
مقالات
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی را میتوان به عنوان روشی در فرایند تحقیق علمی در نظر گرفت. این روش، مراحلی را برای راهنمایی پژوهشگر از آغاز تا پایان فرایند تحقیق تعیین میکند. این روش به دنبال فهم عمیق ذات پدیدهها و تجربههای شخصی شرکتکنندگان در مطالعه است. در سالهای اخیر، پدیدارشناسی در زمینههای گوناگونی چون معماری پیشرفتها و کاربردهای بسیاری داشته است با این حال، روششناسی پدیدارشناختی در محدوده دانشگاهی کشور ما تا به این لحظه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته و تعداد محدودی مقاله در این زمینه منتشر شده است. همچنین، تعیین اینکه پژوهشگر باید از کدام یک از روشهای توصیفی یا تفسیری در پژوهش پدیدارشناسی استفاده کند، اهمیت ویژهای دارد که تاکنون مطالعهای در این باره صورت نگرفته است. نظر به این خلا در تحقیق، هدف از این مطالعه، تشریح دقیق و جامع از جنبههای مختلف روشهای توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی است. این مطالعه از طریق یک بررسی سیستماتیک به دنبال یافتن پاسخی برای سوالات مطرحشده درباره ابعاد متفاوت این دو روش است. این تحقیق با بررسی دقیق و تفصیلی ابعاد گوناگون روششناختی توصیفی و تفسیری در پژوهشهای پدیدارشناختی و با استفاده از روش بررسی نظاممند، به دنبال شناسایی و تحلیل ابعاد متفاوت این روششناسیها است. یافتهها نشاندهنده طیف وسیعی از ابعاد روششناختی توصیفی و تفسیری میباشند. در این تحقیق، منابع و مطالعات موجود به زبان انگلیسی از پایگاههای داده معتبر مورد بررسی قرار گرفته و منابع کلیدی شناسایی و در مقاله ارائه شدهاند. نتایج بدست آمده تأکید دارند که اجرا و کاربرد مراحل روشهای پدیدارشناختی توصیفی و تفسیری، پژوهشگر را در بهکارگیری این ابزارها در فرایند تحقیق یاری میرساند. همچنین هیچیک از روشها ذاتاً بر دیگری برتری ندارد و انتخاب روش مناسب به مفروضات فلسفی، پژوهشی، روششناختی، پرسش پژوهشی و نمونه خاص مورد مطالعه بستگی دارد. با توجه به نبود سابقه مشخصی از کاربرد گسترده روشها در داخل کشور، امکان و ضرورت استفاده از آنها به عنوان الگوهایی برای تجزیه و تحلیل تجارب در این طرح تحقیق مورد ارزیابی قرار میگیرد تا به عنوان دستاوردی نوین برای مطالعات بیشتر در زمینه پدیدارشناسی به کار رود.
ارزیابی تأثیرات محیط های انسان ساخت بر میزان افسردگی شهروندان مطالعه موردی: کلانشهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه سلامت روان، به عنوان یکی از مخاطرات جدی، در نواحی سکونتی کشورهای در حال توسعه اهمیت ویژه یافته است. مسئله اصلی پژوهش، کاهش سلامتروان و شیوع انواع اختلالات روانی در میان شهروندان با تأکید بر شاخص افسردگی بود. پژوهشهای پیشین موضوع افسردگی را از ابعاد شخصیتی و اجتماعی ـ اقتصادی مورد بررسی قرار دادهاند. امّا تعداد کمی از پژوهشها در داخل کشور ایران به ارزیابی تأثیرات محیطهای انسان ساخت بر افسردگی پرداختهاند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی ارتباط معنادار و میان متغیرهای کالبدی با شاخص افسردگی و همچنین شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بود. با توجه به ماهیت مسئله پژوهش که در کلانشهرها بیشتر نمود دارد، کلانشهر اصفهان به عنوان مطالعه موردی انتخاب شد. برای دستیابی به نتایج بهتر، دو محله از کلانشهر اصفهان (مفت آباد و مرداویج) که در سالهای اخیر تغییرات کالبدی زیادی را تجربه کرده و در عین حال از تنوع محیطی بالایی برخوردار هستند، انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه کیفیت محیطی محقق ساخته براساس شاخصهای محیطی (زیبایی و نظم بصری، جذابیت عملکردی، فرم کالبدی و آسایش محیطی) و همچنین ویرایش دوم پرسشنامه استاندارد افسردگی بک و همکاران (1996) استفاده شد. در مجموع 203 نفر از ساکنان محله مفتآباد و 231 نفر از ساکنان محلهمرداویج در تکمیل پرسشنامهها همکاری کردند. تحلیل اطلاعات نیز با استفاده از ضریب همبستگی معمولی و جزئی و رگرسیون خطی چند متغیره انجام شد. براساس یافتههای پژوهش نمره میانگین افسردگی در محله مفتآباد برابر با 06/2 و در محله مرداویج برابر با 98/0 و در نمونه آماری پژوهش برابر با 49/1 حاصل شد. طبق نتایج ضریب همبستگی پیرسون، در هر دو محله مورد مطالعه، تمام متغیرهای مستقل با متغیر وابسته پژوهش، رابطه معنادار و معکوس داشتند. به این معنا که با بهبود شاخصهای محیط انسان ساخت، افسردگی شهروندان کاهش پیدا میکند. تحلیل رگرسیون نشان داد که در محله مفتآباد، تنها متغیر آسایش محیطی قادر به پیشبینی تغییرات متغیر وابسته بود. در این زمینه متغیر آسایش محیطی در محله مفتآباد حدود 31 درصد از تغییرات افسردگی ساکنان محله را پیشبینی میکند. در محله مرداویج متغیرهای جذابیت عملکردی و همچنین آسایش محیطی به ترتیب بیشترین توانایی برای پیشبینی متغیر وابسته را داشتند. در این رابطه متغیر جذابیت عملکردی 3/43 درصد و آسایش محیطی 8/18 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تعیین میکنند. نتیجه آنکه رابطه میان برنامهریزان شهری و روانشناسان باید تقویت شود تا سیاستهایی اتخاذ شود که از طریق برنامهریزی و طراحی محیطهای انسان ساخت، بتوان شاخصهای سلامتروانی شهروندان را بهبود بخشید.
پیکربندی معماری ساختمان های بلند با استفاده از اصول بیومیمیکری (گیاهان سَمپادیال، درخت ناروَن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طراحیِ ساختمانهای بلند با توجه به خوانایی این بناها در زمینهی شهری، توجه به پیکربندی معماری آن از اهمیتِ بالایی برخوردار است. رعایت ملاحظاتِ سازهای مطابق با ضوابط و آییننامههای ملاک عمل، در حال حاضر باعثِ ایجاد بناهایی با بازدهی سازهای بالا و جذابیت معماری پایین گردیدهاست. هدفِ این پژوهش ارائهی رویکردی مبتنی بر اصولِ بیومیمیکری بود که با الگوبرداری از خصوصیات یک سازواره (گیاهان سمپادیال، درخت نارون) شاهد افزایش کارائی در حین جذابیتِ بصری در پیکربندی ساختمانهای بلند باشیم. این پژوهش از بعدِ هدف، پژوهشی کاربردی توسعهای و از بعدِ ماهیت پژوهشی توصیفی- تحلیلی- شبیهسازی بوده، روش گردآوری اطلاعات به سه روش کتابخانهای (فیشبرداری)، میدانی (برگه مشاهده) و استفاده از سایتهای اینترنتی صورت گرفته بود. در این پژوهش، پیکربندی گیاهانی که از نظرِ ساختاری با ساختمانهای بلند دارای شباهت بودند مورد بررسی قرار گرفته و یکی از نزدیکترین پیکربندیها به ساختمانهای بلند انتخاب و اصول اصلی پیکربندی آن استخراج شد. سپس اصول استخراج شده به یک ساختمانِ بلندِ مشابه تعمیم داده شد و ساختمان موجود در کنارِ دو نمونهی شاهد که از سیستم سازههای متعارف بهره میبرد در فضای نرم افزار ترسیمی به مدل سه بعدی تبدیل و پس از آن در نرم افزار محاسباتیEtabs و Sap مدلسازی، مقاطع سازهای مشخص و با نمونهی شاهد مقایسه شد. در این فرآیند مشخص شد، مقادیر مصالح مصرفی به صورت میانگین، (34 درصد فولاد و 24 درصد بتن) کمتر از نمونههای شاهد بود. با مقایسه پیکربندی حاصل شده از مدل بایونیکی در کنار سیستم سازه ای شاهد مشخص گردید، علاوه بر پیکربندی سازهای متفاوت و قابل توجه، عملکرد سازهای در مدل بایونیکی مطلوب تر بوده به نحوی که علاوه بر داشتن یک فرم پویا مصرف متریال باربر در آن به اندازهی قابل توجهی کاهش پیدا کرده است.
بررسی وضعیت شاخص های تاب آوری شهری و تدوین عوامل مؤثر در ارتقای وضع موجود (مطالعه موردی: شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تحولات گستره و مسائل غیرقابل پیش بینی، همواره محیطهای شهری با چالشها و مخاطرات متنوعی روبه رو هستند. با توجه به این وضعیت، بایستی شهرها همواره آمادگی مقابله با انواع بحرانها را داشته باشند. بر همین اساس وضعیت تاب آوری آنها بسیار مهم است. تاب آوری شهری توانایی سیستمهای شهری برای پاسخگویی به تنش ناشی از سوانح و بازسازی سریع پس از آن تعریف میشود. این موضوع در کلانشهرها به واسطه موقعیت، جمعیت و خدمات مختلف، دارای اهمیت بیشتری است. شهر شیراز نیز از این موضوع مستثنی نیست. بنابراین برنامه ریزی برای بهبود تابآوری این شهر، در مرحله اول نیازمند شناخت جامع از وضعیت تاب آوری آن دارد که در این پژوهش به عنوان هدف مورد تاکید است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و گردآوری دادهها از طریق روش پیمایشی است. ابزار گردآوری دادهها پرسش نامه بوده است. روایی آن از طریق جامعه نخبگان تایید و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب کرونباخ بیشتر از 75/0 تایید شد. جامعه آماری پژوهش را متخصصان حوزه مدیریت و برنامه ریزی شهری تشکیل دادهاند. تعداد 110 پرسش نامه در سطح نمونه توزیع شده که از مجموع فرمهای توزیع شده، 103 پرسش نامه تکمیل شد. نتیجه نشان داد وضعیت تاب آوری اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی شهر شیراز در سطح کمتر از 05/0 معنادار و از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. بر اساس نتایج آماری، بهترین وضعیت مربوط به شاخص تعلق اجتماعی با میانگین 148/3 بوده و مابقی شاخصهای تاب آوری شامل مشارکت اجتماعی، آسیب پذیری اقتصادی، رفاه اقتصادی، بهداشت محیط، زیرساختهای شهری، کیفیت مسکن و بافت شهری در وضعیت ضعیفی شناخته شدهاند و نیازمند توجه و ارتقاء دارند. نتایج بخش مدلسازی تاثیر عوامل مختلف در ارتقاء و بهبود وضع موجود تاب آوری شهر شیراز نیز نشان داد که 17 عامل در این زمینه تاثیرگذار هستند. در این زمینه بیشترین نقش را تاثیر را دو عامل استحکام سازی ابنیه موجود از طریق مرمت کالبد و تحکیم پی با تبیین 99/0 و ارتقا و متنوع سازی مشاغل خرد با تبیین 86/0 دارند. در مجموع وضعیت تاب آوری شهر شیراز مناسب نیست، اما برخی عوامل و اقدامات میتوانند این شرایط را تغییر دهند. این عوامل شامل بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و مدیریتی شهر شیراز است. در واقع نمیتوان به صورت تک بعدی، انتظار ارتقاء تاب آوری این شهر متصور بود.
بررسی وضعیت شاخص های پایداری محیطی شهر چابهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر چابهار، در دهههای اخیر با مشکلات و مسائل عدیدهای همچون آلودگیهای زیست محیطی، کاهش توان اکولوژیک، مسائل محیطی، افزایش بار وارده بر محیط زیست، افزایش شکلگیری سکونتگاههای غیررسمی (بیش از ۵۰ هزار نفر)، و ... مواجه بوده است که پایداری محیطی شهر را تحت تاثیر قرار داده است. در این راستا این پژوهش با هدف بررسی وضعیت شاخصهای پایداری محیطزیست در شهرچابهار انجام شد. ابتدا مطالعات کتابخانهای در راستای شناخت ابعاد، شاخصها و متغیرهای پایداری محیطی انجام شد و با توجه به اطلاعات گردآوری شده، شاخصها و معیارها با توجه به وضعیت شهر چابهار شناسایی شد، و نهایتا 21 متغیر در قالب 5 شاخص به عنوان شاخصها و معیارهای پایداری محیطی شهر چابهار شناسایی شد و در قالب پرسشنامه تاثیرات متقابل طراحی و برای 10 کارشناس فرستاده شد. دادهها گردآوری و با نرمافزار میکمک تجزیه و تحلیل شدند. با توجه به هدف کاربردی این پژوهش، که استفاده از نتایج این پژوهش توسط سایر محققان و ادارات شهر چابهار است سعی شد از عواملی که به عنوان عوامل کلیدی شناخته شدند به واسطهی قدرت انعطاف و اثری که بر روی سایر عوامل دارند، شناسایی و استفاده شوند و مورد تحلیل بیشتری قرار بگیرند. نتایج حاصل از سنجش شاخصهای پایداری محیط شهر چابهار حاکی از ناپایداری در وضعیت محیطزیست شهر است ولی قرارگیری 15 متغیر از 21 متغیر پایداری محیط در محدوده عوامل کلیدی جای امیدواری را نشان میدهد زیرا این متغیرها قابلیت انعطاف و از قدرت تغییر خود و سایر متغیرها برخوردارند که باید مدنظر شهرسازان قرار بگیرد. پوشش گیاهی، روانگرایی و زمین لغزش، خشکسالی، وجود فرسایش آبی و بادی، فرسایش خاک، سیل خیزی، وجود تپههای شنی سست در جنوب شرق، عدم وجود سفره های آب زیرزمینی و بهره برداری ناچیز از آنها، پیدایش و رشد سکونتگاههای غیررسمی درون شهر چابهار، محدود بودن منابع آب سطحی، محدودیت رشد کالبدی در جهتهای غرب و جنوب و شمال، آسیب پذیر بودن اراضی شهر و دو اسکله شهر در برابر سونامی به دلیل افزایش ارتفاع أمواج؛ زمینلرزه، طوفان، نسبت ساختمانهای بادوام به کل ساختمان عوامل کلیدی در این پژوهش انتخاب شدند. متغیر پوشش گیاهی بیشترین میزان اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم را بدست آورده است که حاکی از نقش بسیار مهم این عامل در پایداری محیطی شهر چابهار است که تحت تاثیر اقلیم منطقه و فقر منابع آبی است و باعث شده است از نظر سبزینگی فقیر باشد و سبزینگی و پوشش گیاهی در این شهر صرفا بصورت خطی در حاشیه محورهای تردد و به صورت لکههایی در قالب پارک است.
مدلسازی ساختاری تأثیر ویژگی های بصری پارک های جیبی بر نتایج احیاکنندگی خستگی ذهنی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه پارکهای جیبی به عنوان جزئی از فضای سبز عمومی میتوانند سلامت جسمی و روحی افراد را بهبود ببخشند و باعث احیاکنندگی خستگی ذهنی در افراد شوند؛ با وجود این، این مسئله که چه ویژگیهای بصری از پارکهای جیبی شهری میتواند باعث افزایش نتایج احیاکنندگی ذهنی افراد شود هنوز ناشناخته است و مطالعات کمی به آن پرداختهاند. از این رو هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط میان ویژگیهای بصری پارکهای جیبی و نتایج احیاکنندگی خستگی ذهنی شهروندان میباشد. با توجه به موضوع پژوهش، حوزه مطالعاتی و مسائل آن، ترکیبی از روشهای اسنادی-تحلیلی و پیمایشی استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات پژوهش، کتابخانهای و میدانی بوده است و ابزار مورد استفاده در جمعآوری اطلاعات لازم پرسشنامه میباشد. براساس فرمول کوکران حجم نمونه 384 بدست آمد. محدوده مکانی تحقیق، هشت پارک کوچک شهری از منطقهی یک تهران از بین مناطق بیست ودوگانه و برای جمعآوری دادههای اولیه انتخاب شدند. نتایج حاصل از این مطالعه به ایدههای طراحان شهری و معماران منظر برای برنامهریزی و طراحی هر چه بهتر پارکها بر اساس ویژگیهای ترجیحات بصری مؤثر بر نتایج احیاکنندگی خستگی ذهنی کمک میکند.
شناسایی و سنجش پیامدهای مهاجرت معکوس بر مسکن روستایی (مطالعه موردی: روستاهای بخش مرکزی شهرستان ماسال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بازگشت شهرنشینان به روستاها، تحت عنوان مهاجرت معکوس یا شهر گریزی با شدت و آهنگ رشد سریعتری نسبت به گذشته بوده که قطعا اثراتی را بر روستاها دارد. یکی از مهمترین آنها، تغییرات مسکن روستایی میباشد. هدف اصلی تحقیق، شناسایی و سنجش پیامدهای مهاجرت معکوس بر مسکن روستایی با مطالعه موردی روستاهای بخش مرکزی شهرستان ماسال است. پژوهش به روش آمیخته (کیفی-کمی) با هدف کاربردی و روش ترکیبی (اکتشافی و تجربی) انجام شده است، ابتدا عوامل اولیه استخراج شده از مطالعه کتابخانهای به همراه عوامل احصاء شده از 20 مصاحبه ساختاریافته؛ توسط10کارشناس مورد تحلیل محتوایی (CVR) قرار گرفته و نهایتاً عوامل نهایی در قالب پرسشنامه توسط نمونه آماری ارزیابی شده است. در حالت کلی، جامعه آماری این تحقیق را روستاهای بخش مرکزی شهرستان ماسال تشکیل میدهد که به روش ترکیبی تعداد 6 روستا به عنوان نمونه آماری تحقیق انتخاب شدند. در حالت اخص ، جامعه آماری این پژوهش به دو بخش کیفی و کمی تقسیمبندی میشود. در بخش کیفی (مصاحبه)، متخصصین و خبرگان به روش انتخابی و در ادامه به روش گلوله برفی تعیین و بهصورت هدفمند مورد پرسشگری قرار گرفتند (20 کارشناس) و در بخش کمی (پرسشنامه)، جامعه آماری تحقیق ساکنان روستایی بودند که با استفاده از فرمول کوکران تعیین حجم شده (352 نفر از ساکن روستاهای مورد مطالعه) و به روش تصادفی طبقهبندی شده (متناسب با جمعیت هر روستا) نمونهبرداری شدند. با توجه به آمیخته بودن پژوهش، تجزیهوتحلیل دادهها در دو مرحله صورت پذیرفت. در مرحله نخست تجزیهوتحلیل مصاحبهها با استفاده از نرمافزار MAXQDA انجام شد. در مرحله دوم، برای تحلیل روایی پرسشنامه و نهایی کردن اثرات شناسایی شده، از روش تحلیل محتوایی CVR، جهت سنجش پایایی پرسشنامه از آزمون آلفای کورنباخ و جهت سنجش اثرات مهاجرت از روش ساختاری حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده شد. در همین خصوص نتایج تحقیق بیانگر این امر است که بیش از نیمی از گویههای احصاء شده (23 از 45) به تغییرات کالبدی مسکن روستایی اشاره دارد اما به لحاظ تکرار شاخصها از نظر مصاحبهشوندگان، شاهد پراکندگی در تمامی ابعاد می باشد . با این وجود گویهها و تکرار آنها نشان از مثبت بودن نقش مهاجرت در تغییر مسکن روستایی است. بگونهای که از بین 45 گویه احصاء شده (اثرات مهاجرت بر مسکن روستایی)، 25 گویه با مجموع 100 مرتبه تکرار، جزو اثرات مثبت مهاجرت معکوس بر مسکن روستایی و در مقابل 20 گویه با مجموع 67 مرتبه تکرار، جزو اثرات منفی مهاجرت بر مسکن روستایی میباشند. همچنین نتایج ارزیابی پرسشنامهها حاکی از تاثیرگذاری مهاجرت به مسکن روستایی است بگونهای که حدود 68 درصد نمونه آماری تحقیق (روستائیان)، تأیید کردند که مهاجرت باعث تغییر در مسکن روستایی شده است و 14 شاخص بررسیشده ، روی هم رفته 793/0 از اثرات مهاجرت بر مسکن روستایی را تبیین میکنند.
ارزیابی رابطه اختلاط کاربری و پایداری شهری در شهرهای جدید (نمونه مورد مطالعه شهر جدید پرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شتاب شهرنشینی، توسعه پایدار شهرهای جدید را به چالشی اساسی تبدیل کرده است. در این راستا، استفاده کارآمد از زمین و ترویج شیوههای پایدار جهت تأمین رفاه ساکنان و حفاظت از محیط زیست امری ضروری محسوب میشود. یکی از راهکارهای موثر در این زمینه، بهرهگیری از مفهوم اختلاط کاربری زمین است که شامل ادغام کاربریهای مختلف زمین در شهر، به منظور ایجاد فضاهای شهری پویا و انعطافپذیر میشود. هدف اصلی این مقاله بررسی تأثیر کاربری ترکیبی زمین بر تحقق پایداری شهری در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی و مدیریتی بوده است، که در محدوده شهر جدید پرند مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش، از روش کمی و مدل معادلات ساختاری در نرمافزار آموس استفاده شده است. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه شهروندی بوده که نمونه مطالعه آن شامل 400 نفر از ساکنان شهر جدید پرند بوده است. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که اختلاط کاربری اراضی توسعه پایدار شهری تأثیرگذار است که این تأثیرات از طریق دسترسی به سیستم حمل و نقل و دسترسی به خدمات، به ویژه در حوزههای پایداری زیستمحیطی، مدیریتی، اقتصادی و اجتماعی موثر بوده است. به طور کلی، نتایج بخش مورد بررسی نشان میدهند که مدل مطرح شده با کارآیی مطلوبی ارتباطات متقابل بین عوامل مختلف را توضیح داده است. این اطلاعات قابل استفاده در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای شهری برای تعزیز پایداری شهری هستند و در بهبود کیفیت زندگی شهروندان نقش اساسی ایفا میکنند. توجه به اختلاط کاربری اراضی، به ویژه در محدوده شهرهای جدید، میتواند با توجه به ترتیبات معین، به سوی توسعه پایدار شهری حرکت کند.