مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: در این پژوهش به بررسی انطباق فرایندهای منابع انسانی، در جهت تحقق استراتژی های بازاریابی بر اساس مدل ۳۴۰۰۰ پرداخته شده است تا با این بررسی، در خصوص زمینه و بستر موجود در حوزه شناخت و انطباق با بازار در بانک، به عنوان یک بنگاه اقتصادی، ادبیات غنی تری شکل گیرد.
روش: پژوهش پیش رو از نوع پژوهش های کاربردی است، از نتیجه پژوهش می توان در حوزه بانکی و فرایندهای منابع انسانی بهره برد و در راستای تطابق بیشتر توانایی های منابع انسانی و کشش بازار در حوزه بانکی گام برداشت. همچنین استراتژی مدنظر در پژوهش، مطالعه موردی چندگانه است. بررسی و تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون و کدگذاری سه گانه صورت گرفت. برای جمع آوری اطلاعات، از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. روایی سؤال های مصاحبه را تیم علمی و نخبگان تأیید کردند. جامعه موردبررسی در این پژوهش، تمامی بانک هایی را شامل می شود که برای اجرایی کردن فرایندهای منابع انسانی در سازمان های خود، از مدل منابع انسانی 34000 استفاده کرده اند. روش انتخاب نمونه بررسی، نمونه گیری آگاهانه بود که بر اساس آن، چهار بانک رفاه، دی، کارآفرین و سینا، به سبب تجربه موفق در استفاده از مدل 34000 انتخاب شدند. همچنین برای انجام کدگذاری از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد. مصاحبه ها در سه مرحله در داخل این نرم افزار کدگذاری شد و در نهایت، کدهای نهایی به دست آمد.
یافته ها: انجام مراحل کدگذاری با توجه به حوزه بازاریابی و مدل فرایندهای منابع انسانی، به ایجاد کدهای سازمان یافته ای انجامید و در جدولی دسته بندی شد. کدهای به دست آمده، ماحصل نگاه همه جانبه افراد صاحب نظر به موضوع مطالعه است که سبب شناخت ضعف ها و قوت های در این حوزه شده است. نتایج به دست آمده در این خصوص، نشان داد که انطباق در بعضی از حوزه های فرایندهای منابع انسانی و بازاریابی، از وضعیت مناسبی برخوردار است؛ اما در بعضی دیگر از حوزه ها، به برنامه ریزی و ایجاد انطباق بیشتر نیاز دارد.
نتیجه گیری: بانک ها به عنوان یکی از نهادهای اقتصادی، به شرایط بازار وابستگی بسیار زیادی دارند. اتخاذ یکسری استراتژی های مناسب در این خصوص و انطباق شرایط منابع انسانی و فرایندهای آن با بخش بازار، می تواند تسهیل کننده شرایط دستیابی به اهداف سازمانی باشد. در مراحل پراکنده و همچنین مقدماتی و میانی، انطباق با استراتژی های بازاریابی بیشتر مورد نیاز است. در مراحل بهینه و متعالی، بررسی ها نشان داد که انطباق فرایندهای منابع انسانی با استراتژی های بازاریابی مناسب بوده است؛ اما موضوعی که نباید از آن چشم پوشی کرد و مصاحبه شوندگان نیز به آن اشاره کرده اند، این است که برای ایجاد انطباق بیشتر، بایستی بانک ها یا سازمان های دیگر، برنامه ای مدون و مشخص در این خصوص داشته باشند تا شرایط برای فعالیت تسهیل شود، زیرا نبود قوانین مشخص و نامعلوم شرایط را سخت تر می کند و ممکن است در زمینه فعالیت بانکی مشکل ساز شود.
شناسایی و طبقه بندی ویژگی های متون تبلیغاتی با محوریت رفتار درگیری مصرف کننده: رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تبلیغات بخشی اجتناب ناپذیر از جامعه مصرفی سرمایه داری مدرن است و با استفاده از محتوای تبلیغات، بازاریابان تلاش می کنند تا درگیری مصرف کنندگان را برانگیزند و سطوح بالاتری از تعامل مصرف کننده با برندهای خود را ایجاد کنند. افزایش درگیری مصرف کننده مطلوب است؛ زیرا تصور می شود با پیامدهای مثبتی مانند روابط قوی تر مصرف کننده و برند، تمایل به برند، افزایش رضایت، وفاداری و خرید بیشتر مشتری همراه باشد. مصرف کننده تبلیغات را از طریق رسانه های مختلفی مانند اینترنت (به خصوص رسانه های اجتماعی)، رادیو، تلویزیون، مجله و روزنامه دریافت می کند؛ از این رو در سال های اخیر، هم زمان با رشد چشمگیر کاربران رسانه های اجتماعی، تمرکز بر ویژگی های محتوای درگیرکننده، برای محققان امری اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش تلاش شده است تا ویژگی های پیام های متنی برندها در رسانه های اجتماعی، چاپی، تلویزیون و... که بر رفتار درگیری تأثیرگذارند و در پژوهش های پیشین به آن ها اشاره شده است، شناسایی و طبقه بندی شود تا از آن ها برای ارائه مدل ویژگی های محتوای درگیرکننده بهره برداری شود.روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف، توسعه ای کاربردی و بر اساس ماهیت داده ها، کیفی است. روش اجرای پژوهش، تحلیلی توصیفی است و داده های کیفی آن، از روش پژوهش فراترکیب جمع آوری شده است. انتخاب اسناد برای بررسی، به روش در دسترس بود و این اسناد از طریق موتور جست وجوی گوگل اسکالر، در پایگاه های داده الکترونیکی الزویر، ساینس دایرکت، امرالد و اسپرینگر، طی سال های 1996 تا 2022 استخراج شد. در مجموع 86 مقاله یافت شد که پس از ارزیابی کیفیت مقاله ها از جنبه هایی همچون عنوان، چکیده، محتوا، دسترسی و کیفیت روش پژوهش، مقاله های خارج از اعتبار حذف شد و در نهایت 23 مقاله برای کدگذاری، تحلیل و بررسی باقی ماند.یافته ها: از طریق تحلیل محتوا، از مجموع 86 متن اولیه شناسایی شده، در نهایت 34 مفهوم برجسته در قالب 7 مقوله کلیدی و 7 بُعد یا ویژگی اصلی برای متون درگیرکننده شناسایی شد که عبارت اند از: متقاعد کنندگی، اطلاعاتی، توصیفی، به یادماندنی بودن، خوانایی، ارزش توجه و قدرت فروش.نتیجه گیری: بُعد متقاعد کنندگی با 5 مقوله کلیدی و 20 مفهوم، بیشترین گستردگی را داشت و ابعاد اطلاعاتی با 3 مقوله کلیدی و 16 مفهوم و توصیفی با 2 مقوله کلیدی و 6 مفهوم، در رده های بعدی اهمیت قرار گرفتند.
ارائه چارچوبی برای توسعه تجارت اجتماعی با رویکرد فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه پیچی دگی و دگرگونی های فزاینده فضای کسب وکار که از توسعه فناوری اطلاعات و ظهور ابزارهای تع املی تحت وب 2 نشئت گرفته است، به شکل گیری بسترهایی همچون شبکه و رسانه اجتماعی منجر شده است که علاوه بر تغییر دادن فرایندهای حوزه بازاریابی و تجارت الکترونیک، باعث شده است تا بنگاه ها برای سازگاری با این محیط و کسب مزیت رقابتی، به انتخاب ابزارها و استراتژی های تهاجمی تر تمایل بیشتری داشته باشند. در این بین، انتخاب و توسعه تجارت اجتماعی که در بستر همین تحولات گسترده رخ داده است، برای انتخاب یکی از این ابزارها سودمند است. هدف پژوهش حاضر، ارائه چارچوبی برای توسعه تجارت اجتماعی با رویکرد فراترکیب است.
روش: رویکرد پژوهش حاضر کیفی است، از لحاظ ماهیت و روش توصیفی به شمار می رود و از نگاه هدف توسعه ای محسوب می شود. برای جمع آوری و غربالگری منابع، در یک دوره ده ساله، بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، از روش فراترکیب استفاده شد و در این بین، از مجموع ۲۲۱ سند مرتبط با موضوع، ۷۶ مقاله بررسی شد.
یافته ها: پس از تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش با روش تحلیل مضمون، در نهایت 33 مضمون پایه، 9 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی با عنوان «ارزش آفرینی اجتماعی»، «هم افزایی فناورانه» و «هنجارسازی اجتماعی» کشف و برچسب گذاری شد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که برای توسعه تجارت اجتماعی، می بایست به این عوامل توجه ویژه ای کرد: اعتمادسازی اجتماعی، بازاریابی شبکه ای، ارزش آفرینی مشترک، ریسک کنترل شده، تعاملات محتوا محور، حمایت اجتماعی، ارتباط اجتماعی و ارزشی با مشتری، تبادل تجربه های شناختی عاطفی، پشتیبانی پلتفرمی، تولید تعاملی محتوا و اشتراک گذاری اجتماعی، بازتولید سرمایه اجتماعی و توسعه تعاملات اجتماعی.
ارائه مدل امضای برند در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه بین سازمان ها محیطی به شدت رقابتی به وجود آمده است. پویایی تکنولوژی و پیچیدگی های محیطی باعث شده است که سازمان ها، برای بقا در این محیط رقابتی، به فکر تمایز باشند و ویژگی های منحصربه فردی را برای خود ایجاد کنند تا بتوانند از رقبا پیشی بگیرند و به دنبال راه هایی باشند تا سود بیشتری کسب کنند. یکی از ابزارهایی که در این زمینه استفاده می شود، امضای برند است. امضای برند ابزار مدیریتی مؤثری برای سازمان دهی ویژگی های مطلوب سازمان هایی است که می خواهند این ویژگی های مطلوب را به ذی نفعان خاص خود در بازار جهانی انتقال دهند. با توجه به آنچه بیان شد، هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل امضای برند در شرکت های دانش بنیان است.روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نوع کیفی است. جامعه آماری پژوهش، صاحب نظران حوزه برندسازی و مدیران بازاریابی شرکت های دانش بنیان بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. پس از شناسایی 18 خبره، داده ها تجزیه وتحلیل شد و نمونه گیری مجدد تا رسیدن مقوله ها به اشباع نظری ادامه یافت. بر این اساس، نمونه گیری و جمع آوری داده ها تا مرحله ای ادامه یافت که داده های جدید مرتبط با مقوله به دست نیامد و مقوله نیز دامنه مناسبی پیدا کرد. ابزار جمع آوری داده ها برای شناسایی دسته ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته و بدون ساختار بود. برای بررسی روایی، از مدل Cresol به همراه روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار و میان کدگذار استفاده شد.یافته ها: برای ارائه مدل پژوهش، از رویکرد نظریه داده ها با روش اشتراوس و کوربین استفاده شد که با نرم افزار اطلس تی و با استفاده از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی توسعه یافت.نتیجه گیری: نتایج پژوهش به ارائه مدلی مشتمل بر شرایط علّی، زمینه ای و مداخله گر، به همراه معرفی پدیده محوری و همچنین، ارائه راهبردهای امضای برند و شناسایی پیامدهای آن منجر شد. در این پژوهش مدل امضای برند بر اساس سه محور هویت برند، شخصیت برند و نام و لوگو ارائه شد. در این مدل، شرایط علّی بسیار مهمی که امضای برند را توجیه می کنند، عبارت اند از: افزایش رقبا، تنوع و تعدد برندها، تغییرات تکنولوژیک، شناسایی فرصت های بازار، رقابت پذیری و به روزرسانی فضای کسب وکار. همچنین، نتایج مدل نشان می دهد که زیرساخت های حقوقی و مدیریتی، عوامل استراتژیک، سیستم اطلاعات بازاریابی و مسئولیت اجتماعی، عوامل بسیار مهمی هستند که در توجیه امضای برند نقش مداخله ای دارند. از طرفی، مدیران باید سه استراتژی آگاهی از برند، تبلیغات و استراتژی های بازاریابی را در نظر داشته باشند. در این بین، مدیران می توانند با یادآوری برند و اطلاع رسانی برند، در آگاه سازی مشتریان از برند تلاش کنند و با برپایی نمایشگاه ها و انجام تبلیغات آموزشی و مجازی گسترده و مؤثر، برای معرفی هر چه بیشتر و بهتر برند شرکت خود بکوشند.
ارائه مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ترسیم مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند و با استفاده از رویکرد ساختاری تفسیری اجرا شد. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمّی است. پارادایم آن استقرایی، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش اکتشافی متوالی است.
روش: جامعه آماری پژوهش، استادان مدیریت بازاریابی دانشگاه های کشور بودند که بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر از آن ها برای مصاحبه و کسب داده های لازم برای پژوهش انتخاب شد. در بخش کیفی، برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپا کوهن به تأیید رسید. داده های به دست آمده از مصاحبه با استفاده از نرم افزار اطلس تی کدگذاری، دسته بندی و تجزیه وتحلیل شدند و بدین ترتیب، مؤلفه های سبزشویی برند شناسایی شد. در بخش کمّی از پرسش نامه مقایسه زوجی و رویکرد ساختاری تفسیری، برای جمع آوری داده ها استفاده شد که روایی و پایایی آن از طریق روایی محتوایی و بازآزمایی به تأیید رسید و با استفاده از روش ساختاری تفسیری، مدل سبزشویی برند ترسیم شد.
یافته ها: از آنجا که پژوهش حاضر از نوع اکتشافی متوالی است، پس از مصاحبه با خبرگان و تحلیل آن ها، مؤلفه های سبزشویی شناسایی شد. در ادامه، این مؤلفه ها در قالب پرسش نامه خبره که برای رویکرد ساختاری تفسیری به کار می رود، در میان اعضای نمونه توزیع شد و خبرگان با پاسخ به آن، ارتباط میان شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند را مشخص کردند و در نهایت، مدل شکل گیری پدیده سبزشویی برند خلق شد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که شرکت ها به منظور دستیابی به منابع مالی (سودآوری)، برای متقاعدکردن ذی نفعان خود، از رویکرد سبزشویی برند بهره می برند. این شرکت ها با هدف جلب توجه ذی نفعان مختلف و همچنین، رسیدن به منافع بالقوه ناشی از عملکرد مالی و کسب شهرت در میان عموم، خود را به عنوان شرکت های سبز معرفی می کنند، در صورتی که در عمل، مسائل زیست محیطی را رعایت نمی کنند. در واقع، شرکت ها تلاش می کنند که با استفاده از سبزشویی و نمایش اَعمال نمادین با ذی نفعان روابط قابل اعتمادی برقرار کنند تا با کسب شهرت، به هدف اصلی خود که همان به دست آوردن سود بیشتر است، نائل شوند. به نوعی کسب سود، مهم ترین آرمان و هدف آن هاست و برای دستیابی به آن، اَعمال فریب کارانه را به راحتی انجام می دهند. شایان ذکر است که در نهایت، به کمک رویکرد ساختاری تفسیری، شاخص ها و مؤلفه های سبزشویی برند، در قالب یک مدل پنج سطحی ترسیم شد. نتایج نشان داد که شست وشوی برند در درازمدت، در نهایت به عملکرد ضعیف و کاهش ارزش شرکت منجر خواهد شد.
بررسی رهبری اخلاقی، مسئولیت پذیری و رفتارهای منصفانه بر جذب و حفظ مشتریان کسب و کار های اشتراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: رعایت اخلاق و حفظ ارزش های اخلاقی، از مباحث ضروری در کسب وکارهای جدید است. رهبری اخلاقی از طریق روابط بین فردی و اقدام های شخصی سازنده، می کوشد که با ترویج اخلاقیات و ارتباطات دوطرفه، قدرت تصمیم گیری را در کسب کارها تقویت کند. مسئولیت پذیری بخش مهمی از توجه کسب وکار به منفعت جامعه است و رفتارهای منصفانه، رفتار اخلاقی در کسب وکار محسوب می شود. کسب وکارهای اشتراکی به دلیل ماهیت غیرحضوری و فروش مجازی محصولات و ارائه متنوع و ارزان قیمت آن ها، از طریق به اشتراک گذاری در محیط اینترنت با استقبال مشتریان مواجه شده اند. این پژوهش در راستای بررسی تأثیر رهبری اخلاقی، مسئولیت پذیری و رفتارهای منصفانه بر جذب و حفظ مشتریان در کسب و کارهای اشتراکی اجرا شده است.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت داده ها، کمّی است. جامعه آماری آن، کلیه مصرف کنندگان کالا، خدمات و ایده ها در کسب و کارهای اشتراکیِ شهر تهران بود. ابزار سنجش متغیرها، پرسش نامه محقق ساخته و مشتمل بر 15 سؤال بود که در مقیاس لیکرت پنج گزینه ای تنظیم شد. روایی سؤال های پرسش نامه را استادان گروه مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قشم بررسی کردند. برای بررسی پایایی پرسش نامه نیز، از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن 83/0 به دست آمد. مقدار این ضریب، قابلیت اعتماد (پایایی) ابزار و نیز هم بستگی مثبت بین سؤال های پرسش نامه را نشان می دهد. شرط اصلی تحویل پرسش نامه به پاسخ دهندگان این بود که در یک سال گذشته، دست کم یک بار از کالا و خدمات کسب وکارهای اشتراکی استفاده کرده باشند. با توجه به بزرگ بودن حجم جامعه، از طریق فرمول کوکران برای جوامع نامعین، حجم نمونه 384 نفر تعیین شد. پرسش نامه به صورت کاملاً تصادفی بین پاسخ دهندگان توزیع شد. برای آزمون فرضیه های اصلی پژوهش، از مدل معادلات ساختاری در نرم افزار لیزرل استفاده شد. دلیل استفاده از معادلات ساختاری، بررسی هم زمان معادلات رگرسیون و روابط علت ومعلولی بوده است. برای سنجش میزان سازگاری الگوی پیشنهادی و داده ها، برازش مدل انجام گرفت. همچنین برای آمار توصیفی، از آماره های میانگین، انحراف معیار و... استفاده شد.
یافته ها: از میان مجموع 9 فرضیه پیشنهادی، 3 فرضیه اصلی و 6 فرضیه فرعی تأیید شد. همچنین، نقش میانجی متغیر رضایت و قصد خرید نیز به تأیید رسید. نتایج آزمون توصیفی نشان می دهد که متغیرهای پژوهش در سطح مطلوبی قرار داشتند و با توجه به شاخص های برازش مدل، می توان ارزیابی مناسبی از مدل ساختاری پژوهش انجام داد.
نتیجه گیری: رهبری اخلاقی، مسئولیت پذیری و اِعمال رفتارهای منصفانه، بر جذب و حفظ مشتریان در کسب و کارهای اشتراکی تأثیر معناداری دارند. رفتارهای اخلاقی در کسب وکارهای اشتراکی، از طریق متغیرهای میانجی رضایت و قصد خرید بر جذب و حفظ مشتریان نیز تأثیرگذار است. با توجه به نتایج پژوهش، در زمینه تحقیقات و به کارگیری مؤلفه های اخلاقی برای جذب و حفظ مشتریان، در پایان مقاله پیشنهادهایی ارائه شده است.
مدل بومی تصویر برند در صنایع تولیدی و خدماتی مواد و ملزومات لازم برای تولیدات لبنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل بومی تصویر برند، در صنایع تولیدی و خدماتی مواد و ملزومات لازم برای تولیدات لبنی اجرا شده است.
روش: این پژوهش از نوع توصیفی است و با رویکرد اکتشافی، مبتنی بر روش شناسی کیفی اجرا شده است. جامعه آماری آن، خبرگان حاضر در صنایع لبنی ایران بودند که حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و آشنایی با صنایع لبنی، دو شرط همکاری آن ها در پژوهش بود. از طریق روش هدفمند قضاوتی، 20 نفر برای نمونه آماری انتخاب شد. برای گردآوری داده ها، از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان استفاده شد. روایی سؤال های مصاحبه، به روش محتوایی و پایایی آن با اجرای روش بازآزمون (89/0) به تأیید رسید. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیان انجام گرفت که مشتمل بر مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی بود. تک تک اجزای پارادایم کدگذاری و تشریح شد و در نهایت، الگوی تصویر برند در صنایع تولیدی و خدماتی مواد و ملزومات لازم برای تولیدات لبنی ترسیم و نظریه ای مبتنی بر 13 قضیه حکمی خلق شد.
یافته ها: مبتنی بر یافته ها، مدل پارادایمی احصا شده، دربرگیرنده شرایط علّی (شامل قابلیت های برند)، مقوله محوری (عملکرد برند)، بسترسازها (نوآوری برند)، شرایط زمینه ای (تعدیلگران برند)، راهبردها (جهت گیری برند) و پیامدها (ارزش آفرینی برند و تصویر برند) بود که در نهایت، روابط بین مقوله ها در مدل انتخابی نظریه پردازی شد.
نتیجه گیری: نتایج روشن ساخت که به منظور ایجاد تصویر مثبت از برند در صنعت یادشده، می بایست قابلیت های برند، اعم از قابلیت های بازاریابی و سازمانی، توسعه داده شود که خود زمینه ارتقای نوآوری برند و تعیین جهت گیری آن را فراهم می آورد و عملکرد برند را توسعه می دهد. علاوه بر این، ارتقای عملکرد برند، ارزش آفرینی برند را به دنبال دارد که در نهایت، به ایجاد تصویر مثبتی از برند منجر خواهد شد. بر اساس یافته های پژوهش، شرایط علّی تأثیرگذار بر مدل پارادایمی پژوهش، «قابلیت های برند» است که خود به دو بخش «قابلیت های بازاریابی» و «قابلیت های سازمانی» دسته بندی می شود. قابلیت های بازاریابی شناسایی شده عبارت اند از: وضعیت برند و سهم بازار، آمیخته های بازاریابی، خدمات بازاریابی اینترنتی، شهرت برند و داشتن شعار تبلیغاتی خاص. قابلیت های سازمانی نیز عبارت اند از: تسهیلات حمل ونقل سریع، پشتیبانی قوی (مدیریتی، مالی، انسانی و اطلاعاتی) برند، داشتن مزیت رقابتی پایدار، زنجیره تأمین قوی و ایجاد زنجیره ارزش پایدار. از سوی دیگر، مقوله مرکزی مدل پژوهش، عملکرد برند بود که به سه حوزه طبقه بندی شد: 1. عملکرد مرتبط با مشتری؛ 2. عملکرد اجتماعی برند؛ 3. عملکرد شرکتی برند. در این پژوهش بر «نوآوری برند»، به عنوان بستری برای توسعه دهندگان عملکرد برند تأکید شده است که نوآوری بازار و نوآوری در فرایندها را شامل می شود. از سوی دیگر، جهت گیری برند، به عنوان استراتژی ارتقای خلق ارزش و تصویر برند در نظر گرفته شد که شامل جهت گیری رقابتی و جهت گیری محصول/ خدمت است.
بررسی تأثیر خودافشایی، نگرانی های حریم خصوصی و میزان خشنودی بر آسودگی خاطر در بازاریابی در رسانه های اجتماعی (نمونه پژوهی: مشتریان دیجی کالا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: اکنون دوره دیجیتال است و در دوره ای زندگی می کنیم که هر روز با تعاملات اجتماعی در رسانه های اجتماعی سروکار داریم؛ زیرا این رسانه ها امکان برقراری ارتباط سریع و کارآمد را برای ما فراهم می کنند؛ به همین دلیل کسب وکارهای کوچک، متوسط و بزرگ نیز رسانه های اجتماعی را کانالی ارزشمند و ضروری برای بازاریابی می دانند. بازاریابی رسانه های اجتماعی، بخشی از فرایند بازاریابی دیجیتال است که با استفاده از تولید محتوا در شبکه های اجتماعی، برای دستیابی به اهداف بازاریابی و برندسازی کسب وکارها تلاش می کند. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تأثیر خودافشایی، نگرانی های حریم خصوصی و میزان خشنودی، بر آسودگی خاطر در بازاریابی رسانه های اجتماعی است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی است و در زمره پژوهش های توصیفی، از نوع هم بستگی قرار می گیرد. این پژوهش از نظر فلسفه، قیاسی است که بر مبنای پارادایم اثبات گرایی اجرا شده است. از نظر شاخص زمانی نیز مقطعی محسوب می شود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه مشتریان دیجی کالا در شهر کرج در نظر گرفته شده است. به منظور محاسبه حداقل نمونه لازم برای پژوهش، از فرمول کوکران با فرض نامحدودبودن جامعه آماری استفاده شد که تعداد آن 384 نفر به دست آمد. با توجه به محدودیت های جمع آوری داده، پرسش نامه به صورت الکترونیکی طراحی شد و پس از توزیع از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی، داده های مورد نیاز از جامعه دریافت شد. شبکه های اجتماعی استفاده شده در این پژوهش اینستاگرام، واتساپ و تلگرام بود. از مخاطبانی که خرید و استفاده از دیجی کالا را تجربه کرده بودند، درخواست شد که در پاسخ گویی به پرسش نامه همکاری کنند. روش گردآوری اطلاعات، میدانی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه بود. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از پرسش نامه جاکوبسان و همکاران (2020) استفاده شد. برای پاسخ به پرسش های پرسش نامه، از مقیاس 5 سطحی لیکرت استفاده شد که در آن 1 به معنای کاملاً مخالف تا 5 به معنای کاملاً موافق بود. برای سنجش روایی، از نظر خبرگان و برای اندازه گیری پایایی، از فرمول آلفای کرونباخ استفاده شد که پایایی تمامی متغیرها بیشتر از 7/0 به دست آمد. آزمون فرضیه ها (مدل ساختاری) با استفاده از روش معادلات در نرم افزار پی ال اس انجام شد.
یافته ها: یافته های توصیفی نشان داد که بیشتر افراد در گروه سنی ۳۶ تا ۵۰ سال (۵۹ درصد) بودند و گروه های سنی ۲۰ تا ۳۶ سال (۲۱ درصد) و ۵۰ سال به بالا (۲۰ درصد) در رتبه های بعدی قرار گرفتند. سطح تحصیلی بیشتر افراد در مقطع کارشناسی ارشد (۵۴ درصد) بود و به ترتیب مقطع کارشناسی (۲۹درصد) و دیپلم و فوق دیپلم (۱۷ درصد)، در رده های بعدی قرار گرفتند. یافته های بخش استنباطی حاکی از آن است که نگرانی های حریم خصوصی بر متغیرهای خودافشایی، خشنودی و آسودگی خاطر در بازاریابی، تأثیر مثبت می گذارد؛ متغیر خودافشایی بر آسودگی خاطر در بازاریابی تأثیر مثبتی دارد و همچنین، خشنودی بر آسودگی خاطر در بازاریابی اثر مثبتی می گذارد.
نتیجه گیری: توصیه می شود که از رسانه های اجتماعی، به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی عمومی استفاده شود و امکان بیان احساسات شخصی در شبکه های اجتماعی فراهم شود.