مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
مؤلفه های کالبدی
حوزه های تخصصی:
امروزه، توجه به مفهوم امنیت شهروندان، به یکی از اولویت های اساسی نظریه پردازان شهری تبدیل شده است. رشد سریع شهرها، مهاجرت روستاییان به شهرها و عدم برنامه ریزی و طراحی مناسب، منجر به ایجاد ساختاری ناهمگون درحاشیه شهرها شده است و به تبع آن سکونت گاه های غیررسمی بوجود آمده اند. یکی از اساسی ترین مشکلات سکونت گاه های غیر رسمی، وجود تهدیدات و خطراتی است که به طور روزمره در فضاهای شهری، زندگی ساکنین را تحت تأثیر قرار می دهد. این محلات به دلیل خارج بودن از برنامه ریزی های رسمی و قانونی توسعه ی شهری و محرومیت از خدمات شهری به شدت در معرض وقوع جرم قرار دارند. تدوین ضوابط کارآمد و متناسب با شرایط محیطی و ارائه الگوهای مناسب، می تواند به کاهش جرم خیزی در فضاهای باز سکونت گاه های غیر رسمی کمک نماید. اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ، با شناسایی شاخص ها و عوامل مؤثر بر ویژگی های محیطی و تأثیر آن در امنیت اجتماعی، به بررسی این عوامل در فضاهای باز شهری در سکونتگاههای غیر رسمی شهرسبزوار می پردازد. تحقیق حاضر در زمره تحقیقات کاربردی قرار دارد. روش تحقیق، با استفاده از راهبرد ترکیبی به صورت توصیفی – تحلیلی است و در فرآیند انجام تحقیق از روش های تفسیری و پیمایشی استفاده شده است. گردآوری داده ها در پژوهش حاضر پس از تدوین چارچوب نظری پژوهش با استفاده از تکنیک پرسشنامه به صورت میدانی انجام شده است. تحلیل ها به صورت استنباطی و توصیفی، با استفاده از نرم افزار SPSSانجام شده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که در فضاهای باز شهری سکونتگاه های مورد نظر در شهر سبزوار، از بین مؤلفه های کالبدی، شش مؤلفه (آلودگی نمادی، آلودگی دیداری، فعالیت های کاربری زمین، کیفیت کلی سکونت، آلودگی نور و دسترسی) با امنیت اجتماعی رابطه مستقیم و معناداری دارند و از میان عوامل فوق عامل "" آلودگی نمادی"" با ضریب (0.203) بیشترین تاثیر را دارد.
نقش مؤلفه های کالبدی و ادراکی-روان شناختی فضاهای عمومی در ارتقای تعاملات اجتماعی مطالعه موردی: ساکنان مجتمع های مسکونی منطقه 22 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر پایدار دوره ۴ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
23 - 40
حوزه های تخصصی:
مناسب سازی مکان های عمومی در مجتمع های مسکونی علاوه بر ارتقاء سطح کیفیت محیط مسکونی می تواند تعاملات و روابط اجتماعی بین ساکنین را تا حد زیادی افزایش دهد. چنانچه این فضاها پاسخگوی نیازهای و خواسته های فردی و اجتماعی ساکنین باشند، می توان بخشی از فعالیت های زندگی را از فضای داخلی به فضای باز مجتمع ها منتقل و کمبودهای زندگی در واحدهای مسکونی با مساحت کم را جبران نمایند. با درک این موضوع مسئله اصلی پژوهش حاضر نیز نقش مؤلفه های کالبدی و ادراکی –روان شناختی فضاهای عمومی در ارتقای تعاملات اجتماعی در مجتمع های مسکونی منطقه 22 شهر تهران می باشد. پژوهش حاضر کمی-کیفی و دارای ماهیت کاربردی و روش انجام آن نیز توصیفی-تحلیلی می باشد. جامعه آماری پژوهش نیز ساکنین مجتمع های مسکونی پارسیا، باران و عرفان در منطقه 22 کلان شهر تهران می باشد. حجم نمونه نیز بر اساس فرمول کوکران برابر 359 نفر محاسبه شد. شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای-میدانی (مشاهده و پرسشنامه محقق ساخته) است. در تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSS و مدل سازی معادلات ساختاری در محیط AMOS استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین متغیرهای کالبدی و تعاملات اجتماعی با ضریب 315/0 رابطه معناداری برقرار است. همچنین بین دو متغیر ادراکی-روان شناختی با متغیر تعاملات اجتماعی نیز رابطه معنادار برابر 666/0 برقرار است. رابطه معناداری دو متغیر کالبدی و متغیر ادراکی-روان شناختی نیز برابر 0.590 محاسبه شد. بار عاملی ضریب رگرسیونی تأثیر مؤلفه های کالبدی، ادراکی روان شناختی بر تعاملات اجتماعی نیز به ترتیب برابر 567/0 و 736/0 می باشد. که تأثیر متغیرهای فوق بر تعاملات اجتماعی را در سطح بالایی تائید می نماید. با بررسی هر یک از این مؤلفه ها و ر فضاهای عمومی مجتمع های مسکونی، انتظار می رود که سطح تعاملات اجتماعی ساکنین به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
نقش مؤلفه های کالبدی در حس مکان مجموعه های مسکونی: مقایسه دو مجموعه مسکونی کوی استادان و شهرک نیوساید اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان پدیده ایست که انسان در طول زندگی خود به آن معنا بخشیده و وابسته می شود. جایگاه عوامل کالبدی به واسطه گریزناپذیر بودن امر کالبد در معماری سبب شکل گیری پایگاه وجودی در افراد می گردد. هدف از این مطالعه تأثیر مؤلفه های کالبدی بر دو مجموعه مسکونی کوی استادان و شهرک نیوساید اهواز و مشخص کردن تأثیر سهم هریک از این مؤلفه ها بر القای حس مکان توسط مخاطبین است. این تحقیق با روش ترکیبی کیفی در کمی، ابتدا به جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای با تکنیک اسنادی پرداخته و سپس از تکنیک دلفی برای صحت سنجی مؤلفه های استخراج شده از متون بهره گرفته است. مؤلفه ها در پرسشنامه با طیف لیکرت بین ساکنین توزیع شده است. نتایج با نرم افزار SPSS و با استفاده از آماره های مختلف تحلیل استفاده شده است. نتایج حاکی از این است که در مجموعه مسکونی کوی استادان بیشترین سهم مربوط به مؤلفه های تنوع، نورپردازی، با مقدار(000/1)، حضور نیمکت ها با مقدار (946/0) و کمترین سهم مربوط به سهولت دسترسی با مقدار (383/0) است. در واقع در ایجاد حس تعلق، عامل نورپردازی دارای تأثیر بسزایی است. تنوع فضایی در این مجموعه مسکونی و وجود نیمکت ها موجب افزایش زمان حضور در فضا شده است و همین امر موجب افزایش دل بستگی و ایجاد حس مکان می شود. در مجموعه مسکونی نیوساید بیشترین همبستگی بین متغیر فضای سبز با دیگر متغیرهاست و بیشترین به صورت موردی بین خوانایی و تنوع با مقدار (955/0) و سپس فضای سبز با معنادهی (921/0) و کمترین بین نما و کف سازی با مقدار (104/0) است. در مجموعه مسکونی نیوساید، تنوع فضایی را به وسیله مکان عرضه می کند و میزان خوانایی آن موجب ایجاد فهم یا درک مکان می شود. همچنین فضای سبز، امکان حضور پذیری و استفاده از فضا را افزایش داده است.
شناسایی میزان تاثیر مؤلفه های کالبدی بر ادراک بصری در محورهای شهری (مورد مطالعه: مسیر حدفاصل دروازه قرآن تا پل علی بن حمزه(ع) شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه کالبدی سال پنجم زمستان ۱۳۹۹شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
121 - 133
حوزه های تخصصی:
خیابان حافظ شیراز به عنوان محور متصل کننده دروازه قرآن به دروازه اصفهان با مداخلات دهه های اخیر انسجام بصری خود را از دست داده است. لذا جایگاه آن در تصویر ذهنی و ساختار ادراکی شهروندان نیازمند بررسی است. هدف این پژوهش شناسایی میزان تأثیر هر یک از مؤلفه های کالبدی مؤثر بر ادراک بصری از دید شهروندان و بررسی رابطه بین آنها است. روش پژوهش مورد استفاده روش «پیمایشی و همبستگی» بوده و به کمک مطالعات میدانی مانند عکس برداری، تهیه نقشه و یادداشت برداری و نیز پرسشنامه و مطالعات اسنادی داده های مورد نیاز جمع آوری گردیده است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران محاسبه و از شیوه نمونه گیری در دسترس به منظور تکمیل پرسشنامه استفاده گردیده است. همچنین از آزمون رگرسیون چندمتغیره به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مؤلفه «خوانایی» دارای بیشترین تأثیر بر ادراک بصری شهروندان بوده و در اولویت های بعدی مؤلفه های «وضوح» و «مقیاس انسانی» قرار دارند. از سوی دیگر «وجود تنوع در محیط» بر ادراک بصری این خیابان دارای کمترین تأثیر بر ادراک بصری بوده است. در نهایت نیز راه کارهایی جهت ارتقاء ادراک بصری ناظران ارائه گردید. تا علاوه بر تشکیل تصاویر ِ ذهنی قوی تری از شهر، عملکرد فضاهای موجود شهری نیز بهبود یابند.
تبیین راهبردی مؤلفه های حس معنوی در معماری مساجد ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۲۰ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
77 - 94
معنویت برای انسان قدمتی به درازای تاریخ آفرینش او دارد؛ زیرا خداوند از همان خلقت بشر، او را مرکب از دو جنبه ی مادی و الهی آفرید و اصالت را به جنبه ی معنوی و روحانی داد. معماری از این امر مستثنی نیست؛ مسجد از آن خداست و به مثابه ی نمادی آشکار از رحمت الهی اش و زبانی نمادین از انگاره های معنوی مطرح است. این پژوهش سعی دارد به مؤلفه های کالبدی (تزیینات، مصالح، فرم، تناسب ها) و تأثیر آن بر درکِ «حس معنویت» در معماری داخلی مساجد بپردازد. جامعه ی آماری، دانشجویان تحصیلات تکمیلی ورودی 96 دانشگاه های سراسری تهران در رشته معماری و مرمت است. حجم نمونه با روش کوکران 169 نفر تعیین شد. تحلیل داده ها در نرم افزار «SPSS21» و «AMOS» و آزمون تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج نشان می دهد مؤلفه های تزیینات، فرم و تناسب ها بر درک حس معنوی تأثیر معناداری داشته و اما برای مؤلفه ی مصالح رابطه ی معناداری مشاهده نشده است.
مروری بر تأثیرات مؤلفه های کالبدی فضای داخلی معماری بر هیجانات با تأکید بر معماری عصب محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم فروردین ۱۴۰۲ شماره ۱۱۸
85 - 112
بیان مسئله : سلامت روان در سال های اخیر و در رشته های مختلف مورد توجه بسیار واقع شده است. یکی از پارامترهای سلامت روان هیجان است که تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی، اجتماعی، شناختی و حرکتی قرار دارد. فضای معماری به عنوان یکی از مؤلفه های مهم محیطی بر هیجان تأثیرگذار بوده و اثرات نوروفیزیولوژیکی بر مغز انسان می گذارد. از آن جا که انسان زمان زیادی را در فضای داخلی معماری می گذارند، این اهمیت دو چندان می شود. با وجود اهمیت فراوان این موضوع تاکنون تحقیقات کمی در معماری صورت گرفته است، همچنین اکثر تحقیقات از روش های کیفی مصاحبه، مشاهده و پرسش نامه استفاده کرده اند که به دلیل تأثیرگذاری نگارنده امکان جهت گیری در نتایج وجود داشته است. اما با پیشرفت تکنولوژی و ظهور رشته علوم اعصاب، ابزارها و روش های کمی نوینی جهت اندازه گیری هیجان در اختیار محققان قرار گرفته و باعث شکل گیری پارادایم نوین معماری عصب محور شده است. لذا پژوهش حاضر بر آن است تا اطلاعاتی که در رابطه با تأثیر مؤلفه های کالبدی فضای داخلی معماری بر هیجان را که از علوم نوین معماری عصب محور استفاده کرده اند، بررسی کند.
هدف پژوهش : هدف پژوهش حاضر مروری بر مطالعات صورت گرفته در این زمینه است تا علاوه بر شفاف سازی تأثیر فضای داخلی معماری بر هیجان، روش شناسی مطالعات نیز تحلیل شود و مسیری مشخص برای محققان آینده فراهم کند. بنابراین سؤالات پژوهش حاضر این گونه قابل بیان است: کدام مؤلفه های کالبدی فضای داخلی معماری بر هیجان تأثیرگذار هستند؟ قرار گرفتن در معرض آن ها چه تأثیری بر هیجان عصبی فیزیولوژیکی داشته است؟ و این هیجانات چگونه بروز می کند؟
روش پژوهش : پژوهش حاضر از روش تحقیق مرور سیستماتیک بهره گرفته است. در این راستا معیارهای ورود که شامل، کلمات کلیدی، متغیرهای سنجش، ابزارهای سنجش و سال انتشار را مشخص کرده است، پایگاه داده های مطالعات، نحوه انتخاب مطالعات، ارزیابی کیفیت مطالعات نیز تعریف شده و مطالعات نهایی از این طریق معرفی و تحلیل شده است.
نتیجه گیری : نتایج حاکی از تأثیر معیارهای کالبدی فضای داخلی از جمله فرم، مصالح و بافت، مبلمان، ارتفاع سقف، جزئیات معماری و بازشو به طبیعت بر هیجان است که هریک به صورت یکی از حالات هیجان و احساساتی همچون، لذت، خوشایندی، برانگیختگی و انزجار بروز کرده است. پژوهش حاضر دریچه ای به موضوع سلامت روان است که زمینه ای در جهت بهره گیری از فضای داخلی معماری به منزله نوعی درمان یا پیشگیری را معرفی می کند.
مؤلفه های شاخص کالبدی معماری بومی شهر اصفهان در طراحی مسکن جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
189 - 204
معماری برای نیاز بشر به سرپناه، پدید آمد و با شتاب به بیان و تعبیری اساسی از مهارت های فنی و اجتماعی تبدیل شد. امروزه به دلیل هجوم فرهنگ های غیربومی و الگوی مصرفی جهان پیشرفته، فرهنگ نوگرایی و تجددطلبی جای فرهنگ اصیل و سنتی را گرفته است. ازاین رو، در مناطق بومی مختلف بدون در نظرگرفتن اصول و قواعد ارزشمند معماری به جای مانده از پیشینیان ساختمان هایی پدید آمد که نه تنها احساس امنیت، رضایتمندی و حریم های فرهنگی ما را درهم شکست بلکه از لحاظ کیفیت ساخت نیز بهره ای نبرده اند. این پژوهش با روش مبتنی بر انجام پرسشنامه و تحلیل عامل کیو، از مجموع ۲۰ نفر از صاحب نظران، چهار عامل که مقادیر آن ها بالاتر از یک است شناسایی شد. با بررسی پاسخ ها می توان دریافت که چهار الگوی ذهنی در میان متخصصین معماری وجود دارد که حاکی از وجود چهار نگاه مکمل هم در بازشناسی عناصر کالبدی تکنولوژیک در معماری سنتی و قابلیت کاربست آن ها در معماری جدید است. یافته ها نشان می دهد که اقلیم، بوم و فضا در معماری ایران و بالاخص اصفهان از اهمیت زیادی برخوردار بوده و در معماری معاصر به فراموشی سپرده شده است. نتیجه آن می تواند بروز مشکلات فراوان سلامت روحی و جسمی و مصرف بالای انرژی در ساختمان باشد. اهداف پژوهش : شناخت الگوهای تکنولوژیک کهن و بومی خانه های شهر اصفهان و نحوه احیا و کاربست مجدد آن ها در کالبدی نو. شناسایی آراء صاحب نظران پیرامون موضوعات مورد بحث در قالب مصاحبه ای ساختارنیافته جمع آوری و مؤلفه های موردنظر. سؤالات پژوهش : کدام معیار و اصول به کاررفته در معماری بومی می تواند در طراحی و ساخت مساکن جدید به کار رود؟ چگونه می توان مؤلفه های کالبدی معماری بومی را در معماری مسکن جدید به کار برد ؟
هویت یابی مکانی-فضایی عناصر شهری با تأکید بر مؤلفه های کالبدی–عملکردی (مطالعه موردی: مساکن بومی جلگه ی غربی گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۸ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
180 - 200
حوزه های تخصصی:
مسکن به عنوان یکی از مهمترین عناصر شهری محسوب می شود که هویت یابی مکانی-فضایی آن می تواند القاءکننده ی نوعی وابستگی و احساس تعلق و تعهد در بین ساکنان گردد. با این حال، امروزه کالایی شدن مسکن و توجه به سودآوری این بخش، عدم توجه به الگوهای سنتی و عناصر هویت ساز را در طراحی ساخت وسازها به دنبال داشته است. با توجه به اهمیت مسکن و هویت مندی آن، هدف از تحقیق حاضر بررسی هویت یابی مکانی-فضایی مساکن شهری با تأکید بر مؤلفه های کالبدی–عملکردی و کاربست آن ها در طراحی مساکن آتی در راستای دست یابی به هویت پایدار و ارتقای حس و تعلق مکانی در جلگه ی غربی گیلان (شهرهای تالش، صومعه سرا و رضوانشهر) می باشد. در این راستا، روش تحقیق کاربردی با ماهیت توصیفی-تحلیلی می باشد که برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی-میدانی (مشاهده، مصاحبه و پرسشگری) استفاده شده است. جامعه ی آماری تحقیق نیز مساکن شهرهای مورد مطالعه می باشد که از روش نمونه گیری هدفمند برای انتخاب حجم نمونه استفاده شده است. همچنین به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون های تحلیل واریانس، ضریب رگرسیون و پیرسون بهره گرفته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که بیشترین تأثیرگذاری بر هویت یابی مساکن محدوده ی مورد مطالعه بر مبنای شاخص های کالبدی-عملکردی مربوط به مؤلفه ی انطباق مسکن با سایر فضاها و عملکردها می باشد. همچنین در شهرهای تالش و صومعه سرا در وهله ی دوم انطباق مسکن با اقلیم و در رضوانشهر انطباق مسکن با فرم و عملکرد قرار دارد. همچنین می توان گفت که مهمترین عامل هویت یابی مکانی-فضایی مساکن جلگه ی غربی گیلان تشابه/تمایز (تشابه مساکن با یکدیگر در منطقه و تمایز با مساکن مناطق دیگر) می باشد.
تبیین تاثیر رفتار قلمروپایی ساکنان سکونتگاه های غیر رسمی بر شکل گیری الگوی مسکن (نمونه مطالعاتی :محلات بانبور، بان برز، سبزی آباد، ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش باهدف بررسی ارتباط بین ویژگی های کالبدی مسکن در سکونتگاه های غیررسمی و رفتار قلمروپایی ساکنان سکونتگاه های غیررسمی شهر ایلام انجام شده است. علی رغم اهمیت بالای مفهوم رفتار قلمروپایی و نقش آن بر ویژگی های کالبدی مسکن، تاکنون مطالعه جامعی درزمینه ارتباط بین این مفاهیم به ویژه در بستر محلات حاشیه نشین ایران انجام نشده است. در راستای این هدف، محلات حاشیه نشین شهر ایلام به عنوان یکی از مناطق با بالاترین نرخ حاشیه نشینی در کشور جهت مطالعه میدانی انتخاب شده اند. مدل مفهومی پژوهش بر مبنای مطالعات نظری و مصاحبه های کیفی عمیق بر اساس روش تئوری زمینه ای تدوین و تدقیق شده است. مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با ساکنان محلات حاشیه نشین بانبور، بان برز و سبزی آباد در شهر ایلام انجام شده و تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته است. سپس برمبنای روش پیمایش و سنجش کمی، وزن و اهمیت مفاهیم شناسایی شده، بر مبنای آرای متخصصین معماری و شهرسازی شهر ایلام ارزیابی و واکاوی شده است. نتایج تحلیل ها نشانگر آن است که معیارهای اثرگذار بر ویژگی های کالبدی مسکن محلات حاشیه نشین مبتنی بر رفتار قلمروپایی ساکنان را می توان در ابعاد مکان یابی قلمرو و عرصه عمومی، مفاهیم اجتماعی، مفاهیم فرهنگی، مفاهیم اقتصادی ، مفاهیم کالبدی و مفاهیم ادراکی بررسی نمود. یافته های این پژوهش نشانگر این است که ارتباط دوسویه ای بین ویژگی های کالبدی مسکن محلات حاشیه نشین و مفاهیم فرهنگی، اجتماعی، ادراکی، اقتصادی و قلمروپایی فضاهای عمومی در محلات حاشیه نشین شهر ایلام وجود دارد .توجه به این مفاهیم می تواند منجر به ارتقا کیفیت مسکن در محلات حاشیه نشین مبتنی بر رفتار قلمروپایی ساکنان گردد.
تبیین عوامل مؤثر بر کاهش افسردگی از دیدگاه بیماران در طراحی بیمارستان (مطالعه موردی؛ بیمارستان نمازی شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
21 - 34
حوزه های تخصصی:
طبق آمار انجمن روانشناسی آمریکا، افسردگی ثانویه که ناشی از بیماری جسمانی در بین بیماران است، به عنوان شایع ترین اختلال روانی شناسایی شده است. همچنین تدوام استرس و اضطراب بیماران منجر به ایجاد افسردگی در فضاهای درمانی خواهد شد. بنابراین شرایط محیطی فضاهای درمانی بر کنترل و کاهش میزان استرس و افسردگی بیماران تأثیرگذار است. هدف این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر کاهش میزان افسردگی بیماران از دیدگاه غالب بیماران در طراحی بیمارستان است. پژوهش حاضر به روش آمیخته کیفی -کمی و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل عامل تأییدی در نرم افزار SPSS، انجام شد. پس از توزیع پرسشنامه متخصصان در دو مرحله، پرسشنامه کاربران، تدوین گردید. جامعه پژوهش در این مرحله، بیماران بستری شده در بیمارستان نمازی بودند که حجم نمونه با استفاده از دیدگاه کلاین، 200 نفر تعیین شد. تفسیر ماتریس داده های چرخش داده شده و بار عاملی هر متغیر نشان می دهد که هفت عامل با معانی شاخص از دیدگاه بیماران قابل تعریف هستند. نتایج بیانگر آن است که هفت عامل ادراک بصری، طبیعت گرایی، عملکردگرایی، ایمنی جسمی، فرآیند منطقی، ایمنی روانی و تنوع پذیری در طراحی بیمارستان برکاهش افسردگی بیماران تاثیرگذار است.
شناسایی مؤلفه های کالبدی مؤثر در بهبود احساس امنیت شهروندان در فضاهای شهری (نمونه موردی: خیابان معلم و پاسداران شهر بیرجند)(مقاله علمی وزارت علوم)
کیفیت مؤلفه های کالبدی سازنده فضای شهری و ارتباط آن با احساس امنیت، فراهم کننده موجبات سرزندگی در فضای شهری است. این مقاله با هدف شناسایی مؤلفه های کالبدی و تحلیل شدت تأثیر هر کدام بر کیفیت احساس امنیت در خیابان معلم و پاسداران شهر بیرجند انجام گرفته است. شاخص های کالبدی فضای شهری مطلوب که در احساس امنیت شهروندان تأثیرگذار هستند، با توجه به مدل مکان پایدار، شامل عملکردی (دسترسی ها و اتصالات فضا، دسترسی به حمل و نقل عمومی، اختلاط کاربری، کیفیت شبکه معابر، ایمنی پیاده رو برای گروه های خاص، حیات شبانه و کیفیت ساختار ابنیه)، تجربی زیبایی شناختی (خوانایی، کیفیت و کمیت مبلمان شهری، نورپردازی مناسب فضا، آلودگی محیطی، مقیاس و محصوریت فضا، نفوذپذیری بصری، کیفیت رنگ آمیزی فضا، وجود سلسله مراتبی از فضاهای باز، رعایت سلسله مراتب بین فضاهای همگانی و فضاهای خاص، انتظام بصری در نمای ابنیه و مالکیت) و زیست محیطی (پوشش گیاهی، شنیده شدن صدای کمک خواهی افراد) است. با شناخت محدوده مورد بررسی، شاخص های استخراج شده از طریق پرسشنامه مورد ارزیابی قرار گرفته اند. تعداد 120 عدد پرسشنامه در اختیار کاربران فضا قرار گرفت و نتایج آن با استفاده از نرم افزار spss به روش های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی تحلیل شده است. یافته های حاصل نشان داد که شدت تأثیر شاخص های دسترسی به حمل و نقل عمومی، حیات شبانه، اختلاط کاربری، نورپردازی مناسب فضا، آلودگی محیطی و دسترسی ها و اتصالات فضا در خیابان معلم و شاخص های کیفیت شبکه معابر، کیفیت ساختار ابنیه، نفوذپذیری بصری، خوانایی و آلودگی محیطی در خیایان پاسداران از نظر کاربران فضا در احساس امنیت بیشتر از سایر موارد است. از جمله اقدامات مؤثر برای افزایش احساس امنیت و پویاسازی خیابان پاسداران، بهره گیری از پتانسیل پارک وحدت و میدان قدس جهت استقرار فعالیت های شبانه روزی در محدوده آن هاست.