مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
انسان شناسی عرفانی
حوزه های تخصصی:
انسان و هستی متمایز و ناشناخته او به عنوان یکی از مسایل مهم و مطرح اندیشه بشری، همواره محور مباحث و پژوهش های بسیاری بوده است و هر یک از اندیشمندان به فراخور اندیشه و برداشت خود او را به گونه ای معرفی کرده اند.در این نوشتار، سعی بر آن است که ضمن بررسی افکار و اندیشه های عرفا در این خصوص، مقایسه ای اجمالی میان افکار و برداشت های این گروه و فلاسفه نیز صورت گیرد.نتیجه آنکه بر اساس باورهای عرفانی، وجود و هستی متمایز و دو بعدی انسان، هدف نهایی آفرینش، محور و خلاصه وجود و هستی هر دو عالم، «نسخه جامعه» و «کون جامع» است، به جز این وجود انسان مظهر و مظهر صفات الوهیت و آینه تمام نمای صفات جمال و جلال حق است. از سوی دیگر وی امانت دار ودیعه «عشق و معرفت الهی» و نایب و خلیفه به حق باری تعالی در زمین است که به نیابت از او بر آسمانها و زمین و اهل آن فرمان می راند.
تفسیر عرفانی حدیث آفرینش انسان بر صورت الهی در اندیشه امام خمینی(س)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدیث آفرینش انسان بر صورت خداوند (خلق الله آدم علی صورته) در ردیف احادیث مربوط به معارف بلند الهی می گنجد که تفسیر و تبیین آن، تنها از برخی عالمان ربانی که در سطح ظاهری آموزه های دینی متوقف نشده باشند برمی آید. به باور امام خمینی این حدیث، اشاره به مظهریت تامه انسان کامل برای اسمای حسنای الهی و به عبارت دیگر، مظهریت او برای اسم جامع الله دارد. از آنجا که انسان کامل بر صورت الهی آفریده شده است پس صورت و عین ثابت اسم جامع الله اختصاص به او داشته و به اصطلاح عرفانی، کون جامع قرار گرفته و صلاحیت تعلم اسمای الهی را می یابد و در نتیجه بر ملائکه شرافت یافته و سزاوار آن می شود که خداوند متعال، مقام خلافت را به وی واگذار کند.
بررسی تطبیقی کاربرد آینه در آثار عین القضات همدانی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آینه در میان آثار عارفان مسلمان نمودی فراوان داشته است. براساس مستندات تاریخی، سابقه استفاده نمادین از آینه، در تبیین مسأله توحید عرفانی، به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) می رسد. این واژه درآراء و متون منظوم و منثور عرفای اسلامی، برای بیان تجلّی و ظهور حضرت حقّ و توضیح مسأله مهم وحدت وجود به کار رفته است. آینه به عنوان یک نماد عرفانی، در آثار عین القضات همدانی و مولوی نیز بسیار مورد توجّه واقع شده است. به طور کلی می توان کاربرد آینه در آثار این دو عارف را، در سه بخش وجود شناسی عرفانی، جهان شناسی عرفانی و انسان شناسی عرفانی، تحلیل و بررسی کرد. توجه عین القضات به آینه، بیشتر برای بیان ناتوانی عقل درشناخت حقّ، وابستگی اشیاء به حقّ، جایگاه انسان کامل و صفت آینگی انسان است؛ اما مولوی به نحو بسیار گسترده تری از این مفهوم، بهره برده و نحوه بیان متفاوتی نیز نسبت به عین القضات داشته است. او علاوه بر تأکید بر نقش انسان کامل و آینگی او، به مباحثی درحوزه عرفان نظری از اسماء و صفات حق، وحدت وجود و تجلی حقّ در اشیاء، به عوالم وجود نیز اشاره کرده است و از نور و رنگ نیز سخن گفته است که مرتبط با نماد آینه است.
رابطه حقوق بشر و انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله چگونگی و چرایی ارتباط بین حقوق بشر و دانش های انسان شناسی بررسی و ارزیابی می شود. انسان شناسی با توجه به رویکردها و روش های گوناگونی که در آن وجود دارد، به دینی، فلسفی، عرفانی و تجربی تقسیم می شود. هدف این پژوهش بررسی رابطه حقوق بشر با این دانش ها و ارزیابی نقش آنها در تعریف و تدوین این حقوق است. حقوق بشر اگرچه به طور کلی با همه دانش های انسان شناسی مرتبط می شود، اما بنیادی ترین رابطه آن با انسان شناسی های دینی و فلسفی برقرار است. قواعد این حقوق بر اساس آموزه های آنها توجیه و از مبانی مستحکم برخوردار می شود. اما انسان شناسی تجربی صرفاً در فرآیند اجرای حقوق بشر قابل ملاحظه است و در تعریف و شناسایی حقوق بشر، به دلیل هویت فرافرهنگی آن، چندان نقشی ندارد. انسان شناسی عرفانی نیز کاربرد همگانی ندارد.
بررسی مقایسه ای انسان شناسی عرفانی از منظر شیخ نجم الدین رازی و عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
109 - 124
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی از مهم ترین مباحث الهیات است که همواره شایان توجه عرفا و متصوفه بوده است. در عرفان اسلامی، انسان به عنوان نوع، مهم ترین مخلوق و مقصود خلقت تلقی شده و فرد و با نام «انسان کامل» مطرح شده است. نجم الدین رازی و عزیز نسفی، از عارفان بزرگ قرن هفتم اند که در آثار خود، به موضوع انسان اهمیت ویژه ای داده اند. رازی در آثار خود، درباره آفرینش و جایگاه انسان بحث کرده است. او پیامبر(ص) را برترین انسان و نخستین آفریده دانسته است. نسفی کتابی با نام النسان الکامل تألیف کرده و در آن، مباحث مربوط به انسان را مطرح کرده است. در پژوهش حاضر به روش توصیفی - مقایسه ای، دیدگاههای رازی و نسفی تبیین شده اند و اختلاف و شباهت آرا و نظرهای ایشان در جایگاه انسان، مراتب و بحث انسان کامل بررسی شده اند. نتایج نشان می دهند گرچه دو عارف تقریباً در یک عصر زیسته اند و در برخی آراءشان نزدیکی به چشم می خورد، رویکرد رازی به این مسئله، مانند رویکرد عرفای پیش از خود بوده است؛ در حالی که نسفی به پیروی از اندیشه های ابن عربی، اصطلاح انسان کامل را به کار برده و علاوه بر آن، ویژگی های انسانی والاتر از آن، را با نام «انسان کامل آزاد» تبیین کرده است.
انسان و اخلاق خلیفه گرا بنیان های اخلاق عرفانی امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه های اخلاق هنجاری از سه نوع اخلاق وظیفه گرا، اخلاق نتیجه گرا و اخلاق فضیلت گرا سخن می گویند و مبانی و دیدگاه های مربوط به هر سه نوع اخلاق مزبور در نزد متفکران مسلمان دیده می شود. در اینجا می توان از مفهومی جدید از اخلاق با عنوان «اخلاق خلیفه گرا» سخن گفت که بر مبنای مماثلت و جانشینی بین انسان و خدا یا به تعبیری ربّ و عبد و خلیفگی اخلاقی انسان نهاده شده است. به نظر می رسد که این نوع اخلاق می تواند با نقد مدل های غیرخلیفه گرایانه مانند اخلاق عشق یا اخلاق شرم، مدلول درستی از تعبیر «اخلاق عرفانی» را ارائه کند؛ در حقیقت اخلاق خلیفه گرا گرچه نظریه ای فضیلت گرایانه تلقی می شود اما در چیستی فضایل، روش شناخت فضایل، و نحوه نائل شدن به فضایل با رویکردهای مرسوم در اخلاق فضیلت گرا تفاوت دارد. در این نظریه، فضایل، همان اوصاف خداوند، روش شناخت آنها همان شناخت اوصاف باری، و روش فضیلت مند شدن به آنها همان تشبه به خدا و تبدیل شدن به خلیفه خداوند در مراحل سه گانه تخلیه، تجلیه و تحلیه است. روش شناسی معرفت و رشد اخلاقی در این نوع اخلاق مبتنی بر آن نوع از انسان شناسی و خداشناسی عرفانی است که با مکتب اکبری و دیدگاه عرفانی امام خمینی (ره) همسویی دارد.
مدل سازی مطالعاتی انسان شناسی عرفانی اسلامی مبتنی بر روش پدیدارشناسی
منبع:
الاهیات قرآنی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳
97 - 118
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی دانشی است که از آغاز خلقت انسان، مأموریت خود را پیدا نموده است و برای زیست بهتر مادی و معنوی انسان، می کوشد تا به بررسی بینش ها، گرایش ها، حرکت ها و رفتارهای او بپردازد. یکی از گرایش های این دانش، انسان شناسی عرفانی است که نسبت آن با عرفان و ارتباط آن با دین و خداشناسی (الاهیات)، لااقل در ادیان ابراهیمی، روشن است. از سوی دیگر، روش پدیدارشناسی به عنوان یکی از روش های مطالعاتی معتبر در حوزه دین، ناظر به نمود (فنومن) پدیدارها است و به هیچ روی به بود (نومن) آن ها نمی پردازد و از این حیث، به واقعیت های موجود، نظر دارد. این پژوهش توصیفی تحلیلی، با مراجعه به منابع معتبر، کوشش نموده تا با ارائه مُدلی تازه به این پرسش پاسخ دهد که: چگونه می توان برای دستگاه انسان شناسی عرفانی اسلامی، مدل مطالعاتی پدیدارشناسانه طراحی کرد و اجزاء و عناصر این مطالعه کدام است؟ یافته ها نشان داد که برای این مکتب فکری می توان اجزایی مانند موضوع، مبادی، مآخذ، مسائل، مبانی، منابع و مصادیق درنظر گرفت و برای هریک از آن ها، عناصری را برشمرد و در نهایت می توان با عنایت به اجزاء یادشده، تصویری نزدیک به واقعیت، از انسان شناسی عرفانی اسلامی با روش پدیدارشناسی ارائه نمود..
بررسی مقایسه ای «انسان کامل» قونوی و «انسان روحانی» بوناونتوره (بر پایه رساله های مرآهالعارفین و سیر نفس به سوی خدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قونوی با نگاهی وحدت وجودی، در رساله «مرآهالعارفین»، انسان کامل را به مثابه آینه ای برای حق و حق را نیز به منزله آینه ای برای انسان کامل معرفی می کند. بوناونتوره نیز با دیدگاهی وحدت شهودی، در رساله «سیر نفس به سوی خدا»، طرحی برای نائل.شدن به مقام انسان روحانی از طریق صلح و نقش قوای طبیعی انسان در ظهور تأمل روحانی خداوند ترسیم می کند. پرسش این است که مبانی انسان شناسی عرفانی قونوی و بوناونتوره بر پایه رساله های یادشده چیست؟ مصادیق انسان کامل و انسان روحانی در همان رساله ها چه کسانی اند؟ نتیجه این پژوهش توصیفی تحلیلی این است که از دیدگاه قونوی، عصاره انسانی، همان انسان کامل است و او حلقه واسط میان ظهور وجود واحد و بطون وجود واحد است و از همین حیث، آینه هر دو به شمار می آید؛ و نیز انسان روحانی در اندیشه بوناونتوره کسی است که در مراتب سلوک عرفانی خود، خداوند را از طریق طبیعت، نفس خویش و لطف حق، به تأمل بنشیند و به صلح روحانی دست یابد. مصادیق انسان کامل قونوی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و امام علی علیه السلام و مصادیق انسان روحانی بوناونتوره، حضرت مسیح علیه السلام، پولس رسول و فرانسیس قدیس هستند.
«انسان» خاستگاه معرفتی مدارای عرفانی با تأکید بر اندیشه های امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متین سال بیست و سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۰
55 - 75
حوزه های تخصصی:
امروزه مدارا علاوه بر یک الگوی اخلاقی، از مسائل مهم اجتماعی و سیاسی است. بسیاری از فیلسوفان در کنار تاکید بر مناسبات فردی بهضرورت مدارای اجتماعی تأکیددارند. توصیه به این نوع از مدارا مولود کثرتگرایی مبتنی بر دیدگاه هایی چند در معرفتشناختی است. تمایز معرفتشناسی کانت میان نومن و فنومن از آن جمله است ،نظریه ای که توسط جان هیک تعمیم ودر کنار مفاهیم و مبانی دیگر در حالی که آن را منتسب به عارفان مسلمان می دانست، به عرصه معرفت دینی و مسئله نجات کشاند تا درنهایت دلیلی برای توصیه به مدارای اجتماعی-سیاسی باشد. پژوهش پیش رو می کوشد پس از نقل و نقد نظریه و انتساب هیک ، مبنایی جایگزین برای کثرتگرایی معرفی کند. بر اساس این مدل پیشنهادی برگرفته از عرفان با تأکید بر نظرات امام خمینی «انسان» بهعنوان برترین مظهر ، خاستگاه«مدارا» است و مدارا نه محصول کثرتگرایی بلکه مولود انسانشناسی متعالی است. برآیند این مدل تمایز میان عقاید و باورها از یکسو و صاحبان آن از سوی دیگر است و میتوان در همان حال که شخص را نسبت به باورها و رویه ها منتقد باقی گذارد، در برابر دارندگان یا عاملان آن روادار نگاه داشت و به نتایج غیرمنطقی کثرتگرایان و یا تعصب خام انحصارگرایان نیز تن نداد.
انسان شناسی عرفانی در صحیفه سجادیه و تأثیر آن بر عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان شناسی یکی از مهم ترین ابعاد شناخت یک مکتب به شمار میرود. در اسلام، انسان شناسی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آیات متعددی در قرآن به شناخت انسان اختصاص یافته است. ادعیه و احادیث مأثوره به تبعیت از قرآن حاوی مطالب مهم انسانشناسی است. از آن جمله در صحیفه سجادیه مطالب و مباحثی درباره آفرینش انسان، مراتب وجودی، اوصاف، قابلیت ها و نقاط ضعف طبیعت او بیان شده است. عارفان نیز در آثار خود به مباحث مربوط به انسان شناسی پرداخت ه اند. با بررسی اندیشه های عارفان در این باب تأثیرپذیری اهل عرفان و تصوف از صحیفه سجادیه محتمل به نظر می رسد.
انسان شناسی عرفانی جبران خلیل جبران در مقایسه با سهراب سپهری
حوزه های تخصصی:
شناخت انسان از خویشتن خویش از ارکان شناخت شناسی عرفانی است. جبران خلیل(1883-1931م) شاعری واجد بارقه هایی از عرفان، ولی هنوز در آستانه معبد خلقت است. با آن که او تجربه های ناب یک عارف را از زبان "مصطفی " باز گو می کند، اما گرفتاریش در دام سنّت ها موجب شده است تا برخی او را در جایگاه عارفان بزرگ ننشانند. سهراب سپهری (1307-1359) نیز شاعری در جستجوی آگاهی، عشق و عاطفه در پیوند با عرفان است. عرفان سپهری تفاوت های ماهوی قابل توجهی با عرفان کلاسیک ایران دارد. او در اشعارش بیشتر به اندیشه عرفانی از نوع خاص بودایی تمایل نشان می دهد. این نوشتار به شیوه توصیفی و تحلیل محتوا نشان می دهد که هر دو شاعر در بیان عناصر عرفانی و انسانی مانند خودشناسی و عشق، وامدار عرفان کلاسیک اسلامی اند. عرفان جبران، بر گرفته از روح تصوف شرقی، با صبغه هایی از " کتاب مقدس " و متأثر از ادبیات غرب و شخصیت عیسی(ع) است؛ حال آن که سهراب سپهری متأثر از تصوف هند و ایرانی با پس زمینه ای از ناتورالیسم و متمایل به مکتب انسان مدارانه بودایی می باشد.
بررسی ویژگی های «انسان این جهانی» در «المواقف» و «المخاطبات» عبدالجبار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
71 - 100
حوزه های تخصصی:
مقوله «انسان شناسی» بعد از خداشناسی، بدون تردید یکی از مهم ترین موضوعات در عرفان است و عارفان در این زمینه، نگاه ویژه و تفسیر خاصّی داشته اند. ابوعبدالله نفّری، به عنوان یکی از همین عارفان، گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب «المواقف» و «المخاطبات» در بندهای متعدّد و با زبانی بسیار پیچیده، ارائه داده است. از این رو می توان نگرش انسان شناسانه او را از این گزارش های شهودی، استنباط نمود. شناخت انسان در اندیشه این عارف دارای ابعاد مختلفی است که یکی از آن ها بحث از انسان مرتبط با ماسوای حق است. پرسش اصلی این پژوهش، به طور مشخص این است که «انسانِ این جهانی» در اندیشه عرفانی نفّری چه ویژگی هایی دارد؟ با این هدف نگارندگان با روش توصیفی-تحلیلی، محتوای «انسان شناسانه» اندیشه عرفانی وی را با تمرکز بر مطالب مربوط به «انسان مادون»، استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده اند که نفّری اصرار زیادی بر این مطلب دارد که انسان در برزخ «حق» و «ماسوا» قرار دارد و این جایگاه مهم ترین عامل ابتلا و آزمون انسان است. او همچنین مصادیق ماسوای حق را محدود به موجودات آفاقی ندانسته و برخی ساحت های وجودی خود انسان را نیز ازجمله مصادیق ماسوای حق می داند.
بررسی تطبیقی انسان شناسی عرفانی و فلسفی از دیدگاه مولانا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
1 - 32
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم اندیشه بشری، انسان و هستی ناشناخته اوست که همواره محور بحث در بین فیلسوفان و عارفان بوده است. آنان بر اساس دیدگاه خود به انسان از دو منظر نگریسته اند: برخی از وضع موجود انسان و در باره اینکه «انسان چگونه هست و چگونه نیست» سخن می گویند و پاره ای در باره شرایط انسان مطلوب گفت وگو می کنند به این معنا که انسان چگونه باید باشد و نباشد. در مقایسه این دو رویکرد باید گفت: انسان شناسی فلسفی با نگاهی عقلانی به مسائل اساسی انسان به-عنوان یک موجود عقلانی و اندیشمند و انسان شناسی عرفانی از راه علم حضوری به مطالعه و بحث در باره انسان و چگونگی دستیابی او به کمال می پردازد. این مطالعه با روش توصیفی تطبیقی و در جهت تبیین، تحلیل و تطبیق انسان شناسی فلسفی و انسان شناسی عرفانی از دیدگاه کانت و مولانا پرداخته است. یافته های حاصل از این پژوهش نشان می دهد هدف غایی مولانا در انسان-شناسی معرفی انسان کامل یا مطلوب است و حال آن که کانت در انسان شناسی پراگماتیکی خود، انسان موجود را معرفی می کند.