مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
هنرهای صناعی
حوزه های تخصصی:
فهم ما از زیبایی ریشه های فرهنگی دارد. فرهنگ و بازنمودهای فرهنگی، ملاک های زیبایی را برای ما درطولِ تاریخ تبیین و تعریف می کند. بخش مهمی از ادراک زیبایی یعنی ادراک معنا، نشان ها و نمادها علاه بر آن که در زیبایی شناسی واجد اهمیت خاص است، مشخص کنندة خصوصیات و چگونگی ارتباط مردم با هنرهای صناعی نیز هست. هنرهای صناعی بخشی یکپارچه از میراث فرهنگی به شمار می روند و در بررسی زیبایی شناسانه میراث فرهنگی در هنرهای صناعی همواره یک طرف رابطه را مردم تشکیل می دهند. در اینجا سؤال اصلی این است که مردم در ارتباط با هنرهای فرهنگی، زیبایی را چگونه ارزیابی می کنند یا چگونه هنری را زیبا می دانند؟ متغیرهای تأثیرگذار بر درک زیبایی شناسی هنرهای صناعی از دیدگاه مخاطب چیست؟ هنرهای صناعی بخش جدایی ناپذیر زندگی روزمره اند و به زندگی و محیط فردی و اجتماعی شکل می دهند. مفهوم لذت ناشی از زیبایی در انسان سنتی از راه استفاده و کاربرد هنرهای صناعی در زندگی پدید می آمده است و ما نمی توانیم این لذت را با لذت ناشی از هنر جدید مقایسه کرده و در یک عرض قرار دهیم. آثار هنری جدید که در امتداد سنت هنری گذشته تولید می شوند با یادآوری حس لذت از وجود خاطره زمانی و مکانی گذشته، معنا می یابند. ولی در بسیاری از موارد این یادآوری ها به علت قطع در تکرار و استمرار، نیاز به تعلیل سازی دارد. در این پژوهش سعی است به معیارهای فرهنگی مشترک برای لمس و درک زیبایی در هنرهای صناعی ایران پرداخته شود و این هدف، با توجه به تعریف فرهنگ و کارکردهای زیبایی شناسی هنرهای صناعی دست یافتنی است. شده
بازتاب طبیعت در فرم و محتوای قالی های هریس
هنرهای صناعی ایران به عنوان بخشی از میراث فرهنگی و هنری این سرزمین، همواره بستری برای انتقال سنتهای بومی ایرانیان در طول تاریخ بوده اند. این هنرهای بومی و سنتی متناسب با شرایط طبیعی و جغرافیایی هنرمندان تولیدکننده ویژگیهای هویتی خود را به دست آوردهاند. در این بین قالیهای دست بافت ایرانی بویژه در مناطق عشایری و روستایی به عنوان یکی از شاخصترین صنایع بومی ایران تصویری روشن و تمام نما از جغرافیا، طبیعت و فرهنگ بافندگان را به نمایش میگذارد. منطقه قالی بافی هریس به عنوان یکی از مطرحترین تولیدکننده قالیهای ایرانی در سبک روستایی است. ویژگیهای شاخص در فرم و محتوای قالیهای این منطقه باعث شده است تا قالی هریس ضمن کسب هویتی یگانه و منحصر به فرد در جغرافیای قالی ایران، از شهرت جهانی نیز برخوردار باشد. هدف از این پژوهش مطالعه تاثیر طبیعت و جغرافیای منطقه در مولفههای فنی و محتوایی قالیهای هریس میباشد. از این رو، شناسایی تاثیر طبیعت بر فرم و محتوای قالیهای منطقه هریس به عنوان سوال اصلی پژوهش طرح گردید. در ادامه با انجام مطالعات میدانی و بررسی فرآیندهای طراحی و تولید قالی منطقه به شناسایی کیفیت ارتباط طرح و نقش و فرآیند تولید با شرایط اقلیمی و طبیعی منطقه پرداخته شد. نتایج نشان دادند بازتاب شرایط کوهستانی، آب و هوای سرد و مرطوب، پوشش گیاهی و شیوه زندگی ساکنان منطقه در طرح و رنگ و بافت قالیهای هریس مشهود بوده و باعث تمایز این قالیها از انواع مشابه شده است.
هنرهای صناعی به مثابه رسانه هویت: آسیب شناسی هنر ملیله کاری اصفهان
حوزه های تخصصی:
ملیله کاری یکی از مهم ترین شاخه های هنر فلزکاری است که همواره جزء جدانشدنی هنرهای صناعی اصیل و معرف فرهنگ، هویت ملی و ارزش های ایرانی اسلامی و وجوه مادی و معنویِ فرهنگ سنتی و هنری شهر اصفهان بوده است؛ اما به رغم پیشینه درخشان این هنر در شهر اصفهان، وضعیت امروزی آن از حیثِ گستره، میزان هنرمندان فعال، بازار هنری، فرایند آموزش و توزیع و مصرف آن نگران کننده است. بدین منظور در پژوهش حاضر تلاش شد تا از منظر جامعه شناسی هنر، ضمن بازشناسی تاریخی، به مستندنگاری و آسیب شناسی این هنر در شهر اصفهان پرداخته و در ادامه، روابط عمیق این هنر با هویت ایرانی اسلامی را توصیف کرده و سپس طرح خلاقانه ای برای احیای این هنر از حیث تکنیک و نقوش ارائه شود؛ بنابراین می بایست به این سؤال ها پاسخ داده شود: ۱. میدان هنر ملیله کاری اصفهان به لحاظ مردم نگارانه چگونه قابل توصیف و تفسیر و تحلیل است؟ ۲. وضعیت فعلی هنر ملیله کاری در شهر اصفهان چگونه است و موانع توسعه این هنر و آسیب شناسی آن چیست؟ ۳. احیای هنر ملیله کاری به لحاظ تکنیکی و عملیاتی چگونه میسر است؟ ۴. طرح نوآورانه مطالعه واجد چه امتیازات خلاقانه ای است؟ مهم ترین اهداف مطرح در این مطالعه عبارت است از مطالعه مردم نگارانه میدان هنر ملیله کاری معاصر شهر اصفهان (مستندنگاری، آسیب شناسی و توصیف مفصل وضعیت موجود) و ارائه طرحی نوآورانه (در نقوش و تکنیک( به منظور احیای هنر ملیله کاری و تقویت هویت ایرانی اسلامی. برای پاسخ به سؤالات مطالعه و تحقق اهداف پژوهش، روش تحقیق کیفی و سنت مردم نگاری انتخاب شد. روش گردآوری داده ها نیز شامل مطالعات کتابخانه ای، مشاهده و مصاحبه نیمه ساختاریافته است. نتایج پژوهش در زمینه آسیب شناسی ملیله کاری مؤید آن است که عواملی نظیر درآمد ناکافی تولیدکنندگان، آگاهی اندک مصرف کنندگان، روش های ناصحیح تولید ملیله و ورود افراد فاقد صلاحیت در مرحله تولید، کمبود خلاقیت در تولید آثار و رواج کپی برداری، خلأ تبلیغات و واردات آثار خارجی مشابه در افول جایگاه این هنر در شهر اصفهان نقش اساسی دارد. همچنین با تأکید بر دو جنبه خلاقیت و کاربردی بودن که اساس هنر سنتی است، ایده ای خلاقانه با هدف بهبود و احیای این هنر که شامل نو آوری در طرح و ابتکار در تکنیک اجراست، مطرح و نمونه هایی از آثار ساخته شده با این الگو ارائه شد. در پایان نیز اهمیت تولید و مصرف آثار ملیله کاری به عنوان کالاهای هویتی مهم در راستای تقویت بُعد فرهنگی و تاریخی هویت و احساس تعلق ملی تبیین گردید.
امکان سنجی حضور رشتۀ دوخت های سنتی در دانشگاه های نسل چهارمِ ایران با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشته دوخت های سنتی به عنوان زیرمجموعه ای از هنرهای صناعی، از گسترده ترین بخش های هنرهای کاربردی و سنت های فرهنگی در تمامی تمدن های طول تاریخ است. این در حالی است که استفاده بی رویه از ماشین طی سده های اخیر در بخش منسوجات و تزیینات وابسته به پوشاک موجب به حاشیه رفتن این هنر شد. با توجه به این که امروزه هنرهای صناعی با بازگو کردن ویژگی های فرهنگی، اجتماعی به عنوان بخشی از صنایع خلاقِ فرهنگی، مکملی برای رشد صنعت گردشگری هستند، احیاء دوخت های سنتی و تولید محصولات در این حوزه، موجب توسعه اقتصادی و ایجاد فرصت های شغلی خواهد شد. لذا پژوهش پیشِ رو با هدف بررسی تأثیر رشته دانشگاهی دوخت های سنتی بر کارآفرینی، اشتغال زایی و گردشگری و با نگاهی بر تداوم این هنر در آینده ؛ به شناخت شرایط و امکانات لازم در فضای آموزشِ رسمی پرداخته و به این سوالات پاسخ می دهد: 1. تأثیر حضور رشته دوخت های سنتی در دانشگاه ها بر اشتغال ، کارآفرینی و گردشگری چیست؟ 2. چه شرایط و امکاناتی برای حضور این رشته در نظام های دانشگاهی نسل چهارم لازم است؟ این پژوهش به لحاظ چیستی، کیفی؛ به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی_تحلیلی است. گردآوری اطلاعات به روش مطالعات اسنادی، منابع کتابخانه ای، روش میدانی و بر اساس رویکرد آینده پژوهی بوده است. یافته ها نشان می دهد که حضور رشته دوخت های سنتی در دانشگا ه ها، زمینه ایجاد اشتغال و رونق صنعت گردشگری را فراهم کرده به احیاء بسیاری از مشاغل مرتبط با این هنر منجر خواهد شد. از مهم ترین سناریوهای قابل طرح برای تحقق این نتیجه انتشار دانش نامه مدون دوخت های سنتی به عنوان مرجع علمی و منبع درسی این رشته و همسان سازی شیوه آموزش آن در مراکز علمی کشور است. این امر با حمایت مدیران و مسئولان از هنرمندانی که سال ها در حفظ و معرفی این رشته تلاش کرده و تجربیات ارزشمندی را برای انتقال به نسل آینده در اختیار دارند امکان پذیر است.
معرفی روش پژوهشی مبتنی برکنش هنری دردوره تحصیلات تکمیلی با تأکید بر هنرهای صناعی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
89 - 102
حوزه های تخصصی:
یکی از معضلات پژوهش در مقطع تحصیلات تکمیلی رشته های هنر، روش های پژوهشی رایجی است که بدون در نظر گرفتن ماهیت هنر از حوزه های علوم انسانی بدان سرایت کرده، که در عمل به توسعه مرزهای هنر به عنوان رسانه ای مستقل و قدرتمند که هدف آن گسترش تجربه حسی و ادارکی مخاطب است، کمکی نمی کند. پیدایش روش پژوهشی مبتنی بر کنش هنری (کنش محور) در چند دهه اخیر در دانشگاه های دنیا، نتیجه ناکارآمدی روش های متداول ناهمگون با هنر بوده که در پی تلاش هنرمندان پژوهشگر در مقطع تحصیلات تکمیلی به ویژه دکترا ابداع شده است. در این روش پژوهشی، هنرمند پژوهشگر از آزادی عمل برخوردار است و با کاربست روش های متناسب با پروژه تحقیقاتی خود اقدام به خلق اثر هنری خود می کند. خلق اثر هنری از پشتوانه تحقیقاتی برخوردار بوده و مدام از طریق خود پژوهشگر و مخاطبین مورد ارزیابی و اصلاح قرار می گیرد. اثر هنری حاصل از این نوع پژوهش ضمن بدیع بودن، از چارچوب نظری برخوردار بوده و مستندات تمام مراحل ثبت می گردد، لذا قابل ادراک و انتقال به مخاطب است. پژوهش مبتنی بر کنش هنری به شکل منحصربه فردی جایگزین روش های متداول قبلی شده، تا با طرح این پرسش از خودمان که، جایگاه و ارزش هنر و طراحی در اجتماع چیست؟ ما را ترغیب به گفت وگوی اجتماعی خردمندانه با تفکر و بیانی روشن و انتقادی از طریق یک پاردایم مفصل بندی شده نماید و فرهنگ جدیدی را برای درک و پشتیبانی جامعه ایجاد کند. این مقاله تلاش دارد تا با تحلیل عملکرد هنرمند پژوهشگر در رساله دکترای رشته هنرهای صناعی، ضمن معرفی این روش پژوهشی، دریچه ای نو به روی اساتید و دانشجویان دوره ی تحصیلات تکمیلی باز کرده و در راستای بازگرداندن هدف اصلی پژوهش هنر که همانا گسترش دادن مرزهای هنر است، گامی مؤثر بردارد.
اشیاء روزمره یا اسباب تجمّل: دوگانگی مفهوم اشیاء صناعی در متون دوران اسلامی
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
75 - 86
حوزه های تخصصی:
دست ساخته های صناعتگران دوران اسلامی که امروز از آثار اصیل هنر اسلامی به شمار می آیند، در منابع متقدم از دو منظر متفاوت یاد شده اند؛ یکی ناظر بر وجه کاربردی آنها در زندگی عموم مردم و دیگری به اعتبار وجه زینتی و تجمّلی آنها در گنجینه های اغنیا. این تعابیر دوگانه در نوشته های بعضی از متفکران پیشین جهان اسلام اساس دسته بندی صناعات دستی به دو گروه ضروری و تجملی شده است. هدف از این نوشتار نزدیک شدن به فهم گذشتگان از آثار صناعی، از راه جست وجوی این اشیاء و صناعات سازنده آنها در متون کهن است. نتیجه کار نشان می دهد اشیائی که امروز آثار هنرهای صناعی شناخته می شوند، از گروه دوم اند؛ اما این شأن هنری برآمده از نگاه امروزی نیست، بلکه آنها نزد سازندگان و صاحبان اصلی خود نیز ارج و اعتباری فراتر از وجه کاربردی شان داشته اند و در جایگاه شاهکارهایی نفیس قدر می دیده و به نیکی نگهداری می شده اند. از سوی دیگر، اشیاء روزمره نیز منزلت خود را داشته و هرگز از کانون توجه اهل تفکر دور نبوده اند.
خوانش هایدگر از مفهوم «تخنه» در فلسفه یونان باستان و نسبت آن با مفهوم «هنرهای صناعی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
113 - 128
حوزه های تخصصی:
هنر و تکنولوژی ازجمله انبوه مقولاتی هستند که مارتین هایدگر به آنها پرداخته است. هنرهای صناعی دو وجه دارند: وجه هنری و وجه صنعتی که به تکنولوژی مربوط است. از طرفی، آنچه امروز به عنوان هنر و رشته های هنری شناخته می شود نزد یونانیان باستان جزئی از یک مفهومی کلی تر با عنوان «تخنه» (techne) تلقی می شد. از سویی دیگر تکنولوژی نیز هم به لحاظ ریشه لغوی و هم به لحاظ جایگاه مفهومی آن ریشه در تخنه یونانیان دارد. بنابراین هایدگر در تحلیل هر دو مفهوم مورد بحث (هنر و تکنولوژی)، از جایگاه مفهوم تخنه نزد متفکران پیشافلسفی یونان باستان بهره برده و نتایج کلی او در این دو حوزه با استعانت از همین خوانش او بوده است. در این مقاله روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و همچنین نقدهای او به تاریخ فلسفه و متافیزیک به ویژه در تحلیل مفهوم تخنه راهگشا بوده و مواضعش در باب هنر و تکنولوژی با تکیه بر مفهوم تخنه در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است. در این مقاله پرسش هایی که مورد پژوهش قرار می گیرند از این قرارند: 1. خوانش هایدگر از مفهوم تخنه در نزد متفکران یونان باستان چیست؟ 2. نسبت بین هنر و تکنولوژی با تخنه در دوران پیشافلسفی یونان باستان و نیز دوران معاصر چگونه است؟ هدف انجام این پژوهش تبیین جایگاه نگاه نقادانه به تاریخ فلسفه، خصوصاً در حوزه هنر و تکنولوژی معاصر است.
تحلیل آثار سفالین برگزیده دومین سالانه «کاربردی های معناگرا» بر اساس معنویت فردی، اجتماعی و جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
183 - 197
حوزه های تخصصی:
معناگرایی ازجمله اصطلاحاتی است که در دهه 90، در جریان برگزاری سالانه های کاربردی در خانه هنرمندان برای هنرهای صناعی به ویژه هنر سفال گری استفاده شد. اصطلاح معناگرایی مبهم است و بیشتر محققان آن را به معنویت گرایی تعبیر کرده اند، بااین وجود کاربردی های معناگرا اصطلاحی بود که درباره هنر سفال به کار رفت و مسئله این پژوهش واکاوی این اصطلاح بر اساس آثار تقدیر شده است. هدف از این پژوهش نقش معنا و کاربرد آن در آثار به نمایش درآمده در دومین سالانه کاربرد های معناگراست؛ بنابراین پژوهش پیش رو به دنبال پاسخ به این سؤال ها است 1. با توجه به آثار برگزیده و تقدیر شده منظور از کاربردی معناگرا چیست؟ 2. معنای نهفته در آثار در ساحت معناگرایی چگونه قابل تبیین است؟ به لحاظ ارجاع معنا به معنویت و بر اساس دیدگاه کاندینسکی از عناصر نیاز درونی (فردی، اجتماعی، جهانی)، آثار برگزیده تحلیل شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و نحوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است و نمونه های موردمطالعه آثار تقدیر شده در سالانه های کاربردی است. یافته های پژوهش نشان داد بیان رخدادها و واقعیت های اجتماعی ازجمله موضوعاتی است که در بیشتر آثار تقدیر شده مشاهده شده، بنابراین معنویت نهفته در این آثار بیشتر معنویتی است که به دوره یا یک زمان خاص تعلق دارد و کمتر اثری به معنویت جهانی یا بی زمان اشاره داشته است. شکل ظاهری آثار بیشتر واقع گرایانه می باشد که به بیان دقیقِ واقعیت ترسیم شده نمی پردازد بلکه تمثیلی از چیز دیگری است. ازنظر شکل، کمتر اثر انتزاعی در میان آثار تقدیر شده مشاهده شد. به نظر می رسد با ارجاع به کارهای برگزیده منظور از کاربردی های معناگرا، آثار سفالینی است که به معنویتی زمان مند اشاره دارد که یک رخداد یا رویداد خاص را بیان می کند و آثاری که به بی زمان، بی مکانی، معنویت ناب موردنظر کاندینسکی اشاره داشته باشد، کمتر موردتوجه بوده است.