فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۴۱ تا ۱٬۰۶۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی با طرح شهود در عرصه فلسفه توانست نظامی بدیع را به نام حکمت اشراق تأسیس نموده و در پی چنین اقدامی فلسفه رو به انحطاط را در قالبی جدید احیا نماید. این جستار در صدد است تا با بررسی تعریف شهود، اقسام، جایگاه و کارکردهای آن در فلسفه سهروردی اقدام ابتکاری سهروردی را بیش از پیش تبیین کند. پرسش اساسی این جستار نیز به کارکردهای شهود در فلسفه سهروردی و رابطه میان شهود و تعقل مرتبط است: آیا ورود شهود به عنوان ابزار شناخت عرفانی در عرصه ای تعقلی امکان پذیر خواهد بود؟ در صورت امکان، کارکرد شهود در فلسفه چیست؟ دستاورد این جستار عبارتند از: کاربرد شهود در یک نظام فلسفی بدون آسیب رسانی به ساحت تعقلی فلسفه امکان پذیر است و شهود به نحوی توانمند در حل معضلات فکری و فلسفی راهگشا است. از جمله کارکردهای شهود درنظام فلسفی حکمت اشراق عبارتند از: 1- انتخاب مسأله در پی اهمیت یافتن آن در پرتو شهود؛ 2- مقدمه ای برای دستیابی به حد وسط برهان؛ 3- تحلیل بهتر مسأله.
مراتب وجودی عالم کبیر از منظر عرفان، برهان و قرآن
حوزههای تخصصی:
مراتب متعدد داشتن عالم کبیر و تطابق عوالم. یکدیگر، از جمله مسائلی است که به صورت مکرّر مورد تأکید اهل معرفت قرار گرفته و مبنای تأویل هستی شناختی و متنی برای ایشان گردیده است. البته در بیان مراتب، گاهی با نگاهی کلی آن را به دو عالم ملک و ملکوت تقسیم نموده و گاهی هم، تقسیمی سه گانه برای این مراتب بیان می کنند. در مواردی، مراتب پنج گانه برای آن برمی شمرند. و گاهی نیز از هفت مرتبه سخن می گویند. ایشان، همچنین هر یک از عوالم مادون را مثال و رقیقه ای از عالم مافوق خود می دانند و بر تطابق عوالم تاکید می ورزند. این مسئله، امکان تأویل و نقب زدن به باطن عالم، از طریق ظاهر آن را برای آنان فراهم می سازد. در این مقاله، ضمن تبیین نظریه مراتب وجودی عالم کبیر از منظر عرفا و تطابق این عوالم بر یکدیگر و بیان مستندات این ادعا، این مسئله از منظر برهان و قرآن نیز مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه به دست آمده است که این مسئله مورد تأیید برهان و قرآن نیز می باشد. اصل تعدّد مراتب عالم، صرف نظر از تعداد آنها، از نظر عقل و نقل، امری مسلّم و قطعی است.
بررسی تحولات درزمانی تعاریف عرفان و تصوف بر اساس متون نثر صوفیه تا سده سیزدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف اسلامی، میراث معنوی تمدن اسلامی است که از بدو پیدایش تاکنون تحولات بسیاری یافته و به سبب عوامل درونی انشعاب های فراوانی درآن ایجاد شده است. یکی از مهم ترین عرصه های ظهور این انشعاب ها در تعاریفی است که مشایخ و صوفیان از تصوف و عرفان ارائه داده اند. در این پژوهش سعی می شود به شیوه تحلیل محتوا، و رویکرد درزمانی، با مطالعه کتب معتبر نثر صوفیانه فارسی از ابتدا تا سده سیزدهم هجری و استخراج و دسته بندی تعاریف، سیر تحولات این تعاریف در سده های مختلف بررسی شود. این مقاله مشخص می کند که گذر زمان چه تغییراتی در تعاریف عرفان و تصوف ایجاد کرده و همچنین عوامل ایجاد تفاوت ها در تعاریف را بررسی می کند. با دسته بندی و بررسی درزمانی تعاریف، می توان گفت در تعاریف ارائه شده در طول این سده ها قطعاً همیشه شش محور اساسی مورد توجه بوده است که ریاضت، تصفیه درون، مباحث نظری، دشواری تعریف، مقایسه با دیگر نحله ها و نتایج سلوک از آن جمله اند؛ اما توجه به محورهای تعاریف در سده های مختلف یکسان نیست؛ به گونه ای که مثلاً محور نتایج سیر سلوک در سده های چهارم، هشتم و نهم هجری بیشتر مورد توجه بوده است؛ درحالی که در دیگر قرن ها کمتر بدان توجه شده که این امر خود معلول عوامل زمانی است.
زنانگی و تأنیث در هستی شناسی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان و محققان بسیاری دربارة جایگاه و اهمیت زن در نظام عرفانی ابن عربیبه تحقیق و تفحص پرداخته اند؛ چنانکه گویی وی زنانگی را همچون تعینی ثابت و پایدار از جنسیت می نگرد. اما تحقیق و تفحص در آثار ابن عربی، به ویژه «فتوحات المکیه» و «فصوص الحکم»، نشان می دهد که وی، زنانگی را تنها به عنوان صورت و تعینی از جنسیت در تمیز از مردانگی نمی نگرد، بلکه آن را در گستره ای وسیع در تبیین خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی عرفانی خویش به کار می برد، تا جایی که وی ذات الهی و برخی از صفات او مانند قدرت و اراده را مؤنث دانسته و گاه آن را در مقامی برتر و بالاتر از مردانگی نشانده است. تحقیق حاضر نشان می دهد که تأنیث به معانی منفعل بودن، اثرپذیری و مادری، در هستی شناسی عرفانی ابن عربی به کار رفته و در هر کاربرد وجهی از وجوه گوناگون هستی را به نمایش گذاشته است. تأنیث چنان در تار و پود هستی شناسی عرفانی ابن عربی تنیده شده است که بدون آن نمی توان نظام اندیشگی او را واجد انسجام لازم دانست. همچنین می توان این گونه برداشت کرد که ابن عربی جنسیت را امری نسبی تلقی کرده و موجودات را دارای دو بعد زنانگی و مردانگی می دانسته است که در موقعیت های مختلف یکی از جنسیت ها را از خود نشان می دهند.
بررسی و مقایسه عروج ارداویراف و بایزید بسطامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارداویراف، موبد پارسای ایرانی و بایزید بسطامی، عارف ایرانی سده سوم هجری، با آن که از نظر زمانی، چند قرن با یک دیگر فاصله و زبان و دینی متفاوت داشته اند ؛ هردو دارای تجربه دینی مشترکی بوده اند که در قالب کشف و شهود و طی عروج به آسمان برای آنان رخ داده است. آن ها در پی دستیابی به رازهایی نامکشوف و اسراری مکتوم، پای در سفری روحانی می گذارند و سرانجام به دیدار پروردگارشان نائل می شوند. گرچه بین این دو عروج تفاوت هایی از حیث تعلق داشتن به دو دین مختلف، کاربرد دو زبان متفاوت و برخی دیگر از تفاوت های ظاهری، ساختاری و محتوایی به چشم می خورد؛ امّا با استفاده از روش بررسی مقایسه ای این دو تجربه عرفانی، به وجوه و نکات مشترکی می توان دست یافت که این جستار در پی کشف و بیان همین مشترکات است. عبور از طبقات مختلف آسمان ها، دیدار بهشت و دوزخ و ساکنان آن ها، مشاهده فرشتگان و مراتب آنان و سرانجام رسیدن به بارگاه ایزدی از نکات مشترک این دو عروج است.
ویژگی های سرّ در کشف المحجوب و مطابقت آن با متون منثور صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سِرّ» از مصطلحات رایج صوفیه است که آن را جایگاه مشاهده و یکی از برترین لطایف وجودی انسان دانسته اند؛ علاوه بر توصیف های مختلف از سِرّ و تبیین ویژگی های آن در ضمن عبارات مختلف، در متون منثور عرفانی گاه سِرّ را در معنا با «دل»، «قلب» و «روح» یکی دانسته و در تعاریف مختلف، آن را با همین کلمه در معنایِ «راز» یکسان شمرده اند، در صورتی که سرّ مرتبه ای ورای روح و جان است. مقاله حاضر بر اساس متن کشف المحجوب حدود تعاریف سرّ را مشخص و تفاوت آن را با دیگر لطایف بررسی می کند، و آراءِ نویسندگان متون منثور عرفانی از آغاز تا قرن هشتم هجری را در تعریف و استعمال این واژه ها معرفی می کند و سرانجام به بیان ویژگی های سرّ از خلال متن کشف المحجوب و تطابق آن با سایر آثار عرفانی منثور می پردازد.
تحلیل نقش عشق در عرفان اسلامی از منظر سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استخراج و تحلیل اشعار سنایی از مجموعه آثارش دیدگاه عرفانی وی نسبت به عشق، این عنصر مهم در عرفان اسلامی مشخص می گردد. عشقی که در همه عالم ساری و جاری است و اساس خلقت و ذات پنهان آفرینش است. عشقی که خود معشوق بذر آن را در دل عاشق نهاده و با دلبری ها و ترفند های بسیار، عاشق را به خود مجذوب می کند. عشقی که عاشق را بدانجا می رساند که دیگر خود را ندیده و فقط معشوق بر وی تجلی می کند. چرا که باطنِ عاشق عین ظهور معشوق است.
سیمای عرفان در شعر خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواجوی کرمانی، در طریق معرفت گام نهاده، با اقتدا به پیر روشن ضمیر خود، شیخ کازرونی، طریقه ی «مرشدیه» را برگزید و به سانِ یک سالک، راهِ «عطار»، «مولوی» و «ابن عربی» در پی گرفته، عشق را از عقل برتر شمرد و شیوه ذوقی و سکری را در پیش گرفت تا به شناخت حق، منجر گردد. هدف نگارنده از نگارش این مقاله به دست دادن مضامین عرفانی شعر خواجو می باشد که وی با پشتِ سر گذاشتن مقامات و حالات، به هفت وادی سیر و سلوک گام می نهد و طریق مجاهده ی درونی و برونی می سپارد تا حلاوت فناء فی اللّه و بقاء باللّه بچشد. آن گاه راضی به رضای دوست، تقدیر را بر تدبیرش مقّدم می دارد، زهد ریایی را سالوسی بیش نمی شمارد و طریقه ی ملامتی را در عرفان به استخدام می گیرد. وی هم چون دیگر عرفا، معتقد است که به واسطه تجلی نور حق است که عالم هستی به وجود آمده و سرانجام باید به عالم بالا عروج کرده و به اصل خود بازگردیم؛ پس انسانی که پرتوی از نور حق است و در حکم عالم صغیر، شایسته است که وقت، غنیمت شمرده و به معرفت خود- که در مقام خلیفه الهی است- مشغول گردد و مرگ اختیاری برگزیند و به حسن معاد امیدوار باشد و با دیدن هر نقش از نقاش هستی، زنجیره کثرت را در امتداد وحدت شمارد تا به وحدت وجود رسد و در عین حال طریق میانه برگزیند تا مبادا گرفتار تشبیه ناشایست شده و وجود حق را از هر نوع صفتی منزه و مبرا بدارد.
تحلیلی بر خواب ها و رؤیاهای عرفانی از منظر مولانا در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معانی والایی که از حضرت حق فرود می آیند صورتی جسمانی مانند صورت خیال ما می پذیرند و سپس به عالم ملک فرود می آیند. انواع خواب ها مربوط به این عالم است و دنیای خواب و رؤیا، جهانی است پهناور و سرشار از شگفتی ها و عجایب و غرایب که با چشم بر هم زدنی حادث و نمایان می شوند. چرا که محدودیتی در آن عالم خیال نیست و روح والاست که در آن عالم سیر می کند. پدیده خواب و رؤیا از فرهنگ عامه فراتر رفته و در کلام و اندیشه عرفا و متصوفه و حتی شعرا و نویسندگان مورد توجه و کاربرد ویژه قرار گرفته است و مولانا جلال الدین بلخی در کنار بزرگانی چون ابن عربی و... بینشی اندیشمندانه و خداگونه به مقوله خواب و رؤیا دارند و آن را یکی از راه های رهایی روح از قفس تن و اتصال به عالم ملکوت می دانند. با عنایت به کارکردهای گوناگون خواب و رویا در مثنوی معنوی، در این مقاله پس از مختصری در باب رویا، ویژگی ها و خصایص آن، چگونگی آن در قرآن و احادیث، به بررسی شاخصه های خواب و رویا در اشعار مثنوی پرداخته شده است.
سلوک عارفانه در سنت استاد و شاگردی فتوت نامه ها و تأثیر آن بر خلاقیت هنرمند(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آیین فتوت شیوه ای بوده که اصحاب صنایع و هنرها در فرهنگ دیرینه ایرانی اسلامیِ این مرزوبوم از آن برای سلوک در طریق حق و تربیت شاگردان و هنروران استفاده می کرده اند. این شیوه که با آیین های مشابهی در ژاپن، اروپای قرون وسطا و هند قابل تطبیق است سبب خلق آثار برجسته هنری و تربیت هنرمندانی بزرگ شده است.
در این مقاله، تلاش شده است تا ضمن بررسی و نگاهی به اصول و شیوه های سلوک در این حلقه ها و گروه ها، به تأثیر آن در خلق هنری و تعالی صنایع مذکور پرداخته شود.
وجودشناسی عرفانی به روایت شیخ احمد سرهندی (مجدد الف ثانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان صوفیانی که به نقد و بازتعریف مبانی و مفاهیم تصوف پرداخته اند، شیخ احمد سرهندی (971- 1034) از جایگاه ویژه ای برخوردار است. او بی آنکه به طعن و رد صوفیان بپردازد، بر این باور بود که ایشان نتوانسته اند مقامات سلوک را تا به انتها سپری کنند و لذا از متوسطان هستند و نه منتهیان. شیخ احمد به مدد علوم کشفی منحصر به فرد خود، که به ادعای وی ورای علوم علما و معارف اولیا بود، تعریف هایی جدید و گاه کاملاً متناقض با مفاهیم نهادینه شده تصوف ارائه داد. گسترش و نفوذ اندیشه های ابن عربی و شاگردانش در میان صوفیان هند و سخنان بدعت آمیز معتقدان به توحید وجودی، سرهندی را بر آن داشت تا به نقد وجودشناسی مکتب ابن عربی بپردازد. او با طرح نظریه وحدت شهود به رد نظریه وحدت وجود ابن عربی پرداخت و مفاهیم وجودشناختی او را تعریفی دوباره نمود. این مقاله به شرح آرای وجودشناختی سرهندی نظیر توحید شهودی، رابطه حق و خلق، و وجود و عدم می پردازد.
بازتابش های نقش اسطوره ای خورشید در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خورشید، مهر و آفتاب از عناصر پرکاربرد در حوزه ادبیات فارسی به ویژه در شعر عرفانی و در شکل نماد و کاربرد آن در نماد حق و وحدت است. مقاله حاضر علاوه بر پرداختن به جنبه های نمادین خورشید در مثنوی مولانا و دلالت های آن، با بررسی تمام ابیات مثنوی درباره خورشید و آفتاب و نیز منابع مرتبط با اسطوره و کهن الگو، در پی یافتن ریشه ها و پیوندهایی برای این کاربردهای نمادین در اسطوره و اصل و منشأِ توجه به خورشید و خورشیدستایی در شعر مولاناست. در این راستا آن چه روزنه هایی رو به پاسخ می گشاید، موضوع صور نوعی و مثالی است که در ناخودآگاه جمعی شاعر به شکل نماد بروز و ظهور می یابد. به عبارتی مولانا آن چه از صفات طبیعی خورشید و کهن الگوهای مرتبط با آن در ذهنیت بشری بوده است، در ناخودآگاه جمعی خویش دارد؛ باوری که درباره نور و خورشید بر اساس آیات قرآن و نیز جهان بینی و نظام خاص فکری خویش دارد نیز به او ایده می دهد تا سخنش درباب خورشید از سویی روی به سوی اسطوره و اندیشه های مهرپرستی داشته باشد و از سویی از آن فراتر رفته، معانی موردنظر و اندیشه های عارفانه اش را در قالب نماد خورشید و بر محور نماد حق بسط دهد. پژوهش حاضر در صدد است تا با تکیه بر روش توصیفی_ تحلیلی، بازتابش های نقش اسطوره ای خورشید را در مثنوی مولانا مورد بررسی قرار دهد.
انسان و ویژگی ها ی انسانی از منظر مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا شاعر پرآوازه ایران همانند سایر فلاسفه، اندیشمندان و عرفا نگاه ویژه ای به انسان دارد. نگاه او به انسان نگاهی فرا دنیوی است. او به روح خدایی انسان ایمان دارد و انسان را مظهر صفات الهی می داند و بر این اعتقاد است که انسان می تواند با رهایی از قید و بند دنیای مادی به مقام فرشتگی برسد و در جهت مخالف با دل بستن به هوای نفس از حیوان نیز پست تر شود. مولانا روح خدایی انسان را عاملی مهم در جهت خداجویی می داند و گرفتار شدن در محسوسات را مانع درک جهان حقیقی توسط انسان می داند. نوع نگاه و نگرش مولانا به انسان حکایت از توجه ویژه این شاعر نامدار به جنبه ها ی مادی و معنوی انسان دارد. این نگاه چنان دقیق و عمیق است که همه صفات و ویژگی ها ی انسان را به بهترین شکل ممکن بیان می کند.
در این مقاله تلاش شده است با بهره گیری از مفاد و محتوای اشعار این شاعر نامی، ویژگی و صفات انسان به تصویر کشیده شود و نگرش عارفانه وی را پیرامون این مقوله توضیح و تفسیر نماید.
مطالعه تطبیقی معراج نامه علاءالدوله سمنانی و مصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معارج باطنی، یا سفرهای انفسی یکی از موارد معرفت شناختی عرفان اسلامی است؛ مطابق با امر عروج، نفس سالک در سیر تکامل تطورش در مراتب دل، سرّ، روح و خفی از قابلیتی برخوردار می شود که سالک را قادر می کند مظاهر و تکثّرات بیرونی را در درون تجربه کند و هریک را بر باطن خویش عرضه کند؛ آنچه از سیر و سفر در این سیاحت باطنی برسالک پدیدار می شود، بخشی از علم وی نسبت به حقیقت اعیان است؛ معراج علاء الدوله سمنانی چه از نظر محتوا و چه از لحاظ گفتگوپردازی و رجوع شخصیت داستان به مظاهر سفلی و علوی، شباهت های بسیاری با منظومه مصیبت نامه عطار دارد؛ بی شک مؤلف به دلیل شناخت و مطالعه آثار عطار در نوشتن این معراجیه به مصیبت نامه وی نظر داشته است، در مقاله ضمن تطبیق این دو اثر، به معرفی وجوه اختلاف و اشتراک و نیز تأکید بر اهمیت موضوع سفرهای درونی یا تجربه شخصی سالک از درکِ بی واسطه اعیان پرداخته می شود. نگارنده با روش تطبیقی مرحله به مرحله عروج قهرمانان داستان، نحوه مکالمه و محتوای گفت وگوی ایشان با مظاهر هستی و ذکر نمونه تفاوت ها، وجوه اشتراک محتوایی این دو اثر را بازنمایی کرده است.
ریشه یابی انسان کامل در روایات شیعه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در انسان شناسی عرفان اسلامی بحث انسان کامل است. چنین انسانی با سیر و سلوک معنوی به غایت قصوای خلقت آفرینش راه یافته و مظهر تام اسم جامع حق در عالم ملک شده است. او انسانی یگانه است که در عصر خود بی نظیر و آیینه تمام نمای حق، واسطه ملک و ملکوت، و خلیفه الله بر روی زمین است و در جمیع کمالات خداگونه شده است؛ او که عالم هستی به محوریتش می چرخد و با نبودنش جهان هستی دچار اضطراب و اضمحلال می شود. نوشتار پیش رو بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد: برای شناخت انسان کامل از روایات از چه کلیدواژه هایی می توان استفاده کرد؟ نگارنده در دستیابی به پاسخ احتمالی این پرسش، واژگان امام، حجت خدا، خلیفه الله، یگانه روزگار، قطب عالم، واسطه فیض و مانند آنها را کلیدواژه های قابل جستجو می داند و مصداق کامل این نوع انسان را پیامبر خاتم(ص)، امامان معصوم(ع) و در عصر حاضر امام عصر(عج) می یابد.
نشانه هایی از عرفان فارسی و مذهب هندو در فلسفه ماوراء الطبیعه امرسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امرسون یکی از شاعران آمریکایی است که در قرن بیستم بسیار از وی نقل قول شده و کارهای هنری وی به ده ها زبان خارجی ترجمه شده است. حتی کسانی که هرگز نام او را نشنیده اند، آرمان های آمریکایی که وی در ایجاد آن ها کمک کرده را ستایش و تحسین می کنند. آرمان هایی چون موفقیت شخصی، شخصیت سازی و زندگی اخلاقی. فلسفه ماوراءالطبیعه امرسون جهان ادبی را با یک مفهوم کلی رو به رو کرد. مفهومی که بیان می دارد حقایق عارفانه ای فراتر از سختی ها و رنج های عادی و روزمره زندگی وجود دارد. در عین حال نگارش وی هرگز بدون لمسی از پراگماتیسم واقع گرایانه نبوده است. امرسون انسان گرایی یا اومانیسم کلاسیک باستان را با متافیزیک شرقی ترکیب نمود تا وحدت خداوندی فلسفی خویش را به تصویب رساند. وی آن چه را که با عرفان فارسی و مذهب هندو در والاترین میزان بیان شد به زبان فرهنگ مدرن و امروزی ترجمه می کند، وی زندگی تازه و جدیدی را در ایمان قدیمی ما استنشاق می کند. ثبات و پیشرفت آن را با ترکیب سایر حقایق با آن تضمین می سازد. حقایقی که با چشم انداز فکری و اخلاقیِ عمیق تر روح مدرن آشکار شده و شهرت یافته است. امرسون نه تنها توسط دانشمندان شرقی و غربی روزگار مدرن به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان جهان شناخته شده است بلکه به عنوان نخستین فرد تأثیرگذار در توسعه جهان روشنفکری آمریکای شمالی به سوی بردباری مذهبی، منافع روانی و دغدغه های اخلاقی در نظر گرفته می شود. از آن جا که اشعار امرسون پر از نشانه های عرفان فارسی و مذهب هندو است، این مطالعه تلاش می کند که این نشانه ها را در فلسفه ماوراء الطبیعه امرسون آشکار سازد.
نگرشی عرفانی- روانشناسی بر مفهوم فرافکنی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«فرافکنی» یکی از مکانیسم های روان شناسی است که از طریق آن می توان به ضمیر و درون هرکس پی برد و شناخت نسبی از شخصیت وی به دست آورد. در بین سخنوران و اندیشمندان بزرگ ایران زمین کمتر کسی را می توان یافت که همانند مولانا جلال الدین محمد بلخی به جنبه های روان شناختی رفتار انسان توجه کرده باشد تا آن جا که در جای جای آثار منظوم و منثور او به ویژه در مثنوی معنوی و غزلیات شمس تحلیل های روان شناسی و حتی برخی از مسائل و مفاهیم نوین این دانش نظیر «خودفریبی»، «توجیه»، «فرافکنی» و... به کرات مشاهده می شود. غزلیات شمس منبع عظیم روان شناسی است که ویژگی های شخصیتی، علایق، نگرش و انگیزه های آفرینش اثر را همراه با عوامل آن منعکس می نماید.
در این مقاله انعکاس یکی از مفاهیم جدید روان شناسی؛ یعنی «فرافکنی» در آثار مولانا، به خصوص در تمثیل های نمادین او، ردیابی شده و با استناد به شواهد متعدد، مدلل گردیده است و ضمن مشخص کردن مفهوم فرافکنی، منبع و سرچشمه فرافکنی و علل بروز آن در غزلیات شمس ذکر شده است.
تحلیل و بررسی مولفه های روانشناسی مثبت در داستان های مثنوی معنوی و کاربرد آن در تربیت دوره نوجوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و کودک، نوجوان و جوان
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
روان شناسی مثبت نگرنه تنها برای بهبود و ایجاد توانمندی های افراد، بلکه به منظور پرورش تاب آوری، بهبود کیفیت زندگی و ایجاد سپری در برابر عود نشانه ها، ایجاد گردید. افزایش توانمندی ها و صفات مثبت بایست مؤلفه های اصلی هر روند درمانی باشد؛ چرا که این مداخلات نشانه های بیماری را کاهش داده، از عود آنها جلوگیری می کنند و باعث اصلاح کیفیت زندگی می شوند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل و بررسی مؤلفه های روان شناسی مثبت در داستان های مثنوی معنویو کاربرد آن در تربیت دورة نوجوانی صورت گرفته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مؤلفه های روان شناسی مثبت، از جمله امید، خوش بینی، شادی، رضایت، فضایل اخلاقی، بخشش، انعطاف پذیری، شکرگزاری و تشکر، مراقبه و معناجویی در داستان های مثنوی معنویسبب شکوفایی و توسعه توانمندی های درونی و کسب فضیلت های اخلاقی می شود. این مؤلفه ها نوجوانان را قادر می سازد تا با ناملایمات، بحران ها و سایر رویدادهای نامطلوب زندگی کنار بیایند، به سلامت جسمی و روانی دست یابند و به بهبود روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی نایل گردند.
آیا مولانا اشعری است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است.
گفتگوی بین ادیان بر پایة مناسبات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش دین در سیر تحولات تاریخی امری بی بدیل است؛ از یک سو ادیان دارای تنوع و تفاوت های بسیاری هستند و از سوی دیگر در طول تاریخ کشمکش و نزاع های طولانی که به نام دین صورت گرفته، گفتگو میان ادیان را به یک ضرورت تبدیل نموده است. اما چگونه می توان شیوه و مبانی مدونی را برای گفتگو براساس تعامل بین ادیان دنبال نمود؟ در سال های اخیر دربارة شیوة گفتگو بین ادیان نظریاتی ارائه شده و فرصت هایی برای به کار بستن آنها با هدف ایجاد رواداری، احترام و درک متقابل فراهم گردیده است، اما هنوز تا رسیدن به کمال مطلوب فاصله بسیار است. در این نوشتار به بررسی شیوه های چهارگانة گفتگو پرداخته خواهد شد که از کثرت گرایی جان هیکو پارادایم های سه گانة او آغاز می شود و با طرح روش گفتگوی مارتین بوبرمبتنی بر اندیشة من تو ادامه می یابد و پس از تأکید بر روش کویاماکه مبتنی بر اصل بازتاب است، سرانجام به بحث دربارة روش چهارم یعنی گفتگوی مبتنی بر اندیشة عرفانی می رسد. روش چهارم، در مقایسه با سه روش دیگر، جریانی مطمئن و انسانی را در گفتگوی بین ادیان طی می کند. آنچه در این نوشتار خواهد آمد، بررسی این شیوه ها و تحلیل بهترین ابزار و روش در گفتگوی بین ادیان است.