فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۵۲
13 - 32
حوزههای تخصصی:
تالستوی یکی از بزرگترین نویسندگان جهان است که در آثار خود به موضوعات فلسفی-عرفانی مشهود می باشد و شاید برای خواننده « پسرتعمیدی » نگاه ویژهای دارد. این نگاه به خوبی در داستان شرقی به- ویژه ایرانی، قرابت مفهومی آشکاری نیز داشته باشد. مقاله حاضر به بررسی این اثر می پردازد و سعی برآن دارد تا با نگا هی مفهومی به بررسی بسترهایی بپردازد که شباهت میان داستان فوق را با ادبیات و عرفان ایرانی-اسلامی موجب گردیده است و تلاش بر آن بوده است تا ضمن پرده برداشتن از این شباهت ها نشان داده شود که داستان تداعی کننده برخی از داستان های قرآنی است و هم آنکه گناه و توبه که در عرفان « پسرتعمیدی » ایرانی دارای جایگاه ویژهای است در این داستان نیز نقش مهمی دارد. موضوع اصلی داستان آنگونه که نویسنده بزرگ این اثر بیان می کند برخاستن با نیکی در برابر بدی است که هم در ادبیات فارسی و هم در دین اسلام به آن مکرراً تأکید شده است.
بررسی مفهوم زهد در اندیشه حمدون قصار و لائوتسه (با تکیه برمفهوم ملامت و وووی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۳ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۵۲
53 - 70
حوزههای تخصصی:
این مقاله با استفاده از منابع دست اول و با روش توصیفی-تحلیلی به مقایسه آراءحمدون قصار، صوفی سده سوم اسلامی و لائوتسه،زاهد سده های نخستین تائویی در باب زهد می پردازد. ضرورت این تحقیق بر شباهت های ظاهری مفهوم ملامت و وووی در آراء حمدون قصار و لائوتسه است که باعث می شود یک محقق تطبیقی، به بررسی مقایسه ای دراین زمینه علاقه مند گردد. از مجموع مباحث نتیجه می شود که مفهوم وووی در آراء لائوتسه دارای سنتی مرتاضانه است که علی رغم ویژگی های مثبت آن به مانند انجام اعمال در خاموشی، اخلاص،طریقت و نفی ظاهر، پذیرش آن منجر به فقر، بی عملی، سلب مسئولیت، بی تفاوتی و زهد افراطی می شود؛ در حالی که مفهوم ملامت در آراء حمدون، دارای سنتی عابدانه است که بنیان اصلی آن بر عمل گرایی، مسئولیت بیشتر، حفظ تقوا و شریعت است.در نتیجه، مفهوم زهد در افکاراین دو متفاوت است.
معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت نزد علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه انسان کامل از دیرباز همواره مورد توجه و علاقه اندیشمندان بزرگ بوده است و این موضوع یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی است. انسان کامل،ویژگی های متعددی دارد واز مهم ترین ویژگی ها،خصیصه ولایت است. دراین جستاردرصددیم تا ولایت انسان کامل راازدیدگاه علامه طباطبایی بررسی کنیم و پرسش اساسی این پژوهش آن است که معناشناسی، وجودشناسی و کارکردهای ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی چیست؟ از دیدگاه علامه فقط خدا ولایت دارد و تنها ولی، خداوند است و به این دلیل به نظر او ولیّ خدا به کسی گفته می شودک به مقام ولایت الهی رسیده باشد. ضرورت انسان کامل تنها برای عالم انسانی نیست، بلکه ضرورتش برای کل عالم است، یعنی انسان نه تنها برای طی مراتب کمال به انسان کامل نیاز دارد، بلکه کل عالم برای بقا و حفظش نیاز به انسان کامل دارد. علامه هر یک از موجودات عالم را اسمی از اسمای الهی می داند که در میان آن ها «انسان» جامع جمیع همه اسمای الهی است. دستاوردهای این پژوهش عبارت است از: 1. نگارندگان علاوه برضرورت وجودی انسان کامل که غالباً محو مباحث ضرورت وجود انسان کامل درعالم پیرامون این موضوع بحث می شود، به ضرورت سلوکی وضرورت معرفتی انسان کامل نیز پرداخته اند وهریک ازضرورت های سه گانه دلایلی جهت اثبات ضرورت وجود انسان کامل درعالم هستند. 2. علامه طباطبایی درکتاب المیزان به تبیین چهارقسم ازاقسام ولایت پرداخته است که عبارتنداز: ولایت تکوینی خداوند، ولایت تشریعی خداوند،ولایت تشریعی پیامبر(ص) و ولایت تشریعی علوی. 3. نگارندگان دو کارکرد کلامی و معرفتی ولایت را از آثار علامه طباطبایی استنباط نموده اند.
سفرهای چهارگانه عرفا نزد تِلِمْسانی و عبدالرزاق کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
143-170
حوزههای تخصصی:
سفرهای چهارگانه عرفانی با ابتکار عفیف الدین تِلِمْسان ی به وجود آمده و توسط عرفای بعد از وی، از جمله عبدالرزاق کاشانی، رشد و تکامل یافته است. این سفرها نزد تلمسانی معانی ویژه ای دارد؛ عبدالرزاق کاشانی در ابتدا این معانی را پذیرفته، اما سپس در تعریف سفرها تغییراتی ایجاد کرده است. در این مقاله، با بررسی آثار هریک از ایشان، ضمن ارائه تفاسیرشان، به مقایسه نظریات هریک پرداخته و با تحلیل آن ها نکات مشترک و ممتاز دیدگاه آن دو کشف شده است. تلمسانی مبتکر سفرهای چهارگانه است. بعد از تلمسانی، کاشانی مهم ترین عارفی است که سفرها را تعریف و احکام هریک از آن ها را مطرح کرده است. با جست وجو در آثار هریک از ایشان، ویژگی های پراکنده سالک در هریک از سفرها استخراج و با تحلیل محتوا و تطبیق آرای ایشان، جزئیات ویژگی های سالک در سفرهای چهارگانه بررسی شده است. این سفرها نزد تلمسانی با تفصیل بیشتری مطرح است تا کاشانی. در نظر تلمسانی، سفر چهارم با انتخاب جوار الهی توسط سالک و مرگ وی انجام می شود. بر این اساس، وی سه سفر را توضیح داده است نه چهار سفر. در نظر کاشانی، سالک در پایان سفر دوم، شایستگی پیر و مرشد شدن و هدایت انسان ها را واجد می گردد. سفر سوم و چهارم کمتر شناسایی شده است.
ویژگی های سرّ در کشف المحجوب و مطابقت آن با متون منثور صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سِرّ» از مصطلحات رایج صوفیه است که آن را جایگاه مشاهده و یکی از برترین لطایف وجودی انسان دانسته اند؛ علاوه بر توصیف های مختلف از سِرّ و تبیین ویژگی های آن در ضمن عبارات مختلف، در متون منثور عرفانی گاه سِرّ را در معنا با «دل»، «قلب» و «روح» یکی دانسته و در تعاریف مختلف، آن را با همین کلمه در معنایِ «راز» یکسان شمرده اند، در صورتی که سرّ مرتبه ای ورای روح و جان است. مقاله حاضر بر اساس متن کشف المحجوب حدود تعاریف سرّ را مشخص و تفاوت آن را با دیگر لطایف بررسی می کند، و آراءِ نویسندگان متون منثور عرفانی از آغاز تا قرن هشتم هجری را در تعریف و استعمال این واژه ها معرفی می کند و سرانجام به بیان ویژگی های سرّ از خلال متن کشف المحجوب و تطابق آن با سایر آثار عرفانی منثور می پردازد.
نقد و بررسی پلورالیسم دینی نجات بخش در دیدگاه عرفانیِ ابن عربی و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه ی پلورالیسم دینی رویکرد جدیدی در عرصه ی دین پژوهی است و با این عنوان، در زمان ابن عربی و مولوی مطرح نبوده است. باوجودِاین، طرفداران پلورالیسم دینی، به ویژه جان هیک، مدعی اند که عارفان مسلمانی چون ابن عربی و مولوی نظراتی شبیه به آرای آنان ارائه داده اند و در این خصوص، به برخی از سخنان این دو عارف تمسک می جویند.
جان هیک مدعی است که ادیان گوناگون، حتی اگر پاسخ ها و واکنش های گوناگون به واقعیت الوهی باشند، همگی می توانند مایه ی رستگاری، کمال نفس یا رهایی پیروان خود شوند. با بررسی و تدقیق در آرای ابن عربی و مولوی، مشخص می گردد که نظریات این دو عارف مسلمان به رغم داشتن مضامین کثرت گرایانه، تفاوت اساسی با پلورالیسم دینی مورد ادعای هیک دارد، چراکه از منظر ایشان، در حقیقت، یک دین نجات بخش وجود دارد که دارای تمامی حقایق است و همه ی راه های محتمل را برای نجات بشر داراست. این دین همان اسلام است که خود را تسلیم حق بودن معرفی می کند. اما آنها عقیده دارند که دیگر ادیان نیز دارای حقایقی بوده، به اندازه ی حقیقتی که دارند معتقدان خویش را به نجات و رستگاری می رسانند. اما پیروان دیگر ادیان اگر از سنت اسلامی آگاهی یابند و به آن پایبند گردند، به درجات عالی تری از رستگاری نایل می شوند.
بررسی تطبیقی مراتب هستی از منظر عرفان اسلامی و متون اوپانیشادی
حوزههای تخصصی:
عرفان اسلامی و تعالیم اوپانیشادی، به رغم تفاوت های ساختاری شباهت های جوهری بسیار با هم دارند. یکی از این شباهت ها، تبیین آنها نسبت به مراتب هستی است. اوپانیشادها، برای هستی سه مرتبه «بیداری»، «رؤیا» و «خواب عمیق» برشمرده اند که می تواند متناظر با مرتبة ماده، مثال و عقل و مرتبة واحدیت در عرفان اسلامی باشد. در آموزه های هندویی، این سه مرتبه، قیود «برهمن» هستند. از دیدگاه عرفان اسلامی، این مراتب ظهور «نفس رحمانی» می باشند. ویژگی های برهمن، تشابه معناداری با خصوصیات «نفس رحمانی» دارد. اما در این میان، دو تفاوت اساسی نیز قابل مشاهده است؛ اول اینکه، «نفس رحمانی» گستره ای فراتر از این مراتب دارد. دوم اینکه، در عرفان اسلامی، ورای «نفس رحمانی»، «مقام ذات» قرار دارد که دارای مقام اطلاقی بوده و در متون هندو به آن اشاره نشده است. از سوی دیگر، در منابع هندو، «آتمن» به عنوان حقیقت انسان، با حقیقت «کون جامع»، در عرفان اسلامی تشابه قابل توجهی دارد. این مقاله، با رویکرد تحلیل و بررسی اسنادی، به بررسی و مقایسه منابع اسلامی و متون اوپانیشادی در مراتب هستی در دو نظام فکری می پردازد.
تحلیل شکر و ناسپاسی در متون عرفانی با تکیه بر مثنوی عمده الاشعار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناسپاسی و ناشکری به معنی نادیدن لطف منعم است و مراتبی دارد که به شکر زبانی اعتراف به نعمت، شکر قلبی دانستنِ نعمت از خدا، و شکر عملی اطاعت از منعم تقسیم می شود. شکر در حوزه اخلاقیات بررسی می گردد و یکی از مقامات عرفانی است.قاسمی گنابادی لطف حق را سرچشمه فیوضات الهی می داند که باعث می گردد نعمات بر عبد عطا شود. ازاین رو، اگر بنده به ولایت امیرالمؤمنین که مهم ترین و بزرگترین نعمت الهی است؛ معتقد و ملتزم باشد، و از تکبر و خودبینی، آزار و اذیت دیگران خودداری کند، بصیرت او گشوده گردیده و نعمت منعم را در می یابد. آن هنگام است که شکر ایزد گزارده شده است.از آن جا که ناظم، قاسمی گنابادی، در قرن ده هجری قمری می زیسته و گفتمان غالب جامعه ایدئولوژی شیعی است، رمزگان تشیع محبت امیرالمؤمنین و اوصیا ایشان در جای جای منظومه بیان شده و از مهم ترین و برجسته ترین و بنیادی ترین نعمات الهی معرفی می گردد.
تحلیل نقش عشق در عرفان اسلامی از منظر سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با استخراج و تحلیل اشعار سنایی از مجموعه آثارش دیدگاه عرفانی وی نسبت به عشق، این عنصر مهم در عرفان اسلامی مشخص می گردد. عشقی که در همه عالم ساری و جاری است و اساس خلقت و ذات پنهان آفرینش است. عشقی که خود معشوق بذر آن را در دل عاشق نهاده و با دلبری ها و ترفند های بسیار، عاشق را به خود مجذوب می کند. عشقی که عاشق را بدانجا می رساند که دیگر خود را ندیده و فقط معشوق بر وی تجلی می کند. چرا که باطنِ عاشق عین ظهور معشوق است.
تأملی در مبانی وجودشناختی صادر اول بر اساس تعلیقات امام خمینی(ره) بر مصباح الانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدرالدین قونویو به تبع او، شمس الدین فناری، معتقدند که بر طبق قاعدة الواحد، وجود منبسط یا مُفاض، اوّلین صادر از حق تعالی است. از نگاه قونوی، صادر اوّل از ذات حق تعالی، وجود عامّ و فیض ذاتی است که از او به تجلّی ساری در حقایق ممکنات؛ از عقل اوّل تا هیولای اولی تعبیر می شود. به عبارت دیگر از منظر قونوی اولین صادر از حق تعالی، وجود عامّ افاضه شده بر اعیان موجودات است و آن چیزی است که از اعیان موجودات، موجود شده است و این وجود عامّ، میان عقل اوّل و سایر موجودات، مشترک است و به این معنا، حقیقت جعل متعلق به وجود است. بیشترین تمرکز امام خمینی(ره)نیز برای تبیین مراتب نظام وجود، در «تعلیقات مصباح الانس» فناری که شرح «مفتاح الغیب» قونوی است، متوجه صادر اول یا به تعبیر او، مشیّت مطلقه یا کلی است. به عقیدة امام، صادر اول، هیچ کثرتی ندارد و کثرت در مرتبة بعدی آن است که همان تعیّنات صادر اول به شمار می رود؛ اما در عین حال، از نظر او صادر اوّل دارای اعتبار وحدت و اضمحلال کثرات در ذات آن و اعتبار کثرت و ظهور در مظاهر است. امام مسئلة علم حق تعالی به جزئیات را نیز از طریق صادر اول حل می کند و برخلاف قونوی و فناری، نسبت مجعول بودن به وجود را باطل می خواند، زیرا معتقد است که صادر اول یا وجود عامّ، ربط محض است و ربط محض، حکمی ندارد و به همین مناسبت نمی تواند که مجعول باشد. با این حساب، میان اصالت وجود و مجعول بودن ماهیت را جمع می کند.
پیش فرض های محبت در تفسیر میبدی بر آیه الست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیه 172 از سوره اعراف به آیه الست شهرت دارد. موضوع این آیه، پیمان ازلی خداوند با بندگانش در عالم ذر است. از آن جا که این میثاق، دلالت ضمنی بر عشق و محبت خداوند به بنی آدم دارد برخی اختلاف نظرهای مهم در بین مفسران قرآن درباره اینکه این محبت چیست یا به چه معنی است و چگونه ممکن است وجود داشته است. در خصوص محبت از یک طرف متکلمین بودند که آن را به اراده خداوند تأویل می کردند و از سوی دیگر، صوفیه و اهل حدیث بودند که معنی صریح آن را بدون هر گونه تأویلی قبول داشتند و میبدی هم یکی از آن ها بود. بر اساس رهیافت تفسیری اهل باطن و اندیشه های کلیدی عارفان طبق نظر صوفیه که میبدی هم از آن پیروی کرده است خطاب الهی در میثاق الست حکم شراب محبت را دارد که وجود عارف را مستی می بخشد و ماهیت پیمان الست تجربه ای ساده و صرفاً درباره ربوبیت پروردگار نبود، بلکه تجربه ای بود عرفانی و عمیق که ارواح در آن علاوه بر ربوبیت پروردگار درباره معشوقی او نیز پیمان بسته بودند. در این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی پیش فرض های میبدی در تفسیر و توجیه او درباره الست و محبت خداوند بررسی و رهیافت کلامی او در کتاب کشف الاسرار و عدهالابرار تبیین شده است.
سیمای عرفان در شعر خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خواجوی کرمانی، در طریق معرفت گام نهاده، با اقتدا به پیر روشن ضمیر خود، شیخ کازرونی، طریقه ی «مرشدیه» را برگزید و به سانِ یک سالک، راهِ «عطار»، «مولوی» و «ابن عربی» در پی گرفته، عشق را از عقل برتر شمرد و شیوه ذوقی و سکری را در پیش گرفت تا به شناخت حق، منجر گردد. هدف نگارنده از نگارش این مقاله به دست دادن مضامین عرفانی شعر خواجو می باشد که وی با پشتِ سر گذاشتن مقامات و حالات، به هفت وادی سیر و سلوک گام می نهد و طریق مجاهده ی درونی و برونی می سپارد تا حلاوت فناء فی اللّه و بقاء باللّه بچشد. آن گاه راضی به رضای دوست، تقدیر را بر تدبیرش مقّدم می دارد، زهد ریایی را سالوسی بیش نمی شمارد و طریقه ی ملامتی را در عرفان به استخدام می گیرد. وی هم چون دیگر عرفا، معتقد است که به واسطه تجلی نور حق است که عالم هستی به وجود آمده و سرانجام باید به عالم بالا عروج کرده و به اصل خود بازگردیم؛ پس انسانی که پرتوی از نور حق است و در حکم عالم صغیر، شایسته است که وقت، غنیمت شمرده و به معرفت خود- که در مقام خلیفه الهی است- مشغول گردد و مرگ اختیاری برگزیند و به حسن معاد امیدوار باشد و با دیدن هر نقش از نقاش هستی، زنجیره کثرت را در امتداد وحدت شمارد تا به وحدت وجود رسد و در عین حال طریق میانه برگزیند تا مبادا گرفتار تشبیه ناشایست شده و وجود حق را از هر نوع صفتی منزه و مبرا بدارد.
نامه ابن عربی به امام فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان آثار عرفانی نام ه ای از ابن عربی به فخر رازی وجود دارد. برخی معتقدند این نامه همان است که ابن عربی در فتوحات مکیه خویش در دو باب به آن اشاره کرده است. وی در فتوحات در خصوص مکارم اخلاق و جوانمردی سخن می گوید، در حالی که نامه موجود، دعوت فخرالدین رازی به کسب علوم شهودی و کشفی است. سوال این است آیا نام ه ای که در برخی از رسائل ابن عربی وجود دارد همان است که مورد ادعاست، یا اینکه نامه موجود غیر از نام ه ای است که ابن عربی نوشته است؟ در این مقاله ضمن ارائه ترجمه نامه ابن عربی به فخرالدین رازی و با روش اسنادی تحلیلی این نتیجه حاصل می شود که این نامه غیر از نام ه ای است که ابن عربی در فتوحات به آن اشاره کرده است. بدین ترتیب باید گفت که وی حداقل دو نامه برای فخر الدین رازی نوشته است.
معناشناسی شهود و کارکردهای آن از دیدگاه شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیخ شهاب الدین سهروردی با طرح شهود در عرصه فلسفه توانست نظامی بدیع را به نام حکمت اشراق تأسیس نموده و در پی چنین اقدامی فلسفه رو به انحطاط را در قالبی جدید احیا نماید. این جستار در صدد است تا با بررسی تعریف شهود، اقسام، جایگاه و کارکردهای آن در فلسفه سهروردی اقدام ابتکاری سهروردی را بیش از پیش تبیین کند. پرسش اساسی این جستار نیز به کارکردهای شهود در فلسفه سهروردی و رابطه میان شهود و تعقل مرتبط است: آیا ورود شهود به عنوان ابزار شناخت عرفانی در عرصه ای تعقلی امکان پذیر خواهد بود؟ در صورت امکان، کارکرد شهود در فلسفه چیست؟ دستاورد این جستار عبارتند از: کاربرد شهود در یک نظام فلسفی بدون آسیب رسانی به ساحت تعقلی فلسفه امکان پذیر است و شهود به نحوی توانمند در حل معضلات فکری و فلسفی راهگشا است. از جمله کارکردهای شهود درنظام فلسفی حکمت اشراق عبارتند از: 1- انتخاب مسأله در پی اهمیت یافتن آن در پرتو شهود؛ 2- مقدمه ای برای دستیابی به حد وسط برهان؛ 3- تحلیل بهتر مسأله.
بررسی و مقایسه عروج ارداویراف و بایزید بسطامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارداویراف، موبد پارسای ایرانی و بایزید بسطامی، عارف ایرانی سده سوم هجری، با آن که از نظر زمانی، چند قرن با یک دیگر فاصله و زبان و دینی متفاوت داشته اند ؛ هردو دارای تجربه دینی مشترکی بوده اند که در قالب کشف و شهود و طی عروج به آسمان برای آنان رخ داده است. آن ها در پی دستیابی به رازهایی نامکشوف و اسراری مکتوم، پای در سفری روحانی می گذارند و سرانجام به دیدار پروردگارشان نائل می شوند. گرچه بین این دو عروج تفاوت هایی از حیث تعلق داشتن به دو دین مختلف، کاربرد دو زبان متفاوت و برخی دیگر از تفاوت های ظاهری، ساختاری و محتوایی به چشم می خورد؛ امّا با استفاده از روش بررسی مقایسه ای این دو تجربه عرفانی، به وجوه و نکات مشترکی می توان دست یافت که این جستار در پی کشف و بیان همین مشترکات است. عبور از طبقات مختلف آسمان ها، دیدار بهشت و دوزخ و ساکنان آن ها، مشاهده فرشتگان و مراتب آنان و سرانجام رسیدن به بارگاه ایزدی از نکات مشترک این دو عروج است.
مراتب وجودی عالم کبیر از منظر عرفان، برهان و قرآن
حوزههای تخصصی:
مراتب متعدد داشتن عالم کبیر و تطابق عوالم. یکدیگر، از جمله مسائلی است که به صورت مکرّر مورد تأکید اهل معرفت قرار گرفته و مبنای تأویل هستی شناختی و متنی برای ایشان گردیده است. البته در بیان مراتب، گاهی با نگاهی کلی آن را به دو عالم ملک و ملکوت تقسیم نموده و گاهی هم، تقسیمی سه گانه برای این مراتب بیان می کنند. در مواردی، مراتب پنج گانه برای آن برمی شمرند. و گاهی نیز از هفت مرتبه سخن می گویند. ایشان، همچنین هر یک از عوالم مادون را مثال و رقیقه ای از عالم مافوق خود می دانند و بر تطابق عوالم تاکید می ورزند. این مسئله، امکان تأویل و نقب زدن به باطن عالم، از طریق ظاهر آن را برای آنان فراهم می سازد. در این مقاله، ضمن تبیین نظریه مراتب وجودی عالم کبیر از منظر عرفا و تطابق این عوالم بر یکدیگر و بیان مستندات این ادعا، این مسئله از منظر برهان و قرآن نیز مورد بررسی قرار گرفته و این نتیجه به دست آمده است که این مسئله مورد تأیید برهان و قرآن نیز می باشد. اصل تعدّد مراتب عالم، صرف نظر از تعداد آنها، از نظر عقل و نقل، امری مسلّم و قطعی است.
حجاب ها و کشف حجاب ها در «کشف المحجوب»
حوزههای تخصصی:
اصطلاحات «حجاب» و «کشف حجاب» از جمله اصطلاحات عرفانی است که از سوی عرفا از آن سوء استفاده شده است. بزرگانی همچون مستملی بخاری در شرح التعرف، میبدی در کشف الاسرار و غزالی در احیاءالعلوم از حجاب های عرفانی سخن به میان آورده اند. هجویری نیز در اثر خود، کشف المحجوب حجاب های عرفانی و کشف این حجاب ها را ذکر است. در این مقاله، پس از تعریف لغوی و بیان مفهوم عرفانی «حجاب» و «کشف »، مصادیق حجاب ها یی همچون «حجاب اعظم» و «حجاب های نورانی» و «حجاب های ظلمانی» که در عرفان مطرح هستند، انواع حجاب ها و نیز کشف این حجاب ها از دید هجویری، بررسی شده است. هجویری پس از تقسیم حجاب ها به دو نوع کلی رینی و غینی، در سراسر کتاب خویش، به صراحت یا غیر صریح، حجاب های غینی و راه های کشف این حجاب ها را ذکر می کند. حجاب های غینی از دید هجویری را می توان تحت این عناوین کلی تقسیم بندی کرد: حجاب رؤیت حالات، مقامات و علل و اسباب و انتساب این امور به خویش، حجاب مقام فرد و شرایط عمل، و حجاب عدم رعایت شرایط باطن عمل.
زنانگی و تأنیث در هستی شناسی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشمندان و محققان بسیاری دربارة جایگاه و اهمیت زن در نظام عرفانی ابن عربیبه تحقیق و تفحص پرداخته اند؛ چنانکه گویی وی زنانگی را همچون تعینی ثابت و پایدار از جنسیت می نگرد. اما تحقیق و تفحص در آثار ابن عربی، به ویژه «فتوحات المکیه» و «فصوص الحکم»، نشان می دهد که وی، زنانگی را تنها به عنوان صورت و تعینی از جنسیت در تمیز از مردانگی نمی نگرد، بلکه آن را در گستره ای وسیع در تبیین خداشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی عرفانی خویش به کار می برد، تا جایی که وی ذات الهی و برخی از صفات او مانند قدرت و اراده را مؤنث دانسته و گاه آن را در مقامی برتر و بالاتر از مردانگی نشانده است. تحقیق حاضر نشان می دهد که تأنیث به معانی منفعل بودن، اثرپذیری و مادری، در هستی شناسی عرفانی ابن عربی به کار رفته و در هر کاربرد وجهی از وجوه گوناگون هستی را به نمایش گذاشته است. تأنیث چنان در تار و پود هستی شناسی عرفانی ابن عربی تنیده شده است که بدون آن نمی توان نظام اندیشگی او را واجد انسجام لازم دانست. همچنین می توان این گونه برداشت کرد که ابن عربی جنسیت را امری نسبی تلقی کرده و موجودات را دارای دو بعد زنانگی و مردانگی می دانسته است که در موقعیت های مختلف یکی از جنسیت ها را از خود نشان می دهند.
بازکاوی مسأله تشبیه و تنزیه در آموزه وحدت تشکیکی وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
و اما در این میان ان عربی و شارحان مکتب او به قرائتی جدید یعنی تشبیه در عین تنزیه دست یافته اند که این نظریه مطابق برخی از آموزه های شیعیانه است. صدرالدین محمد شیرازی مشهور به ملا صدرا با بهره از همین نظریه اخیر در صدد عرضه قرائت نوینی از آن بر آمده است. و چنانچه خواهد آمد این تقریر، عقلی ترین بیان در شرح این مسأله است. گفتار حاضر بر آن است که پس از بیان مختصری در توضیح مکاتب مختلف در این موضوع به جایگاه تقریر وحدت تشکیکی وجود در حکمت متعالیه بپردازد و نقطه قوت آن را واکاود.
بررسی تحولات درزمانی تعاریف عرفان و تصوف بر اساس متون نثر صوفیه تا سده سیزدهم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف اسلامی، میراث معنوی تمدن اسلامی است که از بدو پیدایش تاکنون تحولات بسیاری یافته و به سبب عوامل درونی انشعاب های فراوانی درآن ایجاد شده است. یکی از مهم ترین عرصه های ظهور این انشعاب ها در تعاریفی است که مشایخ و صوفیان از تصوف و عرفان ارائه داده اند. در این پژوهش سعی می شود به شیوه تحلیل محتوا، و رویکرد درزمانی، با مطالعه کتب معتبر نثر صوفیانه فارسی از ابتدا تا سده سیزدهم هجری و استخراج و دسته بندی تعاریف، سیر تحولات این تعاریف در سده های مختلف بررسی شود. این مقاله مشخص می کند که گذر زمان چه تغییراتی در تعاریف عرفان و تصوف ایجاد کرده و همچنین عوامل ایجاد تفاوت ها در تعاریف را بررسی می کند. با دسته بندی و بررسی درزمانی تعاریف، می توان گفت در تعاریف ارائه شده در طول این سده ها قطعاً همیشه شش محور اساسی مورد توجه بوده است که ریاضت، تصفیه درون، مباحث نظری، دشواری تعریف، مقایسه با دیگر نحله ها و نتایج سلوک از آن جمله اند؛ اما توجه به محورهای تعاریف در سده های مختلف یکسان نیست؛ به گونه ای که مثلاً محور نتایج سیر سلوک در سده های چهارم، هشتم و نهم هجری بیشتر مورد توجه بوده است؛ درحالی که در دیگر قرن ها کمتر بدان توجه شده که این امر خود معلول عوامل زمانی است.