فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۲۱ تا ۱٬۵۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
بینامتنی نظریه ای است که به بررسی روابط بین متونی پرداخته و موجب آفرینش متن جدید می شود. بر اساس این نظریه، متون و گویندگان آنها متأثر از یکدیگر بوده و آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره جسته اند. متون دینی از جمله منابعی است که شاعران فارسی و عربی از آن بهرة فراوان برده اند.
در ادبیات فارسی و عربی، تأثیر قرآن و نهج البلاغه بر احساس و آثار شاعران به روشنی دیده می شود. از جمله شاعرانی که تحت تأثیر این منابع برجستة دینی قرار گرفته اند، خیام نیشابوری و ابوالعلاء معرّی می باشند.
این دو شاعر در سروده هایشان با تأثر از قرآن کریم و نهج البلاغه، گاه واژگان را در متن شعری خود وارد ساخته و گاه با الهام از مفاهیم و آموزه های آن ها، محتوا و مضامین متعالی آن ها را در قصیده های خود تداعی ساخته اند؛ از این رو به نظر می رسد که نوع روابط بینامتنی اشعار این دو سراینده برجسته ی ادبیات فارسی و عربی با قرآن کریم و نهج البلاغه، بیشتر از نوع نفی متوازی(امتصاص) و گاه نفی جزئی(اجترار) باشد.
در این جستار برآنیم تا گزیده ای از اشعار شاعران یاد شده را از منظر روابط بینامتنی مورد بررسی قرار داده و پس از ارزیابی اشعار آنان بر اساس اصول و قواعد این نظریه، تأثیرپذیری آنان از آیات و روایات را تبیین کنیم.
قصیدة النثر و جذورها الرومانسیّة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تناقش هذه المقالة أسس قصیدة النثر الفنیة وتحاول ان تبحث عن اشتراکها او تشابهها مع اسس المدرسة الرومانسیة واصولها. تلتقی قصیدةُ النثر فی معظم اسسها ومباحثها بالمذهب الرومانسی حتی کأنّها اعتمدت علیه واستفادت من مبادئه واصوله وحاولت ان تطوّرها تطورا یجعلها مختلفة عن الرومانسیة.یعتمد المذهب الرمانسی فی الشعر فی بعض قصائده علی النزعة التاملیة ،والصوفیة، و الدعوة الی الثورة و التمرّد علی قیود القدیم وتحطیهما، و الی الوحدة العضویة فی القصیدة التی دعت الیها الرومانسیة لاول مرة فی الأدب. کما انه تکلم لاول مرة عن الموسیقی الداخلیة وموسیقی الصور ، و دعا الی السهولة و البساطة فی التعبیر والاقتراب الی النثریة فی الشعر، وهذه هی الأصول التی تعتمد علیها قصیدة النثر و تقوم علیها لکنّها تطوّرها حتی تکاد تبدو مختلفة جدّاً مع جذورها الرومانسیّة .
بررسی روایت و عناصر داستانی در مجموعهکلاغ سه شنبه، اثر مهدی مرادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فهرست نسخه های خطی کتابخانه سلیمانیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عناصر شریعت دوگانه ی شاعری انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریعت شاعری، مبتنی بر اصول، عناصر و راهبردهای هنری شاعران است و عناصر این شریعت در دوره های مختلف تاریخی و ادبی، بنا به شرایط اجتماعی، ابعاد شخصیّتی و الگوهای مختلف فکری- هنریِ هر یک از شاعران، جنبه ی نسبی و متغیّر پیدا کرده است. با توجه به شرایط درباری حاکم بر جامعه ی انوری و نیز افکار و الگوهای مادّی گرایانه ی وی، این شاعر ترجیح می دهد که تنها، شخصیّت مداح وهجاگویِ خود را رونمایی کند و بر این اساس، شریعت آغازین شاعری خود را بر دو محور ""گدایی های شاعرانه"" و توجه انحصاری به نوع ادبی ""مدیحه سرایی""- آن هم از نوع ستایش های ناسالم و غیرمنطقی- قرار می دهد؛ امّا با آشفتگی و نابسامانیِ پیش آمده از هجوم ترکان غُز و در پی آن حذف حمایتهای وابسته سازِ حاکمان سلجوقی، اولین نشانه های تحوّل در شخصیّت و شریعت شاعری انوری پدیدار می شود که شامل پشیمانی و سرخوردگی این شاعر از عناصر پیشین شریعت شاعری خود، همراه با نکوهش شعر(مدح) و شاعری (مدیحه سرایی) است. در این برهه، انوری با رونمایی از شخصیّتِ نوظهور خود با عنوان ""شخصیّت واعظ و ناقد""، عناصر سازنده ی شریعتِ نوپای خود را- در نقطه ی مقابل شریعت پیشین- بر پرهیز از گدایی های شاعرانه ، توصیه به عقل گرایی (برای مقابله با طمع ورزی)، اهمیّت دادن به سنّ کارآمدی شاعران (جهت پرهیز از هذیان گویی های شاعرانه)، لزوم نقش پذیری و نقش آفرینی شاعر در جامعه، و پرهیز از بردگی فکری (بویژه با دوری از خدمتِ درباریان) استوار می سازد.
بررسی استعارة هستی شناختی در کارآواهای خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، استعاره های هستی شناختی در کارآواهای خراسان جنوبی در دو بخش ""انسان به مثابة حوزة مبدأ"" و ""غیرانسان به مثابة حوزة مبدأ"" بررسی می شوند. اهمیت مقالة حاضر از این نظر است که اغلب پژوهش های انجام شده در زمینة کارآوا، پژوهش هایی مردم شناسانه و درجهت معرفی فرهنگ ملی محلی و با تأکید بر جنبة موسیقیایی بوده است و در هیچ کدام، با نگاه زبان شناختی و به طور خاص ازمنظر این مقاله به مقولة کارآوا پرداخته نشده است. ضرورت انجام این تحقیق این است که با گذر از نسل گذشته و رشد روزافزون فناوری دیری نخواهد پایید که مسائل مربوط به کار سهم کمتری در فکر و ذهن افراد داشته باشد و این بخش از فرهنگ عامه به فراموشی سپرده شود. بنابراین لازم است این فرهنگ شفاهی و غنی معرفی و ثبت شود. داده های پژوهش حاضر ازطریق بررسی منابع کتابخانه ای موجود در زمینة فرهنگ خراسان جنوبی و نیز مراجعة حضوری به روستاهایی در استان خراسان جنوبی به دست آمده است. هدف مقالة حاضر این است که با توجه به ادعای نظریة لیکاف و جانسون دربارة استعاره که آن را امری ذهنی می دانند و نه زبانی، نشان دهد که چگونه این تصویرسازی های ذهنی در آواهای روستایی برخاسته از تجربه های عینی روستاییان است.
بازیگرِ کلمات: زنانگی، نمایشگری و آفرینش در رمان بازی آخر بانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نیاز های اساسی نقد ادبی فمینیستی امروز ایران، توجه به مفهوم زنانگی در روایت، و بازنمایی آن به عنوان یک قابلیت ادبی مضاعف است. پژوهش حاضر کارکرد بازی در رمان بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی را با استفاده از خوانش روانکاوانه پساساختارگرا، به ویژه نظریه های فاز آینه و زنانگی در لاکان، و تئوری های تقلید، تفاوت و شکوفایی سوژه زنانه در ایریگارای بررسی می کند. گل بانو، شخصیت محوری رمان، در بازی های آگاهانه و ناخودآگاه خود، به روندی جامه عمل می پوشاند که از دیدگاه ایریگارای یگانه راه مبارزه با قدرت گفتمان نرینه محور است، راهی مبتنی بر تقلید خرابکارانه از این گفتمان و گشودن بازیگوشانه فضایی جهت زایش مفهوم جدیدی از زنانگی. گل بانو در تلاشی بی پایان برای شناخت و پرورش خود، درگیر بازی هایی می شود که گاه موفق است و گاه ناموفق، گاه با تقلید آینه وار ساختار فکری جامعه را مشروعیت می بخشد و گاه با تقلید خرابکارانه آن را به چالش می کشد. در این روند آزمون و خطا، به تدریج راهی برای بروز هویت زن به عنوان یک سوژه انسانی (و نه یک شئ و کالا) از طریق بازی ها باز می شود. بازی آخر بانو که بازی با روایت است، در حقیقت شروع پیروزی گل بانو است. او و نویسنده در مقام سوژه با درهم آمیختن تقلید و خَلق، زنانگی خود را در فضایی آبستن از خلاقیت و آفرینش شکوفا می کنند.
مقاله به زبان فرانسه: گفتمان بلاهت در رمان «طرف خانه سوان» (La bêtise langagière dans Du côté de chez Swann)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
راویِ پروستی - همانند خود نویسنده - در خانواده و محیطی اجتماعی رشد می یابد که در آن هوش از ارزش و منزلت فراوانی برخوردار بوده است. برای این نویسنده، همچنان که برای ژیل دلوزِ فیلسوف، «هیچ چیز به اندازه آنچه در سر یک احمق رخ می دهد، آدمی را به تفکر وا نمی دارد» ( 2003، 101 ). رمان در جستجوی زمان از دست رفته اغلب به عنوان بنای ادبیِ با شکوهی در نظر گرفته شده که بر پایه زمان، عشق و آفرینش هنری ساخته شده است، اما چیزی از این رمان کاسته نخواهد شد اگر آن را به چشم یک «دانشنامه- مدرن- حماقت بشری» بنگریم. با گرد آوردن طیف گسترده ای از پرتره ها و گفتمان های انسان های احمق و تبدیل آن ها به موضوعی طنزآمیز، راویِ پروست مسیر هنری خاص خود را برای «از بین بردن بلاهت» می یابد. از دیدگاه فلسفی، تنها شکل گیری تفکر می تواند شکل گیریِ بلاهت را توضیح دهد. ما بر این باوریم که که این نوع حماقت فلسفی اثرات خود را در سطح گفتمانی و ارتباطی نیز برجای می گذارد، چرا که بلاهت پیش از ظهور در عمل در گفتمان شخص ظهور می یابد. بلاهت در گفتمان طنزآمیزترین اشکال را به خود می گیرد و گفتمان را به ورطه کلیشه های خودکار می اندازد. در فرآیند تجزیه و تحلیل گفتمان بلاهت نزد شخصیت ها، هر دو بعد مربوط به شکل گیریِ حماقت در گفتار، و نیز موفقیت یا شکست گفته ها را مورد مطالعه قرار داده ایم.
سیر تحول مفهوم جنون در متون ماندگار ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جنون واژه ای است که دارای اعتباری نسبی است و گفتمان فعلی آن هم چنان نیازمند اصلاح است. بنابراین، در این پژوهش با رویکردی کیفی ضمن مطالعه مفهوم جنون و سیر تحول آن در گذر زمان سعی شده است رویدادهای زمانی تأثیرگذار بر این مفهوم مطالعه شود. این پژوهش با نگاهی به رویکرد تبارشناسانه فوکو و با استفاده از تکنیک تحلیل محتوای کیفی، به خوانش سیر تحول مفهوم جنون در آثار شاعران ماندگار ایران فردوسی، نظامی، سعدی، مولوی و حافظ و تا حد امکان اصلاح این گفتمان می پردازد. یافته ها نشان می دهد که از فردوسی تا مولوی کاربرد مفهوم جنون مورد توجه بوده است و پس از مولوی، این توجه سیر کاهشی دارد. به لحاظ معنایی، مطالعه مفهوم جنون و سیر تحول آن، هم چنین بررسی تغییرات ویژگی های شخصیت مجنون نشان می دهد که در تمام دوره ها، شعرا دو تعبیر مثبت و منفی (جنون دنیایی و جنون الهی) از جنون در مدنظر دارند و این عامل جنگ بود که توجه گسترده جامعه را به سمت جنون سیر داد و پس از فروکش کردن جنگ، زمینه های خردورزی رشد کرد. در بررسی شخصیت مجنون مطالعه روشن می شود که مجنون حافظ از همه خودمحورتر، مجنون سعدی عاقل تر، مجنون مولوی شادتر و مجنون نظامی عاشق تر است. در تأیید اصل برون بودگی فوکو می توان گفت نمی توان تأثیر رویدادهای زمانی را بر دگرگونی واژگان زبانی نادیده گرفت.
بررسی مصادیق ابدیّت در اشعار سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیوه های روایت سینمایی در غزل امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی ساختارشناسانه غزل امروز و تحقیق در شیوه های روایت در غزل دهه های اخیر پرداخته شده است. غزل که در همه دوره ها پرمخاطب ترین و جدی ترین صورت های شعر فارسی بوده، در دوران معاصر نیز شاعران بسیاری را با خود همراه کرده است. با توجه به وجود روش های گوناگون روایت هنر امروز، در شعر معاصر و به ویژه غزل دهه های اخیر، شکل ویژه ای از روایت به چشم می آید که با وجود شباهت هایش با روایت داستانی به روایت سینمایی نیز شبیه است . در این پژوهه، افزون بر تعریف روایت و پرداختن به پیشینه آن در شعر و غزل فارسی، شیوه های روایت در شعر معاصر و به ویژه غزل امروز بررسی می شود. بدین منظور، ابتدا به این پرسش پاسخ داده می شود که روایت در غزل روایی امروز، به روایت داستانی نزدیک تر است یا به روایت سینمایی . سپس چرایی این پاسخ مورد تحلیل قرار می گیرد . ضمن این بررسی، شباهت ها و تفاوت های روایت در غزل، با هر یک از دو شیوه روایت داستانی و سینمایی شناسایی و نمونه هایی از آنها در غزل معاصر بیان می شود. همچنین، به برخی اصطلاحات خاص سینما در غزل امروز و نتایج روایی شدن غزل و ویژگی های ممیز غزل روایی از غزل کهن فارسی اشاره می شود.
متناقض نما در شعر سبک آذربایجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از جذّاب ترین مباحث زیبایی شناسی متن، بحث پارادوکس یا متناقض نماست. بهره گیری از این شگرد، از عالی ترین شیوه های آشنایی زدایی هنری به شمار می رود که موجب دور شدن کلام از حالت عادی و برجسته سازی و اثرگذاری چشمگیر بر مخاطب می گردد. در شعر سبک آذربایجانی این ارائه بسامدی قابل توجّه و اثرگذار دارد. پارادوکس با قرار گرفتن در قالب صور خیالی چون تشبیه، استعاره، تشخیص و کنایه از پیچیدگی و ابهام نخستین خود فاصله می گیرد و در پی آن، مخاطب به زیبایی بافت اوّلیّه کلام پی می برد. امّا ایجاد آن در متن نیاز به ظرافت و خلاّقیّت بسیار دارد. پژوهش پیش روی، ضمن تقسیم بندی تازه از انواع پارادوکس، شعر سبک آذربایجانی را از این چشم انداز، به بوتة نقد و تطبیق می کشاند و موارد و مصادیق برجسته آن را رمزگشایی و تحلیل می کند.
رویکردی رده شناختی به استعاره های مربوط به رنگ در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره، در گذشته، عملاً در حوزه مطالعات ادبی بررسی می شده است؛ اما مطالعات جدید در حوزه زبان شناسی شناختی، به ویژه در زمینه استعاره نشان می دهد استعاره، رابطه میان زبان، اندیشه و فرهنگ را به بهترین شکل ممکن نشان می دهد؛ به همین دلیل، یکی از هدف های اصلی از این تحقیق، بیان این نکته است که چگونه استعاره های مربوط به رنگ با زبان، جهان بینی و فرهنگ فارسی زبانان پیوند خورده اند؛ از این روی، در پژوهش حاضر، استعاره های مربوط به یازده رنگ واژه اصلی را که برلین و کی [2] (1969) پیش نهاد کرده اند، از منابع مختلف گرد آورده و در چهارچوب نظریه استعاره های مفهومی اصلاح شده بررسی کرده ایم که از سوی کوچس [3] (2005) بیان شده و در آن، استعاره، پدیده ای شناختی- فرهنگی در نظر گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهند با وجود تعدادی کم از استعاره های مربوط به رنگ که منشائی جهانی دارند و احتمالاً در زبان های دیگر نیز به صورتی تقریباً مشابه به کار می روند، بیشتر استعاره های مربوط به رنگ در زبان فارسی، ماهیتی فرهنگی دارند که ممکن است به دلیل وجود تجربیات گوناگون، فرایندهای شناختی متفاوت، بافت های اجتماعی ویژه و حتی محیط جغرافیایی خاص به وجود آمده باشند.
نقد مطالعات تطبیقی اقتباس در پژوهش های ادبی و سینمایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهم سنجی تاریخ ادبیات و سینما از تقابل چند هزار سال و یکصد و اندی سال حکایت می کند؛ و با این حال تأثیر و تأثر میان این دو رسانه چه آگاه چه نیمه آگاه در تولیدات هنری جریان داشته و در مطالعات اقتباسی بازتاب یافته است. مقایسة فیلم های اقتباسی با منابع ادبی پایة این پژوهش هااست. مطالعات اقتباسی در ایران به شکل زیر قابل دسته بندی هستند: آثاری که به صورت انفرادی و به طور مستقل به مسألة اقتباس پرداخته اند؛ آثاری که با اهتمام یک نهاد فرهنگی- هنری یا مؤسسة سینمایی گردآوری شده اند؛ آثاری که ظرفیت های آثار ادبی را برای تبدیل به فیلمنامه و فیلم بررسی و بر یکی از سه عنصر «روایی»، «سبکی» و «روایی- سبکی» تأکید کرده اند؛ آثاری که با نگره های سینمایی به نقد متون پرداخته اند؛ و اظهار نظرهای کوتاه و پراکنده که در کتاب های تاریخ سینما یا نوشته و مصاحبه های مطبوعاتی آمده اند. بررسی روش مطالعه و نوع دریافت های این پژوهش ها نشان می دهد، می توان مطالعات تطبیقیِ اقتباس را نوعی نقد تلقی کرد که در صورت انسجام و ساماندهی، تخیل سینمایی را چه اقتباسی چه اصلی، توسعه می دهد.
پرداختِ شخصیت در داستان فرود، با توجّه به نقش شخصیت های کهن الگویی در فیلم نامه نویسی
حوزههای تخصصی:
کریستوفر ووگلر، استاد فیلم نامه نویسی و نمایندة الگوی ساختاری شخصیتْ محور یا سفر قهرمان در جهان است. او به پیروی از جوزف کمبل بر بنیادِ نقش مایه های اندیشه های اسطوره ای و روان شناختیِ کارل گوستاو یونگ به شیوه ای دراماتیک به شناخت و کارکردِ شخصیت ها در داستان می پردازد. این جستار با نگرش به دیدگاه ووگلر، افزون بر بررسی شخصیت فرود که نمودی از کهن الگوی قهرمانِ تراژیک است، به همانندی های دیگر شخصیت های این داستان و کهن الگوهای پرکاربردِ هفت گانة شخصیت پرداخته است.پردازشِ شخصیت در پیوند با ساختار داستان از نگاه ووگلر، چنان فراگیر و انعطاف پذیر است که کمابیش دیدگاه های نامی ترین پژوهندگانِ گونه های داستانی را دربر می گیرد. با واکاوی در ساختار و شخصیت های داستان فرود در شاه نامة فردوسی، به این برآیند می رسیم که هم شاه نامه از سرشارترین دست مایه ها برای این نوع پژوهش است و هم کتاب سفر نویسندة ووگلر یکی از برترین الگوها برای بازآفرینیِ سینمایی شاه نامه است.
گفتار بیصدا: تأملی بر زبان بدن در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات به عنوان رسانه ای کلامی که دارای شخصیتهای انسانی است، سرشار از نشانه های غیر کلامی از جمله علایم زبان بدن است. کاربرد این زبان دلالی در غزلیات شمس قابل توجه است. مولوی در این اثر اغلب از باب حفظ حریم و قداست شخصیت به ویژه شمس تبریزی حرکات وی را در موقعیتهای مختلف با استفاده از زبان بدن به نحوی رمزگونه به تصویر کشیده که با تأمل در آن می توان واکنش گوینده را به مخاطب دریافت و با رویکردی گفتمانی جایگاه، موضع و احساس او را نسبت به وی تعیین کرد. بر این اساس در این تحقیق نشانه های غیرکلامی به اقسام دیداری، آوایی و علایم مربوط به فاصله بدنی تقسیم و طیف معنایی و بسامد تکرار هر یک، با در نظر داشتن بافت غزل مولوی مشخص شده است. برآیند تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نشان می دهد که مولوی در غزل تنها شاعری درون گرا نیست و از مقولات بیرونی از جمله علایم زبان بدن و گزارش آن ها در متن غزلیات شمس نیز غافل نمانده است؛ و شاید بتوان همین توجه مولوی را نیز معلول دل مشغولی و درون نگری وی یا ترجیح حکم باطن بر ظاهر دانست که همچنان میل و علاقه شدید به دیدار یار و توصیف این مسأله از دغدغه های فکری مولوی چه در قلمرو امور باطنی و ایجاد ارتباط بین مسایل دیداری با امور انتزاعی و چه در علایم زبان بدن محسوب می شود.