فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۷٬۲۸۷ مورد.
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
19 - 37
حوزههای تخصصی:
در برهه ای از تاریخ که گمان می کنند دوران فترت حکمت اسلامی است، بین صدرالدین دشتکی و جلال الدین دوانی در مدرسۀ فلسفی شیراز مناظرات و مباحثات و گاه مجادلاتی شفاهی، کتبی، حضوری و گاه غیابی روی داد که در زمان خود موجب گرمی حوزۀ فلسفی شیراز و در اعصار بعدی سبب عمق بخشیدن به مباحث حکمت اسلامی شد. ازجمله موضوعات موردبحث آنان در شرح هیاکل النور شیخ اشراق است. در این نوشتار، به طور خاص به بررسی شرح دو حکیم از تعریف جسم نزد شیخ اشراق پرداخته می شود. در این بررسی مشاهده می شود که شارحان بر سر معنای دو اصطلاح «قصد» و «اشاره» اختلاف نظر دارند. همچنین، ازنظر دوانی، وجه افتراق و اشتراک میان اجسام، «هیئت لازم» است و ازنظر دشتکی، «هیئت غیرلازم». سومین محل نزاع، ذیل مبحث جزء لایتجزی است. دوانی بر این عقیده است که آنچه قبول اشارۀ حسی می کند، منقسم در جهات ثلاث است؛ درحالی که بنا به قول دشتکی، مقصود به اشارۀ حسی بودن، اعم است از قابلیت انقسام در جهات ثلاث. پس از طرح منازعات آنان، با روش تحلیلی تطبیقی به بررسی نزاع میان این دو شارح و درنهایت محاکمۀ آنان پرداخته می شود.
تحلیل و نقد سنتز های زمانی دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش می کوشد تا سنتزهایِ زمانی دلوز را مورد تحلیل و نقادی قرار دهد. بنابراین هدفِ اصلی این مقاله، بررسیِ انتقادیِ دیدگاه دلوز درباره زمان است که در قالب سنتزهایِ زمانیِ سه گانه مطرح می شود. اگرچه دلوز هریک از این سنتزهایِ زمانی را با الهام از یک فیلسوف خاص مطرح می کند، اما نگاه کلی او در اینجا به کانت و تعریف او از زمان است. سنتز اول، سنتز منفعل عادت است که به مثابهامری ناآگاهانه و پیشاآگاهانه اتفاق می افتد. سنتز دوم، سنتز فعال حافظه است که با مفهوم گذشته نهفته (virtual) برگسونی رابطه ای تنگاتنگ دارد. دلوز سنتز سوم را با استفاده از تعریف کانتیِ زمان به مثابهصورت محض و تهی، مفهوم برش و وقفه، و همچنین بازگشت جاودانه نیچه، مطرح می کند. در نقد دلوز، دست کم می توان سه اشکال را وارد ساخت. (1) جداسازی مفاهیم از کانتکست اصلی آن، ارتباط میان مفهوم در شکل فعلی و قبلی اش را ناروشن باقی می گذارد و شباهت آن ها را مبهم رها می کند. (2) نوع ترکیب این مفاهیم مشخص نیست. اینکه آیا از نوع متافیزیکی است یا از نوع واقعی یا جز آن. و (3) استفاده دلوز از این مفاهیم متنوع، کاملاً به تفسیر و خوانش خاصی از آن ها متکی است و لزوماً شامل خوانش های دیگر نمی شود.
آیا جوهر ذهنی می تواند برخی ویژگی های فیزیکی را داشته باشد؟ ارزیابی مدهای جاناتان لو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
121 - 137
حوزههای تخصصی:
مهم ترین اشکالی که دیدگاه دوگانه انگاری جوهری دکارتی را به دیدگاهی منسوخ بدل کرده، مسئلۀ علّیت ذهنی است. اگر دو جوهر ذهنی و فیزیکی هیچ ویژگی مشترکی ندارند، چگونه می توان ارتباط علّیِ میان این دو جوهر را توضیح داد؟ جاناتان لو، با بازنگریِ اساسی در دیدگاه دکارتی، دیدگاه دوگانه انگاری جوهری غیردکارتی خود را مطرح می کند که براساس آن، من، به عنوان سوژۀ حالات ذهنی ام، می توانم برخی ویژگی های فیزیکیِ بدنم را «به معنای واقعی کلمه» داشته باشم. باوجودِاین، نگارنده عقیده دارد تلاش او بی ثمر است؛ برای مدلل کردن مدعای پیش گفته، باتوجه به قائل شدن تمایز میان امکان سلبی و ایجابی، ابتدا استدلال می شود که جاناتان لو باید بتواند امکان ایجابی طرح پیشنهادی خودش را نشان دهد؛ اما ازآنجاکه او این همانی ویژگی را، حداقل تاحدی، وابسته به جوهر دارندۀ آن می داند، نمی تواند این امکان را با توسل به مفهوم «داشتن یک ویژگی به شکل اشتقاقی» نشان دهد. باوجوداین، به نظر می رسد بتوان با توسل به انگارۀ مکان مندی جوهر ذهنی و ویژگی های برآمده از آن، مدعای اصلی وی را تعدیل کرد و باور داشت که ذهن می تواند مکان مند باشد و بنابراین، همچنان برخی ویژگی های فیزیکی را داشته باشد. در پایان نیز نگارنده سعی می کند به انتقادهای جگوان کیم به انگارۀ مکان مندی جوهر ذهنی پاسخ دهد.
تأملی بر مفهوم «تعادل» در فلسفۀ سیمون وی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
1 - 17
حوزههای تخصصی:
تعادل، یکی از ایده های محوری در تاریخ فکری سیمون وی است که با بررسی آن می توان رخنۀ نگرش خاص او را در تمام ابعاد زندگی به نظاره نشست. سیمون وی، در خلال شرح خویش از مفهوم تعادل تلاش دارد با حفظ ارزش های انسانی میان انسان و نیروهایِ حاکم در طبیعت و همچنین، میان انسان و نیروهایِ حاکم در جامعه هماهنگی ایجاد کند. او با کمک گرفتن از معنای کار، تعادل را برای رسیدن به عدالت در بستر جامعه بررسی می کند. وی از رهگذرِ ایدۀ تعادل مفاهیمی چون قدرت، حیثیت و جامعۀ سرکوب شده را تحلیل می کند و انقلاب را برای نجات جامعۀ سرکوب شده ناکارآمد می داند. سیمون وی نشان می دهد که آدمی چگونه می تواند با تغییر در نگرش به زندگی و عنصر رضایت، خود را از «سلطه» رهایی بخشد و ازطریق پیوند با امر غیرشخصی میان انسان و تمام نیروهای حاکم، اعم از اجتماعی و طبیعی، و میان خودش و آنها تعادل ایجاد کند. بدین نحو، تعادلی که وی مطرح می کند، نه تنها به هیچ گونه حزب و یا سیاستی وابسته نیست، حتی از متکی بودن به علم که دستاورد بشری جهت سهولت در زندگی است، به دور است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی مختصر با فلسفۀ سیاسی سیمون وی با محوریت آموزۀ «تعادل» است که تاکنون به آن توجه نشده است.
تبیین مسئله فلسفی دعای مستجاب بر اساس مدل استجابت انکشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دعا و عرض حاجت به خداوند، که اصالتاً مفهومی دینی است، همواره از ابعاد گوناگون فلسفی، اخلاقی، معرفت شناختی و زبان شناختی محل تأمل و پرسشگری متکلمان و فیلسوفان، به ویژه فیلسوفان دین، بوده است. نوشتار کنونی، مشخصاً با تکیه بر مفهوم دعای مستجاب، به بررسی یکی از مهم ترین چالش های فلسفی فراروی آن یعنی تبیین سازگاری دعای مستجاب با صفات الهی تغییرناپذیری و تأثیرناپذیری می پردازد. این مهم بر اساس مبانی و اصول حکمت صدرایی صورت می پذیرد، زیرا ظرفیت های موجود در این نظام فلسفی این امکان را فراهم می کند تا به روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مدلی نو و تبیینی جدید از مسئله استجابت دعا به نام «استجابت انکشافی» مطرح شود. در مدل پیشنهادی، تأثیرپذیری و تغییرپذیری خداوند در فرآیند استجابت دعا مستلزم خروج از قوه به فعل نبوده بلکه از سنخ تبدیل بطون به ظهور و یا اجمال به تفصیل است. علاوه بر این تأثیر دعای بندگان بر تصمیم خداوند از وجه فقر وجودی و نیاز محض تبیین شده است که نقش مهمی در حفظ تمایز میان خالق و مخلوق در عالی ترین سطح دارد. برخورداری از مبانی مدلل عقلی، ارائه مدلی سازگار با فهم عرفی از استجابت دعا، و نیز خوانشی متناسب با ساحت الهی از استجابت دعا سبب شده است تا مدل یادشده در مقایسه با مدل های پیشنهادی الهیات اسلامی و مسیحی از مزایای بیشتری برخوردار باشد و با برخورداری از قوّت تبیین فلسفی در برابر چالش های موجود در فلسفه دین تاب آوری بیشتری از خود نشان دهد.
مروری انتقادی بر نظریات هستی شناسانه مصنوعات تکنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
135 - 157
حوزههای تخصصی:
مسئله هستی شناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث می شود یک شیء به عنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق می کند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداخته اند. دسته ای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی مصنوعات پرداخته اند، برخی دیگر بر مقاصد عامل ها در طراحی و کاربرد مصنوعات تأکید کرد ه اند و کارکرد را همان قصد عامل تلقی کرده اند. برخی نیز تطور یک مصنوع یعنی تاریخچه انتخاب و بازتولید یک مصنوع را در هستی آن مؤثر دانسته اند.با توجه به نواقص نظریه هایِ نقش علی، قصدی و تطوری، تلاش هایی برای ارایه نظریه های ترکیبی صورت گرفته است. ما در این مقاله ضمن مرور مهم ترین نظریات هستی شناسی مصنوعات تکنیکی، از رهگذر نقد و بررسی آن ها توضیح می دهیم که یک نظریه هستی شناختی مناسب برای مصنوعات باید به چه مسائلی پاسخ دهد.
تحلیل و بررسی انگاره دائمی بودن خودآگاهی انسان از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
33 - 50
حوزههای تخصصی:
خودآگاهی در مقام موضوعی فلسفی و انسان شناختی، ریشه در مبانی انسان شناسانه فیلسوف دارد. در فلسفه اسلامی، انسانیتِ انسان وابسته به نفس اوست و ازاین رو، متعلَق اصلی خودآگاهی نفس انسان است. در دستگاه فکری علامه طباطبایی، خودآگاهی علمی حضوری است که انسان به ذات خویش دارد. باتوجه به اینکه از دیدگاه وی علم به حضور امر مجردی در نزد مجردی تعریف می شود، در خودآگاهی هر دو مجرد نفس انسان است. وی معتقد است انسان از بدو تولد تا پس از مرگ همواره به خود آگاه است و این آگاهی بیداری، خواب، بیهوشی و زندگی پس از مرگ را دربرمی گیرد. حتی اگر پس از بیهوشی یا خواب چیزی درباره خودآگاهی مان به یاد نیاوریم، دلیلی بر نداشتن آن نیست؛ اما به نظر می رسد که برخی از استدلال های علامه دراین باره اثبات کننده تمام مدعا نیست. همچنین، این دیدگاه علامه را می توان از مسیر توجه صرف به تعریف هستی شناسانه علم و تقسیم علم به بسیط و مرکب تحلیل کرد. به نظر می رسد آن خودآگاهی که علامه در مقاطعی از بیهوشی یا خواب به آن قائل است که پس از خواب یا بیهوشی به یاد نمی ماند، از نوع علم بسیط است و نمی تواند عامل یا ملاکی برای کمال انسان محسوب شود.
طبیعی گرایی و مسأله شهود در متافیزیک: نقد و بررسی دیدگاه تَلَنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از محورهای حمله طبیعی گرایان به متافیزیک تحلیلی معاصر توسل آن به شهودات فلسفی و متافیزیکی است. از نظر بسیاری از طبیعی گرایان، اولاً متافیزیک تحلیلی به شهود در مقام شاهد متوسل می شود و ثانیاً دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد چرا شهود نمی تواند منبعی اعتمادپذیر برای شناخت باشد. مدافعان متافیزیک تحلیلی تلاش کرده اند به انحاء مختلف به این اعتراض طبیعی گرایان پاسخ دهند. یکی از این پاسخ ها مبتنی بر این راهبرد است که نشان داده شود شهودات، همانطور که در متافیزیک واجد نقشی شاهدی هستند، در علومی که از بیشترین احترام برای طبیعی گرایان برخوردارند، یعنی علوم فیزیکی، نیز چنین نقشی دارند. این راهبرد را جاناتان تلنت، پی گرفته است. در این مقاله، ابتدا خطوط کلی حمله طبیعی گرایان را به متافیزیک، از طریق حمله به شهود، طرح خواهیم کرد. سپس، به برخی پاسخ های ارائه شده به این حملات می پردازیم و بر پاسخ جاناتان تلنت متمرکز خواهیم شد و نهایتاً به نقد و بررسی پاسخ او می پردازیم. استدلال می شود که راهبرد تلنت نمی تواند پاسخی قاطع به ادعای طبیعی گرایان افراطی فراهم آورد.
تحلیل پساساختارگرایانه فمینیستی گفتمان به مثابه یک روش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
267 - 297
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان، یکی از انواع روش های کیفی و گرایشی بین رشته ای در علوم اجتماعی است که در پی تغییرات گسترده علمی-معرفتی در رشته های گوناگون علوم اجتماعی و انسانی، علاقمند به مطالعه نظام-مند ساختار، کارکرد و فرآیند تولید گفتار و نوشتار است. بر اساس تعاریف مختلف گفتمان، تحلیل های گوناگونی در مقام روش ارائه شده است که از بین آن ها تحلیل گفتگو و تحلیل انتقادی گفتمان به لحاظ تاریخی، روش های غالب بوده اند. این پژوهش بر آن است تا به معرفی روی کرد تحلیل پساساختارگرایانه فمینیستی گفتمان به عنوان یکی از روش های کمابیش جدید و در واقع نسل چهارم تحلیل گفتمان بپردازد که به شکلی روزافزون مورد اقبال پژوهش گران قرار گرفته است. این روی کرد، بر اساس اصول فمینیسم پساساختارگرایانه بنیان نهاده شده است و از اصولی نظیر خودبازاندیشی، روی کرد واسازانه و تمرکز فمینیستی پیروی می نماید. در روی کرد مزبور، منابع داده های گوناگونی مد نظر بوده اند که از آن جمله می توان به انواع متون گفتاری و نوشتاری و نیز طیف صداهای گوناگون نام برد که در این زمینه از پلی-فونی (چندصدایی) و هتروگلوسیا بهره گرفته است. این روی کرد، در تحلیل متون نیز از ابعادی نظیر هم-زمانی-در زمانی، دلالت های ضمنی و آشکار و بینامتنیت بهره می برد.
رویکردهای مکمل به تبیین تکاملی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه تکامل دو جزء اصلی دارد: نیای مشترک و انتخاب طبیعی. «سازش» صفت معلول انتخاب طبیعی است. «محصول فرعی» صفت همبسته با سازش است. صاحب نظرانی در رشته های مختلف از نظریه تکامل برای تبیین دین استفاده کرده اند. چهار رویکرد تکاملی برای تبیین دین وجود دارد: روان شناسی تکاملی، تکامل فرهنگی، ساختن کنام و بوم-شناسی رفتاری. روان شناسان تکاملی معمولاً دین را محصول فرعی سازوکارهای روانی می دانند که پیشتر برای اهداف معمولی تکاملی سازش یافته بودند و بعد مورد استفاده دین قرار گرفته اند. تکاملیون فرهنگی معمولاً دین را سازشی فرهنگی برای همکاری بین غریبه ها و لذا بزرگتر شدن جامعه می دانند. دو رویکرد ساختن کنام و بوم شناسی رفتاری کمتر برای تبیین دین مورد استفاده قرار گرفته اند. ما از هر یک، یک نظریه را آورده ایم: ساختن کنام فره مند و علامت دهی تکاملی. صاحب نظرانی استدلال کرده اند که این رویکردها با وجود اختلاف بسیار، مکمل یکدیگرند. و نظریاتی که ما در این مقاله آورده-ایم هم با وجود اختلاف بسیار، مکمل یکدیگرند.
نظریه روح معنا و ایده شباهت خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
51 - 64
حوزههای تخصصی:
براساس نظریه روح معنا، با تقریر امام خمینی، الفاظ براى مفاهیم عامه وضع شده اند. یعنی براى مفهومِ مقید به مصداقِ معین وضع نشده اند؛ گرچه واضع گمان کند که مفهوم منحصر در یک مصداق است. بدین سان، مؤلفه یا روح مشترکی در میان همه الفاظ مشترکی وجود دارد که در یک ارتباط طولی در عوالم مختلف با هم قرار دارند؛ بنابراین، از منظر امام خمینی، در وضع الفاظ براى ارواح معانى، باید آنچه را که جامع بین افراد و محل تناسب و مابه الاشتراک میان آنهاست، مطمح نظر قرار داد؛ اما ویتگنشتاین زمانی ایده شباهت خانوادگی را بیان کرد که ذات گرایی متقدم خود را کنار گذاشت و از تعیّن معنا صرف نظر کرد. مفهوم شباهت خانوادگی در وهله اول با اشاره به مفهوم بازی ایضاح می شود. ویتگنشتاین متأخر معتقد است همان طور که هیچ چیز منحصربه فردی در بازی ها وجود ندارد که در همه آنها مشترک باشد، هیچ چیز منحصربه فردی در کاربردهای مختلف زبان نیز وجود ندارد که در همه آنها مشترک باشد؛ بلکه درست مانند بازی ها، نظامی از همپوشانی و تداخل شباهت ها وجود دارد؛ ولی نظریه روح معنا، برخلاف ایده شباهت خانوادگی، معتقد به ذات یا روح مشترکی است که در الفاظی وجود دارد که با معانی مختلف و در طول هم در عوالم متعدد قرار دارند؛ همان چیزی که ایده شباهت خانوادگی در پی الغای آن است. بدین سان، هدف این مقاله، نقد نظریه روح معنا براساس ایده شباهت خانوادگی است.
مقایسه وجهه نظرهای هیدگر متقدم و متأخر درباب ایده های افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
143 - 159
حوزههای تخصصی:
آموزه ایده های افلاطون را می توان مهم ترین آموزه او دانست. در طول تاریخ فلسفه، هرکدام از فیلسوفان باتوجه به مسئله ای که با آن روبه رو بوده اند، به این آموزه رجوع کرده اند. یکی از مسائلی که فیلسوفان غربی در عالم معاصر با آن مواجهه داشته اند، نیست انگاری و بی معنایی تمدن غربی است. مارتین هیدگر ریشه این بی معنایی را فراموشی وجود و فراموشی حقیقت در معنای ناپوشیدگی (اَلثئیا) و نامستوری می داند. در نظر او، آموزه ایده های افلاطون عامل این فراموشی است؛ زیرا افلاطون بنیادِ موجودات را ایده ها قرار داد و این معنایی جز فراموشی وجود ندارد. هیدگر با استفاده از پدیدارشناسی به تمثیل غار افلاطون رجوع می کند تا چگونگی این فراموشی را وضوح ببخشد. تفسیر هیدگر از ایده ها به مرور تغییر می کند؛ زیرا هیدگر در تفکر متأخرش از پدیدارشناسی دازاین گذر می کند و به گشودگی وجود توجه می کند. هیدگر متأخر ایده و آیدوس را براساس گشودگی توضیح می دهد و حضورِ امر حاضر را وابسته به این گشودگی می داند. در این نوشتار، سعی می شود نسبت میان وجهه نظرهای هیدگر متقدم و متأخر راجع به ایده های افلاطون بررسی شود.
بیناسوبژکتیویته امر سیاسی: خوانش ساخت گشایانه باتلر از اندیشه آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تطبیق و تحلیل آرای هانا آرنت و جودیت باتلر پیرامون شکل گیری شرایط امر سیاسی است. دغدغه محوری این دو تألیف نظریه ای نظام مند و رسمی درباره امر سیاسی نیست، بلکه بررسی امکان و امتناع شرایط امر سیاسی است. آرای متأخر باتلر چنان که خودش هم بارها به آن اشاره کرده با بازتعریف مفاهیم اندیشه سیاسی آرنت پیرامون فضای نمود، کثرت و کنش هماهنگ در بیناسوبژکتیویته سیاسی شکل گرفته است. باتلر در آثار متأخرش از نظریه اجراگری فردی گذر کرده و بر ساحت اجراگری جمعی تأکید می ورزد، وی همچنین مفهوم بدن و نقش آن در فضای نمود و اجرای کنش های متکثر را برجسته می سازد تا نشان دهد که بدون صحه گذاشتن بر اهمیت زندگی بدنمند و به تبع آن ساحت خصوصی اساساً بحث از آزادی بیان و کنش های هماهنگ در ساحت عمومی امری پوچ و غیرمنطقی است. پرسش راهبر مقاله عبارت است از این که باتلر چگونه در مفهوم پردازی نظریه اجراگری تجمع، همزمان با الهام از عاملیت امر سیاسی در اندیشه آرنت، شکل های جدیدی از هستی-شناسی، سیاست و اخلاق را مطرح می کند؟ برای تحقق چنین امری با کاربست رویکرد ساخت گشایی از مفاهیم کلیدی کثرت و امر عمومی، دگرگون ساختن معانی سنتیشان و مفهوم پردازی در حوزه دیگربودگی
مناسبات نظریّه پردازی دینی با قلمروهای تحقیق در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از متون دینی، بهعنوان منابع معرفتی، برای استنباط نظریههای علوم انسانی، از فرایندی روشمند برخوردار است. این روشمندی، گرچه از ویژگیهای خاص مطالعه در این منابع تبعیت میکند، اما در سطحی کلان، همراستا با جریان عام نظریهپردازی در علوم انسانی است. در این مقاله این مسئله مورد توجّه قرار می گیرد که با یک نگاه فراتحلیلی، پژوهشهای حوزه علوم انسانی، چه در مطلق علوم انسانی و چه در علوم انسانی دینی، از قلمروهایی برخوردارند. ویژگی این قلمروهای چهارگانه، معیارهایی را برای نظریهپردازی دینی در علوم انسانی در اختیار محققان میگذارد، که آگاهی از آنها برای ورود به این سنخ مطالعات دینی ضروری بوده، عدم توجه به آنها یکی از آسیبهای فلسفه علمی و روششناختی در این عرصه را رقم زده است. حاصلاین معیارها، در دو بخش معیارهای مختص هریک از قلمروهای تحقیق، و معیارهای مشترک میان همه قلمروها، دسته بندی می شود. روش تحقیق در این پژوهش در ساحت مطالعات دینی، اجتهادی و در عرصه علوم انسانی، تحلیل قیاسی است.
کارکرد استعاره در یادگیری از دیدگاه ویتگنشتاین: یک تبیین نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
119 - 146
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش با تحلیل مفاهیمی مرتبط با یادگیری در نوشتار ویتگنشتاین و نمونه هایی از استعاره های مشهور و مهمی که وی در آثار خود به قصد عینیت بخشی به مفاهیم آورده به بررسی کارکرداستعاره در تحقق « یادگیری در عمل» پرداخته و نقش استعاره به عنوان « حلقه واسط» در شناخت مورد بررسی قرار دهد. روش حیث هدف کاربردی و رویکرد کیفی و به شیوه تحلیلی می باشد. از نظر ویتگنشتاین استعاره فراتر از ابزاری بلاغی و به مثابه حلقه رابط قابلیت برانگیختن روشن سازی ذهن یادگیرنده را به سوی تحقق یادگیری مطلوب دارد. در آثار ویتگنشتاین استعاره به مثابه گونه ای امکان و چهارچوب برای درک صورت های زندگی و بستر ساز توافقی که در آن یادگیری در عمل روی می دهد قابل شناخت ا ست. استعاره ها جهانی بر ساخته از بازی های زبانی خلق می نمایند؛ برآمده از صورت های زندگی که معلم و فراگیر در آن به فهمی متقابل دست می یابند یادگیری را ممکن می سازد. استعاره های ویتگنشتاین عامل زمینه ساز عینیت بخشی به مفاهیم، بستر ی لازم برای الگوهای آموزشی است که یادگیری را از رهگذر توافق دربافتار صورت های زندگی به شیوه ای اثر بخش پیش می رانند.
ساختارگرایی علمی و چالش نیومن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
29 - 65
حوزههای تخصصی:
فلاسفه علم، اعم از رئالیست و آنتی رئالیست، از اوایل قرن بیستم، عمدتاً با انگیزه غلبه بر برخی مسائل در فرایند فهم علم (بالاخص برخی مسائل جدّی که از واقعیّاتی چون تغییر متوالی و عمیق نظریه های علمی ناشی می شدند)، گرایش ویژه ای به مفهوم "ساختار" نشان داده اند. در این راستا، تاکنون انواع مختلف "ساختارگرایی" حول این باور شکل گرفته اند که علم صرفاً قادر است از ساختار جهان (و نه از ابعاد هستی شناختی اشیاء آن) پرده بر دارد. با این حال، همه ساختارگرایی ها با نقد بسیار مهمّ و جدّی به نام "نقد نیومن" مواجه شده اند که طبق آن اگر قرار باشد ساختار حداکثر چیزی باشد که ما از جهان می دانیم، در آن صورت کلِّ چیزی که عملاً از جهان خواهیم دانست جز کاردینالیتی، یعنی تعداد اشیاء مربوط، نخواهد بود.نظر به جایگاه ویژه ساختارگرایی در فلسفه علم و همچنین عمق و جدّیت نقد نیومن، ما در این مقاله قصد داریم ضمن معرفی ساختارگراییِ علمیِ رئالیستی و نیز آنتی رئالیستی، پاسخ آنها به این نقد را مورد برّرسی و ارزیابی قرار دهیم. نتایج این برّرسی حکایت از ناتوانی یا لااقل مسئله داری جدّی هر دوی این ساختارگرایی ها در تدارک پاسخی رضایت بخش به چالش نیومن دارد: ناتوانی و مسئله داری که عمدتاً ریشه در همان ماهیّت و مبانی ساختارگرایانه این مکاتب دارد.
بنيان گذاري اقتصاد اجتماعي وبر از رهگذر جدال روش ها و جايگاه آن در شكل گيري اقتصاد سياسي هايك(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
211-239
حوزههای تخصصی:
جدال روش ها از جمله مهم ترین مسائل علوم انسانی در قرن نوزدهم بود که مسیر رشته های مختلف علوم اجتماعی و انسانی مانند جامعه شناسی و اقتصاد را تعیین کرد. این پژوهش سعی دارد نشان دهد که ماکس وبر با واکنش به این جدال و بنیان گذاری «اقتصاد اجتماعی»، سرنوشت علوم انسانی را رقم زد. نوآوری اصلی وبر، ایجاد «جامعه شناسی اقتصادی» به عنوان لایه واسط میان نظریه اقتصادی و تاریخ اقتصادی بود. پژوهش حاضر نشان می دهد که مکتب اتریش بیشترین تعامل را با ایده های وبر داشته و این تعامل تا نسل فون هایک ادامه یافته است. هدف مقاله این است که نشان دهد نظام فکری هایک متأثر از جدال روش ها بوده و او را می توان میراث دار نوعی اقتصاد اجتماعی اتریشی دانست که هم زمان پیوست و گسست هایی با اقتصاد اجتماعی وبر دارد. اقتصاد سیاسی هایک، نظم خودجوش بازار آزاد را به عنوان یگانه شیوه سازماندهی اجتماعی و به تبع آن سعادت مندی جامعه می پندارد، در حالی که در اقتصاد اجتماعی وبر، این نظم صرفاً یک انتخاب ارزشی است. با تکیه بر این یافته، پژوهش حاضر دلالت هایی را برای مسائل اقتصادی ایران ارائه می دهد، بدین ترتیب که اقتصاد اجتماعی وبر، به دلیل انعطاف پذیری در پذیرش نظم خودجوش بازار به عنوان یک انتخاب ارزشی، در طراحی نظام اقتصادی و اجتماعی مناسب برای ایران، نسبت به اقتصاد سیاسی هایک ارجحیت دارد.
انسداد معرفتی در نظریه معرفتی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
299 - 322
حوزههای تخصصی:
از زمان یونان باستان تاکنون مساله معرفت یکی از دغدغه های محوری در فلسفه محسوب می شود. در عصر مدرن نیز این دغدغه با تاکید بیشتری مورد توجه قرار گرفته است. از جمله فیلسوفان مهم در عصر مدرن کانت است که با اراِئه نظام معرفتی خود در کنار عقل گرایی و تجربه گرایی رایج در عصر جدید تلاش نمود تا امکان تحصیل معرفت را نشان بدهد. هدف مقاله حاضر تلاش برای نشان دادن این مساله است که آیا نظام معرفتی کانت در دفاع و بیان امکان تحصیل معرفت چه اندازه موفق بوده است. نویسنده با تکیه بر آراء کانت بویژه اثر مهم او "نقد عقل محض" استدلال خواهد نمود که نظام معرفتی کانت علی رغم نشان دادن امکان دستیابی معرفت به نحوی دچار نوعی انسداد معرفتی و شکاکیت به معنای خاص شده است. به نظر می آید انقلاب کوپرنیکی کانت که در آن رابطه ذهن و عین به طرز متفاوتی نسبت به گذشتگان بیان می شود و نیز مطرح نمودن عالم نومن و فنومن سبب می شود تا نظام معرفتی کانت به نوعی به بن بست و شکاکیت معرفتی دچار شود.
تغییر اتیولوژی بیماری هیستری در طب پیشامدرن: از جابجایی زهدان تا حرکت ذرات روح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۶)
241-263
حوزههای تخصصی:
بیماری هیستری یکی از بیماری هایی است که بیش از دو هزارسال آن را می شناختند و پژوهش درباره آن سبب پیدایش روانکاوی توسط فروید در اواخر قرن نوزدهم شد. از این رو تحقیق و بررسی سیر تاریخی این بیماری و تغییرات آن دارای اهمیت ویژه ای است. اما باید توجه کرد که این تغییرات نه در تظاهرات بالینی و نه در بیماری شناسی، بلکه در تغییر نگاه به اتیولوژی بیماری رخ داده است. سیر تحول اتیولوژی بیماری هیستری را باید در دو بخش بررسی کرد: طب پیشامدرن و پزشکی کلینیکی. در این مقاله به بررسی اتیولوژی بیماری هیستری در طب پیشامدرن می پردازیم. بدین منظور مقاله دارای سه بخش است: در بخش اول، اتیولوژی بیماری هیستری –جابجایی و خفگی زهدان- در طب اخلاطی بررسی می شود. در بخش دوم نشان می دهیم که از یک سو به دلیل همپوشانی تظاهرات این بیماری با تظاهرات بیماری مالیخولیا و مانیا ، و از سوی دیگر به سبب به محاق رفتن طب جالینوسی و غلبه یافتن الهیات مسیحی مجالی برای نگریستن به این بیماری از منظر سحر و جادو و فهم اتیولوژیک جدید مهیا شد. در بخش پایانی نیز تاثیر نگرش مکانیکی حاکم بر قرن هفدهم بر اتیولوژی بیماری هیستری بررسی می شود و نشان می دهیم که چگونه جابجایی و خفگی زهدان و و تشنج حاصل از آن بوسیله نظریه مکانیکی ذرات روح تبیین شد.
هوسرل و مسأله ی هویات مشاهده ناپذیر در فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هوسرل در بند ۴۰ تا ۵۲ رساله ی ایده های۱ با اتّکا بر مبانی ایده ی پدیده شناسی استعلایی، طرح واره ای از فلسفه ی فیزیک خود ارائه می کند. رکن اصلی نظریه ی او، بحث از چیستی و هستی هویات مشاهده ناپذیر و نظری در فیزیکِ ریاضیاتی است. او رأی خود را ضمن رد و نقض دو نظریه ی کیفیات اولیه ثانویه و رئالیسم انتقادی بسط می دهد و تلاش می کند الگویی جایگزین پیشنهاد دهد. در این مقاله، ابتدا با استناد بر متن ایده های۱ به بازخوانی وجه آشکار و صریح نظریه ی هوسرل درباره ی هویات مشاهده ناپذیر می پردازیم، سپس با پیشنهاد چارچوبی معرفت شناختی مبتنی بر پدیده شناسی استعلایی، تلاش خواهیم کرد وجوه مبهم و مناقشه برانگیز نظریه ی هوسرل را تکمیل و بازسازی کنیم. در این راستا، استدلال خواهیم کرد که هویات نظری در فیزیک، شأنی «کلّی» دارند و به همین جهت ضرورت دارد بحث از ماهیت آن ها با بهره گیری از آموزه ی «شهود مقوله ای» انجام شود. در ادامه، ضمن توجه به دو نحوه تحقق کلّی ها در نظر هوسرل (افلاطونی و کانتی)، با تأکید بر نقش یک دادگی خیالی اولیه در تکوین کلی ها، هویات نظری را کلّی در معنای کانتی قلمداد خواهیم کرد و مزایا و محدودیت های این تفسیر را مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.