مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شکاکیت
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۳
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مقایسة دو گونه نزاع و چالش در عالم اندیشه میپردازد، یکی چالش شکاکیت و نسبیت و دیگر چالش تکثر قرائت یا پلورالیسم قرایی، و سرانجام به این نتیجه میرسد که این دو نوع جریان در واقع از یکجا منشأ میگیرد، و در منتهی نیز به یک نتیجه ختم میشود. برای نیل به این هدف، ابتدا زیرساختهای معرفتشناسی مسأله - خصوصاً «مسأله معیار» - مورد بررسی قرار میگیرد و به رویکرد شکاکاندر نفی معیار و رهیافت نسبیگرایان در ارجاع معیارها به انسان معیاری، که در واقع نفی معیار واقعی و نفسالامری است، اشاره میشود، سپس به زیربنای هرمنوتیکی مسأله قرائت پرداخته میشود، به این نتیجه رهنمون میشود که هرمنوتیک فلسفی گادامر و اتباع او در واقع بیانی است از شکاکیت و نسبیت معرفتشناسی در عالم قرائت، چرا که این نوع هرمنوتیک نافی هر نوع معیار واقعی در باب قرائت هر نوع متنی است، و این اشکالی است که کسانی چون بِتی و هِرش بر گادامریان نیز وارد کردهاند.این مقاله در پایان نیز به کیفیت راه برون شد از دگماتیزم هرمنوتیک فلسفی در نفی معیار اشاره میکند و راه خلاصی از این بحران را باز مینماید
شکاکیت
حوزه های تخصصی:
چکیده
در این مقاله ابتدا انواع شکاکیت مورد بحث قرار گرفته، سپس سه استدلال «مغزى در محفظه بزرگ» ، «وجود خطا» ، «مسئله اعتبار تجربه» در دفاع از شکاکیت مطرح شده است . در ادامه، مؤلف به نقد و رد دلایل شکاکیت مىپردازد .
عقلانیت معرفت؛ نگاهی گذرا به پی آمد رویکرد قدما در معرفت شناسی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۶ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ اندیشة فلسفی، رویکردهای گوناگونی را در معرفتشناسی میتوان شناسایی کرد که مهمترین آنها عبارتند از: 1. رویکرد قدما؛ 2.رویکرد مدرن که بر فلسفه عقلگرای مدرن اروپایی مبتنی است؛ 3. رویکردی بر پایه فلسفةتحلیلی معاصر یا فلسفةکشورهای انگلیسی زبان. 4. رویکرد مبتنی بر فلسفههای اروپایی همچون هرمنوتیک فلسفی، پستمدرنیسم و... که بیشتر از آموزههای کانتی اثرپذیرفتهاند. امروزه گرایشهای گوناگونی در معرفتشناسی دیده میشود که هر یک بر نگرش فلسفی ویژهای مبتنی است. هر یک از گرایشها و رویکردهای یاد شده طرفداران بسیاری در برخی محافل دانشگاهی دارد.در این نوشتار، میکوشیم تا رویکرد قدما و ویژگیهای آن را شرح دهیم. سپس گرایش اندیشمندان مسلمان را که از این رویکرد اثرپذیرفته و نقشی را که آنها در رشد این رویکرد ایفا کردندهاند بررسی میکنیم؛ به ویژه با توجه به مسئله عقلانیت معرفت و عقلانی نبودن شکاکیت و نسبیتگرایی مطلق این مسئله را میکاویم.
درآمدی بر شک و شکاکیت از منظر عقل و نقل(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، ماهیت شک و شکاکیت از منظر عقل و قرآن کریم بررسی شده است. برای این منظور، به موضوع هایی همچون چیستی شک و شکاکیت، اقسام شک وشکاکیت، پیشینه شکاکیت، ادله شکاکیت، نقد ادله شکاکیت و شکاکیت از منظر قرآن کریم، منشا شکاکیت و راه های رفع و دفع شکاکیت پرداخته شده است.
همچنین به مسئله اساسی شک و شکاکیت، یعنی امکان دستیابی به علم و معرفت، توجه ویژه شده است.
مقایسه تفسیر شکاکانه با تفسیر طبیعت گرایانه از فلسفه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا هیوم واقعاً تجربه گرایی شکاک بود؟ تصویر رایجی که تا چندی پیش از هیوم وجود داشت، او را تجربه گرایی ترسیم می کرد که بر خلاف تجربه گرایان پیش از خود توانست شکاکیت را، که نتیجه منطقی تجربه گرایی است، از آن استنتاج کند. طبق این تفسیر، کل پروژه هیوم نفی و رد معرفت متافیزیکی و نیز علمی براساس اصول تجربه گرایی است. اما در نیمه اول قرن بیستم، دیوید کمپ اسمیث تفسیر ایجابی تر جدیدی از هیوم ارائه داد. طبق تفسیر او کل هدف هیوم نفی و رد نیست، بلکه هدف اصلی او آن است که نشان دهد باورهای بنیادین انسان، که طبق اصول تجربه گرایی از تجربه و یا عقل غیر قابل کسب هستند، از طبیعت انسان ناشی می شوند، و به دیگر سخن، طبیعت آن ها را به ما تحمیل می کند. این تحلیل اسمیث، هیوم را از تجربه گرایی شکاک به فیلسوفی طبیعت گرا تبدیل می کند. این نوشتار در صدد انجام مقایسه ای اجمالی بین این دو تفسیر از هیوم است.
دو گونه استدلال غزالی در ردّ ضرورت علیت
حوزه های تخصصی:
برای دفاع از معجزه ها و فرق عادت ها، معاد جسمانی و حدوث عالم غزالی دو روش بهکار میبرد: یکی نفیرابطه ضروری میان علت و معلول و دیگری حفظ زنجیره علّی با تعبیر ضرورت به صدق در جهان های ممکن.
مساله معیار از دیدگاه چیزم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، ترجمه و نقد کتابی از رُدریک ام. چیزم در زمینه معرفت شناسی است. نویسنده این پرسش را مطرح می کند که «چه معیاری برای دستیابی به معرفت داریم؟» و با رویکردی نسبتاً تاریخی، پاسخ های احتمالی به آن را بررسی می کند و در پایان سعی دارد پاسخی به اشکال شکاکیت ارائه دهد. این کتاب به رغم حجم اندک آن تقریر مناسبی از مساله مورد بحث دارد که همین امر بر اعتبار کتاب افزوده است. در کنار ترجمه متن کتاب، نکاتی در قالب نقد به آن افزوده شده است.
مسئله معیار؛ چالش ها و رهیافت ها
حوزه های تخصصی:
داشتن معیار برای تشخیص صدق از کذب، و معرفت از غیر معرفت، همواره از مهم ترین مسائل در حوزه معرفت شناسی بوده است. به استناد همین مسئله، برخی درصدد انتخاب گزینه های نسبیت و شکّاکیت برآمده اند. از این رو، فیلسوفانی کوشیده اند تا به تنسیق و تدوین آن بپردازند. یکی از مهم ترین مسائل در این باب، آن است که آیا معیار یا معیارهایی برای ارزیابی وجود دارند یا نه؟ اگر وجود دارند، این معیار یا معیارها کدامند؟ در خط مقدّم این نزاع، نسبیت گرایان و شکّاکان قرار دارند که منکر وجود معیار مطلق برای ارزیابی هستند. اما اندیشمندانی که نسبیت و شکّاکیت را معقول نمیدانند، به وجود معیار و یا معیارهایی باور دارند. دستاویز دیگر برای شکّاکیت، نحوه دستیابی به این معیارهاست که آیا باید جزئیگرا بود یا روش گرا؟ آنچه در این مسئله میتواند قابل دفاع باشد، جزئیگرایی است. به اعتقاد حکمای مسلمان، حتی اگر نتوان نحوه دستیابی به آن را تبیین کرد، بازهم مجالی برای شکّاکیت فراهم نمیشود.
آیا فلسفه برای کودکان به نسبی گرایی می انجامد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در ابتدا رویکردهای نسبی گرایی، شکاکیت، و جزم گرایی با استفاده از تمثیل «فیل در تاریکی» تبیین شده و سپس رویکرد چهارمی با عنوان «واقع گرایی حداقلی» مطرح شده است. مؤلف بر این عقیده است که نیچه علی رغم رد حقیقت در آثار ابتدایی خود، نهایتاً در شش اثر پایانی خود به «واقع گرایی حداقلی» رسید. در ادامه سعی شده است این رویکرد، ضمن دو مبحث «تاریخ جهان حقیقی» و «منظرگرایی»، با استفاده از آثار نیچه بیشتر تبیین شود. نتیجه آن که منظرگرایی نه تنها برابر با نسبی گرایی نیست، بلکه از اجزای اصلی رویکرد چهارم است که علی رغم پذیرش نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت و لزوم و ناگزیری از آن ها و بنابراین ضرورت تشکیل حلقه کندوکاو برای شناخت حقیقت، آن را معادل انکار حقیقت و مساوی نسبی گرایی نمی داند. در پایان، ضمن اطلاق مباحث مطرح شده بر موضوع فلسفه برای کودکان، نتیجه گرفته شده که حلقه کندوکاو نه تنها به نسبی گرایی نمی انجامد بلکه، با اعتقاد به نسبی گرایی، اصولاً حلقه کندوکاوی شکل نمی گیرد و اصل شکل گرفتن حلقه کندوکاو اولاً به معنای باور به وجود حقیقت و ثانیاً وجود و لزوم نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت است و این مورد اخیر لزوماً معادل نسبی گرایی نیست.
توجیه معرفت شناختی از دیدگاه ویتگنشتاین متاخر، از مبناگرایی تا زمینه گرایی
حوزه های تخصصی:
از آنجا که ادّعای معرفت بدون ارائة دلیل کافی و وافی بی وجه است، اساس معرفت شناسی معاصر بر این است که بنیان نظام معرفت بشری چیست، و نظام معرفتی بشر از کجا آغاز می شود و به کجا سر می سپارد. از نظر ویتگنشتاین متأخّر، توصیف عالم، بدون وجود تعدادی قضایای مبنایی و یقینی ناممکن است، امّا قطعیّت و یقینی بودن این قضایا به معنای مطابقت آن ها با واقع نیست بلکه به طرز نگرش افراد وابسته است. آنچه برای ما محرز و یقینی است، به وسیلة بازی زبانی ای که فرد در آن شرکت می جوید، معیّن می شود. از این رو، معرفت بشر در کنه خود مبتنی بر اعمال او و دیگر الگوهای منشی رفتار اوست. ویتگنشتاین معتقد است که توجیه و عقلانیت، همواره متّکی به بافت و زمینه است و در فعّالیّت های اجتماعی و بازی های زبانی جای می گیرد و چون نحوه های زندگی، جهان- تصویرها یا جهان بینی ها مختلف اند، شیوه های مختلفی از عقلانیّت نیز وجود دارد. در این نوشتار، نخست با تعریف سه جزئی معرفت، تحلیل ویتگنشتاین از معرفت و وجه تمایز آن با یقین را بیان کرده ایم. سپس با اشاره به ساختار مبانی معرفتی ویتگنشتاین، نشان داده ایم که چرا از نظر وی مبناگرایی برای دفاع از اعتبار نظام معرفتی، قرین توفیق نیست و با جایگزینی نظریّة زمینه گرایی چه تفاوتی در مبانی معرفت و کیفیّت ابتنای معارف دیگر بر آن ها رخ خواهد داد. در پایان، با بررسی نظریّة زمینه گرایی و مسئلة شکّاکیّت و با اشاره به برخی مزیّت های این نظریّه، نشان داده ایم که خود با جایز دانستن روایتی از نسبی گرایی، خالی از نوعی گرایش های شک گرایانه نیست.
آسیب شناختی شناخت در پرتو شکاکیت و نسبیت مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۰ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی:
چرخشی نو در معرفت شناسی غربی در باب شکاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طی تاریخ فلسفه، مسئلة علم ما به جهان خارج یکی از موضوعات مورد توجه شکاکان بوده و مشهورترین تقریر این قسم از شکاکیت را رنه دکارت بیان کرده است. در دهه های اخیر رویکرد نوظهوری با عنوان برونی گرایی در معرفت شناسی مطرح شده است و به نظر می رسد برای پاسخ به این مسئله قابلیت های چشم گیری دارد. شاخص ترین نظریة توجیه و شناخت پرورده شده در قالب این رویکرد به نظریة اعتمادگرایی فرایندی موسوم است. در مقالة حاضر، نشان داده شده است که این نظریه، به دلیل طرح معیارهای نسبتاً سهل گیرانه برای معرفت و اجتناب از الزامات دشوار دکارتی، چشم انداز نسبتاً جدیدی برای حل معضل دکارتی در مقابل دیدگان ما می گستراند.
معرفت شناسی دینی و گسترة گزاره های مبنایی بررسی و نقدِ دیدگاهی در معرفت شناسیِ به ساخته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش عمده ای از معرفت شناسی ِ دینیِ معاصر را بحث های پیرامون اعتبار یا عدم اعتبار دلیل گرایی تشکیل می دهد. به طور کلی، در معرفت شناسی ِ معاصر گرایشی به رد دلیل گرایی دیده می شود از این جهت که گفته می شود این دیدگاه معیاری بیش از حد سخت گیرانه برای توجیه وضع می کند. در معرفت شناسی ِ دینی مهم ترین واکنش نسبت به دلیل گرایی را می توان در معرفت شناسیِ به ساخته دید که با مبنایی شمردن برخی باورهای دینی داشتن دلیل کافی را برای آن ها ضروری نمی داند و بدین سان دلیل گرایی را در زمینه ی باورهای دینی رد می کند.
در این نوشتار استدلال خواهد شد که: 1. دیدگاهی که باورهای دینی را مبنایی می شمارد نمی تواند به شیوة خرد پذیری ایراد خود سرانگی را پاسخ گوید؛ درنتیجه، 2. مبنایی دانستن یک باور دینی به این معنا که یک باور مبنایی در کنار باورهای مبنایی ِ دیگر است قابل دفاع نیست؛ و 3. باورهای دینی را می توان در معنایی دیگر مبنایی دانست: در معنای مبنایی برای کل دعویِ شناخت و نزدیک شدن به حقیقت (رد شکاکیّت بنیادین).
جزم گرایی و شکاکیت:معضل نظامهای تربیتی - آموزشی در جوامع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مشکلاتی که امروزه نظام های تربیتی موجود در جوامع اسلامی با آن موجه هستند، جزم گرایی و در نتیجه شکاکیت است. این جزم گرایی و شکاکیت می تواند جزم گرایی یا شکاکیت علمی، دینی و فلسفی را شامل شود. به واسطه این جزم گرایی و شکاکیت، نظام های تربیتی از یک سو به سمت انحصار گرایی در اهداف و برنامه های درسی مورد نظر خود سوق می یابند و از سوی دیگر به انکار و تردید در برنامه های دیگر نظام های تربیتی روی می آورند. در این مقاله، بعد از توصیف و تبیین معنی، مفهوم و نوع شناسی جزم گرایی و شکاکیت، اثرات جزم گرایی و شکاکیت در نظام های تربیتی جوامع اسلامی مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت بعضی شیوه ها و رویکردهای مربوط به حل این معضل پیشنهاد شده است.
توجیه گزاره های اخلاقی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تحقیقی در باب نحوه ی توجیه گزاره های اخلاقی است. بر اساس تعریف سنتی، معرفت عبارت از باورِ صادق موجّه است. مؤلّفه ی توجیه، به معنای داشتن دلیلی عقلانی برای باور، مورد توجّه اغلب معرفت شناسان بوده و وجود آن را برای معرفت داشتن ضروری دانسته اند. درباره ی چیستی توجیه و بیان ماهیت آن، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد که این پژوهش در پی بررسی این دیدگاه ها و اختلاف نظرهاست. در مقاله ی پیش رو، پس از معرفی معرفت شناسی و شکاکیّت و اشاره ی مختصر به اقسام آن، رویکردهای معرفت شناسان در باب توجیه بیان می گردد؛ سپس با توجه به تقابل معرفت شناسی اخلاق و شکّاکیت اخلاقی معرفت شناختی، نظریّات توجیه در فلسفه ی اخلاق بیان می گردد و در پایان، موضع شکّاکان اخلاقی معرفت شناختی نیز در باب توجیه، بیان خواهد شد.
امکان معرفت و چیستی آن در معرفت شناسی فیلسوفان صدرایی و کارتزین ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در میان مباحث معرفت شناسی معاصر، دو مسئله امکان معرفت و چیستی آن، از جمله مباحث مهم به شمار می آیند. فیلسوفان حکمت متعالیه و فیلسوفان دکارتی، هر دو به امکان معرفت حقیقی اذعان دارند. همچنین آنها معرفت حقیقی را تعریف، و آن را به اقسام متفاوتی تقسیم می کنند. شکاکیت، تقسیم علم به حصولی و حضوری، سخن از تصور و تصدیق و اقسام آن و استفاده ایشان از منطق و به ویژه بحث قیاس و مباحث پیرامون آن، به منزله روش رسیدن به معرفت، از دیگر مباحث مهم در مقایسه معرفت شناسی این دو گروه در باب مسئله امکان و چیستی معرفت است.
از امکان مفاهمه تا اثبات معرفت:استدلال دیویدسن علیه شکاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکاکیت عبارت است از امکان این فرض که بیش تر گزاره هایی که آن ها را صادق می دانیم درواقع کاذب باشند. این فرض در تاریخ فلسفه از طریق استدلال هایی مانند استدلال رؤیای دکارت، استدلال شیطان شریر، و مغز در خمره مطرح شده است. دیویدسن در تعدادی از مقالاتش کوشیده است تا با طرح ایدة تفسیر ریشه ای نشان دهد که امکان مفاهمه و ارتباط زبانی، شکاکیت را منتفی می کند. به اعتقاد او، طبیعت زبان و باور که همراه و مستلزم یک دیگرند تضمین کنندة ارتباط میان باورهای گوینده، باورهای مفسر، و جهان خارج است و این ارتباط صدق عمده باورهای ما را تأمین می کند. دیویدسن در گام نخست، توافق گوینده و مفسر بر صدق را اثبات می کند و در گام دوم از طریق استدلال های مفسر همه دان و تفسیر ریشه ای نشان می دهد توافق گوینده و مفسر مطابق با جهان خارج است. این مقاله استدلال نخست را ناتمام می داند، اما از استدلال دوم در مقابل اشکالات وارد شده به آن دفاع می کند.
فرض اهریمن بداندیش و طرح فلسفی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دکارت در تأمّل نخست شک هایی را دربارة هر چیزی که می توان در آن تردید کرد، مطرح می کند و در تأمّلات بعدی می کوشد به همة این شک ها، به نوعی پاسخ گوید و با این کار نشان دهد که حتی با وجود شک های افراطی بازهم امکان نیل به معرفت یقینی وجود دارد. به این معنا که می خواهد با خود شک به مصاف با شک برخیزد. آنچه در این مقاله مدنظر است این است که آیا دکارت توانسته است بنا به ادعای خود، پس از تأمّل نخست، در تأمّلات دوم تا ششم یک به یک شک های مطرح در تأمّل نخست را به یاری روش تحلیل نفی کند. نویسندگان مقاله بر آنند که دکارت واپسین و در واقع، افراطی ترین شک خود را در تأمّل نخست، یعنی فرض اهریمن بداندیش را، که با این شک، برنامة تردیدافکنی او کامل می شود و وجود عالم مادی یک سره در مظان تردید واقع می شود، در هیچ کجای تأمّلات و حتی در پاسخ به اعتراضات هفت گانه، برطرف نکرده است. به نظر می رسد او در ادامة تأمّلات، جایگاه و نقش اهریمن بداندیش را در نظام فلسفی اش فراموش می کند یا آنکه نمی تواند خود را از چنبرة این فرض شکاکانه برهاند. در این مقاله ما با استناد به آراء خود دکارت و اشاره به نظرات چندی از شارحان و مفسران او می کوشیم به جایگاه و نقش اهریمن بداندیش در سیر شک دکارتی و میزان موفقیت او در غلبه بر شک بپردازیم و معضلی را که به نظر می رسد نظام فلسفی دکارت در این راستا با آن رو به روست، بازنماییم.
شک و یقین در ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی کلاسیک، شکاکیت در مقابل معرفت قرار داشته و روشهای مختلفی برای پاسخ به شکاکان ارایه می شود. ویتگنشتاین متأخر با تمایز نهادن میان معرفت و یقین رویکرد جدیدی را در نقد شکاکیت مطرح کرده است. او یقین را امری مقدم بر معرفت می داند که ریشه در عمل و نه معرفت دارد. به باور وی صورت ابتدایی بازی زبانی، یقین است که در عین معقولیّت بی نیاز از هرگونه توجیه و دلیل است. به زعم وی برخی از گزاره ها وجود دارند که در عین این که تردید در آنها محال است ادعای معرفت به آنها نیز مهمل است. ویتگنشتاین، این گزاره ها را گزاره های محوری می نامد و معتقد است تصویر ما از جهان با تکیه بر آنها ساخته می شود. این گزاره های محوری از آن جهت که مبنای بازی های زبانی ما و اساس هرگونه تحقیق و پژوهشی هستند که به دست ما انجام می گیرد قطعی و یقینی اند. او قطعیت و یقینی بودن این گزاره ها را به منزله خطاناپذیر بودن یا مطابقت آنها با واقع نمی داند، بلکه یه یاور وی یقین به آنها ناشی از طرز تلقی افراد است که لزومی ندارد با واقعیت مطابقت داشته باشد. به باور وی، مبانی معرفت آدمی نه بر توجیه، که بر حوزه ای ورای آن یعنی عرصه عمل و نحوه معیشت وی متکی است. در این مقاله دیدگاه ویتگنشتاین درباره یقین را تبیین خواهیم کرد و در نهایت درباره این که آیا نظریه وی توانسته است معضل شکاکیت در فلسفه را حل کند داوری خواهیم نمود.
پیوند میان اندیشه پیشرفت و تفکر فلسفی در غرب، مطالعه موردی: نظام فکری دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه پیشرفت را از پیش فرض های مدرنیته غرب دانسته اند که اگر این را بپذیریم، باید آن را در شمار محورها و مبانی فلسفه اوایل دوران مدرن جای دهیم و برای دکارت که او را به مثابه پدر فلسفه مدرن می شناسند در شکل گیری این اندیشه نقشی به سزا قائل شویم. میان تفکر فلسفی غرب و تبدیل آرمان پیشرفت به یکی از واقعیات مسلم تمدن غرب، پیوند وثیقی در کار است که این امر را روشن تر از همه جا، می توان در نظام فکری دکارت دید. بن مایه مقاله پیش رو تغییرموضعی است که در نگاه طلایه داران دوران مدرن به رسالت فلسفه در عالم رخ داده است. در این نوشته می کوشیم نشان دهیم که برای تحقق اندیشه پیشرفت، پیش شرط هایی بایسته می نمود که این پیش شرط ها اگرچه نه منحصراً، به بهترین و کامل ترین صورتش در تفکر فلسفی غرب محقق شده است.