس صفوی اصفهان دارد. سر چشمه تفکر معماری چند حسی از موضوع پدیدارشناسی نشات می گیرد و کتابهای زیادی با این موضوع نوشته شده و پژوهش هایی نیز درباره معماری چند حسی مهد کودک، موزه، فضای تجاری، فضای مسکونی و... انجام گرفته اما در زمینه شناخت اصول معماری چندحسی مدارس صفوی اصفهان پژوهشی صورت نگرفته و بنابراین در پژوهش پیش رو، به شکل کمی - کیفی و با هدف کاربردی و رویکرد آمیخته ای کمی – کیفی با استفاده از پرسشنامه طیف لیکرت کاری نو در حوزه فضاهای آموزشی انجام شده است. هدف این پژوهش، شناسایی اصول معماری چندحسی مدارس صفوی اصفهان است و پرسش اصلی این است که : کدام اصول معماری چند حسی را در فضای آموزشی مدارس صفوی اصفهان می توان یافت؟ در این پژوهش ابتدا با انجام مطالعات اسنادی وکتابخانه ای، در شاخه پدیدارشناسی شناخت اصول نظریه معماری چند حسی انجام و 23 اصل حاصل و سپس، 17 مدرسه صفوی انتخاب شد که به دلیل مشکلات موجود از 12 مدرسه بازدید و عکسبرداری صورت گرفت و این اصول بصورت میدانی شناسایی شدند.
رویکردهای نوین در پدیدارشناسی: ارزیابی هم سنجی روش شناختی توصیفی و تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی را میتوان به عنوان روشی در فرایند تحقیق علمی در نظر گرفت. این روش، مراحلی را برای راهنمایی پژوهشگر از آغاز تا پایان فرایند تحقیق تعیین میکند. این روش به دنبال فهم عمیق ذات پدیدهها و تجربههای شخصی شرکتکنندگان در مطالعه است. در سالهای اخیر، پدیدارشناسی در زمینههای گوناگونی چون معماری پیشرفتها و کاربردهای بسیاری داشته است با این حال، روششناسی پدیدارشناختی در محدوده دانشگاهی کشور ما تا به این لحظه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و تعداد محدودی مقاله در این زمینه منتشر شده است. همچنین، تعیین اینکه پژوهشگر باید از کدام یک از روشهای توصیفی یا تفسیری در پژوهش پدیدارشناسی استفاده کند، اهمیت ویژهای دارد که تاکنون مطالعهای در این باره صورت نگرفته است. نظر به این خلا در تحقیق، هدف از این مطالعه، تشریح دقیق و جامع از جنبههای مختلف روشهای توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی است. این مطالعه از طریق یک بررسی سیستماتیک به دنبال یافتن پاسخی برای سوالات مطرحشده درباره ابعاد متفاوت این دو روش است. این تحقیق با بررسی دقیق و تفصیلی ابعاد گوناگون روششناختی توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی و با استفاده از روش بررسی نظاممند، به دنبال شناسایی و تحلیل ابعاد متفاوت این روششناسیها است. یافتهها نشاندهنده طیف وسیعی از ابعاد روششناختی توصیفی و تفسیری میباشند. در این تحقیق، منابع و مطالعات موجود به زبان انگلیسی از پایگاههای داده معتبر مورد بررسی قرار گرفته و منابع کلیدی شناسایی و در مقاله ارائه شدهاند. نتایج بدست آمده تأکید دارند که اجرا و کاربرد مراحل روشهای پدیدارشناختی توصیفی و تفسیری، پژوهشگر را در بهکارگیری این ابزارها در فرایند تحقیق یاری میرساند. همچنین هیچیک از روشها ذاتاً بر دیگری برتری ندارد و انتخاب روش مناسب به مفروضات فلسفی، پژوهشی، روششناختی، پرسش پژوهشی و نمونه خاص مورد مطالعه بستگی دارد. با توجه به نبود سابقه مشخصی از کاربرد گسترده روشها در داخل کشور، امکان و ضرورت استفاده از آنها به عنوان الگوهایی برای تجزیه و تحلیل تجارب در این طرح تحقیق مورد ارزیابی قرار میگیرد تا به عنوان دستاوردی نوین برای مطالعات بیشتر در زمینه پدیدارشناسی به کار رود.
واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران همه گیری کووید-19 از دیدگاه والدین دانش آموزان: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
۸۸-۶۲
حوزههای تخصصی:
همه گیری کووید-19، مدارس و سایر مراکز آموزشی را با تعطیلی مواجه کرد و آموزش مجازی جایگزین آموزش حضوری شد. انتقال یک باره آموزش از مدرسه به خانه چالش های فراوانی را برای آموزش و یادگیری ایجاد کرد. بنابراین پژوهش حاضر باهدف واکاوی چالش های آموزش مجازی در دوران همه گیری کووید-19 از دیدگاه والدین دانش آموزان دوره ابتدایی صورت گرفت. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه آماری پژوهش تمامی والدین دانش آموزان استان خراسان جنوبی در سال تحصیلی 01-1400 به تعداد 91874 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی انتخاب شدند و با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با 51نفر از والدین دانش آموزان، داده های اخذشده به اشباع نظری رسید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی (۲۰۰۲) و نرم افزار MAXQDA11 استفاده شد. هم چنین جهت اعتباریابی داده های پژوهش از ملاک های چهارگانه گوبا ولینکلن (1985) استفاده شد. نهایتاً 88 کدباز استخراج گردید که با تجزیه و تحلیل کدها، تجارب والدین دانش آموزان دوره ابتدایی در قالب چهار مضمون اصلی شامل چالش های ناظر به محیط و زیرساخت، دانش آموزان، والدین و معلمان دسته بندی شد. نتایج پژوهش ضمن تبیین ضرورت توجه به آموزش مجازی و چالش های اساسی آن، این مهم را متوجه متصدیان تعلیم و تربیت می کند تا در راستای رفع این چالش ها اهتمام ورزند.
نقد مواجهه فیزیکالیسم با مسئله تغییر بدن در برهان این همانی شخصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
149 - 178
حوزههای تخصصی:
تجرد نفس و ذهن و متمایز بودن آن از بدن یا مغز، از مباحث مهم در انسان شناسی است که آثار متعددی در معرفت فلسفی و دینی دارد. از استدلال ها بر دوگانه انگاری جوهری، برهان «این همانی شخصی» است که فلاسفه اسلامی و غربی به آن پرداخته اند. در مقابل، فیزیکالیست ها سعی در نقد این برهان و ارائه تصویری مادی از استمرار نفس در طول حیات دارند. آنها در این راستا به ثابت بودن نورون های مغزی و وحدت ساختاری یا کارکردی بدن یا مغز در طول حیات اشاره می کنند و یا استمرار فضا-زمانی بدن کش آمده را ملاک این همانی قرار می دهند. نوشتار حاضر ابتدا با بهره گیری از یافته های جدید در بیولوژی مولکولی و عصب شناسی، سعی در تقویت بنیه تجربی این استدلال دارد و سپس با پدیدارشناسی این همانی شخصی و به کارگیری مبانی فلسفی و تحلیلی (مثل تفکیک بین وحدت حقیقی و اعتباری و تفکیک بین یای تردید و یای تعریف) سعی در پاسخ گویی به انتقادات فیزیکالیستی دارد.
تحلیلی پدیدارشناسانه در باب خوانش معماری بازار وکیل شیراز مبتنی بر آرا یوهانی پالاسما(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
انسان از طریق ادراک بدنی، بلافاصله با جهان درگیر و از آن آگاه می شود. در عصر حاضر ساختمان با رویکردهای طراحی و ساخت متعصبانه در حال تبدیل شدن به اهدافی برای فریفتن بصری به صورت لحظه ای هستند، در حالی که حس حضور، انعطاف پذیری و در حقیقت حس واقعی خود را از دست می دهند. در این میان یوهانی پالاسما به عنوان یک معمار پدیدارشناس توانسته است با آرا و نظریات خود به این مقوله بپردازد. مضامین و معیارهای پدیدارشناسی پالاسما در ادراکات محیطی به صورت تن بنیاد برگرفته از عقاید فیلسوف پدیدارشناس مرلوپونتی است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که مضامین پدیدارشناسی یوهانی پالاسما در فضای معماری بازار وکیل شیراز به چه صورتی مستتر می گردد؟ و همچنین تفکرات پدیدارشناختی یوهانی پالاسما چگونه می تواند فضای معماری را برای مخاطب به صورت یک فرآیند بدنمند قابل فهم و ادراک نماید؟ برای پاسخ به سوال مطروحه از روش تحقیق پدیدارشناسانه و بر اساس الگوی ماکس ون منن با کد گذاری آزاد، محوری و گزینشی استفاده شده است. در بخش نظری مطالعات پیرامون پدیدارشناسی از دیدگاه یوهانی پالاسما انجام شد و در بخش میدانی با استفاده از مشاهده و مصاحبه نیمه ساختار یافته و باز با 30 مشارکت کننده به گفتگو پرداخت شد. در این مرحله به تطبیق مولفه های گزینش شده از مصاحبه ها با مضامین پدیدارشناسی یوهانی پالاسما در بستر بازار وکیل شیراز پرداخته شد. در انتها این نتیجه حاصل شد که بین مفاهیم پدیدارشناختی یوهانی پالاسما و ادراکات بدنمند در فضای معماری بازار وکیل شیراز قرابت معناداری وجود دارد.
ادراک انگاره های معلمان و والدین از چالش های آموزش قرآن پایه اول ابتدایی شهر یزد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه انگاره های معلمان و والدین از چالش های آموزش قرآن پایه اول ابتدایی در سال تحصیلی 1401 1402، و رویکرد آن کیفی و به روش (پدیدار شناسی) بود. گروه هدف شامل والدین و معلمان شهر یزد بود که با روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور، هفده معلم و چهار نفر از والدین دانش آموزان در پژوهش مشارکت داشتند. نمونه گیری تا مرحله اشباع نظری داده ها ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. داده ها به روش هفت مرحله ای کلایزی تجزیه و تحلیل شدند. در روند کدگذاری اولیه، تعداد 212 کد زنده به دست آمد که در فرایند فروکاهی به 103 کد تبدیل شدند و درنهایت چالش های احصاشده در قالب چهار مضمون اصلی و نوزده مضمون فرعی طبقه بندی شدند. چالش های مربوط به طراحی و تدوین کتاب قرآن با هشت مضمون فرعی، نواقص در اجرای برنامه درسی قرآن با پنج مضمون فرعی، چالش های حاصل از ماهیت ماده درسی قرآن با سه مضمون فرعی، و چالش های اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی با سه مضمون فرعی احصا شدند. درنتیجه رفع چالش های مربوط به گسترش فرهنگ قرآنی در جامعه، نیازمند مشارکت سایر نهادهای فرهنگی و هم افزایی دیگر دستگاه های حکومتی است.
ادراک معلمان از چالش های تدریس یادگیری خودتنظیمی در کلاس درس: یک مطالعه کیفی پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش بررسی ادراک معلمان از چالش های تدریس یادگیری خودتنظیمی در کلاس درس بود. پژوهش در چارچوب رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه پژوهش تمامی معلمان شاغل در مدارس ابتدایی دوره دوم شهرستان تربت حیدریه و روش نمونه گیری، هدفمند بود. با 12 نفر از جامعه پژوهش در سال تحصیلی 403-1402 بر اساس اشباع نظری داده مصاحبه شد. برای حصول اطمینان از روایی پژوهش از راهبردهای بررسی توسط اعضا و کسب اطلاع از همگنان و به منظور تحلیل داده ها از روش کلایزی و کدگذاری، مقوله بندی و استخراج مضمون های اصلی استفاده شد. بر مبنای نتایج، 162 مفهوم و 34 مقوله حاصل شدند که در پنج مضمون مربوط به چالش های تدریس یادگیری خودتنظیمی با عناوین «شایستگی حرفه ای ناکافی معلم»، «کاستی های دانش آموزی»، «معضلات فیزیکی و انسانی مدرسه»، «فرهنگ آموزشی نامتناسب والدین» و «محدودیت و ضعف در امور سازمانی» دسته بندی شدند. کاربست و توجه به چالش های تدریس یادگیری خودتنظیمی که در پژوهش حاضر مطرح شد به افزایش آگاهی معلمان، مدیران و مسئولان آموزش وپرورش از این سازه مهم منجر خواهد شد و راه برای طراحی مداخلات و برنامه ریزی مؤثر به منظور بهبود کیفیت آموزش و توسعه یادگیری خودتنظیمی دانش آموزان که متغیری اساسی در موفقیت تحصیلی و یادگیری مادام العمر است، هموارتر خواهد کرد.
ظرفیت های یادگیری حرفه ای معلمان مدارس ابتدایی: از توسعه فردی تا یادگیری شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش،شناسایی ظرفیت های یادگیری حرفه ای معلمان مدارس ابتدایی شهر مشهد می باشد.برای دستیابی به این هدف، از روش پدیدارشناسی با رویکرد کیفی استفاده شد. با روش نمونه گیری هدفمند 15 نفر از معلمان و 8 نفر از مدیران مدارس ابتدایی به عنوان مطلعان کلیدی در پژوهش شرکت کردند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز از مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. تحلیل داده های به دست آمده به روش کدگذاری باز و محوری انجام شد. براساس یافته های حاصل از پژوهش، ظرفیت های یادگیری حرفه ای در چهار سطح فردی، بین فردی، سازمانی و شبکه ای معرفی شدند. در سطح فردی، ظرفیت هایی مانند انگیزه درونی، تعهد کاری، خودآموزی، ایده پذیری، بازخورد و تامل فکورانه، و چشم انداز یادگیری شناسایی شد. در سطح بین فردی، ظرفیت های مربوط به اشتراک گذاری تجربیات، یادگیری جمعی و گروهی، کسب تجربه، و خدمت به عنوان رابط یادگیری مشاهده شد. در سطح سازمانی، ظرفیت ها شامل جو مطالبه گرانه مدرسه، جو حمایتی مدرسه، پویایی محیط یادگیری، بهره گیری از منابع آموزشی، رسانه های آموزشی، طرح های آموزشی، و آموزش های سازمانی بود. علاوه بر این، شبکه سازی اجتماعی به عنوان یک ظرفیت یادگیری حرفه ای قابل توجه در سطح شبکه ظاهر شد. یافته ها به درک قابلیت ها و ظرفیت های مدارس در زمینه آموزش متمرکز کمک می کند و بینش هایی را برای افزایش یادگیری حرفه ای در مدارس ابتدایی ایران ارائه می کند.
آموزش پژوهش محور؛ حلقه مفقوده چرخه کیفیت در آموزش و یادگیری نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف واکاوی تجربه های خبرگان آموزش عالی در زمینه آموزش پژوهش محور بدنبال مسیری برای برون رفت از بحران کیفیت در آموزش و یادگیری است. این پژوهش در پارادایم تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی طراحی و اجرا شد. مشارکت کنندگان شامل 21 صاحب نظر آموزش عالی در این حوزه که به روش هدفمند با نمونه گیری های گلوله برفی و حداکثر تنوع انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق بدون ساختار و جهت تحلیل داده ها از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. یافته ها بیانگر آن است که تحلیل داده های مصاحبه به ایجاد یک مقوله اصلی«مفهوم آموزش پژوهش محور» وسه مقوله فرعی «آموزش پژوهی، مدیریت و پشتیبانی و منشور اخلاقی- فرهنگی» منجر شد. از مهم ترین زیر مقوله های فرعی در راستای آموزش پژوهی می توان به دانش پژوهی آموزش و یادگیری، معماری طرح درس، پرورش خلاقیت و روحیه پژوهشگری و در مقوله مدیریت و پشتیبانی به زیر مقوله های رهبری تحول گرا، شایسته سالاری، حمایت مکفی از دانشجویان و اساتید در فعالیت های علمی در سایه منشور اخلاقی - فرهنگی که در پی تسهیل ارتباطات علمی و دوری از جزم گرایی و حرکت به سمت آزاد اندیشی اشاره کرد. برجسته ترین یافته این مطالعه نشان از مغفول ماندن توسعه حرفه ای(آموزشگری) استادان در آموزش عالی در عین ضرورت دارد که این امرمنتهی به برهوت آموزشگری و نهایتا بحران کیفیت آموزش و یادگیری شده است. بنابراین نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در صورت ارتباط کارآمد بین آموزش و پژوهش است که می توان امید به رشد و بالندگی کنشگران آموزش عالی در دو ساحت آموزشی(توسعه حرفه ای؛ تخصصی) و پژوهشی وکاربردی شدن برنامه درسی برای برقراری ارتباطی که در پی توسعه پویایی دانشگاه و گسترش چشم اندازهای نو در دانش است داشت. در تایید این امر از مهم ترین پیشنهادهای سیاستی می توان به؛ پیاده سازی طرح برنامه آموزش پژوهی ازطریق مراکز تعالی تدریس دانشگاه های مادر
کشف تعریف خردمندی از دیدگاه میانسالان با تجارب سخت زندگی: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کشف تعریف خردمندی از دیدگاه زنان و مردان میانسال که تجارب سختی را در زندگی خود تجربه کرده بودند انجام شد. روش پژوهش کیفی و از رویکرد پدیدارشناسی استفاده شد. محیط پژوهش شامل تمام زنان و مردان میانسال شهر اصفهان بود که در طول زندگی خود یک یا چند تجربه سخت و نامطلوب را پشت سر گذاشته بودند. مشارکت کنندگان بر اساس نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی انتخاب شدند؛ مصاحبه نیمه ساختاریافته تا رسیدن به اشباع ادامه یافت و نهایتاً تعداد 13 نفر در پژوهش مشارکت داشتند. پس از تجزیه و تحلیل داده ها 60 مفهوم، 10 مقوله فرعی و 4 مقوله اصلی (عقلانیت، حس رضایتمندی، تواضع و فروتنی، معرفت و شناخت نسبت به خود، خدا و جهان) استخراج شد. نتایج نشان داد خردمندی، مفهومی گسترده است که از معانی و تعاریف مختلفی برخوردار است و نقش تجارب زندگی و به ویژه تجارب سخت در نیل به ویژگی خردمندی بسیار پررنگ بوده و هر فرد می تواند این مفهوم را با در نظر گرفتن تجارب مختلف خود در طول زندگی معنا کند.
تحلیل پدیدارشناسانه ادراک معلمان از فرایند تدریس در شبکه اجتماعی دانش آموزی (شاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
90 - 124
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تحلیل پدیدارشناسانه ادراک معلمان از فرایند تدریس در شبکه اجتماعی دانش آموزی (شاد) بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها کیفی بود که با روش پدیدارشناسی انجام شد. با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برقی و به شکلی هدف مند 18 نفر از معلمان سرآمد تدریس در شبکه شاد در دوران شیوع کرونا شناسایی و با استفاده از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته داده های موردنیاز از آن ها گردآوری شد. در پانزدهمین مصاحبه اشباع داده ها حاصل شد اما مصاحبه تا هجدهمین نفر ادامه یافت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ، منجر به شناسایی دو مقوله ویژگی های تدریس و شایستگی های حرفه ای موردنیاز، چهار مضمون اصلی و نوزده مضمون فرعی شد. ویژگی های تدریس شناسایی شده شامل تقویت روحیه پرسش گری، احترام به تفاوت های فردی، ارتقای انگیزه یادگیری، یادگیری محوری (مضمون شاگردمحوری)، تدوین طرح درس، ارائه بازخورد، بکارگیری فناوری های آموزشی، ارائه تکالیف مهارت محور، استفاده از فنون آموزشی تعاملی (مضمون راهبردهای نوین تدریس) بود. شایستگی های حرفه ای شناسایی شده شامل تدوین طرح درس، نیازسنجی، شایستگی شناختی و تولید محتوا (مضمون شایستگی های دانشی)، شایستگی فنی و سواد رسانه ای، شایستگی عملیاتی، شایستگی همکاری و تعامل، مدیریت کلاس داری، شاداب سازی محیط یادگیری، اصلاح دیدگاه کاربران و خلاقیت در آموزش (مضمون شایستگی های مهارتی) بود. نتیجه گیری پایانی نشان داد؛ شبکه شاد در دوران کرونا توانست بستر مناسب و ایمنی را برای تدریس معلمان فراهم نمایند، اما انتخاب آن به عنوان محیط مکمل تدریس در دوران پساکرونا نیازمند کسب فنون و مهارت های تدریس و ارتقای صلاحیت های حرفه ای آن ها در حوزه تدریس الکترونیکی است.
واکاوی تجارب زیسته دانشجویان از روش پرسش محور در درس اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
126 - 158
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر واکاوی روش پرسش محور به لحاظ فرصت ها و چالش های که ایجاد می کند و عواملی که باعث می شود دانشجویان و اساتید از این روش بهره ببرند روش تدریس پرسش محور یکی از این روش تدریس هاست که در شکل گیری سازمان دهی منطقی یادگیری تأثیر خواهد گذاشت.روش: مطالعه پژوهشی حاضر با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی تفسیری قصد دارد که روش تدریس پرسش محور را واکاوی کند. با استفاده از نمونه گیری هدفمند و در نظر گرفتن اشباع نظری داده ها،18 نفر از دانشجویان در این پژوهش مشارکت کردند. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و پیاده سازی گردید و سپس با استفاده از تجزیه وتحلیل مصاحبه و نرم افزار MAXQDA2020 مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها: بر اساس نتایج پژوهش، شش عامل که باعث می شد مدرس ها از این روش تدریس بهره ببرند شامل: رشد قوه تفکر و تأمل، افزایش مشارکت کلاسی، تقویت اعتمادبه نفس، یادگیری درونی، حقیقت جویی و حق پذیری و جرئت ورزی معرفتی و عملی بازدارنده این روش می توان به کمبود وقت، سخت شدن کنترل کلاس و سنتی بودن روش پرسش محور اشاره کرد. نتایج پژوهش نشان داد که بهره بردن از روش پرسش محور باعث افزایش یادگیری و رشد دانشجویان خواهد شد که منوط به بسترسازی و استفاده از این روش تدریس در موضوعات خاصی می باشد.
واکاوی چالش های نو معلمان آموزش ابتدایی در انطباق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس: بر اساس تجارب فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:این پژوهش، شناسایی چالش های نومعلمان آموزش ابتدایی، در تطبیق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس است.
روش : این مطالعه، با رویکرد کیفی انجام شده و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل بیست نومعلمِ دانش آموخته دانشگاهِ فرهنگیان با یک تا سه سال سابقه تدریس در سال تحصیلی ۱۴۰۳ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری تحلیل شدند. برای اطمینان از اعتبار محتوا، سؤالات مصاحبه توسط چندین کارشناس آموزشی و استادان دانشگاهی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، جهت افزایش اعتبار یافته ها، نتایج اولیه کدگذاری با برخی از نومعلمان و متخصصان تعلیم و تربیت به اشتراک گذاشته شد. به منظور تضمین پایایی، داده های کدگذاری شده، چندین بار توسط پژوهشگر و یک کدگذار مستقل، بررسی و مقایسه شدند و تحلیل ها توسط پژوهشگران دیگر نیز مورد بازبینی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، نومعلمان در مدیریت فضای یادگیری، پاسخ گویی به نیازهای متنوع دانش آموزان، طراحی و مدیریت برنامه درسی، تعامل با همکاران، مدیران و والدین، دریافت حمایت های حرفه ای و مسائل شغلی و روانی با چالش های متعددی مواجه هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است، نومعلمان در سال های نخست تدریس با مشکلات قابل توجهی روبه رو می شوند. درک این چالش ها و ارائه حمایت های لازم، می تواند به بهبود عملکرد حرفه ای نومعلمان کمک کرده و آنان را در سازگاری بهتر با محیط آموزشی یاری کند.
تجارب زیسته معلّمان از طرّاحی و ارزیابی تکالیف دانش آموزان ابتدایی: یک مطالعه پدیدارشناختی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:تحقیق حاضر، با هدف بررسی تجربه زیسته معلّمان از طرّاحی و ارزیابی تکالیف دانش آموزان ابتدایی، به تحلیل پدیدارشناختیِ انگاره آنان پرداخته است.روش :در این پژوهش برای رسیدن به اهداف، با استفاده از رویکرد کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی، به تحلیل عمیق تجربه زیسته معلّمان ابتدایی در سال تحصیلی1404_1403پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش،معلّمان مقطع ابتدایی بوده اند. مصاحبه شوندگان این پژوهش، از طریق روش نمونه گیری گلوله برفی از میان معلّمان مقطعِ ابتداییِ شهرِ تهران، انتخاب شده اند. در جمع آوری داده ها، از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته، استفاده شده است. اخذ مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه داشته است. تحلیل داده ها با روش پنج مرحله ای جیورجی، انجام شده است. یافته ها:با تحلیل تجارب زیسته معلّمان و دسته بندی و کدگذاری داده ها، پنج مضمون اصلی، ویژگی های تکلیف، چگونگی ارتباط والدین با دانش آموزان، تفاوت دانش آموزان و ادراک آنان پیرامون تکالیف و چالش های معلّمان در طرّاحی تکالیف شناسایی شده و همچنین برای هر یک از این پنج مضمون اصلی، مضامین فرعی نیز احصاء شده است. معلّمان، ویژگی های تکلیف مفید را حجم مناسب تکلیف و متنوّع بودن آن و چالش های مربوط پیرامون تکالیف، تعداد زیاد دانش آموزان و زمان کوتاه معرّفی کرده اند.معلّمان بیان داشتند که نوع برخورد دانش آموزان، بسته به محیط خانوادگی و تجارب یادگیری گذشته آنان متفاوت است. از دیدگاه معلّمان، دانش آموزان در فرآیند انجام تکالیف، مسئولیّت پذیر شده، مستقل بار آمده و عادت مطالعه در آنان نهادینه می شود.نتیجه گیری:یافته های این تحقیق بیانگر این است که تکالیف، زمانی که به درستی طرّاحی و مدیریّت شوند، می توانند ابزار مفیدی برای یادگیری باشند؛ با این حال، نگرانی های واقع بینانه ای در مورد حجم و کیفیّت تکالیف وجود دارد. پیشنهاد می شود تا در جهت کیفیّت بخشی به تکالیف دانش آموزان، سیاست های جدیدی اخذ نموده و در بحث آموزش معلّمان در امر طرّاحی تکالیف تصمیمات جدیدی گرفته شود..
روش های تدریس اثربخش جغرافیا در مدرسه های مقطع ابتدایی ایران
حوزههای تخصصی:
این پژوهش درباره تدریس اثربخش جغرافیا در مقطع ابتدایی کشور ایران است. امروزه در آموزش و پرورش، نقطه توجه خود را از تدریس به یادگیری برگشت داده است. این گونه نگرش، یادگیری را محور و پایه همه برنامه ها، سیاست ها و خط مشی های آموزشی قرار می دهد و بایسته ی آن نیز توجه به تدریس اثربخش و کارآمد است. برونداد اثربخشی روش تدریس معلمان جغرافیا به افزایش کیفیت آموزش و در پایان یادگیری بهتر می انجامد. هدف این پژوهش معرفی گونه های تدریس اثربخش جغرافیا می باشد. روش انجام آن کیفی از گونه ی پدیدارشناسی است. راهبرد چیره بر انجام پژوهش، استقرایی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که روش های گفتگوی جغرافیایی، چندرسانه ای و فناوری پایه، بازوی وارسازی، رفتار مهربانانه، نقشه محوری، پژوهش محوری، ارائه کلاسی، بارش اندیشه ای، مشاهده، تدریس عملکردی، روش آمیخته، پرسش و پاسخ، مشارکت گروهی، انگیزه داشتن معلم، کاوشگری، یادگیری وارونه در یادگیری اثربخش جغرافیا بسیار کارا است. در نتیجه می توان به این باور رسید که آموزش جغرافیا به عنوان دانشی نظری – کاربردی با نگاهی به تدریس متعارف دیگر کارایی خود را دست داده است و باید روش های یادگیری آن همسان با روح زمانه دگردیسی شود. در این مقطع، تدریس جغرافیا به شکل اثربخش، نقشی اساسی در درک دانش آموزان از جهان پیرامون، توسعه تفکر فضایی، و ارتباط با محیط زیست ایفا می کند.