مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
عقده ادیپ
حوزه های تخصصی:
جدایی یونگ، شاگرد و پسر خوانده علمی فروید، از استادش، از حوادث تأملبرانگیز در تاریخ علم است. گستردگی مطالعات هریک از این دو دانشمند سبب شده است که معرفتشناسان یا متألهان در این زمینه تأمل کنند. از این روی تبیینهای مختلفی از این حادثه ارائه شده است. در این نوشتار، سه تبیین عمده مورد بررسی قرار گرفته است: الف) دیدگاه فرویدی: فروید از منظر عقده ادیپ به مسئله مینگرد و یونگ را پسری میداند که قصد پدرکشی علمی دارد؛ ب) دیدگاه یونگی: حصر توجه فروید به نظریات خویش در روانکاوی، عدم تحمل آرای دیگران، تعمیمهای ناروا و در یک کلام حصرگرایی روششناختی فروید سبب اصلی قطع این ارتباط است؛ ج) دیدگاه ژراردی: فروید و یونگ الگو و عاملی هستند که در یک آرزوی تقلیدی بر سر روانکاوی، به عنوان موضوع آرزو به دام افتادند. عامل در این نظریه میکوشد الگو را از صحنه رقابت حذف کند. هریک از این سه تبیین از دیدگاه خاصی به این مسئله چند تباری میپردازد. پس، صرفنظر از انتقادات احتمالی وارد بر هر نظریه، در مقام جستوجوی چرایی این جدایی، پذیرش هریک از این تبیینها به معنای رد سایر آرا نیست.
تحلیلِ رمانهای آرمانس استاندال و تام جونز هنری فیلدینگ بر اساس نظریات زیگموند فروید
حوزه های تخصصی:
زیگموند فروید-پدر روانکاوی-به دنبال تفسیر روانکاوانه تجلی ناخود آگاه نویسنده در متن ادبی بود؛ و از این طریق، اثر ادبی را به نیابت از نویسنده بر روی دیوان روانکاوی خویش می نهاد و از ورای خوانشی عمیق، در جست و جوی نشانه هایی از حضور ناخود آگاه نویسنده بود و متن ادبی را به سخن وا می داشت تا از اسرارِ ناخود آگاهی که هم به نویسنده تعلق داشت و هم مجموعه نشانه های ناخود آگاه بشری محسوب می شد، پرده بردارد. هنری فیلدینگ، رمان تام جونز، کودکی سر راهی را در سال 1749 به چاپ رساند که ماجرای زندگی تام جونز سر راهی را به تصویر می کشد، پسری خوش مشرب و ساده دل که عاشق دختر همسایه خود به نام سوفیا وسترن می شود. به موازات آن، رمان آرمانس یا چند صحنه از سالن پاریسی استاندال-نویسنده فرانسوی قرن نوزدهم-نیز نمونه بارزی از نمایش تصویرهای ناخود آگاه بشری از ورای ماجرای عشق اکتاو دو مالیور و آرمانس دو زوهیلف تجلی می یابد. در این مقاله برآنیم این دو رمان را با نگاهی روانکاوانه از دیدگاه زیگموند فروید بررسی کنیم.
اسطوره پدر و پسر در رمان پدر بی جان و داستان رستم و سهراب از دید روان شناسی فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
133 - 153
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش مقاله حاضر بررسی اسطوره پدر و پسر از دیدگاه فروید در رمان پدر بی جان اثر دانلد بارتلمی و مقایسه آن با داستان رستم و سهراب در شاهنامه فردوسی است. برای نیل به این منظور، نویسنده این مقاله از روی کرد زیگموند فروید درباره عقده ادیپ در تحلیل رابطه پدر و پسر در این دو داستان سود جسته است. این رابطه در دل خانواده شکل می گیرد که در رمان بارتلمی به خوبی ترسیم شده است. ابتدا به معرفی دانلد بارتلمی پرداخته می شود. سپس عقده ادیپ در دید فروید معرفی می گردد تا بنیان نظری پژوهش فراهم شود. آن گاه، این مفهوم در رمان پدر بی جان و داستان رستم و سهراب ارائه می گردد که در نهایت با بررسی هردو اثر از دید روان شناسیِ فروید مورد مطالعه قرار می گیرد. نویسنده در این مقاله بر آن است تا با تمرکز بر اسطوره پدر و پسر از منظر روان شناسی فروید، ماهیّت این اسطوره را با تکیه بر متن رمان و شاهنامه به تصویر کِشد. این پژوهش توصیفی تحلیلی است و روش مطالعه نیز کتاب خانه ای.
مسیر اُدیپ در رمان هانری بوشو: افول یونگی «عقده اُدیپِ» فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
265 - 288
حوزه های تخصصی:
«اَُُدیپ در جاده» روایتی است از مسیری که اُدیپ طی می کند تا از تِب به کُلُن برسد، از شهری که در آن گناهش بر او هویدا می شود به شهری که سرانجام آرامگاه او می گردد. مسیری که از لحاظ روایی بین دو نمایشنامه سوفوکل قرار می گیرد و این چنین «اُدیپِ شهریار» را به «اُدیپ در کُلُن» وصل می کند. درواقع بوشو با بهره گیری از این خلأ روایی مسیری را متصور می شود که طی کردن آن به اُدیپ اجازه خواهد داد تا با وضعیت رنجور خود مواجه و درنهایت از آن رهایی یابد. با این وصف و با استناد به تجربیات نویسنده در عرصه روانکاوی می توان مسیر اُدیپ را استعاره ای از یک فرایند روان درمانی موفق دانست. موقعیتی که به ما این امکان را خواهد داد تا با در نظر گرفتن برخی از مفاهیم روانکاوی به مطالعه دوباره اثر بپردازیم، تا از این رهگذر علاوه بر فهم عمیق تر این مفاهیم، فعلیت یافتنشان را بر بستری روایی-داستانی دنبال کنیم.
تحلیل روان کاوانه افسانه کُردی «شیرزاد شیرپنج» براساس نظریه عقده اُدیپ زیگموند فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
افسانه های عامه به عنوان بازتابی از ناهشیار جمعی و کشمکش های روانی انسان یکی از بهترین منابع تحلیل روان کاوانه به ویژه نظریات جنسیت کودکانه به شمار می روند. مخاطبان این افسانه ها به ویژه کودکان با فرافکنی بسیاری از تعارضات خود بر روی شخصیت های داستان، تکانه های پرخاشگرانه خود را بیرونی می سازنند و ضمن تجربه نمادین برخی عواطف سرکوب شده خویش، می توانند به نوعی یکپارچگی روانی و عاطفی دست پیدا کنند. زیگموند فروید به عنوان بنیاگذار روان کاوی خود بارها بر اهمیت ادبیات کهن و باستانی تأکید داشته و بسیاری از مفاهیم مهم این دانش را با ارجاع به اسطوره ها و افسانه ها بیان کرده است. یکی از کلیدی ترین مفاهیم در گفتمان روان کاو عقده اُدیپ است که به تعبیر فروید مسئولیت هر کودکی که پا بر عرصه هستی می گذارد غلبه بر آن خواهد بود. از سوی دیگر زبان کُردی به دلیل تنوع گویشی و جغرافیای بکر خود دارای یکی از غنی ترین ادبیات های عامه بوده و به باور بسیاری از مستشرقان بر ادبیات عامه سایر ملل خاورمیانه نیز تأثیر گذارده است. نگارنده در این مقاله بنابر مفاهیم روان کاوی و به روش توصیفی تحلیلی به بررسی افسانه شیرزاد شیرپنج از ادب عامه کُردی پرداخته و نشان داده که این داستان تا چه اندازه ای بر نظریه عقده اُدیپ منطبق است و بر چه راه حل هایی برای گذر از این مسیر سرنوشت ساز تأکید می کند. در این قصه کشمکش های اُدیپال در غالب رقابت پسر و پدر آغاز و درنهایت با پذیرش جایگاه پدر و افول تکانه های اُدیپال، بلوغ روانی و صلح درونی پدیدار می شود.
واکاوی نسبت بین آرای فروید و داروینیسم در حوزه دین پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که عموماً دغدغه پژوهشگران فلسفه دین مربوط به صدق، توجیه و معناداری گزاره های دینی است، دین پژوه به دنبال تبیین یا فهمِ چراییِ افکار و مناسک دین داران است. در این مقاله به آرای فروید در حوزه دین پژوهی می پردازیم تا توضیح دهیم که از نگاه فروید چرا دین در ابتدای تاریخ به وجود آمد. همچنین به این مسئله می پردازیم که اندیشه های فروید در تبیین پیدایش دین، چه نسبتی با آرای داروین و برخی داروینیست ها پیدا می کند. در مقدمه این مقاله در مورد دین پژوهی و دسته های مختلف موجود در آن بحث شده است. در بخش دوم مقاله، آرای فروید در باب چگونگی پیدایش دین در پیشاتاریخ را توضیح داده ایم. در بخش سوم در این باب بحث کرده ایم که فروید در کدام قسمت نظریات خود در حوزه دین پژوهی از داروین تأثیر پذیرفته و در چه قسمتی با او زاویه پیدا می کند. در بخش چهارم نقدهای برخی داروینیست ها به آرای فروید در حوزه دین پژوهی را مطرح کرده ایم و در بخش پنجم این نقدها را بررسی کرده ایم.
بررسی روانکاوانه نشانه های روان-جنسانی در نقاشی های اقتباسی دالی از کمدی الهی دانته
حوزه های تخصصی:
در پژوهش پیش رو هدف از بررسی روانکاوانه ی نشانه های روان-جنسانی در نقاشی های اقتباسی سالوادور دالی از متن کمدی الهی دانته، یافتن تفاوت ها، شباهت ها، بازتاب نظریه های روانکاوانه ی زیگموند فروید و تحلیل نمادها و نشانه ها در نقاشی های دالی است. دوزخ در کمدی الهی دانته شامل سی و چهار سرود است که پژوهش حاضر از میان آن ها متونی را برگزیده که نشان دهنده ی تفاوت ها، شباهت ها و نظریه های روانکاوانه ی فروید و نمادها در نقاشی های دالی است. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی و تطبیقی است که در بررسی نمونه های اقتباسی از روش شناسی نقد روانکاوانه بهره گرفته است. در این پژوهش، محقق از نظریه های فروید به عنوان روش تحقیق استفاده کرده است زیرا فروید هنر شامل ادبیات و نقاشی را شبیه خواب و رویا می دانست. نمونه های مورد استفاده در این تحقیق شامل جملات منتخب از بخش دوزخ در کمدی الهی دانته و نقاشی های اقتباسی سالوادور دالی از این جملات در متن دوزخ دانته است. پژوهش حاضر بخش دوزخ در کمدی الهی دانته را برگزیده زیرا این کمدی به شکل رویا و در خواب به دانته الهام شده و به عبارتی دیگر محصول ذهن ناخودآگاه است. از سویی دیگر، نقاشی های اقتباسی سالوادور دالی مورد بررسی قرار گرفته اند زیرا او نقاش سبک سورئالیسم بوده که رویاها و ذهن ناخودآگاه را در آثارش بازنمایی کرده است. در بررسی تطبیقی نقاشی های اقتباسی دالی از متن دوزخ دانته، نتایج این تحقیق نشان داد که دالی بیشتر به ضمیر ناخودآگاه انسان و نمادهای روان-جنسانی پرداخته است.کلید واژه ها: اقتباس، دوزخ دانته، سالوادور دالی، زیگموند فروید، عقده اُدیپ
دگردیسی یک روایت: جانور همسری در اسطورۀ «کوپید و سایکی» و قصّه های پریان «دیو و دلبر» و «میرزا مست وخمار و بی بی مهرنگار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
97 - 134
حوزه های تخصصی:
جانورهمسری یکی از برجسته ترین نمودهای دگرپیکری است که در روایات گوناگون در دگردیسی دیو یا جانور به شاهزاده ای زیبا نمایان شده است. ریشه های جانورهمسری را می توان در ازدواج انسان ها و خدایان در اساطیر و افسانه ها دانست. روایت اسطوره ای «کوپید و سایکی» یکی از مهم ترین اسطوره هایی است که در آن ازدواج یکی از خدایان و یک انسان رخ داده است. برخی این اسطوره را سرمنشأ روایات جانورهمسری می دانند، حال آن که در اساطیر و قصّه های عامیانه کهن تر از «کوپید و سایکی» نیز می توان ریشه های جانورهمسری را کاوید. در ادبیات عامیانه فرهنگ های گوناگون، به ویژه ایران، می توان قصّه های شفاهی یا مکتوب فراوانی از جانورهمسری مشخص کرد که بسیاری از آن ها شباهت های فراوانی به اسطوره «کوپید و سایکی» دارند. «دیو و دلبر» و «میرزا مست وخمار و بی بی مهرنگار» دو مورد از قصّه هایی است که اشتراکاتی با اسطوره «کوپید و سایکی» دارند. در این پژوهش با رویکرد فرانسوی ادبیات تطبیقی به تأثیر و تأثرهای موجود در میان این روایات پرداخته شده است و با رویکردهای روان کاوانه و کهن الگویی نقد و تحلیل شده اند تا برخی از زوایای پنهان آن ها که نشان دهنده اشتراکات و تفاوت هایشان است، آشکار شود. قصّه های جانورهمسری فارسی، بیش و پیش از آن که متأثر از اسطوره رومی «کوپید و سایکی» دانسته شوند، متأثر از یکی از قصّه های پنچه تنترا هستند؛ البته می توان قصّه هایی را که ترکیبی از اسطوره رومی و قصّه هندی باشند هم در میان آن ها دید. عقده ادیپ، ترس از ازاله دوشیزگی، سفر قهرمانی زنانه، مواجهه با آنیموس و گذار از جوامع مادرسالار اشتراکاتی است که در این روایات وجود دارد.