مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۸۱.
۸۸۲.
۸۸۳.
۸۸۴.
۸۸۵.
۸۸۶.
۸۸۷.
۸۸۸.
۸۸۹.
۸۹۰.
۸۹۱.
۸۹۲.
۸۹۳.
۸۹۴.
۸۹۵.
۸۹۶.
۸۹۷.
۸۹۸.
۸۹۹.
۹۰۰.
پدیدارشناسی
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: این مطالعه به بررسی تجربیات زیسته معلمان مقطع ابتدایی در اجرای ارزشیابی توصیفی در دوره آموزش مجازی ناشی از شیوع ویروس کووید-19 پرداخته است.روش ها: این پژوهش با رویکرد کیفی و پدیدارشناختی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق با 15 معلم مقطع ابتدایی شهر بیرجند در سال تحصیلی 1400-1401 جمع آوری شد. نمونه ها به روش نمونه گیری هدفمند از نوع معیار انتخاب شدند و اشباع داده ها حاصل گردید. برای تحلیل داده ها از روش کولیتزی (2002) و نرم افزار مکس-کیودا 11 استفاده شد. یافته ها: برای اعتبارسنجی داده ها از چهار معیار گوبا و لینکلن (1985) استفاده شد. هفت مضمون اصلی شناسایی شد: «ابزارهای سنجش یادگیری»، «نحوه رصد فرآیند آموزشی»، «والدین و ارزشیابی»، «نحوه بازخورد مجازی»، «پیامدهای تربیتی و رفتاری»، «عدالت در ارزشیابی»، «پوشه کار الکترونیکی».نتیجه گیری: معلمان از ابزارها و روش های متنوعی برای ارزیابی و حمایت از یادگیری دانش آموزان در فضای مجازی استفاده کردند که هم فرصت ها و هم چالش هایی را آشکار ساخت. ارزشیابی های مجازی موجب ترویج روش های نوآورانه و ارائه بینش های عمیق تری نسبت به پیشرفت دانش آموزان شد. با این حال، نابرابری در دسترسی به منابع، تفاوت در میزان مشارکت والدین، و درک بی عدالتی در ارزشیابی ها، موانع قابل توجهی ایجاد کرد. این یافته ها بر لزوم تدوین راهبردهای عادلانه و مؤثر برای بهبود فرآیند آموزش مجازی تأکید دارند و نقش حیاتی حمایت جامع از معلمان و دانش آموزان را در رفع این چالش ها برجسته می کنند.
چیره دستان در کلاس های چندپایه: رمز ماندگاری معلمان با تجربه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماندگاری معلمان باتجربه در کلاس های چندپایه و مناطق محروم، گامی مهم در جهت عدالت آموزشی است. با وجود چالش های این کلاس ها، برخی معلمان آنها را به مدارس تک پایه و شهری ترجیح می دهند. این پژوهش تجارب این معلمان در سال تحصیلی 1402-1403 را بررسی می کند. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. معلمان چندپایه استان کردستان که حداقل 15 سال سابقه تدریس در کلاس چندپایه را دارند، میدان تحقیق این پژوهش کیفی بودند. نمونه گیری هدفمند و از نوع نظری بوده است. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه-ساختاریافته استفاده شد و فرآیند مصاحبه تا اشباع نظری ادامه یافت؛ برای اطمینان، پس از اشباع نظری با سه نفر دیگر فرآیند مصاحبه ادامه پیدا کرد. پس از ضبط مصاحبه، متن آنها پیاده شد جهت تایید روایی و اطمینان پذیری، یافته ها به شرکت کنندگان ارائه می شدند و نظراتشان دریافت می شد سپس با استفاده از روش تحلیل سه مرحله ای (پایه، سازماندهنده و فراگیر) استرید- استرلینگ 2001 و به کمک نرم افزار MAXQDA مضامین استخراج گردید. یافته ها شامل سه مضمون فراگیر و نه مضمون سازماندهنده: شامل خودسالاری (افزایش آزادی عمل، تقلیل کنترل و فزونی جایگاه)، چیره دستی(آگاهی، طرح ریزی، دانشورانه و توانمندی دانش اموز) و باورمندی به کلاس چندپایه(وفاداری به روستا و بی آلایشی) می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که کلاس های چندپایه، با وجود کمبود امکانات، مزایا و فرصت های متنوعی برای معلمان باتجربه فراهم می کنند که در کلاس های تک پایه و شهری به سختی امکان وقوع دارد. این معلمان اختیار عمل بیشتر دارند، کمتر مورد بازرسی قرار می گیرند و خلاقیت در این کلاس ها بیشتر شکوفا می شود.
توصیف تجارب زیسته زنان و مردان با سقط جنین ناخواسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سقط جنین ناخواسته تجربه دردناکی برای والدین است که همراه با پیامدهای منفی روان شناختی تجربه می شود. پژوهش حاضر باهدف توصیف تجربه زیسته زنان و مردان با سقط جنین ناخواسته انجام پذیرفت. روش این پژوهش کیفی و از نوع پدیدار شناسی توصیفی است. برای انتخاب مشارکت کنندگان، روش نمونه گیری هدفمند (متمرکز بر ملاک) به کار رفت. برای تعیین حجم نمونه نیز از معیار اشباع نظری داده ها استفاده شد. اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته از 9 زن و 8 مرد ساکن قم که سقط جنین ناخواسته را تجربه کرده بودند، جمع آوری شدند. فرایند مصاحبه ها حدوداً سه ماه (آذر لغایت دی سال 1400) به طول انجامید. درنهایت اطلاعات با استفاده از روش 7 مرحله ای کلایزی تحلیل شدند. تحلیل متن مصاحبه ها 5 مضمون اصلی را آشکار کرد. این مضامین شامل ابراز غم و اندوه، احساس گناه و ناتوانی، میزان اضطراب، حمایت ها و روش های مقابله ای می شود. تحلیل متن مصاحبه ها نشان داد واکنش های خاص جنسیتی به تجربه از دست دادن وجود دارد. زنان به دلیل تجربه جسمانی بارداری و سقط جنین، غم و اندوه، احساس گناه و اضطراب بیشتری نسبت به مردان تجربه می کنند. در مقابل مردان به دلیل انتظارات اجتماعی و وابستگی کمتر به جنین، شدت کمتری از غم و اندوه را تجربه و اغلب احساسات خود را سرکوب می کنند. همچنین مشخص شد اغلب حمایت های اجتماعی مثبت معطوف به زنان است. درنهایت زنان برای مقابله با غم و اندوه خود بر باورهای مذهبی و حمایت های اجتماعی تکیه کردند و مردان با غوطه ور شدن در کار خود سعی در بازگشت به زندگی سابق خود دارند.
نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود کیفیت نگارش علمی، در دوران کنونی یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در بین اعضای جامعه علمی مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است. یکی از مصادیق نگارش علمی، پایان نامه ها به شمار می روند. شناسایی ویژگی های مرتبط با پایان نامه نویسی بویژه انسجام نگارشی به عنوان قلب فعالیت های نگارشی از زیربنایی ترین گام ها در آموزش و توسعه فعالیت های نوشتاری محسوب می شود. این پژوهش به شناسایی نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری پرداخت. در این پژوهش، از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع تفسیری استفاده شد. مطلعان کلیدی شامل 12 نفر از اعضای هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بودند که در سال 1401 به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند؛ در مصاحبه نهم، داده ها به حد اشباع رسیدند و سه مصاحبه دیگر نیز جهت اطمینان انجام شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و به شیوه دیکلمن و همکاران تحلیل شد. تحلیل داده ها به شناسایی 61 نشانگر و دسته بندی آن در قالب شش ملاک «انسجام بخشی درون متنی»، «ساده نویسی»، «جذابیت ظاهری»، «نظم نگارشی»، «نظم روشی (روشمندی)» و «نظم منبع دهی» منجر گردید. نتایج حاکی از آن بود که رعایت ملاک ها و نشانگرهای شناسایی شده، می تواند به بهبود کیفیت نگارش علمی و در نتیجه ارزشمندتر شدن آن کمک قابل توجهی نماید. همچنین در انتها، برای بهبود و ارتقای کیفیت انسجام در نگارش پایان نامه ها راهکارهایی ارائه گردید.
رهیافتی پدیدارشناسانه از تجارب تعارضات خانوادگی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر واکاوی تجارب زیسته دانش آموزان دختر از تعارضات میان آنان و والدین بود. روش پژوهش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی در سال تحصیلی 1402-1401 انجام شد. مشارکت کنندگان در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 10 نفر از دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول و دوم شهرستان های قاین و نهبندان خراسان جنوبی بودند. در واقع داده های پژوهش، پس از مصاحبه با این 10 نفر، به اشباع نظری رسید. داده های استخراج شده از مصاحبه ها به روش هفت مرحله ای کلایزی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت اعتباربخشی به یافته ها از ملاک چهارگانه گوبا و لینکلن استفاده شد. تجارب دانش آموزان دختر در دو طبقه اصلی، شش طبقه فرعی و بیست کد طبقه بندی شد که طبقات اصلی آن شامل علل تعارضات و پیامدهای تعارض و طبقات فرعی شامل استقلال، شکاف بین نسلی، تعصبات فرهنگی و مذهبی و تبعیض های جنسیتی، پیامدهای عاطفی روانی، پیامدهای تحصیلی، از داده ها استخراج شد. از یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که علل تعارضات والد-فرزندی ناشی ازدو مقوله ویژگی های نوجوانی از قبیل استقلال طلبی و رشد هویت فردی ارتباط زیاد با رسانه هاست که منجر به شکاف نسلی گشته و همچنین تعصبات فرهنگی و مذهبی علاوه بر موارد مذکور موجب تفاوت دیدگاه فرزندان با والدین و تعارض می گردد که تعارض و عاطفی-روانی پیامدهای تحصیلی را به دنبال دارد.
واکاوی آسیب های اجتماعی پیش روی زنان زندانی شهرستان گرگان پس از آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی تجارب زیسته زنان زندانی شهرستان گرگان از حمایت های اجتماعی و بازسازی زندگی پس از زندان است. این پژوهش از نوع کیفی و با استراتژی پدیدارشناسی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختارمند و جامعه هدف، پانزده نفر از زنان زندانی آزادشده در شهرستان گرگان است که به طور قضاوتی هدفمند و تاحد اشباع نظری انتخاب شدند. اعتباریابی نتایج با معیارهای لینکلن و گوبا انجام شد. نتایج نشان داد که فرایند بازسازی زندگی پس از زندان، بدون درک و فهم پیش زمینه ها و شرایط زمینه ای که در گذشته و تجربه زندگی افراد دخیل است، قابل بررسی نیست. یافته ها نشان داد که بازسازی زندگی پس از زندان، فرایندی پیچیده و چندبُعدی است و زنان سابقه دار برای تکمیل آن نیازمند بازسازی فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی زندگی شان از جنبه های عینی و ذهنی هستند. تجربه زندگی در زندان، تبعات و پیامدهای مثبت و منفی متعددی نیز دارد که در بازگشت موفقیت آمیز زنان به جامعه یا شکست آنان در فرایند بازسازی مؤثر است.
تبیین پدیدارشناسانل تجارب زیستۀ نوجوانان ایرانی از امید به آینده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
381 - 392
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تبيين پديدارشناسانۀ تجارب زيستۀ نوجوانان ايراني از اميد به¬آينده بود. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی و جمعیت شرکت¬کنندگان شامل 17 نفر نوجوان که براساس نمونه¬برداری هدفمند به منظور انجام مصاحبه نیمه¬ساختاریافته انتخاب شدند و تـا رسیـدن بـه اشـباع نظری، جمـع¬آوری داده¬هـا ادامـه پیـدا کـرد. به منظـور تحلیـل داده¬هـا از روش کلایزی اسـتفاده شـد. تحلیـل داده¬هـا منجـر بـه شناسـایی 2 مضمون اصلي و 10 مضمون فرعي بود. مضمون¬هاي اصلي عبارتند از عوامل اميددهنده و عوامل نااميدکننده بود. مضامین فرعی نیز شامل امنيت رواني در خانواده، مثبت¬نگري و هدفمندي، مهاجرت، گروه دوستان، شرايط اجتماعي، وضعيت¬اقتصادي، محدوديت¬ها، رسانه و مقايسه¬گري، بي¬هدفي و بي¬انگيزگي و آينده شغلي بودند. نتایج حاکی از آن بود در جهت ایجاد و افزایش امیدواری به آینده در نوجوانان بایستی نوجوان، خانواده و جامعه تصمیم¬گیری و برنامه¬های منسجمی را اتخاذ نمایند.
بررسی پدیدارشناختی تحول خانواده در دوران پاندمی کرونا: نمونه موردی شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات اسلامی ایرانی خانواده سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
21 - 37
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خانواده نخستین بستری است که ذخیره واژگانی، اندوخته های فرهنگ و تمدن و ارزش های اخلاقی را به فرد انتقال می دهد. از همین رو خانواده محمل اولیه شکل گیری معنا محسوب می شود، و در خط مقدم وقایع عظیم و تحولات فرهنگی قرار دارد. یکی از مهم ترین وقایع مهم عصر حاضر که همه عرصه های زندگی بشر به ویژه نهاد خانواده را دستخوش تغییر ساخت فراگیری پاندمی کرونا بود. در جریان فراگیری کرونا خانواده ایرانی معنایی متفاوت از چیزی پیدا کرد که طی دهه های قبل صورت بندی شده بود. مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی تحولات معنای خانواده در دوران همه گیری کرونا و تغییرات آن است. روش: ازآن جاکه بررسی کیفی به صورت گسترده و پرداخت آن در مقیاس های کلان ممکن نیست تمرکز مطالعه حاضر به صورت خاص بر شهر تهران متمرکز است. در این مقاله از روش پدیدارشناسی توصیفی (استعلایی) استفاده شده است. نمونه گیری این تحقیق به صورت نظری بوده است بدین صورت که نمونه های این تحقیق 17 خانوار بوده اند که در سال های 1399 تا 1400 از میان خانواده های ساکن مناطق مختلف شهر تهران انتخاب شده اند. روش جمع آوری داده ها نیز مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است و داده ها با روش کدگذاری به شیوه موستاکاس تحلیل شده اند. یافته ها: مبنای تحلیل یافته های کیفی این تحقیق می توان تحول خانواده را در دوران همه گیری کرونا به شرح زیر صورت بندی کرد: بازسازی خانواده (به دو شکل پویا و پذیرا)، آشکارسازی چهره های پنهان خانواده، گسست در میان اعضا، مجازی شدن کاکردهای خانواده، بازاندیشی در ارزشهای خانواده. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که پاندمی کرونا با واداشتن افراد به بازاندیشی عمیق در ساختار، ارزش ها و کاکردخانواده در پی تحول در شبکه روابط، قرنطینه، گسترش استفاده از فضای مجازی، ترس از مرگ و بحرانی شدن زندگی روزمره باعث تغییرات عمیق در مفهوم و عملکرد و انتظارات خانواده شد و تجربه ای متفاوت از زندگی خانوادگی را شکل داد که با افشاگری از موارد نادیده گرفته یا انکار شده درون خانواده بود.
پدیدارشناسی تفسیر قرآن کریم: تحلیلِ مقوله تاریخمندی تفسیر قرآن با تأکید بر رویکرد هستی شناسی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
437 - 455
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات بنیادین در حوزه تفسیر قرآن، بحث «تاریخمندیِ تفسیر» قرآن است. اندیشمندان اسلامی در سال های اخیر، مسأله «تاریخمندی قرآن» را مورد توجه قرار داده اند. وجه ناگفته ای که در کلام پیروان نظریه تاریخمندی قرآن قابل پی جویی است، دل ناگرانیِ ایشان درباره غفلت انسانِ مسلمان از مسائل نوپدید جهانِ خود، و فهمِ آیات قرآن، صرفاً از بستر نزول آیات است. مارتین هایدگر، فیلسوف پدیدارشناس، مساله تاریخمندیِ تفسیر را از نظرگاهی ویژه و ذیل پرسش از مساله «هستی»، مورد تأمل قرار داده است. «هستی»، چرخه ای همواره پویا و پیش رونده است که از هرگونه سکون و ایستایی گریزان است. اما هستی را صرفاً به واسطه «انسان» می توان فهمید، زیرا او تنها پرسشگر هستی است و به عنوان تنها موجودِ تاریخمند، در ذات خود هستنده ای پویا و تعالی جوست. ازمنظر پدیدارشناسی، «تاریخمندی متن»، تنها در پرتو «تاریخمندی تفسیرِ متن» قابل تبیین است؛ زیرا متن، تنها به واسطه تفسیر، معنای خود را آشکار می نماید؛ اما از آن رو که تفسیر، فرآورده فهم انسان است، فهم تاریخمندیِ تفسیر نیز پیشاپیش، معطوف به دریافتِ وجه «تاریخمندیِ مفسرِ متن» است. پژوهش حاضر، درصدد تبیین مسأله «تاریخمندیِ تفسیرِ قرآن» به سیاقی پدیدارشناسانه است. از این رو با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تأکید بر الگوی فکری-فلسفیِ هایدگر، نقشِ تاریخمندیِ مفسر را در تاریخمندیِ تفسیر مورد بررسی قرار می دهد. از نگاه هستی شناسی، مساله مورد بحث هنگامی به نتیجه خواهد رسید که تاریخمندی تفسیر، هم راستا با تبیین ساحت هایِ تاریخمندانه هستی مفسر، که شامل«واقع بودگی»، «هرروزگی» و«طرح افکنی و امکان» است، مورد بحث قرار گیرد.
پدیدارشناسی کاربردی: چرا نادیده انگاری اپوخه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
147 - 177
حوزههای تخصصی:
این پرسش که آیا پژوهش و تحلیل دقیق پدیدارشناختی ما را ملزم به استفاده و اجرای اپوخه و تحویل می کند، هنوز در چارچوب فلسفه پدیدارشناختی بحث نشده است. این پرسشی است که غالبا در تحقیقات کیفی نیز با شور و حرارت مطرح شده است. به ویژه آمدئو جورجی اصرار نموده است که هیچ تحقیق علمی نمی تواند مدعی وضعیت پدیدارشناختی شود مگر اینکه با گونه استفاده و اجرای اپوخه و تحویل مستحکم شده باشد. جورجی تا حدی این ادعا را بر اساس ایده های استوار می سازد که در تالیفات روان شناسی پدیدارشناختی هوسرل پی افکنده می شوند. در مقاله حاضر ایده های هوسرل را مورد بحث قرار می دهم و استدلال خواهم نمود، در حالی که اپوخه و تحویل برای پدیدارشناسی استعلایی حیاتی محسوب می شوند، (اما) مساله ی بسیار پرسش برانگیز اینست که آیا آن ها برای کاربردهای غیر فلسفی پدیدارشناسی نیز همین گونه تعیین کننده اند.
آیا برگسون پدیدارشناس است؟ مطلقِ داده شده و تضایف اندیشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتقاد همیشگی پدیدارشناسان از فلسفه برگسون این بوده که او با وجود آفرین انگیزی در میانه راهِ پدیدارشناسی از پیمودن طریق درست بازمانده و سرانجام در نوعی رئالیسم ساده انگارانه متوقف شده است. از سوی دیگر، رئالیست ها نیز هرگاه خواسته اند فلسفه برگسون را نقد کنند آن را نوعی تضایف باوری شمرده اند که با پدیدارشناسی، نه به صورت ماهوی، بلکه تنها به کمابیشی و در درجه تفاوت دارد. رئالیسم و تضایف باوری دو سوی متقابل بوده اند که فلسفه برگسون گاه به این و گاه به آن بازبرده شده است. از این رو، پاسخ به پرسش از این که برگسون پدیدارشناس است یا نه ناگزیر باید پاسخ به این پرسش نیز باشد که آیا او، آن گونه که پدیدارشناسان می انگارند، رئالیست نیز هست یا نه. بدین سان، پرسش این نوشته آن است که آیا اندیشه برگسون را می توان از گونه تضایف باوری و نوعی پدیدارشناسیِ نارس به شمار آورد یا باید آن را دارای تفاوت ماهوی (نه درجه ای) با پدیدارشناسی شمرد؛ و نیز اگر فلسفه برگسون را نمی توان از گونه پدیدارشناسی دانست، آیا ناگزیر باید اندیشه او را همنوا با بعضی پدیدارشناسان نوعی رئالیسم خام دستانه دانست یا نه. یافته این نوشته آن است که برگسون با اندیشه مطلق داده شده از این دوگانه درگذشته و هر دو را دربرگرفته است.
زندگی مردابی؛ تجربۀ زیستۀ زنان در مواجهه با طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
131-165
حوزههای تخصصی:
زندگی زوجین در مواجهه با طلاق عاطفی وجوه پنهان بسیاری داشته و با رنج های بیشماری همراه است؛ دراین میان تجربه ی زنان به دلیل موقعیت فرودستشان، پیچیده تر و رنج آن ها، افزونتر است. از این رو مطالعه ی حاضر در صدد است تا تجربه ی زیسته ی زنان از طلاق عاطفی را واکاوی و روایت کند. روش پژوهش حاضر، کیفی و بر پایه استراتژی پدیدارشناسی می باشد. روش نمونه گیری، هدفمند بوده و داده ها از طریق مصاحبه عمیق با زنان درگیر با پدیده طلاق عاطفی که به مراکز مشاوره خانواده شهر بندرعباس مراجعه نموده اند، جمع آوری شده است. فرایندهای داده کاوی، به هشت مقوله رسیده است: روان متلاطم و در هم شکسته؛ زندگی خشونت بار و زیست دلهره آور؛ پیکرهای بی جان؛ زندگی خالی از عاطفه؛ خیانت، تیر خلاص به زندگی؛ خرده رنج های پایان ناپذیر؛ بدن های یخ زده ی دور از هم و زندگی سیزیف وار که تجربه زیسته زنان را بازنمایی می کنند. در نهایت مقوله ی نهایی به یک زندگی مردابی اشاره دارد؛ مردابی مملو از سیاهی و خشونت که زنان را به رغم تقلای فراوان برای رهایی از آن، بیش از پیش در کام خود فرو می برد.
تاملی پدیدارشناسانه در مدارس ترکیبی روستایی دورۀ ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه زنان سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
133-164
حوزههای تخصصی:
مدارس در ایران بر پایه تفکیک جنسیت به دو دسته دخترانه و پسرانه تقسیم می شوند اما در مناطق روستایی و کمتر برخوردار که تعداد جمعیت دانش آموزان کافی نباشد، مدارس ترکیبی تاسیس می شوند. پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجارب زیسته معلمان و دانش آموزانی که با فضای مدارس ترکیبی روستایی دوره ابتدایی درگیر بودند، در چارچوب رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. میدان پژوهش شامل کلیه معلمان و دانش آموزان دوره ابتدایی استان قزوین بود که در مدارس ترکیبی روستایی این استان مشغول بودند. به این منظور 12 نفر از معلمان و 10 نفر از دانش آموزان با نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند و به کمک مصاحبه نیمه ساختاریافته که با معلمان و دانش آموزان انجام شد، داده ها گردآوری و تجزیه وتحلیل داده ها نیز با راهبرد هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدارس ترکیبی روستایی دوره ابتدایی دارای فرصت های آموزشی، ارتباطی و پرورشی می باشند و در عین حال با دغدغه های فرهنگی، چالش های مدیریتی و همسالان دست به گریبان هستند. به باور شرکت کنندگان این پژوهش با آن که چالش های مدارس ترکیبی شرایط را برای دختران نسبت به پسران دشوارتر می کند، این مدارس با ارائه محیطی شبه واقعی در آماده سازی دختران و پسران برای ورود به بزرگسالی موفق عمل می کنند.
مطالعه پدیدارشناسی از بازنمایی معنایی تجربه فراغت در میان دختران نوجوان طبقات اجتماعی مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوقات فراغت فرصت خوبی برای خودشکوفایی، تجربه آزادی شخصی، بیان اجتماعی، روابط و تعاملات اجتماعی محسوب می شود و اهمیت آن به حدی است که رضایت از آن عامل مهم و مؤثری در تجربه رضایت از زندگی به شمار می رود. لذا، پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی به مطالعه کیفی احساسات و ادراکات دختران نوجوان طبقات اجتماعی مختلف شهر تبریز درباره فراغت پرداخته است. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی بوده و برای این منظور، با 45 دانش آموز دختر از طبقات اجتماعی ضعیف، متوسط و مرفه مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و داده های به دست آمده به روش هفت مرحله ای کلایزی و به صورت دستی تحلیل شد. یافته های پژوهش بیان گر آن است که دانش آموزان از اوقات فراغت مناسب و برنامه ریزی شده ای برخوردار نیستند؛ متناسب با درک آنان، پنج مقوله اصلی شامل تحصیلی، خانوادگی، ساختاری، وابستگی مذهبی و عوامل اجتماعی – فرهنگی شناسایی شد که دربرگیرنده مفاهیم متعددی مشتمل بر سیزده خرده مقوله هستند. استفاده از نتایج حاصله در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های با هدف بهینه کردن اوقات فراغت گروه های مختلف اجتماعی به ویژه دختران نوجوان، مفید خواهد بود.
واکاوی ادراک دانشجو معلمان نسبت به محتوای یادگیری در شبکه های اجتماعی: مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳۹
244 - 223
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی محتوای یادگیری دانشجو معلمان در شبکه های اجتماعی و ادراک آن ها نسبت به اعتبار محتوای به اشتراک گذاشته شده در این شبکه ها بود. روش این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسانه بود. جامعه پژوهش کلیه دانشجو معلمان رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان شهرستان بیرجند بود که در سال تحصیلی 1399-1400 مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری هدفمند و تا اشباع نظری داده ها با 15 نفر (7 نفر مرد و 8 نفر زن) از این دانشجو معلمان مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و داده های حاصل با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت. برای پایایی داده ها از روش توافق بین کدگذاران و برای روایی یافته ها از روش بازنگری توسط متخصصان استفاده شد. یافته ها نشان داد که محتوای یادگیری دانشجو معلمان در شبکه های اجتماعی شامل محتوای مرتبط با دانشگاه (رشته محور، مهارت محور و زبان انگلیسی)، مدرسه (روش تدریس، مدیریت کلاس و محتوای دوره ابتدایی) و اطلاعات عمومی (اخبار، اطلاعات پزشکی و اطلاعات فناورانه) است. همچنین دانشجو معلمان نسبت به محتوای به اشتراک گذاشته شده در شبکه های اجتماعی دیدگاه مثبتی ندارند و ازنظر آن ها، محتوای موجود در شبکه های اجتماعی، نامتناسب، غیر موثق و ناقص است. بر این اساس پیشنهاد می شود که دانشگاه فرهنگیان با ارائه محتوای معتبر، طبقه بندی شده و متناسب با هر رشته تحصیلی در شبکه های اجتماعی به توسعه حرفه ای دانشجو معلمان و نگرش مثبت آن ها به محتوای این شبکه ها کمک کند.
مطالعه پدیدارشناختی تجربه زیسته همسران طلاب از سبک زندگی طلبگی (مورد مطالعه همسران طلاب ساکن پردیسان قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
251 - 275
حوزههای تخصصی:
طلاب و روحانیان یکی از گروه های مرجع به شمار می روند که فراتر از الگوهای کلامی، کنش های آنان نیز به مثابه الگوهای رفتاری در سبک زندگی دینی مورد توجه بخشی از مردم قرار می گیرد؛ بنابراین مطالعه زندگی آنان می تواند حائز اهمیت باشد. تحقیق حاضر با رویکرد پدیدارشناختی و با هدف شناخت معنای زندگی طلبگی در تجربه زیسته همسران طلاب انجام گرفته است. روش نمونه گیری، هدفمند بوده و با 17 نفر از همسران طلاب، مصاحبه نیمه ساختاریافته با رویکرد همدلانه انجام شده است. به منظور غنابخشی بیشتر، گذشته از پرسش پیرامون کلیت سبک زندگی طلبگی، ابعاد زندگی طلبگی به پنج بخش تحصیل، اخلاق، تبلیغ، تلبس و شهریه تقسیم و پرسش هایی نیز درباره هر یک از این ابعاد مطرح شد. بنا بر یافته های تحقیق، می توان دو کلان معنا را در تجربه زیسته همسران طلاب درباره زندگی طلبگی به دست آورد؛ در گروهی «معنویت» و در گروه دیگر، «محدودیت» معنابخش زندگی طلبگی است. این دو معنای کلان، در هر یک از پنج بعد سبک زندگی طلبگی نیز سریان دارد و به تناسب، به هر یک معنایی متفاوت می بخشد.
مولفه های ادراک معنایی فرامکان: خوانشی پدیدارشناسانه از مراکز نمادین تاریخی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۳
35 - 50
حوزههای تخصصی:
آرمانشهر ایرانی _اسلامی اصفهان واجد مراکز تاریخی نمادینی بوده که مبتنی بر جهان بینی های عقلی، نقلی و شهودی شکل گرفته اند. میدان کهنه، بازار و نقش جهان در ترکیبی پیوسته، وابسته و همبسته با هم این مجموعه مرکزی را شکل داده اند. وجهی که جامعه پذیری جمعیت و حضور پذیری حکومت، اصناف، امت و مذهب را در مکانی همچون مرکز فراهم ساخته و به یگانگی می کشاند. پرسش اینجاست که نظام معنایی عمیق یا معنوی این مجموعه مرکزی با کدام مؤلفه ها برای انسان ها _ با هر نگرش و جایگاه وجودی _ ادراک پذیر و قابل دریافت می شود؟ هدف، فرارفتن از ادراک حسی و دسته بندی دریافت معنایی از مراکز نمادین تاریخی بر پایه اوج فهم معنایی مشترک افراد است. بازخلق چنین فضاهایی بدون حصول مؤلفه های ادراک معنایی و معنوی ممکن نیست. روش پژوهش پدیدارشناسی هرمنوتیک است که از رویکردهای تاریخی _ تفسیری و راهبرد مورد پژوهی عمیق درونی بهره می برد. کشف جوهر مشترک تجربه زیسته افراد از طریق طبقه بندی و تحلیل اطلاعات بر پایه مرور سیستماتیک متون و مشاهدات میدانی استوار بوده است. بر پایه نتایج حاصل از پژوهش، مجموعه مرکز نمادین تاریخی شهر اصفهان بر پایه زبانی با منش کالبدی _ فضایی، از مبدأ میدان کهنه شروع شده، مسیر بازار را می پیماید و به مقصد نقش جهان می رسد. در این گذر و گذار از مبدأ به مقصد، دریافت معانی با ارجاع به مؤلفه های پایداری فرازمینه ای، رویداد فراعملکردی _اجتماعی، موضع فراریخت شناسی، سیماشناسی فرادیداری و گونه شناسی فرافضایی بیشتر قابل ادراک می شود. فرایند بازخلق مراکز نمادین کهن ایرانی در کشاکش مؤلفه های ادراک معنایی بیشتر رخ می دهد، اگر تجربه زیسته "تهی از هر" بتواند از موقعیت پیرامونی آگاهی به مرکز سیر کند. این وضعیت با عاملیت یافتن بیشتر وجوه نمادین (به نسبت شمایلی) مکان همچنین کنش شدنی (به نسبت بودنی) ناظر در فضا افزایش می یابد. در این حالت، ادراک معنایی در اوج خود به یگانگی کنشگران در فضا منتهی می شود.
رابطه پدیدارشناختی بدن و فضا در تئاترهای بدن محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
25 - 54
حوزههای تخصصی:
بدن بازیگر به عنوان عنصر قالب و بستر اصلی فرایند خلق رویدادها به شمار می رود شاخه های مختلف تئاتر معاصر خصوصاً رویکردهای متنوع تئاترهای بدن محور، پرفورمنس آرت، بادی آرت، هنر محیطی و هنر تعاملی به کار می رود و فضاسازی و درک مفهوم فضا و شیوه ارتباط بازیگران با فضای پدیداری تمرین یکی از مهم ترین پارامتر های این شیوه های اجرایی به شمار می رود؛ برای پرداختن به سویه های پنهان مانده مفهوم فضا با توجه به اهمیت روزافزون رویکردهای میان رشته ای، می توان از پدیدارشناسی به مثابه رویکردی روش شناختی برای فهم فضا و مواجه بازیگران با فضای پدیداری در تئاترهای بدن محور بهره جست. مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی می توان مواجه محض و بدون پیش فرض قبلی بازیگران با روند تمرین ها برای درک فضای زیسته تمرین را تبیین کرد. این مقاله با روش پدیدارشناسی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی، درصدد پاسخ به این سؤال است که پدیدارشناسی چگونه رابطه بازیگران با فضا در تئاتر های بدن محور را صورت بندی می کند؟ مبتنی بر رویکرد پدیدارشناسی مواجه بازیگر با فضا در تئاتر های بدن محور کیفیت های فضایی و ادراک بدنمند بازیگران را به شکل خاص و ویژه ای با یکدیگر درهم تنیده توصیف می کند. به بیان دیگر نمی توان رویدادها به دست آمده در فرایند تمرین را در محیطی جدا از جهان پیرامونی اجراگران و مکان تمرین موردبررسی قرارداد. درنتیجه تجربه زیسته اجراگران خارج از حیطه اختیار و فهم خردمند آنها متناسب با درک بدنمند اجراگران و احساسات چندگانه و چندوجهی آنها در نسبت با فضای پدیداری و اتمسفر شکل گرفته پیرامون آنها در محیط تمرین مورد توجه قرار می گیرد.
واکاوی عناصر ادراک بصری در معماری اسلامی با رویکرد تداعی گری ذهنی
منبع:
مطالعات هنر سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷)
107 - 123
حوزههای تخصصی:
معماری اسلامی با زبان بی بدیل خود، از دیرباز به عنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای ارتباطی و انتقال مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و مذهبی بوده است. مقاله حاضر با ارزیابی جامع متغیرهای مشتق از معماری اسلامی از جمله تقارن، تمرکز، ترکیب و تکامل، به بررسی تأثیر این متغیرها بر میزان تداعی گری و به یادماندنی بودن بناهای معماری اسلامی می پردازد. در این پژوهش، با ترکیبی از روش کمی و کیفی که شامل پرسش نامه ای تصویری بود، به واکاوی نظرات آزمودنی ها منطبق بر فرم های ادراک بصری و تحلیل آن ها پرداخته شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده های پرسش نامه نشان می دهد که ترکیب سه شکل ایستا با یکدیگر دارای بیشترین میزان به خاطرسپاری و تداعی گری (82%) است یا به طور خاص و در حالت (کلیت نامتقارن و حضور خردتقارن ها). اگرچه این عامل از ارزش ویژه نسبتاً کمی برخوردار است؛ اما درصد به خاطر سپاری آن بیشتر از حد انتظار (70%) بدست آمده است. نتایج این پژوهش می تواند در طراحی بناهای جدید معماری با کاربری های مختلف و درک بهتر از تأثیر آن بر ذهن و روان انسان مؤثر باشد.
بررسی پدیدارشناختی جنسیت در میانه سنتِ فرهنگیِ ورزا جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
167 - 192
حوزههای تخصصی:
مردم بومی شمال، سامان دهی نبرد خونین دو گاو نر را ورزاجنگ می نامند و تحت عناوینی مثل پاسداشت بازی محلی، سنت، حفظ فرهنگ و صیانت از هویت بر تداوم آن اصرار دارند. طی چند سدیه اخیر این فرهنگ نامتعارف با دگرگونیِ ساختارهای اجتماعی، دچار تغییرات شگرف شد اما هستیه اصلی آن یعنی «جنگیدن دو گاو نر» همچنان باقی مانده است. برخی از محققان دانشگاهی نیز در حمایت از ابعاد اقتصادی، بر توسعیه آن به منظور جذب سود و عواید مالی برای میزبان، جاذبیه گردشگری و توریسم و انسجام اجتماعی تأکید می نمایند. هرچند از گذشته تاکنون در ایران بسیاری از سیاحان و تاریخ نگاران، این پدیده را یک بازی نامیده اند اما آرمانِ حضور خرد در زندگی فردی و اجتماعی، ما را بر آن می دارد، بازی ای را زیبا تلقی کنیم که در کارکردهایِ خود، هماهنگ با زندگی باشند. این نمایش که جنسی از تأمین معاش نامتعارف را در خود دارد نیمی از کنشگرانِ خود (زنان) را انکار می کند. قصد ما از پرداختن به این موضوع، نه تلاش برای وارد کردن زنان به این کارزار، بلکه آسیب شناسی انتقادی آن می باشد . از این رو، پرسش محوری این است که فقدان حضور زنان در این مراسم گویای چه نوع مناسباتی است؟ بنابراین، با زیست تجربی میان کنشگران موصوف و اتخاذ استراتژی موستاکاس در پدیدارشناسی به مثابه روش، سعی نمود برای پرسش های فوق پاسخی درخور بیابد؛ نتیجیه کار این شد که پدیدیه ورزاجنگ در استمرار سنت فرهنگی گذشته و در امتداد برجسته سازی سنت های جاری در جامعه ، به رغم تحولاتی که داشته، به آستانه یک بازی اجتماعیِ انسجام ساز نزدیک نشده است.