مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
سارتر
حوزه های تخصصی:
اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر
حوزه های تخصصی:
چکیده
در نوشتار حاضر به شرح و نقد اومانیسم از دیدگاه دو فیلسوفى پرداخته شده است که از مشهورترین فلاسفه وجودى هستند .
اومانیسم که قدمت آن به یونان عهد باستان بر مىگردد در طول تاریخ، تفاسیر متعددى داشته است . سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالتبشر، صورتى از اومانیسم را مىپذیرد که در نامه درباره اومانیسم مورد انتقاد شدید هایدگر قرار گرفته است .
از نظر هایدگر تمام تقریرهاى پیشین از اومانیسم از نقصى مشترک رنج مىبرند . رویکرد هایدگر به اومانیسم، رویکردى جدید بوده که بر پایه مبانى فلسفى او درباره وجود و دازین قابل تفسیر است .
فلسفة ادب و هنر مدرن و اخلاق پسامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یورگن هابرماس (1992) اذعان داشته که «پروژه مدرنیته»، با ریشه های آن در دوره «روشنگری» سده هجدهم، به جدایی حوزه های علم و اخلاق و هنر از یکدیگر و از عالم واقعی انجامیده است. در این مقاله، این فرضیه مطرح شده است که مشخصه بارز «پروژه مدرنیته»، یعنی تلاش برای دستیابی به «واقعیت» های عالم و بیان آنها در قالب زبانی علمی و «واقعیت نما»، به حوزه اندیشه و هنر هم راه می یابد و «واقع گرایی» و استفاده از زبانی خاص برای بازنمایی «واقعیت» نضج می گیرد و همین امر است که سرانجام به جدایی این حوزه از دنیای واقعی و مردم در قالب «سخت گیری اخلاقی» می انجامد. این فرضیه با مطالعه ابعادی از «مدرنیسم» تایید و سپس برای ارائه راه حلی «پسامدرن» به آراء امانوئل لویناس و کاربرد آنها در برخورد با ادب و هنر پرداخته می شود.
وجود لنفسه در فلسفه سارتر
حوزه های تخصصی:
سارتر با پذیرش مفهوم «روی آورندگی» در فلسفه هوسرل اظهار می دارد که آگاهی عبارت است از آگاهی از چیزی. آگاهی همواره دارای متعلق است و به چیزی اشاره می کند که شناخته شده است. او، به واقعیتی به نام نومن که در پس فنومن ها یا پدیدارها قرار دارد معتقد نیست؛ و از سوی دیگر، پدیدارها را متکی به آگاهی یا فاعل شناسا نیز نمی داند. پدیدارها، خود تکیه گاه خود هستند. بدین ترتیب ما با دو نوع وجود مواجه می شویم: یکی آگاهی و دیگری متعلق های آگاهی یا پدیدارها. سارتر نوع اول را وجود لنفسه و نوع دوم را وجود فی نفسه می نامد. در این مقاله، پس از بررسی رهیافت پدیدارشناسانه سارتر، به ویژگی های وجود لنفسه از جمله عدم بودن و آزاد بودن؛ و همچنین به برخی از ساختارهای این نوع وجود مانند غیرشخصی بودن، غیرجوهری بودن و فقدان و میل، پرداخته می شود.
عنوان مقاله : شهرسازی مدرن و بازتاب آن در ادبیات اگزیستانسیالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با انقلاب صنعتی ماشین بر زندگی انسان غلبه کرد. در آغاز انسان شیفته ماشین شد. شیفته نظم، اتوماسیون و کارآیی آن . سپس سعی کرد این نظم ماشین وار را بر زندگی خود منطبق کند و محیطی کاملاً منظم، پاکیزه و پیش بینی شده بسازد. بدین ترتیب شهرسازی مدرن پا به عرصه گذاشت. در مقایسه با محیط بی نور، بی هوا و آلوده ی دوران صنعتی شدن، شهرسازی مدرن نوید محیطی بهداشتی، ایمن و عادلانه را می داد. اما انسان بتدریج احساس کرد این محیط تمیز و منظم، ساختگی، غیر صمیمی و حتی تهدید کننده است. انسان کم کم خود به مهره ای بدل می شد که میبایست به عنوان جزئی از یک ماشین عظیم که شهر مدرن نامیده می شد، عمل کند. ازخودبیگانگی اولین دستاورد این محیط بودکه یگانگی هر انسان را زیر سئوال می برد. سپس انسان در واکنشی اعتراضی شروع به تحسین عدم توازن، ناسازگاری و زشتی کرد. بتدریج زشتی معنای متعارف خود را از دست داد و بدین ترتیب زیبایی شناسی زشتی پدید آمد. این مقاله درصدد است آثار و نتایج شهرسازی مدرنیستی را در ادبیات معاصر بررسی کرده و جستجوی راه حل را در سبک های اواخر قرن بیستم ردیابی نماید.
تأملّی درباب ترجمه ی کتاب کلمات اثر ژان پل سارتر در ایران (Quelques réflexions sur la traduction de: Les Mots de Sartre en Iran)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهکار ادبی سارتر با عنوان کلمات، اثر ادبی این فیلسوف فرانسوی و شرح حال زندگی اوست. کلمات گونه ای حسب حال نامتعارف است که عوالم درونی سارتر کودک را در دو قلمرو در هم تنیده خواندن و نوشتن به تصویر می کشد و چگونگی تأثیر این فرایند را در زندگی اندیشمندانه سارتر بزرگ سال شرح می دهد . سارتر در این اثر، سلوک ذهنی اش را به شیوه ای گاه سهل ممتنع، گاه بسیار دشوار، شگفت انگیز و در عین حال دلربا بیان می کند . حیات این اثر ادبی همانند سایر آثار ادبی، از خلال ترجمه های متعدّد آن در زبانها و در زمانهای مختلف تجلّی و ادامه می یابد. این اثر با توجه به اقبال بسیار شایسته خوانندگان ایرانی تاکنون چهار باردر فاصله زمانی سالهای 1351 تا به امروز، توسط مترجمین مختلف به فارسی برگردانده شده است. اولیّن ترجمه از این اثر توسط «حسینقلی جواهرچی» در سال 1351 ارائه گردیده است. «ابوذر صداقت» یک سال بعد، یعنی در سال 1352 ، ترجمه دوّم را به انجام رسانیده و سومین ترجمه این کتاب به فارسی در سال 1386 توسط «ناهید فروغان» عرضه گردیده است. آخرین ترجمه از این اثر را «امیرجلال الدّین اعلم» در سال 1387 ارائه کرده است . با وجود اینکه هر کدام از این ترجمه ها در جای خود زیبا و برای خوانندگان جالب است ولی برخی از آنها با گذشت زمان وتغییرات به وجود آمده در حوزه ی زبان تازگی و جذابیّت خود را برای خواننده معاصر از دست می دهند. ضمن ارج نهادن به تلاشهای ارزنده ی تمام مترجمین اثر، سعی ما در این نوشتار، نشان دادن ویژگی های اوّلین و آخرین ترجمه این اثر با تکیه بر گزیده هایی از آن به زبان اصلی و ترجمه آنها در دو زمان متفاوت و پاسخ به این سؤال است که مترجمین یاد شده تا چه میزان نسبت به متن اصلی و معیارهای ترجمه ادبی وفادار بوده اند و موارد اختلاف ترجمه آنها بیشتر درکدام زمینه ها بروز پیدا کرده است؟
شما که غریبه نیستید، مرادی کرمانی: خود سرگذشت نامه به مثابه گزارش صیرورت نویسنده (Vous à qui je peux tout dire, de Morâdî Kermânî: Autobiographie comme exposé de devenir)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ مرادی کرمانی، نویسندهی مشهور حوزهی ادبیات کودک، پس از گذراندن چندین دهه نویسندگی به نگارش زندگی نامهی خود با عنوان شما که غریبه نیستید پرداخته است. این خودسرگذشت نامه به صورتی کاملا آشکار و هوشمندانه، صیرورت یک نویسنده ایرانی را از دوران کودکی به میانسالیِ سرشار از افتخار و موفقیت به تصویر میکشد. حضور پررنگ عنصر رنج و مشقت در این کتاب ما را بر آن داشت تا قیاسی هر چند کوتاه از گذشتهی خالق این اثر با زندگی گوستاو فلوبری داشته باشیم که تا سالها به عنوان یک بیمار ذهنی از سوی اطرافیان خود شناخته شده بود. در واقع همانگونه که فلوبر بر جریان ناکامانه زندگی خود غلبه کرد و به سردمدار بیبدیل رئالیسم فرانسه مبدّل شد، هوشو نیز در مواجهه با پیش داوریها و مرارتها به غرقه شدن در ادبیات پناه می برد، در خلوت گاه هنر مأوایی برای واپس زدگیهای خود مییابد و با تکیه بر این گزینش خودآگاه، سرنوشت خود را برخلاف آنچه محیط برایش در نظر گرفته رقم میزند. در نوشتار حاضر، ما با تکیه بر پاره ای از مفاهیم تحلیلی سارتر در باب صیرورت شخصیتهای ادبی و هنری، به بررسی چیستی و چرایی این درونمایه در شما که غریبه نیستید مرادی کرمانی می پردازیم.
زمینه ها و پیشینة فلسفه های اگزیستانس و برخی برداشت های ناصواب
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یکی از مکاتب فلسفی است که بخش بزرگی از فلسفة معاصر را دربر می گیرد. فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر هستی انسان همچون گونه ای متمایز از هستی دیگر هستندگان تأمل می کنند و با دقت به این تمایز، هستی انسان را «وجود» یا existence می نامند. آن ها درصدد نشان دادن تفاوت میان وجود یا بودنِ انسان در این دنیا با سایر اشکال هستی اند. در نتیجه، به تحقیق در شیوه و شکلِ بودنِ انسان در دنیا و بررسی مباحث وجودی و حالات او ناچارند.
ضمن این که این رهیافت بسیار مورد توجه اندیشمندان آن عصر و پس از آن قرار گرفت، می توان سورن کی یر کگارد را با تأملات اساساً دینی، در برابر فلسفه منطقی و اصول عقلانی هگل، آغازگر اگزیستانسیالیسم خواند و از گابریل مارسل، کارل یاسپرس، مارتین هایدگر، و ژان پل سارتر در مقام نمایندگان اصلی این مکتب نام برد.
شایان توجه است که فیلسوفان اگزیستانس از نظام سازی و ارائه فلسفه سیستماتیک پرهیز کردند و با وجود تنوع افکار فلسفی در این حوزة وسیع، که بعضاً باعث کج فهمی هایی شده، شیوه فلسفه ورزی مشترک و آغاز و تأکید آن ها بر انسان به جای طبیعت، آن ها را ذیل عنوان اگزیستانسیالیست گرد می آورد.
مقاله به زبان عربی: نقد و تحلیل مفهوم آزادی در نوشته های صفدی و مقایسه آن با سارتر (مفهوم الحریة بین النقد والدراسة؛ قراءة تحلیلیة مقارنة فی کتابات مطاع صفدی وسارتر أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم یا وجود گرایی در اصطلاح جریانی فلسفی و ادبی است که پایه آن بر آزادی فردی، مسؤولیت و نیز نسبیت گرایی است. در این فلسفه که فرد، سنگ بنای هر تغییر و تحوّل مثبت است، بر سرنوشت فرد و آزادی او تأکید شده است. رواج این فلسفه از طریق ادبیات، تفکرات اگزیستانسیالیستی را در کانون توجه نویسندگان سوری قرار داد و موجب شد تا آنان در ادبیات خود مسائلی مانند: آزادی تصمیم گیری، انتخاب، مسؤولیت و تعهّد را مطرح کنند. ""مطاع صفدی"" بیش از دیگر نویسندگان به این فلسفه گرایش یافت و از ""سارتر"" و اندیشه های وجودی او، به ویژه مواضع انقلابی اش در قبال آزادی فردی، تأثیر پذیرفت. بر همین اساس، ""صفدی"" انسان را مسؤول سرنوشت خویش و تنها سازنده ارزش های خود معرفی می کند که می-بایست تنها با تکیه بر ذات خود آزادی اش را محقق سازد. او در این راستا، رابطه با دیگران را به طور کامل نفی نمی کند بلکه آن را در چارچوب خاصی می پذیرد. به عقیده او، تعهد جمعی، فردیت انسان را از بین نمی برد بلکه تنها ویژگی های منفی و تناقض های وجودی او را می پوشاند.
در این مقاله سعی شده است تا با روش تحلیلی- تطبیقی به بررسی مفهوم آزادی از نظر ""صفدی"" بپردازیم و نشان دهیم که این نویسنده سوری، در بیان مفهوم آزادی در نوشته هایش، تا چه اندازه تحت تأثیر اندیشه های ""سارتر"" بوده است و این تأثیرپذیری در آثار او چگونه نمود یافته است؟
امکان سنجی تطبیق انسان شناسی صدرایی و انسان در فلسفه های اگزیستانس (با تأکید بر اندیشه های یاسپرس و سارتر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
«وجود» و «تقدم وجود بر ماهیت» عباراتی کلیدی در فلسفه صدرایی و فلسفه های اگزیستانس هستند که در نظر اول امکان بررسی تطبیقی و برقراری برخی تشابهات در زمینه انسان شناسی را به ذهن متبادر می کنند. صحت این فرضیه در بررسی دقیق تر واژه های «انسان»، «وجود انسانی» و نیز ملاحظه روش در فلسفه اگزیستانسیالیسم ملحدانه (به نمایندگی سارتر) و خداباور (به نمایندگی یاسپرس) پیگیری می شود و طرح هرگونه تطبیق در تحلیل مفهوم، روش، غایت، مبانی و خاستگاه های این دو مشرب فلسفی سنجش خواهد شد. این در حالی است که خصیصه اصلی اگزیستانسیالیسم که انسان به عنوان محور و حتی غایت در آن مطرح شده، ارجاع به امور عینی با کاربست شیوه پدیدارشناسانه است که در واقع نوعی واکنش به فلسفه های انتزاعی به شمار می آید. در حالی که در انسان شناسی صدرایی، محوریت انسان به سمت غایت قرب الهی جهت گیری شده و در تبیین سازوکار فلسفی این انسان شناسی، شیوه انتزاعی مبتنی بر مبناگرایی و وزن دادن به داده های انتزاعی ذهن به عنوان پیش فرض پذیرفته شده است. در انسان شناسی عرفانی که ملاصدرا متأثر از آن بوده، انسان محور عالم است و عالم در خدمت اوست. اما با این تفاوت عمده با مکاتب اگزیستانس که محور بودن انسان و شأن و منزلت او، به واسطه ارتباط او با حق تعالی است.
بررسی و تطبیق مفهوم خدا و اصالت در اندیشه کرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی چگونگی قرار گرفتن انسان در جای گاه حقیقی و واقعی خود و یافتن موقعیت پایدار برای وی، تاریخی به موازات عمر بشر دارد. از سوی دیگر، بخش سترگی از پرسش ها و پاسخ های اندیش مندان در طول تاریخ، به امری ماورایی و نیرویی مافوق طبیعی( خدا) اختصاص داشته است. از این رو، دو مسئله و پرسش بسیار مهم که هم واره ذهن بشر را به خود مشغول کرده، یکی مسئله خداوند است و دیگری جای گاه حقیقی انسان که به وسیله یک انسان با اصالت و اصیل، به دست می آید، بوده است. به نظر برخی از فلاسفه، انسان اصیل کسی است که رابطه ای استوار و محکم با خداوند داشته و از دستورات او به خوبی پیروی کند. و به نظر برخی دیگر، اصالت انسان منوط به درک این واقعیت است که وجود انسان محور و نقطه ثقل هستی است. بر این اساس، نباید انسانیت خود را به بهای اندکِ وعده های آسمانی بفروشد. سورن کیرکگور، فیلسوف اگزیستانسیالیست خداباور معاصر، با نگاهی ایمان محور دیدگاه های گیرایی در این زمینه ارائه داده و در طرف مقابل، هم نحله او ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست ملحد، به گونه ای دیگر و با پیش زمینه ای انسان محور، پاسخ هایی قابل تامل به این مسائل ارائه داده. از این رو، در این مقاله سعی شده با حفظ اختصار، مسئله خدا و اصالت انسان به صورت دقیق از نگاه این دو اندیش مند، مورد بررسی قرار گیرد.
تحلیل داستان گدای ساعدی بر اساس اصول و ویژگی های مکتب اگزیستانسیالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم مکتبی فلسفی است که نخستین بار سارتر آن را اشاعه داد. بر طبق اصول این نظام اندیشگی انسان نخست به وجود خود پی می برد و آنگاه تعریفی از خود و جهانش ارائه می دهد که از این پس باید آن را بسازد. پس از این وجود یافتن، او همواره با مسایلی روبه رو است که عناصر اصلی اندیشة اگزیستانسیالیسم می باشند: آزادی و وانهادگی، دلهره، بیچارگی و نوستالژی. در این مقاله بر آنیم تا داستان «گدای» ساعدی را بر اساس ویژگی های این مکتب بررسی کنیم. مطالب به روش کتابخانه ای اسنادی گردآوری شد و با توجّه به نکات گفته شده، مشخّص شد غلامحسین ساعدی، نویسندة توانای داستان کوتاه، در داستان «گدا» تمامی مسایل طرح شده در این مکتب را در قالب شخصیّت خانم بزرگ ارایه داده است.
مقاله به زبان فرانسه: رویکردى تطبیقى به مسأله ى جنایت در بیگانهى آلبر کامو و دست هاى آلودهى ژان پُل سارتر (Une approche comparée du crime dans L’Étranger d’Albert Camus et Les Mains sales de Jean-Paul Sartre)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع جنایت همواره توجه نویسندگان را که در جستجوی پرداختن به طرح های داستانی پیچیده بوده اند، جلب نموده است. به واسطه جنایاتی که تا ابد، نه تنها برای کسانی که به قضاوت این جنایات می نشینند بلکه برای مرتکبانشان نیز غیر قابل حل می نمایند، وجه رازآلود جنایت بیشتر از پیش تقویت می یابد. دو جنایتی که در رمان بیگانه آلبر کامو و در نمایشنامه دستهاى آلوده ژان-پل سارتر به وقوع می پیوندند، با قرار گرفتن در زمره این جنایات مبهم، موضوع مورد بحث این مقاله قرار می گیرند که با رویکردى تطبیقى به بررسی محرک های این دو جنایت که در بین آنان « تصادف » به عنوان مهم ترین و تعیین کننده ترین عامل ظاهر می شود، می پردازد. علاوه بر عواملی که به قتل منتهی می شوند، محاکمه و مجازاتی که در انتظار این دو جنایت شوم می باشند نیز موضوع مقایسه این مقاله قرار می گیرند. در نهایت با پرداختن به رابطه ادبیات و جنایت این مقاله با گذر از تاریخچه این رابطه به بررسی مسایل فلسفی آن خواهد پرداخت که امکان فهم این دو اثر مورد نظر را میسر خواهند ساخت.
چوبک و اندیشة وجودی (تحلیل داستان «انتری که لوتی اش مرده بود» در پرتو فلسفه اگزیستانسیالیسم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار برخی از مؤلفه های اگزیستانسیالیسم همانند حذف واجب الوجود از مناسبات اجتماعی و فردی، وانهادگی، تنهایی و دلهره را در یکی از موفق ترین داستان های چوبک به نام «انتری که لوتی اش مرده بود» مورد بررسی قرار داده ایم؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این اثر حاکی است که داستان به شدت تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم قراردارد؛ داستان با بیانی سمبولیک به دغدغه های وجودی انسان محصور در دنیای درهم شکسته معاصر می پردازد و به رنج های بی پایان این موجود وانهاده در عرصه هستی اشاره می کند. مخمل نماد و نماینده انسان معاصر است که برای برون رفت از بحران های دنیای مدرن و بحران ذوب شدن در مفاهیم و مقولات کلی تلاش می کند و با جداشدن از پایگاه معنوی نیرومند خود، به عنوان بزرگ ترین عنصر ارزشگذار، به امید بازیابی تفرد و قرارگرفتن در جایگاه عامل ایجاد ارزش های مستقل پیش می رود. اما واقعیت های موجود، امکان توجه به ساحت آینده را از او سلب می کند و او درنهایت به دلیل عقبگرد به گذشته تاریک، به بن بستی نفوذناپذیر برخورد می کند.
نقدنظام تربیتی مبتنی بر فلسفه سارتر با تأکید بر آرای شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
هدف این پژوهش، بررسی و نقد نظام تربیتی سارتر با تأکید بر آرای تربیتی شهید مطهری است. روش پژوهش بنیادی کاربردی و روش مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع اسنادی است. نتایج پژوهش نشان داد، بعد اهداف در نظام تربیتی مبتنی بر آرای سارتر شامل نسبیت گرایی در تعلیم و تربیت، فعال بودن شاگردان، یادگیری فردی، آزاد اندیشی و پرورش خلاقیت است؛ هم-چنین اصول تربیتی برگرفته از آرای وی شامل اصل فعالیت، مسؤلیت پذیری، آزادی، خلاقیت، نسبیت و شکاکیت است به علاوه روشهای تربیتی مستخرج از آرای تربیتی وی نیز شامل روش گفت و شنود و کلاس درس باز است. از سوی دیگر بعد اهداف در نظام تربیتی مبتنی بر آرای شهید مطهری شامل شناخت خداوند و نزدیکی به او، خود شناسی، توجه به فرد و اجتماع، آزادی معنوی، پرورش روحیه انتقادی بین افراد جامعه، پرورش قوه تفکر و ابتکار، ایجاد و تقویت روحیه علمی در متعلم و ایجاد روحیه اعتماد به نفس بین فراگیران است. هم چنین اصول تربیتی وی نیز شامل هماهنگی با فطرت، پیوند تربیت با معنویت، بهره گیری از اراده، و مجموعه روشهای تربیتی فلسفه تربیتی وی نیز شامل تعقل، تکریم، عبادی و... است. بر این اساس با تأکید بر آرای تربیتی شهید مطهری می توان آرای تربیتی سارتر را در زمینه هایی چون عدم ملازمت تربیت با معنویت، نفی فطرت انسان، عدم هدفمندی، غفلت از نقش و جایگاه معلمان در تعلیم و تربیت و افراط بر آزادی مطلق متعلمان مورد نقد و بررسی قرار داد.
روشنفکری فرانسوی و ایرانی بر اساس رویکرد سازه انگاری معرفتی؛ بررسی تطبیقی آرای ژان پل سارتر و علی شریعتی
حوزه های تخصصی:
روشنفکری فرانسوی با درگیر شدن نخبگان فلسفی خود با مسائل اجتماعی و سیاسی و وارد شدن در صحنه های مختلف از جمله نظام مدیریت جامعه به نوعی تبدیل به روشنفکری عمل گرایانه شده است. پاسخ غیر دینی و سکولار به بحران های اجتماعی شاخصه ی مهم دیگری است که دیگر ویژگی روشنفکری فرانسوی را برجسته می نماید؛ اما ایران با داشتن سابقه تمدنی اسلامی و چهره ای دانشگاهی هم چون علی شریعتی، با پاسخگویی دینی به مسائل اجتماعی جامعه خود خط تمایزی را با روشنفکری فرانسوی ترسیم می نماید. سازه انگاری معرفتی یکی از مهم ترین نظریه هایی است که در مورد چگونگی شکل گیری باور و روند توجیه آن در ذهن انسان و هم چنین مفهوم صدق یک گزاره مطرح است. در این مکتب واقعیت مستقل از ذهن بشر به عنوان موجودی مستقل وجود دارد؛ اما معنا و معرفت نسبت به آن همواره ساخته انسان است. هر شخص وابسته به تجربیات و باورهایی که دارد به نوعی خاص با گزاره های جدید مواجه می شود و فرآیند های توجیه گزاره ها و شکل گیری باور در شخص موردنظر متفاوت از شخص دیگریست. از لحاظ روش شناسی و معرفت شناسی نگاه مدرن علی شریعتی به جامعه شناسی و حوزه های مرتبط با آن باعث شباهت های زیادی میان آثار وی و روشنفکران فرانسوی هم چون سارتر انقلابی شده است. احیای مفاهیم انقلابی هم چون تشیع علوی، امامت و شهادت دیدگاه های شریعتی را در باب عدم انفعال و اهمیت دادن به نقش انسان در تغییر ساختارهای نظامی و اجتماعی به متفکران انقلابی چپ فرانسوی نزدیک تر ساخته است. ادبیاتی که با بیانی مذهبی اما با روحی مدرن و کنش گر همراه بوده است.
نوستالژی در اشعار سنایی
حوزه های تخصصی:
سنایی شاعری صاحب سبک در ادبیات فارسی شناخته شده است. از آنجا که هر شاعری به فراخور حال و هوا و موقعیت خود به گذشته و لحظات پسِ پیش نهاده توجه دارد، با کندوکاو در اشعار این شاعر بزرگ می توان به بررسی چشم انداز دیرینه و پنهان او پرداخت. نوستالژی از اصطلاحات روان شناسی است که وارد حیطه ادبیات شده است. نوستالژی، یا حسرت سروده، حسرت های شاعران و نویسندگان را که با نگاهی به گذشته در آثار آنان نمود یافته است به مخاطبان عرضه می کند. این پژوهش ابتدا تعریفی از نوستالژی به دست داده و انواع مفاهیم نوستالژی را در زیر دو عنوان کلیِ فردی و جمعی معرفی کرده است؛ سپس به بررسی مفاهیم نوستالژی در دیوان سنایی و تحلیلِ کارکردهای زبان در نوستالژیک کردن فضای اشعار و ارتباط آن با نوستالژی فردی و همچنین بررسی مؤلفه هایی همچون اسطوره پردازی و گرایش به آرمان شهر و پیوند آن با نوستالژی جمعی می پردازد.
بررسی و تطبیق جعل یا کشف معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حذف علت غایی در تاریخ اندیشه، در مباحث علمی و فلسفی تغییراتی ایجاد کرده است و این موضوع عامل تغییر نگرش انسان به بحث خداوند بهعنوان یک خالق و قدرت لایزال بوده است و اصلیترین مسئله انسان، یعنی بحث درباره معنای زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. این امر، دلیل اصلی بهحاشیهراندن اولوهیّت خداوند و جایگزینشدن قوای انسانی شده است که نتیجه نهایی آن حاکمیّت رویکردهای نیهیلیستی و پوچگرایانه بوده است. به دنبال آن، استیلای سکولاریسم و دینپیرایی مسئله معنای زندگی انسان را به چالش کشیده است و پس از آن، انسان خداوند را نه همچون منشأ معنا، بلکه بهعنوان مانعی بر سر راه زندگی می داند. ازاینرو، بر آگاهی و اراده خود تکیه می کند و خود را آفریننده معنای زندگی میپندارد. به همین دلیل، بحث کشف و جستجوی معنای زندگی، دستخوش تغییر شده است و به جای آن، رویکردهای معنا آفرین و سخن از جعل معنا، جایگزین شدهاند. این مسئله که آیا انسان سازنده و آفریننده معنای زندگی خویش است یا آن را از عاملی بیرونی کسب میکند، امروزه به چالش بزرگی برای بشر تبدیل شده است. تقابل اندیشمندان خداباور و ملحد اهمیت چنین مسائلی را دوچندان می کند. به همین دلیل، در این پژوهش تلاش شده است برای این پرسش، با توجه به دو رویکرد خداباور و غیرخداباور کیرکگور و سارتر، که از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم و از پیشگامان تحولات شگرف فلسفه معاصر هستند، پاسخی مناسب بیابیم. ازیکسو، تکیه کیرکگور بر سابجکتیویته بهعنوان یک حقیقت پایدار برای کشف معنای آبجکتیو زندگی با توجه به سپهرهای هستی، و ازسویدیگر، بیمعنابودن بنیادین زندگی به دلیل وجودنداشتن خداوند از نظر سارتر که با توجه به آگاهی انسان میتوان به روش سابجکتیو برای آن معنایی جعل کرد، ژرفاندیشی شده است.
تطبیق سه پرسش اخلاقی در فلسفه اخلاق ملاصدرا و سارتر
حوزه های تخصصی:
زیربنای زندگی انسان از یک سو اخلاق است و از سوی دیگر، عقل و خرد. بنابراین دخل و تصرف این دو مقوله مهم، پرسش هایی را در زندگی وی برمی انگیزد. نخست آن که تاثیر عقل انسان بر امر اخلاقی چیست؟ و این که منشا قوانین اخلاقی درون انسان قرار دارد یا بیرون از آن. به عبارت دیگر، انسان چه نقشی در آفرینش قواعد اخلاقی دارد. و هم چنین، اراده و آزادی، به عنوان یکی از بزرگ ترین امکانات وجودی انسان، چه نسبتی با امور اخلاقی دارد. به دلیل اهمیت موضوع، تلاش ما این است که پاسخ به این پرسش ها را از نگاه ملاصدرا و سارتر، به عنوان دو فیلسوف تاثیرگذار بر زمانه و تفکر خاص دوران خود، مورد بررسی قرار دهیم. تطبیق فلسفه ملاصدرا که بنیان گذار حکمت متعالیه است و یگانه پرستی را با نوآوری های فلسفی، رنگ و بویی نوین بخشیده در مقابل اگزیستانسیالیسم سارتر، که نیهیلیسم و الحاد را با نگاهی اومانیستی بررسی می نماید، جذاب و گیرا خواهد بود.
بررسی تطبیقی آزادی از دیدگاه شهید مطهری و ژان پل سارتر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
آزادی از مهم ترین ارزش های انسانی است که همواره مورد بحث و مناقشه اندیشمندان بوده است. شهید مطهری از جمله مهم ترین متفکّران مسلمان در دوره معاصر می باشد که اندیشه او نقش بسیاری در شکل گیری فرهنگ اسلامی معاصر داشته است. از سوی دیگر، ژان پل سارتر نیز از جمله متفکّران اگزیستانسیالیست معاصر می باشد که آثار او در زمینه های فکری بسیار اثرگذار بوده است. با توجّه به اینکه هر دو متفکّر علاقه زیادی به طرح و بررسی مسائل مربوط به وجود انسانی دارند، این پرسش مطرح می گردد که آنان چه دیدگاهی درباره «آزادی» دارند؟ و در دیدگاه آنها چه وجوه اشتراک و وجوه اختلافی می توان یافت؟ در این تحقیق، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و براساس متون وآثار شهید مطهری و سارتر، به مقایسه و تطبیق نظریات آن دو پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق، به نظر می رسد برخی وجوه اشتراک میان دیدگاه این دو متفکّر وجود دارد، مانند ارزشمند بودن آزادی و مسئولیت آوربودن آزادی. اما اختلاف مبنایی زیادی نیز میان آن دو وجود دارد. برای نمونه، به نظر ژان پل سارتر، آزادی تنها ارزش انسانی و کمال ذاتی انسان است که با وجود خداوند و وجود ارزش های دیگر در تضاد است. چنین نگرشی به آزادی انسان را از حقیقت خویش و مبدأ و معاد جدا و او را، بدون اتکا به هیچ اصل و قانونی، همه کاره خود معرفی می کند. اما آزادی مطرح در کلام استاد مطهری فقط با نگاه به علت فاعلی و غایی انسان معنا می یابد. در دیدگاه وی، هر تعلقی ضد آزادی است، مگر تعلق و وابستگی به خداوند متعال، که تعلق به او عین آزادی است و جز با وابستگی و اعتقاد به خداوند آزادی حقیقی حاصل نمی شود. ایشان تمام هستی را در طول وجود خداوند می بیند و پایه و اساس ارزش هایی مانند آزادی و عدالت را خداشناسی می داند و انسانیت و ارزش های او را بدون شناخت خداوند بی معنا و بی مفهوم می داند.