فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۴٬۷۴۶ مورد.
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
35 - 46
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از انجام این مطالعه بررسی نقش تعدیل گر عوامل زمینه ای برندسازی محصولات سبز در تأثیر شرایط بخش خصوصی و عمومی بر پیامدهای کارکردی برند سبز با تأکید بر بسترهای برندسازی محصولات سبز است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است و در زمره پژوهش های توصیفی از نوع پیمایشی قرار می گیرد. این پژوهش از نظر فلسفه، قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی اجرا شده است از نظر شاخص زمانی نیز مقطعی محسوب می شود برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. داده های پژوهش با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار پی ال اس تحلیل شده است. جامعه آماری مورد مطالعه مدیران و کارشناسان واحدهای بازاریابی و فروش شرکت های فعال در صنعت روغن موتور است که تعداد آنها 267 نفر است و با توجه به فرمول کوکران حجم نمونه 157 نفر تعیین شده است در این راستا ضمن مرور بر ادبیات موضوع و استفاده از منابع کتابخانه ای محقق از پرسشنامه ای برای جمع آوری اطلاعات استفاده کرده است روایی محتوایی با استفاده از فرمول لاوشه و پایایی با استفاده از فرمول آلفای کرونباخ سنجیده شده است. فرضیات این پژوهش با استفاده از مدل معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار پی ال اس مورد آزمون قرار گرفت. نتایج در پایان حاکی از تأثیر مثبت برندسازی محصولات سبز در تأثیر شرایط بخش خصوصی و عمومی بر پیامدهای کارکردی برند سبز است. همچنین بسترهای برندسازی محصولات سبز نقش میانجی در تأثیر عوامل زمینه ای برندسازی محصولات سبز را داشتند.
تاثیر مدیریت مربیگری بر عملکرد پایدار در سازمان هلال احمر استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۸
149 - 177
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص است؛ این پژوهش- به قصد کاربرد نتایج یافته هایش برای حل مشکلات خاص درون سازمان و سنجش تأثیر مدیریت مربی گری بر عملکرد پایدار- در سازمان هلال احمر استان سیستان و بلوچستان انجام شده است. این تحقیق، از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی و مقطعی است. جامعه آماری آن، شامل کلیه کارکنان سازمان هلال احمر استان سیستان و بلوچستان می باشد که حجم آن بر اساس اطلاعات ۱۸۵۰ نفر بوده است. روش نمونه گیری ، به صورت تصادفی طبقه ای صورت گرفته و حجم نمونه به کمک فرمول نمونه گیری کوکران با سطح اطمینان ۹۵ درصد و خطای ۵ درصد ۳۱۸ نفر تعیین گردیده است. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه های استاندارد بوده؛ به این صورت که جهت اندازه گیری شدت کوچینگ از طریق یک مقیاس دو ماده ای مربوط به اثربخشی رفتار مربی گری سرپرست و میزان انجام این رفتار، با تطبیق موارد با بازخورد ایلگن و همکاران، عملیاتی شده است. جهت سنجش عملکرد پایدار از پرسشنامه استاندارد (استنیسکی و اربکیوسکاس ، ۲۰۰۹) که شامل 16 گویه می باشد استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها با روش معادلات ساختار نشان داد که مدیریت مربی گری، اثربخشی رفتار مربی گری سرپرست و میزان انجام این رفتار بر عملکرد پایدار تأثیر مثبت و معناداری دارد.
طراحی مدل تأمین مالی صنایع کوچک و متوسط در ایران (در راستای بهبود مدیریت بهره وری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
97 - 138
حوزههای تخصصی:
تأمین مالی یکی از مسائل مهمی است که هر صنعتی به نحوی با آن روبه رو است. از این رو، یکی از تصمیمات مدیران واحدهای صنعتی کوچک و متوسط به منظور حداکثر ساختن ثروت سهامداران، تصمیمات مربوط به تأمین مالی می باشد. هدف از انجام این پژوهش، طراحی مدل تأمین مالی صنایع کوچک و متوسط ایران (در راستای بهبود مدیریت بهره وری) است. باتوجه به این که این پژوهش دارای رویکردی کیفی بوده است، از روش نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) به عنوان روش تحقیق استفاده شده است. روش گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و باز با 20 نفر از خبرگان دانشگاهی و صنعت است که پس از کدگذاری های انجام شده مدل نهایی اعتبارسنجی گردید. بر اساس، یافته های تحقیق، کُدهایی در قالب 411 مفهوم (کدباز) و 20 مقوله اصلی استخراج شدند. با استناد به رهیافت نظام مند نظریه داده بنیاد، کُدهای شناسایی شده در شش طبقه، شامل «پدیده محوری، شرایط علّی،شرایط زمینه ای،شرایط مداخله گر،راهبردها و پیامدها» دسته بندی شدند. نتایج به دست آمده از مصاحبه ها نشان می دهد پدیده محوری «مدل تأمین مالی» شامل «تدوین برنامه های مالی در جریان تأمین مالی»، «پایش و ارزیابی مالی در جریان تأمین مالی» می باشد که مقولات «توسعه فعالیت های عملیاتی»، «تحولات مالی شرکت» و «علل محیطی شرکت» به عنوان شرایط علّی بر مقولات پدیده محوری تأثیرگذار می باشند. مقولات بسترساز به عنوان شرایط زمینه ای لازم در تحقق تأمین مالی در صنایع کوچک و متوسط شامل: «استانداردهای حسابداری مالی»، «صورت های مالی استاندارد شده»،«مدیریت امور مالی شرکت»،«نهادهای تأمین کننده مالی» و «مدیریت کلان شرکت» می باشد. در این بین برخی از مقولات به عنوان شرایط مداخله گر در تحقق تأمین مالی در صنایع کوچک و متوسط شامل:«مداخلات کلان محیطی»،«مداخلات درونی شرکت»و«پیش نیازهای تحقق تأمین مالی» که هر دو شرایط زمینه ای و مداخله ای می-توانند روی راهبردهای ارایه شده تأثیرگذار باشند این راهبردها عبارت اند از: «انضباط شرکتی»، «تحلیل و رصد وضعیت حاکم در شرکت»، «اقدامات و دسته بندی امور جهت تأمین مالی» و «بهره مندی از اهرم های کمکی» که استراتژی-های لازم در پیاده سازی تأمین مالی در صنایع کوچک و متوسط می باشند. در صورت تحقق پدیده محوری می توان مقولات «تعالی کسب وکار» و سازمان دهی جریانات مالی» و «توسعه اقتصادی» را به عنوان پیامدهای حاصله انتظار داشت.
قیمت گذاری پویای کلاس های مشتریان در سیستم های حمل ونقل ریلی با استفاده از الگوریتم شبکه عمیق Q(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
597 - 630
حوزههای تخصصی:
هدف: در این پژوهش به بررسی مسئله قیمت گذاری پویا در سیستم های حمل ونقل ریلی با استفاده از تکنیک های پیشرفته یادگیری تقویتی عمیق پرداخته شده است. هدف اصلی این پژوهش، بهینه سازی درآمد شرکت های حمل ونقل ریلی، از طریق ایجاد سیاست فروش بلیت است که بتواند قیمت بلیت را با در نظر گرفتن کلاس های خدماتی به صورت پویا تنظیم کند. این رویکرد به شرکت های حمل ونقل ریلی این امکان را می دهد تا با تنظیم دقیق تر قیمت ها، بر اساس تقاضای مسافران، درآمد بیشتری کسب کنند و سودآوری خود را بهبود بخشند.
روش: در این پژوهش، به منظور حل مسئله قیمت گذاری پویا، از الگوریتم شبکه عمیق Q، یکی از الگوریتم های پُرکاربرد یادگیری تقویتی عمیق، بهره گرفته شده است. این الگوریتم یک الگوریتم پیش گامانه است که شبکه های عصبی عمیق را با یادگیری Q ترکیب می کند. در الگوریتم شبکه عمیق Q، شبکه های عصبی عمیق وظیفه تقریب مقادیر Q را به جای جدول پُرهزینه Q برعهده دارند. یک شبکه عصبی عمیق می تواند حالت فعلی و یک عمل ممکن را مشاهده کند و به صورت مستقیم مقدار Q را تقریب بزند. توانایی الگوریتم شبکه عمیق Q در یادگیری سیاست های بهینه در محیط های پیچیده، این الگوریتم را به یک الگوریتم پُرکاربرد تبدیل کرده است. با توجه به این نکته که مدل های یادگیری تقویتی، اغلب برای تحلیل بیش از حد پیچیده به کار می روند، تحلیل استراتژی های قیمت گذاری متفاوت، فقط با آزمایش های عددی و شبیه سازی به دست می آیند.
یافته ها: نتایج شبیه سازی ها نشان می دهد که الگوریتم شبکه عمیق Q، به طور موفقیت آمیزی به یک سیاست قیمت گذاری پایدار هم گرا تبدیل شده است. در این مطالعه، شاخص های عملکردی مختلفی مانند درآمد کل، ظرفیت باقی مانده، میانگین قیمت های ارائه شده به مشتریان و تعداد بلیت های فروخته شده در هر کلاس خدماتی بررسی شد. الگوریتم در مراحل اولیه با نرخ یادگیری بالا بهبود و به تدریج به پایداری و ثبات دست یافت. میانگین درآمد کل، پس از ۵۰۰۰ تکرار، به مقدار ۲۲۵ هزار هم گرا می شود. این مقدار نشان دهنده آن است که این شرکت به طور متوسط، از هر قطار ۲۲۵ هزار واحد پولی درآمد کسب می کند. میانگین ظرفیت باقی مانده نیز پس از حدود ۳۰۰۰ تکرار، به مقدار صفر نزدیک می شود. هم گرایی نمودار میانگین ظرفیت باقی مانده به صفر، نشان دهنده این است که عامل یادگیری تقویتی، به طور مؤثری یاد گرفته است که برای حداکثرسازی درآمد کل، می بایست تمامی بلیت های موجود را به فروش برساند. شاخص میانگین قیمت های پیشنهادی به مشتریان، پس از حدود ۷۵۰۰ تکرار به یک حالت پایدار می رسد، به این معنا که الگوریتم به یک سیاست قیمت گذاری بهینه دست پیدا کرده است. در این وضعیت، میانگین قیمت ها در محدوده ۶۸۰ تا ۷۰۰ واحد پولی باقی می ماند و نوسان های چشمگیری مشاهده نمی شود. به عبارت دیگر، مدل یادگیری تقویتی بر اساس شاخص میانگین قیمت های پیشنهادی هم گرا شده است. در نهایت، پس از حدود ۵۰۰۰ تکرار، میانگین تعداد بلیت فروخته شده برای تمامی کلاس های خدماتی، به یک سطح تقریباً ثابت و پایدار می رسد. میانگین تعداد بلیت فروخته شده برای کلاس اکونومی، حدود ۱۷۵ تا ۱۸۰ بلیت، کلاس بیزینس حدود ۱۳۰ تا ۱۳۵ بلیت، کلاس ویژه حدود ۶۰ تا ۶۵ بلیت و کلاس هتل حدود ۲۳ تا ۲۵ بلیت به دست آمد.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که پس از حدود ۷۵۰۰ تکرار، الگوریتم شبکه عمیق Q به یک سیاست بهینه و پایدار رسیده است و تغییرات چشمگیری در عملکرد مشاهده نمی شود. همچنین می توان نتیجه گرفت که استفاده از الگوریتم شبکه عمیق Q در قیمت گذاری پویا، می تواند به بهبود چشمگیری در مدیریت درآمد سیستم های حمل ونقل ریلی منجر شود. این الگوریتم با قابلیت یادگیری و سازگاری با شرایط متغیر، قادر است که سیاست های قیمت گذاری مؤثری را با هدف حداکثرسازی درآمد به کار گیرد و همچنین، تعداد بهینه بلیت های فروخته شده در هر کلاس خدماتی را تعیین کند. این دستاوردها می توانند به شرکت های حمل ونقل ریلی در بهبود راهبردهای قیمت گذاری و افزایش بهره وری اقتصادی کمک شایانی کنند.
توسعه یک مدل برنامه ریزی ریاضی به منظور بازطراحی شبکه ی زنجیره تأمین با امکان تغییر کاربری تسهیلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
79 - 116
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه به دلیل فضای رقابتی بازار، همکاری در قالب شبکه های زنجیره تأمین لازمه ادامه حیات کسب وکار ها است و برای همکاری کارا و اثربخش میان اعضا، مدیریت منسجم زنجیره تأمین مورد نیاز است. تحقق این امر، مستلزم هماهنگیِ پیوسته بین عملکرد زنجیره تأمین از یکسو و انتظارات بازار در سوی دیگر است. یکی از روش های حفظِ این هماهنگی، بازطراحی مداوم و پیوسته شبکه زنجیره تأمین در طول زمان است. در مسئله بازطراحیِ شبکه زنجیره تأمین، هدف بهبود یک زنجیره تأمین موجود است در حالی که در مسئله طراحیِ شبکه زنجیره تأمین، یک زنجیره تأمین جدید از ابتدا ایجاد می شود. در شرایط واقعی؛ اغلب، مسئله بازطراحی زنجیره تأمین، پراستفاده تر از مسئله طراحی زنجیره تأمین است، حال آنکه اکثر تحقیقات، بر طراحی یک زنجیره تأمین متمرکز شده اند. یکی از تصمیمات مسئله بازطراحی که از توجه پژوهشگران پنهان مانده، تصمیم به تغییر کاربری تسهیلات زنجیره تأمین است. به عبارت دیگر، تغییر لایه تسهیلات در زنجیره تأمین به عنوان یک تصمیم جدید لحاظ می گردد.
روش ها: تصمیم به تغییر کاربری تسهیلات در مسئله سنتی زنجیره تأمین، چالش زا است، زیرا نه تنها جریان های شبکه بلکه ساختار شبکه (توپولوژی) را نیز تغییر می دهد. تغییر ساختار اساسی شبکه زنجیره تأمین یک مسئله غیرخطی است. در این تحقیق، برای رویارویی با این چالش، از یک نوآوری مبتکارانه استفاده شده است، به این صورت که ابتدا تغییر در دیدگاه نسبت به شبکه زنجیره تأمین از شبکه لایه ای سنتی به یک شبکه دوار انجام شده و سپس مدل سازی ریاضی ابتکاری براساس دیدگاه نوآورانه شبکه دوار زنجیره تأمین ارائه گردیده است .
یافته ها: بازطراحی شبکه زنجیره تأمین با امکان تغییر کاربری تسهیلات به دلیل تغییرات ساختار شبکه، یک مسئله غیرخطی است. در این پژوهش، با استفاده از تغییر دیدگاه و ایجاد متغییرها و محدودیت های ابتکاری، یک مدل برنامه ریزی چند دوره ای عدد صحیح مختلط خطی برای مسئله ارائه شده است. همچنین در این مدل، حالت گذار تغییر کاربری تسهیلات از یک لایه به لایه ای دیگر در نظر گرفته شده است که دست یابی به این قابلیت از نتایج شگفت انگیز استفاده از دیدگاه نوآورانه شبکه دوار زنجیره تأمین است. این مدل، با استفاده از مثالی در نرم افزار گمز با روش سیپلکس حل شد و برای نمایش نتایج این مدل و دیدگاه نوآورانه به زنجیره تأمین از نرم افزار متلب استفاده شده است.
نتیجه گیری: در گذشته، مدیران شبکه های زنجیره تأمین در مواجه با تصمیم گیری برای تغییر کاربری تسهیلات در شبکه زنجیره تأمین با چالش روبه رو بوده اند. دلیل این چالش ها، محدودیت های دیدگاه سنتی لایه برای مدل سازی ریاضی و بازطراحی بهینه شبکه تحت مدیریت آنها بوده است. اکنون مدیران با کمک این مدل مبتکارانه و تغییر دیدگاه نسبت به شبکه زنجیره تأمین، امکان مواجهه با آن را دارند. به عنوان پیشنهاد مدیریتی می توان به لزوم بکارگیری اصول بهینه سازی و مدیریت زنجیره تأمین، به عنوان یک رویکرد و پارادایم جدید مدیریتی اشاره کرد. در سطح راهبردی زنجیره تأمین به دلیل ماهیت و ابعاد گسترده ای که وجود دارد، میزان هزینه ها زیاد بوده و بهبودهای اندک در آن منجر به افزایش مزیت رقابتی قابل توجهی برای زنجیره تأمین تحت مدیریت خواهد شد. به همین دلیل؛ به مدیران زنجیره توصیه می شود، برای زنجیره هایی که امکان تغییر کاربری تسهیلات در آن ها وجود دارد، با استفاده از مدل ارائه شده در این مقاله، جهت بهبود زنجیره تحت مدیریت خود، اقدام کنند.
بررسی تأثیر تکنولوژی زنجیره بلوکی در حل چالش های زنجیره تأمین غذای حلال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
243 - 283
حوزههای تخصصی:
مهم ترین نگرانی در زنجیره تأمین غذای حلال یکپارچگی حلال بودن آن است. در زنجیره های تأمین غذای حلال برای اعتماد مصرف کنندگان از سیستم های ردیابی براساس فناوریهای نوظهور استفاده می شود. برای کاهش چالش های زنجیره تأمین غذای حلال، از فناوری زنجیره بلوکی برای بهبود شفافیت و یکپارچگی بیشتر آن استفاده می شود. در این مطالعه به کمک مرور ادبیات و نظر کارشناسان پس از شناسایی قابلیت ها، کارکردها و مشخصات فنی زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال روابط بین این معیارها با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری مشخص و چارچوبی برای کاربرد زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال ارائه شده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که اگر تصمیم گیران بخواهند از فناوری زنجیره بلوکی در زنجیره تأمین غذای حلال استفاده نمایند، باید در ابتدا ابزار و مشخصات فنی مناسب زنجیره بلوکی را به عنوان زیرساخت، انتخاب و بهبود داده و سپس بر اساس ارتباط میان آن ها، چالش ها را کاهش داده که می تواند منجر به افزایش میزان رضایت مشتریان گردد.
تأثیر به کارگیری اینترنت اشیا در ایجاد خودسازندگی سیستمی به منظور بهبود عملکرد علائم و نشانه های ایمنی صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عملکرد ایمنی صنعتی یک سازمان، موضوع مهم و در عین حال مرتبط با ریسک و خطرات مالی، جانی و ... است؛ از این رو بالا بردن سطح این عملکرد، یکی از اهداف مهم مدیران سازمانی است. سیستم ایمنی صنعتی، محصول یکسری از ارزش ها، تعاملات، نشانه ها، مکالمات و الگو های رفتار فردی و گروهی مجموعه افراد محیط کار است. اینجاست که مبحث خودسازندگی سیستمی، بین این نشانه ها و ارتباطات مطرح می شود. با خودسازندگی، سیستم ایمنی در شرایطی خودگردان و خودتولید قرار می گیرد. مبحث اینترنت اشیا نیز موضوع نسبتاً جدیدی در حوزه فناوری های نوظهور است که به کمک تجهیزات و سیستم خود، نقش مهمی در ارتقای سطح این مجموعه نشانه ها دارد. از این بین به تأثیر حسگرها در تقویت ارتباط بین مجموعه نشانه های سیستم ایمنی اشاره می شود. از این رو در این پژوهش اهمیت اینترنت اشیا و تأثیرگذاری آن بر خودسازندگی این مجموعه نشانه ها و در نهایت عملکرد سیستم ایمنی صنعتی با مدل پیشنهادی بررسی شد. در این پژوهش به کمک روش پیمایشی و جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه، مدل تحلیل و مشخص شد که تأثیر اینترنت اشیا در تأثیرگذاری این مجموعه نشانه ها بر خودسازندگی بالاست و موجب بالا رفتن سطح خودسازندگی و درنتیجه عملکرد سیستم ایمنی صنعتی یک سازمان می شود.
ارائه مدلی برای سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه، تصمیم گیری عملیاتی و قراردادهای همکاری در زنجیره تأمین محصول پیچیده: رویکرد نظریه بازی ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
35 - 56
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: علی رغم اینکه پژوهش های متعددی در خصوص همکاری در زنجیره تأمین انجام شده است؛ اما بررسی ها نشان می دهد همکاری ها در زنجیره های با ساختار قدرت های نامتقارن که به سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه منجر می شود، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش به توسعه مدلی برای زنجیره تأمین یک محصول پیچیده پرداخته می شود که علاوه بر تصمیمات عملیاتی برای عرضه محصول به بازار، در خصوص سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه نیز تصمیم گیری می کند. پاسخ به این سؤال ها با درنظرگرفتن ساختار قدرت متفاوت در زنجیره تأمین و توجه به قراردادهای اشتراک گذاری هزینه ها و اشتراک گذاری درآمد از اهداف این پژوهش است: 1. تعیین نقطه تعادل بین میزان سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه، قیمت محصول و میزان تولید؛ 2. بررسی تأثیر عدم قطعیت تحقیق و توسعه، رعایت انصاف خریدار و حساسیت مشتری به سطح فناوری محصول بر عملکرد زنجیره تامین.روش ها: ریسک عدم قطعیت در خروجی فرایند تحقیق و توسعه و تابع تقاضای وابسته به سطح فناوری محصول در مدل در نظر گرفته شده است. مدل تحت ساختار نامتقارن قدرت در زنجیره با درنظرگرفتن قراردادهای مختلف همکاری از جمله اشتراک هزینه های تحقیق و توسعه، اشتراک هزینه تولید و اشتراک درآمد توسعه یافته است. هر یک از سناریوهای این مسئله به صورت یک مدل برنامه ریزی دوسطحی غیرخطی ارائه شده است. مدل ریاضی دوسطحی با رویکرد بازی چانه زنی نش ایجاد شده و در بهینه سازی آن از روش شبیه سازی استفاده شده است.یافته ها: این پژوهش نشان می دهد که ریسک عدم قطعیت موجب کاهش سود زنجیره تأمین می شود؛ اما قراردادهای همکاری ارائه شده می توانند عملکرد زنجیره را نسبت به ساختار غیرمتمرکز بهبود دهند؛ همچنین مشخص شد که قرارداد اشتراک درآمد می تواند سود بیشتری را هم برای کل زنجیره تامین و هم برای تأمین کننده ایجاد نماید. اما از نظر خریدار و بر اساس قدرت چانه زنی، زمانی که قدرت چانه زنی وی نسبتاً کم است، قراردادهای اشتراک هزینه تحقیق و توسعه و اشتراک هزینه تولید، مطلوبیت بیشتری ایجاد می کنند؛ همچنین افزایش رعایت انصاف خریدار موجب بهبود عملکرد کل زنجیره تأمین در ساختارهای اشتراک درآمد و اشترک هزینه تحقیق و توسعه خواهد شد.همچنین نشان داده شد که حساسیت بازار نسبت به سطح فناوری محصول موجب بهبود عملکرد زنجیره در ساختار قراردادهای اشتراک هزینه تولید و هزینه تحقیق و توسعه می شود؛ اما در ساختار اشتراک درآمد ممکن است تمامی اعضای زنجیره از حساسیت بازار نسبت به سطح فناوری محصول منتفع نشوند. به علاوه حساسیت بازار نسبت به قیمت و رعایت انصاف خریدار، به ترتیب همواره موجب کاهش و افزایش عملکرد زنجیره تأمین می شوند.نتیجه گیری: به دلیل قابل توجه بودن هزینه های تحقیق و توسعه و تولید در محصولات پیچیده، توجه به این هزینه ها در قراردادهای همکاری زنجیره تأمین و تسهیم آن بین عامل های تأثیرگذار در زنجیره تأمین می تواند به افزایش عملکرد زنجیره تامین منجر شود. قدرت چانه زنی بین خریدار و فروشنده در این نوع از زنجیره ها می تواند نوع قرارداد را تحت تأثیر قرار دهد. با درنظرگرفتن نامعلوم بودن اطلاعات برای طرف های زنجیره تأمین می توان مدل های بیشتری را توسعه داد.
تحلیل کارایی تکنیکی و توان مدیریتی در بخش سلامت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۲
37 - 72
حوزههای تخصصی:
ازآنجا که نظام سلامت یکی از مهم ترین ارکان سلامت جامعه است و با توجه به اینکه تأمین خدمات درمانی مردم از ارکان توسعه ی فردی هر کشور می باشد، لذا توجه و نظارت بر این بخش می تواند منجر به توسعه و رفاه اجتماعی گردد. برای حصول اطمینان از ارائه ی بهتر و کیفی تر خدمات بهداشتی، درمانی و مراقبتی، ارزیابی عملکرد در بخش سلامت نقش تعیین کننده ای را بازی می کند. در راستای تحقق این امر، استفاده ی صحیح و متناسب از امکانات و دارایی های موجود امری اجتناب ناپذیر است. در این مطالعه یک کاربردی در حوزه ی سیستم های مراقبتی و بهداشتی بیمارستان های کل کشور ارایه شده است. برای این منظور داده های مربوط به 31 بیمارستان دولتی کشور جمع آوری شده و سپس با شناسایی متغیرهای زمینه ای و حضور عامل نامطلوب سعی در ارزیابی کارایی و محاسبه توان مدیریتی هر واحد بیمارستانی شده است. برای نیل به این هدف در گام نخست کارایی تکنیکی با حضور عوامل نامطلوب، با استفاده از تکنیک تحلیل پوششی داده ها محاسبه شد و سپس لگاریتم کارایی تکنیکی حاصل از مرحله ی اول بر روی مجموعه ای از متغیرهای زمینه ای که بر عملکرد بیمارستان ها تأثیرگذار هستند رگرسیون شد. در مرحله ی بعد، توان مدیریتی از باقی مانده ی رگرسیون حاصل از مرحله ی قبل استخراج گردید. در پایان یک رتبه بندی منحصر به فرد بر اساس معیار توان مدیریتی هر واحد ارائه گردید. در نهایت نتایج حاصل به منظور ارائه ی پیشنهاداتی ارزنده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند.
شناسایی و بررسی اثر ریسک های زنجیره تأمین بر عملکرد مالی شرکت های بورسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۰
107 - 140
حوزههای تخصصی:
محققان از مدت ها پیش پیگیر این بودند که بفهمند چگونه ریسک های زنجیرهتأمین بر عملکرد مالی شرکت تأثیر می گذارد. اما نمی توانند در بررسی های نظری و تجربی خود ادعا کنند که چگونه ریسک های زنجیرهتأمین بر عملکرد مالی شرکت تأثیر می گذارد. هدف مقاله ما بررسی ارتباط بین ریسک های زنجیرهتأمین و عملکرد مالی شرکت است. ما با استفاده از داده های نظرسنجی و صورت های مالی، چگونگی اثرگذاری ریسک های زنجیرهتأمین بر عملکرد مالی شرکت را از منظر عملکرد مالی نهایی بررسی می کنیم. یافته های به دست آمده در مورد اهمیت ریسک خاص صنعت، ریسک سازمانی، ریسک فرآیند کسب و کار داخلی و ریسک تقاضا، با مطالعات پیشین سازگار است. ما دریافتیم که ریسک تقاضا دارای عملکرد مالی نهایی (MFP) -0.20 است. که بالاترین تأثیر منفی در بین متغیرهای ریسک می باشد. یافته ها هم چنین نشان می دهند که ریسک خاص صنعت، دارای عملکرد مالی نهایی (MFP) -0.16 می باشد که با وجود عدم تأثیر مستقیم بر عملکرد مالی، دومین تأثیر منفی است. همچنین ما فرض نمی کنیم که برآوردهای گزارش شده در مورد عملکرد مالی نهایی برای همه کسب و کارها در کشورهای دیگر اعمال شود. با این حال، تحقیقات آینده می تواند یافته های ما را گسترش دهد. این مطالعه، نظرسنجی و داده های مالی را با هم ترکیب می کند تا چگونگی اثرگذاری ریسک های زنجیرهتأمین بر عملکرد مالی شرکت را تحلیل کند. به-خصوص، روشی را برای برآورد روابط علت و معلولی کمی بین ریسک زنجیرهتأمین و عملکرد مالی شرکت فراهم می-کند، که به این عنوان مهم در تحقیقات در زمینه مدیریت زنجیرهتأمین توجه کمتری شده است.
ساختاردهی سیستمی عوامل مؤثر بر چابکی در فرآیندهای کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
182 - 210
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه سازمان ها تغییرات و بحران های پیچیده و غیرقابل پیش بینی را پیرامون خود تجربه می کنند. در این شرایط به منظور دستیابی به نوآوری و شرایط بهینه در محیط های پیچیده، رفتن به سمت راه حل های منعطف و چابک ضروری به نظر می رسد که یکی از زمینه های بهبود این مسئله در رابطه با مفهوم مدیریت فرآیندهای کسب وکار، پرداختن به حوزه چابکی فرایندهای کسب وکار و در شرایط پیچیده و پویا است. در این راستا هدف اصلی این مطالعه، ساختاردهی سیستمی به مسئله چابکی در فرآیندهای کسب وکار است که یکی از مهم ترین الزامات آن، استفاده از رویکردهای تحقیق در عملیات نرم در راستای ساختاردهی سیستمی به مسئله است.روش ها: در این پژوهش ابتدا با استفاده از گام های تکنیک فراترکیب و سپس به کمک ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، 18 نفر از خبرگان که از استادان دانشگاه و صاحب نظران فعال در حوزه مدیریت فرآیندها و همچنین افرادی که دارای سوابق تجربی در حوزه های مرتبط با بهبود نظامات و فرآیندهای کاری در سازمان های مختلف بودند، انتخاب شدند که انتخاب آن ها از طریق روش غیرتصادفی هدفمند و به روش گلوله برفی صورت گرفت. در گام بعدی پژوهش برای تبیین الگوی ارتباطات مدیریت فرآیندهای سازمانی چابک از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شده که با ابزار پرسشنامه داده های مرتبط جمع آوری شدند. درنهایت داده های مده از طریق پرسشنامه به روش فرآیند رتبه بندی تفسیری (IRP) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: مبتنی بر پاسخ به سؤال های مطرح شده در این پژوهش، ابتدا پس از طی مراحل فراترکیب و تکمیل داده های موردنیاز از طریق تعامل با خبرگان، چارچوبی کلی از تعداد 17 متغیر اصلی به دست آمد. مؤلفه های چارچوب اصلی پیشنهادی شامل فرهنگ متناسب، رهبری فرایندها، حاکمیت فرایند، نیروی انسانی شایسته، زیرساخت فناوری و ساختار سازمان به عنوان عوامل توانمندسازهای سیستم، قابلیت استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، پایداری خلاق، قابلیت سازگاری پویا، قدرت یادگیرندگی سازمانی و درک و شناخت محیطی به عنوان قابلیت ها و توانمندی های سیستم، کنترل و پایش مستمر فرایندها، مدیریت کیفیت فرایند، یکپارچه سازی مدیریت دانش با فرایندهای سازمان و کارآمدسازی اجزای چرخه عمر مدیریت فرایند به عنوان کنش ها و اقدامات اساسی و درنهایت ارتقای شاخص های کمّی و کیفی به عنوان پیامد سیستم هستند. در ادامه با توجه به چارچوب مفهومی ISM شاخص های توانمندساز و توانمندی در قالب چهار سطح طبقه بندی شدند. در گام بعدی از طریق فرآیند رتبه بندی تفسیری، شاخص ها اولویت بندی شدند. با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش و بر اساس ISM مؤلفه ی زیرساخت فناوری، به عنوان یک توانمندساز مهم در بالاترین سطح در نظر گرفته شد. طبق این تحلیل، فناوری اطلاعات با نفوذی که بر همه متغیرها از جمله فرهنگ فرآیندی، نیروی انسانی و ساختار متناسب سازمان دارد، باعث تقویت روحیه یادگیری و تحول، کار گروهی و مشارکتی در سازمان و ایجاد زمینه رشد مستمر کارکنان را فراهم می آورد؛ همچنین با توجه به یافته های فرایند رتبه بندی تفسیری، رهبری فرآیندها در اولویت اول قرار گرفت.نتیجه گیری: نتایج نشان داد زیرساخت فناوری اطلاعات به عنوان متغیر مهمی در درون سیستم چابکی فرایندهای کسب وکار باید مدنظر قرار گیرد. از طرفی با توجه به متغیرهای عملکردی برون سیستمی مورد انتظار از پیاده سازی سیستم چابکی در مدیریت فرآیندها، مؤلفه رهبری فرآیندها بر اساس تمامی متغیرهای عملکردی مورد انتظار (به جز کسب مزیت رقابتی) بر توانمندساز زیرساخت فناوری تسلط دارد؛ بنابراین سازمان هایی که خواهان چابک سازی در سیستم مدیریت فرآیندهای خود هستند، باید در مرتبه اول به ویژگی های رهبری در فرآیندها توجه داشته باشند. پس از آن، نتایج نشان داد که درک و شناخت محیطی، نیروی انسانی آگاه و شایسته، بُعد یادگیرندگی سازمان، ساختارهای اقتضایی و متناسب، حاکمیت، استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، زیرساخت فناوری، سازگاری پویا، فرهنگ و پایداری خلاق به ترتیب در اولویت های بعدی باید مدنظر قرار گیرند.
کاربرد شبکه های یادگیری عمیق برای طراحی فرآیند کنترل کیفیت در صنعت روغن موتور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
211 - 237
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: با توجه به پیشرفت های جدید در دنیای مدرن، استفاده از الگوهای کنترل کیفیت چندمتغیره-چندمرحله ای در صنایع تولید به عنوان موضوعی حیاتی و ضروری مطرح می شود. این پژوهش به بررسی اهمیت و ضرورت کنترل کیفیت چندمتغیره-چندمرحله ای در صنایع تولیدی با تاکید بر تولید روغن موتور پرداخته است. کیفیت روغن موتور به عنوان یک عامل بنیادین، تأثیر قابل توجهی بر عملکرد، عمر موتور، رضایت مشتریان و موقعیت محصول در بازار دارد.در این تحقیق، برای مانیتورینگ و تشخیص خطا در مولفه های کیفی، استفاده از الگوریتم های یادگیری عمیق، مد نظر قرار گرفته است. علت اصلی انتخاب الگوریتم های یادگیری عمیق به جای روش های کلاسیک آماری، نرمال نبودن داده ها و حجم بزرگ نمونه ها بوده است. این مشکلات می توانند باعث عدم دقت تخمین ها و ناپایداری تحلیل ها شوند. از طرفی، توانمندی های منحصر به فرد الگوریتم های یادگیری عمیق در تجزیه وتحلیل داده های پیچیده و استخراج ویژگی های معنادار از داده های گسترده تولید روغن موتور، دلیل اصلی بر انتخاب این الگوریتم ها است.روش ها: در این پژوهش، به منظور افزایش دقت و کنترل کیفیت مؤثر، از الگوریتم های یادگیری عمیق ترکیبی از جمله شبکه عصبی با حافظه طولانی -کوتاه مدت و شبکه عصبی پیچشی، LSTM-CNN و شبکه باقیمانده شبکه عصبی پیچشی متصل و ResNet-DenseNet برای کنترل مؤلفه های کیفی استفاده شده است. در این پژوهش، با توجه به نیاز به تحلیل و کنترل داده های پیچیده و چندمتغیره، از الگوریتم LSTM-CNN برای کنترل کیفی متغیرهای عددی و تشخیص الگوهای زمانی و توالی در داده ها استفاده شده است. همچنین، برای مدیریت و تجزیه و تحلیل داده های بصری که توزیع های غیریکنواخت و پیچیده ای دارند، از الگوریتم ResNet-DenseNet استفاده شده است. این الگوریتم ها با استفاده از ترکیبی از شبکه های عصبی با حافظه طولانی- کوتاه مدت و شبکه های پیچشی، قادر به استخراج ویژگی های معنادار و ارتباطات پیچیده میان داده ها هستند، که این امر باعث بهبود عملکرد و کارایی در فرایندهای کنترل کیفیت و تصمیم گیری هوشمند می شود. این روش قادر به تشخیص الگوهای پنهان و ارتباطات پیچیده بین متغیرها و ویژگی های کیفیتی موجود در داده ها است و قابلیت بهبود فرایندهای کنترل کیفیت و تصمیم گیری هوشمند را تسهیل می کند.یافته ها: ترکیب قابلیت های این الگوریتم ها، عملکرد فرایند کنترل کیفیت را بهبود می بخشد و نتایج بهتری نسبت به روش های تک الگوریتمی به دست می آورد؛ به علاوه از الگوریتم کلونی زنبورعسل (GBC) برای تنظیم پارامترهای الگوریتم های یادگیری عمیق LSTM-CNN و ResNet-DenseNet استفاده شده است. این الگوریتم به عنوان یک رویکرد ترکیبی عمل می کند و از مزایای الگوریتم کلونی زنبور عسل مصنوعی(ABC) و الگوریتم ژنتیک (GA) بهره می برد. این ترکیب به میزان زیادی عملکرد الگوریتم های یادگیری عمیق را در فرایندهای کنترل کیفیت بهبود می بخشد و زمان رسیدن به نتیجه مطلوب را کاهش می دهد. به منظور نمایش کاربرد عملی الگوریتم های ارائه شده در جهان واقعی، یک مطالعه موردی از صنعت تولید روغن موتور بررسی شده است. الگوریتم ترکیبی LSTM-CNN پیشنهادی در فرایند تشخیص خطا، نتیجه بهتری نسبت به الگوریتم های تکی CNN و LSTM داشته و عملکرد نتایج را به ترتیب به میزان 15 و 8 درصد ارتقا داده است؛ همچنین در مؤلفه های تصویری، الگوریتم ترکیبی پیشنهادی ResNet-DenseNet نسبت به الگوریتم های ResNet و DenseNet به ترتیب با دقت بالاتری، به میزان 10 و 15 درصد عمل کرده است.نتیجه گیری: از نظر علمی و عملی، در این پژوهش تأثیر الگوریتم های یادگیری عمیق در بهبود کیفیت و کارایی روغن موتور را مورد بررسی قرار گرفته و از روش های پیشرفته تجزیه وتحلیل داده، به ویژه الگوریتم های ترکیبی عمیق، برای شناسایی الگوهای کیفی در داده های تولید استفاده شده است.
عوامل موثر بر استفاده از فناوری بلاک چین در مدیریت خدمات بانکداری الکترونیک (مورد مطالعه: بانک ملت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۷
35 - 50
حوزههای تخصصی:
رشد فناوری و ایجاد انقلاب دیجیتال در صنعت بانکداری که مشتریان آن به طور فزاینده ای رو به افزایش هستند ، در چند سال گذشته تأثیر قابل توجهی بر نظام مالی گذاشته است و بانک ها را ملزم به تجدید نظر اساسی در تجارت خود کرده است. تحولات و ظهور فناوری های نوین مانند بلاک چین این پتانسیل را دارد که کل صنعت بانکداری را به روش های سریع تر و کارآمد تر از همیشه تغییر دهد. بنابراین هدف اصلی این پژوهش بررسی عوامل موثر بر استفاده از فناوری بلاک چین در مدیریت خدمات بانکداری الکترونیک است. پژوهش حاضر با رویکرد آمیخته صورت گرفته است. در گام اول جهت شناسایی و استخراج عوامل از مطالعه فراترکیب و نظرات خبرگان وصاحب نظران به روش مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شده است. در گام دوم پس از انجام تحلیل مضمون جهت تعیین اولویت و اهمیت عوامل از رویکرد کمی و تکنیک تاپسیس فازی استفاده شده است . جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان بانکی مرتبط با موضوع پژوهش بوده که به روش نمونه گیری هدفمند تعیین شده است. نتایج پژوهش منجر به کشف 17 عامل محوری گشت. تخصص و دانش فنی، توسعه زیر ساخت ها ، نیروی انسانی متخصص، پشتیبانی و حمایت ومنابع مالی با رتبه اول تا پنجم مهم ترین عوامل موثر بر استفاده از فناوری بلاک چین در مدیریت خدمات بانکداری الکترونیک شناسایی شدند.
بررسی رابطه بین استراتژی بازاریابی با توسعه محصول اوره درشرکت پتروشیمی پردیس(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات توسعه و مدیریت منابع دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
39 - 48
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه بین استراتژی های بازاریابی و توسعه محصول برای همسوسازی نیازهای مشتری، روند بازار و اهداف تجاری برای هدایت نوآوری، تمایز و مزیت رقابتی ضروری است. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین استراتژی بازاریابی با توسعه محصول اوره درشرکت پتروشیمی پردیس می باشد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نوع توصیفی – همبستگی می باشدو جامعه آماری شامل مدیران و کارکنان پتروشیمی پردیس است که تعداد 150 نفر بصورت نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدندو داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد استراتژی بازاریابی (کسزی و بیمنز، 2016) و توسعه محصول (مو وهمکاران، 2007) جمع آوری شدندو از طریق روش معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS3 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد رابطه معناداری بین ابعاد استراتژی بازاریابی و توسعه محصول اوره در پتروشیمی پردیس وجود دارد. بنابراین با توجه به این نتایج پیشنهاد می شود پتروشیمی پردیس همکاری و ارتباط بین تیم های بازاریابی و توسعه محصول برای اطمینان از یک رویکرد منسجم را تقویت نماید.
مدل استوار مدیریت ریسک زنجیره تأمین خون در شرایط پاندمی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
56 - 78
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مدیریت ریسک زنجیره تأمین یک رویکرد پیشگیرانه به منظور جلوگیری از عواقب احتمالی و غیرمنتظره به شمار می رود. هدف از این پژوهش ارائه یک مدل ریاضی در جهت کاهش ریسک زنجیره تأمین خون در شرایط پاندمی است که بر این اساس، یک مدل استوار چند هدفه مبتنی بر سناریو با هدف کاهش ریسک زنجیره تأمین خون در شرایط بحرانی ارائه شده است.
روش ها: پاندمی کرونا سبب ایجاد اختلال در عرضه خون توسط اهداکنندگان شده و در نتیجه منجر به بحران در زنجیره تأمین خون گردید. با توجه به اینکه پیش از همه گیری کرونا بحران هایی مانند زلزله، جنگ و غیره منجر به افزایش تقاضا در خون مورد نیاز می شدند، در نتیجه در تحقیقات گذشته، اختلال در عرضه خون توسط محققان کمتر مورد توجه قرار گرفته بود. لذا در این پژوهش، به منظور غلبه بر این عدم قطعیت مدلی سه سطحی با دو هدف ارائه گردید، که هدف اول هزینه کل را کاهش و هدف دوم قابلیت اطمینان زنجیره تأمین خون را افزایش می دهد و در نهایت مدل با درنظر گرفتن عدم قطعیت در عرضه خون، استوار گردید. ارائه مدلی ریاضی که همزمان دو محدودیت متضاد هزینه و قابلیت اطمینان را با در نظر گرفتن عدم قطعیت در عرضه بهینه می نماید، از جمله نوآوری های این تحقیق است. برای تبدیل مدل چندهدفه به تک هدف از روش مجموع وزن دار شده استفاده و برای حل مدل از نرم افزار GAMS و حل کننده BARON استفاده شده است.
یافته ها: برای اعتبارسنجی مدل، مسئله در ابعاد مختلف و با استفاده از داده های واقعی مورد آزمون قرار گرفت و به منظور تعیین پایداری مدل نسبت به تغییرات در پارامترها، تحلیل حساسیت انجام گرفته است. حداقل سازی هزینه کل در مدل استوار محاسبه شده و مشاهده می گردد که با افزایش مقدار وزن تابع هدف حداقل سازی هزینه، این تابع هدف به سمت حداقل سازی و بهینه شدن پیش می رود و مقدار آن در وزن 0.1 استوار می گردد. با افزایش وزن در تابع هدف حداکثر سازی قابلیت اطمینان، میزان این تابع هدف از 0.5 استوار بوده و به سمت حداکثر سازی و بهینه شدن پیش می رود و در وزن 1 به حداکثر میزان خود می رسد. در نمودار پارتو تغییرات تابع هزینه و قابلیت اطمینان استوار نشان داده شده است و مشاهده می گردد که با افزایش میزان استواری تابع هدف هزینه، تابع استوار قابلیت اطمینان به شدت کاهش می یابد و برعکس. همچنین، تغییرات قابلیت اطمینان در برابر تعداد تسهیلات جمع آوری خون رابطه مستقیم بین این دو مورد را نشان داده است. اما با افزایش تعداد تسهیلات جمع آوری، قابلیت اطمینان سیستم نیز افزایش می یابد. طبق نتایج نشان داده شده، قابلیت اطمینان با احداث بیش از 15 تسهیل، افزایش پیدا نمی کند. در نتیجه، احداث و به کارگیری بیش از 15 تسهیلات جمع آوری خون مقرون به صرفه نیست و این نشان دهنده افزایش بهره وری زنجیره تأمین در سطح تسهیلات جمع آوری خون در صورت استفاده از مدل ارائه شده است. یافته ها نشان می دهد که مدل ارائه شده قادر است میزان بهینه خون جمع آوری شده از اهداکنندگان، تعداد مراکز جمع آوری، میزان موجودی خون در مرکز خون و بیمارستان و همچنین واحد خون ارسال شده از مرکز خون به بیمارستان را با هدف کاهش ریسک تعیین نماید و در جهت مدیریت ریسک زنجیره تأمین خون در شرایط بحرانی عرضه خون مانند پاندمی کرونا مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجه گیری: در شرایط پاندمی، اهمیت مدیریت ریسک زنجیره تأمین خون بیش از پیش مشخص شد. از آنجایی که زنجیره تأمین خون یکی از عوامل حیاتی در سلامت عمومی جامعه است، لازم است که سازمان ها و نهادهای مرتبط با این زمینه، برنامه ها و استراتژی های استواری را برای مدیریت ریسک ها و افزایش پایداری زنجیره تأمین خون در شرایط بحرانی مانند پاندمی کرونا اجرا کنند. بنابراین، اجرای مدل استوار مدیریت ریسک زنجیره تأمین خون در شرایط پاندمی کرونا، به سازمان های مسئول کمک می کند تا پایداری و عملکرد خود را تضمین کرده و به بهترین شکل ممکن به نیازهای جامعه در زمینه تأمین خون پاسخ دهند.
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی با رویکرد دلفی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۸
221 - 263
حوزههای تخصصی:
یکی از قدرتمندترین ابزارهای بهبود عملکرد سرمایه های انسانی، ارزیابی عملکرد است که این مسأله درباره اعضای هیأت علمی دانشگاه ها -به سبب تاثیرگذاری این قشر بر بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور- بسیار حائز اهمیت است؛ لذا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی با استفاده از روش دلفی فازی صورت پذیرفته است. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی در پارادایم استقرایی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش را اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی تشکیل داده اند که 60 نفر از آنها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کیفی، برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپای- کوهن تأیید شده و داده های به دست آمده از مصاحبه، با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری تحلیل گردیده و عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی شناسایی شده است. در بخش کمی برای گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه دلفی فازی استفاده شده که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تأیید شده و با استفاده از روش دلفی فازی اولویت بندی عوامل شناسایی شده انجام گرفته و مهم ترین عوامل آن مشخص گردیده است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که از میان عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی، داشتن پژوهش های اصیل و پر استناد در زمینه تخصصی، رعایت اخلاق علمی و حرفه ای، معروف شدن در سطح ملی و بین المللی، داشتن آثار شاخص، تآلیف آثاری با ایده خود متقاضی و داشتن سهم بالایی از امتیاز آن و داشتن اعتبار و مرجعیت علمی مهم ترین عوامل هستند.
بهینه سازی طراحی بویلرهای HRSG در نیروگاه های سیکل ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۲
1 - 35
حوزههای تخصصی:
در نیروگاه های سیکل ترکیبی تولید برق، به جای اینکه گازهای تولید شده از سوزاندن سوخت های فسیلی پس از چرخاندن توربین های گازی به اتمسفر رها شوند، جهت تولید بخار وارد بویلرهای بازیاب می شوند. بخار تولید شده توسط این بویلرها مجددا برای تولید برق در توربین های بخار استفاده می شوند. به این ترتیب راندمان تولید برق به نحو چشمگیری افزایش می یابد. بویلرهای بازیاب با صرف هزینه های زیاد ساخته شده و هرگونه خرابی آن ها موجب توقف بخشی از نیروگاه برق شده و هزینه های سرسام آوری را ایجاد می کنند؛ بنابراین بهینه سازی قابلیت اطمینان آن ها بسیار مهم می باشد. این مقاله به نحوه مدل سازی سیستم تغذیه آب بویلرهای بازیاب (HRSG) با استفاده از ترسیم بلوک دیاگرام قابلیت اطمینان در دو حالت نیمه بار و تمام بار پرداخته و به این وسیله تفاوت دو طرح پیشنهاد شده برای آن ها را از نظر قابلیت اطمینان ارزیابی می کند. روش به کار رفته در این مقاله می تواند در ارزیابی و بهینه یابی قابلیت اطمینان بسیاری از سیستم های صنعتی دیگر نیز به کار رود.
ارائه مدلی برای انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی در صنعت لیزینگ خودرو ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
398 - 425
حوزههای تخصصی:
هدف: انعطاف پذیری زنجیره تأمین به مقابله باعدم قطعیت های موجود محیط رقابتی کمک می کند. از این رو، هدف این پژوهش، طراحی و تبیین مدل فرایندی انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی در صنعت لیزینگ خودرو در ایران است.
روش: روش تحقیق این پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی است. ابتدا با استفاده از نظریه داده بنیاد، به عنوان روشی کیفی، پس از ۲۱ مصاحبه و اشباع نظری، مدل انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی در صنعت لیزینگ خودرو ایران با ۲۴ مقوله فرعی در قالب ۶ مقوله اصلی شکل گرفت. سپس در بخش کمّی پژوهش، بعد از توزیع و تکمیل ۲۶۰ پرسش نامه در سطح سازمان های لیزینگ خودرو ایران با روش مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر فرضیه های مربوط به روابط ابعاد مدل انجام گرفت و اعتبارسنجی مدل در مورد مطالعه بررسی شد.
یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش، شرایط علّی انعطاف پذیری عبارت اند از: «انتظارات مرتبط با مشتریان»، «عوامل مرتبط با تأمین کنندگان» و «انگیزه های مرتبط با تأمین مالی». شرایط زمینه ای به دست آمده عبارت اند از: «عوامل مرتبط به قانونی مقرراتی»، «عوامل مالی اقتصادی»، «عوامل مرتبط به شرایط زیست محیطی» و «عوامل فرهنگی اجتماعی مرتبط». شرایط مداخله گر انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی به دست آمده عبارت اند از: «ترکیب مالکیت و سهام داران شرکت لیزینگ»، «عوامل مرتبط با ارتباطات و فناوری اطلاعات»، «عوامل مرتبط با سیستم ها و زیرساخت های صنعت»، «عوامل مرتبط با حمل ونقل و جابه جایی». پدیده انعطاف پذیری مالی در زنجیره تأمین در برگیرنده «راه حل های تأمین مالی»، «ارتباطات مؤثر عناصر زنجیره تأمین»، «عوامل مرتبط با توانایی اعتباردهی» و «مدیریت ریسک مناسب» تعریف شد. همچنین، راهبردهای انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی دربرگیرنده «نوآوری و توسعه محصولات جدید»، «توسعه شبکه فروش و خدمات پس از فروش»، «توسعه مهارت های آموزش و خدماتی» و «توسعه همکاری های بین زنجیره تأمین» تعیین شد. پیامدهای انعطاف پذیری مالی در زنجیره تأمین شرکت های لیزینگ عبارت اند از: «افزایش تولید محصولات خودرویی»، «افزایش سطح دسترسی به خدمات»، «دسترسی آسان تر به منابع مالی»، «بهبود گردش اطلاعات مالی» و «افزایش بهره وری زنجیره تأمین». در بخش کمّی پژوهش، بر اساس نتایج مدل سازی معادلات ساختاری و تحلیل مسیر انجام شده، «عوامل مداخله گر انعطاف پذیری» بر «شرایط علّی انعطاف پذیری» و «راهبردهای انعطاف پذیری» مؤثر است. «شرایط علّی انعطاف پذیری» بر «توجه به انعطاف پذیری» اثر دارد. همچنین ابعاد «عوامل زمینه ای انعطاف پذیری» و «توجه به انعطاف پذیری» بر «راهبردهای انعطاف پذیری زنجیره تأمین» اثر معناداری دارند و در نهایت «راهبردهای انعطاف پذیری» بر «پیامدهای انعطاف پذیری» مؤثر است.
نتیجه گیری: برای افزایش انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی، الگوبرداری از تجارب نمونه های موفق شرکت های داخلی و بین المللی در توسعه محصولات جدید، به ویژه در بستر فناوری های نوپدید، نظیر اینترنت اشیا توصیه می شود. در ضمن، مدیریت مشکلات خدمات پس از فروش، افزایش اعتماد و ارتباط مؤثر با مشتریان و افزایش دانش، تجربه و مهارت های کارکنان متناسب با تغییر و تحولات صنعت، از مهم ترین ارتقادهندگان انعطاف پذیری زنجیره تأمین مالی صنعت لیزینگ خودرو ایران است.
سناریوهای آینده توسعه هوش مصنوعی با روش اسکن رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
361 - 397
حوزههای تخصصی:
هدف: هوش مصنوعی در ماهیت زندگی انسان تغییرات گسترده ای ایجاد کرده است و تأثیرهای آن در حوزه های اشتغال، اقتصاد، ارتباطات، جنگ، حریم خصوصی، امنیت، اخلاق و مراقبت های بهداشتی چشمگیر است؛ با این حال نحوه تکامل و تأثیر آن در آینده، هنوز درهاله ای از ابهام قرار دارد. از سویی سناریوپردازی آینده فناوری های نوظهور، رویکردی متداول برای درک و تحلیل پیچیدگی و عدم قطعیت های شکل دهنده آینده و آمادگی بیشتر برای مواجهه با وضعیت های محتمل توسعه آن هاست. همچنین سناریونویسی بر اساس طیف گسترده ای از منابع مختلف، از جمله محتواهای رسانه ای و مکتوبات علمی تخیلی انجام می شود. سینما و فیلم های علمی تخیلی، در تصویرپردازی آینده فناوری های نوظهور و به خصوص آینده هوش مصنوعی سابقه ای طولانی دارند. در این راستا، هدف این مقاله، ارائه سناریوهای آینده توسعه هوش مصنوعی در جهان است.
روش: برای انجام این پژوهش، ابتدا با استفاده از مرور پیشینه و گزارش های مرتبط با آینده هوش مصنوعی، پیشران های شکل دهنده آینده هوش مصنوعی شناسایی شد؛ سپس با نظر خبرگان و متخصصان هوش مصنوعی و با استفاده از تحلیل فیلم های علمی تخیلی که در زمینه هوش مصنوعی بودند، پیشران های تعیین کننده، به عنوان عدم قطعیت های شکل دهنده آینده هوش مصنوعی انتخاب شدند؛ سپس از تقاطع عدم قطعیت ها ۹ سناریو حاصل شد که تعداد ۴ سناریو از منطقی قابل قبول برخوردار بوده است. شایان ذکر است که نمره IMDB فیلم های انتخابی بالاتر از ۶ بوده و برای تحلیل محتوای فیلم ها و شناسایی پیشران ها در فیلم ها، از ساختار و پروتکل تحلیل فیلم استفاده شد.
یافته ها: بر اساس مطالب بیان شده در بخش روش، شش پیشران شناسایی شد که عبارت اند از: پذیرش اجتماعی، دامنه پیشرفت هوش مصنوعی، تکینگی، هزینه فایده هوش مصنوعی، قانون مندی و تنظیمگری تشویق و حمایت دولت. از بین آن ها سه پیشران پذیرش اجتماعی، تکینگی و قانون مندی و تنظیمگری، به ترتیب با نمرات 40/4، 33/4 و 78/4 از سوی خبرگان، به عنوان عدم قطعیت های شکل دهنده آینده هوش مصنوعی انتخاب شدند. ترکیب وضعیت های مختلف این عدم قطعیت ها به استخراج چهار سناریو محتمل «سلطه هوش مصنوعی بر جهان»، «دشمن خودساخته»، «هوش مصنوعی در سلطه انسان» و «اتوپیا: هم افزایی انسان و هوش مصنوعی» انجامید. سناریو سلطه هوش مصنوعی بر جهان، روایتگر دیستوپیایی از زندگی آینده انسان هاست؛ یعنی جایی که هوش مصنوعی قدرت را به دست گرفته و انسان ها را به حاشیه شهرها رانده است؛ در مقابل، سناریو اتوپیا: هم افزایی انسان و هوش مصنوعی، روایتگر یک آرمان شهر است، جایی که انسان و هوش مصنوعی به زندگی مسالمت آمیز با یکدیگر دست یافته اند. سایر سناریوها حد واسط میان این دو سناریو است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، «اتوپیا: هم افزایی انسان و هوش مصنوعی» خوش بینانه ترین و «سلطه هوش مصنوعی بر جهان» بدبینانه ترین سناریوهای توسعه هوش مصنوعی هستند. یافته های این مقاله نشان می دهد که مزیت های هوش مصنوعی و توسعه آن، برای دولت ها و انسان ها توجه پذیر است و بایستی برای تسریع تحقق آن ها سیاست گذاری متناسب صورت گیرد. همچنین، مخاطرات و چالش های محتمل هوش مصنوعی در آینده نیز، لزوم قانون گذاری و مقید کرد توسعه و کاربردهای این فناوری را گوشزد می کند.
سنجش و اندازه گیری بهره وری در سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۸
81 - 111
حوزههای تخصصی:
درسازمان های ارائه دهنده خدمات سلامت، واحدهای زیرمجموعه متعددی وجود دارند که به صورت هم زمان درحال ارائه خدمات درمانی و پیشگیرانه به جمعیت تحت پوشش خاصی بوده و سنجش بهره وری از مهمترین چالش های پیش روی مدیران آن ها می باشد؛ لذا هدف این مطالعه، ارائه رویکردی تلفیقی از تحلیل پوششی داده ها و شاخص بهره وری مالم کوئیست، جهت پایش بهره وری سازمان بهداشت و درمان صنعت نفت ایران -به عنوان یک سازمان ارائه دهنده خدمات سلامت- بوده است. دراین تحقیق، با استفاده از شاخص های مرتبط با کارایی و همچنین تعریف شاخص های اثربخشی تأثیرگذار بر عملکرد واحدهای زیرمجموعه سازمان، میزان رشد عملکرد واحدهای زیرمجموعه با محاسبه چهار تابع مسافت و شاخص بهره وری مالم کوئیست تعیین شده است. براساس نتایج به دست آمده دراین پژوهش، تعداد 27 شاخص تخصصی درحوزه های درمان مستقیم، غیرمستقیم و بهداشت جهت پایش اثربخشی سازمان های ارائه دهنده خدمات سلامت پیشنهاد شده است. همچنین نرخ رشد بهره وری پانزده منطقه زیرمجموعه سازمان مورد مطالعه -در بازه زمانی 1398 تا -1400 مورد بررسی قرار گرفته است. نوآوری مقاله حاضر، عبارت از تعریف شاخص های سنجش اثربخشی و ارائه یک چارچوب نظری جهت پایش نرخ رشد بهره وری در سازمان های ارائه دهنده خدمات سلامت می باشد. توسعه کاربردی این تحقیق در سازمان های مورداشاره می تواند برای ارتقای ظرفیت در حوزه های مختلف خدمات بهداشتی- درمانی و صرفه جویی در منابع مورداستفاده قرارگیرد.