فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۴۸۱ تا ۴٬۵۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
بدون تردید معاد جسمانی یکی از چالش برانگیزترین مباحث اعتقادی در تاریخ اندیشه کلامی و فلسفی ما است و صدرالمتالهین به یاری اصولی برآمده از نظام فلسفی خود توانسته آن را به کرسی اثبات و تبیین عقلی و فلسفی بنشاند. معاد شناسی ملاصدرا معطوف به اثبات سه مطلب است: اول اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی، دوم اثبات این که آخرت از منشآت نفس و ناشی از خلاقیت آن است، سوم اثبات سیر صعودی نفس. مسیله اصلی این مقاله این است که فارغ از همسانی فراوانی که در تصویر معاد جسمانی در آثار گوناگون ملاصدرا دیده می شود، شمار اصول مورد استفاده او در این آثار متفاوت بوده و از شش تا دوازده اصل را دربر می گیرد. پرسش مهم این است که اصول مورد نیاز صدرا برای تقریر نظریه معاد جسمانی کدام است و چرا تعداد این اصول در آثار صدرا متفاوت است و آیا تفاوت اصولی که در آثار ملاصدرا مشاهده می شود ناشی از زمینه خاص بحث در آن اثر بوده یا واقعاً تفاوت اساسی بوده، به تعبیر دیگر آیا با توجه به این اختلاف، تغییری در نظریه معاد جسمانی داده شده است؟ مقاله حاضر درصدد تبیین دقیق این اصول و مقایسه تطبیقی آن در آثار گوناگون ملاصدراست و نتیجه خواهیم گرفت که سر افزایش و کاهش این اصول، در عواملی مانند مختصر یا مفصل بودن کتاب های اوست، همچنین توأم و آمیخته بودن چند اصل در برخی آثار ملاصدرا می تواند نکته ای کلیدی و مهم تلقی گردد.
فلسفه میان فرهنگی بر مبنای فلسفه فرهنگ هردر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
137 - 163
حوزههای تخصصی:
آیا می توان از فلسفه فرهنگ هردر، الگویی(مدلی) برای آنچه امروزه فلسفه میان فرهنگی می نامند برداشت کرد؟ از آنجا که فلسفه میان فرهنگی، اندیشه ای است که در دنیای معاصر مطرح می شود، برای آن که بتوانیم هردر را در راستای این اندیشه بازخوانی کنیم، ناگزیر باید به مولفه های فلسفه میان فرهنگی در جهان معاصر توجه یابیم؛ تلقی رام ادهر مال و در یک مورد ویمر به همین مقصود مطرح خواهد شد. مهم ترینِ این مولفه ها از این قرارند: رد ایده هایی از قبیلِ اروپا محوری، جهان رواگری، مرکزگرایی و نسبیت گرایی؛ در عین حفظ هویت ها، تکثرها و مرکزها. با توجه به این مولفه های موجود در مال و ویمر (به شرحی که در متن خواهد آمد) به بازخوانی بخش هایی از اندیشه های فلسفه فرهنگ هردر می پردازیم تا اندیشه های پنهانِ هردردر این موضوعِ معاصر آشکار شود. هردر، پیش از دوره معاصر، با اندیشه تکثر فرهنگی، بستر اندیشه میان فرهنگی را در فلسفه فرهنگ خود آماده ساخت و با نقد اروپا محوریِ روشنگری و نژادگراییِ فلاسفه نامیِ این دوره، بزرگترین مانع را از راه آن برداشت. مرز دقیق اندیشه هردر، آنجاست که در عین باور به تکثر فرهنگی، حفظ هویت ها، مرکزیت ها و «تفاوت»ها، راه را بر نسبیت گراییِ بنیادین و شکاکیت بسته است، چنان که در عین باور به امور یاد شده در و پنجره های ارتباطات یا گفتگوی چند جانبه را در «منادها»ی فرهنگی و تمدنی گشوده است؛ گفتگویی که می تواند به داد و ستد آگاهانه و انتخابی در فرهنگ ها و تمدن ها منجر شود و انسان ها را در انسانیت گرد آورد.
بررسی و نقد تأثیرپذیری عقلگرایی زیدیه از معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۷۷)
109 - 132
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در پی آن است تا با بهره مندی از منابع علمی معتبر، ریشه های پنداری تأثیر پذیری اندیشه عقل گرایانه زیدیه از معتزله واکاوی ، نقد و بررسی کند و این پرسش که آیا عقل گرایی زیدیه متأثر از اندیشه فکری معتزله است و این که چرا بسیاری بر این باورند زیدیه تحت تأثیر اندیشه فکری معتزله قرار گرفته و معتقد به اصول پنج گانه آنان هستند ، پاسخی ارایه کند و ضمن رد دلایل ارایه شده ، نشان دهد که - برخلاف دیدگاه موجود و غالب - نگاه عقل گرایانه زیدیه ، متأثر از اندیشه نظری معتزله نیست . هرچند زیدیه در«کلام» همانند معتزله به «عقل» تمسک می کند ، لیکن همانند شیعه امامیه که عقل گرایایی آن بر گرفته از سیره ایمه معصومین (ع) است در کنار استدلال به برهان عقلی ، مستندات نقلی را هم مورد استناد و استدلال قرارمی دهد و این به معنای نفی این که زیدیه از جمله فرقی هستند که به عقل و عقلانیت توجه ویژه دارند، نیست و در همین راستا به چگونگی سود جستن و بهره گیری زیدیه از عقل پرداخته شد.
واکاوی نسبت میان آگاهی و سوژه در اندیشه سیاسی لویی آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
137 - 152
حوزههای تخصصی:
آلتوسر برجسته ترین نظریه پرداز مارکسیسم ساختارگرای فرانسوی و پیشگام نقد تفاسیر هگلی از مارکس تلقی می شود که چارچوب نظریه وی پیچیده ترین برداشت از ساختار اجتماعی را ترسیم می کند. آلتوسر با نقد سوژه خودبنیاد به عنوان مبنای معرفت شناسی مدرنیته و تفسیر آن به عنوان یک تصویر ایدئولوژیک از انسان توانست از این مفهوم مهم سنت فکری روشنگری اعتبارزدایی کند. او با بازخوانی آثار متاخر مارکس نشان داد که مساله اصلی تفکر مارکس برخلاف ادعای مارکسیست های انسان گرا تبدیل طبقه پرولتاریا به عنوان سوژه انضمامی تاریخ ساز نبود؛ بلکه اهمیت کار نظری مارکس در تولید یک مساله جدید یعنی تاریخ به عنوان یک واقعیت مادی مستقل از اراده و آگاهی انسانی بوده است. دستاورد ابداع مارکس در حوزه مباحث نظری جدید ارائه یک صورتبندی ماتریالیستی از تاریخ زندگی جمعی بشر بود و مهم ترین پیامد این ابداع از نظر آلتوسر این بود که مفهوم سوژه از محوریت تفکر مدرن خارج شد. تلاش آلتوسر برای جدایی میان آگاهی و سوژه، به تحول اساسی در ساختارگرایی مارکسیستی منجر شد. آلتوسر سعی داشت تا نشان دهد که انسان کنش گر تاریخ و تعیین کننده مسیر آن نیست و اساسآً تاریخ بیش از آنکه محصول اراده و آگاهی سوبژکتیو و کنش متقابل باشد، برآیند استقلال نسبی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک است که تعین چندبعدی صورت بندی اجتماعی تلقی می شود.
آلن بدیو و هستی شناسی تفریقی در کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
231 - 252
حوزههای تخصصی:
کانت را بی هیچ تردید باید از تأثیر گذارترین چهره ها در تاریخ فلسفه غرب دانست؛ طرح انقلاب کپرنیکی و نیز ارتباط در هم تنیده سوژه و ابژه، تحولی شگرف را پدید آورد. نقد عقل محض از بااهمیت ترین آثار معرفت شناختی در دوره جدید است که به تعیین حدود و ثغور معرفت پرداخته است و توصیفی نوین و بی بدیل از نحوه حصول شناخت در فاعل شناسا به دست می دهد. بر همین اساس، غالب تفاسیر معرفت شناسانه هستند که تا به امروز از نگاه فلسفی کانت عرضه شده اند؛ اما برخلاف تفاسیر رایج، آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، تفسیری هستی شناسانه از کانت ارائه می دهد. او که خود عرضه گر قسمی از هستی شناسی تحت عنوان هستی شناسی تفریقی است. از نظر آلن بدیو باتوجه به نحوه تبیین سوژه و ابژه استعلایی، صور شهود حسی و مقولات در اندیشه کانت، می توان وی را نیز واجد هستی شناسی تفریقی دانست. به همین دلیل او در دو اثر خود با نام های کوته نوشت هایی در باب وجود و نوشته های نظری، به ویژگی های هستی شناسی تفریقی در کانت اشاره می کند. نویسندگان این مقاله چنین ادعایی دارند که ضمن معرفی ویژگی های هستی شناسی تفریقی، به بررسی ادعای بدیو در خصوص وجود آن در کانت بپردازند و در نهایت، باذکر دلایلی چند، نقد هایی را در این خصوص مطرح سازند.
نقد و بررسی نظریه بازگشت به سنت در معنویت گرایی سیّاره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۹۰
145 - 169
حوزههای تخصصی:
معنویت گرایی سیّاره ای، انسان امروزی را انسان رشدیافته در فضای مدرنیته می داند؛ فضایی که اگرچه در قالب یک پروسه عظیم، شکوه و جلال خاصی در عرصه تکنیکی داشته است، حفره هایی بیش از حفره های انسان دوران ماقبل مدرنیته پدید آورده است. تمام تلاش این نوع معنویت گرایی به این است تا راه حلی برای درمان بیماری و آسیب های ناشی از پروسه مدرنیته که بر پیکر انسان وارد شده، پیدا کند. راه حلی که این نوع معنویت گرایی پیشنهاد می کند، اهتمام و تمرکز بر معنویتی است که در پرتو نظریه بازگشت به سنت و امر باطنی مشترک در افسون زدگی جدید به دست می آید. نظریه بازگشت به سنت که به عنوان آرمانی برای رهایی انسان سیاره ای در دوران مدرنیته پیشنهاد می شود، پر است از نکات تأمل برانگیز، ایهام و ابهامات متفاوت. علاوه بر اینکه تبیین درستی از مفهوم سنت، روح و معنویت ارائه نمی دهد، دچار یک نوع تکثرگرایی سنتی و سنت زدگی افراطی می شود که با طرح راهبرد هستی شناسی درهم شکسته و افسون زدگی جدید حاصلی جز تولید معنویت گرایی نویی از جنس معنویت های غیرهویتی و شریعت گریز خودساخته ندارد.
الزامات مبناگرایانه مصلحان فرهنگی در پرتو اسفار اربعه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۸
231 - 261
حوزههای تخصصی:
نگرش کل نگر حکمت متعالیه از چنان جامعیتی برخوردار است که بر اساس آن قواعد این نحله فلسفی صلاحیت به کارگیری در علوم بین رشته ای را دارا شده است. بررسی مسیله فرهنگ را می بایست از این سنخ موضوعات دانست. فرهنگ خود مقوله ای بین رشته ای است که از درونمایه ای اجتماعی، دینی و سیاسی بهره می گیرد. مسایل انسانی از قبیل ارزش ها و ضد ارزش ها در کانون توجه این حوزه قرار دارد. فرهنگ هر جامعه بسته به جهان بینی افراد آن جامعه متغیر است. اموری همچون ظلم و ستم، عدالت و بی عدالتی، دانایی انسان ها و یا جهل به حقایق و مبارزه با کج اندیشی ها در کانون توجه آن قرار دارد. حکمت متعالیه به خصوص اسفار اربعه با قواعد الهی و فلسفی خود می تواند در این حوزه نقش آفرینی نماید. بر این باوریم که در اسفار اربعه اصولی نهفته که یک مصلح عرصه مسایل فرهنگی باید جهت موفقیت خود در اجتماع از نقش آنها مطلع باشد؛ به نحوی که بدون آگاهی از این امور هیچ موفقیت واقعی در عرصه فرهنگ حاصل نخواهد شد. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش است که کدامین مؤلفه های اسفار اربعه از الزاماتی است که مصلح اجتماعی در هدایت مردم بدانها نیازمند است. از نتایج این پژوهش که به شکلی بنیادین و با روش اسنادی تحلیلی به مقوله پیش فرض های فرهنگی پرداخته، ارایه پارادایمی نو در به تصویرکشاندن مسیله فرهنگ با پردازش اسفار اربعه ملاصدراست.
اصلاح اندیشه دینی با رویکردی بر آرای استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
695 - 718
حوزههای تخصصی:
عقل و علم مناط کشف حقیقت و دستیابی به پاسخ ها و ابهامات زندگی بشر را در عصر جدید فراهم آورده است. بر همین سبیل برخی از عدم ضرورت دین در ساخت زندگی بشر سخن گفته اند و تعالیم دینی را به اتهام تنافی با رهیافت های عقل و علم مطرود گذاشته اند. پاسخ به این ابهامات و برافراشتن رایت دین در دفاع از حیثیت عاقلانه و عالمانه آن امری ضروری است. استاد مطهری با درک این ضرورت در مجموعه ای منسجم از جستارهای علمی، به بیان اهمیت عقل و علم و تلازم با شرع دست یازیده اند. ایشان جامعیت دین را نه در ارائه تمامی جزییات، بلکه در ارائه سازوکاری برای استخراج جزییات در تمام اعصار و زمان ها دانسته اند که بر اساس این سازوکار و فرآیند که چیزی جز اجتهاد عقل محور و اصولگرا نیست، مجتهد می تواند به ایجاد تعادل میان جامعیت دینی و انعطاف پذیری و تغییرپذیری دینی نائل آید. ایشان با تقدم رتبی عقل در فهم گزاره های دینی موافقت داشته و آن را مفید امر قانونگذاری پنداشته اند. از سویی بر این باورند که اسلام تجربه گرایی و علم را مردود ندانسته است، بلکه آن را تابع امر دینی می شمارد. لذا عقل و علم در تلازم قطعی با شرع به سر می برند، اما از حیث تقدم رتبی عقل مقدم بر علم و شرع است.
تبیین نسبت وجودی هنر و زیبایی انسان با اسماءالله در هستی شناسی عرفانی ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آفرینش هنری باطن هنرمند هویدا می شود و اثر همچون آینه نمایانگر صاحب اثر است، لذا مظهریّت زیبایی های درون با تحلّی به اسماءالله مؤدّی خلق اثری زیباست. پژوهش حاضر با تبیین نسبت وجودی هنر و زیبایی انسان و اسماءالله و هدف ارائه خط مشی جدید به هنرمند معاصر در فرایند خلق اثری زیبا و جاودانه برآمده از زیبایی های وجود خود که تجلّی اسمای حق است. این جُستار به شیوه توصیفی-تحلیلی سامان یافته است. نتایج پژوهش با تکیه بر هستی شناسی عرفانی ابن عربی ناظر بر این است که حق با هنر در ساحت هستی ظهور نموده است. عالم تجلّی اسماءالله یا حقایق وجودی، هنر خداست. حقایق وجودی نیز با زیبایی قرین اند. بنابراین هنر و زیبایی حق با تجلّی حقیقت در عالم بسط و ظهور یافته است.سرآمد هنر خدا انسان زیباست. هنر انسان مظهریّت اسماءالله است. هنرمند در مرتبه انسان زیبا با خلق اعمال صالح یا فضایل اسماءالله را در وجود خود آشکار و اثر هنری درونی می آفریند. در اثر عینی نیز با علم و اراده و نظر به مرتبه وجودی خود، تحت حاکمیّت اسمای جمال، باطن خود یا هویّت حق را در اثر تجسّم می بخشد.از این رو میان هنر انسان در مفهوم آفرینشگری و ظهور حقیقت و زیبایی او از وجه جامعیت و مظهریّت اسمای الهی با اسمای حق نسبت هستی شناسانه برقرار است.
مساله چارچوب و بازتقریر آن برای فهم زبانی هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
193 - 223
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف محققان هوش مصنوعی، ساخت ماشین هایی است که توانایی فهم زبان انسان را داشته باشند. ولی این هدف با چالش هایی روبرو است. در این مقاله، نشان خواهیم داد یک چالش ممکن برای ساخت ماشینی که فهم زبانی داشته باشد، چالشی است که از مساله چارچوب در شکل معرفت شناسانه آن نشات گرفته است. مساله چارچوب به لحاظ فهم زبانی حداقل سه چالش عمده برای یک محقق هوش مصنوعی که قصد مدل سازی فهم زبانی برای ماشین دارد، ایجاد می کند. یک، مشخص کردن این نکته که در یک موقعیت خاص چه چیزهایی از آن موقعیت، در فهم یک عبارت زبانی موثر است و چه چیزهایی ناموثر و یا نامربوط است. این نکته مبحث مرکزی مساله چارچوب در مسایل معرفت شناسانه است. دوم مساله سرعت فهمیدن است. چگونه می توان تقریبا به محض مواجه با یک عبارت زبانی معنای آن عبارت را فهمید، به عبارت دیگر چگونه می توان فهمی از یک عبارت را از دانش زبانی و دانش عمومی مان از جهان بدون هیچ تاخیر زمانی استنتاج کرد. و در نهایت چگونگی توانایی فهم لغات چند معنایی و مبهم در جملات است.
متافیزیک نزد پوزیتیویست های منطقی و ویتگنشتاین متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لودویگ ویتگنشتاین از پیشگامان و پدران فلسفه زبان است که در قبال متافیزیک رویکردی انتقادی اتخاذ می کند. ویتگنشتاین متقدم با طرح نظریه تصویری، در نهایت با توجه به اینکه گزاره های متافیزیکی تصویری از امور واقع نیستند، حکم به بی معنایی متافیزیک می کند. درک صحیح این حکم ویتگنشتاین در گرو داشتن تلقی درستی از متافیزیک است و در پرتو تفکیک موشکافانه هستی شناسی از زبانشناسی صورت می پذیرد. رأی ویتگنشتاین در باب متافیزیک رأییست ناظر به زبان و محدودیتهای آن و نه وجود یا عدم وجود حوزه ای از هستی. اما بسیاری، از جمله پوزیتیویستهای منطقی، در باب این سخن ویتگنشتاین دچار اشتباه شده اند. از نظر پوزیتیویستهای منطقی نیز متافیزیک بی معناست اما این بی معنایی با آنچه ویتگنشتاین ادعا می کند متفاوت است. تفاوتی که به روشنی در تراکتاتوس نیز قابل مشاهده است. ویتگنشتاین در تراکتاتوس آشکارا پا را از حدودی که معین کرده فراتر می گذارد و اعلام می کند که امر راز آمیز وجود دارد. هرچند بنا بر آموزه های تراکتاتوس چنین حکمی نیز در زمره بی معنایان قرار می گیرد با اینحال تفاوت آشکار رویکرد پوزیتیویسم منطقی و اندیشه های ویتگنشتاین را به خوبی نمایش می دهد.
دفاع از واقع گرایی هستی شناختی بدون التزام به واقع گرایی معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
83 - 112
حوزههای تخصصی:
واقع گرایی علمی را می توان متشکل از سه منظر معنا شناختی، معرفت شناختی و هستی شناختی دانست. پوزیتیویست های منطقی که رویکرد حاکم بر تجربه گرایی در نیمه اول قرن بیستم بودند، به منظور طرد متافیزیک از ساحت علم، هر سه منظر فوق را رد کردند؛ اما ون فراسن در قالب رویکرد تجربه گرایی برساختی- و با همان هدف طرد متافیزیک از ساحت علم تجربی- با طرح تمایز میان هویت های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر، منظر معناشناختی مد نظر واقع گرایان علمی را می پذیرد؛ ولی در مخالفت با واقع گرایان علمی از تمایزهای معرفت شناسانه و هستی شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر دفاع می کند. در این مقالله قصد داریم ضمن دفاع از تمایز معرفت شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر مدنظر ون فراسن، با تکیه بر آموزه هایی از حکمت متعالیه ملاصدرا منکر تمایز هستی شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر شده و از نوعی منظر واقع گرایی هستی شناسانه با نام واقع گرایی وجودی دفاع کنیم. برای رسیدن به این هدف، نخست بنیان نظریه تجربه گرایی برساختی- یعنی چگونگی تمایز مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر و نقدهای وارد بر آن را توضیح می دهیم؛ سپس با توضیح دیدگاه اصالت وجود، نشان می دهیم که دیدگاه ضد واقع گرایی معرفت شناسانه ون فراسن با رویکرد واقع گرایی هستی شناسانه ملاصدرا قابل جمع اند.
دیانت و مدرنیّت (رویکرد نظریه پردازان اجتماعی در باب رویارویی و دگرگونی دین با مدرنیته نخست و پسین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۸۸
38 - 66
حوزههای تخصصی:
خاستگاه تاریخی و جغرافیایی مدرنیته به اروپای سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی باز می گردد؛ ولی بی گمان تأثیر روزافزون آن تا دورترین نقاط جهان تا کنون کشیده شده و در جهت همسان سازی فرهنگی ملل مختلف همچنان به پیش می تازد. یکی از مهم ترین ویژگی مدرنیته از آغاز تا اواخر دهه 1960، مخالفت با دین، سنت و گذشته بوده است؛ ولی از آن زمان به بعد، به تدریج جهان شاهد رشد گرایش ها نسبت به دین و سنت بوده است؛ به گونه ای که دوره جدید را برخی پسامدرنیته نام نهاده اند. آنتونی گیدنز معتقد است عناصر ذاتی مدرنیته در دوره جدید حتی به صورت تشدید شده همچنان پابرجاست؛ زیرا گوهر مدرنیته نه ضدیت با سنت، بلکه تکثرگرایی است. این جستار پس از ذکر ویژگی های معرفت شناسی، هستی شناسی و جامعه شناسی مدرنیته به مقایسه رویکردهای دوره نخست و متأخر آن می پردازد و به تحلیل عوامل این تغییر جهت گیری از قبیل ناکامی علم در پاسخ گویی به پرسش های بنیادین بشر و معنای زندگی، تردید معرفت شناختی در مبانی علوم، پیدایی بحران های اجتماعی و روانی و حتی تغییرات در مبانی ادیان کلاسیک و پیدایی جنبش های نوپدید دینی و... می پردازد و راه نجات بحران های بنیانکن بشری را هم دگرگونی در مبانی علوم و فنون جدید و هم دگرگونی های اساسی در مبادی اندیشه دینی و سنتی می داند.
تحلیل و بررسی تأویل از دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و سوم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۸۹
63 - 86
حوزههای تخصصی:
تأویل یکی از مباحثی است که میان اندیشمندان مسلمان مورد بحث و نظر قرار گرفته است. ممکن است با بررسی دیدگاه های مرتبط با تأویل به نظر برسد دیدگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی در مورد تبیین تأویل یکسان است؛ اما با دقت در این دو دیدگاه تفاوت روشن می شود. در دیدگاه ابن تیمیه تأویل اخبار و انشاءهای قرآن از هم جدا هستند و تأویل اخبار را نفس واقعیت خارجی آنها و تأویل اوامر را تحقق مأموربه می داند؛ اما در دیدگاه علامه طباطبایی اولاً همه قرآن دارای تأویل است و مختص متشابهات نیست؛ ثانیاً تأویل را از سنخ حقایق می داند نه از سنخ معنا و مفهوم. بین دیدگاه ابن تیمیه و علامه تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه ابن تیمیه مابازای خارجی آیات را تأویل می داند؛ اما سخن علامه طباطبایی دقیق تر از آن است؛ یعنی تأویل، حقیقت نفس الأمری است که فراتر از عالم ماده و واقع خارجی است. تفاوت دیگر در این است که ابن تیمیه علم به تأویل را مطلقا از همه انسان ها نفی می کند؛ اما علامه طباطبایی بر اساس آیات معتقد است برخی بندگان خداوند خاص علم به تأویل دارند و نفی مطلق ابن تیمیه را نمی پذیرد.
بررسی ریشه های امر دیونیزوسی و آپولونی فلسفه هنر نیچه در فلسفه شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
53 - 76
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی در فلسفه هنر نیچه با فلسفه شوپنهاور است. در این زمینه، ضمن بیان سابقه تفاسیر موجود در ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اراده، تصور، والا و زیبا، به بررسی نقاط قوّت و ضعف آن می پردازیم. سپس در بحثی تکمیلی و متفاوت با سنّت تفاسیر موجود، رابطه امر دیونیزوسی و آپولونی را در فلسفه اخلاق شوپنهاور جویا می شویم. در فلسفه اخلاق، شوپنهاور خودخواهی اراده را اساس عمده اعمال اخلاقی ما در نظر می گیرد. او این خودخواهی را به خودخواهی غیر منفعطت طلبانه تعبیر می کند که شامل خودخواهی اراده زندگی و خودخواهی به شکل شرارت محض است. از این نظر که خودخواهی اراده همان آری گویی به اراده است، نیچه آن ها را با تغییر ارزشگذاری، اساس فلسفه هنر خود قرار داده است و نام های دیونیزوسی و آپولونی را به آن ها داده است. این امر، خودخواهانه بودن اشعار دیونیزوسی آرخیلوخوس و نیز آپولونی بودن حماسه هومر (سرود خودخواهی آشیل در پوشش حماسه) را با قوّت تمام توجیه می کند و دلیلی محکم برای ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اخلاق شوپنهاور است. همچنین، ارتباط عمیق فلسفه نیچه را با اخلاق و ارزشگذاری که در همه زمینه ها وجود دارد، در زمینه هنر نشان می دهد. به این ترتیب، علاوه بر اراده، تصور، زیبا و والا در فلسفه اخلاق شوپنهاور، جوانب مختلف امر دیونیزوسی و آپولونی نیز آشکار می شود و ما را به تعریفی جامع از آن ها می رساند، البته تا جایی که به فلسفه شوپنهاور مربوط هستند.
نفس الامر نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
123 - 146
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی این جستار آن است که: «نفس الامر» و مطابَق صدق نزد ارسطو به چه معنا است؟ در پاسخ به این مسأله نخست قوی ترین نسخه «نفس الامر» اندیشمندان برجسته مسلمان، یعنی «نفس الامر» به معنای خود واقع و ظرف ثبوت اشیای مربوطه، را در ارسطو ریشه یابی می کنیم. سپس در بررسی «نفس الامر» ارسطو به روش عقلی و به گونه ای نظام مند آثار او را تحلیل می کنیم و به استخراج دیدگاه او و نقد آن می پردازیم. هم چنین، از آن جا که یکی از مشکل های بسیار اساسی در تفسیر «نفس الامر» بحث امور عدمی است، در بررسی دیدگاه ارسطو بدان توجه ویژه ای خواهیم کرد. مثلاً پاسخ او به معمای عدم را به وسیله قاعده فرعیه به چالش خواهیم کشید و به تعارض آمیزی مفاد قاعده سالبه به انتفای موضوع در آثار او اشاره خواهیم کرد. در ادامه به معنای عام «نفس الامر»، که می تواند صدق ساز امور عدمی را نیز تبیین کند، خواهیم پرداخت: «نفس الامر»، یا یک معنای عام وجود نزد ارسطو، یعنی متعلق های صدق – چه متعلق هل بسیط و چه متعلق هل مرکب – که گاه ایجابی اند و گاه سلبی. پس از تقویت همین معنای نفس الامر و اشاره به مشکل صدق ساز سلبی، در پایان خواهیم دید که دیدگاه ارسطو، با وجود مزایای خاص خود، در مورد «نفس الامر» برخی امور عدمی و «نفس الامر» امور ماهوی با دشواری هایی روبه رو است.
مبانی معرفت شناختی خیال در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
7 - 30
حوزههای تخصصی:
خیال در اندیشه ابن عربی در افقی فراتر از افق عقل نشسته است، هم خیال متصل به عنوان ابزار معرفتی مهم می تواند به حقایقی وقوف یابد که عقل از دست یابی به آنها ناتوان است، و هم خیال منفصل حوزه وسیعتری از عالم را به خود اختصاص داده وتمام ماسوی الله را در بر می گیرد. ادراک خیالی همراه ترین معرفت با کل هستی است، در شناخت خداوند بدون خیال نمی توان از وجوه تشبیهی کلام او آگاهی یافت. انسان باید هر دو چشم خود را به سوی حقیقت بگشاید که یکی عقل ودیگری خیال است، و در شناخت کل عالم خیال موثرترین ابزار ادراکی است، چون خیال مذبذب بین وجود و عدم است، با جهانی که خود عین خیال است، می تواند همراهی نماید و به درک عمیق آن نائل شود. عقل از اصول ایستا و ثابتی برخوردار است و تنها قادر به درک جنبه تنزیهی خداوند است، در حالی که خیال همانند خود عالم، دائما در تحول و گشودگی است، معرفت خیالی همانند خود جهان و زندگی گشوده وسیال است و هیچگاه به دیدگاه ونظر منتهی نمی شود. خیال ابن عربی در فلسفه اسلامی تا حد قابل توجهی مغفول مانده، که احیاء مجدد آن، تحولات عمیقی را به وجود خواهد آورد.
بررسی و نقد سه دیدگاه در کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در رابطه با کیفیت حمل ذاتیات بر ذات و بر یکدیگر سه نظریه مطرح است. مشهور حمل جنس و فصل بر نوع و بر یکدیگر را حمل شایع صناعی دانسته اند. لیکن به اعتقاد علامه طباطبایی جنس همان نوع مبهم و فصل همان نوع محصل است و نوع ماهیتی تامه است فارغ از ابهام و تحصل. از اینرو ایشان بر خلاف مشهور حمل جنس و فصل بر نوع را اولی ذاتی می داند، اگرچه حمل جنس و فصل بر یکدیگر را شایع صناعی قلمداد نموده است. اما آیت الله جوادی آملی یک گام جلوتر از علامه طباطبایی نه تنها حمل جنس و فصل بر نوع را که حمل آن دو بر یکدیگر را اولی ذاتی معرفی کرده است. به اعتقاد ایشان هر حملی که در مدار مفهوم باشد، حمل اولی ذاتی است و حمل این سه مفهوم بر یکدیگر از این قبیل است. در این مقاله ضمن تبیین هر سه دیدگاه، به نقد و بررسی آنها پرداخته و در نهایت به این نتیجه دست یافته ایم که نظریه مشهور صحیح است.
نسبت زبان و منطق در فلسفه هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۶ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
1 - 22
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به نسبت بین زبان و منطق در فلسفه هگل خواهیم پرداخت. در ابتدا بین دو وجه مهم زبان، یعنی وجه نشانه شناسانه و وجه معناشناسانه، تمایز خواهیم نهاد. خواهیم دید زبان از وجه نخست صرفا بر مبنای قواعد دستوری یا به منزله ساختاری از نشانه ها لحاظ می شود. اما هنگامی که، به شکل انضمامی، وجه معنایی زبان نیز در تحلیل وارد گردد، با زبان همچون قلمرو عام بازنمایی ها روبه رو خواهیم شد. از همین لحاظ است که هگل زبان را، به منزله عرصه بازنمایی ها، مبنای نحوه ای از شناخت به معنای آشنایی می داند که شرط و پیش فرض شناخت فلسفی ست. در وهله سوم نشان خواهیم داد که زبان به منزله مبنای نحوه شناختِ مبتنی بر آشنایی، همان نقطه آغاز سیر پدیدارشناسی روح است. به همین معنا ست که هگل پدیدارشناسی را نردبان صعود آگاهی عرفی تا سطح آگاهی فلسفی می داند. به تعبیر دیگر، پیشرویِ دیالکتیکیِ قالب های آگاهی از سطح آگاهی و زبان عرفی آغاز می شود و به سطح منطق همچون حقیقت زبان می رسد. در این وهله چهارم روشن می شود که مقام منطق دقیقا وارونه مقام آگاهی عرفی ست و از این لحاظ می توان گفت زبان یعنی منطق بالقوه و منطق یعنی زبانِ بالفعل.
علم دینی: واکنشی در برابر علم طبیعت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله ابتدا با بیان مثال هایی از علوم جدید نشان داده شده است که برخی نظریه ها متأثر از پیش فرض های طبیعت گرایی بوده اند و می توان داده هایی تجربی که این نظریه ها در پی تبیین آنها هستند را به نحوی دیگر با رویکرد دینی تبیین کرد. مدافعان علم دینی، با توسل به این مثال ها، می خواهند نشان دهند که پیش فرض های علم، همان گونه که ممکن است از طبیعت گرایی متأثر شود، ممکن است از دین اثر بپذیرد و بنابراین علم دینی ممکن است. در بخش نهایی مقاله تلاش می شود که با پاسخ به برخی پرسش ها در خصوص علم دینی گامی در راستای تنقیح بیشتر این بحث برداشته شود: آیا ایدة علم دینی به طور غیر مستقیم، صحه گذاشتن بر نسبی گرایی در علم نیست؟، علم دینی با توسل به تجربه توجیه می شود یا با توسل به دین، یا هر دو؟ در صورتی که توسل به دین در توجیه علم دینی دخیل باشد، آیا رفتار مؤمنانه به فعالیت علمی راه نمی یابد؟، آیا امکان علم دینی به معنای نبود مرز مشخص بین علم و دین نیست؟، تطور ویژگی همیشگی نظریه های علمی بوده و علم دینی هم از آن مستثنی نخواهد بود. آیا تطور علم دینی به دین لطمه نمی زند؟، استدلال له امکان علم دینی، آیا علاوه بر امکان منطقی، بر امکان استعدادی علم دینی نیز دلالت می کند؟، مدافعان علم دینی چه چشم اندازی را باید برای آرمان خود تعریف کنند؟