فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۵٬۲۰۲ مورد.
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
163 - 194
حوزههای تخصصی:
مصلح الدین سعدی شیرازی(606 – 690ه.ق) از شاعران و نویسندگان ایرانی است که در باب آموزش مباحث اخلاقی سخن گفته و از جمله مربیان بزرگ اجتماعی است که تعلیم را اساس نیکبختی و سعادت افراد می داند، به همین سبب حکمت عملی و اندرزهای تربیتی را در اشعار وحکایت های خویش گنجانده است. این بررسی نشان می دهد که برخی اشعار و حکایت های سعدی با مصادیق و مبانی نظری و مفاهیم اخلاق مراقبت و غمخواری و نظریه های تربیتی نل نادینگز(متولد 1929م.) فیلسوف تعلیم و تربیت امریکایی مطابقت و مشابهت دارد. نادینگز، محور تربیت اخلاقی را انسان می داند و اعتقاد دارد که شخص در غمخواری، در حالتی از رنج و اضطراب قرار می گیرد. این حالت او را بیدار می سازد تا از خود فراتر برود. بر اثر همین بیداری است که نیازهای دیگران را مانند نیازهای خود می داند و در جهت رفع آن کوشش می کند، تاجایی که نیاز دیگری را برخود فرض می داند. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی می کوشد تا به این سوال اصلی پاسخ دهد که کدام مؤلفه اخلاقِ غمخواری از دیدگاه سعدی با نظریه اخلاق غمخواری نادینگز همسانی دارد؟ براساس نتایج تحقیق، دلمشغولی عاطفی برای دیگران و غمخواری برای عامه مردم در سطح جهانی در آثار سعدی نمود گسترده ای دارد. توجه به ارزش های انسانی و دلمشغولی عاطفی از اهمّ رویکرد سعدی در اخلاق ارتباطی است.
کارکرد فضاهای معماری در روایت پردازی رمان سمفونی مردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
195 - 226
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، در راستای مطالعات بین رشته ای ادبیات، به دنبال واکاوی پیوند میان معماری و ادبیات داستانی شکل گرفته است. هدف این پژوهش تحلیل رمان سمفونی مردگان عباس معروفی و نقش بناها و عناصر معماری در شکل دادن به ساختار این رمان است. روش تحقیق بر مبنای نظریه مفهوم سکونت نوربری-شولتز است. در این پژوهش بناهای معماری این رمان از منظر نظریه مفهوم سکونت و انواع سکنی گزیدن واکاوی شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد بناهای معماری مانند کاروانسرا، قهوه خانه، خانه و فضاهایی چون آشپزخانه، انباری و عناصری چون آستانه و پنجره نقش کلیدی در این رمان ایفا می کنند و نویسنده با یاری جستن از ویژگی های منحصرد به فرد آن ها از منظر شیوه های مختلف سکونت و نیز دلالت های ضمنی شان مفاهیم موردنظر خود را شرح می دهد. خانه، قهوه خانه و کاروانسرا در این داستان ادامه شخصیت ها هستند و هویت شخصیت ها با این مکان ها تکمیل می شود. خانه برابر با پدر، قهوه خانه برابر با آیدین و کاروانسرا برابر با اورهان است. شخصیت آیدا نیز به کمک جزءفضای آشپزخانه و فضای آستانه ای، که مبین مفاهیم خاصی در معماری است، توصیف می شود.
تحلیل انتقادی استعاره های عشق در آثار مولوی، با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
270 - 314
حوزههای تخصصی:
عشق از مفاهیم اساسی عرفان اسلامی و اساس آفرینش در منظر عرفاست و شناخت عرفان اسلامی بی شناخت عشق ممکن نیست. سخن عرفا به دلیل این که اغلب در حالات بی خودی بیان می شود یا این که بیانگر معارفی است که در حالات بی خودی بدان دست یافته اند، لذا سراسر استعاری و نمادین است و برای دستیابی به بنیان تفکر و اندیشه عرفا لازم است تا سخنانشان تحلیل و تأویل شود. در این مقاله با یاری از نظریه مفهومی استعاره، تعابیر عشق در آثار مولوی را تحلیل کردیم و بدین نتیجه رسیدم که استعاره های «عشق معشوق است» و «عشق شاه است» و «عشق خداست»، سه کلید مفهومی عشق هستند و دو کلید مفهومی «عشق معشوق است» و «عشق شاه است» از کلان استعاره «عشق خداست» برآمده اند.زبان استعاری مولوی، زبان اساطیری است و ساختار ذهنی وی منطبق بر اندیشه های کهن است زیرا آثار زبانی و اندیشگانی روایات کهن درباره شاه و معشوق و خدا و عشق و آفرینش همچنان در متونی که مولوی خوانده بود و در باورهای عامه و فضای جامعه وی برجای بوده است و چه بسا مولوی بدون اراده به چنین شناختی از عشق رسیده بود و آن را دارای چنان ویژگیهایی می دانست.
بررسی تطبیقی نمایش واره میر نوروزی ایرانی با جشن واره ساتورنالیا از منظر کارناوالیته باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
209 - 243
حوزههای تخصصی:
میر نوروزی یکی از نمایش واره های کارناوالی کهن ایران است که امروزه یا از میان رفته است و یا به ندرت روی می دهد. متأسفانه در راستای حفظ اهمیت این نمایش واره کهن به قدر کفایت و به اندازه ای که شایسته آن است مکتوباتی نگاشته نشده است. تا به امروز نوشته های گوناگونی درباره مفهوم کارناوال باختین در ادبیات و هنر منتشر شده، اما تاکنون به غیر از یک مورد محدود، که آن نیز صرفاً به مقایسه تطبیقی نمایش های خنده آور ایرانی با نظریات کارناوالی باختین پرداخته، بررسی دیگری در این زمینه صورت نگرفته است. از سوی دیگر هیچ یک از پژوهش های پیشین، به جنبه های اجرایی میر نوروزی و توان بالقوه این نمایش واره برای عرصه اجرا و تئاتر امروز ایران نپرداخته اند. به همین سبب، نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا با رویکردی تحلیلی تطبیقی براساس آرای میخائیل باختین، یکی از مهم ترین نظریه پردازان قرن بیستم، ابتدا درباره ویژگی ها و مؤلفه های کارناوالیته در دو نمایش واره ساتورنالیا و میرنوروزی بحث کنند و سپس مضامین و مؤلفه های کارناوالی این دو نمایش واره را با یکدیگر تطبیق دهند تا از این رهگذر درک ویژگی های کارناوالی میر نوروزی میسر شود و درپی آن، ارزش و اهمیت این نمایش واره کهن ایرانی در نمایش های ایرانی، کارایی و پتانسیل و توان بالقوه آن در هنر اجرا و امروز تئاتر ایران، مورد تأکید و بازنگری قرار گیرد.
تحلیل «عنوان گذاریِ» داستان های فارسی ( 1332- 1357 ه.ش) با رویکرد جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
135 - 162
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی گاه بازتابنده مسائل اجتماعی جامعه عصر نویسنده هستند که بر پایه جامعه شناسی ادبیات قابل دریافت هستند. جامعه شناسی ادبیات، اثر ادبی را پدیده ای اجتماعی می داند. زیرا بازتاب واقعیت های اجتماعی یا بیان نمادین آن ها را در خود دارد. موضوع این پژوهش مروری بر «عنوان گذاریِ» داستان های فارسی از (1332 تا 1357 ه.ش) با رویکرد جامعه شناسانه است. در این پژوهش دو دوره تاریخی مورد بررسی قرارگرفته است. نویسندگان دوره اول در سال های(1332 تا 1342ه.ش)، متأثر از شرایط خاص سال های پس از کودتا، بدبینی، ناامیدی، غم و سکونی عمیق را به فضای داستانی این سال ها واردکرده اند. نویسندگان در این دوران از کاربرد نمادین عناصر طبیعت 12.5%، مفاهیم انتراعی 16% و طنز 10% از عناوین داستان ها برای نشان دادن شرایط سیاسی و اجتماعی بهره برده اند. در دوره دوم، داستان های کوتاه و بلندی در سال های (1342 تا 1357 ه.ش) نوشته شده اندکه بیشتر عنوان های آن ها از نظر جامعه شناختی متناسب با محتوا و مضمون داستان به ورود مدرنیته و پیامدهای آن می پردازد. نویسندگان در دوره دوم کوشیده اند تا ناسازگاری مدرنیته با جامعه سنتی بی-زیرساخت مدرن و بحران هویتی که دستاورد آن بوده را در قالب داستان ارائه دهند. ترسیم رنج های اجتماعی و جهل و چالش های فرهنگی و دعوت به اصلاح آن ها، روحیه مبارزه طلبی را در خوانندگان ایجادمی کند. پیوند میان عنوان های داستانی که با کاربرد واژگان اقلیمی8.3%، واژگان در پیوند با دنیای مدرن 7% و واژگان بیگانه 1.6% انتخاب شده اند با نگرش انتقادی به مدرنیته آشکار است. در نتیجه از مجموع 1200 عنوان داستان بررسی شده، 56% عناوین داستانی به نوعی به شرایط اجتماعی و سیاسی خلق اثر اشاره دارند.
تحلیل تأثیر تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در تصویر سازی شاملوبا رویکرد تحلیلی بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
227 - 269
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو از چهره های نامبردار شعر نو محسوب می شود، قضاوت های متفاوتی درباره ی شعرش صورت گرفته است، برخی وی را بسیار متأثر از شاعران فرنگی دانسته اند. از آنجا که تصویرغالباً از ارکان مهم شعر است و با توجه به نظریه بینامتنیت که هر متنی را متأثر از متون پیشین یا معاصر خود می داند با بررسی تصاویر شعری می توان به میزان ارتباط یا عدم ارتباط شعر شاملو با میراث شعری کهن پی برد.برای این منظور تصویرهایی که در قالب تشبیه ، استعاره ، تشخیص ،کنایه و صفت هنری در شعر وی بیان شده اند، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با نگاهی به نظریه بینامتنیت و رویکرد سنت گرایی ادبی انجام شده است. بررسیوتحلیل داده های تحقیق نشان داده برغم نظر مخالفین شاملو، تصاویرشعری شاعران کهن پارسی در شعر وی به صورت صریح (عین تصویر در بافت نو) و ضمنی( قسمتی از تصویر ، تصویر با مفهومی تازه در بافت نو) بازتاب یافته است. در این میان بیشترین بازتاب مستقیم یا صریح به ترتیب در تصاویر شعری کنایه و تشبیه و بازتاب غیرمستقیم یا ضمنی در تصاویرشعری تشخیص ، استعاره و صفت هنری صورت گرفته است.
تصویرسازی در سه خشتی های کرمانجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
1 - 38
حوزههای تخصصی:
سه خشتی گونه ای از سروده های کرمانجی است که بیش از آنکه معناگرا باشد، ساختارگراست و تصویرسازی بیشترین نقش را در شاکله این شعرها دارد. هدف پژوهش حاضر، توصیف و طبقه بندیِ خوشه های تصویریِ پُرتکرار و تحلیل چرایی و چگونگیِ بازنمایی آن ها در سه خشتی هاست. با وجودِ سه خشتی های مکتوبی که در دهه های اخیر گردآوری شده اند، به جهت الزام به اَصالت سروده ها و پرهیز از خطاهای احتمالیِ موجود، نمونه های مورد بررسی در این مقاله را از راویان اصلی آن ها شنیدیم و ثبت کردیم. با وجود این برای ارائه شاهدهای مثال از منابع مکتوب نیز بهره بردیم. پرسش های اصلی مقاله این است: پایه تصویرهای بازنمایی شده در این ترانه ها از مجموعه کدام پدیده ها گرفته شده است؟ این تصویرها را در قالب کدام خوشه های تصویری می توان طبقه بندی کرد؟ مبنای نظری این تحقیق برای رده بندی و تحلیل تصویرسازی در سه خشتی ها، تصویر زبانی و تصویر مجازی است که متأثر از دو گونه کاربردِ واقعی و مجازی زبان در ادبیات است. یافته های پژوهش نشان می دهد که خوشه های تصویری عاشق، معشوق و محیط طبیعی بسامد بیشتری دارند. همچنین تصویرسازی در این سروده ها واقع گرایانه و به قطبِ توصیف و تعبیر نزدیک تر است.
تأملی در معنای ترنج در سوره یوسف (ع) (با رویکردهای: واژگانی، ترجمانی، تفسیری، حدیثی و ادبی)
حوزههای تخصصی:
شناخت همه جانبه واژه -به عنوان سنگ بنای متن- در ترجمه قرآن مجید از اهمیتی خاص برخوردار است. به ویژه وقتی مترجم با «واژگان چندمعنایی» مواجه می شود که در این راستا برای رسیدن به ترجمه مطلوب، لازم است به همه این معانی آگاه باشد و به تناسب بافت متن، معنای بایسته را از میان معانی مختلف آن انتخاب کند. در عین حال باید احتمال«بیگانه و دخیل بودن» واژه را نیز در نظر داشته باشد، رویکردی که در برگردان فارسی واژه مُتَّکَأً در آیه 31 سوره یوسف در بیش تر ترجمه های فارسی قرآن کریم نادیده گرفته شده است. در بخشی از این آیه که روایتگر داستان رویارویی زنان مصر با حضرت یوسف7، به دعوت همسر عزیز مصر است، آمده:«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» یعنی زلیخا به زنان مصر، یک«متکأ» داد سپس ادامه می دهد: «به هریک از آنان کارد داد». با این که در روایت این رخداد در ادبیات منظوم و منثور فارسی-از زمان رودکی تا امروز- سخن از حضور نارنج یا ترنج در دست زنان مصر بوده است، اما در بیش تر ترجمه های فارسی از نارنج یاد نشده است. بررسی63 ترجمه فارسی این آیه نشان داد تنها 5 درصد از مترجمان (3مترجم) این واژه را ترنج معنا کرده و 95 درصد(60 مترجم) آن را پشتی وتکیه گاه، محفل، میوه و نوعی غذا ترجمه کرده اند. در جست وجوی رویکرد، معنای واژه مُتَّکَأً در 168 کتاب تفسیر، حدیث و لغت به زبان عربی، بررسی و مشخص گردید 101 کتاب این واژه را واژه ای عبری دانسته و آن را ترنج یا نارنج معنا کرده اند. بنابراین بهترین معادل برای واژه مُتَّکَأً در این آیه، ترنج یا نارنج است و این امر، لزوم گسترش دایره معنایی واژگان چندمعنایی تا مرز شناسایی واژه های غیرعربی قرآن مجید را آشکار می سازدو بر اهمیت تناسب برگردان فارسی واژگان چندمعنایی با بافت متن و منطق آیه دلالت دارد.
بررسی تصویرسازی دو عنصر گفت وگو و شخصیت در داستان حضرت موسی(ع) در قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
در عصری که ادبیات عربی و غیر عربی فاقد داستان به معنای نوین آن بود، ناگاه قرآن کریم، داستان هایی را در قالب و ساختاری نوین عرضه کرد. قصص قرآن بسیار نمایشی و محسوس هستند و از عواملی که به این مسأله کمک می کند، عناصر مختلف داستانی است. از مهم ترین و تصویرسازترین عناصر داستانی در قصص قرآنی، می توان به دو عنصر گفتگو و شخصیت اشاره کرد که در نمایش حوادث داستان بسیار مؤثربه شمار می روند، آن گونه که حادثه را بدون شخصیت و شخصیت را بدون گفتگو نمی توان تصور کرد و در هیچ دوره ای جدال بین انبیا و کفار و گفتمان ایشان با مردم عادی از این عناصر خالی نبوده است. از این رو نگارنده در این مقاله کوشیده است تا با روشی توصیفی – تحلیلی به بررسی دو عنصر گفتگو و شخصیت در داستان حضرت موسی7 بپردازد و ابعاد زیباشناختی آن را تبیین کند. از یافته های چنین تحقیق برمی آید که یکی از مظاهر اعجاز قرآن کریم، از وحدت و انسجام بین آیات نشأت می گیرد و این تناسب و هماهنگی در بین عناصر متعدد داستانی به وضوح قابل مشاهده است. این اتحاد به منظور تحقق اهداف دینی در سراسر داستان های قرآنی است؛ به گونه ای که همه اجزادر کنار هم یک ساختار منسجم و هماهنگی را تشکیل داده اند
خوانش ترامتنی نقاشی بقاع متبرکه گیلان و نقاشی پشت شیشه (زند و قاجار) با تأکید بر رابطه فورژی و جای گشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
133 - 172
حوزههای تخصصی:
نقاشی های بقاع متبرکه گیلان همانند نقاشی های مذهبی پشت شیشه از هنرهای مذهبی دوره قاجار است که برای عامه مردم با تشویق حکومت ها در جهت هدایت افکار عمومی رشد کرده است. میان این نقاشی ها از حیث اعتقادات مذهبی شیعه و خاستگاه اجتماعی هنرمندان، وحدت سبک در روایت و تصویرگری قابل مشاهده است. ترامتنیت یکی از نظریه های مهم در زمینه های ادبی و هنری است که توسط ژرار ژنت مطرح شده است. ژنت در ترامتنیت به روش های گوناگونی پرداخته است که یک متن توسط آن مخاطبش را به یادآوردی متن پیشین دیگری هدایت می کند. پرسش اصلی تحقیق این است که کدام مؤلفه های به کار رفته در نقاشی پشت شیشه و نقاشی بقاع متبرکه از رابطه همان گونگی و تراگونگی برخوردارند. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق یادداشت برداری و تصویرخوانی است. تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. یافته ها حاکی از این است که میان نقاشی های بقاع متبرکه و نقاشی های پشت شیشه رابطه همان گونگی و تراگونگی هم زمان برقرار است. همان گونگی در کاربست عناصر بصری و دلالت های معنایی، از نوع فورژی با کارکرد جدی و تقلید از فرم و محتوای پیش متن و تراگونگی از نوع جای گشت در ساختار بصری و دلالت های معنایی دارای کارکردی جدی در بیش متن است. در نقاشی های بقاع متبرکه گیلان، نقاش با حذف عناصر، افزایش عناصر و تغییر مضمون، سبب آفرینش مفاهیم تازه شده است.
بررسی فرهنگی استعاره های ساختاری خشم در گویش دشتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
173 - 207
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی ساختار مفهومی استعاره هایی است که مقوله عاطفی خشم را در گویش روزمره منطقه دشتی مفهوم سازی می کنند. بنیان های نظری این مطالعه در بررسی و تحلیل استعاره ها رویکردی است که لیکاف و جانسون (1980) درباره ساختار مفهومی استعاره ها و همچنین کوچش (2005) درخصوص نقش الگوهای فرهنگی در مفهوم سازی استعاری مطرح می کنند. این مطالعه از روشی بهره می گیرد که استفانویچ (2006) تحت عنوان تحلیل الگوی استعاری پیشنهاد می دهد. بدین منظور از طریق گفت و گو با تعداد 45 نفر از گویشوران (40 ساله و بالاتر) منطقه دشتی و همچنین مشاهده طبیعی رفتارهای زبانی گویشوران این منطقه، عبارت های زبانی ای که ساختار مفهومی حوزه مقصد خشم را به دست می دهند، فراهم شد و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. داده های به دست آمده از این مطالعه نشان می دهد که هر چند ساختار مفهومی خشم در گویش دشتی عمدتاً تحت تأثیر عواملی است که مربوط به زمینه های مشترک همگانی است، با وجود این، کاربرد حوزه های مبدأ متفاوت و تفصیل های متمایزی که در موارد قابل توجهی از مفهوم خشم در این گویش به دست داده می شود، تأثیر عواملی را به روشنی نشان می دهد که از تجارب اقلیمی و فرهنگی گویشوان این منطقه برمی خیزد.
کاربرد الگوی نشانه شناسی مایکل ریفاتر در خوانش شعر جاسم الصحیح (مطالعه موردی: قصاید «حین الحسین نوی الصلاة» و«تأملات في لیلة عاشوراء»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش نشانه شناسی نوعی فعالیت زیبایی شناختی متون است که به خلق اثر در طول افق های تاریخی می-پردازد و با تأثیرپذیری از تغییر فرهنگ و تجربه های فردی خواننده، متغیر است. خوانش ادبی به منظور عمق-بخشیدن به مطالعات ادبی و آموزش زبان و ادبیات وضع گردیده است. الگوی خوانشی ریفاتر از جمله رهیافت های نوین ادبی است که در زمینه بازآفرینی، تبیین کارکرد متون و معناکاوی نقش بارزی دارد. برداشت آزاد خواننده در شناسایی هسته های خُرد و رسیدن به کلان متن و نیز تفسیر معنایی که در پی آن ارائه می کند، اساس این نظریه را تشکیل می دهد. از آنجا که ماهیت شعر دستورگریزی است، این نشانهها طی چند خوانش و با کشف دلالتهای موجود میان نشانهها درک می شود. از این رو پژوهش حاضر بر اساس رویکرد نشانه شناسی ریفاتر به بررسی دو قصیده به نامهای حین الحسین نوی الصلاه و تأملات فی لیله عاشوراء از جاسم الصحیح، شاعر معاصر عربستان پرداخته است که بازتاب بیشتری از فرهنگ عاشورا در آنها به چشم می خورد. از یافته های تحقیق استنباط می شود که این اشعار به وفور آموزه های قیام عاشورا را در خود انعکاس میدهد. از جمله نشانههای فرهنگ عاشورایی که در خوانش قصیده یافت شده است، میتوان به ماندگاری یاد امام حسین (ع) در طول تاریخ، امید امام در اوج ناامیدی و شرایط سخت، بیان عظمت و جایگاه والای امام، ترسیم آینده ای روشن برای نسل های آینده توسط امام و نیز جاودانگی روحیه ی ایثار و شهامت، اشاره کرد.
کارکرد رسانه ای تصنیف های عامیانه سیاسی و اجتماعی در عصر قاجاریه، دوره پیشامشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
67 - 105
حوزههای تخصصی:
پژوهش در حوزه های مختلف فرهنگ سیاسی عامه در تاریخ ایران از اهمیت درخور اعتنایی برخوردار است. گروه های حاکم، در روایت خود از وضع موجود، همواره مدعی آبادانی کشور و رضایت رعایا بودند. عامه مردم باید این روایت را به چالش می کشیدند و روایت خود را با هم ترازانشان به اشتراک می گذاشتند. اما این کنش، نیازمند رسانه بود، رسانه ای که مصون از نظارت ارباب قدرت باشد. آنچه توده های مردم در اختیار داشتند قالب های مختلف فرهنگ عامه بود. چگونگی بهره گیری توده از این قالب ها و انتخاب برخی از آن ها به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی نکته درخور توجهی است که باید مورد بررسی قرار گیرد. پرسش اینجاست که در دوره پیشامشروطه در عصر قاجاریه تصنیف های عامیانه چگونه قابلیت رسانه ای می یافتند و رسانه تصنیف در مواجهه عامه مردم با نخبگان حاکم، چگونه کارکرد سیاسی پیدا می کرد؟ فرضیه ما این است که آهنگین بودن تصنیف ها، وزن های کوتاه آن ها، طنزآمیز بودن و سادگی تعابیر و توصیفات، به خاطر سپردن آن ها را تسهیل و مخاطبان را به انتقال آن ها تشویق می کرد و سرعت انتشار آن ها نیز بیشتر می شد. از سویی شفاهی بودن این رسانه امکان مشاهده بازخورد و عکس العمل را برای گوینده فراهم می کرد. مخاطبان نیز می توانستند تغییرات دلخواه خود را در عبارات یا مضامین ایجاد کنند که به این ترتیب به یک رسانه تعاملی تبدیل می شد. در کنشگری سیاسی عامه، ترانه و تصنیف به علت شفاهی بودن از سانسور می گریخت و ناقض اطلاعاتی را که نخبگان حاکم از رسانه های خود پراکنده می کردند منتشر و پیوندهای افقی را بین توده ها تقویت می کرد. از سوی دیگر، امکان تغییر و دستکاری در مضامین و عبارات تصنیف، وجهی دموکراتیک به این رسانه می بخشید. رسانه تصنیف کارکرد اعطای جایگاه اجتماعی و تحکیم هنجارهای اجتماعی را همچون هر رسانه دیگری دارا بود که توده های مردم در تقابل با گروه های حاکم از آن بهره می بردند. روش پژوهش توصیفی تبیینی با استفاده از داده های درجه اول از عصر قاجاریه است که به صورت کتابخانه ای گردآوری شده اند. پیش از این پژوهش مستقلی درباره کارکردهای رسانه ای تصنیف در حیات سیاسی عامه در دوره قاجاریه، عصر پیشامشروطه انجام نشده است.
از رنج تا لذّت حبس؛ خوانش لکانی داستان های «بند محکومین»، «آمرزش زمینی» و «قهوۀ سرد آقای نویسنده»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
315 - 349
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، جایگاه حبس و نسبت آن با اصل لذت و ژوئیسانس در شخصیت های داستان های «بند محکومین»، «آمرزش زمینی» و «قهوه سرد آقای نویسنده» بازنمایی و سنجیده شده است. با توجه به کنش های این شخصیت ها و اعمال مجازات به منزله اختگی نمادین، هدف از انجام این پژوهش، تبیین چگونگی دسترسی سوژه محبوس از رنج به لذت است که طی آن، به این پرسش محوری پاسخ داده شده که سوژه زندانی چگونه به میانجی دالی که برای وی تولید رنج می کند، می تواند لذت مازاد یا ژوئیسانس را تجربه نماید؟ این پژوهش به روش تحلیل کیفی و با تکیه برآموزه های روانکاوانه ژاک لکان به انجام رسیده و نشان داده شده که سوژه محبوس کم سابقه از میل سوژه محبوس سابقه دار تبعیت می کند و در عین حال، همواره به سبب وجود مازادی در هویت خود، از دیگری بزرگ شرمسار می شود. حبس بستری را فراهم می کند که محبوسان از زنجیره دلالت میل دیگری بزرگ به سبب تحمیل اختگی نمادین بیرون می افتند. اگر محبوسان اختگی نمادین را نپذیرند، به روان پریشی دچار می شوند و به همین سبب اولاً، خود را از جامعه بیرون از حبس مطرود می بینند، ثانیاً، نسبت به تحقق آینده روشنی برای خود امیدوار نخواهند بود. سوژه محبوس می کوشد با هر کنشی که تخطی از میل دیگری بزرگ باشد، ژوئیسانس را به نفع خود تصرف کند.
بررسی نقوش و متون آیینی سنگ مزارهای قاجاری گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان (بر اساس کارکرد اجتماعی فرد متوفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از دانسته های امروز ما از نحوه زندگی گذشتگان، در نتیجه بررسی باستان شناسان از درون گور ها با آثار بر جای مانده آرامگاه ها، و نقوش کنده شده روی آن ها است. آثار بجامانده در دل سنگ، چون عالمی خاموش، گنجینه هنر گذشتگان را معرفی می کند. از دوره ی قاجاری تعداد زیادی گورستان در نقاط مختلف ایران از جمله استان لرستان به جا مانده است. این پژوهش قصد دارد به بررسی نقوش سنگ قبرهای گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان (براساس کارکرد اجتماعی فرد متوفی) در دوره ی قاجاری بپردازد.پرسش هایی که در موضوع نوشتار حاضر به آن میپردازد عبارت است از: 1. مضمون و محتوای نقوش تزیینی گورستان های مورد مطالعه در ارتباط با فضای اجتماعی و فرهنگی استان لرستان چگونه تفسیر میشود؟ 2. نقوش و تزیینات سنگ قبر قبرستان های مورد مطالعه به چندگروه تقسیم می شوند؟ 3. نقش مایه های سنگ مزارهای مورد مطالعه دارای چه مضامین و مفاهیم نمادگرایانه هستند؟. به منظور رسیدن به اهداف پژوهش روشی که در این مقاله به کار گرفته می شود توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات لازم با استفاده از منابع کتابخانه ای، پایان نامه ها و مقاله-های مختلف و میدانی جمع آوری شده است. نتایج حاصله از بررسی نقوش سنگ قبرهای گورستان های شهنشاه، حیات الغیب و حاجی بکتاش لرستان نشان می دهد نقوش روی سنگ قبرهای گورستان گوشه شهنشاه انجام شد، موضوعاتی همچون مذهبی (نشانه های سوگ و سوگواری، نشانه های عبادت، ایمان) و غیرمذهبی ( نشانه های جنگاوری، شکار، سوارکاری، حیوانات و شجاعت، نشانه های مهمان نوازی، نشانه های بانوان و آراستگی بانوان) به کار رفته است.
واکاوی تأثیر اسلوب تأکید در اسناد بر معنای آیات در جزء سی قرآن کریم
حوزههای تخصصی:
در هر زبانی به وسیله روش های مختلف و با بهره گیری از ادوات و کلمات خاص بیانی می توان کلام را به منظور تثبیت و تمکین یک معنا و مفهوم در ذهن مخاطب و تقویت و تعمیق آن، مورد تأکید قرار داد. زبان عربی به عنوان زبان قرآن، اسلوب های فراوانی از تأکید را در خود جای داده است. توجه به تأثیر تأکیدات به کار رفته در آیات و تحلیل و تبیین دقیق معانی آن ها، نشان از اهمیت و ضرورت توجه به این اسلوب دارد. در یک نوع از تقسیم بندی، تأکید در سه جایگاه در کلام می تواند مورد بررسی قرار گیرد؛ جایگاهِ اسناد، مسند و مسندالیه. این پژوهش به سبب گستردگی مباحث در این سه بخش، کوشیده تا اسلوب تأکید را تنها در عنوان تأکید در اسناد –به جهت تقدم موضوعی آن در علم معانی- در جزء سی قرآن مورد بررسی قرار دهد، بر این اساس به بیان آرای علمای بلاغت در ذیل هر یک از سبک های تأکید و نظر مفسران در ذیل آیات و نشانه های تأکیدی پرداخته است. شیوه جمع آوری مطالب در این مقاله از جهت نوع، کتابخانه ای و به لحاظ روش، توصیفی- تحلیلی است. با توجه به این که تأکید هم در نحو وهم بلاغت عربی کاربرد دارد، اما قابل ذکر است که این مقاله با توجه به رویکردی خاص، بیش تر به جنبه بلاغی وعلم معانی آن توجه داشته است. از نتایج به دست آمده می توان به این مطلب اشاره کرد که تأکید به سبب اغراض و فواید فراوان، یکی از مهم ترین شیوه ها در بیان معانی بوده و دقت نظر در این اسلوب به هنگام تفسیر آیات را امری مهم می نمایاند. و در جزء سی قرآن کریم، از این اسلوب، به صورت گسترده در رد انکار منکرین و بیان تهویل و عظمت قیامت و معاد، استفاده شده است. در برخی آیات برای بیان شدت اهمیت از چند روش تأکیدی همزمان استفاده شده است و برخی از روش ها هم چون تأکید به وسیله جمله اسمیه و إنَّ کاربردی بیش تر داشته است.
نقد و تحلیل قصه «شاهزاده خانم مُرده و هفت بهادُر» اثر آلکساندر پوشکین از منظر بینامتنیت ژنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
47 - 85
حوزههای تخصصی:
آلکساندر پوشکین، نویسنده نامدار قرن نوزدهم و عصر طلایی ادبیات روسیه، با سبک و زبان ادبیِ خاص خود آثاری اصیل و بی بدیل را به ادبیات جهان عرضه کرده است. اگرچه او بیشتر به عنوان شاعر اشتهار دارد، اما در اغلب ژانرهای ادبی قلم فرسایی کرده و علاقه اش به آثار ادبیات شفاهی یا فولکلور موجب خلق قصه هایی ماندگار در ادبیات روسی شده است. در پژوهش حاضر، پس از تبیین نظریه بینامتنیت ژرار ژنت و با توجه به بایسته های این نظریه و بهره مندی از روش تحلیل محتوا و مضمون و خوانش تطبیقی عناصر داستانی، به بررسی و نقد قصه مشهور «شاهزاده خانم مُرده و هفت بهادُر» نوشته آلکساندر پوشکین، شاعر پرآوازه قرن نوزدهم روسیه پرداخته شده است. بررسی ها مؤید این مطلب است که قصه پوشکین دارای روابط بینامتنی با متون متعدد ازجمله سه قصه «شاهزاده خانم خفته» اثر واسیلی ژوکوفسکی، «سفیدبرفی و هفت کوتوله» نوشته برادران گریم و «زیبای خفته» اثر شارل پرو است و به عبارتی، واگویه ای از متون متقدم خود است. نقد و تحلیل تطبیقی قصه ها علاوه بر احراز شباهت های ساختاری و روایی میان آن ها، تأکید دارد که در همه آن ها با وجود تفاوت های روساختی، یک درون مایه کلی و مشترک وجود دارد: دختری زیبارو به واسطه حسد یا انتقام جادو می شود و به خوابی عمیق فرو می رود، اما نجات می یابد و قصه فرجامی خوش دارد. مناسبات بینامتنی قصه ها تردیدی در پیش متن بودن آن ها برای قصه پوشکین باقی نمی گذارد، هر چند که پوشکین با پیروی از سنت های روایی روسی، از برگرفتگی صِرف دور شده و روح روسی را در این قصه دمیده است.
تحلیل گفتمان سیاسی اجتماعی شعر فردای انقلاب فریدون توللی بر اساس روش مربع ایدئولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
81 - 94
حوزههای تخصصی:
فریدون تولّلی از نخستین طرفداران نوآوری های نیمایوشیج در شعر فارسی است که در عرصه شعر معاصر به عنوان شاعری رمانتیک نیمه س نتی شناخته می شود. وی در کنار فعالیت های مستمر سیاسی و اجتماعی، تلاش داشت در قامت شاعر و منتقد به توضیح و تبیین نوع شعر دلخواه خود بپردازد و چند مجموعه شعری وی با مقدمه و یادداشت همراه است. مقدمه مبسوط توللی بر مجموعه شعر رها در شناخت و دفاع از شعر نو و انتقاد از شاعران کهنه گرا و انجمن های ادبی آن دوره به نوعی مانیفست شاعران رمانتیک به حساب می آید. اما در این مجموعه در کنار اشعار رمانتیک و عاشقانه، اشعار سیاسی و اجتماعی هم دیده می شود که شعر فردای انقلاب از مشهورترین این اشعار است. هدف اصلی در این پژوهش، بررسی شعر فردای انقلاب به روش مربع ایدئولوژیک و تحلیل این موضوع است که شاعرِ وابسته به اندیشه های حزب توده، در این شعر، از چه تمهیداتی برای پیشبرد اهداف حزبی خود بهره برده است. نتایج بررسی این شعر نشان می دهد که شاعر بیشترین تمرکز را بر تقویت نقاط قوت خودی و تضعیف نقاط قوت غیرخودی دارد و به نقاط ضعف خودی و غیرخودی توجه کمتری دارد. اما از سوی دیگر این نتیجه نیز حاصل شد که روش مربع ایدئولوژیک را می توان به جای چهار ضلع به شش ضلع ارتقا داد و گسترش رفتار سیاسی و اجتماعی شاعر در توصیف نیروهای خودی و غیرخود ذیل شش ضلع می تواند به ارتقای روش مربع ایدئولوژیک منجر شود.
بررسی ساختار تاریخی داستان های رضا براهنی از منظر جامعه شناسی ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
31 - 46
حوزههای تخصصی:
از طریق تحلیل جامعه شناسی اثر ادبی، با تأکید بر یک رابطه دیالکتیکی میان صورت و محتوا، جهان بینی نویسنده را می توان با تاریخ ربط داد. از نویسندگان برجسته معاصر که داستان هایش را با تکیه بر وقایع جامعه نوشته است، رضا براهنی(1314 1401) است که می توان آثارش را با رویکرد جامعه شناسی ادبیات در ارتباط با تاریخ معاصر بررسی کرد. موضوع چهار داستان وی «آواز کشتگان»، «بعد از عروسی چه گذشت»، «رازهای سرزمین من» و «چاه به چاه» توصیف شرایط سیاسی ایرانِ قبل از انقلاب اسلامی و حوادث دوره انقلاب است که می توان با جامعه شناسی در ارتباط با تاریخ تحلیل کرد. در این مقاله با مطالعه کتابخانه ای به روش توصیفی تحلیلی، این آثار با هدف بررسی جهان نگری نویسنده و ساختار معنادار محتوا در همسویی با ساختارهای اجتماعی سیاسی جامعه بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد: داستان های براهنی را گزارشی تاریخی از حوادث دوره پهلوی می توان نامید. کلیّت تاریخی داستان ها، توصیف جامعه عصر پهلوی تا انقلاب اسلامی است. در ساخت تاریخی حوادث دهه پنجاه با روایت ملموس دیده می-شود. در محتوا، استبداد رژیم، فساد حاکمیت، ساواک، زندان و مبارزات مردمی موضوع محوری است. براهنی در قالب شخصیت های خیالی که فاعل جمعی گروه های روشنفکری عصر پهلوی هستند، با توصیف هایی که مشابه واقعی در تاریخ معاصر دارند، اعتراض ها و مبارزات گروه های روشنفکری و مردم را علیه رژیم پهلوی از زاویه دید یک فاعل جمعی روشنفکر تحصیل کرده دانشگاهی روایت کرده است که در مقابل قشر ساواک و اشراف متعلق به رژیم ایستادگی می-کنند.
نقد اساطیری روایت های عاشقانۀ شهریارنامه برمبنای نظریه های یونگ و جرج فریزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر نقد اسطوره ای است که به بررسی ریشه های اساطیری آثار ادبی در حوزه شخصیت ها و روایت ها می پردازد. نظریه های اسطوره باروری و کهن الگویی دو رویکرد اسطوره ای شاخص در نقد آثار ادبی هستند که بیانگر زیرساخت روانشناسانه و اساطیری پیرنگ آثار ادبی هستند. منظومه پهلوانی شهریارنامه داستان سرگذشت و ماجراجویی های شهریار نوه سهراب است که در قرن دهم هجری توسط شاعری «مختاری» نام سروده شده است. این منظومه نسبتاً مفصل دارای خرده روایت های بسیاری درباره شهریار به ویژه در حوزه عاشقانه و غنایی است که به دلیل روایت کهن و نشانه های درون متنی دارای پیرنگی اساطیری با کارکرد باروری و تکامل تفردگرایانه است. در این نوشته با روش توصیفی- تحلیلی کنش های شهریار در دو خرده روایت عاشقانه این منظومه از زاویه نظریه تفرد (خویشتن شناسی) و اسطوره باروری مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهند که در یک خرده روایت عاشقانه، شهریار با ترک ایران و ورود به هند وارد حوزه ناخوداگاهی شده و پس از تجربه ساحات مختلف روانی (کهن-الگوها) به تکامل فردی و خودشکوفایی می رسد و در خرده روایت دیگر شهریار در هیأت خدای نباتی به مبارزه با اژدهای خشکسالی (مضراب دیو) می رود و با شکست او، الهه باروری و عشق (دلارام) را آزاد می کند.