مطالب مرتبط با کلیدواژه

طبیعت گرایی اخلاقی


۱.

مبناگرایی در تقلیل گرایی اخلاقی طبیعت گرا(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: طبیعت گرایی اخلاقی توجیه باور اخلاقی مبناگرایی اخلاقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۷ تعداد دانلود : ۵۳۸
بر اساس تقلیل گرایی اخلاقی طبیعت گرا، ویژگی های اخلاقی به ویژگی های غیراخلاقی طبیعی و تجربی ازقبیل لذت و کامیابی کاهش می یابند. در این رویکرد باورهای حاکی از مشاهده های غیراخلاقی به عنوان پایه و مبنا برای توجیه باورهای اخلاقی به شمار می آیند. این ادعا بر پایه پذیرش «امکان استنتاج باید از هست» و گسترش آن به حوزه معرفت شناسی است. از نظر نگارنده این رویکرد با عنوان مبناگرایی اخلاقی غیرشهودگرا پاسخی به استدلال تسلسل قهقرایی به شمار می آید؛ اگرچه با چالش هایی روبه روست که در این نوشتار به آن پرداخته شده است تا اینکه به موضع مختار نیز در حوزه توجیه باور اخلاقی اشاره شود. پیامد تبیین رویکرد حاضر این است که پیوندی وثیق میان اخلاق هنجاری و فرااخلاق وجود دارد؛ به این صورت که بحث توجیه باور اخلاقی تأثیرگذار در شناسایی قلمرو مصادیق نظریه هنجاری اخلاقی، به ویژه فایده گرایی و خودگرایی طبیعت گرایانه است.
۲.

بررسی امکان برون رفت از مغالطه ی طبیعت گرایانه در اخلاق از دیدگاه مایکل روس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: طبیعت گرایی اخلاقی مغالطه ی طبیعت گرایانه داروینیسم اجتماعی اخلاق تکاملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۹ تعداد دانلود : ۳۵۱
رویکردهای طبیعت گرایانه به اخلاق درصدد هستند تا از یافته های علوم تجربی در مباحث فلسفه ی اخلاق بهره گیرند. از معروفترین رویکردهای طبیعت گرایانه به اخلاق رویکرد تکاملی است. اخلاق تکاملی همواره به ارتکاب مغالطه های طبیعت گرایانه متهم بوده است. مغالطه ی طبیعت گرایانه دو قرائت هیومی و موری دارد. قرائت هیومی که به قرائت استنتاجی مغالطه ی طبیعت گرایانه نیز موسوم است استنتاج «بایدها» از «است ها» را ارتکاب به نوعی مغالطه می داند. قرائت موری که به قرائت تعریفیِ مغالطه ی طبیعت گرایانه موسوم است تعریف ویژگی های اخلاقی به ویژگی های نااخلاقی، و به ویژه ویژگی های طبیعی، را مغالطه درنظر می گیرد. در این مقاله پس از معرفی اخلاق تکاملی روس دلایل وی برای آنکه دچار مغالطه های طبیعت گرایانه نشده است آورده می شوند. سپس به این پرسش پاسخ می دهیم که آیا روس واقعا از مغالطات اجتناب کرده است یا خیر. پاسخ ما به این پرسش مثبت است. اما همگام با منتقدانی مانند روتشیفر و مارتینسن نشان خواهیم داد که هزینه ی اجتناب از این مغالطه ها از عینیت انداختن اخلاق بوده است. سپس به این پرسش می پردازیم که آیا روس می توانست بدون آنکه اخلاق را از عینیت بیاندازد و آنرا موهومی بپندارد دچار مغالطه ها نشود؟ و نشان خواهیم داد که با دادن نقش بیشتری به فرهنگ می توانست چنین قرائتی ارائه دهد. بنابراین هدف مقاله مخالفت با قرائت ذهنی روس از اخلاق و دفاع از قرائتی است که عینی گرایانه باشد. به نظر ما عناصری از این قرائت را در آراء خود روس نیز می توان یافت که در انتهای مقاله آورده شده اند.