مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
الگوهای معماری
حوزه های تخصصی:
منابع ادبی در زبان فارسی، علاوه بر بازنمود ویژگی های زبانی و ادبی، گاه ویژگی های آثار معماری دوران اسلامی و علت نامگذاریشان را نیز به خوبی تشریح کرده اند. به واسطه ی ارتباط شعرا و ادبا با معماران، بسیاری از عناصر و الگوهای معماری یا به صورت واقعی خود و یا در هیأت استعاره ها و تشبیهات ادبی توصیف شده اند. یکی از این الگوها، «هشت بهشت» است که به رغم انجام پژوهش های بسیار، هنوز پرسش هایی در علت نامگذاری و نسب شناسی آن باقی است که تاکنون پاسخ های قانع کننده ای به آنها داده نشده است. در این پژوهش که بر اساس هدف، از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است، کوشش کردیم توصیفی را که منابع ادبی از الگوی «هشت بهشت» داده اند، با طرح باقی مانده از این اثر معماری تطبیق داده و علت نامگذاری آن را باز نماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد اعتقاد به بهشت های هشتگانه (اشاره ها و آموزه های قرآنی) و تجمیع این بهشت ها در یک عرصه ی چهارباغی، موجب شد تا این الگو که در ادبیات معماری به «الگوی نُه بخشی» معروف است، در منابع ادبی و گزارش های تاریخی، «هشت بهشت» خوانده شود. پلان تکامل یافته ا ی که پیشتر در ساختار «آپاداناها» و «نُه گنبدها» تجربه شده بود، برای ساخت کوشک مرکزیِ چهارباغ ها و آرامگاه ها در ایران، آسیای میانه و شبه قاره ی هند مورد استفاده قرار گرفته بود.
تحلیل آثار معماری معاصر با رویکرد نقد اسطوره ای؛ انطباق طرح معماری پایانه بندری «یوکوهاما» با کهن الگوی باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم مرداد ۱۳۹۹ شماره ۸۶
17 - 28
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: طراحی و روش های آن همواره یکی از دغدغه های مهم افرادی بوده است که در عرصه های آکادمیک و حرفه ای در قلمروهای مختلف آن فعالیت می کنند. معماری به عنوان یکی از رشته های مرکزی این حوزه فعالیت است که چگونگی پیدایی آثار آن در دوران مختلف، دیدگاه اندیشمندان و صاحب نظران را از زاویه های متفاوت به چالش کشیده و نتایج مطالعات گویای نظرات ضد و نقیض در حوزه روش شناسی طراحی است. در این میان برخی پژوهشگران روان شناسی و انسان شناسی معتقد به تأثیر برخی عوامل غیر مستقیم در پیدایش آثار هنری هستند که باعث ایجاد منظرهای تازه در تحلیل آثار هنری و ارجاع آن به برخی عوامل ناخودآگاه شده است. هدف تحقیق: هدف از تحقیق حاضر بررسی برخی عوامل و ابعاد پنهان در شکل گیری یک اثر معماری است که طراح مستقیماً در آن دخالت نداشته و به صورت ناخودآگاه روش طراحی او را تحت تأثیر قرار می دهد. روش تحقیق: در این پژوهش با بهره گیری از ساختار روش «نقد اسطوره ای» و با رویکردی تحلیلی- تطبیقی و روش استقرایی، به بررسی عناصر و مفاهیمی که به صورت ناخودآگاه در آفرینش اثر نقش داشته و به بن مایه های اساطیری آن تأویل می نماید، پرداخته شده است. بدین منظور، نخست نحوه ظهور کهن الگوها در معماری تشریح می شوند. سپس یک نمونه کهن الگوی معماری انتخاب و با روش مورد پژوهی، اثر یک طراح معاصر با کهن الگوی انتخابی تطبیق داده می شود. نتیجه گیری: با استفاده از ساختار روش نقد اسطوره ای معلوم گردید نظام فضایی پایانه بندری یوکوهاما، که یک معمار ایرانی تبار در طراحی آن نقش اساسی داشته است، با نظام فضایی کهن الگوی باغ ایرانی در انطباق است.
بررسی قیاسی فرم مساجد ایران مبتنی بر ترادیسی دستاورد معمارانه (نمونه موردی: مسجد شیخ لطف الله و مسجد الرضاتهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طراحی تحول یک فرایند متمرکز و بین رشته ای است که به دنبال ایجاد تغییرات مطلوب و پایدار در رفتار و شکل - افراد، سیستم ها و سازمان ها - اغلب برای اهداف اجتماعی مترقی است. از همین رو طراحی، از یک سو مبتنی بر قوه خلاقیت فردی و از سوی دیگر مبتنی بر اصول روش شناسی است که این اصول بازتاب دهنده ی گونه گونی جهت گیری های اولیه و انتخاب روند طراحی است. امروزه مدل های متنوعی برای طراحی معماری ساخته شده است،که در جهت پیوند عوامل مؤثر در فرایند طراحی معماری تلاش داشته اند، اما نتوانسته اند به خوبی عمل نمایند. هدف از تحقیق حاضر بررسی برخی عوامل و ابعاد ترادیسی های دستاوردهای معمارانه است که دستیابی به مدل طراحی مبتنی بر این عوامل را میسر می نماید. در پژوهش حاضر با استفاده از ساختار روش و با رویکردی تحلیلی- توصیفی و روش استقرایی به بررسی عوامل ترادیسی که به صورت ناخود اگاه و یا آگاهانه در آفرینش اثر نقش داشته اند، پرداخته شده است. بدین منظور نخست ترادیسی در معماری تشریح می شود و سپس مساجد شیخ لطف الله و مسجد الرضا تهران انتخاب و مورد تحلیل واقع می گردد. نتایج بررسی ها حاکی از آن است که اصول ترادیسی در فرم مسجد گوهرشاد توسط عنصر هندسه فضایی، از طریق چرخش و تغییر جهت و به نوعی حرکت انتقالی توسط دیوارهای خارجی، عناصر سازه ای و کالبدی و اتصال دهنده فضاهای داخلی به وقوع پیوسته است، این در حال است که در مسجد الرضا تهران که در دوره معاصر بنا شده است، اصول ترادیسی نه تنها با چرخش فرمی بلکه با نادیده گرفتن و حذف عناصر والمان های شاخص مسجد از جمله گنبد و مناره صورت گرفته است. ضمن آنکه وجود گودال باغچه و گسستگی فضای مصلا از فضای بیرونی این مسجد از دیگر عوامل ترادیسی است. با توجه به تحلیل های صورت گرفته مدل طراحی مبتنی بر ترادیسی روش های مورد بررسی در طراحی دارای اصولی از جمله هماهنگی با محیط طبیعی، سازماندهی فضایی، استفاده از مصالح، نوع هندسه و تقسیم بندی فضایی همراه با جذابیت و خلاقیت بصری چه در محیط داخلی وچه در محیط خارجی است. از این رو اصولی از قبیل: الگوبرداری از اصول معماری گذشته بدون توجه به نیاز زمان احداث بنا، الگوبرداری صرف از طبیعت و عدم توجه به سازگاری بنا با طبیعت و پایداری زیست بوم نقطه ضعف مدل طراحی مساجد معاصر از جمله مسجد الرضا تهران هستند.
مفاهیم در الگوی معماری مسکن روستایی (پژوهشی مورد در روستاهای استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱۵۴
۷۴-۵۹
حوزه های تخصصی:
بشر در بستر مفاهیم می اندیشد و عمل می کند. این مفاهیم در همه ابعاد زندگی او حضور دارند. معماری نیز همانند تمامی دست ساخت های بشر، از نظام های مفهومی ذهن او تبعیت می کند. با توجه به مجموعه تحقیقاتی که در عرصه معماری صورت گرفته است، می توان از الگوها به عنوان بستری برای بروز این نظام ها در ساماندهی عناصر کالبدی نام برد. پرداختن به این نکته می تواند پاسخی باشد در برابر برخی ابهاماتی که در حال حاضر نسبت به چرایی کیفیت نامناسب خانه های امروزی روستایی وجود دارد. این حیطه از معماری به عنوان میراث گران بها و غنی الگوهای گذشته، دغدغه ای است که ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب نموده است. مقاله پیش رو سعی دارد ضمن مروری بر مفاهیم مرتبط با الگوها و ابعاد آن، اهمیت نظام مفاهیم را به عنوان بستر ساخت الگو و حلقه ارتباط دهنده معماری و فرهنگ، مورد بررسی قرار دهد. در این راستا با بررسی نظریات پایه در حوزه مبانی الگوها و تعیین جایگاه و ارتباط آن با حوزه مفاهیم، به مطالعه چند نمونه از مصادیق آن در مسکن بومی مناطق روستایی استان خراسان رضوی پرداخته می شود. در انجام این تحلیل ها علاوه بر بازدیدهای میدانی، به نتایج و مطالعات گونه شناسی استان که در دو دوره متفاوت زمانی به انجام رسیده اند نیز استناد می گردد. نتایج پژوهش بیانگر اهمیت زمان و مکان در نحوه شکل گیری مفاهیم و الگوهای استخراجی از آن ها است که ارتباط میان عناصر معماری را تعیین می کنند. از این رو الگوهای معماری به شرطی خواهند توانست شرایط زمانی و مکانی حاکم بر جامعه را در معماری نمود دهند که طراحان عرصه معماری قادر به تطبیق و آفرینش نظام جدیدی از مفاهیم حاضر در معماری باشند. جهت رسیدن به این مهم رعایت نکاتی ضروری است که در این مقاله سعی خواهد شد پس از بررسی حدود آن ها، در قالب نتایج تحقیق مورد اشاره قرار گیرند.
منظر فرهنگی روستای نایبند (شناسایی عوامل کالبدی و فراکالبدی شکل دهنده به منظر فرهنگی نایبند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۹ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷۲
۷۶-۶۱
حوزه های تخصصی:
نایبند، روستایی است تاریخی در خراسان جنوبی که در حاشیه غربی کویر قرار دارد. استقرار در مجاورت راهی کاروان رو، موقعیت سوق الجیشی، وجود منابع آب و زمین های حاصل خیزسبب شکل گیری بافت آن شده است. شرایط سخت اقلیمی منطقه و وجود اشرار و راهزنان در دوران تاریخی، ضمن شکل گیری قلعه و برج های دیده بانی، ساختاری درهم تنیده و فشرده به بافت بخشیده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت ساختارهای شکل دهنده به منظر فرهنگی نایبند، الگوهای معماری و تیپولوژی مسکن، ضمن بازشناسی روستا در متون تاریخی و سفرنامه ها، ساختار کالبدی آن را مورد تحلیل قرار داده و سعی دارد به این سؤالات پاسخ دقیق دهد که؛ سابقه سکونت در روستا به چه دوره ای باز می گردد؟ نایبند در چه فرآیند تکاملی، روند شکل گیری خود را طی کرده و چرا بافت روستا، ساختاری فشرده، همچون قلعه ای نفوذناپذیر دارد؟ و پارادایم های شکل دهنده به منظر فرهنگی نایبند چیست؟ ازهمین رو، پژوهش ضمن بهره گیری از متد مطالعات تاریخی و بررسی های کتابخانه ای، با رویکردی تحلیلی- تفسیری به موردپژوهی در بافت روستا پرداخته و تلاش دارد از طریق مطالعات میدانی و مستندنگاری مؤلفه های کالبدی و فراکالبدی حاکم بر آن و انطباق داده های مستخرج از مفهوم «منظر فرهنگی» پارادایم های شکل دهنده به منظر فرهنگی نایبند را بررسی کند. نتایج مطالعات پژوهشگران نشان می دهد؛ ترکیب ساختارهای طبیعی سکونتگاه شامل؛ کوه های مرتفع، دره های سبز و چشمه های آب- که در تضادی آشکار با بستر کویری منطقه، اکوسیستم منحصربه فردی منطقه را به وجود آورده اند- از یک سو و عناصر مصنوع و انسان ساخت شامل؛ مناظر کشاورزی (مزارع، باغ های مرکبات و نخلستان های حاشیه ای روستا)، آثار معماری (عرصه های دستکند، قلعه، برج های دفاعی، الگوهای مسکونی منحصربه فرد، گذرها و ساباط ها) و ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ویژه حاکم بر منطقه ازسوی دیگر، ساختار درهم تنیده فرهنگی- طبیعی نایبند را پدید آورده است. این مفهوم درهم تنیده با تاریخی غنی از دوران پیش از اسلام، آداب زیستی و سنت های معیشتی، کاربری تاریخی و مداوم زمین با الگوی باغداری و کشاورزی، ساختارهای معماری گسترده و دید بصری ویژه به کویر لوت، نایبند را به نمونه ای ارزشمند از مناظر فرهنگی ارگانیک و پیوسته سکونتگاه های حاشیه کویری کشور بدل کرده است.
بررسی همانندی سرپوش ها در الگوهای پوششی و معماری (گزارش همانندی هشت الگوی سرپوش انسانی با سرپوش های معماری در کاخ توپکاپی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۳
6 - 17
حوزه های تخصصی:
برای رمزگشایی از خاستگاه نقش ها و آرایه های هنری، لازم است علاوه بر شناخت تمایلات عمده ذهن انسان، روند دادوستد شکلی بین هنرهای خویشاوند هم، مورد بررسی قرار گیرد تا با آشکارشدن اشتراکات ریخت شناسانه، امکان تحلیل منطقی آن ها فراهم شود. به نظر می رسد فهم رازهای شکلی هنر سرپوش سازی که در دو حوزه و مقیاس متفاوت پوششی و معماری کاربرد دارد از این قاعده مستثنی نیست. این پژوهش با مقایسه خطوط اصلی آثار به جای مانده این دو هنر، در پی پاسخ به پرسش های زیر است: چه میزان از اشتراکات در مقابله شکلی سرپوش های معمارانه و کلاه های مورد استفاده مردم در یک برش تاریخی، قابل شناسایی است؟ چه الگوهای مشترکی بین سرپوش های پوششی دوره عثمانی قرن 16 تا 19 و سرپوش های عناصر و اندام های معمارانه کاخ توپکاپی استانبول وجود دارد؟ این پژوهش با نشان دادن همانندی های شکلی بین سرپوش های پوششی یک دوره تاریخی و سرپوش های معماری هم عصر آن در کاخ توپکاپی، بر آن است تا ضمن رمزگشایی از ابهامات شکلی، نشان دهد چگونه تجربه های کاربردی و کامیابی های زیبایی شناختی، تحت تأثیر ناخودآگاه تباری، از یک هنر به هنر دیگر دست به دست می شود. مطالعات تحقیق به صورت کتابخانه ای و با رویکرد روان پویایی به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. نمونه های آماری سرپوش های پوششی از حوزه فرهنگی عثمانی قرون 16 تا 19 و نمونه های معماری از کاخ توپکاپی استانبول انتخاب شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد دست کم هشت الگوی همانند در بین الگوهای سرپوش مردمان این سرزمین در دوره عثمانی و سرپوش های اجزای تزئینی و ارکان معماری قابل تشخیص است. به نظر می رسد خوگیری به موتیف های آشنا تحت تأثیر مانایی آن ها در ناخودآگاه تباری، زمینه ساز بروز این پسند دیداری و این سوگیری زیبایی شناختی شده باشد.