مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
نفس رحمانی
حوزه های تخصصی:
ابن عربی حقیقت انسان را لطیفه ای ربانی می داند که حق تعالی آن را از روح خود در جسم انسان دمید. این لطیفه همان «قلب» است؛ جوهر نورانی مجرّدی که واسطة میان روح و نفس است و انسانیّتِ انسان با آن تحقق می یابد. قلب، رییس بدن و مورد خطاب الهی است، عقلی است که خدا را تعقل می کند و از آنجایی که حقیقت انسان است، قادر به ادراک ذات تمامی اشیاء است و چون به نور معرفت روشن شود، آیینة تجلی همة معارف الهی می گردد. این حقیقت محلِ صور الهی است و هر صورتی را می پذیرد: چراگاه آهوان، دیر راهبان، خانة بت ها، کعبة طواف کننده، الواح تورات و کتاب قرآن.
امام خمینی(س) و مسأله عماء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عماء ازمباحث مهم عرفان است که در آن از جایگاه پروردگار قبل از خلقت مخلوقات و از حقیقت وجود قبل از ظهور و تعین بحث می شود. این موضوع از یک سو مربوط به مقام وجایگاهی است که منشأ خلقت است و فرایندهای غیبی منجر به خلقت موجودات در آنجا رخ می دهد و از سوی دیگر به گستره شهود و معرفت عارف و نهایت تعالی و اوج گیری وی و ساحت یا ساحت های تاریک و رمزآلودی که از دسترس هر سالک تیزپروازی خارج است مربوط می گردد.
بین اصحاب عرفان دونظریه مشهور درخصوص عماء وجود دارد. برخی آن را مقام احدیت و تعین اول و برخی آن را مقام واحدیت و تعین دوم دانسته اند. اما امام خمینی در این خصوص نظریه ای بدیع و اختصاصی مبنی بر انطباق مقام عماء با «فیض اقدس» را مطرح ساخته اند. این مقاله درپی آن است که از یک سو به ارزیابی نظریه امام و اختصاصی بودن آن و از سوی دیگر به ارزیابی وآزمون صحت واستحکام آن بپردازد.
تشکیک وجود صدرایی و تطبیق اجمالی آن بر وحدت شخصی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
نظریه تشکیک خاصی وجود، یکی از پایه های اصلی حکمت متعالیه است. این نظریه، در برخی نوشته ها، به شکل صحیحی تبیین نشده است؛ ازاین رو، مطالعه دوباره آن می تواند تصویری مقبول تر از آن به دست دهد. مطابق این پژوهش، مباحثی چون «اشتراک معنوی» و «مشکک بودن» مفهوم وجود، «اصالت وجود» و «بساطت وجود» ازجمله مبانی این نظریه اند؛ چنان که وحدت و کثرت حقیقی موجودات و عین یکدیگر بودن وحدت و کثرت وجود، از مؤلفه های آن به شمار می آیند. بر پایه این نظریه، تمام مراتب هستی را، به رغم کثرت و اختلاف آنها، می توان واحدی شخصی، ساری و پیوسته دانست که از بالاترین مرتبه وجود (واجب الوجود بالذات) تا پایین ترین مرتبه آن (هیولای اولی) کشیده شده است. به این ترتیب حقیقت واحده و شخصی وجود، در عین وحدت و بساطتش متکثر، و دارای مراتب طولی و عرضی است. به نظر می رسد نظریه تشکیک خاصی صدرالمتألهین، متفاوت با نظریه وحدت شخصی ایشان است و می توان تفاوت هایی را میان آن دو قایل شد.
رویکرد حکمت متعالیه به نظریه عرفانی تجلی
در این مقاله نخست رویکرد حکمت متعالیه و عرفان نظری پیرامون نظریه تجلی به اجمال بیان شده، اقسام تجلی برشمرده شده و مسئله خلق جدید (مدام) تبیین گردیده است و در همین راستا مقایسه حضرات خمس عرفا، و مقامات هر کدام از حضرات و مراتب هستی در حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته و معنای تجلی وجودی و نیز نحوه ارتباط حق و خلق بیان گردیده است. نخسین تطور نفس رحمانی از منظر عرفان نظری تعین اول و از منظر حکمت متعالیه عقل اول است. مقام انسان کامل مهمترین بحث مقامات است که عرفا استجلاء را تنها در تجلی آن محقق می دانند نظریه عارفان بزرگی همچون صدرالدین قونوی در مفتاح و مقام انسان کامل در این پژوهش بیان شده است. از دیدگاه حکمت متعالیه انسان کامل متصل با عقل فعال غایت ایجابی عالم در نظر گرفته شده است با این بیان که ملاصدرا اوج کمال انسان را همان عقل مستفاد از عقل فعال در نظر می گیرد ولی عرفا مرتبه عقل فعال را از شئون انسان کامل به حساب می آورند.
«کلمه الهی»: انواع آن و تطابق میان آنها از منظر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۳
93 - 114
حوزه های تخصصی:
در عرفان اسلامی همه مظاهر هستی جلوه ای از حق تعالی هستند که بنا به اصل تجلی از منشأ واحدی به ظهور رسیده اند. برای این مظاهر الهی گاه تعبیر «کلمه» به کار رفته است. این تعبیر بیانگر این اصل است که متکلم حقیقی عالم، ذات واحد حق است و هر آنچه موجود گشته، به نفس رحمانی حق به منصه ظهور رسیده و همچون ارتباط کلمه با صاحب کلام، ارتباطی مستقیم و روشن با وی دارد. برای انواع کلمات الهی تعابیر مختلفی ذکر شده است که برخی از مهم ترین آنها که برگرفته از اصطلاحات قرآنی است، «کلمات آفاقی»، «کلمات انفسی» و «کلمات قرآنی» می باشد. این سه نوع کلمه الهی، سه کتاب «آفاقی»، «انفسی» و «قرآنی» را تشکیل می دهند که توجه و دقت به آنها در کنار هم راه گشای معرفت پروردگار است. افزون بر این، از آنجا که آنها از یک منشأ واحد به ظهور رسیده اند، تشابه و تطابق بسیاری نیز میان آنها به لحاظ کلی و جزیی به چشم می آید که به برخی از آنها اشاره می شود.
بررسی تطبیقی مراتب هستی از منظر عرفان اسلامی و متون اوپانیشادی
حوزه های تخصصی:
عرفان اسلامی و تعالیم اوپانیشادی، به رغم تفاوت های ساختاری شباهت های جوهری بسیار با هم دارند. یکی از این شباهت ها، تبیین آنها نسبت به مراتب هستی است. اوپانیشادها، برای هستی سه مرتبه «بیداری»، «رؤیا» و «خواب عمیق» برشمرده اند که می تواند متناظر با مرتبة ماده، مثال و عقل و مرتبة واحدیت در عرفان اسلامی باشد. در آموزه های هندویی، این سه مرتبه، قیود «برهمن» هستند. از دیدگاه عرفان اسلامی، این مراتب ظهور «نفس رحمانی» می باشند. ویژگی های برهمن، تشابه معناداری با خصوصیات «نفس رحمانی» دارد. اما در این میان، دو تفاوت اساسی نیز قابل مشاهده است؛ اول اینکه، «نفس رحمانی» گستره ای فراتر از این مراتب دارد. دوم اینکه، در عرفان اسلامی، ورای «نفس رحمانی»، «مقام ذات» قرار دارد که دارای مقام اطلاقی بوده و در متون هندو به آن اشاره نشده است. از سوی دیگر، در منابع هندو، «آتمن» به عنوان حقیقت انسان، با حقیقت «کون جامع»، در عرفان اسلامی تشابه قابل توجهی دارد. این مقاله، با رویکرد تحلیل و بررسی اسنادی، به بررسی و مقایسه منابع اسلامی و متون اوپانیشادی در مراتب هستی در دو نظام فکری می پردازد.
کیفیت حصول کثرات در بستر وحدت ِ وجود محی الدین(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وحدت وجود عارف یک ترکیب اضافی است که در آن مضاف (وحدت) عین مضاف الیه (وجود) است، نه امر زاید بر آن. و چون وجود مورد نظر یک وجود شخصی و منحصر (ذات واجب الوجود بالذات) است، وحدت مورد نظر عین ذات است. از دو روش می توان اثبات کرد ابن عربی معتقد به وحدت وجود است. اول، تصریحات و تمثیلات ابن عربی؛ دوم، تصریحات مخالفان او. از لوازم و فروعات وحدت وجود این است که یک وجود کل هستی را پر کرده و مصداق بالذات وجود است. از این رو، مخلوقات مصداق بالذات وجود نیستند. همچنین حق به نحو احاطی از خلق، متمایز است و نیز اتحاد ذات حق با مخلوقات و یا حلول حق تعالی در مخلوقات نفی می شود؛ زیرا حلول و اتحاد در جایی مطرح است که دو وجود باشد. این در حالی است که بر اساس مبنای عرفانی در کل هستی فقط یک وجود است و مابقی شئون او هستند. البته این به معنای نفی کثرات، نیست بلکه همه کثرات، واقعیت خود را به نحو تقییدی و نه تعلیلی، از متن وجود حق می گیرند و با وجود حق تحقق می یابند. هچنین باید توجه داشت چون ذات حق نمی تواند با اشیا، نسبت ایجاد برقرار کند، باید به تعین اول و تعین ثانی تنزل یابد تا اشیا ایجاد شود. به این شکل که اسماء و صفات در مقام ذات، مانند اسماء و صفات در تعین اول مندمج اند، اما در مقام ذات قابلیت ایجاد وجود ندارد، ولی در تعین اول با اینکه ایجاد صورت نمی گیرد، ولی قابلیت ایجاد وجود دارد. همین قابلیت ایجاد در تعین اول، زمینه کثرت علمی تفصیلی در تعین ثانی را به وجود می آورد. و این کثرات علمی، اسماء و صفات در تعین ثانی منشأ کثرات خلقی می شوند.
تبیین و تحلیل اصل «کل شیء فیه کل شی ء» به سه قرائت در آثار عرفانی امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
63 - 77
حوزه های تخصصی:
«کل شیء فیه کل شیء» یا «کل شیء فی کل شیء» به عنوان اصلی کلی از جانب ابن عربی مطرح شده و از سوی شارحان وی پذیرفته شده است. این اصل که از دو جنبه وجودی و شهودی در میراث عرفانی ابن عربی تبیین و توجیه شده است، در آثار عرفانی امام خمینی به صورت مستقیم جلوه نداشته و بدان تصریح نشده است. در این پژوهش با تبیین سه مسئله نفس رحمانی _حضور آن در تمام اشیاء عالم و اندماج تمام اسماء و کثرات در آن_، اسماء الاهی _عینیت اسم و مسمی و حضور تمام اسماء در هر اسمی_ و تناظر انسان و عالم _مطابق بودن انسان با کل اشیاء عالم_، محمل اصل فوق و امکان پذیرش آن در عرفان امام خمینی با سه قرائت، تحلیل و توجیه شده است. بدین صورت که مصداق لفظ «شیء» که در این قاعده دو بار تکرار شده است، می تواند نفس رحمانی-کل تعینات هستی، اسما-اسما و انسان-عالم یا بالعکس باشد.
تجلی فلسفۀ صدرایی در تعلیقات امام خمینی(ره) بر مقدمۀ قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فصل چهارم مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقه عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثی مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امام خمینی(ره) در تعلیقه یی، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمه این فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نیز بیان کرده که امام(ره) در تعلیقه یی دیگر، تبیینی دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارائه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریباً بطور کامل در فصل سوم از مرحله چهارم امور عامه اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تأثیرپذیری بسیار فلسفه صدرایی از سنت عرفانی ابن عربی بطور عام، و مقدمه قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتألهین و بتبع او، امام خمینی(ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زائد بر ذات، اما امام بر این باور است که اساساً تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگیرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمائی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلی مقاله حاضر تبیین، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امام خمینی(ره) بر آن است. امام(ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفه صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقه یی دیگر، در واقع بر مبنای بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.
«نسبت «ارواح مهیّمین» با «قلم اعلی» در عرفان ابن عربی و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مهیمین» عنوانی است که در مکتب ابن عربی و حکمت متعالیه در مورد ارواح یا فرشتگانی به کار رفته که از شدت عشق به خداوند در جلال الهی متحیر و به تسبیح او مشغولند و از خود و آفرینش جهان و انسان بی خبرند و بنابراین روح محض اند و تنها از روی توسع به آنان ملائکه گفته می شود.بدین سان آنان به سجده در برابر آدم مکلف نبوده اند و به همین دلیل گفته شده که مراد از «عالین» درآیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی استکبرت ام کنت من العالین»(ص:37) همین ارواح هستند. البته گاهی به این ارواح،«کروبیون» نیز گفته شده و بعضی از اندیشمندان حکمت متعالیه آن ها را با «انوارقاهره» درحکمت اشراق تطبیق نموده اند. این ارواح در اثر «تجلی بنفسه لنفسه» حق تعالی و از مرتبه «عماء» و به مدد « نفس رحمانی» مورد « آفرینش»، یا به تعبیر دقیقتر « ابداع» قرار گرفته اند. از میان طبقات عارفان، «أفراد» را می توان مظاهر آنان ارواح دانست. این ارواح از جهتی برتر از قلم اعلی یا عقل اول قرار دارند اما از جهتی دیگر با آن هم رتبه هستند.هم چنین از دیدگاه برخی اندیشمندان مثل ملاصدرا این ارواح برتر از اهل جبروت هستند اما از دیدگاه قیصری بخشی از عالم جبروت به شمار می آیند
«جایگاه عَماء در مباحث وجود شناختی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عماء در برگیرنده تمامی اشکال هستی است، همچون ملائک مقرب، انواع و گونه های افراد؛ پس این ظهور اولیه تمامی عالم را در برمی گیرد. بدین ترتیب عماء را می توان وجود منبسط انگاشت که تمامی عالم را از جبروت تا ناسوت همچون یک واحدِ مشتمل و کُل گرا در برمی گیرد. عماء همچون نَفَس رحمانی حق، که وابسته و همبسته به خود اوست،[1] در دو سطح می تواند به کار گرفته شود: یکی به عنوان وجود منبسط یعنی یک واحد کُل گرا که از جبروت تا ناسوت را دربردارد و دیگر اینکه در سطحی بالاتر از ملکوت یعنی به قولی احدیت و یا واحدیت. به همین دلیل است که عده ای آن را به احدیت و عده ای آن را به واحدیت نسب ت داده اند. البته به این دلیل است که عماء چون به ابر نازک تعبیر شده است؛ بعضی آن را مقام احدیت گفته اند، زیرا مقام احدیت در حجاب عزّت و سماء رفعت است؛ و بعضی آن را مقام واحدیت گفته اند؛ زیرا مقام واحدیت واسطه بین سماء اطلاق و ارض تقیید است، همانطوری که ابر واسطه بین سماء و ارض است.
چیستی «عرش هویت» از دیدگاه عارفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مطابق آیه 7 سوره «هود»، عرشی که به هویت حق تعالی منسوب است، روی آب قرار دارد. عارفان این آیه را با رویکرد هستی شناسانه تفسیر کرده اند. آنان «عرش هویت» را نمود مُلک حق تعالی دانسته و برای آن مصادیقی را ذکر می کنند: اسم «حی» الهی، مشیت سریان یافته، نفَس رحمانی و عالَم را مصادیق عرش هویت دانسته و آن را به نام های «عرش حیات»، «عرش مشیت» و «عرش ذات» خوانده اند و نیز تأویل آب را «حیات»، «علم» و «مشیت الهی» دانسته اند. در این مقاله که پژوهشی با روش تحلیلی توصیفی است، تعاریف یادشده و مسئله تکون یافتنِ عرش هویت از آب تحلیل شده است. البته عرفا برآمدن عرش هویت از آب را با نگرش سلوکی نیز شرح و تفصیل داده اند؛ مثل اینکه مقام «بحرِ عرش» را در شمار مقامات اولیای الهی تعریف کرده اند.