فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۵۲۱ تا ۸٬۵۴۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۹ (پیاپی ۸۴)
157-184
حوزههای تخصصی:
ارتباطات غیرکلامی را می توان جزء نشانه های تصویری به شمار آورد که امروزه برای روان شناسان و جامعه شناسان، به دلیل اهمیت آنها در انتقال معنا و تنظیم روابط بینافردی، جایگاهی ویژه دارد. یکی از مهم ترین زیرشاخه های این مبحث «زبان بدن» نامیده می شود که درمیان همه جوامع بشری از دیرباز تاکنون وجود داشته است. این نشانه های غیرکلامی که برخی قدمتی چندهزارساله دارند در فرهنگ ها و سنن اجتماعی اقوام گوناگون، با وجوه مشترک و گاه اختلافی، کاربرد و کارکرد فرهنگی و بلاغی دارند. روشن است هرچه بستر ادبی چنین بازنگری و رویکردی کهن تر و البته جامع تر باشد، ارزش تحلیل های آن در بازشناسی فرهنگی و اجتماعی و حتی زیبایی شناسی متون بیشتر است. بی گمان، شاهنامه فردوسی که نماینده فرهنگ و تفکر ایرانی در عصر پیشاتاریخی تا ادوار تاریخی مقارن با ظهور اسلام است می تواند بهترین ظرف بازنمایی کنش های ارتباطی برون زبانی در تاریخ فرهنگی کهن ایران باشد. چنان که به سبب ماهیت پیش نمونی شخصیت های شاهنامه ، بسیاری از نشانه های غیرکلامی آنها را نیز می توان کهن الگوی بسیاری از کنش های رفتاری یا زبان بدن ایرانی در ساحت و هنگامه زندگی حماسی، یعنی شکل گیری هویت ملی و اجتماعی ایرانیان، محسوب کرد. در این جستار با واکاوی مفاهیم «زبان بدن» در کنش های غیرزبانی شخصیت های برجسته شاهنامه تلاش شده است این مفاهیم پوشیده و پیچیده فرهنگی رمزگشایی شود. از نتایج تحقیق برمی آید که بازنمایی زبان بدن شخصیت های شاهنامه نه از روی اتفاق که کاملاً آگاهانه به قصد جلب توجه مخاطب و بازاندیشی او در الگوهای رفتار فردی و اجتماعی اقوام ایرانی و غیرایرانی به قصد بازشناسی هویت فرهنگی ایرانیان، بیشتر از رهگذر کنایه سازی و نمادپردازی صورت گرفته است.
روش شناسی مبانی ادبی « ابن عطیه اندلسی » در تفسیر « المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش اساسی مباحث ادبی در تفسیر قرآن بر همگان عیان است و کاربرد فراوان مباحث ادبی در تفاسیر فریقین در دوره های مختلف تاریخ تفسیر قرآن، نشان از نقش مهم آن در علم تفسیر دارد. تفسیر «المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز» «ابن عطیه اندلسی» از تفاسیر مهم مکتب اجتهادی ادبی معتبر و مؤثر جهان مغرب اسلامی می باشد که مباحث ادبی یکی از منابع اساسی آن است. ذکر معنای دقیق واژگان غریب قرآن و اولویت دادن به آراء لغوی ها درباره اشتقاق آن، استناد به آیات قرآن، استشهاد به شعر کهن عربی، روش ابن عطیه در مباحث صرفی می باشد. همچنین بیان آراء نحوی دو مکتب «بصره» و «کوفه» و ترجیح آرا نحوی جمهور به ویژه «سیبویه» و ذکر نظرات اختلافی روش کار مفسر در تبیین مباحث نحوی است. حقیقی دانستن معانی واژگان قرآن و بی نیازی مفسر از اطلاق مجاز به آن، موجب محدود شدن و سطحی بودن مباحث بلاغی در تفسیر وی شده است. در این پژوهش از روش تحلیلی توصیفی استفاده شده است. این مقاله در صدد است با استقرا و استخراج شواهد و تحلیل آنها، مبانی ادبی تفسیر ابن عطیه را تبیین نماید، تا روش استفاده ابن عطیه از منابع ادبی در تفسیر المحرر الوجیز حاصل شود.
زیبایی شناسی ژرف ساخت های صیغه های متناوب در قرآن کریم از منظر سبک شناسی ( بررسی موردی سوره های مبارکه ی انعام و اعراف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناوب یکی از تکنیک های زبانی در ساختار کلام است و مقصود از آن، جایگزینی کلمه ای (اسم، فعل و حرف) به جای کلمه ای دیگر است که از نظر معنا نظیر و همانند آن است. در این مقاله، پدیده تناوب در میان صیغه های اسم انتخاب شده است؛ یعنی در بافت کلام ادبی، صیغه ای به جای صیغه ای دیگر می آید که از نظر اشتقاقی شبیه کلمه محذوف است اما در بردارنده معنایی غیر از معنای نخستین است. این مقاله با شیوه توصیفی – تحلیلی و با رویکردی سبک شناختی، و به منظور کشف معانی پنهان قران کریم، به تحلیل پدیده هنجارگریز تناوب در قرآن کریم بویژه دو سوره مبارکه انعام و اعراف پرداخته است. هدف از این مقاله، توصیف و شرح ژرف ساخت های صیغه های متناوب و آشنایی با اهداف زیبایی شناسی آن است. نتایج این مقاله حاکی از آن است که تناوب در مصادر، بسآمد بالایی در این دو سوره داشته است که غالبا، به جای اسم فاعل و مفعول آمده است. بعد از آن، اسم فاعل، نقش خود را به عنوان یکی از مشخصه های سبکی که جانشین دو فعل "ماضی و مضارع" در این دو سوره شده است، ایفا می کند.
بررسی و نقد داستان بیژن و منیژه بر اساس کهن الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل
منبع:
علوم ادبی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
87-107
حوزههای تخصصی:
همزمان با آغاز نگرش های نوینی که در قرن بیستم نسبت به متون ادبی آغاز شد، «جوزف کمبل» با مطرح کردن «کهن الگوی سفر قهرمان»، تحولی جدید در حوزه مطالعات نقد اسطوره گرایی پدید آورد. او با بررسی ساختاری اسطوره ها در فرهنگ ملل گوناگون، به این نتیجه دست یافت که حرکت قهرمان از آغاز تا پایان داستان، بر اساس فرمولی ثابت است که به صورت یک دستور زبان ذهنی در همه داستان های ملل مختلف، با اندکی تغییرات جزیی تکرار می شود. داستان «بیژن و منیژه» از جمله داستان های شاهنامه است که قابلیت مطالعاتی بر اساس نقد اسطوره ای را دارد. بنابراین در این مقاله سعی می شود، ضمن تطبیق مراحل گذر قهرمان از مراحل مختلف «کهن الگوی سفر قهرمان کمبل» با داستان «بیژن و منیژه »، میزان این انطباق و همچنین نقش هایی که هر یک از شخصیت ها در این داستان ایفا می کنند، بر اساس این نقد، بررسی شود. بر اساس این بررسی نمایان می شود که طبق نقد کهن الگوی کمبل، قهرمان داستان یعنی «بیژن»، از دنیای عادی بیرون می آید و موفق می گردد تا با گذر از سه مرحله اصلی «عزیمت»، «رهیافت» و «بازگشت»، در نهایت با شخصیتی دگرگونه، در قالب ازدواج با منیژه، دوباره به سرزمین خود باز گردد.
بررسی تطبیقی جایگاه انسان در عرفان اسلامی و اگزیستانسیالیسم (بر مبنای مثنوی حدیقه سنایی و رمان تهوع سارتر )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان اسلامی به عنوان نمود دینی معرفت باطنی (Esotericism)، ساحت حیات مادی، جایگاه انسان در هستی و درنهایت، حیات آن جهانی او را موردتوجه قرار داده است. وجودمداری یا اگزیستانسیالیسم (Existentialism) نیز با این دو ویژگی که وجود را بر ماهیت مقدم می داند و دیگر آنکه موضوع اندیشه را انسان می داند و نه موضوعات فلسفی صرف، تحقق امکان های موجود انسانی را موردتوجه قرار داده است و از همین رو بیشتر شاخصه های اصلی این مکتب فکری ازجمله توجه به فردیت، وضعیت وجودی، آزادی، اخلاق و مسیولیت ناشی از آن ها در این مکتب بر محور یگانگی انسان می گردد. این پژوهش جایگاه انسان در دو جهان بینی مزبور را بر اساس حدیقه و تهوع بررسی کرده و به یافته هایی از این دست نایل آمده است که با وجود تفاوت های بنیادین فکری، انسان همچون یگانه هستی، در هر دو مکتب فکری جایگاه والایی دارد. هر دو مکتب فکری در جهت دستیابی انسان به مراتب متعالی وجود، او را به پشت پازدن به حیات مادی صرف فرا می خوانند. سنایی، نیل به این هدف را درگرو سلوک عرفانی و پیروی از شریعت و سارتر در رمان تهوع ، آن را در گرو پرداختن به امور متعالی ازجمله آفرینش هنری یا شرکت در فرایند نوشتن می داند.
مفهوم شناسی واژه «هنر» در عرفان با تکیه بر شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه هنر در متون کهن در معانی گوناگونی به کار رفته و در تمام انواع متون ادبی هر صفت و مفهومی که جنبه مثبت داشته با عنوان هنر بیان شده است. این واژه در حماسه بر هر عمل و صفتی که دارای ارزش و در ارتباط با آیین پهلوانی و حماسی بوده، اطلاق شده است. خالقان آثار تعلیمی و غنایی نیز هرگاه خواسته اند مفهومی را برجسته جلوه دهند، آن را هنر نامیده اند. به نظر می رسد مفاهیمی که از این واژه برداشت می شود، ناشی از خود واژه نیست، بلکه گوناگونی معنایی آن، نتیجه بافت موضوعی است. در عرفان هم واژه هنر علاوه بر معانی رسمی و عامی که در غیر عرفان نیز وجود دارد، برای معانی خاصی که شاعران عارف مدنظر داشته اند، به کار رفته است. در شعر حافظ هنر در چند معنا به کار گرفته شده است: عشق، رندی، نظربازی، توکل، غم و دیگر مفاهیمی که در عرفان مهم اند و هنر دانسته شده اند. اما مهم ترین نکته مورد بحث در شعر حافظ، اطلاق هنر به عمل سیر و سلوک و اشاره به عارفان با عنوان «اهل هنر» است. در این نوشتار نخست به واژه هنر در متون کهن اشاره می کنیم، سپس به معنای خاص آن در شعر حافظ می پردازیم.
بررسی روابط معنایی وابسته های خاص عددی و معدود در اشعار بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سطح فرم اشعار بیدل دهلوی، عناصر متعددی زبان را نامألوف کرده و منجر به هنجارگریزی شده است. «وابسته های خاص عددی» از مهم ترین این عناصر است که دریافت معنی را نیز دشوار کرده است. وابسته های خاص عددی کلماتی هستند که در محور همنشینی زبان، هنگامی که با معدود رابطه معنایی برقرار می کنند، از هنجار عادی و متعارف زبان خارج می شوند. در زبان اشعار بیدل دهلوی، برجسته ترین و نامدارترین شاعر سبک هندی، وابسته های خاص عددی با بسامد بالا و به صورت گسترده تبلور یافته است. در این مقاله، روابط معنایی وابسته های خاص عددی و معدود در زبان اشعار بیدل با توجه به «هنجارگریزی معنایی» بررسی و تبیین شده است. وابسته های خاص ابتدا در چهار الگوی «عدد، وابسته مادی و معدود مادی»، «عدد، وابسته مادی و معدود انتزاعی»، «عدد، وابسته انتزاعی و معدود مادی» و «عدد، وابسته انتزاعی و معدود انتزاعی»، طبقه بندی شده، سپس انواع روابط معنایی در هر الگو به طور مجزا بیان شده است. نتیجه پژوهش بیانگر این است که میان وابسته های خاص و معدود انواع روابط معناییِ ظرف، تشبیه، تضاد، زمان و ... وجود دارد وابسته های عددی، برای بیان اندیشه ای خاص و ایجاد تخیل بیشتر، برخلاف هنجار معمول در محور همنشینی زبان به کار رفته اند.
نقد و بررسی برخی از ابهامات یادداشت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یادداشت های شاهنامهیکی از کامل ترین و جامع ترین شرح های شاهنامهاست. جلال خالقی مطلق در این اثر به طور ستوده اطلاعات بایسته ای را ارائه کرده است. این اطلاعات عبارت اند از: گزارش ابیات، توضیح واژه ها، اشاره به ریشه شناسی برخی کلمات، سبب اصالت برخی گزینش ها، بررسی پی درپی بودن ابیات، اشاره به نکات دستوری و جنبه های بلاغی و زیبایی شناختی، توضیح ژرف ساخت های اسطوره ای- آیینی برخی از ابیات. در این جستار پس از واکاوی ابیاتی از شاهنامةویراستة خالقی مطلق و مراجعه به یادداشت های شاهنامهو منابع مرتبط دیگر روشن شد برخی از این نارسایی ها برخاسته از بی توجهی به بافت متن است؛ در نمونه هایی نیز ضبط نادرست یا مغشوش یک واژه یا عبارت به نارسایی و ابهام در بیت می انجامد. گفتنی است گاهی دیدگاه خالقی مطلق دربارة یک بیت درست است؛ اما ساختار بیت به شکلی است که امکان خوانش های دیگر نیز برای خواننده وجود دارد.
آموزه های عرفانی عبدالخالق غجدوانی (بررسی نسخه شناسی و تحلیل وصیتنامه مؤسس طریقت خواجگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۸۳
55-76
حوزههای تخصصی:
از عبدالخالق غجدوانی، عارف مشهور سده ششم قمری و مؤسس «طریقت خواجگان»، وصیت نامه ای خطاب به خواجه اولیاء باقی مانده که با وجود نسخ متعدّد، تاکنون بررسی نشده است. اهمیت این وصیت نامه کوتاه، از آن جهت است که قدیمی ترین مکتوب موجود از طریقت خواجگان و بیانگر اصول این طریقت از زبان مؤسس آن است. منابع و فهارس، در معرفی آثار غجدوانی دچار اشتباه شده و از سویی چندین اثر را به خواجه نسبت داده اند؛ از سوی دیگر، با ذکر نام های متفاوت برای وصیت نامه، سبب شده اند این اثر به اشتباه چند مکتوب جداگانه دانسته شود. همچنین با بررسی نسخ مختلف وصیت نامه مشخص می شود که برخی از کاتبان به شرح و تفصیل یا مجمل کردن سفارش های خواجه پرداخته و مسبّب گمراه شدن منابع در معرفی اثر شده اند. در این مقاله، ضمن معرفی و تصحیح وصیت نامه مذکور، سعی شده با بررسی نسخ موجود و تحلیل محتوایی و سبک شناختی آن، اغلاط راه یافته در فهارس برطرف شود و بازشناسی صحیحی با حذف اشتباه در تعدد منابع منتسب به غجدوانی، صورت گیرد.
تبیین نسبت کتاب تکوین با کتاب تدوین در اندیشه های عرفانی – قرآنی شیخ محمود شبستری و علامه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
57 - 80
حوزههای تخصصی:
هماهنگی عالم وجود با کتاب الهی برای گشوده شدن باب معرفت و کشف و شهود نسبت به خداوند، از جمله نکات عمیق برهانی-عرفانی و قرآنی در نزد صاحبان طریقت محسوب می شود. هرچند طلوع این اندیشه را می توان به ابن عربی نسبت داد، عرفای پس از او سعی کردند با دقت و جزئیات بیشتری در این زمینه غور کنند و حقیقت پیوستگی عوالم و مراتب هستی با قرآن مجید را با جزئیات بیشتری جست وجو کنند. شیخ محمود شبستری و علامه سیدحیدر آملی از جمله عرفای بزرگ پیشگام در تفحص درباره این اندیشه به شمار می آیند که درصدد اثبات مطابقت اجزای کتاب تدوین با کتاب تکوین الهی برآمدند. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای نگاشته شده است. این مطالعه با تفحص در اندیشه های این دو عارف بزرگ، دیدگاه های آن ها را به این دو عالم و تطبیق مصادیق آن ها با یکدیگر بررسی و مقایسه می کند و به تأمل درباره فواید طرح این بحث می پردازد. از دیدگاه این پژوهش، وجود این بحث در بین عرفای نام برده نه تنها بر تأویل پذیری و اعجاز قرآن تأکید دارد، بلکه تکریم موجودات عالم را به عنوان مظاهری از ذات و کلام الهی و یکپارچگی عالم وجود و پیوستگی تمام اجزای آن به یکدیگر در پی دارد.
شعر کودک در سیره ی پیامبر (بررسی ساختاری، موسیقایی و محتوایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های مغفول مانده در سیره پیامبر اکرم، توجه ایشان به شعر و ادبیات کودک است. به گواهی تاریخ، نه تنها شعرهای کودکانه ای که عموما در اوزان محرّک و مهیِّج سروده می شده، در زمان کودکی پیامبر برای ایشان خوانده می شده، بلکه شخص پیامبر نیز پاره ای از اشعار کودکانه را برای کودکانی مانند امام حسن و امام حسین می خوانده اند و گاه نیز در باب برخی از اشعار کودکانه اظهار نظر می کرده اند. ما در این مقاله می کوشیم با بررسی متون حدیثی و تاریخی، شعرهای کودکانه ای را که در سیره پیامبر اکرم مورد توجه واقع شده، استخراج، بررسی و تحلیل کنیم. در ضمن این بحث نشان داده ایم که ساختار برخی از این اشعار، به احتمال با ساختار شعرهایی که گوسان های ایرانی در دوران پیش از اسلام می خوانده اند مشابهت هایی دارد و احتمال تاثیرپذیری برخی شعرهای کودکانه عرب، از ساختارهای پیش از اسلامی شعر فارسی وجود دارد. همچنین در پایان مقاله با ذکر دو نمونه، تاثیرگذاری و قدرت شعر کودک در تمدن اسلامی را نشان داده ایم.
تأثیر زبان در ارتباطات میان فرهنگی (با تأکید بر جایگاه فرهنگی امیر علیشیر نوایی در ترکی غربی و ملی گرایی نوایی)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است در مورد جایگاه فرهنگی علیشیر نوایی در ترکی غربی بررسی شود، سپس تأثیرات ارزنده ای که نوایی در ترکی و علی الخصوص در ترکی غربی گذاشته پرداخته شده است. همچنین ویژگی های زبانی ترکی جغتایی که مانند ترکی عثمانی یک زبان ساختگی است مورد بحث قرار گرفته و همین طور در این مورد تأثیرات زبانی و ادبی که نوایی با ملهم شدن از زبان و ادبیات فارسی بر ترکی جغتایی و ترکی غربی علی الخصوص بر ترکی عثمانی گذاشته ، بررسی شده است. در بخش دیگری از این مقاله نحوه شکوفایی زبان و ادبیات ترکی در کنار ادبیات پیشرفته فارسی از نظر نوایی و همچنین نوع نگرش نوایی به زبان، ادبیات و فرهنگ فارسی در کنار زبان، ادبیات و فرهنگ ترکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در ادامه نیز دیدگاه ها و نظریات ترک شناسان برجسته ترکیه مانند کؤپرولوزاده، سماء باروتچو اؤزاؤندر، احمد بیجان ارجیلاسون، احمد جعفر اوغلو، کمال اراسلان و... در مورد زبان و ادبیات به کار گرفته شده در نوشته های نوایی، تأثیرگذاری و آینده نگری نوایی آورده بیان شده است. نتایج این تحقیق نشا می دهد که زبان می تواند در تقویت ارتباطات میان فرهنگی نقش به سزایی داشته باشد
سدره و کستی در کیش زرتشتی و انعکاس آن در کشتی کرمانجی و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر آیین سدره پوشی و کستی بستن در کیش زرتشتی تحلیل و بررسی شده، سپس انعکاس آن در کشتی کرمانجی و شاهنامه فردوسی نشان داده شده است. در مرحله اول، به تعریف لغوی و ساختاری سدره و کستی پرداخته شده و پس از آن، مراسم مربوط به این دو لباس شرح داده شده است. در مرحله دوم، انعکاس و پیوند سدره و کستی زرتشتی با چوخه و کشن کرمانجی و پشمینه، کمند و ازار مذکور در شاهنامه بیان شده است. دستاورد مقاله مبتنی بر این است که چوخه کرمانجی و مراسم پوشاندن آن شباهت بسیاری به سدره زرتشتی دارد، همچنان که پشمینه هوم در شاهنامه هم بیانگر آیین سدره پوشی در ایران باستان است. کشن کرمانجی از یک جهت، از نظر لغوی و کاربردی شبیه به کستی زرتشتی است، همچنان که کمند هوم و ازار برهمن و فرستاده او در شاهنامه چنین شباهتی دارند؛ از جهتی دیگر، کشن برگرفته از مصدر کشان به معنای کوبیدن است، همان طور که کستی هم در شاهنامه برگرفته از مصدر کستن به همان معناست. کلمه کستی در شاهنامه بیشتر همراه با دو فعل «بستن» و «گرفتن» به کار رفته، به طوری که وقتی به صورت «کستی بستن» درآمده، منظور از آن آیین کستی بستن زرتشتی است و وقتی به صورت «کستی گرفتن» درآمده است، معنای کشتی گرفتن دارد.
التبر المسبوک فی نصیحه الملوک غزالی مأخذ چند حکایت از هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریشه یابی حکایت ها، اندیشه ها و دست مایه های ادبی و زبانی شاعران و نویسندگان، یکی از شاخه های مهم در بررسی های زبانی و ادبی است. این مسیله، زمانی اهمیت بیشتری می یابد که آموزه های یک اثر، به زبانی دیگر ترجمه شود و از طریق ترجمه ای خوب، نه تنها اثر جای خود را در میان فرهنگ و زبان ملتی دیگر باز می کند، بلکه تأثیرات بینامتنی خود را نیز ماندگار می نماید. پژوهش حاضر می کوشد تا ضمن یک مقابله و تطبیق دقیق متنی میان متن عربی هزارویک شب و ترجمه عربی نصیحه الملوک غزالی که به نام التبر المسبوک فی نصیحه الملوک معروف است، ثابت کند که کتاب التبر المسبوک ، مأخذ پنج حکایت از حکایت های هزارویک شب است و با وجود متون گوناگون عربی که به نوعی برخی از آن ها، روایت های دیگری از این پنج حکایت را در خود دارند، گردآورندگان و راویان هزارویک شب ، در گزارش این پنج داستان، اساس خود را بر این کتاب نهاده اند. اقتباس راویان هزارویک شب در یکی از حکایت های بررسی شده، اقتباس محتوایی و در چهار حکایت دیگر، اقتباس های صرفی و نحوی و منطبق بر متن عربی التبر المسبوک است، به گونه ای که میان حجم این حکایت ها در متن هر دو کتاب، تفاوت های زیادی وجود ندارد و نشان می دهد، راویان هزارویک شب ، با وجود برخی از این حکایت ها در متون عربی، متن التبر المسبوک را برای اقتباس خود برگزیده اند.
خوانش پسااستعماری شخصیت های نمایش نامه ی ماه عسل، اثر غلامحسین ساعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از جمله پژوهش های میان رشته ای است که در برخی از آثار ادبی نمود پررنگی داشته است .این نظریه به تقابل بنیان های فکری شرق فرودست با غرب فرادست می پردازد و می کوشد گفتمان حاصل این تقابل را میان استعمار و مستعمره نشان دهد،حال آنکه نمایش نامه ماه عسل ،اثرغلامحسین ساعدی از آثار برجسته ادبیات نمایشی ایران است که نویسنده در آن به شیوه ای نمادین به بررسی جلوه های استعمار در شکل نوین آن پرداخته است .در این پژوهش، شخصیت های نمایش نامه ی ماه عسل این نویسنده بر مبنای نظریه ی پسااستعماری تحلیل گردیدند و حاصل کار، گواه چینش و پردازش درست و هوشمندانه و به جای شخصیت هاو قدرت و توان آنان در بیان ایده ی مرکزی نویسنده یعنی سیاست های استعماری است. ساعدی در آفرینش نظام پسااستعماری درقالب ادبی زمینه های سلطه گری استعماررا در اشکال گوناگونش نمایان ساخته وهمچنین افزون بر آن چه در نظریه ی پسااستعماری مطرح گردیده، به جزییات ظریف تر و دقیق تری در گفتمان استعمارگر و استعمارشده پرداخته، که به حوزه ی کلان تر علوم سیاسی، اجتماعی و مردم شناسی بازمی گردد؛از جمله، آسیب شناسی مستعمرات و نقش و جایگاه خود مستعمرات یا دولت مردان آن ها در رقم خوردن سرنوشت تیره و تار آنان را می توان مثال زد که از طریق ضعف های داخلی یا در سیاست خارجی امکان می یابد.
الگوی شخصیت پردازی داستان های پیامبران الهی در قرآن کریم، بر مبنای دیدگاه ریمون-کنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت پردازی به عنوان یکی از عناصر اصلی روایت به نحوه ی گزینش، چیدمان و ورود شخصیت ها به داستان و همچنین، نقش شخصیت ها در داستان می پردازد. پژوهش حاضر به بررسی شخصیت پردازی داستان های مربوط به پیامبر اکرم (ص) و داستان های سایر پیامبران در متن قرآن (براساس ترجمه ی صفوی) پرداخته است. نتایج حاصله نشان می دهد که: 1) اگرچه در شخصیت پردازی های قرآن از همه ی شاخص ها و روش های الگوی ریمون-کنان استفاده شده است، نقطه ی ضعف این دیدگاه یعنی، عدم توجه او به انگیزه ی افراد در انجام یک کنش، در تحلیل شخصیت های داستان های قرآن است. 2) استفاده از شاخص های غیرمستقیم از شاخص مستقیم بیشتر است. 3) در میان روش های گوناگون توصیف غیرمستقیم بیان شخصیت، به ترتیب، کنش و گفتار بیشتر از سایر موارد استفاده واقع شده است. 4) ذکر کنش های غیرعادتی از عادتی رایج تر است. 5) حدود یک سوم از شخصیت پردازی قرآن به معرفی خداوند و ویژگی های او می پردازد. 6) اهمیت گفتار در شخصیت پردازی در داستان های پیامبر اکرم(ص) نسبت به داستان های سایر پیامبران کم تر می شود.کلیدواژه ها: شخصیت پردازی، توصیف مستقیم ، توصیف غیرمستقیم، ریمون کنان.
تأثیر وابستگی گفتمانی مترجم بر ترجمه؛ مطالعه موردی ترجمه فارسی کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مترجم همچون هر انسان دیگری، به حکم وابستگی های گفتمانی خود، رفتارهای خاص فرهنگی و اجتماعی از خویش نشان می دهد. دغدغه اصلی این پژوهش، تلاش برای کشف تأثیری است که وابستگی های گفتمانی یک مترجم بر ترجمه اش دارد و برای این هدف، ترجمه نصرالله منشی از بخش «الأسد والثور» کلیله و دمنه به عنوان پیکره مورد مطالعه انتخاب شده، مورد تطبیق قرار گرفته است. نتیجه این تحقیق که با تکیه بر روش تحلیل گفتمان انتقادی انجام شده است، نشان از آن دارد که مترجم به سبب هویت درباری خود سعی می کند تا هر عبارتی را که به ویژگی های منفی پادشاه، اعمّ از سست رأیی، هواپرستی و ضعف اشاره دارد، حذف کند و آن را با عبارت هایی دیگر تغییر دهد. در واقع، این امر بازتاب گزاره های اصلی گفتمان درباری است که بر اساس آن، پادشاه سایه خدا به شمار می رفت و کسی اجازه اشاره به ضعف او را نداشت. همچنین، این تحقیق نشان می دهد که مترجم به حکم درباری بودنش، از هر گونه عبارتی که متضمن تعریض به نزدیکان پادشاه است، اجتناب می ورزد و سعی می کند تا در راستای «مخلص نمایی» آنان حرکت کند.
تطبیق دو مفهوم «تعلیم» و «تربیت» بر اساس آراء غزالی و عنصرالمعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
55 - 84
حوزههای تخصصی:
تحلیل تطبیقی دو مفهوم «تعلیم» و «تربیت» بر اساس آراء ابوحامد محمد غزالی توسی و عنصرالمعالی، رویکردهای خاصی را در شیوه ها و روش تعلیم و تربیت نشان می دهد. با اینکه موضوع فکر و روش خِردورزی غزالی، در ظاهر بر اساس مبانی تعلیمی و تربیتی انسان نیست، تأمل در متن نوشته هایش، وجود و ظهور چنین پدیده تربیتی تعلیمی را نشان می دهد؛ به گونه ای که حجم بیشتر کتاب کیمیای سعادت را همین مباحث تشکیل می دهد. عنصرالمعالی به عنوان امیرزاده آل زیار، نیز چنین رویکردی به مبانی تربیتی انسان دارد. تلاش پژوهشگر عمدتاً متمرکز بر یافته های دو متن کیمیای سعادت و قابوسنامه و تطبیق آن با ایده های مفاهیم تعلیم و تربیت از دیدگاه جامعه شناسی بوده است. یافته های پژوهش حاضر که به روش تحلیلی توصیفی انجام یافته، نشان می دهد که کتاب هایی مانند کیمیای سعادت و قابوسنامه ، بستر مناسبی برای طرح تفکرات و راهکارهای جامعه شناسیِ تعلیم و تربیت و بروز آن در جامعه است. متفکر دانشمندی همانند غزالی توسی و عنصرالمعالی سعی کرده اند تا با استفاده از ابزار «داستان»، «تمثیل» یا «حکایت»، به مبانی شناخت نفس انسان، تربیت نفس و تربیت خِرَد و راهکارهای پیشرفت و رشد انسان در قالب نظام تعلیمی و تربیتی اشاره کنند.
جانشین سازی واژگان مترادف در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ از تکرار معنی برخلاف تکرار لفظ در سطح بیت، ابایی نداشته است؛ شاهد ما در اثبات این ادعا، استفاده او از واژگان و عبارات مترادف است. ریزبینی و نکته سنجی حافظ در توجه به اختلاف های معنایی واژگان مترادف مثال زدنی است. وی علاوه بر هم معنایی و ترادف، به اختلاف ها و حتی گاه تضاد های معنایی این واژگان به ظاهر مترادف نظر داشته و هر واژه را در بافت معنایی مناسب به کار گرفته است. نکته قابل توجه دیگر، آرایش واژگان و عبارات مترادف در ابیات اوست؛ حافظ مفاهیم مترادف را به صورت گروه کلمه و به دنبال یکدیگر نمی آورد؛ بلکه واژه دوم را در جمله مستقل دیگری، جانشین واژه یا عبارت نخست می کند. این روش، شگرد جادویی او در آمیختن معانی و آفریدن معانی شگفت و تازه است. آرایش واژگان مترادف، توجه به جزییات معانی آن ها و به کار بردن آن ها در بافت های متناسب با معنایشان، به حافظ توانایی فراوان در آفرینش معانی بدیع و تصاویر هنری شگفت بخشیده است. او با این مترادف سازی ها، علاوه بر ایجاد تناسبات لفظی و معنوی، پارادوکس های بدیع، طنزهای ملیح و مخفی و... می آفریند و بر ابعاد و گستره معنی در هر بیت می افزاید. در حدود 5درصد از ابیات حافظ، مفاهیم مترادف جانشین یکدیگر شده اند. حافظ در آفرینش این مفاهیم علاوه بر مفردات زبان، از معانی کنایی عبارات، روابط مجازی واژگان و ساختن ترکیب های تازه سود جسته است.
رباعی روایی در مختارنامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
57 - 82
حوزههای تخصصی:
بیشترین حجم روایت های عرفانی در ادبیات فارسی به مثنوی اختصاص دارد که سبب شده از توانش قالب های روایی دیگر و تمایل عرفا به قصه گویی در آن قالب ها غفلت شود. همین امر نشانه ضرورت پژوهش های جدید است که توانش قالب های دیگر شعری و ویژگی های هریک از این قالب ها را بررسی کند. یکی از کارکردهای مهم قصه گویی نزد صوفیه، بیان تجربه های روحی در قالب روایتی کوتاه است. عرفای قصه گو برای انتقال تجارب شهودی خود که فشردگی و برق آسایی از خصیصه های وحدانی آن است، در پی قالبی شعری اند که روایت متراکم شهودشان را در نهایت ایجاز و به صورتی یکپارچه بازنمایی کند. رباعی، یکی از کهن ترین قالب های ادب فارسی، با توجه به ویژگی های ساختاری اش، علاوه بر نمایاندن وحدت و یکپارچگی، گذرابودن تجارب روحانی عرفای رباعی سرا را نشان می دهد. در این پژوهش، که به روش توصیفی تحلیلی و از منظر حضور عناصر روایی بر مختارنامه عطار نوشته شده، دریافتیم در 261 رباعی روایی مختارنامه (از مجموع 2279 رباعی)، بیش از قالب های قصه گویی دیگر، وحدانیت تجارب عرفانی راوی، در فشرده ترین شکل و با درهم تنیدگی و جدایی ناپذیری فرم و محتوا نمایش داده شده است. شخصیت های اصلی رباعی های روایی، عاشق (عارف) و معشوق است و از آنجا که روایت در ناخودآگاه عارف رخ می دهد، مکان و زمان غالباً مبهم و کلی بیان می شود. عطار، در رباعی روایی، با بهره گیری از تخیل و شاعرانگی، میان تجربه و تعبیر عرفانی ارتباط برقرار کرده است و صورت خام روایت تجربه خود (داستان) را به صورت هنری آن (پیرنگ) بدل می کند.