جان مک داول و حساسیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
37-70
حوزههای تخصصی:
حساسیت اخلاقی یک نظریه نسبتاً جدید در فلسفه اخلاق است که ریشه های آن به احساس گرایی اخلاقی قرن هجدهم بازمی گردد. این نظریه بر این اساس استوار است که علاوه بر ادراک عقلی، ادراک حسی و عاطفی نیز در تشکیل پایه های اخلاق، بطور واقعی دخیل هستند. به طور کلی، نظریات معاصر درمورد این موضوع را می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد: ناواقع گرایانه و واقع گرایانه. جان مک داول، به عنوان یک فیلسوف واقع گرا، از مدل کیفیات ثانویه جان لاک بهره برده تا واقعی بودن ادراکات حسی و عاطفی را تبیین کند. او تفسیری از کیفیات ثانویه مانند رنگ ها ارائه داده که به عنوان یک الگو برای تبیین ارزش های اخلاقی ودرک واقعیت ارزش ها و نیزتأیید عینیت مطالبات اخلاقی می باشد. از سوی دیگر، مک داول، به عنوان یک طرفدار اخلاق فضیلت محور، اعتقاد دارد حساسیت اخلاقی یک فضیلت است و همانطور که فضیلت به معنای عام و فضایل خاص مربوط به شرایط متفاوت داریم، یک حساسیت اخلاقی بطور کلی داریم که ویژگی انسان فضیلت مند است و نیز در موقعیت های خاص، حساسیت های اخلاقی خاص داریم. در حالی که این نظریه جدید و جالب است، با برخی انتقادات نیز مواجه است. یکی از چالش های اساسی که این دیدگاه با آن مواجه است، تضاد با اصل مهم واقع گرایی می باشد، به این معنی که به عنوان نظریه ای واقع گرایانه، استقلال از ادراکات حسی و عاطفی شخصی را زیر سوال می برد. در این مقاله به معرفی این دیدگاه و به انتقادات مطرح شده درباره آن پرداخته شد.