چشم انداز مدیریت صنعتی

چشم انداز مدیریت صنعتی

چشم انداز مدیریت صنعتی سال 14 بهار 1403 شماره 53 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تحلیل راهبردهای احیای شرکت های تولیدی کوچک و متوسط رو به افول و ورشکسته به کمک مدل سازی تفسیری ساختاری (مورد مطالعه: صنایع غذایی استان اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شرکت های رو به افول و ورشکسته شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی راهبردهای احیا مدل سازی تفسیری ساختاری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۱۴
مقدمه و هدف: برای احیای موفق یک شرکت ورشکسته و یا رو به افول با عملکرد ضعیف، گستره وسیعی از راهبردهای احیا می توان در نظر گرفت که این راهبردها با یکدیگر برهم کنش دارند و بی توجهی به این موضوع، احیای شرکت های رو به افول، به ویژه شرکت های کوچک و متوسط را در عمل با مشکل روبه رو می کند؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش، ارائه مدل تفسیری ساختاری و تحلیل برهم کنش راهبردهای احیای شرکت های تولیدی کوچک و متوسط است.روش ها: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و به دلیل اینکه مبتنی بر مدل سازی تفسیری ساختاری، به ارائه مدل سلسله مراتبی برهم کنش راهبردهای احیای شرکت های کوچک و متوسط در آستانه افول و ورشکسته می پردازد، می توان آن را پژوهش توصیفی پیمایشی به حساب آورد. ازآنجاکه بسیاری از شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی در استان اردبیل طی چند سال گذشته رو به افول بوده یا ورشکسته شده و نیاز مند احیا هستند، این صنایع به عنوان مورد مطالعاتی این پژوهش انتخاب شدند. در مرحله نخست پژوهش برای بومی سازی عوامل افول این شرکت ها از غربالگری فازی استفاده شد؛ سپس برای تعیین راهبردهای مرتبط با هر عامل افول، مصاحبه با گروه کانونی شامل 10 نفر از خبرگان دانشگاهی و صنعتی، صورت گرفت و برای ارائه مدل برهم کنش و تجزیه وتحلیل قدرت نفوذ و همبستگی این راهبردها، مدل سازی تفسیری ساختاری و روش میک مک، با مشارکت همان خبرگان به کار رفت و از دو نرم افزار اکسل و متلب برای تحلیل داده ها استفاده شد.یافته ها: از تعداد 22 عامل افول شرکت ها که در پژوهش های قبلی شناسایی شده بودند، 19 عامل به عنوان عوامل افول شرکت های صنایع غذایی استان اردبیل تعیین شدند و سه عامل «وضعیت انحصار در بازار»، «عرضه بیش از نیاز بازار»، «نبود فرهنگ همکاری میان کارکنان و مدیران» به دلیل میزان اهمیت کمتر از 70 درصد در منظر خبرگان، حذف شد. برای این عوامل افول، 32راهبرد (بومی شده و جدید) تعیین شده و علاوه بر آن، کل راهبردهای احیا در قالب شش دسته راهبردهای مالی و اقتصادی، بازاریابی و مشتری مداری، منابع انسانی، مبتنی بر دانش، ساختاری و تعاملات، و کارایی تولید و عملیات نیز دسته بندی شدند. مدل سلسله مراتبی تفسیری ساختاری راهبردهای احیا که در شکل 2، نشان داده شده است، نشان می دهد که این راهبردها با یکدیگر رابطه کمک کنندگی و تسهیل کنندگی دارند و برای به کارگیری آن ها باید از سطح پایین ترین سطح این مدل، شروع به اقدام کرد. نتیجه قابل توجه دیگر اینکه اگرچه راهبردهای تعیین شده در قالب شش دسته ارائه شده اند، اما مدل نهایی نشان می دهد که برای اجرای این راهبردها، الزاماً نباید همه راهبردهای یک دسته را به طور هم زمان موردتوجه قرارداد؛ بلکه سلسله مراتب راهبردها به خوبی نشان می دهد که اولویت به کارگیری این راهبردها از پایین به بالا و از دسته بندی های مختلف است.نتیجه گیری: احیای شرکت های کوچک و متوسط ورشکسته و یا رو به افول صنایع غذایی، یک فرآیند تک بعدی نیست و راهبرد یکتایی برای آن وجود ندارد؛ بلکه باید ترکیبی از راهبردهای شش گانه شامل راهبردهای مالی و اقتصادی، بازاریابی و مشتری مداری، منابع انسانی، راهبردهای مبتنی بر دانش، ساختاری و تعاملات و کارایی تولید و عملیات را موردتوجه قرار داد و فرایند احیا را در یک قالب نظام مند و به صورت یک جریان مستمر و تدریجی به انجام رساند.
۲.

ارائه مدلی برای سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه، تصمیم گیری عملیاتی و قراردادهای همکاری در زنجیره تأمین محصول پیچیده: رویکرد نظریه بازی ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زنجیره تأمین محصول پیچیده سرمایه گذاری تحقیق و توسعه عدم قطعیت قراردادهای همکاری بازی چانه زنی نش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۱۶
مقدمه و اهداف: علی رغم اینکه پژوهش های متعددی در خصوص همکاری در زنجیره تأمین انجام شده است؛ اما بررسی ها نشان می دهد همکاری ها در زنجیره های با ساختار قدرت های نامتقارن که به سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه منجر می شود، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش به توسعه مدلی برای زنجیره تأمین یک محصول پیچیده پرداخته می شود که علاوه بر تصمیمات عملیاتی برای عرضه محصول به بازار، در خصوص سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه نیز تصمیم گیری می کند. پاسخ به این سؤال ها با درنظرگرفتن ساختار قدرت متفاوت در زنجیره تأمین و توجه به قراردادهای اشتراک گذاری هزینه ها و اشتراک گذاری درآمد از اهداف این پژوهش است: 1. تعیین نقطه تعادل بین میزان سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه، قیمت محصول و میزان تولید؛ 2. بررسی تأثیر عدم قطعیت تحقیق و توسعه، رعایت انصاف خریدار و حساسیت مشتری به سطح فناوری محصول بر عملکرد زنجیره تامین.روش ها: ریسک عدم قطعیت در خروجی فرایند تحقیق و توسعه و تابع تقاضای وابسته به سطح فناوری محصول در مدل در نظر گرفته شده است. مدل تحت ساختار نامتقارن قدرت در زنجیره با درنظرگرفتن قراردادهای مختلف همکاری از جمله اشتراک هزینه های تحقیق و توسعه، اشتراک هزینه تولید و اشتراک درآمد توسعه یافته است. هر یک از سناریوهای این مسئله به صورت یک مدل برنامه ریزی دوسطحی غیرخطی ارائه شده است. مدل ریاضی دوسطحی با رویکرد بازی چانه زنی نش ایجاد شده و در بهینه سازی آن از روش شبیه سازی استفاده شده است.یافته ها: این پژوهش نشان می دهد که ریسک عدم قطعیت موجب کاهش سود زنجیره تأمین می شود؛ اما قراردادهای همکاری ارائه شده می توانند عملکرد زنجیره را نسبت به ساختار غیرمتمرکز بهبود دهند؛ همچنین مشخص شد که قرارداد اشتراک درآمد می تواند سود بیشتری را هم برای کل زنجیره تامین و هم برای تأمین کننده ایجاد نماید. اما از نظر خریدار و بر اساس قدرت چانه زنی، زمانی که قدرت چانه زنی وی نسبتاً کم است، قراردادهای اشتراک هزینه تحقیق و توسعه و اشتراک هزینه تولید، مطلوبیت بیشتری ایجاد می کنند؛ همچنین افزایش رعایت انصاف خریدار موجب بهبود عملکرد کل زنجیره تأمین در ساختارهای اشتراک درآمد و اشترک هزینه تحقیق و توسعه خواهد شد.همچنین نشان داده شد که حساسیت بازار نسبت به سطح فناوری محصول موجب بهبود عملکرد زنجیره در ساختار قراردادهای اشتراک هزینه تولید و هزینه تحقیق و توسعه می شود؛ اما در ساختار اشتراک درآمد ممکن است تمامی اعضای زنجیره از حساسیت بازار نسبت به سطح فناوری محصول منتفع نشوند. به علاوه حساسیت بازار نسبت به قیمت و رعایت انصاف خریدار، به ترتیب همواره موجب کاهش و افزایش عملکرد زنجیره تأمین می شوند.نتیجه گیری: به دلیل قابل توجه بودن هزینه های تحقیق و توسعه و تولید در محصولات پیچیده، توجه به این هزینه ها در قراردادهای همکاری زنجیره تأمین و تسهیم آن بین عامل های تأثیرگذار در زنجیره تأمین می تواند به افزایش عملکرد زنجیره تامین منجر شود. قدرت چانه زنی بین خریدار و فروشنده در این نوع از زنجیره ها می تواند نوع قرارداد را تحت تأثیر قرار دهد. با درنظرگرفتن نامعلوم بودن اطلاعات برای طرف های زنجیره تأمین می توان مدل های بیشتری را توسعه داد.
۳.

مروری بر مقالات مکان یابی تسهیلات لجستیک بشردوستانه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکان یابی مکان یابی تسهیلات نقاط انتقال زلزله تدارکات بشردوستانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۲۱
مقدمه و اهداف: علی رغم پیشرفت های قابل توجه فناوری، دنیای امروز هنوز هم درگیر انواع بلایای طبیعی و انسان ساز (مانند زلزله، سیل، طوفان، بهمن، جنگ، تروریسم، ناآرامی های سیاسی و غیره) است که نه تنها روند توسعه پایدار را کاهش می دهد، بلکه در صورت غفلت می تواند صدمات فاجعه بار و گاه جبران ناپذیری به رفاه یک جامعه وارد کند. این موضوع به یک سیستم یکپارچه لجستیک که به صورت علمی و جامع طراحی شده است، نیاز دارد تا نیازهای مدیریت بحران را برطرف کند؛ سیستمی با فرآیندهای واضح و از پیش تعریف شده که در آن همه اجزا دارای عملکردهای از پیش تعیین شده هستند. امدادرسانی به آسیب دیدگان یکی از مهم ترین مراحل مدیریت بحران است که باید پیش از رخداد حادثه برای آن برنامه ریزی کرد؛ زیرا امدادرسانی به موقع و بهره ور خسارات جانی و مالی را به شدت کاهش خواهد داد. برای عدم غافلگیری در زمان بحران های طبیعی، باید برنامه ریزی های مناسب از قبل و در شرایط معمول انجام گیرد. یکی از مسائل حیاتی در زمان بحران، کمک رسانی سریع و به موقع است. تدارکات بشردوستانه یکی از مهم ترین مسائل عملیات و مدیریت بلایا محسوب می شود. این در حالی است که عملیات موردنیاز برای تدارکات بشردوستانه باید به اندازه کافی پایدار باشد تا تحت ماهیت نامشخص و پیچیده فاجعه و بحران به خوبی عمل کند. بسیاری از مشکلات در مراحل قبل و بعد از بحران، خسارات انسانی و اقتصادی را به همراه دارد و درعمل اطمینان از طراحی کارآمد عملیات تدارکات بشردوستانه ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش، با توجه به اهمیت برنامه ریزی پیش از بحران و همچنین فرآیند بهینه سازی ریاضی برای مکان یابی تسهیلات و مراکز امداد، مقالات منتشرشده بین سال های 2004 تا 2023 برای بررسی مدل های بهینه سازی در زمینه تدارکات بشردوستانه بررسی شده است. هدف پژوهش آشنایی با روند پژوهش های فعلی تدارکات بشردوستانه، به ویژه مسئله بهینه سازی مورداستفاده برای دستیابی به اهداف مختلف بخش مکان یابی تسهیلات تدارکات بشردوستانه و ارائه برای پژوهش های آتی است.روش ها: برای دستیابی به یک دید کلی در حوزه های پژوهشی و اطلاع از اینکه چه مقالاتی در این زمینه وجود دارد و چه کسانی در این حوزه پژوهش داشته اند و اطلاعات جامع تر دیگر، با استفاده از سایت Web of Science، کلیدواژه هایی که در این پژوهش مدنظر است، جست وجو شد. در مورد مسائل مکان یابی تسهیلات، تمامی انواع مسئله مکان یابی تسهیلات موردمطالعه قرار گرفته و در این مطالعه سعی شده است که مقالات موردبررسی در دو دسته مسائل با مدل های قطعی و غیرقطعی طبقه بندی شوند.یافته ها: در جدول مدل های قطعی، نوع تابع هدف، متغیرهای تصمیم گیری، نوع مدل و روش های حل گنجانده شده است. در مدل های غیرقطعی، این مطالعه بیشتر رویکردهای برنامه ریزی تصادفی و بهینه سازی قوی را تحت پوشش قرار می دهد؛ همچنین در جدول مدل های غیرقطعی، نوع تابع هدف، متغیرهای تصمیم گیری، پارامترهای غیرقطعی مدل، نوع عدم قطعیت، نوع مدل و روش های حل گنجانده شده است. با توجه به مقالات مرورشده و همچنین با مراجعه به جدول مرور مبانی نظری ارائه شده می توان به نکاتی که به آن ها پرداخته نشده یا کمتر پرداخته شده است، دست یافت.نتیجه گیری: درنهایت می توان نتیجه گرفت که این مطالعه می تواند برای پژوهشگران در درک روند فعلی مسئله بهینه سازی در تدارکات بشردوستانه و تکنیک های مدل سازی مفید باشد. پژوهشگران می توانند به راحتی خلأ پژوهش را دریابند و از طریق پژوهش های خود به جامعه کمک کنند.
۴.

بررسی تأثیر وام های خُرد بر سطح درآمد افراد و خروج از فقر: رویکرد شبیه سازی عامل بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فقرزدایی تأمین مالی خرد شبیه سازی عامل بنیان خط فقر پس انداز خُرد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۷
مقدمه و اهداف: تأمین مالی خرد به عنوان استراتژی غالب فقرزدایی با هدف ایجاد کسب و کارهای خرد و رهایی از فقر، به افراد فقیر خدمات مالی ارائه می دهد. این پژوهش تأثیر بکارگیری وام های خرد بر رشد درآمد افراد و خروج آنها از خط فقر را مورد بررسی قرار می دهد. همچنین با توجه به کمک مالی به صندوق تأمین مالی خرد، تغییر در میزان کمک مالی و تأثیر آن در خروج افراد از خط فقر مورد بحث قرار می گیرد. بعلاوه تأثیر بازاریابی و افزایش احتمال فروش به عنوان خدمات مکمل تأمین مالی خرد، در رشد درآمد مورد بررسی قرار می گیرد. لذا این پژوهش تأثیر ارائه وام های خرد صندوق تأمین مالی بر سطح درآمد افراد و خروج آنها از خط فقر را با در نظر گرفتن دو سیاست تغییر تعداد سال های کمک مالی به صندوق و افزایش احتمال فروش مورد بررسی قرار می دهد.روش ها: در صندوق های تأمین مالی خرد، نحوه تأمین منابع، شیوه اعتباردهی، شرایط متفاوت وام دهی و همچنین تعاملات بین افراد، نحوه عضویت آنها و تأثیرگذاری بر دریافت وام، فضای پیچیده ای را ایجاد می کند. ویژگی ها و رفتارهای ناهمگون افراد و همچنین تعاملات بین آنها در محیطی پویا، موجب پدید آمدن رویدادهای پیچیده ای می شود که استفاده از رویکرد شبیه سازی عامل بنیان می تواند به درک و مدل سازی آن کمک کند. مدل سازی و شبیه سازی عامل بنیان یک دیدگاه عاملی و یک رویکرد شبیه سازی از مجموعه ای از عوامل خودمختار، مستقل و تصمیم گیرنده است که به طور گسترده ای با هم در ارتباط بوده و تلاش می کند تا با مدل سازی رفتار عناصر فردی، نتایج نهایی سیستمی را بررسی کند. در این پژوهش از رویکرد شبیه سازی عامل بنیان استفاده شده است.یافته ها: نتایج شبیه سازی نشان می دهد ارائه وام خرد سبب افزایش درآمد افراد گردیده و امکان خروج از فقر مطلق را برای اکثر افراد فراهم می آورد. در این تحقیق نرخ بهره را صفر لحاظ کردیم، نتایج نشان داد که موجودی صندوق مبتنی پس انداز و بازپرداخت اقساط می تواند افزایش می یابد بطوریکه تعداد وامهای پرداخت شده حتی در سیاست 2 سال کمک مالی نیز روندی افزایشی داشته است. از این رو با ارائه وامهای خرد بدون بهره و حتی محدودیت در مدت زمان کمک، می توان صندوق تأمین مالی خرد پایدار ایجاد نمود. همچنین سیاست تغییر تعداد سالهای کمک مالی به صندوق و افزایش سالهای کمک از سه سال به چهار سال تأثیر بسزایی در افزایش درآمد افراد ندارد و صندوق بر اساس پس انداز و دریافت بازپرداخت اقساط، امکان ادامه فعالیت خواهد داشت، اما افزایش تعداد سال های کمک سبب می گردد تعداد وا م های بیشتری به افراد عضو ارائه گردد بطوریکه در سیاست 2 و 3 و 4 سال کمک مالی به صندوق تعداد وامهای پرداخت شده به ترتیب برابر با 155، 221 و 278 مورد می باشد. همچنین نتایج مدل سازی سیاست افزایش احتمال فروش در رشد درآمد و خروج از فقر نشان داد که در سناریو با احتمال فروش 80 درصد، درآمد افراد و تعداد افراد بالای خط فقر نسبت به سناریو احتمال فروش 60 درصد، بسیار بیشتر است. در مجموع بررسی سیاست های تغییر تعداد سال های کمک مالی به صندوق و تغییر احتمال فروش نشان داد که کمک مالی بیشتر به صندوق، منجر به درآمد بیشتر افراد و خروج بیشتر آنها از خط فقر نمی گردد، بلکه آنچه باعث درآمد بیشتر می گردد کمک به بازاریابی و فروش بیشتر محصول است.نتیجه گیری: کاهش تعداد سالهای کمک به صندوق و بکارگیری منابع مالی آزاد شده ناشی از آن در جهت ایجاد بازار و افزایش احتمال فروش، سبب اثربخشی بیشتر سیاستهای فقرزدایی می گردد. به عبارتی چنانچه منابع کمک های مالی در راستای ایجاد بازارهای تضمینی و یا شکل دهی بازارهای دائمی برای افراد عضو صندوق صورت پذیرد، نسبت به افزایش سالهای کمک به صندوق، اثر اهرمی بیشتری جهت درآمدزایی و افراد ایجاد می نماید.
۵.

ارزیابی کیفیت محصولات تولیدی با ارائه رویکردی مبتنی بر شبکه عصبی فازی ANFIS (مورد مطالعه: شرکت تولیدی و صنعتی خزر پلاستیک)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیق (ANFIS) یادگیری نظارت شده مدیریت کیفیت بهبود کیفیت تولید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵ تعداد دانلود : ۱۹
مقدمه و اهداف: در حال حاضر، گسترش تضمین کیفیت دقیق و سریع برای ارائه محصولات تولیدی با کیفیت بالا و ایمن ضروری است. کیفیت بیشتر بر مسائل درون سازمانی تمرکز دارد که برای کنترل و بهبود فرآیند های داخلی به کار می رود و به دنبال بهبود عملکرد به منظور رضایت مشتری و رقابت پذیری است. کیفیت حوزه ای است که بر تلاش برای توسعه روش های خودکار تجزیه وتحلیل داده ها با هدف نهایی بهبود مستمر کیفیت محصولات و فرآیند ها در صنعت، دولت و جامعه تأکید دارد. سیستم ارزیابی عملکرد کیفیت به شدت به شناسایی و انتخاب عوامل حیاتی موفقیت و همچنین شاخص های آن در چارچوب مدیریت کیفیت وابسته است. برای رسیدن به این هدف در صنعت تولید، مشکلاتی مانند بازده تولید پایین، دقت پایین و عدم نوآوری در محصولات وجود دارد.روش ها: بر این اساس، طرحی برای معرفی روش هوش مصنوعی به شرکت های تولیدی برای حل مشکلات ذکرشده و درنتیجه بهبود کیفیت محصولات و کارایی تولید پیشنهاد شده است. بدین منظور، شبکه ای مبتنی بر یک سیستم استنتاج عصبی فازی تطبیقی برای ارزیابی و بررسی دقت نتایج و مقایسه کارایی آن ارائه شده است. روش پیشنهادی در تقابل با محاسبات سخت قرار می گیرد و موجب صرفه جویی در زمان و هزینه خواهد شد. در صنایع حجم داده ها افزایش یافته است که به ظهور مفاهیم جدیدی مانند تجزیه و تحلیل داده های بزرگ منجر شده است و محدودیت ها و مزایای راه حل های مبتنی بر هوش مصنوعی مورد بحث قرار می گیرد تا توجه خلاقانه به راه حل های جدید و جهت گیری های جدید در صنایع تولیدی، تجاری و خدماتی برای بهبود کارایی فرآیند های خود، افزایش ارزش راه حل های خود و طراحی محصولات جدید برای یافتن مشاغل و بازار های جدید را برانگیزد. تقریباً تمام نقشه های راه بین المللی که بر نوآوری و پژوهش متمرکز شده اند، هوش مصنوعی را به عنوان محرک اساسی فناوری آینده در برمی گیرند. یکی از چالش های روش های سنتی در مدیریت کیفیت، مدیریت داده های تولیدی با ابعاد بالا و غیرخطی است. برای حل این مشکلات، فرآیندی مبتنی بر هوش مصنوعی برای بهبود کیفیت محصول و کارایی تولید در این پژوهش توسعه داده شده است. در این پژوهش یک مدل استتنتاج عصبی فازی تطبیقی که هم زمان دارای مزایای شبکه عصبی و استنتاج فازی است، برای ارزیابی و استخراج درجه کیفیت محصولات تولیدی و برای استنباط اینکه چگونه مجموعه ای از پارامتر های تولید و کیفیت فرآیند یک سیستم تولید مرتبط هستند، پیشنهاد شده است.یافته ها: به منظور آموزش مدل پیشنهادی از داده های مربوط به فرایند کیفیت یک قطعه از خط تولید «شرکت صنعتی خزر پلاستیک» استفاده شد و 550 داده مرتبط با فرایند کیفیت با تأکید بر متغیر هایی تأثیرگذار شامل«معیار ظاهری، قطر خارجی چرخ دنده بزرگ، ضخامت چرخ دنده، طول شافت فلزی، ارتفاع شافت فلزی، قطر خارجی شافت فلزی» به عنوان متغیر ورودی و کیفیت نهایی به عنوان متغیر خروجی در نظر گرفته شد. درنهایت دقت نتایج و کارایی مدل استتنتاج عصبی فازی تطبیقی پیشنهادی با استفاده از شاخص های آماری ضریب همبستگی و جذر میانگین مربعات خطا مورد ارزیابی قرار گرفت.نتیجه گیری: با توجه به نتایج، داده های مورداستفاده برای ارزیابی کیفیت قطعه تولیدی در روش نرو فازی تطبیقی پیشنهادی با ضریب همبستگی 95/0 و میانگین مربعات خطا 42869/0 تطابق خوبی بین کیفیت خروجی مدل و مقادیر واقعی ارائه داد.
۶.

مکان یابی فروشگاه های زنجیره ای خرده فروشی با استفاده از روش ترکیبی AHP-TOPSIS بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای (مورد مطالعه: فروشگاه های زنجیره ای افق کوروش)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکان یابی خرده فروشی تصمیم گیری چندمعیاره مجموعه های فازی شهودی تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی واسپاس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴ تعداد دانلود : ۲۰
مقدمه و اهداف: خرده فروشان با توجه به نزدیکی به مصرف کنندگان نهایی و ظرفیت ایجاد بازار از قدرتمندترین عوامل توزیع محصولات هستند. انتخاب مکان فروشگاه خرده فروشی هم از نظر رضایت مشتری و هم سودآوری شرکت در شرایط تغییر بازار و رقابت شدید یک تصمیم استراتژیک و سرمایه گذاری بلندمدت است. هدف از این مطالعه، توسعه روشی برای انتخاب بهترین مکان فروشگاه های خرده فروشی «افق کوروش» از طریق رتبه بندی استراتژیک مکان های بالقوه فروشگاه ها با استفاده از معیارهایی مانند جمعیت، ویژگی های محل فروشگاه، ملاحظات اقتصادی و رقابت است.روش ها: با توجه به افزایش پیچیدگی مسئله انتخاب محل فروشگاه خرده فروشی، تعدد معیارهای تصمیم گیری و همچنین وجود عدم قطعیت در ارزیابی معیارها در انتخاب محل فروشگاه خرده فروشی، از ساختار تصمیم گیری چندمعیاره با رویکرد فازی شهودی بازه ای بهره گرفته شده است. اعداد فازی شهودی درواقع توسعه یافته اعداد فازی هستند؛ به نحوی که در ساختار آن ها به جز درجه عضویت و عدم عضویت، درجه شک و تردید نیز برای هر مقدار در نظر گرفته می شود؛ به طوری که مدل سازی عدم قطعیت موجود در ذهن تصمیم گیرنده را به نحوی بهتری انجام می دهد. در مدل پیشنهادی این مطالعه، پنج معیار شامل هزینه، رقابت، تراکم ترافیک، حجم تردد خودرو، ویژگی های فیزیکی و مکان فروشگاه از طریق مصاحبه با خبرگان به عنوان معیارهای اصلی برای انتخاب بهترین مکان فروشگاه خرده فروشی انتخاب شده است. دوازده معیار فرعی شامل هزینه اجاره، هزینه تجهیزات، قدرت رقبا، تعداد رقبا، فاصله تا رقبا، حجم تردد خودرو، حجم تردد عابر پیاده، اندازه فروشگاه، فضای پارکینگ، قرار گرفتن در خیابان اصلی، نزدیکی به مراکز تجاری و نزدیکی به مجتمع مسکونی، برای انتخاب بهترین مکان برای احداث فروشگاه جدید از میان پنج گزینه بالقوه تعیین شده است. با توجه به غیرقطعی بودن معیارها، از اصطلاحات زیانی بهره گرفته شده است.روش ارائه شده، یک روش ترکیبی تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی و روش اولویت بندی با توجه به میزان شباهت به راه حل ایده آل (AHP-TOPSIS) بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای است که به منظور بررسی معیارها و رتبه بندی گزینه های پیشنهادی مورد استفاده قرار گرفته شده است. به منظور در نظر گرفتن تردید در انتخاب تصمیم گیرندگان و محاسبه وزن معیارها، از روش AHP بر پایه مجموعه های فازی شهودی بازه ای استفاده شده است؛ همچنین اولویت بندی گزینه های پیشنهادی برای احداث فروشگاه جدید خرده فروشی با استفاده از روش TOPSIS محاسبه شده است. در مطالعه موردی مورد نظر، منطقه 4 شهرداری تهران به عنوان یکی از پرجمعیت ترین مناطق شهر تهران در نظر گرفته شده است و شرکت فروشگاه های زنجیره ای «افق کوروش» با هدف توسعه فروشگاه ها، قصد احداث فروشگاه های جدید در این منطقه را دارد. این منطقه شامل حدود 40 فروشگاه حضوری فعال است که به 2 انبار در تهران تخصیص داده شده اند.یافته ها و نتیجه گیری: بر اساس نتایج معیار فرعی هزینه اجاره از شاخص کلی هزینه و معیار فرعی نزدیکی به مراکز تجاری از شاخص کلی مکان فروشگاه به عنوان بااهمیت ترین و کم اهمیت ترین معیار انتخاب شدند؛ همچنین از میان 5 مکان نامزد، مکان های شماره 4 و 1 به ترتیب دارای بالاترین و پایین ترین الویت برای استقرار فروشگاه جدید انتخاب شدند. برای اعتبارسنجی روش پیشنهادی، نتایج ارزیابی گزینه ها با روش ترکیبی تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی و ارزیابی حاصل ضرب تجمیعی وزنی (AHP-WASPAS) مبتنی بر مجموعه های فازی شهودی بازه ای مقایسه شد. در هر دو روش مکان شماره 4 به دلیل موقعیت مکانی و شرایط رقبا به عنوان بهترین مکان برای احداث فروشگاه خرده فروشی جدید و مکان شماره 1 به عنوان نامناسب ترین مکان برای احداث فروشگاه جدید خرده فروشی انتخاب شدند.
۷.

تأثیر معماری فناوری اطلاعات بر همکاری بین سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معماری سازمان شبکه همکاری همکاری میان سازمانی مدل سازی ساختاری تفسیری فناوری اطلاعات

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷ تعداد دانلود : ۳۳
مقدمه و اهداف: همکاری سازمانی به عنوان ابزاری پدیدار می شود که به اعضای شبکه همکاری اجازه می دهد تا بر اساس اطلاعات به اشتراک گذاشته شده و تبادل های دوطرفه، تصمیم گیری کنند. هماهنگی و همگام سازی فعالیت ها با هدف جلب رضایت بازار و افزایش سود مشترک را موجب می شود. شبکه های همکاری از سازمان هایی تشکیل می شوند که تمایل قبلی برای همکاری با یکدیگر را دارند تا با استفاده از فناوری اطلاعات و از طریق تصمیم گیری مشترک و مشارکت مؤثر به منافع مشترک خود دست یابند. هدف از این پژوهش، بررسی شبکه ها (CNs) و فرآیند همکاری است که به آن ها امکان افزایش تعامل در محیط را می دهد. این ابزارهای جدید مبتنی بر معماری سازمانی (EA) ات. از طرفی سازمان هایی که به قصد کسب مزیت رقابتی و مقابله با پیچیدگی های محیطی اقدام به همکاری با دیگر سازمان ها می کنند، هر یک معماری سازمانی منحصر به خود را دارند. بررسی تأثیر این معماری سازمانی بر معماری شبکه همکاری سازمان ها، مدنظر این پژوهش است. در این راستا با بررسی مبانی نظری و با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) به تدوین چارچوبی برای برسی تأثیر معماری فناوری اطلاعات سازمان بر معماری همکاری بین سازمانی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش مبین 5 بُعد معماری سازمان و 6 بٌعد معماری همکاری میان سازمانی و چگونگی سطح بندی و ارتباط میان آن ها در قالب یک مدل نهایی است. بینشی که این چارچوب به سازمان ها ارائه می کند، می تواند در طراحی بهتر معماری سازمان برای برخورداری از یک همکاری مؤثر و مزایای حاصل از آن مفید باشد. معماری سازمانی یک فرآیند مستمر پس از آغاز است. استقرار چنین فرآیندی شامل تعامل با ابعاد مختلف سازمان است؛ بنابراین ابعاد فرهنگی، انسانی، فنی، ساختاری، رویدادی و غیره در سرتاسر سازمان، مسائل اساسی در اجرای موفقیت آمیز معماری سازمانی هستند. با توجه به اینکه اجرای معماری سازمانی پرهزینه و گران است، پیاده سازی ضعیف آن مشکلات متعددی را برای سازمان فراهم می کند.یافته ها: در موضوع فناوری اطلاعات مشترک ابعاد حقوقی، استانداردها، خطوط راهنمای کنترلی، چارچوب های زمانی و صورت وضعیت ها تقویت و به طور دقیق مشخص می شود. بررسی و تحلیل MICMAC نشان داد که مؤلفه های مدل محتوایی (توصیف مفهومی) معماری سازمان، مدل منطقی (توصیف سیستمی) معماری سازمان و استراتژی های کسب و کار همکاری بیشترین میزان نفوذ را بر دیگر مؤلفه ها دارند و جو مؤلفه های کلیدی در شکل گیری فرآیند همکاری محسوب می شوند. سایر مؤلفه های مورد بررسی از قدرت نفوذ و وابستگی بالایی برخوردار هستند و در ناحیه پیوندی قرار می گیرند. این مؤلفه ها دارای ارتباط دو طرفه با یکدیگر هستند. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهادهای زیر ارائه شد: نتایج پژوهش نشان می دهد فناوری نقش بسیار مهمی در توسعه همکاری بین سازمانی دارد؛ بنابراین پیشنهاد می شود سازمان ها نسبت به طراحی سیستم های اطلاعاتی بین سازمانی اقدام کنند. در میان عوامل سطح 1 دانش همکاری عامل اثرگذاری بر همکاری بین سازمانی است بر همین اساس در معماری سازمانی پیش بینی سازوکارهای تولید، کسب و به کارگیری دانش باید صورت پذیرد. طراحی و استقرار فرآیندهای مشخص برای همکاری بین سازمانی ضرورتی است که در طراحی معماری سازمانی باید بین سازمان ها لحاظ شود.
۸.

ساختاردهی سیستمی عوامل مؤثر بر چابکی در فرآیندهای کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مدیریت فرآیندهای کسب وکار چابکی تحقیق در عملیات نرم مدل سازی ساختاری تفسیری فرآیند رتبه بندی تفسیری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۱۸
مقدمه و اهداف: امروزه سازمان ها تغییرات و بحران های پیچیده و غیرقابل پیش بینی را پیرامون خود تجربه می کنند. در این شرایط به منظور دستیابی به نوآوری و شرایط بهینه در محیط های پیچیده، رفتن به سمت راه حل های منعطف و چابک ضروری به نظر می رسد که یکی از زمینه های بهبود این مسئله در رابطه با مفهوم مدیریت فرآیندهای کسب وکار، پرداختن به حوزه چابکی فرایندهای کسب وکار و در شرایط پیچیده و پویا است. در این راستا هدف اصلی این مطالعه، ساختاردهی سیستمی به مسئله چابکی در فرآیندهای کسب وکار است که یکی از مهم ترین الزامات آن، استفاده از رویکردهای تحقیق در عملیات نرم در راستای ساختاردهی سیستمی به مسئله است.روش ها: در این پژوهش ابتدا با استفاده از گام های تکنیک فراترکیب و سپس به کمک ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، 18 نفر از خبرگان که از استادان دانشگاه و صاحب نظران فعال در حوزه مدیریت فرآیندها و همچنین افرادی که دارای سوابق تجربی در حوزه های مرتبط با بهبود نظامات و فرآیندهای کاری در سازمان های مختلف بودند، انتخاب شدند که انتخاب آن ها از طریق روش غیرتصادفی هدفمند و به روش گلوله برفی صورت گرفت. در گام بعدی پژوهش برای تبیین الگوی ارتباطات مدیریت فرآیندهای سازمانی چابک از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شده که با ابزار پرسشنامه داده های مرتبط جمع آوری شدند. درنهایت داده های مده از طریق پرسشنامه به روش فرآیند رتبه بندی تفسیری (IRP) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: مبتنی بر پاسخ به سؤال های مطرح شده در این پژوهش، ابتدا پس از طی مراحل فراترکیب و تکمیل داده های موردنیاز از طریق تعامل با خبرگان، چارچوبی کلی از تعداد 17 متغیر اصلی به دست آمد. مؤلفه های چارچوب اصلی پیشنهادی شامل فرهنگ متناسب، رهبری فرایندها، حاکمیت فرایند، نیروی انسانی شایسته، زیرساخت فناوری و ساختار سازمان به عنوان عوامل توانمندسازهای سیستم، قابلیت استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، پایداری خلاق، قابلیت سازگاری پویا، قدرت یادگیرندگی سازمانی و درک و شناخت محیطی به عنوان قابلیت ها و توانمندی های سیستم، کنترل و پایش مستمر فرایندها، مدیریت کیفیت فرایند، یکپارچه سازی مدیریت دانش با فرایندهای سازمان و کارآمدسازی اجزای چرخه عمر مدیریت فرایند به عنوان کنش ها و اقدامات اساسی و درنهایت ارتقای شاخص های کمّی و کیفی به عنوان پیامد سیستم هستند. در ادامه با توجه به چارچوب مفهومی ISM شاخص های توانمندساز و توانمندی در قالب چهار سطح طبقه بندی شدند. در گام بعدی از طریق فرآیند رتبه بندی تفسیری، شاخص ها اولویت بندی شدند. با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش و بر اساس ISM مؤلفه ی زیرساخت فناوری، به عنوان یک توانمندساز مهم در بالاترین سطح در نظر گرفته شد. طبق این تحلیل، فناوری اطلاعات با نفوذی که بر همه متغیرها از جمله فرهنگ فرآیندی، نیروی انسانی و ساختار متناسب سازمان دارد، باعث تقویت روحیه یادگیری و تحول، کار گروهی و مشارکتی در سازمان و ایجاد زمینه رشد مستمر کارکنان را فراهم می آورد؛ همچنین با توجه به یافته های فرایند رتبه بندی تفسیری، رهبری فرآیندها در اولویت اول قرار گرفت.نتیجه گیری: نتایج نشان داد زیرساخت فناوری اطلاعات به عنوان متغیر مهمی در درون سیستم چابکی فرایندهای کسب وکار باید مدنظر قرار گیرد. از طرفی با توجه به متغیرهای عملکردی برون سیستمی مورد انتظار از پیاده سازی سیستم چابکی در مدیریت فرآیندها، مؤلفه رهبری فرآیندها بر اساس تمامی متغیرهای عملکردی مورد انتظار (به جز کسب مزیت رقابتی) بر توانمندساز زیرساخت فناوری تسلط دارد؛ بنابراین سازمان هایی که خواهان چابک سازی در سیستم مدیریت فرآیندهای خود هستند، باید در مرتبه اول به ویژگی های رهبری در فرآیندها توجه داشته باشند. پس از آن، نتایج نشان داد که درک و شناخت محیطی، نیروی انسانی آگاه و شایسته، بُعد یادگیرندگی سازمان، ساختارهای اقتضایی و متناسب، حاکمیت، استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، زیرساخت فناوری، سازگاری پویا، فرهنگ و پایداری خلاق به ترتیب در اولویت های بعدی باید مدنظر قرار گیرند.
۹.

کاربرد شبکه های یادگیری عمیق برای طراحی فرآیند کنترل کیفیت در صنعت روغن موتور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خود رمزگذار یادگی ری عمی ق تشخیص خطا الگوریتم فراابتکاری کنت رل کیفیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵ تعداد دانلود : ۲۱
مقدمه و اهداف: با توجه به پیشرفت های جدید در دنیای مدرن، استفاده از الگوهای کنترل کیفیت چندمتغیره-چندمرحله ای در صنایع تولید به عنوان موضوعی حیاتی و ضروری مطرح می شود. این پژوهش به بررسی اهمیت و ضرورت کنترل کیفیت چندمتغیره-چندمرحله ای در صنایع تولیدی با تاکید بر تولید روغن موتور پرداخته است. کیفیت روغن موتور به عنوان یک عامل بنیادین، تأثیر قابل توجهی بر عملکرد، عمر موتور، رضایت مشتریان و موقعیت محصول در بازار دارد.در این تحقیق، برای مانیتورینگ و تشخیص خطا در مولفه های کیفی، استفاده از الگوریتم های یادگیری عمیق، مد نظر قرار گرفته است. علت اصلی انتخاب الگوریتم های یادگیری عمیق به جای روش های کلاسیک آماری، نرمال نبودن داده ها و حجم بزرگ نمونه ها بوده است. این مشکلات می توانند باعث عدم دقت تخمین ها و ناپایداری تحلیل ها شوند. از طرفی، توانمندی های منحصر به فرد الگوریتم های یادگیری عمیق در تجزیه وتحلیل داده های پیچیده و استخراج ویژگی های معنادار از داده های گسترده تولید روغن موتور، دلیل اصلی بر انتخاب این الگوریتم ها است.روش ها: در این پژوهش، به منظور افزایش دقت و کنترل کیفیت مؤثر، از الگوریتم های یادگیری عمیق ترکیبی از جمله شبکه عصبی با حافظه طولانی -کوتاه مدت و شبکه  عصبی پیچشی، LSTM-CNN و شبکه باقیمانده شبکه عصبی پیچشی متصل و ResNet-DenseNet برای کنترل مؤلفه های کیفی استفاده شده است. در این پژوهش، با توجه به نیاز به تحلیل و کنترل داده های پیچیده و چندمتغیره، از الگوریتم LSTM-CNN برای کنترل کیفی متغیرهای عددی و تشخیص الگوهای زمانی و توالی در داده ها استفاده شده است. همچنین، برای مدیریت و تجزیه و تحلیل داده های بصری که توزیع های غیریکنواخت و پیچیده ای دارند، از الگوریتم ResNet-DenseNet استفاده شده است. این الگوریتم ها با استفاده از ترکیبی از شبکه های عصبی با حافظه طولانی- کوتاه مدت و شبکه های پیچشی، قادر به استخراج ویژگی های معنادار و ارتباطات پیچیده میان داده ها هستند، که این امر باعث بهبود عملکرد و کارایی در فرایندهای کنترل کیفیت و تصمیم گیری هوشمند می شود. این روش قادر به تشخیص الگوهای پنهان و ارتباطات پیچیده بین متغیرها و ویژگی های کیفیتی موجود در داده ها است و قابلیت بهبود فرایندهای کنترل کیفیت و تصمیم گیری هوشمند را تسهیل می کند.یافته ها: ترکیب قابلیت های این الگوریتم ها، عملکرد فرایند کنترل کیفیت را بهبود می بخشد و نتایج بهتری نسبت به روش های تک الگوریتمی به دست می آورد؛ به علاوه از الگوریتم کلونی زنبورعسل (GBC) برای تنظیم پارامترهای الگوریتم های یادگیری عمیق LSTM-CNN و ResNet-DenseNet استفاده شده است. این الگوریتم به عنوان یک رویکرد ترکیبی عمل می کند و از مزایای الگوریتم کلونی زنبور عسل مصنوعی(ABC) و الگوریتم ژنتیک (GA) بهره می برد. این ترکیب به میزان زیادی عملکرد الگوریتم های یادگیری عمیق را در فرایندهای کنترل کیفیت بهبود می بخشد و زمان رسیدن به نتیجه مطلوب را کاهش می دهد. به منظور نمایش کاربرد عملی الگوریتم های ارائه شده در جهان واقعی، یک مطالعه موردی از صنعت تولید روغن موتور بررسی شده است. الگوریتم ترکیبی LSTM-CNN پیشنهادی در فرایند تشخیص خطا، نتیجه بهتری نسبت به الگوریتم های تکی CNN  و LSTM داشته و عملکرد نتایج را به ترتیب به میزان 15 و 8 درصد ارتقا داده است؛ همچنین در مؤلفه های تصویری، الگوریتم ترکیبی پیشنهادی ResNet-DenseNet نسبت به الگوریتم های ResNet و DenseNet به ترتیب با دقت بالاتری، به میزان 10 و 15 درصد عمل کرده است.نتیجه گیری: از نظر علمی و عملی، در این پژوهش تأثیر الگوریتم های یادگیری عمیق در بهبود کیفیت و کارایی روغن موتور را مورد بررسی قرار گرفته و از روش های پیشرفته تجزیه وتحلیل داده، به ویژه الگوریتم های ترکیبی عمیق، برای شناسایی الگوهای کیفی در داده های تولید استفاده شده است.
۱۰.

ارائه عناصر و روش شناسی یادگیری تقویتی اعتباربخشی بیمارستان بر اساس مدل مفهومی عامل بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: یادگیری تقویتی کاهش گرادیان عامل های هوشمند مدل شبکه عصبی اعتباربخشی بیمارستانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۱۹
مقدمه: هدف از انجام این مطالعه، ارائه عناصر و روش شناسی مدل یادگیری تقویتی منطبق بر مدل مفهومی عامل بنیان اعتباربخشی بیمارستانی در ایران است. عناصر و روش شناسی مدل یادشده، زیربنای مطالعاتی مطلوبی برای ایجاد سیستم هوشمند و چندعاملی اعتباربخشی بیمارستانی و روندهای شبیه سازی محیط در جهت ارائه رهنمودهای بهره ورانه به کارگزاران و سیاست گذاران مربوطه ایجاد خواهد کرد. این مطالعه در نظر دارد تا پاسخ مناسبی به پرسش های اصلی پژوهش که در آن ابهامات مربوط به عناصر یادگیری تقویتی و چگونگی انتخاب روش شناسی یادگیری تقویتی در یک سیستم چندعاملی از نوع سیستم های اجتماعی فنی وجود دارد، ارائه کند.روش ها : به منظور گردآوری داده های موردنیاز برای شناخت عناصر و شناسایی فرایندهای اعتباربخشی بیمارستانی، عامل ها، محیط و تعامل بین آن ها، از روش مرور سیستماتیک منابع، بررسی مستندات علمی و مصاحبه های نیمه ساخت یافته، از طریق خبرگان، به صورت حضوری بهره گرفته شد. مصاحبه شوندگان از میان اعضای هیئت علمی، مدیران بیمارستان و مسئولان بهبود کیفیت بیمارستان ها انتخاب شدند. جمع بندی مصاحبه ها با استفاده از روش های مبتنی بر داده بنیاد، رویکرد ترتیبی و سیستماتیک، صورت گرفت. منابع جمع آوری ویژگی های فرایند یادگیری ماشین با استفاده از روش مرور سیستماتیک از مستند «راهنمای اعتباربخشی 1401» بوده است. روند انتخاب ویژگی های یادشده از طریق انتخاب صحیح از ویژگی های خروجی مدل که همان کنش های عامل است، صورت گرفت. فهرست کنش های عامل بر اساس طبقه بندی ساختار درختی از محتوای مفهومی مستند فوق الذکر به صورت یک درخت عمومی غیردودویی استخراج شد.یافته ها: مدل یادگیری تقویتی استخراج شده درصدد یافتن زنجیره های بهینه از کنش های عملیاتی در شرایطی که داده های کمی موجود است، خواهد بود. مهم ترین عناصر مدل یادشده عبارت اند از:مجموعه حالات: مجموعه عوامل اعتباربخشی بیمارستانی مانند متغیرهای ورودی، متغیرهای خروجی، شاخص ها، پارامترها، اعداد ثابت مربوط به سنجه های هر عامل مفهومی در مستند «راهنمای اعتباربخشی 1401»؛مجموعه کنش ها: کنش های عامل های هوشمند؛ در هر اپیزود یادگیری تقویتی، مسیرهایی از درخت دودویی خوشه بندی سلسله مراتبی شده اقدامات عملیاتی قابل انجام در بیمارستان و به ازای مجموعه ویژگی های حالت هستند؛تابع پاداش: «کسب بالاترین امتیاز ممکن در نظام رتبه بندی بیمارستانی با انجام کمترین تعداد کنش و اقدام لازم» است؛تابع سیاست: بر اساس فرایند یادگیری هر عامل، مبتنی بر یک شبکه عصبی عمیق DQN و الگوریتم کاهش گرادیان است؛عامل های عملیاتی: هدف عملیاتی هر یک از عامل های مفهومی؛ «حداکثرکردن امتیازات اعتباربخشی سنجه های حوزه مربوط به خود با توصیه کمترین اقدامات» است.چرخه کلی مدل: در این ساختار هر کدام از عامل های هوشمند، زیرمجموعه عامل های مفهومی نه گانه، در محدوده خود دارای یک شبکه عصبی چندلایه است که ویژگی های حالات مرتبط، به این شبکه عصبی وارد می شود و در خروجی، بر اساس تعریف تابع سیاست ویژه آن عامل، نگاشتی از کنش های بهینه بر حسب شرایط و حالات فعلی عامل ایجاد خواهد شد؛مدل شبکه عصبی: شبکه عصبی عامل هوشمند برگرفته از عامل مفهومی «مدیریت و رهبری» است که در آن مشخصات لایه های ورودی، مخفی و خروجی شبکه آمده است.نتیجه گیری: جمع بندی پیشینه پژوهش های مرتبط، نشان داد که رویکرد طراحی مدل های اعتباربخشی بیمارستانی می تواند به دو گروه «مدل های مفهومی بدون بهره گیری از عوامل هوشمند» و «مدل های مفهومی با بهره گیری از مفاهیم هوشمندسازی و سیستم های عامل بنیان» تقسیم شود. بررسی ها نشان داد که این مطالعات دارای نتایج موردانتظار بوده و کارایی و اثربخشی مدل ها و فرایندهای پیشنهادشده توسط آن ها، اعتبار لازم را داشته اند. از نقاط ضعف این پژوهش ها، این است که الگوریتم های یادگیری تقویتی لزوماً با مدل های عامل بنیان در آن ها درآمیخته نشده است.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۴