فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۲۹٬۴۰۸ مورد.
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
39 - 52
حوزههای تخصصی:
کتاب های مصور ازجمله محصولات فرهنگی مهم، برای گروه سنی نوجوان است که در پی بازنمایی مسایل مربوط به زندگی نوجوانان در قالب گونه های مختلف ادبی هستند. کتاب های مصور می تواند نوجوانان را به طور غیرمستقیم با مسایل بنیادی چون هویت فرهنگی جامعه ای که در آن زندگی می کنند، آشنا کند. هویت فرهنگی یکی از شاخه های مهم هویت ملی هر کشوری به شمار می آید. به خصوص که در عصر جهانی شدن و مواجه ملت ها با این پدیده، شناخت مولفه های هویتی به خصوص، هویت فرهنگی امری ضروری به حساب می آید. هدف از انجام این پژوهش بررسی چگونگی بازنمایی هویت فرهنگی در کتاب های مصور نوجوان است. روش این پژوهش توصیفی و تحلیلی است و تصاویر با روش نشانه شناسی اجتماعی مورد تفسیر قرار می گیرند. این پژوهش در تلاش برای پاسخ دهی به این سوالات است: 1) مولفه های اساسی هویت فرهنگی که در کتاب های گروه سنی نوجوان بازنمایی می شوند، چیست؟ 2) منابع فرهنگی که تصویرگران در کار خود استفاده می کنند، کدامند؟ 3) چگونه طراحان و تصویرگران از منابع فرهنگی موجود با توجه به بافت جامعه ای که اثر را در آن ارایه می دهند، استفاده می کنند؟ نتایج پژوهش نشان داد که، سه دسته کلی برای معرفی هویت فرهنگی در کتاب های نمونه تحقیق بیش تر به کار گرفته شده است. عامل اول، زبان که در آثار نثر و نظم مشهوری که در زمره فرهنگ ایران در ادوار مختلف تاریخ ایران ثبت شده است، تجلی پیداکرده است. عامل دوم، اساطیر ایران باستان، عامل سوم، آداب ورسوم، سنت ها و آیین ها. هم چنین، طراحان برای تصویرگری آثار خود به انبوه منابع فرهنگی موجود در کشور ایران -که شامل گنجینه تصویری غنی که از ادوار مختلف تمدن ایران باقی مانده است، با توجه به مضمون آثاری که در پی تصویرگری آن ها بوده اند- رجوع کرده اند و با تلفیق سبک های تصویرگری معاصر با این منابع غنی تصویری تاریخی، سعی در بازنمایی فضایی اصیل، ولی درعین حال، بدیع دارند.
اجتماع پذیری فضاهای عمومی در مناطق کم برخوردار روستایی و ارتقای سلامت اجتماعی؛ ارائه راهکارهای طراحانه (میدان دَرِ قلعه ، روستای ایزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
۷۲-۵۷
حوزههای تخصصی:
فضاهای اجتماع پذیر با تقویت انسجام اجتماعی، ارتقای احساس ایمنی و امنیت ادراک شده، زمینه سازی دریافت حمایت های محلی، اعتماد اجتماعی، و افزایش مشارکت ها نقش ویژه ای در ارتقای سلامت اجتماعی تلطیف مسائل بافت ها خصوصاً در نواحی محروم و کمتر برخوردار دارند. میدان دَرِ قلعه در روستای ایزی به عنوان تنها فضای باز عمومی این روستا محل شکل گیری رویدادها و فعالیت های مختلف اجتماعی، پذیرای گروه های مختلف افراد در طول سال است و نقش مهمّی در زندگی اجتماعی ساکنین روستا دارد. این میدان که در بافت قدیمی روستا قرار دارد، همزمان با تغییر و تحولات کالبدی در طول زمان دچار برخی فرسودگی های کالبدی و کارکردی شده است که در این مطالعه تلاش شده است ضمن شناسایی ویژگی های فضاهای اجتماع پذیر، در جهت تسهیل شکل گیری فعالیت های اجتماعی با شناسایی مشکلات آن در این خصوص، ارائه راهکارهای طراحی لازم صورت پذیرد. در این راستا، ضمن مطالعه اسنادی، گردآوری داده های تحقیق از 350 پرسشنامه محقق ساخته بر اساس مقیاس های مشارکت اجتماعی و نظرسنجی مشارکت مذهبی در بین ساکنین روستا صورت پذیرفت. بر طبق یافته ها، ابعاد سه گانه معنایی، کارکردی، و فضایی-کالبدی مؤلفه های سازنده فضاهای اجتماع پذیر را شکل می دهند و مهم ترین فعالیت های جمعی در حال وقوع در میدان به ترتیب شامل شرکت در مراسم ها و رویدادها، حضور در مسجد، گفت وگو با دوستان، و بازی کردن می باشند. همچنین، کمبود فضای مناسب برای نشستن، کمبود فضای سبز، و فرسودگی بناهای پیرامون میدان، به ترتیب سه مسئله اصلی میدان دَرِ قلعه جهت شکل گیری و تسهیل اجتماع پذیری آن می باشند. در پایان مقاله نیز به منظور ارتقای کیفیت اجتماع پذیری میدان، راهکارهای طراحی در این خصوص ارائه شده است.
تحدید، گام اول تشخص مکان
منبع:
منظر دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
3 - 3
حوزههای تخصصی:
کنده شدن از وجود بسیط، نخستین مرحله در ظهور تشخص و تبیین ماهیت است. وجود، همه هست و چیز نیست؛ ماهیت و چیستی ندارد. فقط هست. آن گاه که پاره ای از آن جدا می شود است که نام و اسم پیدا می کند. چیزهای عالم، پاره های هستی اند که با تحدید قابلیت های خود، چیزی شده اند و ماهیتی جداگانه یافته اند. در مسیر ماهیت یابی، نخستین اقدام، خط کشی میان شیء جدید با بقیه وجود است. مراتبی از وجود را دارد اما در جاهایی که خود را جدا کرده، محدودیت دارد. بخش جداشده از هستی، اگرچه در وجود با منشأ خود مشترک است، اما به واسطه برخی صفات و ویژگی های خاص «شیء و چیزی» می شود که با نام همان «واسطه» خوانده می شود. در فرایند تشکیل ماهیت، گام اول تعیین مرز و حدود است. مرز، استقلال موجود را تأمین می کند. همان مرز، مرتبه شیء را تعریف می کند و با صفاتی که ناشی از مرتبه اوست، ماهیت شیء تبیین می شود. در ساحت وجود، اراده آفرینش چیستی جدید، مقدم بر لوازم آن از جمله لبه و مرز است؛ اما در عالم ماده، تعیین حدود، شرط پیدایش ماهیت جدید است. لبه و مرز در ساحت ماده نیز شرط شخصیت یابی و جداشدگی است. لبه، پایان دامنه یک چیستی را اعلام می کند و آغاز چیستی دیگر را بیان می کند.دزفول در آغاز در حاشیه رود دز تشکیل شد. دژپُل، قلعه ای که برای نگهبانی از پل برپا شده بود، نخستین محله شهر بعدی دزفول بود که چسبیده به ساحل دز، شهر را تدریجاً در عرصه بیکران دشت پدید می آورد. رود اگرچه لبه و مرز شهر بود، اما ساختار شهر را شکل می داد و سازمان فضایی شهر را متأثر از خود می کرد. مرز رود آن قدر قوی بود که تا چند دهه قبل، شهر را در یک طرف خود داشت. گویی در طول هزار و چند صد سال عمر دزفول، هیچ اندیشه ای جرأت عبور از لبه و فکر کردن به طرف دیگر را نداشت. شکل گیری و توسعه شهر، نه در فرار از لبه رود به معنای محدودیت جهت توسعه، بلکه با کشش لبه به سمت خود و استقرار حداکثری در حاشیه آن بود. لبه آنقدر قوی بود که در باور اهالی نیز آن سوی رود جایی پست و کم بها در قیاس با این سو شناخته شد. حتی طرح جامع نیز که بی پروا از نقش رود در قلمروسازی دزفول به آن طرف به عنوان اراضی سهل الوصول و ارزانی نگاه کرد که با یک پل داخل بافت شهر می شود، نتوانست با همه تمهیدات خود دوقطبی این سو-آن سو را تعدیل کند. همچنان رود، مرز درون و بیرون و شهر و بیابان باقی ماند. قلمرو، به مثابه سرزمینی که انسان با ربط دادن عناصر آن به یکدیگر و به خود، محدوده ای ذهنی ترسیم می کند و تعلقات خود را در آن پدید می آورد، با تحدید پدید می آید. قلمروسازی روش استقرار انسان در فضاست. مفهوم سازی از بخشی گزیده از دنیای بی نهایت پیرامون است به اعتبار عناصر درون آن و از همه مهمتر تعیین یک مرز با آنچه در بیرون است. حصار در مالکیت، افزون بر نقش قانونی و حمایتی، مظهر فاصله میان من و غیر است. قلمروسازی می کند و به ساکنان درون تعریف و هویت خاص می بخشد. این کار به واسطه قلمروسازی و آن هم به واسطه تبیین مرز و لبه ممکن می شود. والّا تشخص های اجتماعی و تاریخی امکان ظهور پیدا نمی کنند و عالم در حد تشخص های اولیه جغرافیایی و طبیعی باقی می ماند. از این روست که در فرایند برنامه ریزی فضایی از جمله طرح های جامع و تفصیلی برای توسعه شهر، لازم است تا نقش بنیادین عناصر اصلی سازمان فضایی و منظر شهری که زمینه ساز و بستر فهم از شهر هستند و واقعیت مفهوم شهر را می سازند، با دقت شناخته و حفاظت شود تا حس شهر و ادراک کلی شهروندان از شهر خود، تداوم پیدا کند. احساس تداوم هویت و زندگی در شهری که از قدیم بوده است، در زمره گرانبها ترین دستاوردهای برنامه های توسعه است. چنین رویکردی به عناصر پایه سرزمینی می تواند امکان توسعه مکان محور که برپایه شناخت سرزمین به مثابه «مکان» استوار است را فراهم آورد. اگرچه در شرایطی که اولین انتظارات از برنامه توسعه شهری، عبور سریع تر در خیابان ها و دفع آب های سطحی و جلوه فروشی برای ایجاد شهر مدرن است، صحبت از رویکرد مکان محور در توسعه شهری قدری بعیدالوصول به نظر می رسد، ولی چه می توان کرد که تا با گفتن و نوشتن، شناخت اراده ای خلق نشود، محصولی هم نخواهد رویید.
تحلیل گفتمان متون چندوجهی: بررسی موردی پوستر فیلم کوپال از دیدگاه دستور زبان بصری
حوزههای تخصصی:
پوستر فیلم به عنوان ابزاری بصری که می تواند در جذب مخاطب و ترغیب وی برای دیدن فیلم نقش داشته باشد مورد توجه تحلیل گران گفتمان است. بررسی پوستر های فیلم می تواند به طرق مختلفی انجام گیرد. دستور زبان بصری کرس و ون لیوون یکی از چارچوب های مناسب جهت این بررسی است. این چارچوب، تصاویر را از سه دیدگاه معنای بازنمایی، معنای تعاملی و معنای ترکیبی مورد بررسی قرار می دهد. تحلیل و درک معنا در متون چندوجهی که پوستر نمونه ای از آن است می تواند در بررسی موفقیت یا شکست این ابزار در انتقال اطلاعات مفید واقع گردد. سؤال پژوهش حاضر این است که گرامر بصری چگونه در پوسترها رخ می نماید. هدف از این پژوهش، بررسی هر یک از سه معنای دیدگاه گرامر بصری در شکل دهی معنا است. این بررسی به صورت کیفی انجام شده و گردآوری منابع، بر اساس اسناد کتابخانه ای صورت گرفته است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه بافت فرهنگی و اجتماعی می تواند منجر به تعابیر متفاوتی در تحلیل معنا گردد اما با توجه همزمان به اصول ثابت و جنبه های بافتی، می توان تعبیر درستی از معنا داشت. در پوستر فیلم کوپال از دیدگاه معنای بازنمایی، بردارهای حرکت، از چشم های شرکت کننده در تصویر به سمت مخاطب در حرکت است. همچنین از دیدگاه معنای تعاملی، شرکت کننده حالت تقاضا، شخصی، درگیری و برابری را نشان می دهد. از دید معنای ترکیبی نیز به دلیل مرکزیت تصویر و اطلاعات، صحت اطلاعات سمت راست و چپ تصویر برابر بوده و عبارت شعاری در بالا دارای بیشترین اهمیت است و سپس به ترتیب، تصویر شرکت کننده، عنوان انگلیسی فیلم، نام کارگردان و در آخر سایر عوامل ساخت فیلم در درجات پایین تر اهمیت قرار می گیرند.
نگرش پایدار از نتیجه بر رویه؛ تجربه طراحی فضاهای شهری بر اساس مشارکت اجتماعی در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
21 - 36
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: به دنبال افزایش سریع جمعیت شهرها، مسائل اجتماعی بسیاری در شهرهای بزرگ پدید آمده که منجر به توجه به مفاهیم توسعه پایدار شده است. کلید موفقیت در احیای پایداری اجتماعی فضاهای شهری، حمایت از طرح هایی است که به لحاظ شرایط محلی، بسیج کننده مهارت و دانش محلی است. به علاوه فراوانی و تراکم نامتجانس شهرها، همبستگی، تعامل و توجه افراد نسبت به یکدیگر را کاهش داده است. امروزه تغییر نگاه از تجویزی به مشارکتی و از توجه به راه حل های معمارمحور (متمرکز) به شیوه های حل مسئله با تأکید بر ابتکارات جامعه است. لذا بایستی از نقش تجویزی معمار به معنای سازنده و هدایت کننده کل امور اجتماع به سوی نقشی به عنوان یکی از شرکای مهم اجتماعی گام برداشت.هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش طراحی مشارکتی (شارت) به خلق فضایی شهری بپردازد و از این طریق امکان برقراری تعاملات اجتماعی را تسهیل کند و در راستای پایداری اجتماعی حرکت کند. روش پژوهش: این پژوهش دارای ماهیتی کاربردی است که به منظور آشنایی با ادبیات ناظر بر پژوهش از یک روش ترکیبی مبتنی بر راهبرد کیفی با تکیه بر تحقیقات میدانی براساس مدل «کارگاه طراحی یا شارت» شکل گرفته است.نتیجه گیری: این پژوهش با ارائه مدل فرایند «کارگاه طراحی شارت» از طریق طراحی یک فضای شهری واقع در محدوده خیابان مطهری شمالی شیراز پرداخته است. این فرایند طی یک پیش کارگاه، چهار کارگاه اصلی و یک جلسه میانی و غیررسمی انجام شده و به طراحی فضای مذکور منتهی شده است. نتایج پژوهش، ضرورت وجود پیش کارگاه برای نظم کارگاه های اصلی و ایجاد دستور کار لازم جهت جلوگیری از انحراف جلسه و دور شدن از اهداف اصلی کار را توصیه می کند. حضور طراحان حرفه ای در نقش رهبر در کارگاه با توانایی طراحی و ترسیم به عنوان مهم ترین ارکان اصلی تشکیل جلسات کارگاه، از دیگر دستاوردهای این پژوهش است. ارائه راه حل های تکمیلی جهت اصلاح و بهبود فرایندهای طراحی مشارکتی از نتایج نهایی این پژوهش است.
بررسی تطبیقی ساختارهای مربعی در اشعار کودک و پریودهای موسیقایی از منظر تقارن، تقطیع و برتری اصل متریک-ریتمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
5 - 10
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: پژوهشگران، ساختارهای پریودیک موسیقایی را به صورت سؤال و جواب مربعی می شناسند که بخش اعظمی از کارگان موسیقی را شکل می دهد. در چنین ساختارهایی وقفه های طولانی تر در انتهای سؤال و جواب و وقفه کوتاه تر در میانه سؤال و میانه جواب قرار می گیرد. نگرش فرمال سه بخشی، دوبخشی و پریودها از منظر کورگیان (تصاعد متریک) و پژوهش های دیگر در زمینه گروه های صوتی، همگی احاطه متریک را در ساختارهای ملودیک نشان می دهند. به نظر می رسد ساختارهای شعری نیز از اصول تصاعد متریک موسیقی پیروی می کنند. هدف پژوهش: این مقاله یافتن ساز و کاری برای توصیف ساختار ریتمیک و دوری اشعار کودکانه و سپس آزمودن نظریه به دست آمده در یک جامعه آماری است. در پژوهش های پیشین ریتم و عروض شعر کودکانه به عنوان عامل موسیقی بیرونی بررسی شده و مدل هایی نیز برای شعر عامیانه و عروضی وجود دارد. اما تطبیق کارکرد متریک بر شعرهای عامیانه مخصوصاً مبتنی بر زیبایی شناسی شنیدار کمتر صورت گرفته است.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی-کیفی است و در گام اول به روش کیفی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای، میزان انطباق نظریه های متریک با اشعار کودکانه و عامیانه انجام می شود. درگام دوم، فاز کمی، 20 مخاطب در آموزن شنیداری شرکت می کنند.نتیجه گیری: ساختار شعرهای کودکانه قابل توصیف بر مبنای اصول تصاعد متریک هستند. با توجه به نتایج 90 درصدی مخاطبان می توان دریافت، شنوندگان الگوهای مبتنی بر تقسیمات مربعی را طبیعی تر می دانند؛ به همین دلیل ساختمان اغلب اشعار عامیانه، مبتنی بر سؤال و جواب هستند.
بررسی کارایی دیوار ترومب فتوولتاییک در ساختمان های مسکونی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۴
5 - 21
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر ترکیب های جدیدی از سامانه های غیرفعال به منظور افزایش کارایی آن ها معرفی شده اند. هدف از تحقیق حاضر بررسی عملکرد دیوار ترومب فتوولتاییک در ساختمان های مسکونی مشهد است که با استفاده از شبیه سازی انرژی، توسط نرم افزار انرژی پلاس صورت گرفت. دیوار ترومب آجری و بتنی با سطح پوشش فتوولتاییک در سه جایگاه متفاوت، فاصله هوایی و دریچه های متفاوت برای کل سال بررسی شد. متغیرها به صورت یکپارچه شبیه سازی شدند. نتایج نشان داد که برای اتاقی به حجم ۱۲۰ مترمکعب با دیوار ترومب شش مترمربعی آجری و بتنی و سطح دریچه ۱۸ درصد، فاصله هوایی ۰/۰۵ متر و سطح پوشش چهار مترمربع از صفحات فتوولتاییک (حدود ۶۶ درصد از دیوار ترومب)، گرمای دریافتی، تولید برق و آسایش حرارتی افزایش یافت و مقدار آن به ترتیب، ۲۵۷۶۵۲/۳، ۳۰۷۹۶۳/۶، ۱۹۷۵۴۸۲ کیلوژول و در ماه اکتبر، شرایط آسایش حرارتی، سرد ارزیابی شد. دمای سطح داخلی صفحات فتوولتاییک و گرمای دریافتی ناشی از همرفت داخلی از پایین به بالای دیوار ترومب افزایش یافت. بهترین محل استقرار صفحات فتوولتاییک روی دیوار خازن در مقایسه با قرارگیری در روی شیشه و در فاصله هوایی در اوقات سرد سال پیشنهاد شد، درحالی که برای اوقات گرم، این موضوع برعکس است.
طبیعت در قاب دیوارنگاره های خیابان ولی عصر تهران برآمده از هویت محیط یا نگرشی صرفاً تزئینی؟ ارزیابی حضور و جایگاه طبیعت در دیوارنگاره ها در پیوند با هویت محیطی بستر آثار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۶
64 - 69
حوزههای تخصصی:
اولین ردّ تغییر ساختارهای زندگی ناشی از تحولات دنیای جدید در شهر، در جداافتادگی انسان از محیط طبیعی پیرامون او پدیدار شد. مترتب بر آن، بخشی از جبران این خلأ به ویژه در ارتقاء کیفیت زندگی شهری و در راستای ارتباط میان این دوگانه فوق، بر عهده توانایی های هنر گمارده شد. در این میان، دیوارنگاری از جمله کارآمدترین هنرهای شهری است که بیش تر با مخاطب عمومی سروکار داشته و به عنوان یک اثر هنری در شهر در تلاقی شرایط بستر اثر، ذهنیت و برداشت هنرمند و ادراک مخاطب شکل می یابد. از میان تعداد نامتناهی موضوع متنوع نقش بسته بر دیوارهای شهر، «طبیعت» به عنوان یک رکن منظرین با تأکید و تکیه ویژه خود بر ذهنیت جامعه مخاطب و جاری شدن در اندیشه و ناخودآگاه جمعی مخاطبان، یکی از نقش آفرینان اصلی موضوع دیوارنگاره ها به شمار رفته که جایگاه و ارتباط آن با ذهنیت و مطالبه شهروندان به درستی تبیین نشده است. بررسی ها حاکی از آن است که پس از نضج یافتن رویکرد تزئینی در نگاه متولیان هنر دیوارنگاری، طبیعت و ارکان آن در دیوارنگاره های شهری تهران به ویژه در خیابان ولی عصر بیش تر مبتنی بر بهره مندی از اصول رویکرد تزئینی در نمایش آثار بوده و به دور از پیوند با محیط بصری و الهام از هویت منظرین بستر، به عنوان محمل تجربه زیسته طبیعت گرا در ذهنیت شهروندان شکل گرفته است.
واکاوی خاستگاه نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه با رویکرد ایکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
96 - 111
حوزههای تخصصی:
دوره آل بویه یکی ازدرخشان ترین دوره های تمدن اسلامی در فاصله زمانی 322 تا 447 ق بود که در بخش های بزرگی از ایران و عراق فرمانروایی می کردند و در شکل گیری هنر اسلامی نقش به سزایی داشتند. یکی از ویژگی های هنر این دوره وجود مفاهیم و عناصر مذهبی است که به اشکال مختلفی از جمله نقوش جانوران و بیشتر اسطوره ای متجلی شده است. نقش مایه عقاب دو سر از جمله این نقوش است که به شکل تکرارشونده روی فلزات، سفال، آثار معماری و به خصوص در منسوجات مشاهده شده که به سبب عدم وجود پژوهش کافی خاستگاه آن عموماً ناشناخته مانده است؛ لذا مقاله حاضر با هدف تبیین محتوایی این نقش مایه، سعی در پاسخ به این سؤال داشت که: خاستگاه معنایی نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه نشآت گرفته از کدام مضامین مذهبی بوده است؟ یا استفاده از نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه در صدد بازنمایی چه مفاهیمی بوده است؟ روش انجام این پژوهش کیفی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی و داده های مورد نیاز از طریق منابع کتابخانه ای و قابل استناد جمع آوری شدند. نتایج حاکی از آن بود که استفاده از نقش مایه عقاب دو سر از سوئی نمادی از قدرت ایزدی و طبیعت (خورشید) بوده و از سوئی دیگر، معنای عروج انسان و شهادت در حالت عام از آن استنباط شد که توسط پرنده ای ماورائی با قدرت ایزدی انجام گرفته است. همچنین یافته جدید نشان داد که نقش مایه عقاب دو سر نه به کلیه شهیدان در حالت عام، که به طور خاص به زیدبن علی، امام مذهبی اشاره داشته که آل بویه بدان اعتقاد و به ترویج آن اهتمام داشتند.
تحلیل گفتمان مذهبی مؤثر بر تزئینات کاشیکاری رواق گنبد الله وردی خان در حرم مطهر رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
49 - 64
حوزههای تخصصی:
نقش مایه های جانوری موجود بر تزئینات کاشی کاری رواق گنبد الله وردی خان در مجموعه حرم مطهر رضوی را می توان یکی از ارزشمند ترین آثار به جا مانده از عصر صفوی دانست. باتوجه به وجود محظورات فقهی و کلامی که در باب تصویرگری موجودات زنده وجود داشته است، بررسی چرایی نقش بستن نزدیک به پانصد تصویر جانوری بر کاشی های آن بنا به عنوان آرامگاه الله وردی خان و یکی از مسیرهای دسترسی به مضجع مطهر رضوی را می توان مسئله اصلی پژوهش حاضر دانست. تبیین تعامل صورت گرفته درخصوص این نقوش بازنمایانه، میان نهادهای حاکمیت و روحانیت، از باب اهمیت مسئله هنرهای تجسمی در تمدن اسلامی معاصر، مهمترین هدفِ پژوهش حاضر است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و براساس منابع کتابخانه ای و همچنین مشاهدات میدانی پژوهشگران صورت گرفته است . در این تحقیق، پس معرفی و مطالعه نقش مایه های متنوع جانوری متعدد نقش بسته بر کاشی های رواق، نظیر انواع مرغان، قرقاول، مرغابی، طوطی، طاووس و همچنین موجودات اساطیری نظیر سیمرغ و اژدها، به بررسی مهم ترین گفتمان های مذهبی عصر صفوی به خصوص اعتقادات مذهبی بانی آن (الله وردی خان گرجی) و همچنین باورهای عامیانه و دیدگاه های فقهی نگاشته شده در کتاب ها و رساله های عملیه برخی از مهم ترین شخصیت های مذهبی عصر صفوی نظیر محقق کرکی و به خصوص شیخ بهایی، پرداخته شده است. همچنین با مطالعه روابط میان علما و شاهان صفوی، تلاش نموده، اهمیت و نقش باورهای مذهبی مؤثر بر تساهل صورت گرفته را تبیین نماید. ویژگی های روایی و آموزشی نقش مایه ها و متن کتیبه های شکل گرفته بر کاشی ها رواق را می توان، تأییدی بر احتمال تطبیق و تقریب گفتمان های مذهبی متفاوت شیعی و مسیحی در ساخت و تزیین این مجموعه دانست.اهداف پژوهش:بازتعریف میزان و نحوه تعامل هنر و معماری با مذهب در طراحی و ساخت رواق گنبد الله وردی خان.شناخت باورهای گوناگون مؤثر در ساخت و تزئین این بنا.سؤالات پژوهش:نحوه تعامل هنر و معماری در طراحی و ساخت در گنبد الله وردی خان چگونه است؟باورهای دینی چه تأثیراتی بر بازنمایی نقش مایه های ذی روح در تزئینات رواق گنبد الله وردی خان داشته است؟
کاوشی در قالی طرح مستوفی اراک (سلطان آباد) و فراهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح مستوفی، نقشه ای غالباً سرتاسری دارد و دارای بُن مایه ای گیاهی، با ساختار اسلیمی های جفتی و اسپیرال گون است که به احتمال قوی از اواخر قرن نوزدهم وارد مکتب قالی بافی اراک و فراهان شده و رواج یافته است. پژوهش حاضر تلاش دارد برای نخستین بار به مطالعه، تحلیل و معرفی خاستگاه و ابعاد فرمی و فنی قالی طرح مستوفی اراک و فراهان بپردازد. فقدان منابع مرتبط با این طرح و نیاز به شناخت و آشنایی با ریشه و خاستگاه آن، ضرورت انجام این پژوهش را دو چندان نموده است. پژوهش حاضر از نوع توسعه ای و دارای ماهیت میدانی بوده و از جنبه نظری کم تری برخوردار است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته و شیوهٔ گردآوری داده های آن میدانی و کتابخانه ای است. پرسش اصلی پژوهش این است که ویژگی های فنی و زیباشناختی قالی طرح مستوفی کدام است؟ بر این مبنا، با کنار گذاشتن نمونه های مشابه، تعداد 18 طرح متفاوت و قابل مطالعه انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد قالی طرح مستوفی در اراک و فراهان از جمله طرح های اصیلی است که نسبت به طرح مستوفی در تبریز و بیجار، ساختار فرمی و محتوایی متنوع و شاخصی را داراست. این ساختار شاخص در نمونه های بازمانده نیز دیده می شود، از آن جمله رنگ سرمه ای زمینهٔ قالی، رنگ قرمز و نیز ساختار نقش پردازی یکسان در حاشیه می باشد. بر مبنای روایت های شفاهی و بازاری در اراک، طرح مستوفی به احتمال زیاد از بیجار وارد نظام قالی بافی اراک و فراهان شده و احتمالاً پیش از آن هم از حوزهٔ قفقاز به تبریز وارد شده و پس از آن به بیجار راه یافته است.
ابژه زیبایی و امر والا: تقابل ادراک حسی و خیال از منظر هگل، میکل دوفرن و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵)
115 - 124
حوزههای تخصصی:
مفهوم «اُبژه» از منظر سه فیلسوف بزرگ، یعنی هگل، میکل دوفرن و سارتر، با تفسیرهای متفاوتی همراه است که در این مقاله به واکاوی دقیق آنها پرداخته میشود. با توجه به تقدم زمانی دیدگاهها، این سه اندیشمند رویکردهای متمایزی نسبت به ابژه ارائه کردهاند. هگل، ابژه را در سه سطح میبیند: ابتدا در طبیعت، ابژه به شکل ادراک انتزاعی ظاهر میشود؛ در مرحله دوم، در ایده عقلی، وحدت آگاهی و واقعیت انضمامی سوبژکتیو مشاهده میشود؛ و در نهایت، به امر والا به عنوان کلیتی ذاتی و مطلق میرسد. او معتقد است که زیبایی در ذات خود محسوس نیست و از ادراک حسی فراتر میرود. پایینترین مرتبه زیبایی، طبیعتی است که از اشیا بیجان تشکیل شده و سپس به سوی کاملترین مرتبه حرکت میکند.در مقابل، میکل دوفرن با دیدگاهی متفاوت، معتقد است که سطح سوم در واقعیت خارجی به صورت عقلی به عنوان ایدهای آرمانی و مسلط در بیرون تجلی مییابد. اما سارتر ابژه را محصول خیال میداند و نه ادراک حسی. او، برخلاف هگل و دوفرن، رویکردی متفاوت برای حل این مسئله ارائه میدهد که در آن، ابژه زیباییشناسانه نه تنها واقعیتی عقلی محض ندارد و نه به جنبههای روانی محدود میشود، بلکه به عنوان شی در قالب بازنمود نیز دیده نمیشود و به جای آن، واقعیتی خیالی است.
بازنمایی تصویر دشمن در نقوش برجسته سنگی بهرام دوم ساسانی و آشوربانیپال دوم
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
173 - 194
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی و مطالعه تطبیقی تصویر دشمن انسانی در نقوش برجسته سنگی پیروزی بهرام دوم ساسانی بر کوشانی ها از تمدن ایران باستان و پیروزی آشوربانیپال بر عیلامی ها از تمدن بین النهرین می پردازد. در بررسی دو نقش برجسته یکی از دوره ساسانیان و دیگری از دوره آشور سعی شده است نقاط اشتراک و افتراق در این دو اثر نمایش داده شوند. هدف از این پژوهش آشنایی با جنگ ها، نحوه بازنمایی آنها و یافتن نمادها و نشانه های مشترک بین دو نقش برجسته است. دشمنان منقوش در این دو نقش برجسته در حالت های کشته، اسیر، زخمی و به تسلیم درآمده دیده می شوند. در نقش برجسته بهرام دوم ساسانی که پیروزی بر دشمن را به صورت نمادین نشان می دهد، پادشاه در مرکز صحنه و دشمنان و سایر نقوش در حاشیه اثر دیده می شوند. در نقش برجسته منتسب به آشوربانیپال صحنه جنگ و پیروزی بر دشمن واقع گرایانه و با جزئیات به تصویر کشیده شده است. با توجه به موضوع تحقیق می توان این سؤال را مطرح کرد: شباهت ها و تفاوت های بازنمایی تصویر دشمن در دو نقش برجسته منتسب به بهرام دوم ساسانی و آشوربانیپال دوم کدام اند؟ نحوه بازنمایی دشمن در دو نقش برجسته ساسانی و آشور و بررسی تفاوت و شباهت های بین دو فرهنگ مذکور مسئله این پژوهش است. نتیجه نشان می دهد که هدف هنر و هنرمند در آثار مورد بررسی نشان دادن عظمت و قدرت پادشاهان و مرعوب کردن دشمنان است. در هنر هر دو دوره از قراردادهای تصویری برای پَست نشان دادن دشمن استفاده شده است. در بررسی آثار، نقوش و قراردادهای تصویری مشترک مانند صف اسرا و سرهای بریده دشمنان در هر دو دوره ساسانی و آشور مشاهده می شوند. پویایی، واقع گرایی و خشونت اعمال شده نسبت به دشمن در هنر آشور بیشتر از هنر ساسانی است؛ با این حال در هنر هر دو دوره وقایع منقوش در آثار هنری عیناً منطبق با واقعیت نیستند. در این پژوهش از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی، تطبیقی و تاریخی استفاده شده است.
مطالع تحلیلی تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال دوم پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴
۲۱-۱۲
حوزههای تخصصی:
هندسه در معماری به عنوان یک ابزار برای ایجاد تنوع و حرکت در طراحی ها استفاده می شود. منابر چوبی یکی از عناصر ویژه آثار دوران اسلامی ایران است که خلاقیت ها، نوآوری ها و زیبایی های هنر کار با چوب را به نمایش می گذارند. مسجد جامع اصفهان با داشتن چندین منبر چوبی که در دوران متفاوتی ساخته شده دارای ارزش ویژه ای در مطالعه تزیینات منبرهای تاریخی است. از این جمله می توان به منبر محراب الجایتو اشاره کرد که در شبستان الجایتو مسجد جامع اصفهان قرار دارد. در پژوهش پیش رو نویسندگان سعی در تحلیل ساختار تزیینات چوبی این منبر دارند. سؤالات این پژوهش عبارتند از: 1. تزیینات گره چینی منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه شاخصه و ویژگی هایی است؟ 2. منبر محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان دارای چه نوآوری هایی براساس ویژگی های فنی و هنری است؟ اهداف پژوهش شامل تحلیل هندسی، شناخت هندسه گره ها و بررسی ویژگی های فیزیکی و ظاهری منبر محراب الجایتو و نوآوری های آن براساس ویژگی های فنی و هنری این اثر هنری است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی، منبر مسجد جامع اصفهان را مطالعه و اطلاعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی را به صورت کیفی تجزبه و تحلیل کرده است. یافته های این مقاله نشان می دهد منبر مسجد جامع اصفهان با گره های هشت وطبل، ده تند، ده کند و شل و هشت و چهارلنگه تزیین شده است. در انتها، این تزیینات گره چینی به صورت دقیق ترسیم و ارائه شده است. تحلیل هندسی گره های کارشده در منبر مسجد جامع اصفهان نقش مهمی در شناخت تزیینات هندسی دوره تاریخی خود ایفا می کنند. این تحلیل می تواند به درک بهتری از نحوه ساخت و طراحی سازه های چوبی در گذشته بیانجامد و به حفظ تزیینات چوبی تاریخی کمک کند.
مطالعه تطبیقی آرایه درخت در قالی های صفوی و قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
25 - 50
حوزههای تخصصی:
هنر قالی بافی از هنرهای سنتی و اصیل ایرانی است که جلوه ای کم نظیر از نقوش و آرایه های سنتی و تزئینی را به نمایش می گذارد. این آرایه ها شامل گونه های مختلف گیاهی، جانوری، انسانی و تجریدی است. نقوش گیاهی از فراوان ترین و پرتکرارترین آرایه هایی است که در قالی مورد استفاده بوده و نقش درخت به عنوان عنصری بصری و روایی از گونه های عمده-ی این عناصر گیاهی است که در قالی های ادوار مختلف تاریخی نقش بسته است. در نمونه قالی های باقی مانده از دوران صفوی تا نمونه های امروزی درخت ها به شکل های مختلف و متنوعی بافته شده اند و باعث تنوع و بروز گونه های متفاوت در قالی های درختی شده اند. بررسی ویژگی های طرح های حاوی درخت، خصوصاً در دوره صفویه و قاجار از اهداف اصلی این پژوهش است. و بر این اساس پرسش های زیر مطرح است؛ - آرایه ی درخت در قالی های درختیِ دوره صفوی و قاجار دارای چه ویژگی های ساختاری است؟- آیا می توان معیارهای مشترک و متفاوتی از نظر طرح و نقش برای قالی های درختی صفوی و قاجار تعریف کرد؟این مقاله به تحلیل ویژگی های آرایه درخت در قالی های دوره ی صفوی و قاجار و شناخت وجوه اشتراک و افتراق این آرایه در دو دوره مذکور پرداخته و از این رهگذر، تغییراتی که در نقش درخت بوجود آمده را بررسی کرده است.این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و تطبیقی بوده و گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. بر اساس نتایج پژوهش مشخص شد که به طور کلی ویژگی قالی های درختی دوره صفویه، متاثر از هنر قالی بافی این دوران است و چهارچوب کلی هنر قالی بافی دوره صفوی حفظ شده است. پس از دوره صفویه نیز، در دوره قاجار بافت قالی های درختی با حفظ کلی ساختار قالی های صفوی ادامه یافت. تطبیق و مقایسه گونه های صفوی و قاجار نشان از تنوع بیشتر در طرح، فرم درخت در متن قالی های درختی قاجار دارد. همچنین در دوره قاجار، گرایش جدید طبیعت گرایی، در طرح پردازی قالی، منجر به بروز مضامین تازه و نقش مایه های متنوع در قالی ایران شده و تنوع طرح درختی در این دوران را رقم زده است.
فلسفه تحلیلی و نسبت آن با نظریه های ادبی فرمالیسم و ساختارگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش های میان رشته ایِ دهه های اخیر، به نسبت میان فلسفه و نظریه های ادبی توجه فراونی شده است؛ با این حال، ویژگی قاطبه این دست از پژوهش ها، مواجهه ی «کلی» و «نادقیق» با «فلسفه» و «نظریه ادبی» بوده است. در پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی میان رشته ای، نشان داده می شود که می توان «نظریه های ادبی» را به دو قسم از نظریه هایی که در تعامل و دیالکتیک با فلسفه «تحلیلی» و «قاره ای» (اروپایی) هستند، تقسیم کرد. نظریه هایی چون واکنش خواننده، پدیدارشناسی، روان کاوی و...، به واسطه رویکرد تفسیری و ذهنی، گرایش به «فلسفه قاره ای» (اروپایی) دارند؛ حال آنکه نظریه هایی چون فرمالیسم، ساختارگرایی و زیرمجموعه های آن، نظیر روایت شناسی و مردم شناسی ساختارگرا، با فلسفه تحلیلی، قرابت و هم پوشانی دارند. مقاله حاضر نشان خواهد داد که فلسفه تحلیلی، به واسطه عناصری چون انضمامیت، عینی گرایی، آزمایش محوری، تدقیق، تکرارپذیری و نتایج ثابت و فاصله گیری از ذهنیت گرایی و نسبی گرایی، با «فرمالیسم روس» و «ساختارگرایی» هم پوشانی دارد و اصطلاحات کلیدیِ نظریه های فرمالیسم (عنصر غالب) و ساختارگرایی (الگوهای مشترک) با نگرش علمی تحلیلی توماس کوهن و اصطلاحات کلیدی او، پارادایم و علم هنجارین، در قرابت بنیادین است.
مشخصه یابی و آنالیز عنصری سفال های مینایی دژ الموت با استفاده از میکروسکوپ روبشی پروتون
حوزههای تخصصی:
شناسایی و اندازه گیری عناصر سازنده ترکیبات سفالینه های تاریخی از اهمیت خاصی برخوردار است. با بررسی ترکیبات عنصری بدنه و لعاب زمینه سفالینه های تاریخی می توان اطلاعات بسیار ارزنده ای در زمینه تعیین مواد اولیه مورد استفاده در ساخت و تنوع آن ها و همچنین فن شناسی این اشیاء تاریخی به دست آورد. در این پژوهش ۱۲ نمونه از سفال های مینایی و لاجوردینه دژ الموت که قدمت آن ها به سده 6-7 هجری قمری برمی گردد، با استفاده از روش های آنالیز با باریکه ی یونی مطالعه شده است. در این مطالعه ترکیبات عنصری بدنه، رنگ دانه های مختلف استفاده شده در نقاشی ها و همچنین لعاب زمینه با استفاده از روش میکروپیکسی اندازه گیری شده اند. همچنین ضخامت لایه زراندود به کار رفته بر روی سطوح تعدادی از این سفال ها نیز با استفاده از روش Micro-RBS مطالعه شده اند. مهم ترین اهداف پژوهش پیش رو، دستیابی به عناصر تشکیل دهنده و مواد اولیه استفاده شده در ساخت بدنه، لعاب زمینه و نوع رنگ دانه ها در ترسیم نقوش سفال های مینایی و لاجوردینه است. اندازه گیری ضخامت لایه زراندود به کار رفته در این تزیینات نیز یکی دیگر از اهداف پژوهش است. براساس نتایج به دست آمده از بررسی ترکیبات عنصری بدنه و لعاب زمینه این سفال ها می توان دریافت که در ساخت نمونه های دژ الموت از منابع مختلف سیلیس و گدازآورها استفاده شده است. همچنین با بهره گیری از نقشه توزیع عنصری به دست آمده از روش میکروپیکسی، عامل عنصری ایجاد و تولید رنگ دانه های قرمز، سفید، لاجوردی و فیروزه ای به ترتیب؛ آهن، قلع، کبالت و مس مشخص شده اند. ضخامت لایه زراندود استفاده شده در تزیینات نیز از 300 تا 800 نانومتر در نمونه ها متغیر است.
Comparative Study of the Living Structure Theory in Historical Gardens of Tehran (Case Study: Niavaran, Esharat Abad, Eyn Al Doleh Gardens)
حوزههای تخصصی:
Gardens are one of the most important built environments throughout the history of Iran in terms of symbolism, semantics, social construction, mythical elements and physical and functional spatial relationships. The coexistence of natural and built environments is more obvious in the Persian garden compared to any other functions. In this research, the nature of Persian gardens is analysed in terms of physical and functional structures and spatial and natural relationships based on a qualitative approach and a comparative-analogous method and the data is collected through library research and field investigations. Then, the components of the living structure theory, introduced by Christopher Alexander, are surveyed as research theoretical framework. The components are analysed and scored using AHP and the comparative analogy is done by 15 scholars. The data reveal that the physical, functional and natural structures are prioritized in order of importance with weights of 0.428, 0.334 and 0.238, respectively. The total interaction of components demonstrates that Ein-al-Doleh Garden possesses a living structure better than Eshrat-Abad Garden for all three structures, but it is weaker in natural structure, the same in functional structure and stronger in physical one in comparison to the Niavaran Garden. The local symmetries (0.125), strong centres (0.214) and roughness in the cultivation system (0.194) represent the most effective factors. For today, In consequence, it is possible to revitalize living structures in historical gardens through the revival of strong centres, attendance of green spaces, spatiality of Kushks and intense relationships between gardens and the Kushks.
تبیین و تحلیل الگوی مدیریت رشد در توسعه فضایی پایدار شهری (مورد پژوهی؛ شهر آمل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
۲۲-۷
حوزههای تخصصی:
به دلیل ناکارآمدی مدیریت شهری در مدیریت رشد فیزیکی شهرها، نرخ رشد مساحت شهرهای ایران عمدتاً بیشتر از نرخ رشد جمعیت آنها است. بنابراین، این مقاله ضمن تحلیل نحوه مدیریت رشد توسعه فضایی در شهر آمل به تبیین الگوی مطلوب مدیریت رشد جهت توسعه پایدار شهر و تأثیر آن بر شاخص های توسعه فضایی درونی پرداخته است و در نهایت الگوی مطلوب مدیریت رشد جهت توسعه فضایی در شهر آمل ارائه گردیده است. به طوری که در این الگو ابتدا مسئولیت مدیریت رشد شهر به عنوان یک وظیفه محلی مدیریت شهری تعیین گردیده است و شورای شهر به عنوان سیاست گذار امور محلی مسئولیت مدیریت رشد و نظارت بر کنشگران را برعهده دارد و پس از آن نقش و نحوه ارتباط بین کنشگران موثر در رشد شهر مشخص گردیده است. داده های مقاله با استفاده از روش کیفی- کمی گردآوری و تجزیه و تحلیل شده است. داده ها از طریق مصاحبه عمیق و مشاهدات میدانی گردآوری شده اند. نمونه مورد بررسی در این مقاله کلیه سازمان های مؤثر در رشد شهر از جمله شهرداری، شورای شهر، سازمان نظام مهندسی، انجمن انبوه سازان مسکن، راه و شهرسازی و سازمان های ارائه دهنده تأسیسات شهری می باشند. در تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است. نتایج حاصل از الگوی مدیریت رشد در شهر آمل نشان می دهد که ساز و کارهای مدیریتی تاثیر بیشتری بر افزایش تراکم ساختمانی با ضریب وزنی 49/0 داشته است و از سایر ظرفیت های توسعه فضایی درونی از جمله اراضی بایر و خالی با ضریب وزنی 32/0 و فضاهای ناسازگار شهری با ضریب وزنی 19/0 استفاده کمتری شده که یکی از دلایل این امر را می توان در وابستگی درآمدهای شهری به ساخت و ساز و افزایش تراکم ساختمانی و هزینه های مالی و زمانی مالکیت اراضی بلااستفاده جهت توسعه شهری جستجو نمود.
اولویت بندی عملکردهای طراحی شهری مؤثر بر عناصر فرم شهری به منظور افزایش اجتماع پذیری فضاهای عمومی (نمونه موردی: فضاهای عمومی کلان شهر شیراز)
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
185 - 212
حوزههای تخصصی:
جمعیت شهرهای جهان با روندی غیرقابل پیش بینی در حال افزایش است و این امر موجب شده تا فضاهای عمومی شهری، کیفیت خود را در حوزه های اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، زیست محیطی و غیره، به قیمت افزایش صنعتی شدن درازای بهبود شرایط اقتصادی، از دست بدهند. در پی بروز کاهش کیفیت، شهروندان به جای حضور در فضاهای عمومی شهری، رسانه های اجتماعی برای ایجاد و پرورش ارتباطات برمی گزینند و یا صرفاً برای حضور اجباری از محیط های شهری عبور می کنند که این عوامل تبعات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. در این راستا، پژوهش پیش رو در نظر دارد تا ضمن معرفی عملکردهای طراحی شهری مؤثر بر عناصر فرم شهری، آن ها را در راستای افزایش اجتماع پذیری فضاهای عمومی اولویت بندی نماید. این تحقیق به لحاظ هدف از نوع کاربردی بوده و روش آن توصیفی-تحلیلی می باشد و با رویکرد کمی-کیفی صورت پذیرفت. شیوه ی جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی انتخاب گردید و یافته ها با استفاده از پرسشنامه ی محقق ساخته و مصاحبه به دست آمد. نتایج آزمون تی حاکی از آن بود که در حال حاضر، حضور شهروندان به طور میانگین هفتگی با عدد 2.71، کمتر از حد متوسط است و مشخص نمود که نیازمند بهبود شرایط حاکم بر فضاهای عمومی می باشیم. همچنین این آزمون نشان داد که شهروندان شاخص های نوع دسترسی، ترافیک و کیفیت پیاده روها را به عنوان مهم ترین عامل حضور خود در فضاهای عمومی انتخاب نمودند. نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن بود که سایت ها با میزان همبستگی 0.612 و بتای 0.287 به دست آمده از آزمون رگرسیون، بیشترین میزان همبستگی و پیش بینی را به جهت افزایش اجتماع پذیری فضاهای عمومی شهری دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، خلاصه ای از پیشنهادهای این پژوهش در راستای بهبود شرایط حاکم شامل؛ بهبود شبکه های حمل ونقل عمومی، بهبود کیفیت پیاده روها، افزایش سبزینگی محیط، بهره گیری از درختان مطابق با شرایط آب و هوایی منطقه، نماهای ساختمان ها مطابق بافرهنگ هر شهر، ایجاد سایه بان های متحرک و دیگر عوامل می باشد.