مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
علاءالدوله سمنانی
حوزه های تخصصی:
بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی و علاءالدوله سمنانی، سه تن از عرفای برجسته ایرانی در خطه قومس اند که هر یک مقامی خاص در عرفان اسلامی دارند. یکی از مفاهیم برجسته ای که در اقوال و آثار این بزرگان نمود پررنگی دارد، مفهوم «نور و روشنایی» است و این مسأله حتی در عنوان آثار و اقوالی نیز که از ایشان به جای مانده، مشهود است؛ اقوال بایزید و خرقانی به ترتیب «النور» و «نورالعلوم» نام دارند. عرفای اسلامی با تکیه بر آیه قرآنی «اللهُ نورُ السمواتِ و الأرض»، به این موضوع توجهی خاص داشته ، در آثاری که از آنها به یادگار مانده است، مفهوم رسیدن به نور و روشنایی، به عنوان یک مقام برتر و هدف والا، جایگاه ویژه ای داشته است. این اندیشه، با حکمت خسروانی- که در یکی از مهم ترین مکاتب فلسفه اسلامی تحت عنوان «حکمت اشراق» نمود یافته است، مطابقت دارد؛ به گونه ای که- حکیم سهروردی به عنوان مبدع این فلسفه، در آثار خود از عارفانی مانند بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به عنوان ادامه دهندگان حکمت خسروانی نام برده است. در حقیقت حکمت اشراق، جایگاه تلاقی عرفان و فلسفه است و نباید نقش این بزرگان را در شکل گیری آن نادیده گرفت.
از دیگر سو، این عارفان بزرگ، حلقه اتصال حکمت خسروانی به عنوان نمودی از فرهنگ ایران قبل از اسلام به دوره اسلامی اند. این اندیشه ها در مکتبی تحت عنوان «حکمت اشراق» به اوج می رسند. با توجه به نقش عرفان در حفظ و گسترش اندیشه های ایرانی، این مقاله بر آن است تا نقش این سه عارف برجسته را در شکل گیری اندیشه های اشراقی بررسی کرده، وجوه تشابه اندیشه های آنها را با حکمت خسروانی برشمارد تا از این طریق یکی دیگر از وجوه تأثیرگذار زندگی و سلوک این بزرگان در پیشبرد اندیشه اشراقی مشخص شود.
نگاه عارفانه شیخ علاءالدوله سمنانی به جامعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، جستجوی ماهیت عرفانی و علل اجتماعی در این قضیه است که شیخ علاءالدوله سمنانی، در کنار حجم غالبی از مضامین عرفان عملی و معرفت الهی، تفاسیر نظری خود را به صورت اشارات پراکنده در مورد مسائل مختلف جامعه ایران در دوره حکومت ایلخانی (7و8ق) مطرح می سازد، چنان که نقش عواملی محیطی و خارجی را در تحولات اسلام و تصوف، مهم ارزیابی کرده و به امکان تأثیر بخشی گسترده مشایخ بر تعلیم و تربیت انسانها، تأکید دارد. سابقه او در ارتباط با حکّام مغول و مناظره با کافر کیشان بودایی، تلاش او را در راه حفظ دین اسلام نشان می دهد و نیز دعوت او از همه علمای مکاتب و مذاهب در رفع آسیبهای کلّی افراط، تفریط، تفرقه پراکنی و تعصّب جاهلانه، ضرورت وحدت اسلامی را در نگاه او اثبات می کند. از سوی دیگر، با انتقاد از بی عدالتی، کفر و فساد در سیاست بیگانه، توده های مردم را به التزام عملی و نظری بر محور قرآن و سنت پیامبر(ص)، گرایش به اعتدال، اخوّت، نوع دوستی و تسامح فرامی خواند و همگام با تبلیغ ارزشهای اجتماعی، طبقه صوفیه را به سلوک در شریعت، اخلاص، ورع، فقر و توکل سوق می دهد، تا این اعتبار را از آفتهای بدعت، اباحه، ریاکاری، خودبینی نفس، جاه و حبّ دنیا مبرا نموده و با تعریفی جمعی و عامه پسند از کمالات انسانی، اصول عرفانی را در جوامع توسعه بخشد.
مطالعه تطبیقی معراج نامه علاءالدوله سمنانی و مصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معارج باطنی، یا سفرهای انفسی یکی از موارد معرفت شناختی عرفان اسلامی است؛ مطابق با امر عروج، نفس سالک در سیر تکامل تطورش در مراتب دل، سرّ، روح و خفی از قابلیتی برخوردار می شود که سالک را قادر می کند مظاهر و تکثّرات بیرونی را در درون تجربه کند و هریک را بر باطن خویش عرضه کند؛ آنچه از سیر و سفر در این سیاحت باطنی برسالک پدیدار می شود، بخشی از علم وی نسبت به حقیقت اعیان است؛ معراج علاء الدوله سمنانی چه از نظر محتوا و چه از لحاظ گفتگوپردازی و رجوع شخصیت داستان به مظاهر سفلی و علوی، شباهت های بسیاری با منظومه مصیبت نامه عطار دارد؛ بی شک مؤلف به دلیل شناخت و مطالعه آثار عطار در نوشتن این معراجیه به مصیبت نامه وی نظر داشته است، در مقاله ضمن تطبیق این دو اثر، به معرفی وجوه اختلاف و اشتراک و نیز تأکید بر اهمیت موضوع سفرهای درونی یا تجربه شخصی سالک از درکِ بی واسطه اعیان پرداخته می شود. نگارنده با روش تطبیقی مرحله به مرحله عروج قهرمانان داستان، نحوه مکالمه و محتوای گفت وگوی ایشان با مظاهر هستی و ذکر نمونه تفاوت ها، وجوه اشتراک محتوایی این دو اثر را بازنمایی کرده است.
تحلیل رنگ های یک مقبره پوش دوره صفوی با تکیه بر آراء علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
241 - 272
حوزه های تخصصی:
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویه های فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرف نظر از قصد مؤلف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه باشد، در مواجهه با یک اثر هنری چگونه آن اثر را خوانش می کند؟ از این رو با بهره گیری از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هانری کربن به تحلیل آراء علاءالدوله سمنانی در این باره می پردازد و با ماحصل این بررسی و با روش توصیفی تحلیلی، رنگ های یک اثر هنری را مورد نقد یا خوانش مخاطب محور قرار می دهد و در نهایت به این نتیجه رهنمون می شود که هنگامی که یک اثر هنری بر مبنای آراء سمنانی مورد قضاوت قرار می گیرد، می توان از مشاهده محض گذشت و به نوعی شهود شخصی دست یافت که در مورد نمونه مطالعاتی این نوشتار، نتیجه شهود بدین قرار است که مقبره پوشی که با این نظام و رنگ ها طراحی و تولید شده، به طور تمثیلی نمایانگر بخشی از سفر روحانی انسان به سوی پروردگار است که از پیش در جریان بوده و گویی مدتی با حیات جسمانی انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز می شود.
نقش دین بودایی در دوره ایلخانی با تأکید بر آرای علاء الدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با ورود ایلخانیان به ایران این کشور به یکی از مراکز گسترش افکار وجریانه بودایی تبدیل گشت. این مذهب با تصوف نیز برخورد کرده و تأثیر و تاثراتی بر جای نهاد. در این مقاله سعی شده است ضمن واکاوی نقش بودیسم در دوره ایلخانی به ویژه در دوران ارغون شاه، به تعاملات بین بودیسم و تصوف با تأکید بر شخصیت علاءالدوله سمنانی پرداخته شود. سمنانی که بحران های روحی، وی را از خدمت در دستگاه مغول به عزلت و عبادت و خانقاه تصوف کشانید، در مدت همکاری با ارغون، با بخشیان و کاهنان بودایی حشر و نشر داشت و گر چه منتقد افکار ایشان بود، خواسته یا ناخواسته زیر تاثیر آراء آنان قرار داشت. سوال اصلی این است که تصوف علاءالدوله سمنانی چه تاثیراتی احتمالی از بودیسم تنتره ای، پذیرفته است؟ حاصل پژوهش نشان می دهد تاثیرات سمنانی از بودیسم در آثار وی بازتاب منفی داشته است مانند مخالفت وی با اصل تناسخ و نقد وی بر وحدت وجود ابن عربی که می تواند پیامد مواجه با افکار بودائیان باشد، اما در بحث لطایف سبعه نیز گر چه اصل آن را از منابع کبرویه اخذ کرده، اما ممکن است در برخی جزئیات زیر تاثیر آموزه چاکره های هفتگانه در یوگای کوندالینی باشد.
شیخ علاء الدوله سمنانی و نقد نظریه وحدت وجود ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۹۹)
127 - 148
حوزه های تخصصی:
نظریه وحدت وجود از اساسی ترین آموزه های تصوف و عرفان اسلامی است. از نگاه عارفان مسلمان، موجود حقیقی تنها خداست و مخلوقات، ظهورات و شئونات آن موجود حقیقی هستند. این اندیشه از همان دوره نخست شکل گیری عرفان اسلامی مطرح بوده و با ظهور ابن عربی از تبیین های دقیق تری برخوردار شد. شیخ علاءالدوله سمنانی، از عارفان تأثیرگذار سده هشتم هجری، با این نظریه مخالفت کرده است. در این مقاله، با روش تحلیلی پس از اشاره به احوال و آثار سمنانی و وضعیت زمانه وی، انتقاداتش درباره نظریه وحدت وجود را بررسی و نقادی کرده ایم. در نتیجه برآنیم که سمنانی به واسطه اعتقادش به ضرورت تفکیک میان آموزه های دین اسلام و آیین های هندی همچون بودیسم و جلوگیری از بروز انحراف در توحید اسلامی، و به سبب نرسیدن به عمق کلام ابن عربی درباره وجود مطلق مقسمی و تنزیه نهفته در آن و نیز خلط میان اعتبارات وجود، کلام وی در موضوع وحدت وجود را نقد کرده و به وحدت شهود قائل شده است. سمنانی وحدت شهود را نیز کمال نهایی سلوک ندانسته و مقام عبودیت را آخرین منزل از منازل سلوک عرفانی می داند
بازشناسی تحلیلی- توصیفی رنگ و نور در آرای علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۳۹۹شماره ۸۵
139 - 166
حوزه های تخصصی:
نور صفت ذاتی حق است که با تجلی در قالب پدیدار و یا مطلق از هیأت، بخش زیادی از مشاهدات باطنی را از آن خود کرده است. پدیدارها در دو نوع بزرگ و خرد با مصداق های خاص خود قابل پیگیری هستند. رنگ، بارزترین خصیصه اشراق های نورانی است؛ ما با نگاهی گذرا به مفهوم رنگ در روان شناسی تلاش کرده ایم ارتباط رنگ و نور را در مشاهدات غیبی و بالأخص در روند گذر از لطایف سبعه تحلیل و تبیین کنیم، از این رو، این مقاله -بدون قرار گرفتن در محدوده علم روان شناسی- در پی دریافت و بازشناسی مطالع رنگین نور و بررسی تحلیلی جایگاه رنگ در آرای علاءالدوله سمنانی است. نگارنده در تفسیر رنگ های منحصربه فرد اطوار سبعه با روش تحلیل مفهوم کاربردی رنگ، دریافت های خاص خود را تبیین کرده است. مطابق با یافته های این جستار، رنگ های زرد روح، آبی نفس و سرخ دل، سه رنگ اصلی در رنگ شناسی عرفان سمنانی هستند. این سه رنگ هم چنان که در طبیعت رنگ های اولیه محسوب می شوند در نوع متافیزیکی نیز با توجه به پیام و تأثیر خاص خود حاصل عروج سالک در نشأت مختلف دگردیسی درون و پدیده هایی ثابت و تاحد بسیار زیادی قانونمندند. نگارنده با تحلیل و بررسی در مقوله بازشناسی رنگ در پی استنباط این مسأله است که رنگ ها و طیف های رنگین انوار هفتگانه در عین داشتن تأثیر و حقیقت مندی از نوعی توازن و تعادل یا به عبارتی دقیق تر نوعی نظم و قانون در افق طیف برخوردارند؛ بنابراین آن چه در تحلیل نور و رنگ هر لطیفه عنوان می شود، پیرو منطقی است که نگارنده در رنگ شناسی سمنانی دریافت و بازتولید کرده است.
«وحدت وجود»، «وحدت شهود» و سخن گفتن از خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مباحث در فلسفه، کلام و عرفان اسلامی، بحث سخن گفتن از خداست. در این رابطه، «وحدت وجود» و «وحدت شهود» بعنوان دو نگرش به نحوه ارتباط بنده سالک عارف با خداوند و سخن گفتن از وی مطرح گشته اند. هر یک از ایندو دیدگاه نمایندگانی در سنت عرفان اسلامی داشته و هر کدام معتقدات خاصی در باب وحدت عارفانه دارند. در این نوشتار، ابتدا با طرح نظریه وحدت وجود (بر پایه آراء ابن عربی) و سپس وحدت شهود (بر اساس دیدگاه علاءالدوله سمنانی)، اختلاف آنها در باب وحدت مورد بحث قرار گرفته و سپس مفهوم «خدای متشخص» بعنوان یکی از استلزامات و معتقدات نظریه وحدت شهود، در مقابل خدای مطلق وحدت وجود، بررسی خواهد شد.
تاویل رنگ در قالی های محرابی دوره قاجار از منظر علاءالدوله سمنانی و شیخ محمد کریم خان کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۲)
87 - 99
حوزه های تخصصی:
ارزش محتوایی رنگ در هنرهای سنتی چون قالی بافی، همواره از ارزش بصری آن بیش تر بوده است؛ تا جایی که حضور رنگ در این هنر به ویژه قالی های محرابی همچون هر پدیده دیگر در نظام فکری عرفای اسلامی و سنت گرایان، می تواند از حقیقتی نامتناهی در ورای خود حکایت کند. در این میان علاءالدوله سمنانی و شیخ محمد کریم خان کرمانی به رنگ ها توجه ویژه ای داشته اند که با در نظر گرفتن تصوف و تشیع از یک نحله ی مشترک و نبود نگاه ویژه به رنگ شناسی قالی های محرابی دوره قاجار در نسبت با عرفان، می توان ارتباط ضمنی موجود در دیدگاه آن دو را نسبت به مقوله مذکور به کار بست. لذا پژوهش حاضر با هدف تاویل رنگ در قالی های محرابی دوره قاجار بر اساس دیدگاه علاءالدوله سمنانی و شیخ محمد کریم خان کرمانی، این سؤال اصلی که چگونه می توان ماهیت رنگ ها در قالی های محرابی دوره قاجار را با توجه به دیدگاه علاءالدوله سمنانی و شیخ محمد کریم خان کرمانی بازشناخت، پیش روی خود دارد تا یکی از بنیان های عمیقی که این هنر بر آن استوار است، نمایان گشته و همزمان در فهم مکاشفات عرفانی راهگشا افتد. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بوده است. حاصل آنکه به اعتبار آرای دو عارف مزبور، نظام رنگ ها در قالی های محرابی دوره قاجار، به طور تمثیلی رسیدن به خداوند و سفر روحانی انسان را متجلی می سازند و همچون پیامبر یا امام درونی به عابد جهت داده و او را به سمت مرکز می کشانند؛ یعنی هنرمند سعی در نمایاندن معنا در صورت داشته است.
تصحیح و تحقیق رساله «ذکر خفی» اثر علاءالدّوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۶۷)
285 - 309
علاءالدّوله سمنانی، بنا به تصریح خودِ او، تصنیفی دارد موسوم به «بیان ذکر الخفی المستجلب للأجر الوفی» که در آن، علاوه بر بحث درباره فضیلت ذکر خفی بر ذکر جهری به عنوان موضوع اصلی، مختصراً به برخی دیگر از مسائل طریقتی می پردازد. این رساله، هم به دلیل اهمیت مفهوم ذکر در نظام عرفانی سمنانی و عموم مشایخ کبرویه، و هم از منظر اختلافات اساسی برخی طریقت های صوفیانه فرارود با کبرویه بر سر کیفیت اداء ذکر، شایسته توجه است. تاکنون حداقل پنج نسخه از رساله ذکر خفی در گنجینه های نسخ خطی جهان شناسانده شده است. نسخه ای هم در فهرست دانشگاه تهران تسامحاً «رساله ذکر خفیِ» سمنانی معرفی شده که ارتباطی با او ندارد و در اصل رساله نوریه از سیّد محمد نوربخش است. در مقاله حاضر، پس از بحث حول محتوای رساله و بررسی انتساب آن به شیخ علاءالدّوله، تصحیحی از متن ذکر خفی بر اساس اقدم نسخ موجود و دو نسخه بدل دیگر ارائه شده است.
نظریه تناسخ و رویکرد شیخ علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۴۰
119-146
حوزه های تخصصی:
نظریه تناسخ مصطلح به عنوان یکی از آموزه های محوری ادیان هندی و بودایی، از دیرباز محل مجادلات کلامی، فلسفی و عرفانی در میان مسلمانان بوده که غالباً با دلایل متعدد و متقن به ابطال آن رأی داده اند. در این میان برخی گروه ها و فرق غیر رسمی مسلمانان، نظریه تناسخ را پذیرفته یا منتسب به پذیرش آن شده اند. همین امر دامنه مباحث تخصصی در مورد این نظریه را به حوزه های مختلف معرفتی و تا دوره معاصرسرایت داده است. یکی از عرفای به نام ایرانی که از منظری عرفانی به مقابله با رواج آموزه تناسخ در عصر خویش پرداخته و با روشن بینی و دقت نظر ستودنی به موشکافی، ریشه یابی و پاسخگویی به مسائل پیرامون این نظریه پرداخته، شیخ علاءالدوله سمنانی عارف بزرگ قرن هفتم وهشتم هجری قمری است. در این مقاله تلاش شده است تا مواجهه این عارف الهی با آموزه تناسخ، در خلال آثار بازمانده از وی مورد بررسی وتحلیل قرار گیرد.
مراقبه به روایت یوحنا صلیبی و علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
87 - 104
حوزه های تخصصی:
مراقبه از جمله موضوعات مهم سلوک در سنت های عرفانی مسیحیت و اسلام است. اینکه مراقبه حال است یا مقام. میان عارفان این دو سنت دینی تفاوت وجوددارد که در عرفان به وفور از آن یادمی شود. در میان عارفان این دو سنت می توان از یوحنا صلیبی و علاءالدوله سمنانی یادکرد که درباره مراقبه سخن گفته اند و مقایسه نظرات این دو نتایج بدیعی را به دنبال آورده است. هر دو بر این باورند که برای تحقق مراقبه باید عزلت و خلوت درپیش گرفت که بدون آن ها نمی توان به مراقبه دست یافت. ضمن اینکه هر دو بر امر تمرکز، بی توجهی به محیط اطراف، از خودبی خود شدن، تفکر برای رسیدن به قرب الاهی، توجه عاشقانه به خدا، نفی خواطر و حواس ظاهری، خود شناسی، صبر و استقامت در نیایش در تحقق مراقبه تأکیدکرده و آن ها را از عوامل مهم مراقبه به شمارآورده اند. با وجود اینها از نظر یوحنا صلیبی فرد باید فقط با توجه به خدا، بدون انجام اعمال خاصی، مراحل را پیش ببرد درحالی که علاءالدوله سمنانی ذکر زبانی و قلبی را برای سالک در رسیدن به مراقبه ضروری می داند. نحوه ورود به مراقبه نیزاز دیدگاه این دو عارف متفاوت است. یوحنا صلیبی انجام مراقبه را به پله های نردبان تشبیه کرده و آن را به صورت کلی بیان کرده، ولی شیخ علاءالدوله شرایط و روش های ورود به مراقبه را با جزئیات بیشتر و واضح تر بیان نموده است. در پردازش شیوه های مراقبه یوحنا جزئی نگرتر از سمنانی است و تفصیلات بیشتری را بیان می کند.
دیدگاه های علاءالدوله سمنانی درباره بودیزم و بوداییان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
116 - 134
حوزه های تخصصی:
علاءالدوله سمنانی- صوفی بلندآوازه و برجسته سده های هفتم و هشتم هجری ایران- سال ها پیش از ورود به تصوف، از نوجوانی وارد دستگاه ارغون، ایلخان متعصب بودایی شد و حدود ده سال از عمر خویش را در معیّت و صحبت او به سر برد و طی این مدت نسبتاً طولانی مجالی مناسب برای آشنایی و هم سخنی مستقیم با بوداییان، بویژه روحانیان و بخشیان بودایی و آگاهی از باورها و اعمال بوداییان به دست آورد. همچنین وی بنا به ادعای خودش، به خاطر تسلط بر زبان های ترکی و مغولی توانسته بود منابع بودایی را مطالعه نماید. بنابراین انتظار می رود که اطلاعات و دانسته های سمنانی از آیین بودا و راه و روش و معتقدات روحانیان بودایی در برخی از آثارش به نحو قابل توجهی راه پیدا کرده باشد. نظر به آن که بررسی بودیزم در آثار سمنانی موضوعی جدید است و فقط در چند اثر به صورت پراکنده و ناکافی بدان پرداخته شده است. در این پژوهش سعی بر آن است تا از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل اشارات و عبارات سمنانی درباره بودیزم و بوداییان که در شماری از نوشته هایش منعکس شده است بتوانیم به دیدگاه های در باب بودا، بوداییان و باورهای بودایی دست یابیم تا ضمن بررسی انتقادی اطلاعات سمنانی در این زمینه، جنبه هایی از سرگذشت نیمه روشن آیین بودا و بوداییان در ایران نیز آشکار گردد.
تحلیل رؤیا از منظر ابن عربی و علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۶
71 - 88
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه های ابن عربی و علاءالدوله سمنانی درباره مسأله رؤیا پرداخته است. ابن عربی که کاشف عالم خیال بوده، با ارتباط دادن عالم خیال- خیال منفصل- و رؤیا- خیال متصل- به این مسأله پرداخته است. از سوی دیگر علاءالدوله سمنانی، قائل به اهمیت رویا در سلوک بوده و به نقش و اهمیت شیخ در ارتباط با آن معتقد بوده است و رؤیا را به لطایف سبعه که از مهم ترین مسائل در تفکر وی بوده، ربط داده است. دو عارف در بحث رؤیا درباره بیننده رؤیا، خود رؤیا و اضغاث احلام دیدگاه هایی را مطرح کرده اند. علل تفاوت دیدگاه های آن دو عارف را می توان در سطح عمیق تری ناشی از تفاوت نگرش آنان در حوزه های عملی و نظری و دیدگاه های معرفت شناختی و هستی شناختی دانست که تأثیر آن در رویکرد آن دو و تحلیل هایشان در باب رویا دیده می شود. این پژوهش به شیوه تحلیلی به مقایسه اقوال و نظرات این دو عارف بزرگ و با هدف فهم شباهت و تفاوت دیدگاه این دو، در مسأله رؤیا صورت گرفته است.
تجلّی در کتاب العروه سمنانی و ارتباط آن با آرای ابن عربی و عقاید اشعری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
439 - 462
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مطرح در جهان بینی عرفانی، بحث تجلی و ظهور حق تعالی در جهان است. شیخ علاءالدوله سمنانی، یکی از عرفای برجسته قرن هشتم هجری است که ایده تجلی در مهم ترین کتابش، العروه، جایگاه ویژه ای دارد. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی و با بیان انواع تجلی و اصطلاحات و تمثیل های خاص آن نزد ابن عربی کوشیده ایم تا به استناد شواهدی از العروه نشان دهیم که سمنانی انواع تجلی و اصطلاحات مربوط به آن را از ابن عربی وام گرفته است. این پژوهش، معلوم می دارد که منبع اصلی سخنان علاءالدوله در باب تجلی، افکار ابن عربی است و از این رو باید دیدگاه رایج را درباره رابطه علاءالدوله با ابن عربی تصحیح کرد. شیخ سمنانی با وجود مخالفت مشهورش با ابن عربی در مسأله وحدت وجود، در اندیشه تجلی به راه او رفته است. در عین حال، ایده تجلی در کتاب العروه، متأثر از عقاید اشعری و در ارتباط وثیق با آموزه های مربوط به علم و اراده الهی تشریح شده است؛ نکته ای که توجه به آن، برخی از ادعاها درباره شیعه بودن سمنانی را به چالش می کشد.