فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
115 - 131
حوزههای تخصصی:
The afterlife (also the world to come) has been one of the major humans’ concerns throughout history. Although heavenly religions and Islamic philosophy have recognized the very foundation of the Hereafter, there are questions surrounding the existence and characteristics of that world. In the meantime, there is a myriad of theories about it, and Mulla Sadra’s view is a key theory here. This research analyzes the philosophical basics of Mulla Sadra’s views to distinguish his perspective from those of others and to portray a different aspect of the world-to-come observations. The findings suggested that Mulla Sadra argues that man achieves actualization over time and transfers to the world to come by abandoning the matter. In that world, there are no objects for man to observe; rather, he will create all his observations by himself, with every human creating a more transcendental world made of imaginary perceptions which, unlike imaginary observations in this world, assumes an external reality which is also formed in the existence and life of the human psyche.
فهم جایگاه بنیادین استعاره در فلسفه از راه تأمل در معانی مختلف "استعارۀ رادیکال" در فلسفۀ ارنست کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
29 - 51
حوزههای تخصصی:
در بخش نخست این مقاله از زمینه تاریخی و فلسفی طرح استعاره پرسش می شود. این زمینه با طرح تقابل دو زمینه پر رنگ می شود: تقابل سازواری استعاره و فلسفه در ارسطو و ناسازواری فلسفه (به ویژه فلسفه کانت) و سوررئالیسم در دوران مدرن. مفهوم استعاره رادیکال می کوشد این ناسازواری را به سازواری برساند. کاسیرر با طرح استعاره رادیکال متافیزیک، متافوریک و متاباسیس را کنار یکدیگر قرار می دهد. متافیزیک حاصل متافوریکی است که خود برآمده از ارتکاب به متاباسیس، یعنی گذشتن از حد یک جنس به جنس دیگر است. این متافیزیک، متافیزیکی است که همان وجود روزمره پیش رو را وجودی الوهی تلقی می کند. برای الوهی دیدن جهان باید جهش کرد و طفره رفت، همچنان که درست در سوررئالیسم جهش می کنیم و طفره می رویم. از این رو توجه به اصل لایب نیستی طبیعت دچار طفره نمی شود، سرنخ ما در این بحث است. استعاره های ارسطو مبتنی بر مماثلت بودند و لذا اصل لایب نیتسی را برآور ده می ساختند. اما سوررئالیسم با استعاره های خود از این اصل تخطی می کند. کاسیرر برای حل این ناسازواری، استعاره رادیکال را درون پارادایم گشت کپرنیکی طرح می کند. ما از آن رو که در استعاره رادیکال از جزء به کل جهش می کنیم، و خود کل را در خود جزء می بینیم، همواره گشوده به کل هستیم و این بدان سبب ممکن است که زبان گزاف کار درون فرهنگ استعاره های رادیکال می سازد و این استعاره ها خود، مقوله ها را می آفرینند و هستی را در چشم اندازی برای ما گرد می آورند. سنجه این چشم اندازها در خود آنهاست. این مقاله با طرح دو معنا از واژه رادیکال: یعنی«رادیکال به مثابه بنیادین» و «رادیکال به مثابه کاملاً مباین» این بحث را پیش می برد.
بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شیراز اجرا شده است.روش کار: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل 61821 نفر ازدانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 می باشد. برای اجرای این پژوهش نمونه ای با حجم 400 نفر دانش آموز (200 دختر و200 پسر) با توجه به جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی برادبری وگریوز (2005) و پرسشنامه حل مساله PSI هپنرو پترسون (1982) و پرسشنامه فراشناخت حالتی دانش آموزان اونیل و عابدی (1996) استفاده شد. داده ها باروشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج: نتایج تحلیل پیرسون نشان داد بین هوش هیجانی و حل مساله و فراشناخت، بین هوش هیجانی و مولفه های حل مساله به جز سبک گرایش – اجتناب، بین هوش هیجانی و مولفه های فراشناخت، بین مهارت فراشناخت و مولفه های حل مساله به جزسبک گرایش – اجتناب، بین مهارت حل مساله و مولفه های هوش هیجانی و بین مهارت فراشناخت و مولفه های هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای مهارت حل مساله و مولفه های اعتماد به حل مسایل (PSI) و کنترل شخصی (PC) است. در ضمن هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای فراشناخت و مولفه های فراشناخت است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی و فراشناخت در بین دانش آموزان می توان به بهبود مهارت حل مساله آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
الهیات برنامه درسی: تعاریف و گونه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات برنامه درسی یک قلمرو نوظهور و نه چندان شناخته شده در حوزه مطالعات برنامه درسی است. هدف این مطالعه ارائه تعریفی جامع از الهیات برنامه درسی و عرضه گونه شناسی آن با توجه به وضعیت موجود و ظرفیت های بالقوه این قلمرو است. ازاین رو، گونه های مختلف الهیات برنامه درسی شناسایی شد. سپس، بر اساس تعریفی جامع از الهیات برنامه درسی و نگاهی اسلامی به دانش الهیات و برنامه درسی، گونه شناسی اولیه اصلاح شد. نتایج بیانگر امکان تصور قلمرویی جدید تحت عنوان الهیات مطالعات برنامه درسی است که هم رسالتی الهیاتی برای تفسیر الهیاتی وضع موجود و تاریخ رشته برنامه درسی را بر عهده دارد، هم به کمک تفسیر تربیتیِ الهیات اسلامی، به شکل گیری دانش برنامه درسی اسلامی کمک می کند
آیا رمزی سازی واقع گرایی ساختاری را بی معنی می کند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
147 - 172
حوزههای تخصصی:
رمزی سازی یکی از روش هایی است که فلاسفه درمورد صوری سازی واقع گرایی ساختاری پیشنهاد کرده اند. کتلند (2004) ضمن ارائه توضیحاتی درمورد رمزی سازی نظریه ها و بیان مفاهیمی مرتبط با این روش، صورت بندی ای از مسئله نیومن ارائه می کند، و معتقد است که براساس بررسی و تحلیل او تقریباً می توان گفت که بیان نظریه به روش رمزی علاوه بر کفایت تجربی تنها عدد اصلی هویات جهان را به دست می دهد. در این مقاله، ضمن معرفی صورت بندی دقیق تری از بیان کتلند درمورد مسئله نیومن، تلاش می شود که استدلال او مورد مداقه قرار گیرد. به علاوه تبیینی از مسئله ارتباط ساختاری نظریه و جهان بیان خواهد شد، این کار براساس تعاریفی صورت می پذیرد که به نوعی با وام گیری از تعاریف کتلند ارائه می شوند؛ ازجمله تعریف «ساختار به طورمتافیزیکی درست»، «ساختار به طورمتافیزیکی و به طورجزئی درست»، و همچنین تعریفی از مفهوم صدق تقریبی که توجیه آن برمبنای استدلال براساس بهترین تبیین صورت گرفته است. با توضیحاتی که خواهد آمد، به نظر می رسد بتوان تلقی قابل قبول و معقولی از واقع گرایی ساختاری ارائه کرد.
بررسی دیدگاه لوئیس پویمن در باب دفاع از واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
131 - 153
حوزههای تخصصی:
واقع گرایی اخلاقی، یکی از مهمترین رویکردهایی است که در فرا اخلاق مطرح است. پذیرفتن این رویکرد و یا انکار آن، نقش بی بدیلی در منظومه فکری یک فیلسوف اخلاق دارد. لوئیس پویمن، فیلسوف برجسته آمریکایی یکی از مدافعان دو آتشه واقع گرایی اخلاقی است. وی معتقد است شکاکیت و پوچ گرایی اخلاقی که مکی و هارمن آن دو را نمایندگی می کنند، مهم ترین حملات به واقع گرایی اخلاقی اند و اگر بتوان واقع گرایی را از این دو گردنه علمی به سلامت عبور داد، می توان با آسودگی این رویکرد مهم اخلاقی را پذیرفت. در این مقاله پس از طرح دو استدلال بنیادین مکی، یعنی استدلال از راه نسبیت و غرابت، با توجه به دیدگاه پویمن سعی در نشان دادن نارسایی های استدلال او داریم. در ادامه به ناکارآمدی فرضیه ضد قیاس هارمن پرداخته و آشکار ساخته که چگونه واقعیات اخلاقی وجود دارند و در پایان نیز، به رویکرد پویمن در دفاع از واقع گرایی اخلاقی می پردازیم.
بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان) انجام شده است. روش کار: روش پژوهش نیمه تجربی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را 1259 نفر از دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان دشتستان تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 40 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش به مدت 6 جلسه (هر هفته یک جلسه 2 ساعته 10 تا 12) در معرض روش تدریس بارش مغزی کرمی و همکاران (1393) قرار گرفتند. نتایج: نتایج حاصل از یافته ها نشان داد که کاربست روش تدریس بارش مغزی موجب بهبود تفکر انتقادی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه شده است که نشان از تاثیر مثبت کاربست روش تدریس بارش مغزی بر تفکر انتقادی در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت روش تدریس بارش مغزی در بین دانش آموزان می توان به بهبود تفکر انتقادی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. روش کار: روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه ی مورد مطالعه ی این پژوهش 1253 نفر از معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. حجم نمونه در این پژوهش بر اساس جدول کرجسی و مورگان 330 نفر بود. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های انگیزش شغلی هرزبرگ (2015)، خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) و عزت نفس روزنبرگ (2010) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از ماتریس همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج: نتایج نشان می دهد که بین متغیر انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس همبستگی وجود دارد و این همبستگی معنادار است چرا که از 05/0 کمتر است. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام جدول نشان داد که انگیزش شغلی بیش از 659/0 درصد از واریانس خلاقیت هیجانی و متغیر خلاقیت هیجانی 841/0 درصد از واریانس مشترک عزت نفس را تبیین می کند، به عبارتی متغیرهای پیش بین (انگیزش شغلی بر خلاقیت هیجانی) قادر به پیش بینی متغیر عزت نفس می باشند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی در بین معلمان می توان به بهبود و عزت نفس آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
An Evaluation of Kant’s Transcendental Idealism Using the Inversion Theory of Truth(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
159 - 174
حوزههای تخصصی:
This paper examines the work of Immanuel Kant in the light of a new theory on the nature of truth, knowledge and falsehood (the Inversion Theory of Truth). Kant’s idea that knowledge could be absolutely certain, and that its truth must correspond with reality, is discredited by a dissection of the Correspondence Theory of Truth. This examination of the nature of truth, as well as knowledge and falsehood, is conducted with reference to Sir Karl Popper’s writings on regulative ideas, the criterion of demarcation and the principle of falsifiability. It is argued that if truth is to be regarded as certain, it should be used to describe objects and events in the objective (noumenal) state, and that subjective knowledge must contain (and is improved by) falsehood. Perceptions and knowledge are obtained by the biological and evolutionary process of Active Subjectivism. Ideas we have knowledge of can be metaphysical or scientific, according to Popper’s Criterion of Demarcation. Kant’s “Copernican revolution” claim that our intellect imposes absolutely true laws on nature could not allow for the possibility that ideas might be constructed from fallible perceptions, and hence that all knowledge is uncertain. Instead, he developed a Critique of Practical Reason in which religion, though not provable through logical reasoning, could be proved by our innate moral sense, giving us a Categorical Imperative that could lead to perverse results. By rejecting the absolute certainty of a priori knowledge, and admitting a degree of essential falsehood, we arrive at a more reasonable grounding for moral behavior.
چیستی «عقل فعال» در نظریه عقل نزد ابن باجه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
127 - 148
حوزههای تخصصی:
«عقل فعال» در فلسفه ابن باجه در معرفت شناسی، اخلاق و سعادت انسان اهمیت دارد. ازاین رو مبحث «عقل فعال» از جهات مختلف مورد بحث است. «حقیقت عقل فعال» در جایگاه معرفتی و وجودی، صرف نظر از اهمیت آن برای غایت و سعادت انسان، مسئله حاضر در این نوشتار است. پرسش این است عقل فعال چه جایگاهی وجودی و معرفتی در نظریه عقل ابن باجه دارد آیا در فرد انسانی و مربوط به نفس است یا در عالم بالا و امری جدای از انسان است؟ واحد است یا متکثر؟ ابن باجه جایگاه معرفتی افاضه کننده علم و صور به عقول انسان و صور خیالی به حیوان برای عقل فعال قائل است و از حیث جایگاه وجودی عقل فعال نیز سخن او مشتت است و درباره واحدیا کثیر بودن عقل در مراتب مختلف عقل، بنا بر معقولات آن عقل و نسبتی که با هیولا دارد سخن می گوید و عقل مستفاد و عقل فعال را از هرجهت واحد می داند. بر این اساس برای بررسی این مسئله و پاسخ به پرسش های مطرح شده ابتدا نفس ناطقه را تبیین می کنیم سپس به مراتب عقل و چیستی عقل فعال در ابن باجه پرداخته و در آخر هم به تحلیل و بررسی مطالب گفته شده می پردازیم. مقاله با روش توصیفی- تحلیلی نگارش شده است
بررسیِ انتقادیِ تئودیسه مریلین مک کُرد آدامز در آینهتئودیسه عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
445 - 485
حوزههای تخصصی:
مریلین مَک کُرد آدامز، متاله و فیلسوفِ تحلیلیِ معاصر، تئودیسه ای ارائه می کند که بر مبنای آن انسان های رنج کشیده نوعی جبرانِ اندام وار - در برابرِ جبرانِ افزایشی - برای رنجِ خود در این جهان و خصوصاً در جهانِ پس از مرگ دریافت می کنند. او رابطه صمیمیِ خداوند با انسان در حیاتِ اخروی را دگرگون کننده حیاتِ فردی قلمداد می کند. او معتقد است به جای تاکیدِ صرف بر وجهِ اخلاقیِ خداوند باید خدا را «خیر» دانسته بر وجهِ زیبایی شناختیِ او هم تاکید کرد. این مقاله پس از شرحِ تئودیسه مک کرد آدامز، در آینه تئودیسه عمل محور نگاهی انتقادی به آن می کند تا به این ترتیب فهمِ بهتری از دیدگاهِ آدامز و نواقصِ آن به دست آید. نتیجه حاصل از این بررسی آن است که تئودیسه آدامز نهایتاً متوجهِ توجیهِ شر است تا رویارویی با رنج های قربانیان. او صلیبِ عیسی و رنج های او را محملی برای نشان دادنِ همدلیِ خداوند با رنج های بشر می داند، در حالی که فاصله بسیاری بین ماهیتِ این دو رنج هست. از سوی دیگر توجیهِ رنج های بشر و تاکیدِ صِرف بر رابطه ای صمیمی بینِ خدا و انسان در حیاتِ اخروی به نوعی تسلی بخشی و توجه به فراجهان منجر می شود که این می تواند دو ایراد را در پی داشته باشد؛ یکی این که موجب بی اعتناییِ فرد به شرایطِ انضمامیِ خود شود و دیگری این که فاقدِ همدلی و همبستگی با رنج دیدگان و اعتراض به ستم است.
ناکامی کانت در «ناکامی تئودیسه های فلسفی»؛ نقد و بررسی رویکرد سلبی کانت به تئودیسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
5 - 28
حوزههای تخصصی:
مسئله شرّ از دیدگاه کانت و تئودیسه مورد قبول او در اواخر دوره نقادی با دو رویکرد سلبی و ایجابی به تصویر کشیده شده است. رویکرد سلبی وی، پایان دادن به هر نوع تئودیسه پردازی عقل نظری و رویکرد ایجابی اش، پرداختن به تئودیسه اصیل از منظر عقل عملی است. «ناکامی تمامی تئودیسه های فلسفی» عنوان مقاله ای است که کانت با هدف تقویت موضع معرفت شناسانه خود در اتخاذ رویکردی سلبی نسبت به تئودیسه های نظری در سال 1791 به نگارش درآورده است. از منظر وی تئودیسه فلسفی پاسخی عقلانی است به چالشی که عقل، آن را علیه خداوند در مسئله شر ایجاد کرده است. این درحالی است که عقل هم چنان که صلاحیت انتقاد نظری از خداوند به خاطر مسئله شر را ندارد، صلاحیت پاسخ گویی به آن را هم دارا نیست. اما خود او اینک از منظر یک قاضی بی طرف به سنجش این چالش ها و تئودیسه های مطرح اقدام می کند تا ناتوانی عقل نظری را در پاسخ به این مسئله کلامی بیش از پیش به تصویر کشد. مقاله حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی به طرح این تئودیسه ها، اشکالات کانت بر آن ها و نقد و ارزیابی این اشکالات بر اساس الهیات امامیه پرداخته و نشان می دهد وی در این مقاله به نقد بسیاری از تئودیسه هایی اقدام کرده که خود پیش از این پذیرفته یا پس از آن در طرح تئودیسه اصیل خویش مطرح می کند. هم چنین برخی از این تئودیسه ها موافق با دیدگاه امامیه است و شواهدی بر تأیید آن ها از منظر عقل و نقل ارائه خواهد شد.
تناقض ذاتیِ نظریه معرفت کانت: بررسی نظریه معرفت کانت بر اساس ملاک کانت در تشکیل معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
299 - 319
حوزههای تخصصی:
کانت در نظریه معرفتش، روشی انحصاری برای حصول«علم» ارائه می کند: «علم = اطلاق مقولات بر داده های شهود حسی». محصول اطلاق مقولات بر داده های شهود حسی، قضایای تألیفی پیشینی است؛ قضایایی که ملاک انحصاری کانت در تشخیص علم اند. کانت مدعی است: فقط و فقط علومِ واجد قضایای تألیفی پیشینی، که الزاماً واجد «داده های شهود حسی» هستند، علم اند و قضایایی که فاقد «داده های شهود حسی» باشند، علم نمایی بیش نیستند. او با همین استدلال «مابعدالطبیعه» را از جَرگه علم بیرون راند. بر این اساس تلاش این مقاله بر آن است تا خودِ نظریه معرفت کانت را با این ملاک بسنجد که آیا واجد قضایای تألیفی پیشینی هست یا نه؟ به عبارت دقیق تر: آیا قضایایی که کانت از طریق آنها نظریه معرفت خود را تبیین نموده، واجدِ «داده های شهود حسی» هستند یا نه؟ اگر واجد این داده ها باشند، علم اند وگرنه، نه. بررسی های صورت گرفته در این مقاله، که بر قضایای مهم و کلیدی کانت در «حسیات استعلایی» و «تحلیل استعلایی» متمرکز است، نشان می دهد: این قضایا که مُعَرّف و مُبَیّن اساس نظریه معرفت کانت می باشند، فاقد «داده های شهود حسی اند» و علم نیستند. بنابراین: «نظریه معرفت کانت» قادر به اخذ اعتبارنامه مورد نظر خودش نمی باشد و وفق نظر خودِ کانت یک علم معتبر نیست.
The Objectivity of Science(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
1 - 10
حوزههای تخصصی:
The idea that science is objective, or able to achieve objectivity, is in large part responsible for the role that science plays within society. But what is objectivity? The idea of objectivity is ambiguous. This paper distinguishes between three basic forms of objectivity. The first form of objectivity is ontological objectivity: the world as it is in itself does not depend upon what we think about it; it is independent of human thought, language, conceptual activity or experience. The second form of objectivity is the objectivity of truth: truth does not depend upon what we believe or justifiably believe; truth depends upon the way reality itself is. The third form of objectivity is epistemic objectivity: this form of objectivity resides in the scientific method which ensures that subjective factors are excluded, and only epistemically relevant factors play a role in scientific inquiry. The paper considers two problems that arise for the notion of epistemic objectivity: the theory-dependence of observation and the variability of the methods of science. It is argued that the use of shared standard procedures ensures the objectivity of observation despite theory-dependence. It is argued that the variability of methods need not lead to an epistemic relativism about science. The paper concludes with the realist suggestion that the best explanation of the success of the sciences is that the methods employed in the sciences are highly reliable truth-conducive tools of inquiry. The objectivity of the methods of the sciences leads to the objective truth about the objective world.
رورتی درمقابل کانِنت، «آزادی» بدون «حقیقت»: خوانش رورتی از اورول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
157 - 178
حوزههای تخصصی:
آیا «آزادی» بدون «حقیقت» معنای محصلی دارد؟ فریب مردم حمله به آزادی آنها تلقی می شود؛ اما بدون «حقیقت» چگونه می توان فریب را تشخیص داد؟ پاسخ مشهور رورتی این است که اگر ما مراقب «آزادی» باشیم، «حقیقت» مراقب خود خواهد بود. نزد او «آزادی» مقدم بر «حقیقت» است. کاننت، برخلاف رورتی، عقیده دارد «حقیقت» مبنای اساسیِ «آزادی» است. وی به رمان 1984 اورول اشاره می کند. کاننت «قساوت[1]» جهان 1984 را نتیجۀ حذف «حقیقت» در این جهان می داند. کاننت، در پی طراحی راهبرد ویژه ای برای واردساختن انتقاداتش بر رورتی است. او برخلاف منتقدان رئالیست رورتی، قصد ندارد به معنای «متافیزیکی» «حقیقت» استناد کند. کاننت با رورتی موافق است که «رئالیسم متافیزیکی» نمی تواند مبنای «آزادی» باشد؛ اما ازنظر او «حقیقت»، کارکردی «غیر متافیزیکی» در «عرف عام» دارد که نقشی اساسی در شکل گیریِ «آزادی سیاسی» ایفا می کند؛ اما کاننت در طراحی راهبرد انتقادی خویش موفق نیست. وی نه تنها گزارش دقیقی از اندیشۀ رورتی ارائه نمی دهد، بلکه برخلاف ادعایش، نمی تواند بدون توسل به رئالیسم متافیزیکی، کارکردهای غیررئالیستی حقیقت را برای دفاع از «آزادی» به کار گیرد؛ ازاین رو، ناچار، رئالیسمی نهفته[2] را وارد استدلال هایش می کند که منافی رویکرد غیرمتافیزیکی او است. [1] Cruelty [2] Crypto Realism
تبیین حکیم مصلح الدین لاری از حرکت شناسی ابن سینا (مقدّمه، تصحیح و تحقیق رسالة فی بحث الحرکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
59 - 82
حوزههای تخصصی:
مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربۀ زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان أنموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رسالة فی بحث الحرکة در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رسالة فی بحث الحرکة لاری دوازدهمین بخش از رساله أنموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیّت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمرۀ اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیّال، امور غیر متناهی و امور متعدّد، حرکت به دو معنی توسّط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کمّ، تکاثف و نموّ، متّصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معیّن، و شخص.
بحران علم سنجی در علوم انسانی از منظر علم شناسی غیر پوزیتویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پژوهش های حوزه علوم انسانی یکی از مباحث مناقشه آمیز است. تأمل در این مناقشه نشان می دهد که مباحث مطرح شده، بیشتر جدلی و خطابی است و چارچوب های نظری و معرفتی آن نامشخص و آشفته است. تلاش ما در این مقاله آن است که این مناقشه جدلی را به سطح یک مسئله معرفتی در حوزه فلسفه علم ارتقاء دهیم تا از رهگذر آن بتوانیم آن را درست صورت بندی و فهم کنیم. در بخش اول نشان می دهیم با قطع ارتباط با خاستگاه های فلسفه علمی و غلبه نگاه پوزیتیویستی، بحران علم سنجی رخ داد. سپس نشان داده خواهد شد که فهم این بحران درگرو بازگشت به فلسفه علم با رویکرد غیرپوزیتویستی است. نقد علم سنجی رایج و برجسته کردن بحران آن بدان معنا نیست که ارزیابی پژوهش های علوم انسانی، ناممکن و دست نایافتنی است، بلکه باید پژوهش ورزی در جوامع علوم انسانی در کانون توجه قرار گیرد تا پژوهش ورزی و ارزش های جامعه علمی برجسته شود. بنابراین ارزیابی روا و دقیق پژوهش های علوم انسانی نمی تواند صرفاً با کمی سازی صرف محصولات پژوهشی محقق شود بلکه این مهم درگرو تعامل مطالعات فلسفه علم، انسان شناسی علم و جامعه شناسی علم و تاریخ علم با علم سنجی است.
امکانات فهم عصر مدرن از هستی: دفاعیه ای در برابر به انتقادات هایدگر، بر اساس نو-پراگماتیسم ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
غرب شناسی بنیادی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
147 - 183
حوزههای تخصصی:
پروژه ی هستی شناسانه ی هایدگر یکی از تکیه گاه های اصلیِ نقد عصر مدرن به شمار می آید. این نقد بیش از هر چیز فهمی از هستی را نشانه می رود که هستنده ها را به تمامی در قابِ پیشاپیش حاضرِ ایده یا اراده ی انسانی می گنجاند و حاصل تکانه ای متافیزیکی ست که، به زعم هایدگر، از افلاطون تا به امروز خود را در عطش روزافزونِ سلطه بر هستنده ها نشان می دهد. در این مقاله قصد ما این است که با تکیه بر نو-پراگماتیسم ریچارد رورتی بازتفسیری از فهم هستی در عصر مدرن به دست دهیم که نگاهی جامع تر به امکانات و آسیب های آن داشته باشد. در این بازتفسیر، فهم مدرن از هستی به تمامی به ماشیناسیون یا در قاب گنجاندن ختم نمی شود بلکه برخلاف دعاوی هایدگر، وقوفی روزافزون را نسبت به تناهی و پیشآیندیِ واژگان نهاییِ خود به نمایش می گذارد. گذشته از این، با توجه به اینکه از نظر هایدگر فهم های هستی در هر دوره در واقع دهشِ خودِ هستی به شمار می آیند، فلسفه ی هایدگر فاقد مبنایی ست که بر اساس آن بتواند اتهامِ غفلت از هستی و دورافتادگی از سرآغاز را به عصر مدرن نسبت دهد.
آیا عفو عدل را مخدوش می کند؟ (قسمت اول)
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
129 - 148
حوزههای تخصصی:
والترسترف در مقاله حاضر به این پرسش می پردازد که آیا آموزه عفو گناهکاران در الهیات مسیحی مستلزم نقض عدالت نیست. وقتی فردی مرتکب گناه می شود، نظر می رسد که مجازات او لازمه اجرای عدالت است. اما والترسترف معتقد است ترک مجازات و عفو با عدالت ناسازگار نیست. به باور او، نبخشیدن و تقاص گرفتن حق کسی است که به او ظلم شده، اما تکلیف او نیست. انصراف از مطالبه این حق نیز مستلزم نقض حقوق دیگران نیست. لذا می توان عفو کرد بدون آن که عدالت را زیر سوال برد. این باور مختص به دین مسیحیت است و اندیشمندان یونانی و رومی این طور فکر نمی کردند. از نظر آنان، مجازات یک متخلف علاوه بر حق قربانی، تکلیف قربانی است. متفکران کلاسیک در آغاز اجرای عدالت را مستلزم مقابله به مثل می دانستند، اما دیدگاه ایشان درباره عدالت به مرور زمان تلطیف شد. آنان در نهایت پذیرفتند که در اجرای مجازات باید انصاف را دخیل کرد و مجازات را تخفیف داد، اما این بدان معنا نبود که مجازات در بعضی موارد می تواند به کلی حذف شود. از سوی دیگر، نظریه پردازان معاصر مجازات را به منزله اعلام عمومی انزجار از فعل نادرست می دانند. بر این اساس، بدون اجرای مجازات قبح فعل نادرست از بین می رود. دیدگاه والترسترف درباره این نظریه در قسمت دوم مقاله بیان خواهد شد.
نقدهای جان اف هات بر مبانی فلسفی ملحدان جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان مواجهه های گوناگون با نظریه تکامل، الهی دانانِ تکامل گرایی هستند که تلاش می کنند خداباوری و تکامل را با یکدیگر همراه و همخوان معرفی کنند. جان اف.هات - الهی دانِ معتقد به تکامل- الهیات را مؤید و حامی نظریه تکامل می داند و با نقد الهیات سنتی، بر این باور است که الهیات باید با علم به روزرسانی شود، چرا که در غیر این صورت حذف خواهد شد. هات برای طرح هماهنگی و ارتباط تنگاتنگِ الهیات و تکامل، نظریه «متافیزیک آینده» را ارائه می کند که مطابق آن، تکامل نه تنها مورد تایید الهیات است، بلکه تنها تبیین صحیحی که از تکامل می توان ارائه داد، الهیات معطوف به "متافیزیک آینده" است. این پژوهش به بررسی نقدهای جان اف. هات به مبانیِ فلسفیِ ملحدان تکامل گرا و همچنین متافیزیک پیشنهادی اش می پردازد. مهمترین نقدهای هات به ملحدین را می توان نقد طبیعت گرایی، مونیسم تبیینی و علم باوریِ ملحدین و همچنین نادیده گرفتن جایگاه "باور" در بنیاد اعتقاداتشان دانست. در مقابل، رویکردهای هات را نیز می توان از زاویه ی: ابتنای متافیزیک بر دین، سنگ اندازی بر سر راه تقلیل گرایی، پذیرش بی قید و شرط قاعده ی تیغ اوکام، تأویلگرایی و خداشناسیِ معیوب و ناامیدکننده ، مورد انتقاد اساسی قرار داد.