رهپویه حکمت هنر

رهپویه حکمت هنر

رهپویه حکمت هنر دوره 3 بهار و تابستان 1403 شماره 1 (پیاپی 4) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تأملی در همبودی میان فرهنگ، هنر و هنرمندانگی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرهنگ همبودی هنر آفرینندگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
در نوشتار فشرده و کوتاه پیشارو سعی شده است «همبودی» یا مناسبت و خویشاوندی ریشه ای و سرچشمه ای و ماهوی یا فی حد ذاته میان فرهنگ در معنای کلی و کلان و جامع آن با هنر و هنرمندانگی و کشش ها و کنش ها و خیزش های خلاق و نوآورانه و هنرمندانه انسان در خلق واقعیت ثانوی که اثر هنری است، واکاوی و تبیین شود. به سخن دیگر، مسئله این است: میان رفتارهای فرهنگی انسان و کشش ها و کنش ها و خیزش های هنری و هنرمندانه و سپهر تجربه های زیباشناختی او چه مناسبتی وجود دارد؟ نسبت و خویشاوندی صوری و عرَضی است یا ریشه ای و سرچشمه ای و ماهوی؟ همبودانه و سرشتین است؟ یا همزیستانه و صوری و عرَضی و متفاوت از یکدیگر؟ انسان نخست فرهنگی است و سپس هنرمند؟ و یا آنکه نخست هنرمند و سپس فرهنگی؟ و یا آنکه مناسبت میان فرهنگمندی و هنرمندی انسان مناسبت میان دو اصل جدای از یکدیگر نیست. بلکه دو اصل مکمل هم اند و یکی مؤیّد دیگری. فرهنگ در معنای عام و کلی و کلان و جامع مفهوم اعم بر همه سپرهای ادراکی و تجربه های زیسته و گشودگی وجودی انسان در جهان است. به دیگر سخن انسان نخست فرهنگی در جهان گشوده می شود و در مرحله سپسین گشودگی فرهنگی انسان در ساحات و سویه های متفاوت اعم از دریافت های انسان از امر قدسی و الوهی و ماوراء و تجربه های زیسته او در سپهر ذوق و زیبایی و هنر و هنرمندانگی و مهارت و ممارست های فناورانه و عملی و موارد مشابه دیگر به گشودگی فراخوانده می شود.
۲.

مرقع کمپفر؛ مفسر بصری محیط زیست اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مرقع کمپفر جانی فرنگی ساز قورچیان جزایری ها بزبازان گرجیان قلندران

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
به نظر می رسد که مرقع کمپفر از برای علم و اطلاع محافل اروپایی از احوال و اوضاع مردم اصفهان، تختگاه صفویان و محیط زیست آن در سده یازدهم ه . / هفدهم م. فراهم شده باشد. کمپفر منشی و طبیب آلمانی الاصل هیئت سیاسی سوئد، در اواخر سده یازدهم هجری وارد اصفهان شد و مدت بیست ماه در این شهر بسر برد. ازآنجاکه به دربار صفویان (شاه سلیمان) راه داشت، توانست اطلاعاتی دقیق از نظام کشوری و لشکری آنها تهیه کند و در گزارش ها و یادداشت های خود، آگاهی های بسنده از مردم ایران و سایر ملل حاضر در اصفهان، برای اهل سیاست و تجارت اروپا ارائه دهد که امروزه در سفرنامه او مضبوط است. او برای رسایی و همه پذیری گزارش های خود، درصدد برآمد تا یک گزارش مصور و بصری هم از مردم اصفهان و محیط زیست آن فراهم آورد و برای این منظور به جانی فرنگی ساز، از نقاشان کارگاه هنری کتابخانه سلطنتی دربار صفوی متوسل شد تا مرقعی را برای او بسازد و جانی هم با دقت واقع گرایانه به تهیه تصاویری از مردم و محیط زیست اصفهان مبادرت ورزید و آنها را در مرقعی گرد آورد که امروزه به مرقع یا آلبوم کمپفر شهرت دارد و در کتابخانه بریتانیا محفوظ است. ضرورت بر ساختن و فراهم سازی این مرقع، علاوه بر دلیل یاد شده، فراهم آوردن اسباب آگاهی و شناخت اهل سیاست و تجارت اروپا از اوضاع و جامعه ایران بود تا با اطلاع و آگاهی کافی، از توانایی های ایران برای دفع عثمانیان که با فشارها و لشکرکشی های خود موجودیت اروپا را به خطر انداخته بود، بهره بگیرند. در این مقاله آرایش هنری و کیفیت حضور تصاویر در مرقع و بار مفهومی آنها در جامعه اصفهان فحص شد تا ارزش و کارآیندی هنری و اجتماعی هرکدام از آنها روشن و شفاف شود و این نتیجه حاصل آید که برساختن و فراهم سازی این مرقع بی هدف صورت نگرفته است. واکاوی جزءبه جزء یافته ها، بازبینی و ارزیابی تصاویر و شواهد منابع، با نگاه نقادانه علت یابی علمی بود تا نتیجه حاصله بار استنتاجی و اتقان بیشتری داشته باشد.
۳.

بازشناخت ساختار فرش گلدانی کرمان قرن 17 بر اساس آرا بورکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سنت گرایی بورکهارت صفوی فرش کرمان نقوش گیاهی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
هنر سنتی ایرانی دارای ماهیتی عرفانی-اشراقی است و برای تحلیل و فهم آن در عین سادگی، تکثر و تکرار در آرایه های تزیینی در هنرهای مختلف، باید به صورت درون شناختی به آن نگریست. در جریان سنت گرایی، تعدادی اندیشمند ظهور یافتند. یکی از این افراد برجسته تیتوس بورکهارت است. او فلسفه نمادهای قرون وسطایی و شرقی را بر اساس حکمت خالده بیان و تفسیر نمود. وی هنرهای سنتی را به قدسی و غیر قدسی تقسیم کرد و فرش بافی ذیل هنر سنتی غیر قدسی لحاظ گردید. فرض مقاله حاضر این است که نقوش فرش با آرایه های گیاهی بر اساس نظرات بورکهارت از وجوه مفهوم آرایه و رنگ ، قابل تأویل و بررسی هستند. هدف این پژوهش تحلیل نقوش و نمادهای فرش گلدانی کرمان بازمانده از اواخر قرن 17 م. یعنی دوره صفویان، بر مبنای تفکر سنت گرایی به طور اخص بورکهارت است. طبق نظر وی تنها در پوشش نمادهایی که با طبیعت پیوند دارند ممکن است بتوان ذات حق، یعنی مقصود هنر سنتی را تصویر کرد و رسیدن به این هدف از راه هنر واقع گرایانه امکان پذیر نیست، زیرا حقیقت، عیان و زمینی نیست. این پژوهش به این پرسش ها پاسخ می دهد: فرش گلدانی کرمان دارای چه نمادهای بصری است؟ نقوش و رنگ های آن در سیر تاریخچه نقوشِ چه آثاری قابل رؤیت هستند؟ و چگونه می توان نقوش فرش و بالأخص فرش مورد نظر را از منظر بورکهارت مورد بررسی و تحلیل قرار داد؟ روش این تحقیق از نوع توصیفی    تحلیلی با رویکرد تاریخی بوده و جمع آوری اطلاعات به صورت اسنادی است. تحلیل نقوش فرش گلدانی کرمان نشان می دهد که نقوش گیاهی فرش و نماد درخت از ادوار کهن مانند دوره هخامنشی آمده اند، با گذر زمان نقوش دایره به مارپیچ تکامل پیدا کرده و به خطوطی که گل و برگ بر روی آن نشانده می شدند، یعنی ختایی و درنهایت به اسلیمی تبدیل گردیده اند. نقش گلدانی فرش، نماد الهه زمین- مادر یعنی سرچشمه حیات است. رنگ آبی فرش در تمامی هنرهای سنتی ایرانی و اروپایی از طبیعت و آسمان سخن می گوید و نماد ایمان قلبی و الوهیت است. تکثر در آرایه ای گیاهی فرش به این تفکر بازمی گردد که جهان از هماهنگی پی ریزی شده، در عین این حال که تکثر در پدیده ها وجود دارد، درنهایت همگی به ذات مطلق و واحد خداوند برمی گردند و گل های شاه عباسی یا گل لوتوس در باور هندی محمل آفرینش ابتدایی است. بر مبنای دیدگاه بورکهارت، تنها کسی که اشراق درونی داشته باشد توانایی خواندن طبیعت و درنهایت، نمادها را خواهد داشت.
۴.

بازخوانی نمایش آیینی به مثابه عمل قربانی در تمدن هندی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر هند آیین ودایی هنر آیینی نمایش هند قربانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
نمایش های آیینی هند، که از گذشته های دور تا به امروز تداوم یافته، یکی از اصلی ترین شاخه های هنر هندی است و از شهرتی جهانی برخوردار است. با توجه به آنکه در بستر برآمده از سنت، نگاهی کل گرایانه به تمامی فعالیت های بشر وجود دارد، این پژوهش بر آن است تا با مراجعه به متون ودایی فصل مشترک میان آیین و هنر را بازخوانی کند. ازاین رو پرسش اصلی تحقیق آن است که چه اشتراکی میان نمایش آیینی هندی و اصول ودایی مندرج در متون مقدس هندی وجود دارد؟ یافته های این تحقیق، که از نوع کیفی و به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، بیانگر آن است که عمل قربانی به عنوان اصلی ترین آموزه ودایی در هنر نمایش نیز بازتاب می یابد. این بازتاب را می توان ذیل هجده مورد دسته بندی کرد. همچنین هنر نمایش هندی در معنای آیینی با آنچه امروزه از این واژه مراد می شود متفاوت بوده و مانند دیگر فعالیت های آیینی، دارای هدفی غایی است که همان کنش برای رسیدن به «مکشه» (آزادی) و تحت قانون «دارمه» است. بنابراین نمایش آیین هندی نوعی عمل عبادی است که ریشه در اهمیت و کارکرد امر قربانی در آیین ودایی دارد و بیش از آن که به دنبال دستاوردهای زیبایی شناسانه باشد در پی ایجاد رسه در مشارکت کننده است. ادراک رسه نیز تنها در صورتی حاصل می شود که علاوه بر شناخت مبانی اجرایی قربانی، بر اصول حاکم بر آن ایمان داشت و با حضور قلب به تماشای آن نشست.
۵.

نقش حاکمیت و اندیشه سیاسی اَبِش خاتون در عرصه فرهنگی شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: اتابکان مغولان اَبش خاتون حاکمیت قدرت گفتمان سیاسی - فرهنگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
درباره حاکمیت اَبِش خاتون، تنها فرمانروای زن فارس در قرن هفتم هجری قمری، اطلاعات کافی در دست نیست و آنچه هست اشاراتی محدود در چند منبع تاریخی است. در بررسی شرایط اجتماعیِ شیراز قرن هفتم هجری، نقشِ پررنگ حاکمیت اَبش خاتون در سیاست گذاری های سیاسی، اقتصادی، امنیت اجتماعی و فرهنگی به خوبی مشخص است. شکی نیست که اَبش خاتون با ازدواج سیاسی و پیوند خانوادگی با ایلخانان، برای حفظ امنیتِ سیاسی و فرهنگی راهی باز کرد که مردم و اهل قلم و هنر از آن بهره مند شدند. هدف این مقاله تحلیل گفتمان سیاسی و حاکمیت قدرت اَبش خاتون و بازتاب آن در فرهنگ است و در پی پاسخ به این پرسش که در بحبوحه سیاسی آن زمان چگونه یک فرمانروای زن، توانست با اتکا بر جایگاه قدرت سیاسی، فرهنگ، ادب و هنر را در دامن خود بپروراند. اَبش خاتون (اولین نماینده رسمی ایلخانان در فارس)، مانند اسلافش (اتابکان فارس) نقشی مؤثر در تبدیل شیراز به کانون فضلا و ارباب هنر داشته است. علاوه بر این موارد نمی توان از نقش بسیار حیاتی اَبِش خاتون در رونق اقتصادی که لازمه حمایت از هنر است، چشم پوشید. از این منظر بایست حامیان هنرپرور هرات را به نوعی وام دار همین سیاست گذاری های قرن هفتم هجری شیراز دانست. این مقاله که از رویکردی بینارشته ای، جغرافیایِ انسانی، فلسفه سیاسی، علوم اجتماعی و قوم نگاری، بهره می برد؛ ازنظر هدف، بنیادی   نظری بوده و از نظر روش، توصیفی   تحلیلی به شمار می رود. همچنین اطلاعات از منابع کتابخانه ای و تارنماهای گوناگون گردآوری شده و نهایتاً اطلاعات با رویکردی کیفی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. بر همین اساس با استنباط های ضمنی، ارتباط بین سیاست و شرایط اجتماعی بررسی شده و زمینه های شکل گیری هنرهای گوناگون در مواضع مورد بحث قرار گرفته است. نتایج تحقیق بیانگر انطباق فرمانروایی اَبش خاتون با حاکمیت مرکزی و کارایی مناسب سیاست گذاری های او است که با ترکیب میراث هنر پیشامغولی با عناصر فرهنگ جدید، توانست کانون اُدبا، فضلا و  هنرمندان را در شیراز قرن هفتم هجری اعتلا بخشد.
۶.

بیستون یا طاق بستان؟ سرچشمه های بازنمایی صخره نگاره فرهاد در سنت خمسه نگاری با نگاه به گزارش های سده های آغازین اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بیستون خسرو و شیرین خمسه نگاری طاق بستان فرهاد کوه کن نقش برجسته های کرمانشاهان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
در بسیاری از نگاره های خسرو و شیرین خمسه نظامی که فرازهایی از حضور فرهاد در کوهستان را نمایش می دهند، نقش صخره نگاره فرهاد بر کوه بیستون نیز به تصویر درآمده است. نظامی این صخره نگاره را «صورت شیرین» و «شکل شاه و شبدیز» معرفی می کند که به دستور خسروپرویز، با تیشه استادانه فرهاد بر بیستون کنده می شود. نگارگران بر پایه این یادآوری، بیش از دو سده سنتی را در ساخت وپرداخت خمسه های مصور تکرار کرده اند که در چشم بیننده امروز، پرسش برانگیز است: باآنکه خسرو، فرهاد را راهی بیستون می کند، نگارگران نقوش ایوان بزرگ طاق بستان را بر کوه می نگارند. پژوهش حاضر، نگاهی تاریخی دارد و به شیوه توصیفی تحلیلی، بر بنیان 20 نگاره از 47 نسخه مصور (خمسه نظامی) در پی دریافت چرایی جانشینی نقش ها در نگاره هاست. از بازخوانی ریزبینانه گزارش های دوره اسلامی چنین برمی آید که جابه جایی تصویری نقش ها در نگاره های ایرانی، نه از سر اشتباه و درآمیزی دو مکان تاریخی، بلکه پیامدِ گزینش آگاهانه نگارگران بوده است. در گذشته، ناآشنایی با هویت و مفهوم نقش برجسته های بیستون، به ویژه نقش داریوش، در کنارِ ظرفیت های نقوش ایوان بزرگ در هماهنگی با حافظه تاریخی روایی آن روزگار، این جانشینی را برای نگارنده و نگرنده پذیرفتنی می ساخت.از مهم ترین ظرفیت های نقوش ایوان بزرگ می توان به نمایش چهره زنانه، نقش اسب، شکوه شهریاری، و همبستگی آن با فرازهای زندگی خسروپرویز اشاره کرد.
۷.

جایگاه پارچه به مثابه روانداز آرامگاهی در ایران اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ایران اسلامی آرامگاه روانداز مقبره پارچه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
پارچه، نوعی از منسوجات است که در شکل دستگاهی (در مقابل داری) تولید می شود و در صور گوناگون کاربرد دارد که یکی از آنها، روانداز مقبره است که در سایه اهمیت قالی های کاربردی در این مصرف مغفول مانده است. از سویی مفهوم آرامگاه است که سهل اما ممتنع می نماید و در این پژوهش، منظور، مدفن و مقبره است. به عبارتی این مقاله تلاش دارد تا کارکرد نمادین پارچه به عنوان روپوش آرامگاهی در ایران عصر اسلامی را بررسی کند و این موضوع را نه از منظر جزییات و دقایق صوری طرح و نقش یا موردپژوهی انواع آن همچون ضریح پوش یا صندوق پوش و... که صرفاً از منظر چرایی مصرف پارچه در این کاربرد به چالش بگیرد و پرسش آن است: در ایران عصر اسلامی، نقش و جایگاه پارچه به عنوان روانداز مقابر چگونه تبیین می شود؟ نتیجه این پژوهش کیفی، به شیوه توصیفی – تحلیلی و با نظر به مستندات تاریخی مبتنی بر متن و تصویر نشان داد: یکی از این مصارف پارچه، روانداز اشیاء/ مکان های ارزشمند است که بدین طریق از دو جهت بر آن می افزاید: اول، آن را محفوظ می دارد که نمود بارز آن در روپوش خانه خدا به منصه ظهور می رسد. دیگر آنکه، پارچه های مورد استفاده در این نوع کاربرد، معمولاً صاحب نفاست هستند و به جهت ارزشمندی خود، سند اعتباری می شوند که بر اهمیت محتوا دلالت می کنند. اعتبار چنین پارچه هایی از مواد مصرفی در بافت و دوخت آنها و همین طور از مضامین کاربردی نشئت می گیرد که در قالب طرح، نقش و کتیبه جلوه گر می شوند. پارچه به عنوان روانداز هم می پوشاند و پاسبانی می کند؛ و هم دالی است که بر ارزشمندی مدلول صحه می گذارد و بر گرانمایگی آن می افزاید. سنتی که تا به امروز حیات یافته است، مانند انواع پوشش هایی که برای اشیاء ارزشمند و حتی مصرفی در خانه در نظر می گیرند. با این تعبیر پارچه به مثابه پوشش آرامگاهی در ایران، اعتبار نمادینی دارد که به جهت ذات و کارکرد خود مترادف اعزاز، تجلیل، حرمت و عزت است. هرچند جنسیت مواد مصرفی، رنگ آرایه های تزیینی، طرح، نقش و کتیبه نگاری احتمالی می تواند این اعتبار را فزونی بخشد؛ اما حتی فارغ از آن نیز به جهت خاستگاه نمادین چرایی وجود پارچه در این استعمال، متضمن مفهوم ارزشمندی برای مظروف خود است.
۸.

نور و تجلیات آن در مسجد شیخ لطف الله: تبیین دیدگاه های ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نور تشبیه تنزیه معماری اسلامی ابن عربی مسجد شیخ لطف الله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
هنر اسلامی به واسطه اندیشه اسلامی، مشروط به تعبیر خاصی از ارائه اثر بر پایه تجلیات معنوی است. بر همین اساس، هنرمند در نگرشی تنزیهی، هیچ گاه به ذات الهی تحدی نمی نماید، بلکه با نگاهی آمیخته به نگرش تشبیهی اثرش را مظهری از تجلی الهی قرار می دهد. سؤال پژوهش حاضر این است: چگونه نور مطلق و تجلیات آن در مسجد شیخ لطف الله بازتاب یافته و تا چه حد می توان این بازتاب ها را با دیدگاه این عربی تطبیق داد؟ این مقاله قصد دارد تا با بررسی جنبه های مختلف کاربرد نور در مسجد شیخ لطف الله، ارتباط میان طراحی معماری و مفاهیم عرفانی مرتبط با نور در عرفان اسلامی را تبیین کند و نشان دهد چگونه این مفاهیم به طور هنرمندانه ای در این بنای تاریخی تجلی یافته اند. هدف نهایی، ارائه تحلیلی تطبیقی از جنبه های معنوی و عرفانی نور در مسجد شیخ لطف الله و دیدگاه های محی الدین ابن عربی است. روش تحقیق در این مقاله به روش توصیفی تحلیلی بوده و در روش گردآوری اطلاعات ضمن استفاده از منابع کتابخانه ای، از تحقیقات میدانی شامل بررسی و مشاهده استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که طراحی نور در مسجد شیخ لطف الله به طور هوشمندانه ای مفاهیم عرفانی ابن عربی را به نمایش می گذارد. نور در این مسجد، هم به عنوان نمادی از نور مطلق و ذات الهی عمل می کند و هم به طور نمادین و تجلیاتی در فضای معماری ظهور می یابد. طراحی نور به گونه ای است که تجربه ای معنوی و عرفانی را برای بازدیدکنندگان فراهم می آورد، به طوری که بازتاب نور در این مسجد به نوعی با مفاهیم تشبیه و تنزیه و مراتب نور در عرفان ابن عربی مطابقت دارد. به عبارتی، نور نه تنها جلوه ای از حقیقت الهی را به نمایش می گذارد بلکه به واسطه طراحی هوشمندانه و غیرمستقیم آن، به جنبه های پنهان و فراتر از درک انسان نیز اشاره دارد.
۹.

تبیین جایگاه تزیین در هنرهای صناعی از منظر حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ابداع هنرهای صناعی جلال و جمال تزیین حکمت اسلامی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
هنرهای صناعی، مدخلی مأخوذ از خمیره ازلی است، انسان خلیفهالله، با استعانت از حکمت الاولینِ اهداییِ خداوندِ رحمان، و با تکیه بر عقل، مخلوقِ نخستین، و شناخت کاستی های انسان و نیازهای زیستن در دنیای دنی و به کاربردن مواد و مصالح اولیه موجود در طبیعت، با هدف تسهیل زیست و، سفر و گذر از سرای فانی به سرای باقی، دست به ابداعِ بدایعِ صناعی زده است. انسان کامل، خلیفه الله، متصف به صفاتی از نوع صفات استخلاف کننده مقام خلافت، خداوند متعال است. حضرت بدیع السماوات و الارض در پی صفت جلالیِ خلقت، از مهم ترین مقامات تفویض شده به انسان کامل را، مقام ابداع و آفرینش قرار داده، مقامی که در صنع صنایع بدیع، تجلی تام یافته است. حال مصنوعات تولیدی انسان در عمل، اگرچه قدری، راه گشا و کارگشای مسائل و مشکلات اویند، ولیکن با جلال و جمال تجلی یافته در طبیعتِ مخلوق ِپیرامونِ محسوس و ملموسِ منتج از صفات جلالی و جمالیِ ایزد باری، فاصله بسیار دارند، ازاین رو انسان خلیفه الله، با محاکات از طبیعتِ مخلوق خداوندِ رحمان، در تلاش است تا صورتِ مصنوعات صناعی کمال نیافته خود را، به تبع صفت جمالی خداوند متعال، به زیور تزئینات طبیعیِ بدل از کمال و جمال طبیعت، مبدل گرداند، تا ضمن تجلی حسن و جمال الهی، اندکی از نقصان جاری در مصنوعات مخلوق خود، بکاهد، چراکه خلقِ زیبا، سنت جاریِ منتج از صفات جمالی خداوند رحمان است، قال احسن الاولیاء حسن ابن علی(ع) “إن الله جمیلٌ یُحِبُّ الجمال، و یُحِبُّ اَنْ یَری اَثَر النِعمه علی عَبْدِه” خداوند زیبا، زیبایی را دوست می دارد و دوست دارد اثر نعمت های خود را در مردم ببینید. این پژوهش از نوع مطالعات بنیادین با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی است که با استناد به منابع نوشتاری و تحلیل محتوای آیات، احادیث و آرای حِکمی حُکمای اسلامی ماهیت تزیین را در هنرها و مصنوعات صناعی، تدوین و تبیین می نماید. در پایان این گونه استنتاج می گردد که انسان خلیفه الله، به تبع مقام خلیفه اللهی تفویض شده از ذات باری تعالی، در مقام ابداع و آفرینش، مخلوق خود را به تبع خالق جمیل و زیباآفرین، زیبا می آفریند، تا ضمن محاکات و تخیل از طبیعتِ مخلوق خداوندی، در جهت خلق بدیع زیبا، نقصان های ماهوی آفریده های خود را که ناشی از نقص خالق، انسان، می باشد، به مخلوقات زیبای باری تعالی بپیونداند.
۱۰.

دراماتورژیِ مفهومِ تجلّی در متنِ نمایشی بر اساس اندیشه گابریل مارسل (نگاهی به نمایشنامه لطف)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دراماتورژی تجلی اندیشه مارسل عرفان اسلامی نمایشنامه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
پژوهشِ حاضر به بررسی رابطه میان اندیشه گابریل مارسل، فیلسوف و نمایشنامه نویسِ مسیحی، و مفهوم تجلّی در عرفان اسلامی می پردازد. هدفِ این مطالعه، واکاویِ دراماتورژیِ تجلّی در متن نمایشی و ارائه راهکارهایی برای درک بهتر تجربه های عرفانی است. پرسش اصلی مقاله این است که چگونه می توان با تکیه بر اندیشه های مارسل، مفهوم تجلّی را در متن نمایشی به تصویر کشید؟ فرضیه بر این اساس استوار است که عبور از تأملات مادی به تأملات عمیق و معنوی، می تواند به خلق شخصیت هایی منجر شود که قادر به درک و نمایشِ مفهوم تجلّی باشند. این پژوهش با روش کتابخانه ای و تحلیلی-تفسیری، به بررسی عمق و معنای تجلّی در تجربه های دراماتیک پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهند که دراماتورژیِ مفهوم تجلّی در دنیای مدرن با چالش هایی مواجه است که ناشی از تغییرِ نگاه انسان به رازآلودگیِ جهان است. اندیشه مارسل، با تأکید بر اهمیت ارتباط بین الاذهانی و گذار از تأمل اولیه به تأمل ثانویه، به کاراکترها کمک می کند تا از طریق درکِ عمیق تجربیات درونی به تحول برسند و تجربه های عرفانی و تجلّی را بیابند. در این راستا، دراماتورژ باید شرایطی را فراهم کند که شخصیت ها با موقعیت های واقعی روبه رو شوند و مخاطب با آن ها همزادپنداری کند تا به مرور آمادگی تجربه تجلّی را بیابد. نمایشنامه لطف اثر مارسل، نمونه ای برای تبیین این فرآیند در پژوهش حاضر است.
۱۱.

تعریف هنر بر اساس سوره مبارکه حمد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر اسلامی هنر قرآنی حمد حسن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
پژوهش پیش رو در تلاش برای درک مفهوم هنر اسلامی به سراغ مهم ترین مرجع اسلامی یعنی قرآن خواهد رفت. برای رجوع به قرآن نیاز است که مفهوم مورد نظر به دقت شناخته شود به همین جهت در این مقاله مفهوم عرفی هنر به وسیله گزاره ها و تعاریف علمی موجود که در زمینه هنر و مفهوم آن مطرح می شود، استخراج شده و مؤلفه های اصلی مفهوم هنر از منظر عرف متخصصان و جامعه هنری شناخته می شود. این مؤلفه ها عبارت اند از زیبایی، القاکنندگی، هشیارسازی، حرکت و تحول، موضوعات اصلی هنر و...؛ سپس با کمک کتب لغت معادل قرآنی مؤلفه های پیداشده استخراج شدند. برای زیبایی واژه حمد و حسن، القا همان واژه، هشیارسازی معادل ذکر، حرکت معادل تفکر و موضوعات معادل مثل ها، قصص، آیات و ... انتخاب شد. برای درک و تعریف مؤلفه اصلی یعنی حمد به سوره مبارکه حمد مراجعه کرده و بر اساس این سوره هنر و مؤلفه های آن را معنی می کند. بر این اساس هنر عبارت است از بروز حسن و کمالی که موجب جلب توجه و نظر مخاطب شده، در او ایجاد ذوق تحسین می نماید و در اثر آن وی را به کمالی رهنمون ساخته، او را به غایتی از جنس عبودیت و هدایت و دریافت نعمت سوق می دهد. این تعریف برگرفته از مفهوم حمد است زیرا ستایش زیبایی تنها در صورت ارتباط با حمد مورد قبول خداوند است. با توجه به این تعریف اگر هنر خلق کمال باشد این وصف تنها متعلق به خداوند است و تنها او شایسته چنین وصفی است و دیگران در این زمینه واسطه نمایان کردن کمال خلق شده توسط خداوند هستند. لذا از این منظر هنرمند در نقش حامد است یعنی کسی است که بروز حسن را درک کرده و خود و دیگران را در معرض تحسین آن قرار می دهد.
۱۲.

مطالعه تطبیقی مؤلفه های تصویری معراج پیامبر(ص) در خمسه نظامی و هفت اورنگ جامی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: معراج خمسه نظامی هفت اورنگ نگارگری دوره اسلامی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
در تاریخ فرهنگ، هنر و تمدن اسلامی همواره معراج نگاری حضرت محمد(ص) مورد توجه بوده است، همچنین در طول اعصار مختلف تاریخی مصورسازی این باور دینی با توجه به سلیقه حامیان و پادشاهان و نگارگران و بر مبنای اندیشه های عرفانی آن زمان انجام شده است. همین امر موجب تمایز میان تصویرسازی عناصر تصویری ثابت در نسخه های مصورسازی شده از معراج نامه ها شده است. یکی از مهم ترین نسخه های مصور ارزشمند از معراج پیامبر(ص)، در دوره تیموری خمسه نظامی و در دوره صفوی هفت اورنگ جامی است. در این میان ویژگی های تجسمی و شمایلی این دو نگاره در عین داشتن وجوه اشتراک، تفاوت هایی نیز دارند. بنابراین پرسش اصلی مطرح شده این است که: وجوه افتراق و اشتراک تجسمی و شمایلی در روایت تصویری معراج پیامبر(ص) در خمسه نظامی و هفت اورنگ جامی چه بوده است؟ بدین ترتیب هدف اصلی این پژوهش مطالعه تطبیقی مؤلفه های تصویری معراج پیامبر(ص) در خمسه نظامی و هفت اورنگ جامی است. روش تحقیق از لحاظ ماهیت و روش اجرا، توصیفی-تحلیلی و از نظر هدف، بنیادی است. روش جمع آوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است. پس از مطالعه هر یک از نگاره ها و بررسی مؤلفه های تصویری و ویژگی های تجسمی آن ها این نتیجه حاصل شد که؛ نگاره معراج در خمسه نظامی به علت وجود توجه و احترام به آیین محمدی در دوره تیموریان، تصویرپردازی چهره پیامبر(ص) انجام شده است، اما به علت گرایش های مذهبی و تعصبات سخت در جریان فرقه گرایی موجود در عصر صفوی، چهره پیامبر در هفت اورنگ جامی قابل مشاهده نیست. پیکره سازی، تنوع رنگی و طراحی فیگورها در خمسه نظامی ضعیف تر از هفت اورنگ جامی انجام شده است.