مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
آزادی
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۸۹)
75 - 96
حوزه های تخصصی:
عبارتِ فاعل از «توانایی انجام فعل به گونه دیگر» برخوردار است، به چه معناست؟ مباحث بسیاری در فلسفه معاصر درباره معنای این عبارت مطرح شده است. جی ای مور در کتاب اخلاق استدلال کرده است که فاعل از توانایی انجام فعل به گونه دیگر برخوردار است تنها اگر به گونه دیگر انتخاب کرده باشد. نخستین بار آستین ردیّه ای بر تحلیل شرطی مور نگاشته و معتقد شد که دسته ای از جملات با ظاهر شرطی اگر-آن گاه به معنای واقعی شرطیه محسوب نمی شوند؛ مثل این گزاره که «می توانستم به گونه دیگر عمل کنم اگر آن گونه می خواستم». پس از او، چیزم و لرر تلاش کرده اند هرگونه تحلیل شرطی از عبارت «S می تواند X را انجام دهد» را رد کنند. به نظر آنها گزاره هایی با قالب «اگر C محقق باشد، S عمل X را انجام خواهد داد «با گزاره S» می تواند عمل X را انجام دهد» هم معنا نیست. بروس آون معادله بالا را معادله ای درست می داند و معتقد است که استدلال چیزم و لرر حاوی نوعی مصادره به مطلوب است. در این مقاله ضمن مروری بر این بحث، مدعای دو طرف را بررسی کرده و خواهم گفت که اشکال های بروس آون قانع کننده نیستند.
بررسی رابطه تکمیلی میان آزادی و عدالت اجتماعی با تاکید بر قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عدالت و آزادی از دغدغه های همیشگی بشری در حیات سیاسی- اجتماعی بوده است. با توجه به آن که گاه پنداشته می شود که میان آن دو، تقابل یا چالش است، فهم و بررسی رابطه آنها اهمیت بسیار دارد. هدف مقاله، پاسخ به این پرسش است که با توجه به آیات و منطق قرآن کریم، چه رابطه ای میان عدالت اجتماعی و آزادی وجود دارد. برای پاسخ، بر این امر تاکید شده است که با در نظرگرفتن مفهوم محوری احقاق حق در عدالت اجتماعی و با فراگیر شدن آن در جامعه، افراد به حقوق شایسته و بایسته خویش، دست می یابند و یکی از بزرگ ترین آن حقوق، آزادی است که با حضور عدالت، استیفا می شود. این نسبت را می توان با توجه به سخن الهی، در مصادیقی مانند رهایی از حاکمیت طاغوت و استثمار، اجرای احکام و دستورات الهی، محوریت قانون الهی، شورا، امر به معروف و نهی از منکر، رصد و پی جویی کرد. بی اعتنایی به عدالت، بی اعتنایی به آزادی است و بدون آزادی، همه حصه های عدالت در جامعه تامین نمی شود. این بررسی با توجه به روش تحلیلی انجام شده است.
بیداری اسلامی پیرامون لیبرالیسم؛ اشتراک ها و افتراق ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بیداری اسلامی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۰
99 - 118
حوزه های تخصصی:
از منظر لیبرالیسم، هیچ عقیده ای حق مطلق نبوده و آزادی بالاترین ارزش انسانی است. برخی نظریه پردازان این مکتب نظیر جان لاک، ایمانوئل کانت و جان استوارت میل معتقدند هر یک از انسان ها در زندگی خود آزاد بوده و معیار آنها برای آزادی، آسیب نرساندن به حریم دیگران است. از سویی دیگر، در مبانی دین اسلام، آزادی وسیله است نه هدف و نیز حدود آزادی در شرع تعیین می گردد که در آن، مصالح انسان ها به ویژه مصالح اخروی نیز مورد توجه است. مساله اصلی این مقاله که با روش توصیفی-تحلیلی نگارش شده این است که گر چه برخی از مبانی لیبرالیسم نظیر عدالت، اختیار و آزادی در مبانی دین اسلام نیز مورد تایید و تاکید می باشد، ولی تفاوت هایی بنیادین در مفاهیمی نظیر حکومت، قانون، حقیقت، حریم خصوصی، تفکر و بیان، زندگی دنیوی و محدوده شناختی انسان ها میان آن دو وجود دارد که در این نوشتار ارائه می گردد.
کرامت مداری، راهبرد تعادل بخش میان امنیت و آزادی در گفتمان سیاست جنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی روابط موجود بین دو موضوع مهم مانند امنیت و آزادی و تبیین نسبت این دو با یکدیگر، مسئله ای است که در گفتمان سیاست جنایی از لحاظ تئوریک و کاربردی بسیار با اهمیت تلقی می شود، زیرا حفظ آن ها در تمام ابعاد و عدم تعرض به حریم خصوصی، همگی از حقوق ضروری افراد در جامعه و از اهداف غایی هر سیاست جنایی محسوب می شوند. از جهت دیگر تأثیر و تأثّر فراوانی که این دو مفهوم بر یکدیگر و بر انتخاب راهبردهای هر سیاست جنایی از لحاظ شکل و محتوا می گذارد، تدقیق در مناسباتِ این مصالح را، اجتناب ناپذیر نموده است. الگوهای متداول سیاست جنایی با توجه به تزاحمات موجود میان عناصر سازنده، غالباً با رجحان یکی و مرجوح دانستن دیگری، و یا با مطرح نمودن نظریه توازن، به رفع تنش پرداخته اند. لذا بر مبنای میزان توجه هر نظام سیاسی به این دو مفهوم در عرصه کنترل و مدیریت جرائم، شاهد گونه هایی از سیاست جنایی هستیم که در میان دو گونه امنیت مدار و آزادی محور در نوسان بوده و هر یک با توجیهاتی، منعکس کننده اهداف متولیان و کارگزاران خود می باشند. این نوشتار در روشی توصیفی و با بررسی این دو مفهومِ تأثیرگذار بر نوع و مدل سیاست جنایی، با توجه به ظرفیت های فراوان عنصر «کرامت انسانی» و «عدالت» از جمله مورد وفاق، فطری، جامع و قابل فهم بودن، خوانشی کرامت مند و عادلانه از سیاست جنایی را ارائه می دهد که در واقع غایتِ کاربردی دو مفهوم قبلی و راهبرد رفع تزاحم و ایجاد تعادل تلقی می گردد. بر این اساس، کرامت انسانی به مثابه مجموعه ای از حقوق غیر قابل سلب و انتقال است، که مبتنی بر عدالت، سنجه، محور و میزان تعادل بخش بین سایر مصالح در سیاست جنایی را سازماندهی می نماید. در این مدل، کرامت مبتنی بر عدالت به عنوان سنجه تعادل بخشی است که می تواند در الگویی با عن وان «سیاست جنایی کرامت مدار یا سیاست جنایی متعالیه» تحت تأثیر مفهوم اساسی «عدالت کریمانه» فرایند تعادل بین امنیت و آزادی را شکل دهد.
بررسی دو مفهوم آزادی و قانون در منظومه خسرو وشیرین نظامی با الهام از نظریه گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این پژوهش بررسی حضور یا فقدان دو مقوله ی آزادی و قانون در منظومه ی خسرو و شرین نظامی است و ما کوشیده ایم از رهگذر بررسی دقیق منظومه ی خسرو و شیرین نظامی و قرار دادن این مفاهیم در منظومه فکری او نشان دهیم، علل اصلی ظهور یا غیبت مقولات مذکور در این داستان چیست. لوسین گلدمن در بررسی مفاهیم جامعه شناختی رمان از نظریه معروف ساختگرای تکوینی بهره برده است و ما ضمن وقوف کامل از این نکته که بررسی گلدمن معطوف به رمان در جامعه ی سرمایه داری است، برآنیم تنها با الهام از شیوه او ، به بررسی مسایل اجتماعی در داستان عاشقانه ی خسرو و شیرین نظامی بپردازیم و مشخص کنیم که فضای خودکامگی در جوامع شرقی به خصوص در جامعه ی ایران، ظهور مفاهیم مردم سالاری را به تعویق انداخته است؛ به عبارتی دیگر اگر گلدمن ساختار جامعه سرمایه داری را بررسی می کند، در این پژوهش با الهام از شیوه ی گلدمن و با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای ساختار جامعه خودکامه را در منظومه ی مذکور مورد مداقه قرار می دهیم.
تبعیت از قانون به مثابه روشن نگری از دیدگاه کانت و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلاسفه بزرگ از نظریات عمیقی در عموم حوزه های مختلف فلسفی ازجمله در قلمرو جامعه و سیاست برخوردارند که ریشه در مبنای فکری و فلسفی ایشان دارد. با نظر به این مهم، این مقاله موضوع تبعیت و صیانت از قانون را از منظری فلسفی موردنظر قرار داده است. در راستای نیل به این هدف، پژوهش حاضر به مقایسه اجمالی دیدگاه کانت در تبعیت از قانون که آن را در بحثی که در مقاله «در پاسخ به سؤال روشن نگری چیست؟» آورده است و دیدگاه سقراط که در رساله کریتون افلاطون در گفت وگوی با نوموس بیان شده است می پردازد. این مقاله مدعی است که به رغم تفاوت های قابل ملاحظه ای که در مبانی اندیشه فلسفی این دو اندیشمند مشهود است، به نظر می رسد در مسیله تبعیت از قانون در دو مقام نظر و عمل به یکدیگر نزدیک شده اند.
نگرشی به مبانی دینی و اخلاقی مفهوم «حق» در دیدگاه کانت و علامه جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علامه جعفری با اشاره به اصول بنیادین و جهانی حقوق بشر، بر آن است که ادیان الهی و در رأس آن، اسلام، نقطه اوج حقوق انسانی هستند. جامعیت اسلام در تبیین حقوق و تکالیف از نوع نگاه آن به انسان به عنوان «انسان کلّی» در قالب «چهره جهانی» مشهود است. ایشان با اشاره به ریشه های فطری و طبیعی مبانی اصلی و پنجگانه حقوق جهانی بشر، بر این باورند که حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، توافقی «هشتاد درصدی» دارند. اسلام نیز بر اصول حق حیات، کرامت انسانی، تعلیم و تربیت، آزادی و تساوی تأکید دارد و در مواردی، از جمله نگاه ویژه اسلام به تعریف و ارزش انسان ها اختلاف بیست درصدی دارند. اما در کانت، قواعد حقوق بشر، همان قواعد «پیشینی» عقل عملی هستند. کانت مطلق انگارانه از «جهان شمولی» حقوق بنیادین سخن می راند. علامه ضمن پذیرش حقوق مذکور، بر لزوم تعدیل آن بر مبنای توجه به هنجارهای سایر فرهنگ ها تأکید می ورزد. حقوق بشر کانتی، در عین پیشینی بودن، ریشه در عقل دارند، نه وحی؛ چراکه از متن پروتستانتیزمی سر برآورده اند که به عرفی و دنیوی شدن دین انجامیده است. آرمانشهر کانت در قالب «جامعه مشترک المنافع»، محصول چنین رویکردی است. حقوق بشر کانتی، شریعت زدایی شده است و اخلاقی محض است. این در حالی است که حقوق مدّ نظر علامه جعفری، در عین اخلاق محوری، برآمده از وحی و منطبق با شریعت هستند. نوشتار حاضر با محوریت مفهوم حق، به نقاط اشتراک و افتراق علامه و کانت خواهد پرداخت.
بررسی جایگاه مسأله ی شر در آثار داستایفسکی و تحلیل پاسخ های او به این مسأله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶۸
85 - 108
حوزه های تخصصی:
تلاش برای پاسخ گویی به مسأله ی شر که یکی از مهم ترین برهان های قابل اعتنا برای انکار وجود خداوند است، همواره برای متفکران و اندیشمندان خداباور چالشی مهم و بحث برانگیز بوده است. فیودور داستایفسکی نویسنده و اندیشمند بزرگ قرن نوزدهمی روسیه، ازجمله متفکرانی است که به منظور دفاع از نظام فکری خداباورانه ی خود، تلاش های دامنه داری را در راستای پاسخ گویی به این مسأله ی بنیادین صورت داده است. داستایفسکی درحقیقت کوشیده تا با بهره گیری از آزادی و اختیار انسان ها و همچنین ارائه ی تفسیری کارکردگرایانه از شرور موجود در عالم، پاسخ خود به این مسأله را صورت بندی کند. در این پژوهش تلاش کردیمدر کنار بررسی جوانب مختلف و بسترهای تأثیرگذار بر شکل گیری این پاسخ، با نگاهی حتی الامکان اصلاح گرایانه، به کنکاش درخصوص بخشی از انتقادات مهمی بپردازیم که بر آن وارد شده است. درنهایت نشان داده ایم که با توسعه ی برخی عناصر تشکیل دهنده ی این پاسخ و به روزآمدسازی و مدافعه ی از آن، که یکی از منسجم ترین و قابل اعتناترین راهکارهای ارائه شده برای حل مشکلات ناشی از وجود شرور در عالم را ارائه کرده است، می توان به آن پرداخت.
واکاوی فقهی _ حقوقی حق حبس و چالش های فراروی ماده ی 1085 قانون مدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش حقوق مدنی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
59 - 66
حوزه های تخصصی:
حق حبس در نظام حقوقی اسلام یک مزیت و به عنوان ضمانت اجرایی حقوق مالی زوجه در ازدواج است که می توان گفت از مصادیق مدرن رعایت حقوق بشر در جهت صیانت از حقوق مالکیت بانوان و آزادی آنان در امور مالی خویش محسوب می شود، چنان که به زن حق می دهد از ایفای وظایفش در مقابل شوهر امتناع کند تا زوج وادار شود با حفظ حق نفقه، مهریه ی معجل و معلوم او را به وی تسلیم نماید.مفاد ماده ی 1085 قانون مدنی ناظر به همین ضمانت اجراست ،لکن این ماده با چالشهایی مواجه است که مقاله ی پیش رو در صدد بررسی آنها است.از جمله ی چالشها این است که وقتی مهریه ها، گاه نجومی و از توان زوج خارج است اعمال این حق، اساس ازدواج و تشکیل خانواده را با تکانه های جبران ناپذیری مواجه می کند و عملا موجب حرج و ضرر می گردد که بدون شک این دو قاعده بر احکام و قواعد اولیه تضییق در جانب حکم ایجاد کرده و موجب می شود با پرداخت اولین قسط در مهریه های سنگین و خارج از توان زوج،زوجه را محکوم به تمکین از همسرش کند. در ضرورت این بحث همین بس که در عصر ما مقوله ازدواج و تشکیل خانواده دشوار گردیده و ضروری است تا با تحلیل قواعد و قوانین بتوان در عین صیانت از آزادی مالی زوجه تا حد امکان تشکیل نظام مقدس خانواده را تسهیل و موجبات تحکیم آن را فراهم کرد که کاری لازم و خدا پسندانه خواهد بود. نوع پژوهش این مقاله توصیفی تحلیلی است و حاصل مقاله مقید کردن ماده 1085 به قید عدم تمکین عام زوجه و قید قدرت پرداخت مهریه توسط زوج است که در غیر این صورت امتناع زوجه از انجام وظایفش غیر قانونی گردد.
تبلور آزادی در اشعار قهّار عاصی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
157 - 176
حوزه های تخصصی:
آزادی به عنوان یک مقوله هنجاری از زمان های بسیار دور تا امروز در گستره شعر و ادبیات فارسی با ابعاد گوناگون و وسیعی قابل بحث است. هر چه به زمان کنونی نزدیک می شویم، آزادی بارورتر و پررنگ تر دیده می شود. شعر و ادبیات معاصر فارسی افغانستان در دهه های اخیر، همگام با تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی، تجارب تلخ اشغال روس ها و جنگ های ویرانگر داخلی را به همراه داشته است؛ بنابراین آزادی به عنوان عنصر کلیدی در لابه لای اشعار قهّار عاصی، شاعر مشهور و معاصر افغانستان، در گستره ادبیات پایداری مطرح است و ابعاد وسیعی از آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی، آزادی فکری، آزادی میهنی و آزادی زنان را دربرمی گیرد؛ بدین لحاظ در این پژوهش کوشش شده است تا بن مایه های آزادی در اشعار قهّار عاصی از نظر گستردگی و عوامل مهمی که در اشعار او دخیل بوده است، مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
بررسی رابطه خودکامگی و آزادی در اسطوره سیاسی آنتیگونه سوفوکلس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
207 - 242
حوزه های تخصصی:
اندیشه سیاسی یونان باستان ریشه در اسطوره های این تمدن دارد. حرکت فیلسوفان یونانی، به ویژه در آتن، از جهان اسطوره به عقل گرایی به دنبال دگرگونی ها و تحولات این جامعه به وجود آمده است. در برخی دولت شهرهای یونان (در همین دوره)، حکومت پادشاهی و اشرافی به دموکراسی تبدیل و در برخی دیگر، مبدل به دیکتاتوری شده است. با توجه به این تحولات، اسطوره ها به ویژه در زمینه سیاسی تحول اساسی یافته و نوع تراژدی اسطوره سیاسی، در شکل تئاتر سیاسی در همین دوره تحول جامعه یونانی، به وجود آمده است. اسطوره سیاسی آنتیگونه ، از مهم ترین این تراژدی ها است که نبرد میان آزادی و خودکامگی را نشان می دهد و پیامدهای تراژیک آن را برای بقای دولت شهر، مردم و شخص حاکم روشن می سازد. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، تلاش می کند این نبرد را بر اساس تحولات سیاسی و اجتماعی دولت شهر آتن و جهان یونانی بررسی نماید.
الزام سیاسی در فلسفه سیاسی اسلام
منبع:
فرهنگ پژوهش زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۲ ویژه علوم سیاسی
5 - 30
حوزه های تخصصی:
الزام سیاسی در عمده متون و نوشته ها در ضمن بحث مشروعیت سیاسی مورد بحث قرار می گیرد. چرایی اطاعت پذیری و اینکه «چرا انسان ها باید از حاکم در جامعه اسلامی اطاعت کنند؟» از منظر فلسفه سیاسی اسلام با روشی توصیفی تحلیلی پاسخ داده می شود. توجیه الزام سیاسی در نظام های سیاسی گوناگون متفاوت است. هر نظامی بر اساس اعتقادات و اهدافی که از زندگی اجتماعی سیاسی دنبال می کند به نحوی این مسئله را توجیه می کند. دیدگاه های غیر دینی با اصولی مانند قانون طبیعی یا اراده انسانی در قالب؛ اختیارگرایی، غایت گرایی و وظیفه گرایی و در مقابل دیدگاه های مبتنی بر حاکمیت الهی با تاکید بر مرجعیت الهی در صدد توجیه و تبیین اطاعت پذیری از حاکم می باشند. رویکردهای مذهبی به ویژه اسلامی، الزام سیاسی را در قالب یک اندیشه ی وحیانی و مدعی سیاست ارایه می کنند و عمل درست را با توجه به محتوای دینی توجیه می کنند، در چنین حالتی الزام سیاسی به گونه ای الزام دینی می باشد؛ یعنی تعهد و تکلیف فرد به متابعت از حاکمیت الهی و قوانینی که از سوی یک مرجع ماورایی طبیعی و توسط واسطه ای به مردم ابلاغ گشته است. در فلسفه سیاسی اسلام، با بیان مبانی؛ خداشناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی و گره زدن آْن ها به یکدیگر لزوم اطاعت از حاکم الهی اثبات می شود. با توجه به خصوصیات انسانی و اجتماعی نوع بشر، اثبات حقانیت حاکمیت الهی با براهین عقلی و سعادت طلبی ذاتی انسان ها اثبات می شود. به دنبال توجیه لزوم اطاعت پذیری و الزام سیاسی در برابر حاکم الهی، ثمرات و آثار فراوانی در ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسان برای او اثبات می گردد. به این ترتیب است که انسان به رغم خصلت آزادی خواهانه و میل و گرایش طبیعی به آزادی، خودخواسته و با میل باطنی، خویشتن را در چارچوب این الزامات که به ظاهر نوعی محدودیت است قرار می دهد.
فلسفه هم آوایی آزادی و برابری در نظریه عدالت جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند میان آزادی و برابری به عنوان دو اصل در فلسفه سیاسی جان رالز، نقطه عزیمت او در برساختن نظریه ای درباره عدالت بود. رالز با تکیه بر میراث فیلسوفان دوران روشنگری و به ویژه با بهره گیری از پشتوانه های فلسفی ایمانوئل کانت در انسان شناسی و اخلاق، بنیان های نظریه خویش را تبیین کرد و به بحث پیرامون چیستی، چرایی و چگونگی دستیابی به عدالت پرداخت. سنت شکنی و نوگرایی رالز در نظریه ای درباره عدالت، برصدر نشاندن برابری در کنار آزادی بود. در مقاله حاضر، با بهره گیری از روش تحلیل مفهومی و ارزیابی انتقادی، پیش زمینه های دو اصل عدالت و هم چنین منطق اولویت آزادی نسبت به برابری را مورد بحث و ارزیابی قرار خواهم داد. هرچند رالز به دلایل انسان شناختی در چارچوب نظریه فلسفی خویش درباره عدالت، به فرض تقدم آزادی نسبت به برابری دست یافت، اما می توان دریافت که او با رهیافت های فلسفی و سیاسی، و در پرتو استدلال های منطقی، روابط همسایگی و همبودی میان آزادی و برابری پدید آورد تا در سایه سار آن، امکان تحقق عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه های انسانی فراهم گردد.
نقد درونی انسجام نظری اندیشه سیاسی ثقه الاسلام تبریزی پیرامون فراروی از تعارض دین و آزادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آزادی در دوره مشروطه به عنوان یکی از حقوق ملت در متمم قانون اساسی به تثبیت رسید، اما استقرار کوتاه مدت آزادی در جامعه ایران دیری نپایید و با بحران مشروعیت دینی روبه رو شد. این بحران در کنار دیگر موانع ساختاری سیاسی-اجتماعی که وجود داشت، زوال آزادی با داعیه عدم مشروعیت دینی آن را به دنبال آورد. در مواجهه با این بحران، جریان علمای حامی مشروطه درصدد برآمدند نسبت مذهب و آزادی و به طورکلی نسبت دین و مشروطه را مورد بازاندیشی قرار دهند تا با ساختن نظریه ای منسجم، به این بنیان سیاسی نوظهور مشروعیت دینی بدهند. ثقه الاسلام تبریزی یکی از چهره های شاخص این جریان محسوب می شود که در رسایل سیاسی خود، پروژة مشروع سازی مشروطه و آزادی را وجهه همت خود قرار داده است. در این نوشتار، سعی بر آن است تا تمهیدات نظری ای که ثقه الاسلام به منظور حل تعارض نسبت دین و آزادی فراهم می آورد و نیز انسجام درونی طرح نظری او مورد بررسی قرار گیرد. رویکرد نظری که برای مطالعة مسئله حاضر اتخاذ شده، تحلیلی است که توکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» از نسبت دین و آزادی ارائه می دهد.
تبیین جایگاه حوزه ی عمومی و امر سیاسی در اندیشه ی سیاسی هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم حوزه ی عمومی از اصطلاحات مهم و ایده ساز در حوزه ی نظری سیاست و نیز مشوقی برای پیش بُرد دمکراسی های مشورتی یا انجمنی به شمار می رود، اما سیالیت و اغتشاش صورت بندی این مفهوم در نزد نظریه پردازان فلسفه ی سیاسی، بازترسیم خطوط اصلی آن و نیز پیوند آن با مفاهیم مهمی مانند امر سیاسی و آزادی را ناگزیر می سازد. از این رو، نگارنده با اتخاذ رویکرد تاریخ نگاری ایده ها که مبتنی بر قرائت متنی است، درصدد برآمده تا با پرسش از چیستی ایده های حوزه ی عمومی، امر سیاسی و آزادی در اندیشه ی هانا آرنت، استدلال کند که مفهوم حوزه ی عمومی تحت تأثیر مدرنیته و ظهور ایدئولوژی های تمامیت طلب و جامعه ی توده ای که عرصه را بر عمل سیاسی تنگ تر می کند، دچار تغییر شده و در نهایت با از میان رفتن چنین حوزه ای، امر سیاسی در قالب ایدئولوژی یا باوری متصلب به انحلال امر سیاسی منجر می شود. با درک چنین امری، زمینه برای تقویت مفهوم حوزه ی عمومی به عنوان پیش زمینه ای برای بازتعریف امر سیاسی در چارچوب مفهومی انسانی و مبتنی بر دوستی و سرانجام امکان بیشتر برای دسترسی به دمکراسی گشوده می شود.
بررسی مواجهة با رنج آزادی اگزیستانسیال و راههای گریز از رنج آزادی از منظر اروین یالوم و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیره ای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیق ترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نه تنها برای جهان درونی بلکه برای جهان بیرونی نیز مسئول هستیم. تکلیف هر فرد تألیف دنیا و انسانیت خویش است. انسان نمی تواند از این مسئولیت و از این آزادی اجتناب کند. مهم ترین عامل رنج زا بودن آزادی در اندیشة یالوم نوع معرفت شناسی اگزیستانسیالیستی است که معتقد است انسان در این دنیا پرتاب شده است و برای ساخت خویش نه قانونی در اختیار دارد و نه مبدأ ماورایی وجود دارد تا او را راهنمایی دهد، اما در معرفت شناسی مولانا هم خدا وجود دارد هم قانون. در این جا آن چه باعث رنج زا شدن آزادی است نحوة عمل کردن به قانون است؛ مسئله این است که آیا انسان می تواند در جنگی بی پایان تکلیف الهی که همانا آفرینش انسانیت است موفق شود.
آزادی اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هشتم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
55 - 80
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی اراده معرفی می کند. نظر این دو فیلسوف این است که انسان در ابتدا برای تشکیل زندگی اجتماعی مقاومت نشان می دهد اما نهایتا آن را می پذیرد و برای دوام جامعه و برخورداری از آزادی در اجتماع، قانون وضع می کند. علامه معتقد است قانون باید بر اساس توحید، معاد، اصول اخلاقی و مراعات جانب عقل باشد اما کانت اساس آن را اراده انسان و خویشتن راستین او می داند. این دو فیلسوف معتقدند قانون به تنهایی نمی تواند انسان را در برقراری آزادی اجتماعی یاری کند. علامه توحید و ایمان مبتنی بر اخلاق را پشتوانه قانون می داند و کانت قوانین اخلاقی نشات گرفته از عقل محض را لازمه آن معرفی می کند.
مقایسه تطبیقی متافیزیک قدرت در فلسفه نیچه و کالیکلس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محاوره گرگیاس یکی از مهمترین محاورات افلاطون است، افلاطون در این محاوره سقراط را به مصاف سوفسطاییان آن عصر می برد. آن بخش از محاوره که مورد توجه ما قرار گرفته است، جدال سقراط و کالیکلس است، که از نظر حجم نیمی از محاوره را به خود اختصاص داده است. مقاله حاضر کوشیده است تا ضمن اجتناب از یکسونگری به آرای نیچه، آن ها را در تقرب به آرای کالیکلس نشان دهد. هدف مقاله مقایسه میان آرای نیچه و کالیکلس در محاوره گرگیاس است. محوریت مقاله بر روی مفهوم قدرت از نظر این دو است. سعی می کنیم با تحلیل این مفهوم محوری آرای این دو را در مورد حقیقت، معنای زندگی، قانون و حقوق تفسیر کنیم. بنابراین پرسش راهنمای سراسر این پژوهش این است که چه نسبتی میان برداشت کالیکلس از قدرت و برداشت نیچه از این مفهوم وجود دارد؟ ُ
چالش های «آزادی» در کاوش های میل و فِینبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
107 - 142
حوزه های تخصصی:
جوئل فِینبرگ فیلسوفی پیش رو در فلسفه اخلاق، حقوق و سیاست معاصر است. او شیوه نگاه مردم را به بسیاری از مسایل دگرگون کرد و نظام قضایی آمریکا، در نیم قرن اخیر، بیش و پیش از هر نظریه ای، تحت تأثیر نظریه او درباره «چهارچوب های اخلاقیِ قوانین جزایی» است. او پروژه ای را به انجام رساند که میل، با طرح «اصل آزادی»، آغازگر آن بود. فِینبرگ، با پیروی از میل، بر این باور بود که فلسفه سیاست با یک پیش فرض هنجاری برای پاس داری از «آزادی فردی» آغاز می شود. او بسیاری از اصول «محدودکننده آزادی» را «نامعقول» و «ناروا» می دانست. فینبرگ، با ژرف کاوی، مفاهیمی مانند «آزار»، «رنجش» و «بزرگ تری کردن» را تحلیل و از آزادی گرایی دفاع کرد. آزادی گرایی فینبرگ، برخلاف «اجتماع گرایان» و «ساختارگرایان»ی مانند مک اینتایر و سندل، که سترونی و بی روحی آزادی گرایی را نقد می کنند، نظریه ای شاداب است که برپایه ارزش های مشترک یک جامعه و فرهنگ سیاسی مشخص، با ساختار تاریخی معینی، بنا نهاده شده است. این مقاله، پس از معرفی اندیشه فِینبرگ و تأثیر منحصربه فرد او، می کوشد:<br /> 1. شباهت ها و تفاوت های نگرش این دو فیلسوف را درباره «آزادی» تحلیل کند؛<br /> 2. اصول «محدودکننده آزادی» را از نظر این دو فیلسوف تحلیل کند؛ و<br /> 3. پاسخ های این دو فیلسوف را به پرسش های بنیادین و کاربردی زیر درباره «آزادی» با هم مقایسه کند:<br /> 1. بزرگ ترین «تهدید» برای «آزادی» چیست؟<br /> 2. چرا اصل بر «آزادی» است؟<br /> 3. آیا «آزادی» «خیر برتر» است؟ <br /> 4. در تقابل «آزادی» دو فرد، «حق» با کیست؟<br /> 5. چگونه می توان مشکل «دوسویه بودن آزادی» را حل کرد؟<br /> 6. آیا «آزادی» «مطلق» است؟
بررسی مفهوم اضطراب از دیدگاه کی یرکه گور و ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کی یرکه گور با تکیه بر تفکر انفسی، توجه را از عالم خارج به فرد انسانی معطوف ساخت. او با تأکید بر فرد انسانی و احوالات مخصوص او، تعریفی جدید از انسان ارائه کرد و ادبیات جدیدی را وارد فلسفه ساخت و از آن پس، مفاهیمی نظیر اضطراب، نومیدی، تهوع و... به کلیدواژه های اساسی اگزیستانسیالیسم تبدیل شدند. در اندیشة ژان پل سارتر نیز توجه به این مسائل و اهتمام به آنها به اوج رسید. اضطراب از اولین احوالاتی است که فردِ هستی دار با آن درگیر است. کی یرکه گور دو رویکرد متفاوت به این مقوله دارد؛ یکی نگاه او در کتاب ترس و لرزاست که در آنجا یقین ایمانی را عامل اصلی اضطراب می داند؛ یقینی که برگرفته از اعتماد به خداست. رویکرد دیگر او در کتاب مفهوم اضطرابمطرح می شود که او در آنجا ، با نگاهی روان کاوانه، ریشه اضطراب را در گذشته گناه آلود فرد می جوید. سارتر نیز به مانند کی یرکه گور تعریفی خاص از انسان ارائه می دهد و مهم ترین خصوصیت او را انتخاب و آزادی می داند. از آنجایی که انسان پیوسته در موضع انتخاب قرار می گیرد، با آینده ای نامعلوم مواجه است که همین مواجهه، بر اضطراب او می افزاید. در این مقاله، مفهوم اضطراب را که از مفاهیم اساسی اگزیستانسیالیسم است، از منظر کی یرکه گور و سارتر بررسی می کنیم و به تأثیرپذیری سارتر از کی یرکه گور در این زمینه و اشتراکات و افتراقات آنها می پردازیم