فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
160 - 186
حوزههای تخصصی:
روح حاکم و گفتمانی مسلط بر عرفان، خداگرایی و توحید است و نتیجه عرفان اجتماعی توحید وجودی است به این معنا که خدا گرایی در همه سطوح و ساحات حضور بالفعل و ظهور عینی داشته و همه چیز از خدا، به سوی خدا، برای خدا و به یاری خداست و در همه فعالیت های اجتماعی اصالت از آنِ قیام لله است لذا سالک الی الله همه شئون وجودی اش در ارتباط با خدا تعریف و تنظیم شده و تحقق می یابد روش این تحقیق با رویکرد عقلی-نقلی بوده است که ضمن تبیین مقوله هستی شناسی عرفانی به رابطه آن با عرفان اجتماعی و اندیشه فکری امام خمینی (ره) می پردازد که به عنوان عارفی حکیم و فقیه در متن جامعه حضور حداکثری یافته و با ایجاد جامعه توحیدی به نظام سازی دینی و ولایی پرداختندو معتقدند که عرفان ماهیت اجتماعی حداکثری در ساحات هدایت، تربیت و مدیریت داشته و عارفان بعد از طی اسفار باطنی و منازل سلوکی رسالت هدایتی - تربیتی جامعه را بر عهده دارند.
تبیین نقش یادگیری سازمانی در سازمان های یادگیرنده
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش تبیین نقش یادگیری سازمانی در سازمان های یادگیرنده است. روش کار: روش کار در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی به رشته تحریر درآمده است. نتایج: بحث با تعریف مفهوم یادگیری سازمانی آغاز می شود و با انواع یادگیری سازمانی، سطوح و دیدگاه های یادگیری سازمانی، جایگاه و اهمیت بکارگیری مدیریت دانش در یادگیری سازمانی و اهداف و مزایای یادگیری سازمانی به پایان می رسد. در گذشته سازمان ها به شکلی طراحی می شدند که تا مدت زمان زیادی بدون هیچ اصلاح، تغییر و تحولی بتوانند از تکنولوژی های خود استفاده کنند و اهداف خود را محقق کنند. اما اهمیت یادگیری سازمانی در سازمان های دانش محور کنونی که برای به کارگیری فکرهای جدید و اطلاعات بروز طراحی شده اند نقش پررنگی دارد، زیرا دیگر مدتهاست که ما از عصر تکنولوژی خارج و وارد عصر دانشی شده ایم. در واقع هر کدام از کامندان سازمان های امروزی باید در چند فعالیت تخصصی مهارت و تبحر داشته باشند و مستمر در حال یادگیری باشند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تبیین نقش یادگیری سازمانی در سازمان ها کارمندان قادرند مسائل و مشکلات مربوط به حوزه فعالیت خود را شفاف بیان کرده و برای آن ها راه حل مناسب ارائه دهند و حتی گاهاً مسائلی که هنوز دست و پاگیر سازمان نشده است را طراحی و حل نمایند تا در زمان وقوع آن زمان کافی برای گرفتن بهترین تصمیمات را داشته باشند.
بررسی دیدگاه آلبر کامو در معنای زندگی و نقد آن بر اساس آموزه های قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۸
5 - 25
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به دیدگاه آلبر کامو مبنی بر معنادارنبودن و پوچی زندگی پرداخته ایم. وی بر این باور است که خدا و جهان ماورایی وجود ندارد و همچنین دلیلی برای حضور انسان در این جهان و معنای ازپیش تعیین شده ای برای زندگی انسان وجود ندارد و انسان برای رهایی از این پوچی باید ارزش هایی را برای خود جعل کند. برخی از نقدهای وارد بر کامو عبارت اند از اینکه منحصرکردن دایره معرفت بر امور تجربی از طریق تجربه قابل اثبات نیست. انسان به دلیل محصوربودن در عالم مادّه، توانایی تدوین برنامه جامع را برای زندگی اش ندارد. نبود معیاری ثابت برای جعل ارزش ها سبب نقدناپذیری ارزش ها و بسته شدن قضاوت و داوری می شود.
نگاه صدرالمتألهین به مسأله هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صدر المتالهین مصادیق هنر را مورد توجه قرار داده است. در این جا برآنیم تا مواردی از آن را بیان کنیم و سپس درباره هنر، اعم از هنر دینی و هنر سکولار، توجه کنیم که چه نسبتی با فلسفه و حکمت متعالیه صدرایی دارد، زیرا عموما هنر با عالم خیال ارتباط دارد و هنرمند از عنصر خیال در آفرینش هنری بهره می برد، ولی حکمت به معرفت حقایق عالم می پردازد. از این جهت بین حکمت و هنر، به لحاظ معناشناختی و پدیدارشناختی پیوندی قابل تصور است یا نه؟ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، دیدگاه صدرالمتالهین درباره هنر را مورد بررسی قرار می دهد. دراین جا دیدگاه های مختلفی وجود دارد، اما فیلسوفان مسلمان به ویژه حکیم ملاصدرا بیشتر به مبانی زیبایی شناختی و منشا زیبایی پرداخته است. از نظر صدرا هنر صناعت است و میان طبیعت که فعل خداوند است با صناعت که فعل انسان است تشابه وجود دارد، چون با توجه به تشکیک وجود و مراتب آن، بین فعل الهی و فعل انسان تفاوت ذاتی و جوهری نیست، بلکه تفاوت در مراتب است. نیز از دیدگاه ملاصدرا چون انسان خلیفه خدا برروی زمین است، لذا صفات مستخلف عنه مانند مصور، مبدع و خلاق را دارد. بر این اساس انسان هنرمند با توجه به اینکه مظهر صفات الهی است، با خلق فعل هنری به مبدا تشبه یافته است و با حقیقت و حکمت ارتباط دارد. هنرمند اعم از عکاس، نقاش، مجسمه ساز، فیلم ساز، نوازنده، هنرمند تجسمی، و هنرمعماری ، خلاقیتش از تجلیات الهی است ، چنین هنرمندی با حکمت پیوند دارد.
بررسی تحلیلی وصف «سیاسی» در نظریه «لیبرالیسم سیاسی» جان رالز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی چرخش پست مدرن فلسفی و طرح پرسش هایی درباره نحوه تعامل حکومت های لیبرال با تعددهای فرهنگی و فلسفی در فضای دهکده ایِ حاصل از جهانی سازی، رالز کوشید با طرح یک نظریه ی خردمندانه و فارغ از بنیادهای متافیزیکی و کلی با عنوان لیبرالیسم سیاسی، برای ایجاد جامعه ای باثبات و برخوردار از عقاید جامع و متنوع راهی ارائه نماید. با توجه به اضافه شدن وصف «سیاسی» به لیبرالیسم و نیز فراگیر و همه پسندبودن این برداشت، در این نوشتار می کوشیم با پرسش از معنای «سیاسی بودن» در نظریه مزبور، درستی ادعای رالز را از منظری تحلیلی بسنجیم. معتقدیم نظریه رالز نتوانسته در ایجاد روایتی حداقلی و همه پسند از لیبرالیسم موفق باشد. استفاده از ایده هایی همچون ساختار اساسی، دلیل عمومی، اجماع همپوشان و نیز تاریخمند ساختن لیبرالیسم نتوانسته تئوری ارائه شده در نظریه ای درباب عدالت را از «جامع بودن»، حتی بر اساس معیارهای رالزی، رها سازد. لیبرالیسم سیاسی رالز بیش از «سیاسی بودن» به دنبال آشتی میان افراد دارای عقاید جامع با سیاست های جاری در جامعه ای است که پیرامون نظریه لیبرالیسم شکل گرفته است. در جامعه مورد نظر رالز، عقاید جامع به جای آنکه محترم دانسته شوند، مجبور به جرح و تعدیل می شوند و این آغازِ اِعمال اندیشه ای جامع از لیبرالیسم به بهانه ایجاد ثبات در جامعه است.
تحلیل بنیان های معرفت شناختی گزاره های ناظر به آینده در مطالعات آینده ها(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
25 - 50
حوزههای تخصصی:
مطالعات آینده ها به عنوان فرارشته ای نوظهور در چند دهه اخیر با چالش های بسیاری روبه رو بوده است که جدی ترین آن خروج از موقعیت بی مبنایی و تجهیز به بنیان های فلسفی برای تبدیل شدن به یک رشته علمی است. در این راستا، این پرسش های اساسی مطرح است که چگونه می توان در مورد آینده ای که هنوز محقق نشده است، پژوهش کرد، و آیا اصلاً امکان کسب معرفت از گزاره های ناظر به آینده وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش ها، نویسندگان مقاله ابتدا به بازشناسی حوزه های پژوهش در باب آینده پرداخته اند، سپس مسائل جدی معرفت شناختی پیش روی آنها را تحلیل نموده اند. همچنین با در نظر گرفتن این مسائل، از دریچه سه قانون اندیشه به تحلیل امکان کسب معرفت از مفروضات آینده پرداخته شده است. در نهایت نظریات عمده صدق و توجیه در نسبت با گزاره های آینده واکاوی شده و دیدگاه های متناسب با ایجاد باور صادق موجه از گزاره های ناظر به آینده، پیشنهاد گشته است. نتایج حاصل از این مقاله بیانگر آن است که امکان اولیه کسب معرفت از باور های ناظر به آینده وجود دارد. در همین راستا نظریه مطابقت صدق، برای احراز صدق این باور ها و نظریه های درون گرایی و مبناگرایی میانه رو برای توجیه آنها، تحلیل و پیشنهاد شده است.
ارسطو و دوگانه کلّی- جزئی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
161 - 176
حوزههای تخصصی:
ارسطو از «کلّی» تعریفی به دست می دهد که یان لوکاشویچ آن را، به دلیلِ در بر نگرفتنِ کلّی های تهی، غیر جامع می داند. افزون بر این، تعریفی که ارسطو از جزئی به دست می دهد به دو شیوه قابل فهم است: (1) جزئی تنها بر یک چیز حمل پذیر است، (2) جزئی حمل ناپذیر است. این برداشتِ دوگانه، که در سخنان شارحان ارسطو نیز با بسامد زیادی تکرار می شوند، از یک سو، تلقی رابرت کونس و تیموتی اچ. پیکاوَنس که معتقدند جزئی از نظر ارسطو حمل ناپذیر است را زیر سؤال می برد؛ و از دیگر سو، خودْ تعارضی ست که باید حلّ شود. در این جستار نمایان خواهد شد که اوّلاً اِشکال لوکاشویچ وارد نیست و تعریف ارسطو شامل کلّی های تهی هم می شود؛ و ثانیاً تعارضی که ظاهراً از تعریف جزئی برمی آید با تفکیک دو گونه حمل، یعنی «به شیوه یکنام» و «نه به شیوه یکنام»، قابل حلّ است.
مناسبات نظریّه پردازی دینی با قلمروهای تحقیق در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از متون دینی، بهعنوان منابع معرفتی، برای استنباط نظریههای علوم انسانی، از فرایندی روشمند برخوردار است. این روشمندی، گرچه از ویژگیهای خاص مطالعه در این منابع تبعیت میکند، اما در سطحی کلان، همراستا با جریان عام نظریهپردازی در علوم انسانی است. در این مقاله این مسئله مورد توجّه قرار می گیرد که با یک نگاه فراتحلیلی، پژوهشهای حوزه علوم انسانی، چه در مطلق علوم انسانی و چه در علوم انسانی دینی، از قلمروهایی برخوردارند. ویژگی این قلمروهای چهارگانه، معیارهایی را برای نظریهپردازی دینی در علوم انسانی در اختیار محققان میگذارد، که آگاهی از آنها برای ورود به این سنخ مطالعات دینی ضروری بوده، عدم توجه به آنها یکی از آسیبهای فلسفه علمی و روششناختی در این عرصه را رقم زده است. حاصلاین معیارها، در دو بخش معیارهای مختص هریک از قلمروهای تحقیق، و معیارهای مشترک میان همه قلمروها، دسته بندی می شود. روش تحقیق در این پژوهش در ساحت مطالعات دینی، اجتهادی و در عرصه علوم انسانی، تحلیل قیاسی است.
اینهمانی شخصی
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
73 - 99
حوزههای تخصصی:
این همانی فردی یا هویت شخصی ، یکی از مسائل اصلی مورد بحث در فلسفه نفس است. سؤال از اصل و ماهیت انسان و این که چه عاملی باعث می شود فرد از تولد تا زمان مرگش یک شخص باقی بماند و چگونگی تشخیص این استمرار از مباحث مطرح در مسأله این همانی شخصی است. سؤال اصلی در این همانی شخصی این است که، دلیل منطقی و شرایط کافی برای اینکه فرد P2 در زمان T2 همان شخصP1 در زمان T1 باشد چیست؟ سؤال دیگر این است که با چه شواهد ظاهری یا تجربی و یا احیاناً غیرتجربی ما می توانیم حکم به این همانی شخصی بدهیم؟به چه دلیل، ما همان انسان ده سال قبل هستیم؟ چه دلیلی برای اثبات این ادعا داریم؟ عامل حفظ این وحدت در وجود ما چیست؟ از هنگام تولد تاکنون ظاهر بدن ما و حتی بسیاری از سلول های بدن ما تغییر کرده است، اما ما باز هم خود را همان فرد گذشته می دانیم. ممکن است در این میان بدن ما دچار تغییرات اساسی هم شده باشد: به عنوان مثال دست یا پای ما قطع شده باشد، آیا با وجود این تغییرات، ما هنوز همان فرد گذشته هستیم و این همانی ما حفظ شده است یا این که باید بگوییم ما تنها شبیه به فرد گذشته هستیم. این امر مسلم است که به لحاظ بدنی و ظاهری با فرد گذشته دارای این همانی نیستیم، اما آیا این گونه تغییرات باعث می شود که ما فرد دیگری باشیم؟ این سؤالات هرچند ساده به نظر می رسند ، اما سال های متمادی ذهن فیلسوفان نفس را به خود مشغول داشته است. سؤال از این همانی فردی و چیستی آن و چگونگی استمرار آن از جمله پرسش های اساسی و رایج در فلسفه نفس یا ذهن است. فیلسوفان ذهن پاسخ های متفاوتی به این گونه سؤالات داده اند ، اما آن چه مسلم است چگونگی دیدگاه آنان در باب حقیقت انسان تأثیر مستقیمی بر تبیین آنان از مسأله ی این همانی دارد
جستاری در باب رسانه با نظر به آراء هیدگر و پستمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
83 - 107
حوزههای تخصصی:
رسانه های مدرن را به سبب تأثیرشان بر زندگی بشر بی هیچ تردیدی مهم ترین پدیده عصر حاضر باید به حساب آورد. از علم و دین و سیاست و اقتصاد تا شخصی ترین مناسبات روزمره، همه متأثر از پیامدهای این پدیده اند. چنین گستره تأثیری اندیشمندان را به نظرورزی در حوزه رسانه واداشته است. حاصل این پژوهش ها سربرآوردن دانشی جدید در عرصه مطالعات میان رشته ای به نام «فلسفه رسانه» است که از زوایای متعدد به رسانه پرداخته است. در رویکرد به ماهیت رسانه برخی برای آن ذات مستقلی قائل شده اند که آن را به خودی خود شایسته تأمل می سازد، و برخی دیگر رسانه را جز ابزار نمی دانند و معتقدند رسانه فاقد قدرت لازم برای جهت دهی حیات آدمی است و این انسان است که بسته به اراده خود چگونگی بهره گیری از آن را تعیین می کند. مقصود پژوهش حاضر بررسی آراء هیدگر و پستمن در رویکرد به رسانه است. دو متفکری که در حوزه رسانه از جمله ذات گرایان به حساب می آیند و از رهگذر تکنولوژی به آن پرداخته اند و هر دو بر کاربست نحوی «خودآگاهی» در مواجهه با هرگونه تکنولوژی از جمله رسانه به منظور برون رفت از بحران عصر حاضر تأکید دارند.
نقد و بررسی روش ولفسون در بازخوانی متون فلسفی و الهیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
93 - 117
حوزههای تخصصی:
ولفسون، فیلسوف نام آشنای یهودی، با نگارش مجموعه ای از آثار، در صدد بازنویسی تاریخ فلسفه غرب با محوریت یهودیت برآمد. او برای انجام این مهم، روش فرضی-استنتاجی یا روش تلمودی مطالعه متون را به کار بست. ولفسون از این طریق به دنبال مسائل حل ناشده، منابع ناشناخته، روابط ناشناخته و مسیرهای ناشناخته فلسفه بود. چالش درک و کشف منشأ و خاستگاه، ساختار و تنوع نظام های فلسفی برای او جذاب بود. با این که هیچ گونه ارتباطی بین مطالعه تلمودی و تحقیقات فلسفی وجود نداشت و ولفسون کاملاً غرق در دومی بود، از یک قرابت روش شناختی بین آن دو بهترین بهره برداری را کرد. این روش مبتنی بر این پیش فرض است که تناقض واقعی در اندیشه های یک متفکر واقعی وجود ندارد. بدیهی است با یافتن یک مورد نقضی می توان پیش فرض فوق و به تبع آن، روش مورد نظر ولفسون را زیر سوال برد. منسجم و نظام مند نشان دادن اندیشه های یک متفکر و بیان ناگفته ها و نانوشته های اندیشه وی، مرتبط ساختن مطالب غیرمرتبط و رفع تناقضات ظاهری اندیشه های یک اندیشمند، از جمله کارکردهای روش پیش گفته است. استفاده ولفسون از اصطلاحات، بدون توجه به تطور تاریخی آن ها، تحمیل چارچوب فکری خود بر متفکر مورد بحث، گزافی و دل بخواهی انتخاب کردن متن و یهودی سازی تاریخ تفکر و جانبداری او از تفکر یهودی، از مهم ترین نقدهایی است که بر او وارد است. افزون بر این، ابهامات یا خطرات قرائت متنی نیز می تواند دستمایه روش او قرار گیرد.
Is it more reasonable for a critical rationalist to be non-religious?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
317 - 331
حوزههای تخصصی:
This paper argues that it is not reasonable for a critical rationalist to be a religious believer in the Abrahamic tradition. The argument is distinctive, in that it takes seriously the critical rationalist view that we should abandon ‘justificationist’ argument. What this means, is that the structure of argument then becomes a matter of offering theories as resolutions of problems, and then judging how they fare in the face of ongoing critical appraisal. The paper surveys issues in several areas, including God and what is good; homosexuality; mysticism; and messianic ideas. It argues that, unless the believer engages in intellectual retreat (something that is unacceptable for the critical rationalist), the problem-situation facing the believer appears to be so daunting that it would be unreasonable for them to hope that they can overcome it.
شیئیت و تحقق عدم با تاکید بر نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۳۶۸-۳۴۵
حوزههای تخصصی:
از مسائل پیچیده و مهم در فلسفه، عدم و احکام آن است. این مقاله سعی دارد به یکی از پرسش های بحث برانگیز در این باب، یعنی تحقق و شیئیت داشتنِ عدم، از نظرگاه برخی فلاسفه بپردازد و دست آخر با مبانی ملاصدرا به آن پاسخ دهد. در نظر ملاصدرا عدم گاهی مقابل وجود است و گاهی مقارن وجود. آن عدمی که در مقابل وجود قرار دارد، نیستی و بطلان محض است؛ اما آن دیگری به معنای فقدان کمال، مقارن و همراه وجود، موجود است؛ لذا در میان حکمای متقدم و متاخر، هر دو معنا طرفداران خاص خود را دارد که به باور نگارنده می توان تئوری بنیادین دوگانه وجود و ماهیتِ ملاصدرا را فصل الخطاب این نزاع دانست. بنابراین رهیافت جدیدی که نگارنده در این مقاله در صدد اثبات آن است نقد و بررسی نظرات تعدادی از موافقان و مخالفان تحقق و شیئیتِ داشتن عدم با محور قرار دادن نظرات ملاصدرا، با روش توصیفی-تحلیلی، خواهد بود.
آینده پژوهی مدیریت اسلامی؛ رویکرد واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آینده پژوهی به عنوان ابزاری کارآمد، در تحلیل روندها و عوامل مؤثر بر تغییرات شتابان پدیده های اجتماعی، به ترسیم سناریوهای محتمل آینده می پردازد. این رویکرد با واکاوی منابع، الگوها و عوامل تغییر و ثبات، افق های نوین آینده را پیش روی ما قرار می دهد (آینده های اکتشافی) و الزامات نیل به آن را ترسیم می کند (آینده های هنجاری). در این میان، علوم انسانی اسلامی نیز از این ظرفیت آینده پژوهی بی بهره نمانده و در این پژوهش، به بررسی روند پژوهشی یکی از مصادیق آن، یعنی مدیریت اسلامی، می پردازیم. در این مقاله دو چهارچوب برای تهیه سناریوی پژوهشی ارائه شده است: سناریو اول بر امنیت، اجتناب از پیامدهای نامطلوب و ایفای تعهدات تمرکز دارد. و سناریو دوم پژوهش ها در چارچوب دانش موجود مدیریت، با لحاظ تغییرات لازم، انجام می پذیرد. که اولی با سازگاری تحت ساختار موجود دانش مدیریت در ضمن تغییراتی و دومی نه تحت ساختار موجود دانش مدیریت بلکه با شکل بخشی جدیدی به پژوهش در مدیریت می پردازد. این مطالعه، به پژوهشگران کمک می کند تا با توجه به تحولات آینده، راهبرد انقلابی را در زمینه سازگاری یا شکل دهندگی اتخاذ نمایند.
جنسیت، بدنمندی و امکان های پدیدارشناسی فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود پنج دهه است که پدیدارشناسی فمینیستی به عنوان یکی از حوزه های جدید و متاخر در سنت پدیدارشناسی، به بازاندیشی در مبانی این مکتب پرداخته و اکنون به عنوان یک حوزه مستقل و مهم شناخته می شود. این جریان که آغازش به سیمون دوبووار نسبت داده می شود، بر پایه خوانش پدیدارشناسی ادراک موریس مرلوپونتی و پتانسیل های موجود در آن شکل گرفته است. با انحراف از سنت هوسرلی، این رویکرد به طور خاص بر سوژه بدنمند متمرکز شده و موضوعاتی مانند جنسیت و تفاوت جنسی را در کانون توجه خود قرار می دهد. مقاله حاضر تلاشی است برای بررسی شکل گیری و روندهای برجسته در این حوزه، با تمرکز دقیق بر نکات نظری و روش شناختی آن. نتایج مطالعه نشان می دهد که رویکرد غالب در این زمینه متعلق به نظریه پردازان فمینیست در سنت ساختارگرایی و پساساختاری است. همچنین، نقدهای درونی در این حوزه به دنبال بازیابی جایگاه تجربه در تولید دانش و همچنین پرداختن به جنبه های غیرگفتمانی آن بوده اند.
در باب اجرا و اجراگری با تاکید بر نظریه اجراگری باتلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این موضوع که جنسیت به عنوان امری اجراگرانه یا اجرایی قابل درک است در مباحث کنونی جامعه شناسی و برخی از دیگر رشته ها امری معمول است. به رغم تکثر بکارگیری اجراگری و اجرا در مقام استعاره برای بررسی جنسیت، این دو اصطلاح اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند و به اصول نظری اولیه آن ها توجه کافی مبذول نمی گردد. این امر تا اندازه ای به این دلیل است که اجرا و اجراگری، پیشینه های نظری متفاوتی دارند اگرچه این اصطلاحات اغلب به عنوان مترادف در نظر گرفته می شوند. در این پژوهش کوشش گردیده است تا گرایش های نظری موجود در پس استفاده از این استعاره ها مورد بررسی قرار گیرد. عام ترین گرایش نظری در آثار جودیت باتلر در باب اجراگری است. گرایش کمتر شناخته شده، حاصل روش شناسی مردم نگار است که جنسیت را به عنوان اجرا یا انجامی تحقق یافته در زندگی روزمره قلمداد می کند. خوانش بینامتنی آثار این نظریه پردازان تفاوت های بین باتلر و این اتنومتدولوژیست ها را آشکار می سازد و حاکی از آن است که اجرا و اجراگری به شیوه ای که نظریه پردازان مزبور، کنش اجتماعی و خودهای جنسیتی شده را توضیح می دهند به وضوح متفاوتند.
گادامر – افلاطون از دیالکتیک ایده تا دیالکتیک کلمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرمنوتیک فلسفی گادامر صراحتا لوگوس محور است. لوگوس در تلقی گادامر به لحاظ محتوا متفاوت با تلقی افلاطون از آن است. تعبیر لوگوس در اندیشه افلاطون، ایده است و دیالکتیک ایده، روند تعین ایدوس ها در قالب کلمات است. در دیالکتیک ایده لوگوس در یک روند تکاملی به ارگون تبدیل می شود. به همین خاطر در نظر گادامر دیالکتیک افلاطون از یک جنبه ثابت است چون در چرخه ای ثابت آن چه عیان می کند بازنمودی حسی از جهان ایده است. از جهاتی دیگر پویاست زیرا دیالکتیک فرایندی صعودی و پیوسته رو به زمان حال است که مدام از ایده به امر واقع تغییر ماهیت می دهد. اما در تلقی گادامر، لوگوس کلمه است و دیالکتیک کلمه همان پویایی کلمه است که در قالب گفتگو تعیین می یابد. فرض گادامر بر این است که دیالکتیک در یک بازی زبانی زنده ای که در حال حرکت در آن هستیم به طرزی مخاطره آمیز به واسطه کلمات ما را وارد رخداد فهم می کند. در پژوهش حاضر ذیل تفسیر تازه ای از دیالکتیک افلاطون و تاثیزپذیری گادامر از وی تصریح خواهیم کرد گادامر پویایی کلمه را بر ثبات ایده اولویت داده و دیالکتیک کلمه را بر دیالکتیک ایده ترجیح می دهد.
بنیادهای ارسطویی درمان منطق محور کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه اصلی این پژوهش مشاوره فلسفی با تمرکز بر درمان منطق محور کوهن (روش ال. بی.تی) است و هدف آن مطالعه جایگاه فلسفه ارسطو به ویژه منطق و فلسفه اخلاق او در درمان منطق محور است. پرسش اصلی این است که درمان منطق محور به چه معنایی ارسطویی به حساب می آید و تعالیم ارسطو چه سهمی در اعتبار این رویکرد و تبدیل آن به پارادایمی مستقل در مشاوره فلسفی دارد.در این پژوهش با مطالعه ای تحلیلی و اسنادی به تبیین درمان منطق محور و مؤلفه های ارسطویی آن پرداخته ایم و این مؤلفه ها را عمدتاً در سه محور منطق، فلسفه اخلاق و نظریه ارسطو درباره اراده بحث کرده ایم. این روش درمانی، احساسات و عواطف آدمی را واجد ساختارهای استنتاجی می داند که دچار شدن آدمی به شبه استنتاج های مغالطی در این عرصه، سلامت روان او را به خطر می اندازد. کلید درمان، جایگزینی فضایل به جای مغالطات است. در اینجا خوانشی از نسبت مغالطات کوهن با نظریه ارسطو درباره لغزش های منطقی و نیز نسبت فضایل جایگزین آن ها با اخلاق فضیلت ارسطو عرضه کرده ایم و راهکار درمان منطق محور برای تحقق و تثبیت این فضایل را در پرتو نظریه ارسطو درباره اراده تحلیل کرده ایم.براین اساس ضمن تبیین وجه پارادایمی درمان منطق محور به واسطه مبادی فلسفی و ارسطویی آن کوشیده ایم تا دو دسته از وجوه ارسطویی این روش درمانی را از هم تفکیک کنیم: وجوهی از این روش درمانی که هم به لحاظ مبادی و هم به لحاظ عناصر محتوایی ارسطویی است در کنار وجوهی از آن که آموزه هایی را صرفاً بر پایه مبادی ارسطویی عرضه می دارند و البته وجه دوم در درمان منطق محور فربه تر است.
نظریه «وحدت متعالی ادیان» از منظر عرفانی، معرفت شناختی و دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۷)
25 - 34
حوزههای تخصصی:
سید حسین نصر از برجسته ترین چهره های جریان سنت گرایی است که در بیان و تبیین دیدگاه های این جریان نقش بسزایی داشته است. مهم ترین دیدگاه سید حسین نصر که بحث های بسیاری پیرامون آن شکل گرفته، نظریه وحدت متعالیه ادیان است. او در این دیدگاه با وام گرفتن از مبانی حکمت متعالیه و همچنین عرفان نظری به این نتیجه رسیده که تمامی ادیان دارای حقیقتی واحدند و تفاوت های ادیان مربوط به امور بیرونی ادیان است، نه حقیقت ادیان. در این دیدگاه، نصر جامه ای جدید به دیدگاه کثرت گرایی دینی پوشانده است که افرادی همچون جان هیک در جهان مسیحیت و عبدالکریم سروش در جهان اسلام آن را تبلیغ می کنند. این مقاله به صورت توصیفی انتقادی نگاشته شده و نویسنده بعد از تبیین دیدگاه نصر به اشکالات آن پرداخته است؛ اشکالاتی همچون بی توجهی به بحث خاتمیت، نسبیت انگاری آموزه های دینی، و تضاد آن با نصوص قطعی ادیان که سعادت را انحصار یک دین می دانند.
مروری انتقادی بر نظریات هستی شناسانه مصنوعات تکنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
135 - 157
حوزههای تخصصی:
مسئله هستی شناسی مصنوعات تکنیکی این است که چه چیزی باعث می شود یک شیء به عنوان یک مصنوع تکنیکی لحاظ شود. از آنجا که مصنوع تکنیکی کارکردی را برای کاربران محقق می کند، اغلب نظریات با تحلیل مفهوم کارکرد به بررسی هستی مصنوعات پرداخته اند. دسته ای از نظریات با توجه به ساختار فیزیکی مصنوع و نقش علی که در ایفای کارکرد دارد، به تبیین هستی مصنوعات پرداخته اند، برخی دیگر بر مقاصد عامل ها در طراحی و کاربرد مصنوعات تأکید کرد ه اند و کارکرد را همان قصد عامل تلقی کرده اند. برخی نیز تطور یک مصنوع یعنی تاریخچه انتخاب و بازتولید یک مصنوع را در هستی آن مؤثر دانسته اند.با توجه به نواقص نظریه هایِ نقش علی، قصدی و تطوری، تلاش هایی برای ارایه نظریه های ترکیبی صورت گرفته است. ما در این مقاله ضمن مرور مهم ترین نظریات هستی شناسی مصنوعات تکنیکی، از رهگذر نقد و بررسی آن ها توضیح می دهیم که یک نظریه هستی شناختی مناسب برای مصنوعات باید به چه مسائلی پاسخ دهد.