مطالب مرتبط با کلیدواژه

سوژه استعلایی


۱.

انسان شناسی پست مدرن و نقد آن از منظر آموزه های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پست مدرنیسم انسان شناسی مدرنیسم سوژه استعلایی نسبیت معرفتی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
تعداد بازدید : ۲۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۱۱۸
تبیین جایگاه انسان به عنوان عنصر اندیشه ورز، یکی از دغدغه­های اصلی تمامی مکاتب بشری و الهی بوده است. در این مسیر برخی مکاتب ضمن افاضه جایگاه مستعلی به انسان، وی را فربه ساخته­اند و برخی به معارضه با این جایگاه استعلایی پرداخته و به صورت­بندی انسانی نحیف پرداخته­اند که هر دوی این تفاسیر، پیامدهایی منفی را به همراه داشته است. در فلسفه غرب، «مدرنیسم» به عنوان نماینده جریان اول و «پست مدرنیسم» به عنوان نماینده جریان دوم معرفی شده است. تحقیق پیش رو در صدد است تا با عنایت به این مسئله، ضمن بررسی مؤلفه­های انسان پست مدرن، با نقد آن از منظر آموزه های اسلامی، نقاط ضعف آن را آشکار ساخته و به ارائه سوژه ای متعادل مبادرت ورزد.
۲.

زیست جهان و پارادوکس سوبژکتیویته(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زیست جهان پارادوکس سوبژکتیویته سوژه تجربی سوژه استعلایی سوژه استعلایی انضمامی اپوخه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹۲ تعداد دانلود : ۹۰۱
هوسرل با متمایز کردن روش شهودی خود از آن چه روش رجعی کانت می نامد به دنبال رسیدن به یک معرفت استعلایی اصیل است. به نظر هوسرل مقولات کانتی صرفاً منجر به یک معرفت صوری و فاقد محتوای انضمامی درباره ی قلمرو استعلایی می شوند. برای هوسرل تنها راه روشن سازی قلمرو استعلایی برای آن که توضیح دهد سوژه چگونه بخشی از جهان و همچنین دخیل در تقویم جهان است بازگشت به زیست جهان است. این بازگشت او را با پارادوکسی مواجه می سازد؛ اگر سوژه ی استعلایی حقیقت غایی و بنیادین است، پس جهان و هرچه در آن است معنای خود را از آن می گیرد، سوژه ای که از سوی دیگر در جهان است. سوبژکتیویته ی استعلایی چگونه می تواند هم سوژه ای برای جهان باشد و هم ابژه ای در جهان؟ سعی این نوشتار برآن است که نشان دهد چگونه تحلیل هوسرل از معنا و کارکرد زیست جهان، و نحوه های آشکار شدن اگو در جریان اپوخه، قلمرو استعلایی را در انضمامیت تام اش آشکار می کند و به حل این پارادوکس می انجامد.
۳.

آلن بدیو و هستی شناسی تفریقی در کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بدیو کانت هستی شناسی تفریقی سوژه استعلایی ابژه استعلایی تهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶۳ تعداد دانلود : ۸۶۷
کانت را بی هیچ تردید باید از تأثیر گذارترین چهره ها در تاریخ فلسفه غرب دانست؛ طرح انقلاب کپرنیکی و نیز ارتباط در هم تنیده سوژه و ابژه، تحولی شگرف را پدید آورد. نقد عقل محض از بااهمیت ترین آثار معرفت شناختی در دوره جدید است که به تعیین حدود و ثغور معرفت پرداخته است و توصیفی نوین و بی بدیل از نحوه حصول شناخت در فاعل شناسا به دست می دهد. بر همین اساس، غالب تفاسیر معرفت شناسانه هستند که تا به امروز از نگاه فلسفی کانت عرضه شده اند؛ اما برخلاف تفاسیر رایج، آلن بدیو، فیلسوف معاصر فرانسوی، تفسیری هستی شناسانه از کانت ارائه می دهد. او که خود عرضه گر قسمی از هستی شناسی تحت عنوان هستی شناسی تفریقی است. از نظر آلن بدیو باتوجه به نحوه تبیین سوژه و ابژه استعلایی، صور شهود حسی و مقولات در اندیشه کانت، می توان وی را نیز واجد هستی شناسی تفریقی دانست. به همین دلیل او در دو اثر خود با نام های کوته نوشت هایی در باب وجود و نوشته های نظری، به ویژگی های هستی شناسی تفریقی در کانت اشاره می کند. نویسندگان این مقاله چنین ادعایی دارند که ضمن معرفی ویژگی های هستی شناسی تفریقی، به بررسی ادعای بدیو در خصوص وجود آن در کانت بپردازند و در نهایت، باذکر دلایلی چند، نقد هایی را در این خصوص مطرح سازند.
۴.

دلوز و قاعده ای شاعرانه از زمان در فلسفه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بازنمایی پدیدار پیشینی دلوز زمان سوژه استعلایی کانت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶ تعداد دانلود : ۱۰۵
انگاره زمان در فلسفه کانت در نسبت با کلیات ایدئالیسم استعلایی او را می توان مؤلفه ای خُرد(Minor) در نظر آورد، اما دلوز همین عنصر خُرد را از فلسفه کانت بیرون کشیده و عنصر کلان (Major)، یعنی سوژه استعلایی را در نقد عقل محض، حول آن بازپیکربندی می کند. این خوانشی یکسره متفاوت از نقد عقل محض است که در آن، مرکز ثقل از «امر استعلایی» به مفهوم «زمان» منتقل شده است. در اندیشه دلوز، مفهوم «زمان» را می توان دروازه ورود به هستی شناسی تفاوت محور او قلمداد کرد. به همین دلیل، خوانش منحصربه فرد دلوز از مفهوم زمان در فلسفه کانت حائز اهمیت بوده و در این مقاله موضوع پژوهش ما قرار گرفته است. در این مقاله تلاش می شود تا از مجموع چهار قاعده ادبی و شاعرانه، که دلوز برای شرح فلسفه کانت به کار برده است، دو قاعده اول را با محوریت چرخش مفهومی کانت درباره زمان، مورد بررسی قرار دهیم.
۵.

فضیلت، عدالت و قانون طبیعی از نگاه السدیر مک اینتایر(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: مک اینتایر فضیلت عدالت قانون طبیعی سوژه استعلایی انسان عادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۲۸
رویکرد فیلسوفان اخلاق مدرن به مفاهیم اخلاقی همچون فضیلت، عدالت و نظریه قانون طبیعی نسبت به رویکرد فلاسفه پیشامدرن- سنّت ارسطویی۔توماسی- تفاوت های چشمگیری دارد. هدف مقاله حاضر بررسی این تفاوت ها از منظر السدیر مک اینتایر و تبیین نگاه احیاگرایانه او نسبت به رویکرد فلسفه پیشامدرن در خصوص این مفاهیم اخلاقی است. طبق دیدگاه مک اینتایر، فضیلت، عدالت و قانون طبیعی در دیدگاه فیلسوفان مدرن  از بافت، محتوای تاریخی و انسان شناسی واقعی تهی شده اند و به اعتقاد او، فیلسوفان مدرنْ مفهوم وظیفه و منفعت را بجای مفهوم فضیلت قرار داده اند و همچنین بر نگرشی فردگرایانه صحه گذاشتند که با آن  نمی توان درکی از فضیلت حاصل کرد. به عقیده مک اینتایر، برای فهم و پروراندن فضیلت در فرد باید به فعالیت اجتماعی، بستر و سنّت تاریخی توجه کرد. برای او بهترین بافت فلسفی که مفهوم فضیلت در آن بدین نحو پرداخته شده است، سنّت فلسفه ارسطویی۔ توماسی است؛ همین طور فلاسفه مدرن در مورد عدالت، به معنای صُوری و انتزاعی آن توجه کرده و وظیفه عدالت را پاسداشت حقوق فردی و خیر خصوصی قلمداد کردند؛ درحالی که عدالت در سنّت فلسفه ارسطویی۔توماسی، فضیلتی است که باید به هر کس با توجه به شایستگی اش نسبت به خیر مشترک جامعه، سهمی داده شود. در مورد نظریه قانون طبیعی، فیلسوفان مدرن این نظریه را بر انسان یا سوژه استعلایی استوار کرده اند که در فلسفه پیشامدرن بر تمایلات یا گرایش های انسان ساده و عادی مبتنی بود.