مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
معرفت یقینی
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۶ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ اندیشة فلسفی، رویکردهای گوناگونی را در معرفتشناسی میتوان شناسایی کرد که مهمترین آنها عبارتند از: 1. رویکرد قدما؛ 2.رویکرد مدرن که بر فلسفه عقلگرای مدرن اروپایی مبتنی است؛ 3. رویکردی بر پایه فلسفةتحلیلی معاصر یا فلسفةکشورهای انگلیسی زبان. 4. رویکرد مبتنی بر فلسفههای اروپایی همچون هرمنوتیک فلسفی، پستمدرنیسم و... که بیشتر از آموزههای کانتی اثرپذیرفتهاند. امروزه گرایشهای گوناگونی در معرفتشناسی دیده میشود که هر یک بر نگرش فلسفی ویژهای مبتنی است. هر یک از گرایشها و رویکردهای یاد شده طرفداران بسیاری در برخی محافل دانشگاهی دارد.در این نوشتار، میکوشیم تا رویکرد قدما و ویژگیهای آن را شرح دهیم. سپس گرایش اندیشمندان مسلمان را که از این رویکرد اثرپذیرفته و نقشی را که آنها در رشد این رویکرد ایفا کردندهاند بررسی میکنیم؛ به ویژه با توجه به مسئله عقلانیت معرفت و عقلانی نبودن شکاکیت و نسبیتگرایی مطلق این مسئله را میکاویم.
آیا افلاطون مرتبه عالم محسوس را پایین آورده است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون را معمولاً سرسلسله کسانی می شمارند که عالم محسوس و اشیای طبیعی را در برابر عالمی معقول و موجوداتی ماورای طبیعی قربانی کرده اند. این سخن تا اندازه ای درست است. در آثار افلاطون به شواهد فراوانی برمی خوریم که از پایین تر بودن مرتبه عالم محسوس نسبت به مرتبه عالم معقول، و پایین تر بودن مرتبه ادراک حسی نسبت به مرتبه معرفت عقلی، حکایت می کند. اما اولاً، کسانی جلوتر از او بوده اند که حس و محسوسات را بی اعتبار خوانده اند؛ ثانیاً، شکاکیت نظری و آشفتگی عملی ناشی از حس گرایی باعث شده است که افلاطون در عالمی معقول به دنبال یقین نظری و ثبات عملی بگردد؛ و ثالثاً، عالم محسوس در نظر او بهره مند از واقعیت است و همین بهره مندی باعث می شود که نتوانیم آن را توهم محض بشماریم. وجود عالم محسوس و ادارک حسی آن مقدمه ای ضروری برای رسیدن به معرفت عالم معقول است. از منظر هستی شناختی نیز فرض عالم معقول چیزی از واقعیت عالم محسوس نمی کاهد.
مسئلة باور پایه و نظام معرفتی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة مبناگرایی یکی از دیرینه ترین و مهم ترین رهیافت ها در معرفت شناسی تلقی میشود. از دو قسم اساسی مبناگرایی، مبناگرایی کلاسیک و معتدل، در مقالة حاضر، مبناگرایی کلاسیک را انتخاب کرده ایم و از دو شکل مبناگرایی درون گرایانه و برون گرایانه، دومی را بررسی میکنیم. در نوشتار حاضر هر دو دسته از مبناگرایی ساده و مضاعف و تمایزات اساسی آن ها را کاویده ایم. ادعای اصلی مبناگرایی کلاسیک برون گرایانه این است که باورهای ما به دو دستة پایه و استنتاجی تقسیم می شوند و همة باورهای استنتاجی ما، در فرایند توجیهی، باید به باورهای پایه بازگردند، در غیر این صورت دچار دور یا تسلسل خواهیم شد. در مقالة حاضر کوشش خواهد شد تا علاوه بر آنکه کاستی های نظریة مبناگرایی نشان داده میشود به این کاستیها، بر اساس نظام معرفتی علامه، پاسخ هایی داده شود.
علامه طباطبایی در نظام معرفتی خود دستگاهی از روابط میان باورها، بر اساس سه اصل، سامان میدهد که این دستگاه اولاً، تمایز میان بدیهیات اولیه و ثانویه را مشخص میکند؛ ثانیاً، ضمن نقد معرفت خطاپذیر از معرفت خطاناپذیر دفاع میکند؛ ثالثاً، روش دستیابی به معرفت یقینی را تبیین میکند؛ و بالاخره، ضمن نقد بر مبناگرایی ساده، مبناگرایی مضاعف را رویکرد درست بر میشمارد.
خطاپذیری و خطاناپذیری و درنتیجه، تصحیح باورهای پایه اساسیترین ضعف و کاستی در مبناگرایی است. با توجه به مبنای علامه طباطبایی، دربارة معرفت یقینی، که باید درنهایت همة معرفت ها به بدیهیات ختم و بدیهیات ثانویه نیز با روابط ویژه ای به بدیهیات اولی یا سه اصل اولی منتهی شوند؛ میتوان خلل اساسی در مبناگرایی، که همان معرفت تزلزل پذیر غیر یقینی است، را مورد پرسش قرار داد.
مهم ترین دستاورد علامه، در حوزة معرفتی، دفاع از معرفت یقینی بر اساس اولیات و امکان دست یابی به معرفت خطاناپذیر است.
مبانی معرفت شناختی سینوی و کاربرد آن در اثبات خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
بررسی چیستی و شرایط تحقق علم، از جمله پرسش های کهن در منطق، متافیزیک، معرفت شناسی و فلسفه علم است. در تفکر سینوی، هویت «علم» صرفاً علم عقلی و یقینی و نیازمند اکتساب است. شیخ الرئیس معلومات پیشینی و فطری را برنمی تابد و مبنای معرفت یقینی در دو حوزه تصور و تصدیق را برپایه تحصیل «اولیات» می داند. از نظر وی، در فرآیند اکتساب معرفت یقینی، «اعتقاد» به مثابه اولین مؤلفه، دارای هویت روان شناختی است که در شرایط خاصی به یقین عینی تبدیل می شود و برهان را یک استدلال مفید معرفت یقینی می سازد. تجربه در اندیشه سینوی، محصول اختلاط قیاس عقلی و استقرای حسی است. از استقرای ناقص حسی، علم یقینی و کلی حاصل نمی شود و آن صرفاً نقش تمهیدی و زمینه سازی دارد؛ اما تجربه که با استقرا فرق دارد، علم یقینی و کلی پدید می آورد. وی در آثار فلسفی خود، با استفاده از مبانی منطقی و روش قیاس برهانی، به اثبات خدا به عنوان یک مسئله نظری و غیر بدیهی پرداخته است. کاربرد مبانی معرفت شناختی ابن سینا در برهان پذیری خدا، به ظاهر قدری متعارض و منشأ بروز مناقشاتی در این زمینه است که سازگاری آنها، با نگاه کلی و جامع نگر به منظومه معرفتی وی قابل تبیین است.
از کوگیتو تا یقین (بررسی مقایسه ای یقین در حکمت صدرایی و فلسفه دکارتی با تأکید بر جنبه الاهیاتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یقین، از نگاه ملاصدرا تصدیق همراه با اعتقاد جازم و مطابق با واقع است که صرفاً با دستیابی به مبادی و اسباب به مدد اتصال نفس قدسی با ملائکه و دریافت علوم از آن ها فراهم می آید. یقین از نگاه دکارت، وضوح و تمایز ی که در حوزه روابط اعداد ریاضی و هندسی وجود دارد، در زندگی عینی و واقعی هم جاری است و همان معیار یقین است که با یقین عقلی به وجود نفس شروع شده سپس جسم اثبات می شود و نهایتاً به اثبات جهان خارج می انجامد . در اندیشه الهیاتی هر دو، خدا معیار و پشتوانه یقین است. ملاصدرا با نگرش وجودی به مسأله یقین ، یقین دکارتی را از بن بست عقل گرایی محض خارج نموده و با اعتقاد به اشتداد وجودی نفس و فعالیت و خلاقیت آن، مدعیِ تعامل حداکثری میان معرفت عقلی و شهودی است و نهایت مراتب یقین را به ساحت علم حضوری و شهودی می رساند. مقاله حاضر با تبیین مسأله یقین در گذر اندیشه این دو فیلسوف به وجوه تشابه و تمایز این دو اندیشمند در مبانی و اصول این بحث اشاره دارد.
تحلیلی بر نقش معرفت شناسی در تولید علم دینی از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مبانی مهم فلسفی در تولید علم دینی، مبانی معرفت شناختی است. پرسش های اصلی در معرفت شناسی عبارت اند از: چیستی و امکان؛ ابزار و منابع؛ قلمرو و انواع؛ ارزش و اعتبار شناخت. این پژوهش، با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، به واکاوی نقش مبانی فلسفی در تولید علم دینی، با تأکید بر مبانی معرفت شناسی از منظر علامه طباطبائی می پردازد. یافته های پژوهش از سویی حاکی از این است که از منظر علامه، مراد از شناخت، مطلق علم و آگاهی است؛ امکان شناخت و تحقق معرفت، بدیهی و بی نیاز از استدلال است؛ ابزار شناخت متناسب با قلمرو و انواع شناخت، حواس پنج گانه، عقل، قلب، وحی و نقل است. در قلمرو شناخت، امور نامحسوس و غیرمادی نیز در قلمرو شناخت قرار دارند. بالاترین ارزش شناخت، مربوط به شناخت یقینی است. از سوی دیگر، امکان تولید علم و معرفت یقینی به طور عام و تولید معرفت دینی به طورخاص، ممکن است. راه دستیابی به معرفت دینی برای انسان مسدود نیست؛ چراکه همه ابزارهای متعارف معرفت بشری برای تولید علم کارایی دارند و در تولید علم، می توان به تناسب موضوع از هر روشی، و یا به صورت تلفیق از همه روش ها کمک گرفت.
بررسی انتقادی دیدگاه محقق اصفهانی درباره «ایمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
27 - 46
حوزه های تخصصی:
مسئله «ایمان» از مهم ترین مباحث کلامی و بحث انگیزترین موضوع در کتاب های کلامی به ویژه کتاب های قرون اولیه اسلام است. یکی از کسانی که حقیقت ایمان را مورد کاوش قرار داده و پس از طرح دیدگاه خاص دراین اره به توضیح و تبیین آن پرداخته است، حکیم محمد حسین اصفهانی است. در این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی دیدگاه یاد شده مورد بررسی قرار گرفته است و پس از تبیین و تحلیل دیدگاه مزبور به ارزیابی آن پرداخته شده است. بر اساس این دیدگاه معرفت و تصدیق منطقی عین ایمان به شمار می آید و تعهد و تسلیم قلبی از آثار آن قلمداد می شود و این مطلب به دست آمده است که این دیدگاه همان گونه که از نظر معنا شناختی ایمان قابل دفاع نیست، دلیل عقلی و متون دینی نیز آن را تایید نمی کند و باید گفت حقیقت ایمان را تعهد و تسلیم قلبی تشکیل میدهد و علم و معرفت نه عین ایمان است و نه جزء آن و نه علت تامه، بلکه شرط لازم آن به شمار آمده و ایمانی که سعادت ابدی انسان را به دنبال دارد بر معرفتی یقینی استوار است.