مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
مهارت حل مساله
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری با آموزش مهارت حل مساله در کاهش علایم اضطراب امتحان دختران مقطع دبیرستان انجام شد. روش: این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشآموزان دختر پایه اول تا سوم مقطع دبیرستان شهرستان فریدونکنار در استان مازندران بودند. 30 دانشآموز دارای اضطراب امتحان پس از اجرای آزمون تشخیصی (پرسشنامه اضطراب امتحان TAI) به شیوه نمونهگیری خوشهای بهطور تصادفی انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل بهطور برابر (15 نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه آزمایش بهمدت 10 جلسه، تحت درمان شناختی- رفتاری با آموزش مهارت حل مساله قرار گرفتند؛ گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. دادههای بهدستآمده با استفاده از روش آماری کوواریانس م ورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .یافتهها: علایم اضطراب امتحان در آزمودنیهای گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بهطور معناداری کاهش یافت (001/0>p).
نتیجهگیری: روشهای درمان شناختی- رفتاری با آموزش مهارت حل مساله راهبردهایی کارآمد و سودمند در کاهش اضطراب امتحان و بهبود کارکرد تحصیلی دانشآموزان دبیرستانی هستند."
مقایسه کارکردهای خانوادگی مادران کودکان سالم و کودکان "بیشفعال/نقص توجه" و تاثیر مهارت حل مساله بر کارکردهای خانوادگی مادران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: بیشفعالی/نقص توجه (ADHD) ، اختلال مزمن و آسیبزایی است که از کودکی تا بزرگسالی ادامه مییابد. این پژوهش بهمنظور مقایسه کارکردهای خانوادگی مادران دارای فرزندان سالم و ADHD و بررسی تاثیر آموزش حل مساله بر کارکردهای خانوادگی مادران دارای کودکان ADHD انجام گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با گروه کنترل است. نمونه آماری، 8 مادر ADHD و 12 مادر سالم با استفاده از نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنس در دو گروه قرار گرفتند. قبل و بعد از آموزش حل مساله به روش بدل و لانکس، آزمودنیها پرسشنامه کارکرد خانوادگی را تکمیل نمودند. برای تحلیل دادهها از برنامههای آماری SPSS 15 و برای تحلیل فرضیهها از آزمون T مستقل استفاده شد.
یافتهها: کارکردهای خانوادگی مادران با فرزندان سالم در مقایسه با مادران دارای کودکان ADHD مختل بود (05/0>p). به علاوه، آموزش حل مساله به مادران ADHD کارکرد خانوادگی آنها را بهبود بخشید؛ بهخصوص این آموزش قدرت حل مساله، نقشهای والدی، کنترل رفتار و کارکرد کلی آنها را افزایش داد (05/0>p)، اما تغییر معنیداری در پاسخدهی عاطفی، ارتباط و حمایت عاطفی بهوجود نیاورد (05/0>p) که بیانگر حساسیت و اثرات عوامل متعدد بر کارکردهای خانواده است.
نتیجهگیری: کارکرد خانوادگی مادران دارای کودکان ADHD به مراتب ضعیفتر از مادران دارای فرزند سالم است و آموزش مهارتهای حل مساله، کارکرد خانوادگی مادران ADHD بهخصوص قدرت حل مساله، نقش والدی، کنترل رفتار و عملکرد کلی آنها را بهبود میبخشد."
اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر خودپنداره تحصیلی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
اهداف. بسیاری از موفقیتها یا شکستهای تحصیلی، ریشه در تصورات کلی فرد نسبت به تواناییهای خود در رابطه با یادگیریهای آموزشگاهی دارد. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای حل مساله در ارتقای مفهوم خودتحصیلی و در نتیجه در پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام شد.
روشها. این پژوهش شبه- آزمایشی با استفاده از دو گروه آزمایش و کنترل روی 30 نفر از دانشجویان رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه شیراز با روش نمونهگیری طبقهای تصادفی انجام شد. ابزار بهکاررفته برای جمعآوری دادهها، آزمون مفهوم خودتحصیلی دلاور بود و برای تجزیه و تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی شامل تحلیل واریانس یکطرفه با نرمافزار SPSS 11 استفاده شد.
یافتهها. در مورد اثربخشی آموزش مهارت حل مساله در پیشرفت تحصیلی، در گروه آزمایش میانگین 86/12= x1 و در گروه کنترل میانگین 85/10= x2 و 31/2= t بهدست آمد. در مورد اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر مفهوم خودپنداره تحصیلی، در گروه آزمایش میانگین 26/56= x1 و در گروه کنترل میانگین 53/48= x2 و 2/9= t بهدست آمد.
نتیجهگیری. آموزش مهارتهای حل مساله به دانشجویان، باعث توانمندی و ارتقای مفهوم خودتحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان میشود و باید در برنامههای آموزشی مورد توجه قرار گیرد.
بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر خودکارآمدی دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان رشت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر خودکارآمدی دانش آموزان می باشد. جامعه مورد مطالعه شامل همه دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهرستان رشت در سال تحصیلی89 - 1388 است. حجم نمونه طبق اصول علمی 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای تعیین شد. برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه خودکارآمدی عمومی و آموزش مهارت حل مساله طی هشت جلسه (2 ساعته) به مدت یک ماه استفاده گردید. پژوهش نیمه آموزشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری می باشد. برای تحلیل داده ها و بررسی سؤال های پژوهش از آزمون تی و تحلیل کوواریانس استفاده شد. سؤال های پژوهش عبارتند از: میزان خود کار آمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه چقدر است؟ آیا آموزش مهارت حل مساله بر خود کارآمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه موثر است؟ آیا آموزش مهارت حل مساله بر خود کارآمدی دانش آموزان دختر دوره متوسطه در طول زمان از پایداری مناسب برخوردار است؟
نتایج پژوهش نشان داد که میزان خود کارآمدی دانش آموزانی که آموزش مهارت حل مساله دریافت کردند بیشتر از میزان خودکارآمدی دانش آموزانی است که آموزش مهارت حل مساله را دریافت نکرده اند . همچنین میزان خودکارآمدی دانش آموزان در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار است.
اثربخشی آموزش مهارت حل مساله و تصمیم گیری بر کاهش نگرش مثبت وابستگان به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مساله و تصمیم گیری بر کاهش نگرش مثبت وابستگان به مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز درمانی خودمعرف سازمان بهزیستی سنندج بود. روش: تحقیق حاضر، نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد مطالعه، کلیه معتادین مراجعه کننده (500 نفر) به مراکز درمانی خود معرف شهرستان سنندج بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، تعداد 60 نفر از آنها انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نگرش سنج مواد برای سنجش اثرات، خطرات و تمایل به مصرف مواد استفاده شد. گروه آزمایش اول به مدت 10 جلسه 5/1 ساعتی آموزش مهارت حل مساله و گروه آزمایش دوم، نیز به مدت10 جلسه 5/1 ساعتی آموزش مهارت تصمیم گیری دریافت کردند. به گروه کنترل نیز هیچ گونه آموزشی داده نشد. یافته ها: در پس آزمون برای گروه های آزمایشی، نگرش افراد معتاد نسبت به مواد مخدر که آموزش مهارت حل مساله و تصمیم گیری را دریافت کرده بودند به طور معنا داری پایین تر از میزان نگرش افراد معتاد در گروه کنترل بود. بین دو گروه آزمایشی تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش موید آن است که آموزش مهارت حل مساله و مهارت تصمیم گیری بر کاهش نگرش افراد معتاد نسبت به اثرات، خطرات و تمایل به مصرف مواد مخدر تاثیر مثبت دارد.
اثر بخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر مهارت حل مساله و مهارت ارتباطی در نوجوانان دختر
منبع:
مطالعات و تحقیقات در علوم رفتاری سال چهارم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱
139 - 151
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر ، تعیین اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر مهارت حل مساله و مهارت ارتباطی در نوجوانان دختر بود. این پژوهش در قالب یک پژوهش نیمه آزمایشی با گروه گواه و در چهارچوب یک طرح پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و گواه اجرا شد. جامعه آماری این مطالعه کلیه دانش آموزان دختر مدارس متوسطه اول شهرستان ورامین در سال تحصیلی 1400-1399تشکیل دادند .وحجم نمونه شامل 32 دانش آموز دخترمتوسطه اول که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی (16 نفر) و کنترل (16 نفر) جایگزین شدند.در این پژوهش از پرسشنامه های مهارت های ارتباطی کوئین دام(2004) و حل مسئله هپنر PSI (1988)استفاده گردید و مداخله هیپنوتراپی شناختی درمانی به مدت 8 جلسه 2 ساعته در گروه آزمایش انجام گردید. داده های پژوهش با استفاده آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری(مآنکوا ) و یک متغیری (آنکوا)و مورد تحلیل قرارگرفت. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که هیپنوتراپی شناختی درمانی در سطح (01/0> P ، 82/153F=) در مهارت حل مساله و مهارت ارتباطی در نوجوانان دختر در مرحله پس آزمون اثرمعناداری داشته است . بنابراین با عنایت به معنی دارشدن فرضیه این پژوهش می توان نتیجه گرفت که در این پژوهش، اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری توانسته است مهارت حل مساله و مهارت ارتباطی در نوجوانان دختر شهرستان ورامین را افزایش دهد.
فراتحلیل روابط بین مهارت های حل مسئله و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت اجتماعی سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
139 - 164
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اضطراب یکی از شایع ترین مشکلات در جوامع است. اضطراب باعث اختلال در درک، تفکر و عملکرد بهینه در افراد می شود. مهارت حل مسأله به عنوان یک روش روان درمانی کوتاه مدت برای مدیریت اضطراب و افسردگی حمایت فزاینده ای را دریافت کرده است. پژوهش حاضر با روش فراتحلیل و باهدف ترکیب پژوهش های انجام شده درزمینه رابطه مهارت حل مسأله و اضطراب انجام شده است. روش: جامعه آماری فر اتحلیل حاضر پژوهش های در دسترس در رابطه با مهارت های حل مسأله و اضطراب است که در بین سال های 1386 تا 1400 و 2000 تا 2021 منتشرشده اند. بر اساس ملاک های تعریف شده ورود و خروج برای پژوهش های اولیه و نیز تحلیل حساسیت 69 اندازه اثر از 47 مطالعه اولیه توسط نرم افزار CMA مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که اندازه اثر خلاصه مدل تصادفی برابر با 678/0- بود که ازنظر آماری معنی دار بوده و بیانگر اثر مثبت آموزش مهارت حل مسأله و به کار بستن آن بر کاهش انواع اضطراب ازجمله اضطراب صفت، اضطراب حالت، اضطراب ریاضی، اضطراب امتحان و اضطراب اجتماعی است. همچنین نتایج نشان داد، بین دو جنس در اثربخشی آموزش حل مسأله و به کاربستن آن، تفاوت معنی داری مشاهده نشد. درحالی که بین انواع اضطراب، نوع روش پژوهش و سن آزمودنی ها تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: درنتیجه ارائه برنامه هایی در راستای آموزش، رشد و ارتقاء مهارت حل مسأله به افراد جامعه، ضرورتی است که باید بیش ازپیش مورد ملاحظه قرار گیرد.
فراترکیب تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان بنادر و دریانوردی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
37 - 55
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش، شناسایی ابعاد جدید تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان بنادر و دریانوردی ایران بود. این پژوهش از طریق تحلیل فراترکیب انجام شد. بدین منظور، پس از جستجو در پایگاه های اطلاعاتی در محدوده زمانی 1980 تا 2022، 38 پژوهش که به صورت مستقیم موضوع تفکر انتقادی و هوش معنوی کارکنان سازمان را بررسی کرده بودند، وارد مرحله تحلیل شدند. پژوهش های انتخاب شده برای کدگذاری وارد نرم افزار MAXQDA شد. پس از فرآیند کدگذاری، 60 کد متمایز شناسایی شد. از میان کدهای شناسایی شده، علاقه مندی به داشتن اطلاعات خوب (18)، هوشیاری نسبت به فرصت های استفاده از تفکر انتقادی (16)، شناسایی ایده های مشترک در حیطه های انتخاب شده (13)، اعتماد به فرایند جستجوگری منطقی (10) و صداقت در رویارویی با سوگیری ها و پیش داوری های فردی (9) به ترتیب بیشترین اهمیت را از نظر تعداد ارجاع در اصطلاحات پژوهشی داشتند. در مرحله بعد کدها در قالب 16 تم و در نهایت در 4 مفهوم (ابتکار فکری، بلوغ شناختی، مهارت های حل مسأله، هوش معنوی) تقسیم بندی شدند. دستیابی به مدلی جامع با روش فراترکیب از نوآوری های این پژوهش است که می تواند الگویی برای سایر پژوهش ها باشد.
تدوین و ارزیابی اثر بخشی برنامه آموزش خلاق بر نشاط معنوی ، تفکر خلاق و مهارت حل مساله در دانشجویان دانشگاه های مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال نوزدهم بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
47 - 21
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ، تدوین و ارزیابی اثر بخشی برنامه آموزش خلاق بر نشاط معنوی ، تفکر خلاق و مهارت حل مساله در دانشجویان دانشگاه هاست. براساس پژوهش کاربردی - آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و اجرای آزمون های سنجش خلاقیت عابدی(CT) ، نشاط معنوی افروز (SHS ) و مهارت حل مساله باسادر ( CPS ) ، اطلاعات لازم در مولفه های تفکر خلاق ( سیالی، بسط، انعطاف پذیری، و ابتکار) نشاط معنوی ( احساس و رفتار، و باور ) و مهارت حل مساله جمع آوری شد. نمونه مورد مطالعه، متشکل از 72 نفر از دانشجویان ، در مقطع کارشناسی بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از دانشکده های مختلف علوم انسانی دانشگاه های مشهد انتخاب شدند. پس از 10 جلسه برگزاری جلسات مربوط به تکنیک های آموزش خلاق تریز ، اسکمپر و بارش فکری با موضوعات درسی در گروه های آزمایشی و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و تحلیل کوواریانس ( نسخه 22 نرم افزار SPSS ) ، نتایج نشان داد که برنامه آموزش خلاق بر نشاط معنوی، مهارت های تفکر خلاق و مهارت حل مسئله دانشجویان ، تأثیر مثبت داشته است، به طوری که میزان اثر آن با توجه به مجذور ضریب ایتا 2/53% بوده است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد ، مهارت سیالی در گروه آزمایش به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل نبوده است. همچنین نتایج نشان داد در بین دانشجویان دختر و پسر از نظر تاثیر برنامه آموزش خلاق تفاوتی وجود ندارد.
بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر شیراز
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شیراز اجرا شده است.روش کار: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل 61821 نفر ازدانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 می باشد. برای اجرای این پژوهش نمونه ای با حجم 400 نفر دانش آموز (200 دختر و200 پسر) با توجه به جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی برادبری وگریوز (2005) و پرسشنامه حل مساله PSI هپنرو پترسون (1982) و پرسشنامه فراشناخت حالتی دانش آموزان اونیل و عابدی (1996) استفاده شد. داده ها باروشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج: نتایج تحلیل پیرسون نشان داد بین هوش هیجانی و حل مساله و فراشناخت، بین هوش هیجانی و مولفه های حل مساله به جز سبک گرایش – اجتناب، بین هوش هیجانی و مولفه های فراشناخت، بین مهارت فراشناخت و مولفه های حل مساله به جزسبک گرایش – اجتناب، بین مهارت حل مساله و مولفه های هوش هیجانی و بین مهارت فراشناخت و مولفه های هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای مهارت حل مساله و مولفه های اعتماد به حل مسایل (PSI) و کنترل شخصی (PC) است. در ضمن هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای فراشناخت و مولفه های فراشناخت است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی و فراشناخت در بین دانش آموزان می توان به بهبود مهارت حل مساله آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی مشارکت جوانان در پیشگیری از مواد و روان گردانها و عوامل اجتماعی روانی مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۵
111 - 144
حوزه های تخصصی:
به دلیل پیچیدگی و شیوع گسترده مواد و روان گردان ها، تلاش می شود از ظرفیت های جامعه همچون جوانان در جهت پیشگیری از این آسیب اجتماعی استفاده شود. پژوهش حاضر تلاش کرده است مشارکت جوانان در پیشگیری از مواد را بررسی و رابطه آن را با مسئولیت پذیری، عملکرد پلیس، آگاهی از پیامدهای مواد، مهارت حل مساله، و برخی متغیرهای جمعیتی مورد تحلیل قرار دهد. این پژوهش از نوع کمّی است و به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، جوانان 30-18 سال در شهرهای یاسوج، گچساران و دهدشت هستند که 332 نفر به عنوان نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، انتخاب شدند. ابزار تحقیق، جهت سنجش مشارکت در پیشگیری از مواد، مسئولیت پذیری، عملکرد پلیس، و آگاهی از پیامدهای مواد، پرسشنامه های پژوهشگر ساخته بودند که با استفاده از اعتبار محتوا و همسانی درونی به روش آلفا کرانباخ، تعیین اعتبار و پایایی شدند. به علاوه، جهت سنجش مهارت حل مساله از پرسشنامه دزریلا و همکاران (2002) استفاده گردید. یافته های توصیفی نشان دادند، مشارکت جوانان در پیشگیری از مواد در سطح متوسط رو به پایین است و به ویژه در بعد رسمی (تعامل و همکاری با پلیس) پایین است. یافته های استنباطی نشان دادند، ارزیابی عملکرد پلیس، آگاهی از پیامدهای موا، مهارت حل مساله، و سکونت در شهر گچساران رابطه معناداری با مشارکت در پیشگیری از مواد و روان گردان ها دارند و 206/0 از تغییرات آن را تبیین می کنند.