مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
ژرف ساخت
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
پرسوناژهای (personages) اساطیریای که در مقالة حاضر مورد بررسی است، شامل سه دستة پهلوانان، پریان و خدایان است. در این مقاله تلاش شده است تا این سه گونه پرسوناژ در اساطیر ایران و روسیه مقایسه شود. در این مقایسه و تطبیق وجوه تشابه افسانههای سیاگالش و لش، حماسههای رستم و ایلیامورامتس، و اسطورههای میترا و داژبُگ، ضحاک و تریگلاوا، اهورامزدا و بیلبگ، اهریمن و چُرنبگ نشان داده شدهاند. برخی از این شباهتها اتفاقی به نظر میرسند (مانند شباهت لش و سیاگالش) اما برخی نیز ریشه در نژاد و فرهنگ مشترک این دو کشور دارند (مانند اهورامزدا و اهریمن). اساس کار این مقاله گزارش تطبیقی اسطورهها و افسانههای روسیه و ایران بر مبنای نظریة چامسکی دربارة شباهتهای ژرفساختی است، اگرچه گاه یکی از آنها دارای پیشینة بیشتری است و ممکن است بر دیگری اثر گذاشته باشد.
ژرفساخت اسطورهای رمان رود راوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
رود راوی مفصلترین اثر خسروی، و حاوی تمام مهارتهای اوست. اهمیتی که خسروی برای کلمه و کتابت قائل است و سبک پسامدرنی که به کمک کلمه ایجاد میکند سبب شده این رمان، ساختار روایتی پیچیده بیابد. برای دریافت اسباب این پیچیدگی و فهم و تحلیل متن، از روش پساساختاری رولان بارت استفاده کردهایم. ژرفساخت داستان، براندازی یا بیاعتبار کردن زمان است. نویسنده این اندیشه را در موضوعات و حوادثی چون تسعیر، تسلیب و ترمیم، و حلول و تکرار شخصیتها قرار داده، و در قالب کلمه و مکتوب بازآفریده است. نویسنده از هر عنصری برای تبیین اندیشة مقابله با زمان استفاده کرده است چنانکه ترتیب پیرفتها، ناهماهنگی زمان روایت با داستان، و زمان پریشی را نشان میدهد.
ژ - ساخت چامسکی، ترجمه و ابعاد گوناگون معنایی
حوزه های تخصصی:
"ترجمه یعنی انتقال معنا از یک نظام زبانی به نظام زبانی دیگر بدون کاهش یا تغییر معنا. ترجمه در قالب مدل چامسکی یعنی انتقال معنا از یک ژرف ساخت به ژرف ساخت زبان دیگر. با پذیرش ثابت ماندن ژرف ساخت معنایی زبان مبدا (TL) و زبان مقصد (SL) به عنوان شرط ترجمه پذیری، روش شناسی چامسکی در جدا کردن توانش از کنش محدودیتهای جدی در انتقال برخی معانی به وجود می آورد. ژرف ساخت سطحی معنایی است ولی فقط ابعادی از معنا را در بر دارد که واژگانی شده باشد و بتواند از طریق قواعد درج واژه در ژرف ساخت وارد شود. لذا معانی بافتی که در حوزه کاربرد شناسی قرار می گیرند امکان انتقال پیدا نمی کند مگر اینکه در زبانهای مبدا و مقصد هر دو واژگانی شده باشند یا این معانی بافتی به طور قراردادی با یک واژه در زبانهای مبدا و مقصد در ارتباط باشند.
"
عالم مثل افلاطون، ناخودآگاه جمعی یونگ و عالم دل مولوی
حوزه های تخصصی:
انسان ها در هر کجایجهان و در هر دوره و فرهنگیاستعدادها و ظرفیت هاییمشترک دارند که از ماهیت وجودیو حتیشناخت انان ناشیمیشود. بخشیعظیم از شناخت ها و تجربه هایانسان ها عمومیو مشترک است، هر چند اختلاف هایفرهنگیو زمانیو مکانیو تجربه هایشخصیتفاوت داشته باشد. نکته مهم این جاست که این اختلاف و تفاوت در رو ساخت این فراورده هاست و ژرف ساخت ان ها تقریبا یک سان و شبیه یک دیگر است، زیرا ماهیت ظرفیت ها و استعدادهایادمیبه سبب تاثیر کم تر اختلاف تمدن و فرهنگ بیش تر شبیه یک دیگر میبینیم، چنان که میان افلاطون، سهروردی، مولویو یونگ درباره ساختار جهان و روان ادمیدر ژرف ساخت شباهت هاییهست. این شباهت ها ناشیاز اشتراک استعدادهایانسانیاست و در رویساخت اگر اختلافیهست، ناشیاز اختلاف فرهنگیو زمانیو مکانیاست. با طرح مثل افلاطون و صورت مثالیسهروردیو صور معنویو روحانیزرتشت (فروهرها) و ضمیر ناخودآگاه جمعییونگ (ارکئوتایپ) و آن چه عطار و مولانا درباره «تو» گسترده پنهان یا «من» ملکوتیبینهایت مطرح کرده اند، میتوان بروشنیشباهت این اندیشه ها را در ژرف ساخت ملاحظه کرد.
روایت جنگ ایران و عراق در رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار با استفاده از نظریات و روش تحلیل روایت، به بررسی چگونگی روایت جنگ ایران و عراق در سه رمان «عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک» نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، «سفر به گرای 270 درجه»، نوشته احمد دهقان و «نه آبی نه خاکی» نوشته علی موذنی پرداخته ایم. بر مبنای الگوی ارتباط روایی در ابتدا، ساختار و روساخت این سه داستان را به دست آوردیم و بر اساس روساختار و ساختار روایی هر سه داستان به تحلیل ژرف ساختارهای آنها پرداخته ایم. ساحت مرگ و ساحت زندگی، دو مولفه ای بودند که در تحلیل ژرف ساختار های این رمان ها مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص این مولفه ها و دسته بندی آنها بر اساس بررسی متن، نوع روایت، عناوین ـ رخدادها و گزاره ـ رخدادهاست. بر این اساس در رمان سفر به گرای 270 درجه ساحت زندگی، ساحت مسلط بر ساختار و محتوای داستان را تشکیل می داد. در رمان نه آبی نه خاکی، ساحت مرگ و شهادت، ساحت مسلط در رمان بوده و در رمان عقرب بر روی پله های راه آهن اندیمشک نه ساحت مرگ و نه ساحت زندگی مسلط، بلکه داستان و ساختار روایی آن حد فاصل این دو را می پیماید و ساحت برزخی را شکل می دهد. همچنین به مولفه های دیگری چون رابطه روایت و واقعیت، زبان روایت و چگونگی آن پرداخته ایم.
بررسی ساختاری- اسطوره ای همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همای و همایون منظومه ای غنایی از خواجوی کرمانی در قرن هشتم هجری است. این منظومه از تعدادی داستانِ تودرتوی کوتاه فراهم آمده است. قهرمان داستان، همای، شاهزاده شام است که در سفر برای رسیدن به معشوق خود، همایون، شاهزاده چین، با مسائل و حوادث زیادی روبرو می شود. در این مقاله، شخصیّت ها، کارکردها، ساختار و ژرف ساخت های اساطیری داستان را بررسی کرده ایم. براساس ریخت شناسی پراپ، این منظومه از شش شخصیّت اصلی و یازده کارکرد تشکیل شده است. این منظومه از برخی جهات دارای الگوی اسطوره ای است، ریشه این الگوها را در اسطوره های ایرانی و سایر ملل جستجو کرده ایم. با توجه به موفقیّت قهرمان، ساختار اصلی داستان مبتنی بر آشناسازی یا پاگشایی قهرمانی است.
زیبایی شناسی ژرف ساخت های صیغه های متناوب در قرآن کریم از منظر سبک شناسی ( بررسی موردی سوره های مبارکه ی انعام و اعراف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تناوب یکی از تکنیک های زبانی در ساختار کلام است و مقصود از آن، جایگزینی کلمه ای (اسم، فعل و حرف) به جای کلمه ای دیگر است که از نظر معنا نظیر و همانند آن است. در این مقاله، پدیده تناوب در میان صیغه های اسم انتخاب شده است؛ یعنی در بافت کلام ادبی، صیغه ای به جای صیغه ای دیگر می آید که از نظر اشتقاقی شبیه کلمه محذوف است اما در بردارنده معنایی غیر از معنای نخستین است. این مقاله با شیوه توصیفی – تحلیلی و با رویکردی سبک شناختی، و به منظور کشف معانی پنهان قران کریم، به تحلیل پدیده هنجارگریز تناوب در قرآن کریم بویژه دو سوره مبارکه انعام و اعراف پرداخته است. هدف از این مقاله، توصیف و شرح ژرف ساخت های صیغه های متناوب و آشنایی با اهداف زیبایی شناسی آن است. نتایج این مقاله حاکی از آن است که تناوب در مصادر، بسآمد بالایی در این دو سوره داشته است که غالبا، به جای اسم فاعل و مفعول آمده است. بعد از آن، اسم فاعل، نقش خود را به عنوان یکی از مشخصه های سبکی که جانشین دو فعل "ماضی و مضارع" در این دو سوره شده است، ایفا می کند.
جواب شرط محذوف در قرآن و شیوه های ترجمه آن (با تکیه بر ادات شرط لو، لولا، إن و مَن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حذف جواب شرط، یکی از وجوه ژرف ساخت های آیات است. شناسایی جواب شرط و در نظر گرفتن تقدیر مناسب برای آن، مسئله مهمی است که اگر مترجم بدان توجه داشته باشد، فهم صحیح و مناسب تری از کلام خداوند دارد و آن را به درستی به زبان مقصد منعکس می کند. در این جستار کوشش شده است با روش تحلیلی توصیفی، شیوه انعکاس جواب شرط محذوف در برخی از ترجمه های فارسی قرآن کریم بررسی شود. نتایج تحقیق نشان می دهد مفهوم ژرف ساخت به حالت مقدّر یا تأویل در زبان عربی نزدیک است و میان انعکاس حذف جواب شرط در ترجمه و انواع ترجمه، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. الهی قمشه ای، انصاریان، رضایی اصفهانی و صفارزاده بیشترین توجه را به انعکاس ژرف ساخت مربوط به جواب شرط محذوف داشته اند و دهلوی - باوجود تحت اللفظی بودن ترجمه اش - در بسیاری از نمونه ها در برگردان آیات به انعکاس ژرف ساخت توجه کرده است.
تبیین الگوی کاربرد صناعات بدیعی و بیانی در نفثه المصدور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳۸
119-144
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور یکی از شاهکارهای بدیع نثر فنی و مصنوع در حوزة زبان و ادب فارسی است که شهاب الدین محمد خرندزی زیدری نسوی آن را در شرح مصائب روزگار جلال الدین خوارزمشاه در زمان حملة مغول نوشته است. این کتاب دارای نثری منشیانه و فصیح است که نویسنده در تصنیف آن توجه فراوانی به کاربرد آرایه های بدیعی، بیانی، آیات، احادیث و لغات و اصطلاحات عربی دارد. سؤال مطرح این است که آیا نویسنده در کاربرد آرایه های زبانی از الگوی خاصی پیروی کرده یا اینکه این عناصر را تنها به منظور آرایش لفظی و معنوی کلام خود به کار برده است. در پاسخ به این پرسش باید گفت که زبان فنی این اثر، دارای الگوی منسجمی در ژرف ساخت است که نویسنده به پیروی از آن، دست به گزینش صنایع و آرایه های لفظی و معنوی زده و از یک سو کنایه و تشبیه را بیشتر از استعاره و مجاز به کار برده و از سوی دیگر به پیروی از همین الگو از میان آرایه های بدیع لفظی، انواع گونه های سجع و جناس را برگزیده و در ایجاد موسیقی زبان اثر خود از آن ها بهره برده است. در حوزة بدیع معنوی نیز کاربرد صنعت اغراق، تضمین و تلمیح که زیرساختی تشبیهی دارد، صبغة تشبیهی زبان نفثه المصدور را پررنگ تر کرده است.
بررسی ساختاری رمانس فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۵)
77 - 88
حوزه های تخصصی:
در میان متون ادب فارسی، ده منظومه به نام های <em>ویس و رامین</em>، اثر فخرالدین اسعد گرگانی، <em>خسرو و شیرین، هفت پیکر، شرف نامه و اقبال نامه</em> نظامی گنجه ای، <em>گل و نوروز</em> و <em>همای و همایون</em> خواجوی کرمانی، <em>جمشید و خورشید</em> سلمان ساوجی، <em>بهرام و گل اندام</em> از امین الدین صافی و <em>همای نامه</em> وجود دارد که دارای ویژگی های نوع ادبی رمانس اند. اختلاف زمانی در روایت رمانس های منظوم و گستردگی جغرافیایی این منظومه ها، روساخت آنها را متنوع ساخته است. این تنوع و تفاوت در شیوه روایت رمانس ها، چند ساختار را در آنها ایجاد کرده است؛ اما ساختار اصلی آنها مبتنی بر آیین آشناسازی یا پاگشایی قهرمانی است؛ پاگشایی و آیین های تشرف، بر مجموعه ای از مراسم و مناسک و آموزش های شفاهی دلالت دارد که هدفشان ایجاد تغییر و تحولی بنیادین و تعیین کننده در وضعیت دینی و اجتماعی آن فردی است که مشرف یا پاگشا می شود. در این مقاله، بر اساس الگوی ساختارگرایی لوی استروس، کمینه های روایی رمانس های منظوم فارسی را استخراج و ساختار آنها را بررسی کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد استفاده از ساختار پاگشایی در روایت رمانس های منظوم فارسی، به دلیل اهمیت ازدواج برون خانواده ای در ژرف ساخت این داستان هاست که بر پایه تقابل سفر قهرمان به سرزمین بیگانه و بازگشت او به زادگاه خویش، تقابل خواسته قهرمان و دست یابی به خواسته، تقابل نبرد قهرمان و پیروزی او و در نهایت، تقابل سرزمین پدری و سرزمین معشوق شکل گرفته است.
بررسی و تحلیل تقابل های دوگانه در بوف کور صادق هدایت
حوزه های تخصصی:
«تقابل های دوگانه» یکی از مهم ترین کارکرد ذهن جمعی بشر است، و اساسی ترین مفهوم ساختارگرایی را تشکیل می دهد. نخستین بار نیکلای تروبتسکوی، واج شناس(01890-1938 م.) از اصطلاح «تقابل های دو گانه» نام برد. از آن جایی که اساس ساختارگرایی بر تقابل های دوگانه است، در پَساساختارگرایی نیزنشانه هایی از یک حرکت متقابل، با دو پاره کردن نشانه به دال و مدلول قابل درک است. درحقیقت آواها و اندیشه ها، توده های بی شکلی هستند که در میان آن ها صورت به وجود می آید این شکل گیری با استفاده از روابط جانشینی و عناصر هم نشینی انجام می گیرد. با بررسی ساختارداستان بوف کور می توان به ساختار تفکر نویسنده ی آن پی برد. به نظر می رسد، متن داستان بوف کور تشکیل دهنده ی یک نظام فکری است که این نظام، ماتریسی از تقابل هاست.هم چنین در شرح ساختار بوف کور باید گفت که اساس این کتاب بر تقابل های متضاد و پاردوکسی است. وجود تقابل در این اثر موجب تحولاتی عظیم و گسترده گردیده و از سویی دیگر سبب شده تادر این اثر، ایده ی وحدت ازکثرت نزج و شکل بگیرد و در اصل اساس فلسفه بوف کور نیز برهمین مبناست.این پژوهش، به شیوه ی توصیفی- تحلیلی و استواری بر چارچوب نظری «تقابل های دو گانه »، می کوشد با ردگیری این کارکرد در بوف کور به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که نظام فکری مبتنی برتقابل های دو تایی این اثر چیست؟ تقابل های دوگانه یکی از محوری ترین بنمایه در بوف کور است، که در سه حوزه تضاد، پاردوکس و توصیف قابل بررسی است.
ساختار رمانس های منثور فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
29 - 53
حوزه های تخصصی:
در میان متون ادب فارسی، هفت رمانس منثور وجود دارد که مربوط به دوره های مختلف تاریخی است. اختلاف زمانی در روایت هر رمانس، حجم زیاد و نیز گستردگی جغرافیایی این متون، روساخت آن ها را متنوع ساخته است؛ این تنوع و تفاوت در شیوه روایت رمانس ها، ارتباط تنگاتنگی با تحوّلات فکری و فرهنگی در جامعه ایران داشته، با این حال، الگویی ثابت در ساختار اسطوره ای رمانس ها حفظ شده است. در این مقاله براساس الگوی ساختارگرایی لوی استروس، کمینه های روایی رمانس های منثور فارسی را استخراج و ساختار آن ها را بررسی کرده ایم. یافته های پژوهش نشان می دهدکه ساختار اصلی این متون مبتنی بر آیین پاگشایی یا آشناسازی قهرمانی است. قهرمان با انگیزه ای که عموماً جست وجوی معشوق است، از خانه دور می شود و سفری طولانی با تحمل انواع سختی ها در پیش می گیرد؛ آزمون هایی دشوار از سر می گذراند و درنهایت با پیروزی بر دشمنان و به دست آوردن خواسته به خانه برمی گردد. با بررسی تطبیقی داستان ها می توان ژرف ساخت مشترک آن ها را که میل به جاودانگی و کمال است، بازیابی کرد.
بازتاب ناسپاسی وکفران نعمت در تمثیل های عرفانی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۸ بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۷
83 - 100
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از مهم ترین آرایه های بیانی و شیوه استدلال هنری و ذوقی است که هدف آن انتقال بهتر معنا و مفهوم به مخاطب است. تعریف ادبا درباره تمثیل تا حدودی با هم متفاوت است؛ گروهی آن را تشبیه مرکب با وجه شبه مرکب دانسته اند، گروهی ضرب المثل را در گروه تمثیل قرارداده و عده ای اسلوب المعادله و بعضی، داستان های تمثیلی را تمثیل گفته اند، با همه اختلافات مذکور، نگارندگان، حکایات تمثیلی عرفانی درباره ناسپاسی و شکر را مورد مداقّه قرارداده اند. ناسپاسی و ناشکری به معنی نادیدن لطف منعم از موضوعات علم اخلاق و عرفان است. عرفا برای ناسپاسی مراتب مختلفی قائلند. آنها در مذمت ناشکری و ناسپاسی از تمثیلات بهره جسته و با برشمردن عواقب و نتایج ناسپاسی و ناشکری بر اهمیت ترک آن تأکید نموده اند.
تحلیل و بررسی تمثیل های «آب» و «آهو» در رمان های «بابای آهوی من باش» و «نخل ها و آدم ها»
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی آن است که الگویی معنایی از دو روایت را فراتر از واکاوی شخصیت ها، زمان و مکان، پی رنگ و گره افکنی و مقوله هایی چون نقش و کارکرد، اهداف و جنبه های مختلف آن به مخاطب معرفی کند. سؤال اصلی پژوهش آن است که چگونه می توان با بررسی یک روایت به جنبه های تمثیلی و معنایی آن پی برد. در پاسخ می توان عنوان کرد این مقاله تلاش می کند با کشف و معرفی جنبه های ساختاری روایت؛ پیوند آن را با بن مایه های معنایی و تمثیل های واژگانی ارائه کند؛ ازاین رو هدف این مقاله تحلیل و بررسی ساختار رمان های «بابای آهوی من باش» از حسن بنی عامری و «نخل ها و آدم ها» از نعمت الله سلیمانی با الگوپذیری از توانایی بالقوه و کنش بالفعل زبان (روساخت و ژرف ساخت) از منظر کاربرد تمثیل های (آب و آهو) با تکیه بر نظریه کنشگرای گرماس است. نتایج این پژوهش که به روش مطالعه کتابخانه ای (توصیفی-تحلیلی) انجام شده است؛ بیانگر آن است که می توان از طریق روساخت یک داستان که پیگیری رویدادهای ساختار آن است به ژرف ساختی دست یافت که همان بن مایه های تمثیلی و شگرف در ساختار معنایی روایت است؛ با این نگرش آب در روایت های معرفی شده تمثیلی از صفای دل و روایت کننده صداقت قهرمانان داستان است و آهو تمثیلی از زیبایی و تعلق به دنیای مادی است.
ساختار روایی داستان سنگر و قمقمه های خالی نوشته بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
49 - 64
حوزه های تخصصی:
هر نویسنده ای برای بیان اندیشه ها و مفاهیم خود از روش، طرح و شیوه خاصی برای روایتگری استفاده می کند. بهرام صادقی از نویسندگان نسبتاً کم کار دوره معاصر است که آثاری اندک از او بر جای مانده؛ اما تأثیری ماندگار بر داستان نویسی فارسی داشته است. داستان کوتاه سنگر و قمقمه های خالی در مجموعه داستانی به همین نام منتشر شده که نویسنده در آن از شیوه فراداستان برای روایت استفاده کرده است. تکرار و یکنواختی، ژرف ساخت غالب این داستان است که نویسنده آن را به کمک نمادها و نشانه های درون متنی و با حربه طنز در طول داستان گسترده است. نام و کنش شخصیت ها نیز در همین راستا و در خدمت ساختار روایی داستان است. در این مقاله براساس روایت شناسی ساختاری به تحلیل پیوند میان طرح، ژرف ساخت و شیوه روایتگری صادقی در داستان سنگر و قمقمه های خالی پرداخته ایم. چگونگی استفاده نویسنده از این شکل خاص روایتگری به کمک سایر عناصر و نشانه های درون متنی به تشکیل ساختاری مدرن انجامیده است. توجه ویژه به روایت و فراداستان بودن داستان که حاصل نقض چارچوب هاست، شریک کردن خواننده در روایت داستان و محول کردن بخشی از وظایف راوی به او، مباهات به فرم و تردید در واقعیت داستانی ازطریق حرف زدن راوی فراداستان با خواننده، از نشانه های تمایل نویسنده به این ساختار است.