مطالب مرتبط با کلیدواژه

پدیدارشناسی


۸۴۱.

ارزیابی کیفیت مکان در بافت های ناکارآمد شهری، نمونه موردی: محله آبکوه مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی بافت های ناکارآمد شهری محله آبکوه مشهد کیفیت مکان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹ تعداد دانلود : ۶۷
تاکنون در ایران طرح های توسعه زیادی با هدف ارتقای کیفیت های مکانی تهیه شده است اما معمولاً ارزیابی کیفیت های مکانی به صورت کارشناس محور بوده که منجر به افزایش فاصله انتظارات واقعی کاربران با حرفه مندان تهیه کننده و مجریان طرح شده است که این فاصله به طرق مختلف از جمله مهاجرت ساکنان و به تبع آن اعیان سازی بافت بروز پیدا می کند. محله آبکوه_ سعدآباد از محلات کهن مشهد با سابقه 400 ساله است که باوجود تهیه سه طرح از سال 1385 شمسی تاکنون نتوانسته کیفیت های مکانی خود را در شهر امروز بازیابد. مطالعه حاضر به ضرورت شناسایی کیفیت های مکان در بافت های ناکارآمد شهری و تفاوت الگوهای ارزیابی از بالا به پایین _کارشناس محور _ با رویکردهای از پایین به بالا در اینگونه بافت ها پرداخته است. از منظر روش شناسی، این پژوهش در راستای بررسی پیشینه نظری کیفیت مکان، از روش تحقیق کتابخانه ای و تحلیل محتوای کیفی به کمک نرم افزار 2018MAXQDA بهره گرفته و در مرحله بعد به منظور فهم ماهیت کیفیت مکان در محله آبکوه و ارزیابی آن، از ترکیبی از رویکردهای پدیدارشناسانه اول شخص و اگزیستانسیالیستی استفاده شده است. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که کیفیت مکان در بافت های ناکارآمد شهری در پنج بعد ادراکی _ معنایی، کالبدی، اجتماعی _ اقتصادی، عملکردی و محیطی قابل بررسی است؛ اما در محله آبکوه مشهد با توجه به شرایط حقوقی متمایز به ویژه در مسئله مالکیت زمین، بعد حقوقی _ مدیریتی جزو نخستین ابعاد اثرگذار بر ارتقای کیفیت مکان قرار می گیرد. علاوه بر این ترتیب اهمیت ابعاد و مؤلفه های نظیر هر یک در پدیده آبکوه با مدل عام حاصل از یافته های نظری متفاوت است. با مقایسه نتایج پدیدارشناسانه تحقیق با آخرین طرح مصوب این محله که با عنوان طرح «اعتلای کیفیت حیات شهری آبکوه» مشخص شده، طرح تهیه شده برای محله یادشده  با رویکرد ارزیابی از بالا به پایین، نتوانسته به کیفیت های مورد هدف خود دست یابد. با توجه به چالش های متفاوت بافت های ناکارآمد شهری که در هر مورد متأثر و جدایی ناپذیر از بستر موجود است، تنها با اتکا به مطالعه نظری و اولویت های صاحبان نفوذ نمی توان به ارتقای کیفیت مکان دست یافت و استفاده از رویکردهای زمینه محور همچون پدیدارشناسی در ارزیابی کیفیت های مکان ضروری می نماید.
۸۴۲.

بازشناسی و تبیین ساختار طراحی Z محور در خانه های تاریخی ایران (نمونه موردی: خانه های قاجار تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی مرلوپونتی ادراک طراحی z محور خانه های تاریخی تبریز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۲ تعداد دانلود : ۷۳
معماری همواره به عنوان ظرف زندگی انسان مطرح است و کیفیت و غنای آن می تواند عمده مشکلات روحی- روانی انسان معاصر را برطرف کند. به نظر می رسد فضاهای امروزی، برخلاف پیشرفت روزافزون ساختار و تکنولوژی، بیشتر در وادی پراگماتیسم قدم برمی دارند، و آنچه در این پوزیتویسم گرایی فراموش می شود، روح و کیفیت فضاست. ظهور پدیدارشناسی و مکتب های مشابه در تلاش برای مقابله با این وضعیت می باشند. آنچه ما در این پژوهش به دنبال آن هستیم، تحلیل یکی از مؤلفه های مکتب پدیدارشناسی به نام پارالاکس  در خانه های تاریخی دوره قاجار می باشد. تحلیل و شناخت پارالاکس، تعریف و تعبیری به نام «طراحی Z محور» از خود به ما داد. به عبارتی، جاری سازی پارالاکس در فضا، توجه به تغییر مختصات جغرافیایی سوژه و دادن زاویه دریافت های متفاوت از فضا، به وی می باشد. در نهایت، از تحلیل پارالاکسی خانه های تاریخی، جاری بودن این مؤلفه در فضاهای مسکونی دوره مذکور و دریافت زاویه دیدهای متنوع و متفاوت از فضا توسط ساکن یا مخاطب آن، حاصل گردید. واریانس این تغییر سطوح و حرکات در محور مورب و عمودی گاهی به 4.3 متر نیز می رسد. در نتیجه این حرکت و پویایی اُبژه، حواس پنجگانه نیز در پروسه ادراک فعال تر می شوند که از نتایج به دست آمده توالی زیر در اهمیت حواس در ادراک مشخص گردید: اولویت اول؛ حس بینایی، دوم؛ حس شنوایی، سوم؛ حس لامسه و چهارم؛ حس بویایی و چشایی.       اهداف پژوهش: تحلیل یکی از مؤلفه های مکتب پدیدارشناسی به نام پارالاکس در خانه های تاریخی دوره قاجار.تجزیه وتحلیل طراحی z محور در خانه های قاجاری.سؤالات پژوهش:پارادیم حرکتی Z محور در خانه های تاریخی تبریز چگونه است؟آیا حواس پنجگانه بیشتر از مؤلفه درک فضایی و شناخت فضایی، توجه بازدید کنندگان را دربر می گیرد؟
۸۴۳.

ارزیابی تأثیر پوستر های گرافیکی بر استراتژی بازاریابی اینترنت بانک (با تأکید بر ارزش گذاری مشتریان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ارزش ادراک شده مشتری خدمات اینترنت بانک پدیدارشناسی بانک رفاه کارگران

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۵ تعداد دانلود : ۸۱
پوسترهای گرافیکی در نوع خود می توانند در نقش یک ابزار تبلیغی عمل کنند. امروزه نقش آفرینی آن ها در کنار ابزارهای اینترنتی نقش مهمی در انتقال اطلاعات و پیام ها دارد. این تحقیق از لحاظ نوع، کیفی بوده و از لحاظ رویکرد، کاربردی-اکتشافی می باشد. در فاز پیمایشی تحقیق و به منظور پدیدارشناسی ارزش ادراک شده مشتریان از استراتژی خدمات اینترنتی بانک رفاه کارگران، 11 نفر از مشتریان این بانک که تجربه زیسته در حوزه استفاده از خدمات اینترنتی بانک مذکور داشتند با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه عمیق قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه ها در سه مرحله تجزیه وتحلیل شدند (شناسایی مفاهیم، شناسایی مقوله ها، و دسته بندی مقوله ها). نتایج تحقیق نشان داد که ارزش ادراک شده مشتریان از استراتژی خدمات اینترنتی بانک رفاه کارگران از سه جنبه قابل توصیف می باشد: ارزش ادراک شده ناشی از کاهش ریسک ؛ ارزش ادراک شده ناشی از منافع کاربردی؛ و ارزش ادراک شده ناشی از جایگاه برند بانک در ذهن مشتری.اهداف پژوهش:توصیف تجربه زیسته ارزش ادراک شده مشتریان از استراتژی خدمات اینترنتی بانک رفاه کارگران.بررسی مقوله های پدیدارشناسی ارزش ادراک مشتریان بانک رفاه کارگران از استراتژی خدمات اینترنت بانک.سؤالات پژوهش:تجربه زیسته ارزش ادراک شده مشتریان از استراتژی خدمات اینترنتی بانک رفاه کارگران دارای چه ماهیتی است؟مقوله های پدیدارشناسی ارزش ادراک مشتریان بانک رفاه کارگران از استراتژی خدمات اینترن تبانک در کدامند؟
۸۴۴.

تاریخِ جان ها: جهانِ معنای چند برگ از نگارگری ایرانی با محوریتِ کیخسرو از منظر فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن با تمرکز بر مفهومِ تاریخ تمثیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی هرمنوتیک کربن سهروردی کیخسرو نگارگری ایرانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۳ تعداد دانلود : ۱۱۲
پژوهشِ حاضر کوشیده است به یاریِ رویکرد پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن به جهانِ معنایِ پنج نگاره با محوریتِ نقشِ کیخسرو و با تمرکز بر مفهومِ تاریخی تمثیلی دست یابد. دو پرسش اصلی پژوهش عبارتند از اینکه: چه ارتباطی میان حیاتِ کیخسرو و مفهوم تاریخ تمثیلی و فضای نگارگری ایرانی وجوددارد؟ و دستگاه فکری هانری کربن برای خوانش نگارگری ایرانی –به طور ویژه نقاشی هایی با محور دیداری ِ پهلوانان و حکمای ایران باستان، در این جا کیخسرو- چه امکاناتی دارد؟ به دلیل ارجاعات مهم از سوی متخصصانِ این حوزه به آرای کربن در تفسیر نگارگری ایرانی، هدف مقاله استفاده از امکانات دستگاه فکری او در خوانش، فهم و آشکارگی جهانِ معنایِ پنج نگاره، مربوط به دوره های مختلف تاریخِ نگارگری ایرانی است. رویکردِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و برگرفته از فلسفه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن است. بر اساس آرای کربن، نگارگری ایرانی برای بازنمایی تاریخ تمثیلی مناسب است؛ وقتی این نگاره ها تاریخِ تمثیلی و جغرافیای حکمی را بازنمایی می کنند به مثابه ابزار مکاشفه برای ارتقای نفس عمل می کنند. این دو مفهومِ هم پیوندِ طرح شده در آثار کربن، در خوانش برخی نگاره های ایرانی مانند حیاتِ کیخسرو راهگشایند. در نهایت پژوهش حاضر با تمرکز بر مفهوم تاریخ تمثیلی – به عنوان سومین مقاله از یک مجموعه سه گانه- با ارجاع به دو مقاله پیش از خود، از امکانات دستگاه پدیدارشناسانه-هرمنوتیکی هانری کربن برای تفسیر و مواجهه با نگارگری ایرانی استفاده کرده و در عین حال به موانع و محدودیت های آن نیز اشاره کرده است.
۸۴۵.

تحلیلی نشانه _ پدیدارشناختی از داستان های کو تاه جنگ نوشته زنان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: داستان کوتاه زن جنگ پدیدارشناسی نشانه شناسی متن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۷۲
: مقاله حاضر بازنمایی نگاه نویسندگان زن به پدیده جنگ در گزیده داستان های کوتاه معاصر ایران است. انتخاب هفتاد داستان کوتاه، از میان ۲۶۲ داستان، که درطیّ چهار دهه در کتب و نشریّات چاپ شده اند، مجالی فراهم می کند تا با استفاده از روشی نظری (حاصل آمیختگی اندیشه های پدیدارشناسی و نشانه شناسی) بتوان تحلیلی جامع در این باره عرضه کرد. نویسنده قصد دارد، با معرّفی روش نشانه پدیدارشناختی، فارغ از پیش فرض ها و فضای حاکم بر فضای سیاسی اجتماعیِ این دوران، داستان ها را به مثابه پدیده (متن) بکاود و اجازه دهد متن چون «پدیداری» خود را بر خواننده عیان سازد. در این مقاله، ضمن تدقیق در نگاه وجودی و هستی شناسانه زنان به موضوعِ سراسر خشونت بار جنگ، درون مایه های روایت آنان از جنگ و میزان تأثیرپذیری شان و همچنین ساختار داستانی و زبان و لحن داستان ها در نظام نشانه ایِ این دوران تحلیل می شود. بی شک، زنان با تأثیرپذیرفتن از جامعه و فرهنگ حاکم بر زمانه خود، جهان شناسیِ ویژه شان را در این داستان ها نمایان و لایه های پنهان و آشکار هویّت زن ایرانی را در این روایتگری افشا می کنند. نگاه ویژه زنان به مقولات بنیادینی چون معنای زندگی و عشق و مرگ در این داستان ها تأمّل برانگیز است. تدقیق جهان شناسی زنان و یافتن درون مایه های مشترک، الگوها و بن مایه های روایت، نظام نشانه ایِ داستان ها در ساختار و زبان نکات درخور توجّه این مقاله است و تعامل وجودیِ زن ایرانی را با رویداد جنگ در آن دوره خاص نشان می دهد.
۸۴۶.

تأملی تازه درباره مفهوم «دیدن» (ادراک مشاهدتی) در اندیشه مولانا با الهام از رویکرد هستی شناسانه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر پدیدارشناسی ادراک مشاهدتی مولانا دیدن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹ تعداد دانلود : ۹۸
حوزه های مختلف علوم انسانی مانند فلسفه، الهیات، هنر و... تلقی گوناگونی از ماهیت و چیستی حقیقت دارند. چنان که در سنت فلسفی غرب از دوران پیشامدرن، مدرن ، و پسامدرن، شاهد روایت های متفاوتی از مفهوم« حقیقت» هستیم. در این میان، مارتین هایدگر روایتی از حقیقت در مقایسه با تلقی افلاطونی و ارسطویی و... از آن پیش می کشد که در آن مفهوم «حقیقت» را با مسئله «هستی» و «وجود» این همان می انگارد. از دیدگاه وی راه نائل شدن به «هستی» نیز تنها از مسیرِ وجودِ دازاین- به مثابه روشنگاه هستی - می-گذرد. بدین معنا که می توان با امکان های نهفته در وجود انسان به حقیقت دست یافت. هایدگر از میان همه امکان های وجود انسان، بر امکان «دیدن» پافشاری می کند و آن را خالص ترین و ناب ترین تجلی گاه حقیقت یا همان «هستی» می نامد.بر این اساس، او دیگر امکان های بنیادین وجود انسان اعم از فهمیدن، کنجکاوی، تفکر، و ... را نیز نوعی «دیدن» فرض می کند. در سنت عرفانی ما و از آن جمله در ذهن و زبان مولانا نیز، مفهوم «دیدن» تبلور و حضور برجسته ای دارد و وی برای همه چیز اعم از دل، جان، گوش و... «چشم» یا همان «دیدن» قائل می شود؛ گویی همه چیز «دیدن» است. ا
۸۴۷.

مطالعل هستی شناسیِ اثر موسیقایی در نظریۀ بداهۀ گفت و شنود موسیقایی نزد بروس الیس بنسن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هستی شناسی اثر موسیقایی بداهه گفت و شنود موسیقایی پدیدارشناسی بروس الیس بنسن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۴ تعداد دانلود : ۱۳۳
هستی شناسی اثر موسیقایی همواره مورد سؤال بسیاری از متفکران قرار گرفته است. بروس الیس بنسن در نظریه خود با عنوان «بداهه گفت و شنود موسیقایی» به این مهم اشاره می کند که در خلق و اجرای اثر موسیقی، همواره بستری برای بداهه پردازی وجود دارد که آهنگ ساز، اجراگر و شنونده را وارد نوعی گفت و شنود می کند که بر هر گونه تبدیل و تعدیلِ بعدی گشوده است. او به روش پدیدارشناسیِ هرمنوتیکی، نظریه خود را در بستر موسیقی کلاسیک با تکیه بر سنّت ها و کاربست های موسیقایی طرح می کند. هدف از انجام این پژوهش، تبیین مفاهیم هستی شناختیِ پیشنهادشده توسط بنسن در نظریه بداهه گفت و شنود موسیقایی است؛ نظریه ای پساساختارگرا که اساسِ موسیقی را «بداهه» می داند و خود نیز همواره سرشتی تفسیری دارد. سنّت و کاربست موسیقایی به مثابه یک جهان برای یک گفت و شنود در موسیقی دارای اهمیت است. بنسن به جای مفهوم «اثر» و «نقش آهنگ ساز» به عنوان تنها آفریننده آن، «قطعه موسیقی» را معرفی می کند که دارای هویتی سیال است و همواره با اجراها و تفسیرهای اجراگرِ کارآزموده و آشنا به سنّت و کاربست به حیات خود ادامه می دهد. در این پژوهش که در رده پژوهش های کیفی قرار می گیرد، روش پژوهش از منظر هدف، کاربردی و از منظر شیوه انجام، توصیفی - تحلیلی است و کلیه مطالب به روش کتابخانه ای به دست آمده اند.
۸۴۸.

پدیدارشناسی ناظر به دیگری از دیدگاه دنیل دنت: نقد دنت بر پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی پدیدارشناسی ناظر به دیگری درون نگری آگاهی دنیل دنت هوسرل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۹ تعداد دانلود : ۱۱۴
پدیدارشناسی ناظر به دیگری اصطلاحی است که دنیل دنت در مقابل پدیدارشناسی هوسرل وضع کرد و هدف آن بررسی مسأله آگاهی است از منظر سوم شخص، آن گونه که در علوم طبیعی رواج دارد. دنت پدیدارشناسی هوسرل را به علت اتکای آن بر درون نگری و منظر اول شخص و نیز عدم امکان ایجاد اجماع مورد انتقاد قرار می دهد. نتیجه این امر شکاکیت، خودتنهاگرایی و نسبی گرایی است. به نظر دنت، یگانه روش مناسب و قابل اجماع برای پژوهش درباره آگاهی این است که از منظر سوم شخص بر فرایندهایی که در مغز جریان دارند و از راه درون نگری و از دیدگاه اول شخص در دسترس نیستند، تمرکز کنیم. بر همین اساس، دنت الگوی پیش نویس های چندگانه را در تقابل با تماشاخانه دکارتی برای بررسی مسأله آگاهی پیشنهاد می کند که طبق آن، همه انواع ادراک و تفکر و فعالیت ذهنی در مغز با فرایندهای چندجهتی موازیِ تفسیر و شرح و بسط درون دادهای حسی همراه می شوند. در این مقاله، از این ادعا دفاع شده است که ملاک ذات نگری برای تفکیک روش درون نگری از پدیدارشناسی، با توجه به مخالفت دنت با هر گونه رویکرد ذات گرایانه در بررسی مسأله آگاهی، کارایی ندارد. به علاوه، اولویت رویکرد سوم شخص از نظر دنت مجالی را برای علم پدیدارشناختی مبتنی بر منظر سوم شخص باقی نمی گذارد.
۸۴۹.

تحلیل پدیدارشناسانه فیلم: رویکردی فلسفی برای درک عمیق تر تجربه سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه پدیدارشناسی فیلم نظریه بازنمایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۴ تعداد دانلود : ۹۳
بی تردید توجه به تفکرات فلسفی در شکل دهی به نظریه فیلم و شکل گیری آثار هنری و سینمایی اثرگذاری بسیاری دارد . تحلیل فیلم از منظر نظریه های معاصر، برگرفته از بنیادهای نامگرایی و پندارگرایی است که باعث ایجاد اشکالات وجودشناختی و معرفت شناختی بسیاری به تبع فلسفه شکل دهنده آن می شود . تحلیل بازنمایی فیلم از منظر پدیدارشناسی، در تحلیل ابعاد مختلف فیلم مانند تصویر، صدا، روایت، محتوا، دریافت و ادراک تماشاگر، ثمرات مهم و متفاوتی به بار می آورد . این مقاله می کوشد با بررسی مختصر ماهیت بازنمایی هنری در نظریه پدیدارشناسی، ضمن توجه به مؤلفه های مهم این نظریه، برخلاف نظریه های سنتی که بر محتوا، ساختار و فرایند ساخت فیلم تمرکز دارند، نگرش متفاوت و تاثیرگذار این اندیشه در بازنمایی فیلم را ارزش گذاری کند . در همین راستا با روش تحلیلی-تفسیری، چگونگی ظاهر شدن واقعیت و معنا در دنیای فیلم از این منظر و افزایش تجربه تماشاگر در تحلیل عمیق و جامع از عناصر مختلف فیلم از جمله زبان تصویری و صدا، زمان و مکان، فضا و مکان پدیدار، نور و رنگ پرداخته می شود . درنتیجه این رویکرد پدیدارشناسانه نه تنها به درک عمیق تر از داستان و شخصیت ها کمک می کند، بلکه ارتباط تماشاگر با زمینه و جهان داستانی را تقویت می کند و تجربه سینمایی را برای تماشاگران افزایش می دهد . نظریه پدیدارشناسی فیلم تأکید می کند که شعور ما نه تنها از طریق کنش هایمان با نمودها ارتباط برقرار می کند، بلکه در ساخت آنها نیز نقشی ایفا می کند . این نقش تابع منطق خاصی است که هنوز به طور کامل درک نشده است . 
۸۵۰.

حاکمیت هوش مصنوعی از دیدگاه پدیدارشناسی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی زیست جهان حاکمیت هوش مصنوعی جهان ریاضی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۵ تعداد دانلود : ۹۲
در این نوشتار تلاش شده با رویکرد تفسیری و چارچوب نظری جان مارو، حاکمیت هوش مصنوعی بر اساس دیدگاه پدیدارشناسان سیاسی تبیین شود. بنابر سوال اصلی، چگونه پدیدارشناسی سیاسی بینش هایی درباره مفهوم حاکمیت هوش مصنوعی ارائه می دهد؟ بنابر فرضیه، پدیدارشناسی حاکمیت هوش مصنوعی را دارای عقلانیت ابزاری ریاضی و پوزیتیویستی می داند. سیستم های ریاضی که به زیست جهان شکل می دهند باعث شکل گیری حاکمیت سیاسی هوش مصنوعی شده است. نتایج پژوهش نیز نشان می دهد پدیدارشناسان سیاسی در فرایند شکل گیری حاکمیت هوش مصنوعی به سیستم های ریاضی اشاره می کنند، سیستم های رسمی-ریاضی که جهان ریاضی را پدید می آورد موجب ریاضی سازی و دیجیتال سازی زیست جهان و افق سیاسی آن می شود و در نهایت حاکمیت هوش مصنوعی پدید می آید. معتقدند حاکمیت هوش مصنوعی موجب قاب بندی انسان و ریاضی سازی وجود و معنای آن می شود که حقیقت و حقوق انسانی را مطابق با فضای مصنوعی ریاضی ایجاد می کند. این فرایند با توسعه فلسفی هستی و آزادی انسان همراه نیست و به نوعی فراموش کردن زیست جهان و در تضاد با معنای انسانی پدیدارشناسی است. این فرایند را موجب تضعیف فضیلت های باستانی و تحریف کنش سیاسی به معنای فضای سیاسی دولت شهری می دانند و ضمن اتخاذ بینش کیهانی و ضد مدرنیسم، عمدتاً وابستگی خود را به فضیلت ها و حقوق و قانون طبیعی نظام های سیاسی پیشامدرن بر ضد نظام های مدرن جهان ریاضی نشان می دهند.
۸۵۱.

نگاهی توصیفی انتقادی به مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی/نگارگری ایرانی عالم مثال هنر اسلامی سنت گرایی پدیدارشناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۰۲
مقاله حاضر توصیفی تحلیلی-انتقادی از مفهوم عالمِ مثال در خوانش و تفسیر نقاشیِ ایرانی است. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از: مفهوم عالمِ مثال برای خوانشِ نقاشی ایرانی عمدتا از سوی کدام اندیشمندان و با چه مقاصدِ تفسیری طرح شده است؟ ارجاعِ مکرر به مفهوم عالمِ مثال در تفسیر نقاشی ایرانی عمدتا چه انسدادها و احتمالا چه راهگشایی هایی در تفسیر به همراه داشته است؟روشِ پژوهش توصیفی-تحلیلی و انتقادی است که عمدتا از طریق توصیف، مقایسه، یافتن گزاره های بدون مبنا در دیگر مراجع تحقیق، نداشتن نمونه در آثارِ نگارگری و گزاره های غیرقابلِ اثبات و پرتکرار و هچنین طرح پرسشِ انتقادی پیش رفته است. در رویکرد سنت گرایی آرایِ تیتوس بورکهارت و سید حسین نصر و در رویکرد پدیدارشناختی آرای داریوش شایگان و مجید اخگر را کاویده ایم. یافته ها را می توان چنین خلاصه کرد: بورکهارت و نصر با کاربرد مفهومِ عالمِ مثال در ارجاع به نقاشی ایرانی، نه به دنبال شناختِ زوایای پنهان و آشکار این هنر بلکه در پی یافتنِ مثالی برای هنر سنتی و هنر اسلامی بوده اند. ارجاعات آن ها اغلب بی مصداق است و این اندیشمندان با چند نمونه محدود نتیجه گیری های فراگیر می کنند. ارجاع اخگر نیز از مفهومِ عالمِ مثال عمدتا برمبنای متون شایگان است. وجه تمایز اندیشه اخگر از دیگران تأکید بر هم کناری دو وجه بقا و فنا و عالمِ مثال است که به نوعی در نقاشی ایرانی خود را بازنماینده است. با این حال اندیشه او نیز در امتدادِ نگاهِ اندیشمندان مذکور نگاشته شده و اگرچه رجوعش به نگاره ها محدود است اما نسبت به پیش متن هایِ پژوهش خود رجوعی بیشتری به خودِ آثار داشته است.
۸۵۲.

مطالعه پدیدارشناسانه تاثیر شبکه های اجتماعی بر احساس امنیت اجتماعی (مطالعه موردی: متولدین دهه 70)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: امنیت اجتماعی پدیدارشناسی جامعه شبکه ای شبکه های اجتماعی متولدین دهه 70

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۶ تعداد دانلود : ۲۸۱
پژوهش پیش رو دارای رویکرد تفسیری و روش کیفی است که با بهره گیری از روش پدیدارشناسی انجام شده است. این پژوهش درصدد است، ضمن مطالعه عمیق تأثیرات شبکه های اجتماعی بر عناصر و مؤلفه های امنیت اجتماعی، به ریشه یابی علل و عوامل شکل گیری تغییرات صورت گرفته در عناصر و مؤلفه های امنیت اجتماعی، در جامعه آماری پژوهش بپردازد. جامعه آماری پژوهش متولدین دهه 70 می باشد که با توجه به ماهیت پدیدارشناسی و پراکنده و ناشناس بودن جامعه آماری، جهت انتخاب حجم و نحوه توزیع نمونه ها از معیار اشباع نظری و نمونه گیری هدفمند گلوله برفی استفاده شد. در این پژوهش، اشباع پس از انجام 27 مصاحبه حاصل گردید. ابزار گردآوری اطلاعات نیز، مصاحبه عمیق فردی با سؤالات نیمه ساختاریافته بود. تجزیه وتحلیل داده ها نیز بر اساس الگوی هفت مرحله ای کلایزی و دیکلمن انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد؛ تأثیرات شبکه های اجتماعی مجازی بر عناصر و مؤلفه های امنیت اجتماعی کاملاً معنادار بوده است. به طوری که شبکه های اجتماعی، به رغم برخورداری از مزایا و محاسن فراوان در راستای تسهیل فرایندهای ارتباطی، آموزشی و اطلاع رسانی، در فضای اجتماعی مورد مطالعه به علت فراهم نبودن پیش نیازهای لازم، اغلب منجر به بروز آثار و پیامدهای منفی شده اند. با این وجود، شبکه های اجتماعی توانسته اند بسیاری از پیش نیازهای توسعه اجتماعی-سیاسی را به خوبی زمینه سازی نمایند که از مهم ترین آن می توان به عدالت اطلاعاتی، ترویج شفافیت در اطلاع رسانی و آشکار شدن پشت پرده سیاستگذاری های دولتی و حاکمیتی برای مردم را اشاره کرد.
۸۵۳.

پدیدارشناسی تجارب زیسته دانش آموزان افغانستانی از برنامه های درسی کسب شده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی برنامه درسی برنامه درسی کسب شده دانش آموز افغانستانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۴ تعداد دانلود : ۱۱۲
هدف از پژوهش حاضر فهم تجارب زیسته دانش آموزان افغانستانی از برنامه های درسی کسب شده در ایران بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. با توجه به اهداف این مطالعه و به منظور دست یابی به نمونه پژوهش، از نمونه گیری هدفمند استفاده شد که رویکرد مناسبی برای دست یابی به جمعیت پنهان محسوب می شود. بدین منظور، مشارکت کنندگان در این پژوهش، 15 نفر از دانش آموزان افغانستانی بودند که یا در پایه ششم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند، یا پس از گذراندن این پایه و یا در میانه سال تحصیلی ترک تحصیل کرده بودند. روش گردآوری اطلاعات، استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. داده های حاصل بر اساس هرمنوتیک مضاعف تحلیل شد. تحلیل حاصل از مصاحبه ها حاکی از پنج مضمون اصلی شامل: جدایی تربیت از چند فرهنگی، جدایی تربیت از سلامت روان همگانی، جدایی تربیت از رفتارهای اجتماعی، جدایی تربیت از ادیان مختلف، و جدال قانونی بود. هم چنین، چهارده زیر مضمون چالش های زبان، آداب و رسوم متفاوت، بی توجهی، تمسخر، انزوا، نیش وکنایه زدن، مشکلات بهداشتی، شرمساری، بی احترامی در مقابل بقیه، جدا کردن فرهنگ ها در مقابل بقیه (والدین دانش آموزان ایرانی، والدین دانش آموزان افغانستانی)، مشکلات شغلی، تفکیک بین شیعه و سنی، مرز بین بودن و نبودن در جرایم قانونی، عدم امکان تملک به دست آمد. نتیجه این که مشکلات از زبان و دیدگاه خود دانش آموزان افغانستانی دریچه جدیدی را به روی مسؤولان می گشاید و آن هم این است که به منظور ایجاد عدالت آموزشی باید حمایت و توجه بیشتری را به دانش آموزان اتباع، خاصه افغانستانی مبذول داشت و نظارت بر عملکرد اولیای مدرسه در این خصوص امری ضروری است.
۸۵۴.

واکاوی معنا در معماری تاریخی و معاصر شهر سمنان با تمرکز بر آرای پدیدارشناسانه نوربرگ-شولتس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی معنا نوربرگ-شولتس معنا در معماری شهر سمنان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۵۵
موضوع معنا از مؤلفه های موردبحث در پدیدارشناسی در معماری است. ادراک معنا از اثر معماری در دوره معاصر نسبت به گذشته امری است که می تواند موردپژوهش قرار گیرد. با توجه به خلأ پژوهش های مرتبط با درک معنا در معماری بناهای تاریخی و معاصر شهر سمنان، بررسی اثرگذاری معماری بر استفاده کنندگان که از طریق فهم نحوه ارتباط و درک آن ها از معماری و مسئله هویت ممکن است، ضرورت انجام این تحقیق به نظر می رسد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه شش ساختمان تاریخی و معاصر شهر سمنان با تمرکز بر مؤلفه معنا در معماری است. مطالعه معنا با استفاده از تعریف مؤلفه های مرتبط و مطالعه موردی معماری شهر سمنان در راستای این هدف تدوین شده است. بر مبنای چهار مؤلفه هویت، تعلق، خاطره و سودمندی که در بخش مبانی نظری تحقیق از آرای شولتس و سایر پدیدارشناسان برگرفته شده است، سه ساختمان تاریخی و سه ساختمان معاصر مورد واکاوی قرارگرفته است. برای گردآوری داده ها از روش اسنادی و میدانی بهره گرفته شده و آرای فیلسوفان پدیدارشناس خصوصاً کریستین نوربرگ-شولتس و ادبیات مرتبط موردبررسی قرارگرفته است. پس از تعیین مفاهیم، مؤلفه ها و ساختمان ها، با استفاده از روش دلفی نظرات متخصصان از طریق مصاحبه و پرسشنامه جمع آوری شده است. پس از سنجش روایی، از طریق پرسشنامه به جمع آوری اطلاعات و درنهایت با استفاده از روش های تحلیل آمار توصیفی و همبستگی به مقایسه و تحلیل نتایج پرداخته شده و یافته ها در قالب نمودارها و جداول ارائه شده است. در آمار به دست آمده از شهروندان ساختمان های تاریخی بیش از سه ساختمان معاصر حائز سه مؤلفه تعلق، خاطره و هویت بوده اند تنها میزان مؤلفه سودمندی در ساختمان های تاریخی و معاصر کم وبیش یکسان است. نزد متخصصان بناهای معاصر در سه مؤلفه تعلق، خاطره و هویت حائز میزانی کمتر و در مؤلفه سودمندی میزانی بیش از ساختمان های تاریخی بوده اند.
۸۵۵.

پدیدارشناسی انگیزه چادرخوابی گردشگران به منظور توسعه گردشگری استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی توسعه گردشگری چادرخوابی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۰ تعداد دانلود : ۶۵
چادرخوابی پدیده ای است که در صنعت گردشگری ایران با رشد قابل توجهی همراه بوده است و در توسعه گردشگری نقش بسزایی ایفا می کند. نظر به اهمیت موضوع، در این مطالعه به پدیدارشناسی انگیزه چادرخوابی گردشگران به منظور توسعه گردشگری استان گیلان پرداخته شد. مطالعه حاضر از نظر هدف مطالعه ای کاربردی توسعه ای است و از منظر روش گردآوری داده ها، پژوهشی کیفی مبتنی بر رویکرد تفسیرگرایانه است. برای گردآوری داده ها از مصاحبه ژرف با افراد دارای تجربه زیسته یعنی گردشگران چادرخواب استفاده شد. برای اعتبارسنجی تحلیل کیفی از روش هولستی استفاده شد و ضریب توافق مشاهده شده 631/0 برآورد شد. نمونه گیری با روش هدفمند انجام شد که درنهایت با سیزده مصاحبه اشباع نظری حاصل شد. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش از تحلیل کیفی پدیدارشناسی و نرم افزار MaxQDA استفاده شد. یافته های پژوهشی نشان داد انگیزه های اقتصادی، طبیعت دوستی، احساس ماجراجویی، عوامل فردی، ویژگی های شخصیتی گردشگران مهم ترین انگیزه های گردشگران چادرخواب است. همچنین این پدیده با چالش هایی نیز همراه است که ازجمله آن ها می توان به نبود اقامتگاه های مطمئن و امن، دسترسی محدود به اقامتگاه های بزرگ، نبود سیاست گذاری منسجم برای قیمت گذاری اقامتگاه ها، فقدان نظارت بر اقامتگاه های موجود، فقدان برنامه و عزم کافی برای اقامت گردشگران، فقدان اطلاع رسانی به گردشگران برای دسترسی به اقامتگاه و فرهنگ گردشگری پایین در کشور اشاره کرد.
۸۵۶.

نقش ادراکات حسی در کیفیت زندگی مسکونی (نمونه موردی خانه های دوره قاجار تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک حسی پدیدارشناسی سکونت مرلوپونتی خانه های تاریخی تبریز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷ تعداد دانلود : ۶۹
پدیدارشناسی با تبلیغ اصالت کیفی فضا و رخصت ظهور دادن به پدیدارها، زمینه ساز توجه به ادراکات حسی و ابعاد انسانی فضا گردید. هدف ما در این پژوهش، تحلیل الگوی خانه ی تاریخی ایرانی از منظر این نگاه و مکتب پدیدارشناسی می باشد. جهت نیل به این امر، ابتدا چهارچوب فلسفی پدیدارشناسی و نظریه پردازان این مکتب به صورت مفصل تشریح گردید، که حاصل این شرح شکل گیری مدل و روش پژوهش حاضر، از نوع کمی و کیفی بوده ، که در مدل کیفی با مدل تلخیص شده از چهارچوب فلسفی پدیدارشناسی، سعی در شناخت و تببین مؤلفه ها و عوامل مؤثر در تحقق کیفیت سکونت و ادراکات حسی دارد. نتایج حاصل از آمار کمی و توصیفی نشان میدهد که مخاطب در این گونه خانه های تاریخی همواره در سیّالیّتی محسوس در فضا قرار دارد، اکثر تغییر مکان های اصلی در این گونه فضاها با شکست محور افقی و حرکت در محورهای مایل و عمودی همراه می باشد که این امر باعث سیّالیّت فضایی رابطه ی بین سوژه و اُبژه می گردد و همچنین در راستای این سیّالیّت فضایی، ادراک تک حسی مخاطب از فضا تبدیل به ادراکی چند حسی می گردد، نتایج حاصل نشان میدهد که مخاطب ادراکی تام و عمیق در این گونه فضاها، تجربه می کند. به عبارتی انسان در این فضا؛ می شنود، می بیند، لمس می کند، می بوید و حتی می چشد. تمامی این عوامل، زمینه ساز حضوری چند بعدی و تام در فضا گشته و گفتگوی میان سوژه و اُبژه را فراهم می سازد.
۸۵۷.

تبیین نسبت رابطه انسان و مکان در فرآیند طراحی معماری با رویکرد پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکان پدیدارشناسی معماری داده بنیاد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۷ تعداد دانلود : ۶۲
اگرچه رویکرد پدیدارشناسی اساسا بحثی فلسفی است که از سوی فیلسوفان بزرگی چون هوسرل، هایدگر، مرلوپونتی و باشلار شرح و بسط یافته است، اما دامنه نفوذ و تاثیر آن هرگز بر فلسفه محدود نگردیده است، بلکه عرصه های مختلف دانش و هنر از دین و جامعه شناسی گرفته تا نقد هنری را در بر گرفته است. در این میان معماری و شهرسازی جایگاه ویژه ای دارد. زیرا پدیدارشناسی فلسفی توانست نقطه عزیمت مطمئنی را برای آنها فراهم آورد و افقی نو به روی درک و دریافت معماری و محیط بگشاید. در این پژوهش از روش نظریه زمینه ای برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی استفاده شده است. در این راستا، با انجام مصاحبه های باز و عمیق نسبت به گردآوری اطلاعات اقدام شده و عناصر و اجزای بازنمونی مؤلفه ها، تحت 16 مفهوم اولیه شناسایی و کدگذاری باز گردیده و در نهایت 4 مولفه اصلی شناسایی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، حس مکان موجب رابطه احساسات، افکار، تجارب و خاطرات عموما مثبت درباره یک مکان خواهد شد و خط سیر رابطه انسان و مکان اغلب منجر به دلبستگی به مکان می شود. علت ایجاد این دلبستگی این است که مکان ترکیبی حداکثری از ویژگی های مطلوب را برای انسان در پی دارد. الگوی پارادایمی پژوهش نشان می دهد که عوامل موثر در رابطه انسان و محیط در رویکرد پدیدار شناسانه شامل عوامل فیزیکی، فرهنگی، اجتماعی و زمان، مهم ترین عوامل در رابطه انسان و مکان با رویکرد پدیدار شناسانه هستند.
۸۵۸.

طراحی و تبیین مدل توپوگرافی ذهنی با تکیه بر برندینگ شهری (مطالعه موردی بر روی شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: توپوگرافی ذهنی برندینگ شهری مدیریت شهری پدیدارشناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۷۲
در پژوهش حاضر، با هدف دستیابی به طراحی مدل توپوگرافی ذهنی برندینگ شهری از روش پدیدارشناسی استفاده شده است که مبنای اصلی جمع آوری اطلاعات در این روش، انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با افراد آگاه و متخصصان در حیطه موضوعی موردنظر است. نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش، نمونه گیری نظری با استفاده از روش های غیر-احتمالی هدفمند بوده است که بر مبنای آن، و بر اساس اشباع نظری12 مصاحبه با خبرگان و مدیران ارشد شهری صورت گرفت. پس از انجام مصاحبه ها و جمع آوری اطلاعات، کدهای به دست آمده در بخش های مختلف، با استفاده از رهیافت نظام مند پدیدارشناسی ، تجزیه وتحلیل شده که به عنوان مناسب ترین روش برای شناخت عمیق تجربه و معنای یک مفهوم پیچیده و چند بعدی دراین پژوهش مطرح است. از طرفی به منظور درک محتوای کلی، تمامی داده های نوشته شده مربوط به مصاحبه ها مرور و سپس متن هر مصاحبه به طور مجزا از یکدیگر تایپ و در قالب نرم افزار MAXQDA پیاده سازی شدند. هرکدام از این شرایط و عوامل تشکیل دهنده مدل دارای متغیرها و مقوله هایی هستند که توجه به آن ها تحقق هدف نهایی ارتقا برندینگ شهری را موجب می شود. بعلاوه یافته های این پژوهش با ارائه ابعاد و مؤلفه های توسعه برندینگ شهری در قالب مدل پارادایمی مبتنی بر پدیدارشناسی می تواند مبنای تشکیل توپوگرافی ذهنی و زمینه ساز ایجاد اشتغال و رونق بخش مدیریت بخش شهری باشد.
۸۵۹.

تبیین فرایند معنایابی مکان شهری در ارتباط با ذهنیت عامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معنایابی مکان ذهنیت عامه پدیدارشناسی نماد نشانه روان شناسی شناختی روان شناسی محیطی جغرافیای فرهنگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۸ تعداد دانلود : ۵۱
این تحقیق با هدف تبیین فرایند پیچیده معنایابی مکان های شهری و نقش محوری ذهنیت عامه در آن انجام شده است و به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه ذهنیت عامه و عوامل اجتماعی، فرهنگی و روان شناختی بر نحوه درک و تجربه افراد از فضاهای شهری تأثیر می گذارد و چه عواملی در شکل گیری معنای مکان ها نقش ایفا می کنند. با بهره گیری از روش کیفی و پدیدارشناختی، این تحقیق به بررسی عمیق ریشه های تجربه زیسته افراد از فضاهای شهری پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و چندلایه است که در آن، ذهنیت عامه، تجربه فردی، عوامل محیطی و نمادهای فرهنگی به طور متقابل بر یکدیگر تأثیر می گذارند. نتایج نشان داد که مکان ها نه تنها فضاهای فیزیکی، بلکه حامل معانی و ارزش های فرهنگی هستند که از طریق ذهنیت عامه شکل می گیرند و بر رفتار افراد تأثیرگذارند. مدل مفهومی ارائه شده در این تحقیق، نشان می دهد که معنایابی مکان یک فرایند پویا و در حال تغییر است که تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، فرهنگی و محیطی قرار دارد. این یافته ها می تواند در طراحی شهری پایدارتر و انسان محورتر، ایجاد حس تعلق به مکان و بهبود کیفیت زندگی شهروندان مورد استفاده قرار گیرد. این تحقیق با تلفیق رویکردهای مختلف همچون روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و جامعه شناسی، تلاش می کند تا درکی جامع از فرایند معنایابی مکان های شهری ارائه دهد و به عنوان پایه ای برای مطالعات آینده در زمینه روان شناسی محیطی، جغرافیای فرهنگی و طراحی شهری مورد استفاده قرار گیرد.
۸۶۰.

واکاوی موانع شناختی- حرفه ای نظریه پردازی در میان اعضای هیئت علمی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۳ تعداد دانلود : ۴۸
هدف: نظریهپردازی در علوم انسانی یکی از ارکان اساسی و تعیینکننده پیشرفت علمی هر کشوری است. در این میان نقش اعضای هیئتعلمی علوم انسانی دانشگاهها بهعنوان پرچمداران این دانش بسیار بااهمیت است. باوجوداین اهمیت بنیادین، نظریهپردازی در میان اعضای هیئتعلمی علوم انسانی با موانع متعددی مواجه میباشد که روند تولید و پیشرفت نظریهها را به چالش میکشد. هدف این پژوهش، واکاوی موانع شناختی حرفهای نظریهپردازی در میان اعضای هیئتعلمی علوم انسانی در آموزش عالی ایران است. روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی و بر اساس روش گردآوری دادهها کیفی از نوع پدیدارشناسی است. مشارکتکنندگان بالقوه پژوهش شامل کلیه اساتید و صاحبنظران حوزه علوم انسانی در ایران بودند. نمونهگیری بهصورت هدفمند و روش انتخاب «صاحبنظران کلیدی» انجام گرفت. جهت گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه بدون ساختار استفاده شد. حجم نمونه نیز بر اساس معیار اشباع نظری تعیین شد و درنهایت 15 مصاحبه صورت پذیرفت. در گام آخر، دادههای گردآوریشده به روش تحلیل مضمون برمبنای روش پدیدارشناسی تفسیری اسمیت (1995) طی سه مرحله و با استفاده از نرمافزار MAXQDA24 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: موانع نظریهپردازی شناختی حرفهای در میان اعضای هیئتعلمی علوم انسانی در قالب 1 مضمون اصلی، 2 مضمون فرعی، 7 مضمون پایه مربوط به موانع شناختی و 8 مضمون پایه مربوط به موانع حرفهای شناسایی شدند. موانع شناختی عبارتاند از عدم آگاهی از رسالت خویشتن، جهل خفته نسبت به وضعیت خود، عدم آگاهی و یا غفلت از مسائل جامعه، مغفول ماندن روش تحقیق کیفی، سادهانگاری پژوهشهای بنیادی، عدم آگاهی نسبت به فواید مفهومسازی و تک ساحتی بودن و مجهز نبودن به علوم جانبی دیگر. موانع حرفهای نیز عبارتاند از: گرایش اندک به تحقیقات میانرشتهای و فرا رشتهای، عدم حضور در میدان (جامعه و صنعت)، سطحینگری و رواج سایه نویسی، نداشتن حوزه مطالعاتی تخصصی، فراتر نرفتن از علم و دانش موجود برای حل مسئله، عدم عملیاتی نمودن آموختهها، تک نقشی بودن اساتید، پایبندی به رویکردها و روشهای نابالنده و ناسازنده پژوهش. نتایج: پژوهش حاضر با شناسایی موانع نظریهپردازی شناختی حرفهای میان اعضای هیئتعلمی علوم انسانی امکان درک بهتر این مسئله و اتخاذ اقدامات مناسب در راستای کاهش و رفع این موانع را فراهم آورده است. برای غلبه بر این موانع، ضروری است که برنامههای توسعه شناختی و حرفهای، بازنگری در سیستم ارزیابی علمی و سیستم ارتقاء، ترویج مطالعات میانرشتهای، تعامل بیشتر با صنعت تقویت شود تا مسیر نظریهپردازی در علوم انسانی هموار گردد.