مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
ساختار بصری
حوزه های تخصصی:
در آخرین صفحه های نسخة چاپ سنگی خمسة نظامی- که از سال 1264 هـ. ق به جا مانده است و در کتابخانة ملّی تهران نگهداری می شود- نگاره ای تحسین شدنی از میرزا علیقلی خویی، استاد چاپ سنگی دورة ناصری، وجود دارد. این نگاره که «چاپخانه» نام دارد، مراحل آماده کردن کتاب را از ابتدا تا آخرین مرحله که چاپ سنگی آن است، به طور مفصّل نشان می دهد. این نگاره، از نظر ساختار بصری، بیان محتوایی و ترکیب بندی خطی، به نگارة «کاخ خورنق»، اثر کما ل الدین بهزاد (مکتب هرات، ۸۹۹ هـ. ق) شباهت چشمگیری دارد. نگارة بهزاد نیز در نسخة خمسة نظامی که در موزه بریتانیا، در لندن نگهداری می شود، موجود است.
هدف از تنظیم این مقاله، مطالعة تطبیقی ویژگی های بصری این دو نگاره از نظر ساختار های مشابهِ بصری، مضمونی، کارکردی و عناصر تجسّمی است. فرض بر این است که مشابهت های بصری با آگاهی ایجاد شده و میرزا علی قلی خویی از ارزش و اعتبار نگارة کاخ خورنق آگاه بوده است. به همین دلیل، از آن تأسی جسته و ساختار کارش را با الهام از آن پایه گذاری کرده است.
نکتة قابل توجه در نگارة چاپخانه، لطایفی است که در ترکیب بندی و تصویرسازی شخصیت های آن بهکار رفته است. به طور قطع، این نگاره با تکیه بر پشتوانة غنیِ سنّت های کتاب آرایی و مصوّرسازی نسخه های خطّی شکل گرفته است. در نگاه اول به این اثر، ویژگیهای نقاشی قاجار خودنمایی می کند. اما با کنکاش در ساختار بصری و با توجه به تأکیدی که نگارة چاپخانه بر رعایت اصولی مثل ریتم، توازن، حرکت و... دارد، می توان بین آن و نگارة کاخ خورنق مشابهت های فراوانی یافت.
ساختار بصری نقاشی های دیواری تبریز (در سه دهه اخیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرورت سامان دهی نقاشی های دیواری به منظور رفع آلودگی های بصری شهر ها امری اجتناب ناپذیر است؛ زیرا بخش عمده ای از ناآرامی های روانی و مشکلات فرهنگی کلان شهرهای کنونی متأثر از ناهماهنگی های محیطی است. استفاده صحیح از هنر نقاشی دیواری می تواند در تلطیف نماهای شهری نقش مؤثری ایفا کند. این شاخه از هنر نقاشی، ضمن داشتن اصول و معیارهای ثابت، دارای قواعدی ویژه مناطق مختلف است؛ این اصول و ضوابط می توانند به منزله معیار سنجش کیفیتِ آثار نقاشی دیواری مورد استفاده قرار گرفته، بر اساس آن ها عیوب و کاستی های موجود بررسی شوند. این مقاله در پاسخ به این سؤال تنظیم شده است که آیا نقاشی های دیواریِ تبریز، از نظر فنّی و بر اساس اصول و معیارهای هنری و زیبایی شناسی، در سطح قابل قبولی قرار گرفته اند. بدین منظور، در این پژوهش 55 نمونه عکاسی شده از نقاشی های به اجرا درآمده در سطح شهر تبریز (به منزله جامعه آماری)، به روش مشاهده و تحقیق میدانی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. برای تشخیص سطح کیفیت هنری آن ها، به روش کتابخانه ای، به منابع معدود امّا مستدل و تخصصی استناد شده است. این آثار از دو جنبه بصری و محتوایی قابلیت بررسی داشتند؛ ولی با توجه به گستردگی مباحث در این مقاله، صرفاً به مطالعه ساختار بصری آن ها پرداخته شده است. بر اساس یافته های تحقیق و با توجه به اصول و قواعد مرتبط با ساختار بصری نقاشی های دیواری، دلایل ضعف و کاستی ها با روشی علمی و به دور از هرگونه پیش داوری تبیین شده است. نمونه های موجود در این مجموعه در رعایت اصول فنی و سبک و مناسبات فرهنگی نمود ضعیفی دارد و فاقد ایده های نو، سبک و تکنیک مورد انتظار از یک اثر هنری است.
ساختار منحنی نگاره های ایرانی بر زمینه های معمارانه
با وجود آنکه بیانیه های هنر مدرن ارزش های نقاشی فاخر دوران گذشته را به چالش کشید لیکن بر این باوریم که این هنر همچنان واجد ارزش های بصری است که شایسته بحث و بررسی می باشد. محققان هنر شرق،ش با علم بر اینکه این اصول و مبانی هنر و ارزش های بصری، مختص هنر غرب نبوده است، نمود اصول انتظام بصری در نگارگری ایرانی را بستری مناسب برای ارائه تصویری معقول تر از هنر مشرق زمین و به ویژه ایران یافته اند. نگارگر ایرانی، ساختار کلی اثر خود را در لفافه عیان می دارد چنانکه در هزارتوی تحلیل اثرش، هندسه ای هوشمندانه برای هر بخش قابل ردیابی است. در این میان مضامین چندگانه، کارمایه موضوعی برای هنرمند بوده اند که هر یک ساختاری ویژه را طلب نموده اند. فضای معمارانه در جایگاه زمینه حادث شدن برخی مضامین مشهور، نقشی تعیین کننده در گزینش ساختار ایفا نموده است. مسأله اینکه در حوزه نگارگری، کدامین ساختار با این زمینه معمارانه هماهنگ شده است؟ در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده با این دانش که مفاهیمی چون مبانی هنر، ساختار و اصول انتظام بصری در تئوری هنر غرب حضور پر رنگ تری داشته اند، سعی بر آن است ارزش های بصری نگارگری و ساختار مطلوب نگاره هایی با زمینه های معمارانه در جایگاه تدابیری هوشمندانه از زاویه مبانی آثار هنرهای تجسمی ، مورد بحث قرار گیرند.
ساختار منحنی نگاره های ایرانی بر زمینههای معمارانه
با وجود آنکه بیانیه های هنر مدرن ارزش های نقاشی فاخر دوران گذشته را به چالش کشید لیکن بر این باوریم که این هنر همچنان واجد ارزش های بصری است که شایسته بحث و بررسی می باشد. محققان هنر شرق، با علم بر اینکه این اصول و مبانی هنر و ارزش های بصری، مختص هنر غرب نبوده است، نمود اصول انتظام بصری در نگارگری ایرانی را بستری مناسب برای ارائه تصویری معقول تر از هنر مشرق زمین و به ویژه ایران یافته اند. نگارگر ایرانی، ساختار کلی اثر خود را در لفافه عیان می دارد چنانکه در هزارتوی تحلیل اثرش، هندسه ای هوشمندانه برای هر بخش قابل ردیابی است. در این میان مضامین چندگانه، کارمایه موضوعی برای هنرمند بوده اند که هر یک ساختاری ویژه را طلب نموده اند. فضای معمارانه در جایگاه زمینه حادث شدن برخی مضامین مشهور، نقشی تعیین کننده در گزینش ساختار ایفا نموده است. مسأله اینکه در حوزه نگارگری، کدامین ساختار با این زمینه معمارانه هماهنگ شده است؟ در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده با این دانش که مفاهیمی چون مبانی هنر، ساختار و اصول انتظام بصری در تئوری هنر غرب حضور پر رنگ تری داشته اند، سعی بر آن است ارزش های بصری نگارگری و ساختار مطلوب نگاره هایی با زمینه های معمارانه در جایگاه تدابیری هوشمندانه از زاویه مبانی آثار هنرهای تجسمی، مورد بحث قرار گیرند.
تطبیق ساختار بصری آثار نقاشان مکتب هرات (میر خلیل مصور و مولانا علی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳۵
205 - 232
حوزه های تخصصی:
هرات در دوره ی شاهرخ تیموری یکی از پر رونق ترین دوره های هنری ایران را در خود ثبت کرده است. شناخت دلایل شکوفایی نقاشی در این دوره، ضرورت این پژوهش را ایجاب می کند. موفقیت نقاشی در هر دوره ای برآیندی از دو عامل مهم است. اول عوامل بیرونی همچون حمایت های حکومتی و رونق اقتصادی، دوم عوامل درونی که روابط میان عناصر سازنده ی نقاشی را دربر می گیرد. این نوشتار که پژوهشی تحلیلی و توصیفی است، ناظر بر عوامل درونی، یعنی عملکرد ساختاری آثار دو تن از نقاشان مکتب هرات خواهد بود. به نظر می رسد نقاشی هرات، شکوفایی و درخشندگی خود را مرهون آثار نقاشانی است که ساختار بصری در آن ها از نقاط مهم پایداری و تاثیرگذاری آثارشان است. ریتم، تعادل، هندسه و حرکت، چهار عنصر مهم ساختار بصری هستند که کیفیت عملکرد آن ها فضای خاص هر نقاشی را شکل می دهد. بدیهی است که این چهار عنصر، عملکردی یکسان در آثار نقاشی نداشته و بعضی از آثار بیشترین تاثیر تصویری خود را بر مخاطب از طریق ریتم و تعادل به دست می آورند. کما اینکه برخی دیگر از آثار از طریق هندسه و حرکت این امر مهم را به انجام می رسانند. نتیجه ی حاصل از این پژوهش نشان می دهد که ساختار بصری از مهم ترین عوامل موثر در شکوفایی آثار میرخلیل مصور و مولانا علی بوده و کارکردی متفاوت در آثار این دو نقاش ارائه می دهد. هدف این مقاله که با تکیه بر نظریات جیورجیو کپش در حوزه ی ساختارهای بصری و به روش کتابخانه ای صورت خواهد گرفت، تحلیل و تبیین ساختارهای بنیادی سه اثر از دو تن از نقاشان دوره ی هرات است، تا از این طریق بر اهمیت کارکرد ساختار نقاشی در شکوفایی نقاشی دوره ی هرات که امروزه در حوزه ی نقاشی کم تر به آن پرداخته می شود، تاکید شود.
مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره "آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگاره هایی با موضوع ادبیات فارسی و به ویژه داستان های شاهنامه فردوسی از مهم ترین آثار تصویری با مضمون حماسی در تاریخ نگارگری ایران می باشند. نگارگری ایرانی همانند شعر و ادبیات فارسی سنت ها و قوانین خاص خود را داراست، به طوری که نگارگر در تصویرسازی آثار ادبی بیش از آنکه به متن وفادار باشد، قوانین، ویژگی ها و سنت های خاص نگارگری دوره خود را در نظر می گیرد. پژوهش حاضر با عنوان" مطالعه تطبیقی ساختار بصری نگاره " آوردن سر ایرج نزد فریدون" در مکاتب دوره صفوی" نگاهی دارد به بررسی مضامین تصویری و عناصر بصری و ترکیب بندی نگاره هایی با موضوع مشترک" آوردن سر ایرج نزد فریدون" که در دوره صفوی در کارگاه های تبریز، شیراز، قزوین و اصفهان تصویر شده اند. بر این اساس پس از جستجوی 34 نگاره با موضوع یادشده، با در نظر گرفتن تاریخ و مشخصات نگاره ها تعداد11 عدد از آن ها مربوط به دوران صفوی تشخیص داده شده. نظر به موجود نبودن همه نگاره ها، جامعه آماری به 7 نگاره از مکاتب مختلف دوره صفوی محدود شد. نگاره ها به ترتیب دوره زمانی و به لحاظ عناصر تصویری(مضمون و موضوع) در سه وجه واقعی، بیانی و نمادین توصیف و از منظر تمهیدات تجسمی شامل عناصر بصری(خط، رنگ، بافت) و ترکیب بندی(مارپیچ طلایی، مربع شاخص، مستطیل طلایی و خطوط رهنمون گر) مورد تحلیل قرار گرفت. این پژوهش بر اساس روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مشاهده آثار به شناسایی وجوه تفاوت و شباهت بین نگاره ها پرداخته است. در نگاره های ذکرشده به دلیل داشتن موضوع مشترک، مضامین تصویری واحدی بکار گرفته شده است؛ اما به لحاظ تمهیدات تجسمی از ویژگی های ساختاری کارگاه هنری زمان خود پیروی نموده اند. یافته ها نشان می دهد گرچه نگاره های مکاتب گوناگون دوره صفوی ویژگی های متفاوتی دارند، اما در ساختار بصری متأثر از یکدیگر بوده و هر کارگاه متناسب با میزان دسترسی به نسخه های قبل، از آن ها تأثیر پذیرفته است. این تأثیر منجر به کم شدن ارتباط نگاره با متن اصلی شاهنامه شده است.
آسیب شناسی نقاشی های دیواری همدان از منظر شهری
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال اول بهار ۱۳۹۲ شماره ۳
۶۷-۷۶
حوزه های تخصصی:
نقاشی دیواری را می توان اولین زایش راستین هنر انسان در سپیده دم تاریخ هنر دانست. نقاشی دیواری و دیوارنگاری از جمله هنرهایی است که اگرچه سابقه ای چندهزارساله در عرصه هنرهای تجسمی ایران دارد، اما در میان هنرهای معاصر با پا گرفتن مرکز زیباسازی شهرداری ها در دهه های اخیر بود که به صورت گسترده به آن توجه شده است. این پژوهش تلاش دارد تا دلایل ایجاد نقاشی دیواری در دوران معاصر را مورد بررسی قرار دهد. سپس نیازهای امروز جامعه شهری شهر همدان به نقاشی دیواری که همانا ارتقاء محیط شهری مطابق با سلیقه مخاطب عام به همراه ایجاد سرزندگی و شادابی روح شهر است را مطرح نماید. برای نائل آمدن به این هدف ابتدا تعریف صحیحی از نقاشی دیواری مطرح می شود و وجه تمایز آن با نقاشی و همچنین نقاشی های بزرگ مشخص می گردد. سپس با تمرکز بر چهار معیار توجه به فضای فرهنگی و جغرافیایی شهر، توجه به ویژگی های حیطه استقرار اثر در مکان (بررسی جنس مخاطب از نظر کیفیتی و فرهنگی)، ارتباط اثر با بستر پیرامونی، و استخدام تصویر در خدمت هدف و موضوع مورد نظر آثاری از شهر همدان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی آسیب های بصری ارائه شده در نقاشی های دیواری اجرا شده در شهر همدان را بررسی می کند و در نتیجه راهکارهای جلوگیری از آلودگی بصری که همانا بهره مندی از متخصصان هنر، اجتناب از قضاوت های غیرکارشناسانه و همچنین توجه به موقعیت و فرم و مضمون دیوار را مطرح می نماید.
تطبیق ساختار نشانه های خطی ایران قبل از اسلام بر نمادهای طلسمین دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
231 - 249
حوزه های تخصصی:
خطوط کهن به صورت رمز و نشانه هایی هستند که سیر تکاملی را از نشانه های تصویری تا نشانه های الفبایی پیموده اند. خط در ایران نیز از دوره باستان از نشانه های مهم تمدنی بوده است. برخی از این علایم خطی در دوره اسلامی نیز تداوم یافته است. مسئله اصلی تحقیق چگونگی تداوم حیات برخی نشانه های خطی کهن ایران بر طلسم های دوره اسلامی به عنوان بخشی از گرافیک سنتی ایران است. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است. روش گردآوری مطالب کتابخانه ای، از طریق شناسه برداری و تصویر خوانی است. یافته های تحقیق حاکی از این است برخی نمادهای خیر ظهور یافته در طلسم های ایرانی به لحاظ شکلی در کهن ترین خطوط معنادار، خط پیشا ایلامی و مخطط ایلامی ریشه دارد. ساختار بصری برخی نشانه های خطی ایلامی کهن (پیشا ایلامی و مخطط ایلامی) بر طلسم های دوره اسلامی قابل شناسایی است. در مواردی نشانه های جدید طلسمین در ترکیب با سایر نقوش و نشانه های هندسی، ظاهری متمایز یافته اند و رابطه ای تفصیلی با نشانه های خطی کهن دارند. این نمادها اشکال شرابه دار، مربع، دایره، مثلث، چلیپا و خطوط زیگزاگ و نماد گیاه است که مرتبط با عناصر تاثیرگذار زندگی اند. ترکیب تصویر و نوشتار در طلسم ها بر اساس نظام زیبایی شناسی معنی داری شکل گرفته است. نمادهای هندسی برگرفته از خطوط کهن، ساختارهای شکل یافته ای هستند که بنیان نوشتار برخی طلسم ها را تشکیل داده اند .این نکته را می توان یکی از اصول صفحه آرایی طلسم های دوره اسلامی دانست. اهداف پژوهش: 1.شناسایی وجوه تشابه و تفاوت در ساختار نشانه های خطی ایلامی کهن با نمادهای طلسم های دوره اسلامی. 2.تفسیر معنای نمادین نشانه های مشترک خطوط قبل از اسلام و نقوش طلسم های دوره اسلامی. سؤالات پژوهش: 1.چه شباهت ها و تفاوت هایی میان ساختار بصری نشانه های خطی کهن ایران با نقوش نمادین طلسم های دوره اسلامی دیده می شود؟ 2.مفاهیم نمادین برخی نشانه های مشابه در خطوط کهن و طلسم های دوره اسلامی چیست؟
تطبیق ساختار بصری نگاره های داستان نوح (ع) با روایت قرآنی در مکاتب تبریز اول و هرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
21 - 37
حوزه های تخصصی:
تصویرگری از داستان کشتی نوح (ع) به جهت شگفت انگیزی و منحصر بفرد بودن از دیرباز مورد توجه نگارگران قرار گرفته و در دورانهای مختلف از جمله ایلخانیان و تیموریان به آن پرداخته شده است و این خود بیانگر ظهور عناصر بصری و تصویری متفاوت در نگاره ای با یک مضمون ولی در دورانهای متفاوت است. به نظر می رسد قواعد سبکی هر دوره و دیدگاههای نگارندگان و حامیان این آثار بر نحوه به تصویر کشیدن این داستان قرآنی تأثیرگذار بوده است. هدف این پژوهش یافتن وفادارترین نگاره به داستان قرآنی کشتی نوح (ع) از میان دو نگاره کشتی نوح (ع) در کتابهای جامع التواریخ و مجمع التواریخ است. سؤال اصلی پژوهش این است که نحوه به کارگیری عناصر بصری (خط، رنگ و ترکیب بندی) به منظور بیان داستان قرآنی در دو نگاره مذکور چگونه است و هم چنین وفادارترین نگاره به داستان نوح(ع) در قرآن کریم از نظر ویژگیهای تصویری کدام نگاره است. به منظور پاسخ دهی به این سؤالها و همچنین تحقق هدف پژوهش، پس از بیان داستان کشتی نوح (ع) در قرآن کریم، جامع التواریخ و مجمع التواریخ و هم چنین توصیف ویژگیهای نگارگری در مکاتب تبریز اول و هرات، عناصر تصویری و بصری دو نگاره مورد نظر به عنوان جامعه هدف پژوهش جزء به جزء با یکدیگر مقایسه شدند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی- تطبیقی است. مطالعات و روش گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای بوده، ابزار و شیوه مورد استفاده مشاهده و روش تجزیه و تحلیل کیفی است. یافته ها حاکی از آن است که نحوه به کارگیری عناصر تصویری و تمهیدات تجسمی در این دو نگاره به گونه ای است که بر اساس آن نگاره کشتی نوح (ع) در جامع التواریخ بازتاباننده جزئیات شاخص داستان قرآنی نیست و نگاره کشتی نوح (ع) در مجمع التواریخ به داستان قرآنی وفاداری بیشتری دارد.
بهشت گمشده: مطالعه نقش طاووس در نمای بیرونی بناهای تاریخی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقش طاووس با ویژگی های بصری گوناگون در نمای بیرونی برخی بناهای مذهبی و غیرمذهبی شهر اصفهان به طور متنوع یا تکرارشونده جلوه گر شده است. صورت ظاهری این نگاره ها با مفاهیم مختلف اساطیری، باورهای باستانی و اعتقادات اسلامی، در بستر زمانی چندصد سال درمی آمیخته و مهارت هنرمندان ایرانی را آشکار ساخته اند. این پژوهش در ابتدا به بررسی پیشینه طاووس و جایگاه آن در هنر ایران باستان و دوره اسلامی و پس از آن به مطالعه ساختار بصری نقوش طاووس در نمای بیرونی بناهای اصفهان پرداخته است. روش پژوهش بر اساس یافته های میدانی و مطالعات کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی است. بررسی پیش رو مفاهیم و ریخت شناسی نقوش طاووس و سیر تحول آن را ارزیابی کرده است. شیوه ترسیم نقوش، بیشتر به صورت ترکیبی از شمایلی و استیلیزه است که به اشکال متنوعی ایجاد شده اند. هنرمندان در ترسیمات خود، هم از حالات طبیعی جانور الهام گرفته و هم آن را با بیان ذهنی خود درآمیخته اند که ارتباطی میان دو نوع متفاوت تفکر اسلام شیعی و باورهای پیش از آن به وجود آورده است. نتایج تحقیق نشان می دهد از میان 18 نمونه مطالعاتی، ۱ مورد متعلق به قدیمی ترین نمونه برجای مانده یعنی بنای مسجد جورجیر از دوره دیلمی است. اوج بازتاب نقش مایه طاووس در دوره صفوی (8 مورد) و در بناهای مذهبی است. در دوره قاجار، 2 مورد و در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی، 7 نمونه وجود دارد که شباهت فرمی و رنگی آن نشان دهنده احیای کاشی کاری و مضامین دوره صفویه است. در بیشترین حالت، طاووس از نمای جانبی با چتر نیمه بسته (13 مورد)، به عنوان عنصر نگهبان در کنار درخت زندگی است، و از نمای مقابل ۵ نقش تکی با چتر بازشده وجود دارد. همچنین در ترکیب بندی ها بیش از همه رنگ های سبز، آبی فیروزه ای، لاجوردی، قهوه ای و از اواخر صفوی و قاجار رنگ زرد و قرمز وجود دارد، که با قاب های هندسی، مازه دار،تیزه دار و گاهی همراه با کتیبه طراحی شده است.
نوع شناسی استعاره بصری در تبلیغات تجاری (مطالعه منتخبی ازتبلیغات تجاری در شبکه اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
103 - 113
حوزه های تخصصی:
تبلیغات تجاری و کاربرد استعاره بصری در شبکه های اجتماعی از منظر رویکرد نوع شناسی، مبتنی بر الگوهای ساختاری و معنایی می باشد. مطالعات اندیشمندان در این نوع استعاره، اغلب معطوف به وجه ادبی بوده، اما نظریه فیلیپس و مَککواری، عناصر بصری در استعاره را مورد مداقه قرار می دهد. پرسش پژوهش در پی نوع شناسی استعاره بصری به روش توصیفی-تحلیلی است و ساختار بصری و عملکرد معنایی در استعاره بصری تبلیغات اینستاگرام را مورد مطالعه قرار می دهد. همچنین تحلیلی از پیچیدگی بصری و غنای معنایی در یک نمونه آماری مشتمل بر 24تبلیغ اینستاگرامی مبتنی بر استعاره بصری را ارائه می دهد. نتایج نشانگر آن است که سه اصل: مجاورت، ترکیب و جایگزینی که به ترتیب پیچیدگی آنها افزایش می یابد در ساختار استعاره بصری تبلیغات تجاری اینستاگرام حضور دارد. عملکرد معنایی نیز بر سه نوع رابطه متمایز: ارتباط، شباهت و تضاد استوار است که به ترتیب بر غنای آن افزوده میشود. نمونه های مورد تحلیل حاکی از آن است که نیمی از تبلیغات تجاری اینستاگرام از عملکرد معنایی ارتباط و بقیه به عملکردهای شباهت و تضاد تعلق دارند. البته تعداد تبلیغات با عملکرد تضاد کمتر از عملکرد شباهت است و افزایش غنا در بسیاری از موارد با کاربرد اثر نسبت معکوس دارد.
تحلیل و خوانش آثار هنری بر اساس نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم (مطالعه موردی: تابلوی شب پرستاره ونسان ونگوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
125 - 133
حوزه های تخصصی:
از آنجا که نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه ی نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری، مورد پژوهش قرار گرفته و به فعل در آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی فرایند ادراک زیبایی می پردازد که از درک معانی جزئیه در قوه ممیزه شکل می گیرد. بدین ترتیب، سه قوه ادراکی که ابن هیثم از آنها به عنوان مراحل ادراک معانی جزئیه یاد می کند، مورد کنکاش علمی قرار گرفت. هدف این پژوهش، تبیین الگوهای ساختاری نهفته در نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم و بررسی آثار هنری توسط الگوهای تبیین شده، می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است، ادراک بالمعرفه با توجه به اطلاعات پیشینی، امکان دسته بندی اطلاعات به "گونه" و "فرد" را دارد؛ بنابراین از همنشینی برخی معانی جزئیه که ساختاری کیفی_بصری ایجاد می کنند، کلیت مشابهِ یک گروه از معانی جزئیه را شکل بخشیده، و در یک گونه شناخته می شوند؛ در نتیجه می توان از آن گونه به مثابه الگویی برای تحلیل ساختار بصری آثار هنری استفاده کرد. در پایان، با استفاده از الگوهای تبیین شده، یک اثر از ونگوگ مورد تحلیل و خوانش قرار گرفته است.
شناخت و تحلیل عوامل بصری مؤثر در تصویرگری بازی چوگان در سه نگاره از شاهنامه طهماسبی با تأکید بر نقش مایه اسب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چوگان یکی از ورزش های باستانی ایرانی محسوب می شود که از نام چوبی که در آن استفاده می شود، برگرفته شده است. این بازی که در آغاز جنبه نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب های جنگی خود را به نمایش می گذاشتند، به تدریج فراگیر شد. در این میان، اسب یکی از محوری ترین اجزا در این بازی محسوب می شود که در تاریخ هنر ایران، هنرمندان بسیاری سعی در نشان دادن نقش مهم آن در به تصویرکشیدن صحنه های این بازی داشته اند. به این ترتیب که اسب یکی از مهم ترین نقش مایه های صحنه های پهلوانی در بازی چوگان است که بسیار مورد توجه نگارگران خصوصاً در ترسیم نگاره های شاهنامه طهماسبی بوده است و در صحنه آرایی بازی چوگان در این نگاره ها با محوریت شیوه خاص ترسیم نقش مایه اسب توجه شده است. مقاله حاضر کوششی برای شناخت و تحلیل ساختار بصری شیوه ترسیم نقش مایه اسب و عوامل مؤثر در تصویرگری بازی چوگان با تأکید بر سه نگاره از شاهنامه طهماسبی است. از این رو، در این نوشتار با استفاده از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای و اسنادی به این پرسش پاسخ می دهد که در به تصویرکشیدن بازی چوگان، از چه ویژگی های خلاقانه بصری برای نشان دادن عمق داستان استفاده شده است؟ بر اساس یافته های پژوهش، در ترسیم این نگاره ها به حفظ تعادل، آرایش و ترکیب بندی اسب توجه شده است. بنابراین، در نگاره های بازی چوگان، نمودی واضح مبنی بر خروجی بصری هنرمند با هماهنگی سازمان یافته نسبت به روایت شاهنامه اعمال گردیده است. از این رو، نقش مایه اسب که در عناصر بصری نگاره های بازی چوگان نقش کلیدی بازی می کند، در عین وفاداری به متن دارای نقش تکمیل کننده ای در فضاسازی نگاره ها دارد. همچنین، چینش و ترکیب بندی عناصر بصری نگاره ها بر اساس محوریت این نقش مایه به تصویر کشیده شده است.
تحلیل ادراک بصری بر پایه هندسه نقوش آجرکاری پشت بقل ایوان های مسجد حکیم اصفهان با رویکرد گشتالت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ضمیمه ۴۸
۱۷۸-۱۶۹
حوزه های تخصصی:
آدمیان برای برقراری ارتباط با یکدیگر و محیط پیرامون از راه های گوناگون استفاده می کنند، یکی از این راه ها استفاده از حواس بینایی است. مکتب روانشناسی گشتالت در زمینه ادراک بصری بسیار تأثیرگذار است چرا که دستگاه عصبی انسان ساده ترین طرح در هر وضعیت را بر می گزیند و این امر در هندسه نقوش آجری نیز قابل مشاهده است و تحلیل آن می تواند ساختار بصری نقوش آجرکاری را آشکار سازد. در واقع رویکرد گشتالت راهکاری جهت چگونگی تاثیر نحوه و زاویه چینش و نوع آجرهای به کار رفته و همچنین نحوه توزیع رنگ ها بر ادراک بصری پشت بقل ایوان های مسجد حکیم اصفهان به شکل معناداری ارائه می دهد. در این زمینه پژوهشگران دیگر ادراک بصری را در تابلوهای نقاشی و نقاشی های خیابانی بررسی کرده اند و از دیدگاه هندسه نقوش آجرکاری و با در نظر کرفتن گشتالت بررسی نشده است. این مقایسه برای نخستین بار ادراک بصری را از دیدگاه هندسه نقوش آجرکاری پشت بقل ایوان های مسجد حکیم با رویکرد گشتالت مورد بررسی قرار می دهد. روش تحقیق پژوهش از نوع کیفی و براساس هدف کاربردی است و به تحلیل ادراک بصری هندسه نقوش آجرکاری برپایه اطلاعات کتابخانه ای و میدانی می پردازد. به این ترتیب ابتدا داده های پژوهش در زمینه ساختار بصری و هندسه نقوش آجرکاری استخراج شده و سپس تحلیل ها براساس قوانین گشتالت بر روی نقوش انجام می گیرد. در نتیجه تحلیل های انجام شده مشاهده شد که قوانین گشتالت به میزان زیادی در هندسه نقوش آجرکاری وجود دارد.
مطالعه ویژگی های ساختاری نقاشی های مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ایران باستان دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
45 - 67
حوزه های تخصصی:
نقاشی های مانوی زبان تصویری دین مانوی هستند، هر نگاره مانوی دارای مضامینی عرفانی است که توسط نقش های انسانی به تصویر در آمده اند. نقش های انسانی که در نزد مانویان با عناوین و جایگاه های مقامی مختلف دسته بندی شده اند. چیدمان و قرارگیری هر پیکره انسانی در صفحه نگاره ها براساس جایگاه و رتبه هایشان در مقیاس ها و حالت های مختلف نمایش داده شده است. بررسی و شناخت پیکره های انسانی موجود در نقاشی های مانوی می تواند به شناسایی ویژگی های ساختاری این هنر ارزشمند کمک کند زیرا ترکیب بندی، ریتم، تعادل، حرکت و هندسه که عناصر مهم ساختار بصری هستند، در نگاره های مانوی به پیکره های انسانی گره خورده است. هدف این پژوهش پی بردن به ویژگی های ساختاری نقاشی های مانوی است. سؤال های این پژوهش به این شرح است: 1. ساختار نقاشی های مانوی مرهون چه عناصری است؟ 2. نقاشی های مانوی چه ویژگی هایی در ساختار و ترکیب بندی دارند؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی نمونه های موجود از آثار نقاشی مانوی روی کاغذ، انجام شده است. شیوه تحلیل آثار براساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کار رفته در ویژگی های ظاهری نقاشی های مانوی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد عناصر انسانی نقش اصلی را در ساختار نقاشی مانوی ایفا می کنند و معمولاً براساس جایگاه مقامی مقیاس و حالت نشستن پیکره ها تغییر می کند. اندازه و قرارگیری هر پیکره در بخش های هر صفحه نگاره براساس اصول و قواعد پرسپکتیوی نیست و تصاویر دارای عمق نیستند اما با این وجود نگاره ها دارای تعادل و هماهنگی خاصی هستند و وزن بصری مطلوبی را داراست.
تحلیل نسبت هندسه با ساختار بصری و محتوایی نقاشی معراج حضرت محمد (ص) نسخه خمسه نظامی 659 ه.ق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
156 - 175
حوزه های تخصصی:
هندسه یکی از مهمترین عوامل طرح ریزی ساختار اثر در نقاشی ایرانی بوده است؛ در حقیقت ما در نقاشی ایرانی شاهد زبان تصویری ویژه ای هستیم که از تعامل میان فرم و محتوا شکل گرفته است؛ و برحسب روابط و تناسبات هندسی و از طریق محاسبه سازمان یافته است، لذا هدف از این پژوهش مطالعه ساختار هندسی حساب شده و هدفمند در راستای مضمون روایت در نقاشی معراج حضرت محمد (ص) می باش د. بدین منظور سوال های اصلی پژوهش عبارتند از: درلایه های پنهان نقاشی معراج حضرت محمد (ص) نسبت هندسه با ساختار بصری و محتوایی چگونه ایجاد شده است؟ آیا نقاش از هندسه به صورت هدفمند و در جهت مضمون نقاشی استفاده نموده است؟ روش تحقیق در این مقاله توصیفی-تحلیلی موردی و با فنون جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی اس ت. حاصل تطبیق و نتیجه بررسی ها نشان می دهد: 1-هنرمند در نقاشی معراج حضرت محمد (ص)، سازمانی دقیقاً محاسبه شده از عناصر هندسی و نظامی از روابط خطی و فرمی را کشف و آن را در جهت مضمون نقاشی استفاده نموده است. 2-نشانه های هندسی بکار رفته در این اثر فارغ از مجموع شرایط زمانی، مکانی و تکنیکی در جهت بیان مضامین جهانشناختی بکار رفته است 3-نقاش در جانمایی عناصر سازنده اثر از فن خط کشی سنتی و تناسبات ریاضی و روابط عددی استفاده نموده است.