
مطالعات آموزش و یادگیری
مطالعات آموزش و یادگیری دوره 16 پاییز و زمستان 1403 شماره 2 (پیاپی 87/2) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تعیین تأثیر شیوه های ارائه متفاوت مسائل کلامی حسابی ساده بر کارآمدی پردازش دانش آموزان و مقایسه اثرات متفاوت این شیوه های ارائه در کارآمدی پردازش دانش آموزان قوی و ضعیف در ریاضی پرداخته است. این پژوهش از نوع طرح های آزمایشی است که طی آن تأثیر شیوه های ارائه مسائل حسابی ساده (تصویری، شنیداری و ترکیبی) بر روی کارآمدی پردازش دانش آموزان قوی و ضعیف در ریاضی بررسی شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل همه دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر یاسوج به تعداد 4049 نفر در سال تحصیلی 1403-1402 بود. مشارکت کنندگان پژوهش به تعداد 58 نفر (دو گروه 29 نفره) از میان دانش آموزان داوطلب انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری از مسائل کتاب ریاضی پایه اول اقتباس گردید و به هر شرکت کننده 24 مسئله ارائه شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا) استفاده شد. یافته ها نشان دادند که کارآمدی پردازش هم در دانش آموزان قوی و هم در دانش آموزان ضعیف در مسائل افزایشی در هر شیوه ارائه نسبت به مسائل کاهشی بیشتر است؛ همچنین کارآمدی پردازش هم در دانش آموزان قوی و هم در دانش آموزان ضعیف در ارائه ترکیبی نسبت به ارائه تصویری و در ارائه تصویری نسبت به ارائه شنیداری بیشتر بود. دیگر نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان قوی و ضعیف ازنظر مسائل شنیداری افزایشی و کاهشی، مسائل تصویری افزایشی و کاهشی و همچنین مسائل ترکیبی افزایشی و کاهشی تفاوت معنی داری قابل مشاهده است. به علاوه نتایج نشان داد که دانش آموزان قوی، کارآمدی پردازش بیشتری نسبت به دانش آموزان ضعیف در مسائل مختلف با ارائه های متفاوت دارند. با توجه به نتایج این پژوهش معلمان و دبیران ریاضی می توانند در آموزش های خود با استفاده از روش های متفاوت ارائه مسائل حسابی ساده، فرایند یادگیری دانش آموزان را تسهیل نمایند.
رابطه ادراک از محیط سازنده گرا و عملکرد تحصیلی: نقش میانجی یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ادراک محیط سازنده گرا و عملکرد تحصیلی با نقش واسطه ای یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی در دانش آموزان پایه دوزادهم بود. روش پژوهش، توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مدارس دوره دوم متوسطه شهر قم به تعداد 91 مدرسه در سال تحصیلی 1402-1401 بود که تعداد 6542 دانش آموز را دربرمی گرفتند. برای انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد. به این صورت که از هریک از مناطق چهارگانه آموزشی شهر قم 2 مدرسه و از هر مدرسه هم 3 کلاس و در مجموع 24 کلاس با 427 دانش آموز (209 پسر و 218 دختر) انتخاب شدند و به ابزار های عملکرد تحصیلی، محیط یادگیری سازنده گرا ، آمادگی یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی پاسخ دادند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که مسیر مستقیم ادراک از محیط یادگیری سازنده گرا، یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی به عملکرد تحصیلی دانش آموزان ازنظر آماری مثبت و معنی دار بود. همچنین، رابطه ادراک محیط سازنده گرا با عملکرد تحصیلی از طریق نقش میانجی یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی مثبت و معنی دار بود. بنابراین، با توجه به یافته های پژوهش مبنی بر اثرگذاری ادراک محیط سازنده گرا بر عملکرد تحصیلی از طریق نقش میانجی یادگیری خودراهبر و درگیری تحصیلی می توان پیشنهاد کرد معلمان و برنامه ریزان آموزشی از این رویکرد در جهت افزایش بهره وری آموزشی و ارتقای سطح عملکرد دانش آموزان استفاده کنند.
طراحی الگوی شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی معلمان با استفاده از رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی شایستگی های حرفه ای معلمان برای آموزش مبتنی بر استدلال فضایی بود. این پژوهش از نوع فراترکیب بوده که با استفاده از روش هفت مرحله ای سندولوفسکی و باروسو انجام شده است. تیم فراترکیب شامل سه متخصص در حوزه مطالعات برنامه درسی، یک متخصص در حوزه مدیریت آموزشی و یک کارشناس آگاه به علم اطلاعات و دانش شناسی بود. پس از بررسی و در نظرگرفتن معیارهای شمول و خروج، 258 منبع، بررسی و درمجموع 19 مضمون پایه حاصل گردید. مضامین پایه، در سه مضمون سازمان دهنده دانش (شامل مضامین پایه ای مانند آگاهی از اصطلاحات مرتبط با استدلال فضایی، ابعاد و اجزاء، تاریخچه، گونه شناسی، فرایندها و متغیرهای اثرگذار، نظریه های روان شناختی بنیادی و فرایندهای شناختی و...)، مهارت (شامل مضامین پایه ای مانند مهارت های بصری - فضایی، توانایی های استدلال فضایی و...) و نگرش (شامل مضامین پایه ای مانند تمایل به استدلال فضایی انتقادی، عادت استدلال فضایی و...) قرار گرفتند و در نهایت کلیه مضامین تحت مضمون فراگیر شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی قرار گرفتند و براساس آن شبکه مضامین شایستگی های آموزش مبتنی بر استدلال فضایی ترسیم شد. براساس یافته های پژوهش، ضروری است معلمان برای آموزش و طراحی دروس مبتنی بر استدلال فضایی، دانش، مهارت و نگرش مبتنی بر استدلال فضایی را در خود پرورش دهند. دستاوردهای پژوهش حاضر می تواند به درک صحیح و توسعه نگرش مثبت مفاهیم استدلال فضایی کمک کند و معیاری جهت سنجش میزان صلاحیت و شایستگی معلمان در تدریس اثربخش و همچنین راهنمایی برای آنان در طراحی و اجرای دروس باشد.
رابطه ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در کلاس و ریسک پذیری تحصیلی: نقش واسطه ای یادگیری خود پیرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تعیین نقش واسطه گری یادگیری خودپیرو در رابطه بین ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در کلاس و ریسک پذیری تحصیلی پرداخته است. تعداد 413 نفر (193 دختر و 220 پسر) از دانش آموزان پایه های ششم، هفتم و هشتم شهرستان مرودشت (استان فارس) با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای به عنوان شرکت کنندگان در پژوهش انتخاب شدند و سه مقیاس ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در کلاس درس، یادگیری خودپیرو و ریسک پذیری تحصیلی را تکمیل کردند. نتایج نشان داد که ریسک پذیری تحصیلی دانش آموزان تحت تأثیر ارضای نیازهای اساسی روان شناختی در بعُد ارضای نیاز به ارتباط است و هرچه ارضای این نیاز در بین دانش آموزان بیشتر باشد، قدرت ریسک پذیری تحصیلی آن ها نیز افزایش می یابد. یافته دیگر نشان داد که ارضای نیاز به خودپیروی و نیاز به ارتباط، با واسطه گری یادگیری خودپیرو بر ریسک پذیری تحصیلی دانش آموزان اثر غیرمستقیم دارند. بنابراین براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که ارضای هرچه بیشتر و باکیفیت تر نیازهای اساسی روان شناختی ازجمله نیاز به خودپیروی و نیاز به ارتباط، با ارتقای یادگیری خودپیرو دانش آموزان، موجبات افزایش ریسک پذیری تحصیلی آن ها را فراهم می آورد.
تجربه زیسته معلمان از عوامل موثر بر شایستگی های هیجانی و اجتماعی آنها: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بازنمایی ادراک و تجربه زیسته معلمان درباره عوامل موثر بر شایستگی های هیجانی و اجتماعی آن ها در سال 1401 بود که با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناختی از نوع توصیفی انجام گرفت. جامعه پژوهشی مدّ نظر در این مطالعه، شامل کلیه معلمان دوره اول متوسطه در شهر یزد بودند که پژوهشگران با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 24 معلم (16 نفر زن و 8 نفر مرد) را انتخاب و به مصاحبه با آن ها پرداختند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و با کاربرد الگوی کلایزی و روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده های به دست آمده به شناسایی و دسته بندی ده مضمون اصلی منجر گردید. این مضامین ده گانه مشتمل بر: هوش هیجانی، نگرش شغلی، سرمایه روان شناختی، کفایت های مدیر مدرسه، شرایط خانوادگی، فرایند سیاست گذاری آموزشی، مسائل داخلی سازمان آموزشی، ادراک بی عدالتی، محدودیت های فردی و محدودیت های مربوط به فراگیران است. ناظر بر یافته-های پژوهش می توان چنین عنوان نمود که شرکت کنندگان عوامل متفاوتی را بر شایستگی های هیجانی و اجتماعی معلمان موثر می دانند و این بدان معناست که هرکدام از معلمان با چالش های متعدد و متفاوتی در امر آموزش و فعالیت های حرفه ای خود روبه رو هستند و بی توجهی به بهبود وضعیت آن ها می تواند بر کفایت و توانمندی های هیجانی و اجتماعی آنان تاثیر منفی گذاشته و درآینده ای نه چندان دور نظام آموزشی و به دنبال آن پویایی و بالندگی جامعه را با مخاطرات زیادی همراه سازد.
ظرفیت های یادگیری حرفه ای معلمان مدارس ابتدایی: از توسعه فردی تا یادگیری شبکه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش،شناسایی ظرفیت های یادگیری حرفه ای معلمان مدارس ابتدایی شهر مشهد می باشد.برای دستیابی به این هدف، از روش پدیدارشناسی با رویکرد کیفی استفاده شد. با روش نمونه گیری هدفمند 15 نفر از معلمان و 8 نفر از مدیران مدارس ابتدایی به عنوان مطلعان کلیدی در پژوهش شرکت کردند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز از مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. تحلیل داده های به دست آمده به روش کدگذاری باز و محوری انجام شد. براساس یافته های حاصل از پژوهش، ظرفیت های یادگیری حرفه ای در چهار سطح فردی، بین فردی، سازمانی و شبکه ای معرفی شدند. در سطح فردی، ظرفیت هایی مانند انگیزه درونی، تعهد کاری، خودآموزی، ایده پذیری، بازخورد و تامل فکورانه، و چشم انداز یادگیری شناسایی شد. در سطح بین فردی، ظرفیت های مربوط به اشتراک گذاری تجربیات، یادگیری جمعی و گروهی، کسب تجربه، و خدمت به عنوان رابط یادگیری مشاهده شد. در سطح سازمانی، ظرفیت ها شامل جو مطالبه گرانه مدرسه، جو حمایتی مدرسه، پویایی محیط یادگیری، بهره گیری از منابع آموزشی، رسانه های آموزشی، طرح های آموزشی، و آموزش های سازمانی بود. علاوه بر این، شبکه سازی اجتماعی به عنوان یک ظرفیت یادگیری حرفه ای قابل توجه در سطح شبکه ظاهر شد. یافته ها به درک قابلیت ها و ظرفیت های مدارس در زمینه آموزش متمرکز کمک می کند و بینش هایی را برای افزایش یادگیری حرفه ای در مدارس ابتدایی ایران ارائه می کند.
بررسی رابطه بین ذهن آگاهی و سبک های تصمیم گیری: نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی نقش واسطه گری تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین ذهن آگاهی با سبک های تصمیم گیری بود. شرکت کنندگان تعداد 302 نفر از دانشجویان مرد و زن دانشکده های دانشگاه شیراز بودند، که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های ذهن آگاهی، تنظیم شناختی هیجان و سبک های تصمیم گیری پاسخ دادند. برای تعیین روایی و پایایی از روش های آلفای کرونباخ و تحلیل عوامل استفاده شد. به منظور بررسی مدل از روش معادلات ساختاری و برای تعیین نقش واسطه گری، روش Bootstrap در نرم افزار AMOS به کار گرفته شد. نتایج نشان داد ذهن آگاهی به صورت مثبت و معنی دار، تصمیم گیری عقلانی را پیش بینی کرد و همچنین تصمیم گیری وابسته، اجتنابی و آنی را به صورت منفی و معنی دار پیش بینی کرد. همچنین ذهن آگاهی به صورت مثبت و معنی دار، راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان و به شکل منفی و معنی دار راهبردهای غیرانطباقی تنظیم شناختی هیجان را پیش بینی کرد. در خصوص رابطه مستقیم راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان با سبک های تصمیم گیری، این راهبرد سبک عقلانی را به صورت مثبت و معنی دار و سبک های وابسته، اجتنابی و آنی را به صورت منفی و معنی دار پیش بینی کرد. راهبردهای غیرانطباقی نیز سبک عقلانی را به صورت منفی و معنی دار و سبک های اجتنابی و آنی را به صورت مثبت و معنی دار پیش بینی کرد. در خصوص نقش واسطه گری می توان بیان کرد که راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان نقش واسطه ای مثبت و معنی داری بین ذهن آگاهی با سبک تصمیم گیری عقلانی ایفا کردند. این نقش در رابطه میان سبک های وابسته، اجتنابی و آنی به صورت منفی و معنی دار بود. به طورکلی با افزایش استفاده از راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان، تصمیم گیری عقلانی افزایش و تصمیم گیری وابسته، اجتنابی و آنی کاهش می یابد. با استناد به نتایج پژوهش می توان از راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان به عنوان یکی از آموزش های مؤثر جهت استفاده از سبک های تصمیم گیری کارآمد استفاده کرد.
رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و تحول مثبت دردانش آموزان نوجوان: نقش واسطه ای امید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین الگوهای ارتباطی خانواده (جهت گیری گفت وشنود و همنوایی) و تحول مثبت در دانش آموزان نوجوان با نقش واسطه ای امید انجام شد. این پژوهش از نوع همبستگی بود که در آن ارتباط بین متغیرها در قالب مدل یابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان پژوهش، 423 نفر (228 دختر و 195 پسر) از دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1402- 1403 بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای گزینش شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه تجدید نظرشده الگوهای ارتباطی خانواده، پرسشنامه تحول مثبت نوجوانی و مقیاس امید. برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و AMOS نسخه 24 استفاده شد. نتایج تحلیل ها نشان داد که از میان الگوهای ارتباطی خانواده جهت گیری گفت وشنود اثر مستقیم و مثبت بر تحول مثبت دانش آموزان نوجوان دارد. جهت گیری همنوایی نتوانست به نحو معنی داری تحول مثبت دانش آموزان نوجوان و امید را پیش بینی کند. مطابق با یافته ها، امید در ارتباط بین جهت گیری گفت و شنود و تحول مثبت دانش آموزان نوجوان نقش واسطه ای مثبت داشت. نتایج این پژوهش هم راستا با دیدگاه تحول مثبت نوجوانی، نقش زمینه ساز سرمایه های تحولی بیرونی و درونی در تحول نوجوانان را برجسته کرده است.
برررسی رابطه تکنو استرس بر مشغولیت تحصیلی با نقش میانجی خستگی حاصل از فناوری در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تاثیر تکنو استرس بر درگیری تحصیلی با نقش میانجی خستگی تکنولوژیکی در یادگیری آنلاین دانشجویان بود. طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است که در آن روابط ساختاری میان متغیرهای پژوهش با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از بین آن ها 389 نفر (205 زن و 184 مرد)، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی نسبتی، انتخاب شدند و به پرسشنامه های تکنو استرس، درگیری تحصیلی و خستگی تکنولوژیکی پاسخ دادند. برای تحلیل داده های آمار توصیفی و ماتریس همبستگی از نرم افزار SPSS (نسخه 25) و برای آزمون فرضیه و مدل پژوهش از نرم افزار AMOS (نسخه 20) استفاده شد که نشان از برازش مطلوب مدل به دست آمده بود. یافته های پژوهش حاکی از این است که تکنواسترس تاثیر مثبت و معنی داری بر درگیری تحصیلی دارد. از طرف دیگر، خستگی تکنولوژیکی تاثیر منفی و معنی داری بر درگیری تحصیلی دارد. هم چنین تکنواسترس تاثیر منفی و معنی داری بر خستگی تکنولوژیکی دارد. بر اساس یافته های به دست آمده از پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای افزایش سطح درگیری تحصیلی و بهبود عملکرد تحصیلی باید به عوامل و ابعاد تکنواسترس و خستگی تکنولوژیکی بر روی فراگیران توجه کرد.
مدل سازی تاثیر شکاف دیجیتال، تفکر رایانشی (محاسباتی) و جذب شناختی بر سواد هوش مصنوعی در بین دانشجومعلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی با دانش و مهارت های مختلف در مورد هوش مصنوعی به منظور استفاده صحیح از آن و نیز درک مسائل اخلاقی مترتب بر آن را سواد هوش مصنوعی می نامند که با توجه به گسترش استفاده از هوش مصنوعی، جایگاه ویژه ای یافته است. اما به رغم این اهمیت، اطلاعات اندکی در رابطه با عوامل موثر بر سواد هوش مصنوعی در دسترس است. بدین جهت پژوهش حاضر در پی ارائه مدلی برای درک عوامل موثر بر سواد هوش مصنوعی بوده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر رویکرد و روش گردآوری داده ها توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه پژوهش شامل 946 نفر از دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان زنجان بود که با استفاده از روش سرشماری و به وسیله مقیاس های مختلف، داده هایی از آنان جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای PLS4 و SPSS27 صورت گرفت. بر اساس یافته ها، تفکر محاسباتی، عاملی موثر بر سواد هوش مصنوعی محسوب می شود و دسترسی به فناوری های اطلاعات و ارتباطات، باعث استفاده بیشتر و بهتر از هوش مصنوعی توسط افراد می شود. علاوه براین، یافته ها حاکی از آن است که وجود انگیزه و مهارت های بیشتر برای استفاده از فناوری های هوش مصنوعی، می تواند تجربه خوشایندتری برای آن ها در پی داشته باشد .همچنین باتوجه به یافته های اثر غیرمستقیم، بین شکاف دیجیتال با سواد هوش مصنوعی از طریق نقش واسطه متغیرهای تفکر رایانشی (محاسباتی) و جذب شناختی رابطه وجود دارد و در نتیجه نقش واسطه متغیرهای تفکر رایانشی (محاسباتی) و جذب شناختی بین شکاف دیجیتال و سواد هوش مصنوعی، اثر کل به صورت افزایشی است.
آموزش پژوهش محور؛ حلقه مفقوده چرخه کیفیت در آموزش و یادگیری نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف واکاوی تجربه های خبرگان آموزش عالی در زمینه آموزش پژوهش محور بدنبال مسیری برای برون رفت از بحران کیفیت در آموزش و یادگیری است. این پژوهش در پارادایم تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی طراحی و اجرا شد. مشارکت کنندگان شامل 21 صاحب نظر آموزش عالی در این حوزه که به روش هدفمند با نمونه گیری های گلوله برفی و حداکثر تنوع انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق بدون ساختار و جهت تحلیل داده ها از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. یافته ها بیانگر آن است که تحلیل داده های مصاحبه به ایجاد یک مقوله اصلی«مفهوم آموزش پژوهش محور» وسه مقوله فرعی «آموزش پژوهی، مدیریت و پشتیبانی و منشور اخلاقی- فرهنگی» منجر شد. از مهم ترین زیر مقوله های فرعی در راستای آموزش پژوهی می توان به دانش پژوهی آموزش و یادگیری، معماری طرح درس، پرورش خلاقیت و روحیه پژوهشگری و در مقوله مدیریت و پشتیبانی به زیر مقوله های رهبری تحول گرا، شایسته سالاری، حمایت مکفی از دانشجویان و اساتید در فعالیت های علمی در سایه منشور اخلاقی - فرهنگی که در پی تسهیل ارتباطات علمی و دوری از جزم گرایی و حرکت به سمت آزاد اندیشی اشاره کرد. برجسته ترین یافته این مطالعه نشان از مغفول ماندن توسعه حرفه ای(آموزشگری) استادان در آموزش عالی در عین ضرورت دارد که این امرمنتهی به برهوت آموزشگری و نهایتا بحران کیفیت آموزش و یادگیری شده است. بنابراین نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در صورت ارتباط کارآمد بین آموزش و پژوهش است که می توان امید به رشد و بالندگی کنشگران آموزش عالی در دو ساحت آموزشی(توسعه حرفه ای؛ تخصصی) و پژوهشی وکاربردی شدن برنامه درسی برای برقراری ارتباطی که در پی توسعه پویایی دانشگاه و گسترش چشم اندازهای نو در دانش است داشت. در تایید این امر از مهم ترین پیشنهادهای سیاستی می توان به؛ پیاده سازی طرح برنامه آموزش پژوهی ازطریق مراکز تعالی تدریس دانشگاه های مادر
تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر انگیزش تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی و سبک های اسناد در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر انگیزش تحصیلی، سبک های اسناد و انعطاف پذیری شناختی دانش آموزان بود. روش این پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه هشتم متوسطه اول در سال تحصیلی 1403-1402 در شهر همدان بودند. برای انتخاب نمونه دو کلاس به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی به عنوان گروه آزمایش (21 نفر) و گروه کنترل (21 نفر) تلقی گردیدند. پس از انجام پیش آزمون در هر دو گروه، آموزش ذهن آگاهی طی 8 جلسه به گروه آزمایش ارائه شد. سپس از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه های سبک های اسناد، انعطاف پذیری شناختی و انگیزش تحصیلی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد آموزش ذهن آگاهی به صورت معنی داری موجب افزایش انگیزش تحصیلی، افزایش انعطاف پذیری شناختی، افزایش سبک اسناد مثبت و کاهش سبک اسناد منفی در دانش آموزان شده است. آموزش ذهن آگاهی از طریق افزایش آگاهی نسبت به لحظه حال و پرداختن به احساسات و هیجانات بر نظام شناختی کودکان تاثیر گذاشته و می تواند در ارتقای انگیزش تحصیلی، انعطاف پذیری شناختی، سبک اسنادی مثبت و کاهش سبک اسنادی منفی مؤثر باشد. از این رو پیشنهاد می شود که آموزشی ذهن آگاهی در مدارس و مراکز مشاوره وابسته به آموزش وپرورش مورد توجه قرار گیرد.