مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه به دلیل رشد سریع تکنولوژی، دنبال کردن رفتار مصرف کنندگان در فضای اینترنت امکان پذیر شده است. در نتیجه برای مدیران بازاریابی این فرصت فراهم آمده است که تبلیغات خود را به گونه ای سفارشی کنند تا با نیازها و شخصیت مصرف کننده هم سو باشد. هرچند این ویژگی، باعث می شود که نگرانی مصرف کننده از بابت حریم خصوصی افزایش پیدا کند. بعضی از محققان روی جنبه های مثبت تبلیغات رفتاری آنلاین تمرکز کرده اند؛ درحالی که بعضی دیگر، به موشکافی نتایج منفی آن پرداخته اند. با توجه به آنچه بیان شد، این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر عوامل شناختی و عاطفی روی پاسخ رفتاری مصرف کنندگان به تبلیغات رفتاری آنلاین است تا هر دو جنبه مثبت و منفی این شیوه از تبلیغ را بررسی کند.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی است و ماهیتی توصیفی پیمایشی دارد. جامعه آماری آن، دانشجویان دانشگاه های تهران است که در شش ماه گذشته یک تبلیغ رفتاری آنلاین مشاهده کرده اند. ۳۸۵ پرسش نامه به روش در دسترس بین اعضای نمونه توزیع شد. در ابتدای پرسش نامه، از طریق یک سؤال غربالگری، افرادی که در شش ماه گذشته تجربه مشاهده این گونه تبلیغات را داشتند، برای پاسخ به ادامه سؤال ها انتخاب شدند. از این میان ۲۹۹ نفر تبلیغات رفتاری آنلاین را مشاهده کرده بودند و به سؤال های پرسش نامه پاسخ دادند. برای آمار توصیفی، از نسخه ۲۶ نرم افزار اس پی اس اس و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس ۳ استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان می دهد که شخصی سازی ادراک شده، پاسخ رفتاری به تبلیغ را افزایش می دهد و متغیرهای ارتباط ادراک شده و مزاحمت ادراک شده این رابطه را میانجی می کنند. همچنین کنترل اطلاعات، بر مزاحمت ادراک شده و نگرانی حریم خصوصی تأثیر منفی دارد. دانش ترغیب بر نگرانی حریم خصوصی در جهت مثبت تأثیر دارد؛ مصرف کنندگانی که سطوح بالاتری از دانش ترغیب دارند، نسبت به تبلیغات رفتاری آنلاین با نگرانی حریم خصوصی بیشتری مواجهند. یافته ها مبنی بر این است که کاهش نگرانی حریم خصوصی، باعث می شود که نگرش به تبلیغات رفتاری آنلاین بهبود یابد و به دنبال آن، پاسخ رفتاری به تبلیغ افزایش پیدا کند.
نتیجه گیری: تبلیغات رفتاری آنلاین، به دلیل مربوط بودن به نیاز مصرف کننده و همچنین، کاهش مزاحمت ادراک شده، باعث افزایش پاسخ رفتاری می شود (به ترتیب سازوکار مثبت مستقیم و غیرمستقیم). این روش رویکرد مناسبی برای افزایش میزان پاسخ به تبلیغات آنلاین است. فراهم کردن امکان کنترل اطلاعات برای کاربران، مزاحمت ادراک شده و نگرانی حریم خصوصی را کاهش می دهد. می توان با انتقال پیام به مخاطبان هدف در خصوص مزایای تبلیغات رفتاری آنلاین، نگرانی حریم خصوصی را در این گونه تبلیغات کاهش داد؛ در نتیجه نگرش به آن بهبود پیدا می کند و باعث افزایش پاسخ رفتاری به آن خواهد شد. بر خلاف یافته های بعضی از پژوهش های گذشته، تأثیر نگرانی حریم خصوصی بر پاسخ رفتاری به تبلیغ معنادار نشد. این اتفاق شاید به دلیل ماهیت تبلیغ رفتاری آنلاین باشد؛ زیرا در مقایسه با تبلیغ شخصی سازی شده، از اطلاعات متفاوتی برای سفارشی کردن تبلیغ استفاده می کند. تبلیغ رفتاری آنلاین، مانند شمشیر دولبه است؛ اما تأثیر جنبه نامطلوب آن (نگرانی حریم خصوصی) در مقایسه با جنبه مطلوب آن (ارتباط ادراک شده) آنچنان قوی نیست. یافته های این پژوهش افزونه ای به ادبیات موجود در حوزه تبلیغات شخصی سازی شده و به ویژه تبلیغات رفتاری آنلاین است و به تصمیم های بازاریابان، مدیران برند و آژانس های تبلیغاتی، برای افزایش اثربخشی پیام های ارتباطی خود کمک خواهد کرد.
بررسی نقش توانمندسازهای هوش مصنوعی و آمادگی هوش مصنوعی شرکت ها در پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هوش مصنوعی به عنوان یکی از روندهای فناورانه برتر انقلاب صنعتی چهارم و بازاریابی نسل پنجم، با ادغام در سیستم های مدیریت روابط با مشتری، ظرفیت و مزایای گسترده ای برای کسب وکارها ایجاد می کند. یکی از مباحث زیربنایی در این حوزه، به پذیرش فناوری مربوط می شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر برخی عوامل سازمانی بر پذیرش سیستم های هوشمند مدیریت روابط با مشتری و ارائه راه کارهای متناسب با این عوامل، برای بسترسازی و نهادینه کردن استفاده از فناوری های هوشمند در سازمان های تجاری است.روش: این پژوهش از حیث هدف، در گروه تحقیقات کاربردی توسعه ای است و بر اساس نتیجه، در زمره تحقیقات تبیینی قرار می گیرد و بر مبنای روش انجام پژوهش، از نوع پیمایشی و هم بستگی است. در پژوهش حاضر از دو روش کتابخانه ای و میدانی برای گردآوری داده ها و اطلاعات استفاده شد. به منظور گردآوری داده های باکیفیت و دستیابی به نتایج دقیق تر، از ابزار پرسش نامه معتبر و دقیق استفاده شد. برای بررسی و آزمون فرضیه های پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی، نمونه ۳۸۴ تایی از کسب وکارهایی انتخاب شد که در حوزه «فروش کالا» نماد اعتماد الکترونیکی ساده داشتند. به منظور آزمون فرضیه ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس نسخه سوم، استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که توانمندسازهای هوش مصنوعی شامل نقشه راه تکنولوژی، تخصص حرفه ای و نگرش و همچنین آمادگی هوش مصنوعی شامل زیرساخت، فنی بودن و سطح آگاهی، بر پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی تأثیر دارند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، سازمان های تجاری می توانند به ترتیب اهمیت با تقویت سطح آمادگی هوش مصنوعی سازمانی، یعنی درک سازمانی در خصوص سطح فنی و پیچیدگی سیستم ها، ایجاد زیرساخت های مورد نیاز، افزایش سطح آگاهی و همچنین با توانمندسازی هوش مصنوعی، یعنی ایجاد نگرش مثبت به فناوری، ترسیم نقشه راه تکنولوژی و کسب تخصص های حرفه ای مورد نیاز، به پذیرش و استقرار آگاهانه و موفق سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی، اقدام کنند و از منافع گسترده آن منتفع شوند.
تعیین عوامل و سیر تکامل درگیرسازی مشتریان در کسب وکارها به روش بیبلیومتریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در سال های اخیر، مفهوم درگیرسازی مشتری موقعیت برجسته ای را در تحقیقات بازاریابی کسب کرده است. با وجود افزایش فزاینده علاقه به این مفهوم، کمبودی از جنبه ترسیم بدنه تحقیقات درگیرسازی در این حوزه نمایان است؛ افزون بر اینکه پژوهش های انجام شده در این حوزه، نگاه کل نگری به ادبیات پژوهش نداشته اند و فقط توجه خود را به بخش های کوچکی از حوزه درگیرسازی معطوف کرده اند. از سوی دیگر، وجود دیدگاه های تئوریک متفاوت درگیرسازی، این تئوری را چندپاره کرده است. بر اساس خلأ بیان شده، پژوهش حاضر با هدف ترسیم سیر تکاملی ادبیات پژوهش و ترسیم ساختار دانش حوزه درگیرسازی، دیدگاه جامعی را برای پژوهشگران و فعالان بازاریابی فراهم آورده است.
روش: پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت داده، از نوع کیفی و از جنبه هدف، کاربردی و به لحاظ گردآوری داده، از نوع بیبلیومتریک است. روش بیبلیومتریک در قالب روش های ریاضی و آماری، به شناسایی خطوط فکری اندیشمندان یک حوزه و همچنین، تبیین سازه ها و زیربنای بدنه دانش و ارتباط بین آن ها می پردازد و دیدگاه غیرمتعصبانه ای را برای پژوهشگران فراهم می کند. کلیه تحلیل های پژوهش با زبان برنامه نویسی آر انجام شده است. در این پژوهش از تحلیل تماتیک، تحلیل تناظر و الگوریتم های خوشه بندی استفاده شده و تحلیل هم رخدادی کلمات نیز صورت گرفته است.
یافته ها: مهم ترین نویسندگان و مجله ها بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۲ مشخص شد. در این حوزه خانم هالوبیک اثرگذارترین نویسنده و همچنین، تحقیقات کسب وکار با تعداد ۴۱ مقاله چاپ شده، فعال ترین نشریه بوده است. بیشترین تألیف ها به کشورهای آمریکا، استرالیا و چین اختصاص داشته است. بیشترین کلمات پُرتکرار با درگیرسازی مشتری، کلمات رضایت مشتری، رفتار، اثر و توسعه سنجه بوده است. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین تحقیقات صورت گرفته در زمینه درگیرسازی مشتری، روی بازاریابی شبکه های اجتماعی و وفاداری به برند تمرکز داشته است. به علاوه، بر اساس تحلیل هم رخدادی، سه خوشه از کلمات در ارتباط با مفاهیم درگیرسازی و سنجه های آن در شبکه های اجتماعی استخراج شد که عبارت بودند از: پیش شرط های درگیرسازی مشتری، بازاریابی توصیه ای و اثرهای شبکه های اجتماعی بر رفتارهای مشتری.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج نگاشت هیستوگراف، سه مسیر اصلی کاری اندیشمندان این حوزه تبیین شد. مسیر اول، نگاه منبع محور بودن مشتری برای سازمان است. از این منظر، سازمان می بایست بخشی از کنترل خود را به مشتری تفویض کند و همچنین برای آن ها مشوقی در نظر بگیرد. در عمل مشتری، بازاریاب شرکت است. مسیر دوم، با ظهور شبکه های اجتماعی و تعاملات سازمان مشتری و مشتری مشتری به اوج رسیده است. مجموعه وسیعی از تحقیقات در حوزه های انجمن برند، سنجه های درگیرسازی، محرک های ایجادکننده درگیرسازی، یعنی نوع محتوا، نگرش مشتری، صنعت و بافتار را دربرمی گیرد. مسیر سوم، چیرگی خدمات است. بر این مبنا، درگیرسازی، تعامل و تجربه های خلاقانه مشتری با برند تعریف می شود. این مسیر به سرعت از نگاه خُرد به سوی کلان در حال توسعه است و به احتمال زیاد، تحقیقات جدید روی کل کنشگران در یک اکوسیستم خدمات تمرکز می کند.
تدوین استراتژی اقیانوس آبی در صنعت خدمات بانکداری با هدف بهبود تأمین خواسته های مشتریان و تعیین الگوی بهینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در دنیای امروز، رقابت بین بانک ها و مؤسسه های مالی ایران بسیار شدید است. برای موفقیت در این میدان، به روش نوینی نیاز است که هم از رقبا متمایز شود و هم بتواند به چالش های فعلی رقابت پاسخ دهد. بدین منظور، هدف مقاله حاضر، توسعه مدل استراتژی اقیانوس آبی در صنعت بانکداری، در راستای بهبود تأمین خواسته های مشتریان است. برای توسعه این مدل، از ترسیم بوم استراتژی و الگوی چهار اقدامی و تعیین الگوی بهینه به کمک تکنیک های بهینه سازی استفاده شده است.
روش: پژوهش حاضر، از حیث داده ها و روش پژوهش کمّی است و با جهت گیری کاربردی و رویکرد قیاسی، به صورت اکتشافی اجرا شد. جامعه آماری آن ۵ نفر از مدیران و خبرگان حوزه بانکداری است که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش، در گام نخست، به منظور استخراج حوزه های اصلی افزایش، کاهش، ایجاد و حذف در الگوی چهار اقدامی با استادان مصاحبه صورت گرفت؛ سپس اهمیت و اولویت بندی نیازهای مشتریان و هزینه نسبی اجرای این اقدام ها با استفاده از روش BWM مشخص شد. این اقدام ها در بخش های منابع انسانی، ارتباطات سازمانی، ارزیابی عملکرد، روابط عمومی، تبلیغات، فرایندها و ساختارهای سازمانی و جانمایی و معماری دسته بندی شدند. در انت ها با استفاده از مدل کوله پشتی و وزن های به دست آمده از روش BWM در سطوح مختلف بودجه سازمان، اقدام های متناظر برای اجرا انتخاب شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که ارائه تسهیلاتی نظیر باشگاه مشتریان در قالب اعطای وام، بیمه درمانی و غیره و طراحی کمپین های تبلیغاتی نوآورانه و به روز، نیازهای بسیار پُراهمیت مشتریان است. بهبود مهارت های کاری کارمندان و طراحی زیبا و شکیل محیط داخلی بانک ها نیز از نیازهای بسیار کم اهمیت مشتریان است. مقایسه وزن نهایی اقدام های مشتریان نیز نشان داد که جلوگیری از فساد و رانت خواری و ارتقای آگاهی بخشی به مشتریان و ایجاد شبکه های باشگاه مشتریان و اطلاع رسانی دائم به آنان، به منظور تقویت حس همدلی و اعتماد مشترک، پراهمیت ترین اقدام ها مرتبط با نیازهای مشتریان است. حفظ ارتباطات فیزیکی بانکی، در کنار ارتباطات مجازی و محدودساختن حیطه فعالیتی بانک روی یک حوزه خاص نیز، کم اهمیت ترین اقدام های مرتبط با نیازهای مشتریان است. مقایسه هزینه نسبی نهایی اقدام های مرتبط با نیازهای مشتریان نشان داد که ایجاد باشگاه مشتریان وفادار و ارائه خدمات تسهیلات کوتاه مدت مثل سبد خانوار، کارت های اعتباری ورزشی یا خرید اقلام اقساطی، بیمه درمانی تکمیلی برای مشتریان و معماری پرهزینه شعب، در بین اقدام های مرتبط با نیازهای مشتریان، بیشترین هزینه نسبی را دارد و تقویت حس مسئولیت پذیری و پاسخ گویی کارکنان بانکی و تقویت ارتباطات افقی و عمودی در نظام بانکی به منظور گسترش تعهد کاری نیز، در بین اقدام های مرتبط با نیازهای مشتریان، کمترین هزینه نسبی را دارد.
نتیجه گیری: با کمک مدل کوله پشتی از صرفه جویی هزینه ناشی از اقدام های کاهشی و حذفی برای اجرای اقدام های افزایشی و ایجادی استفاده شد. برای اقدام های افزایشی و ایجادی بیشتر، باید این فرایند به صورت یک استراتژی، در مدت پنج سال اجرا شود.
شناسایی نقاط تماس گردشگران خارجی در طول سفر مشتری بر اساس مدل پنج اِی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: سفر مشتری و نقاط تماس به مفاهیمی مهم در بازاریابی و به ویژه تجربه مشتری تبدیل شده است. سفر مشتری که در برگیرنده سه مرحله پیش از خرید، حین خرید و پساخرید است، شامل نقاط تماس بسیاری است که در هر نقطه، ذی نفعان متعدد می توانند بر تجربه مشتریان تأثیر بگذارند. در گردشگری نیز، بررسی و شناسایی نقاط تماس گردشگران در سراسر سفر مشتری و تجربه آنان در هر یک از این نقاط تماس، می تواند به مدیران مقصدها و کسب وکارهای گردشگری، در جهت طراحی تجربه ای ماندگار برای گردشگران، یاری رساند. مدل پنج اِی، مدلی است که تجربه مشتری در طول سفر مشتری را در چارچوب گام های آگاهی، جذابیت، پرسش، اقدام و دفاع بررسی می کند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی نقاط تماس گردشگران بازدیدکننده از ایران با استفاده از مدل پنج اِی است.روش: این پژوهش از نوع ابداکتیو است. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس و گلوله برفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش کلیه گردشگران خارجی بودند که طی چهار سال اخیر به ایران سفر کرده بودند و در اینستاگرام حساب کاربری داشتند. گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه عمیق با هر یک از مشارکت کنندگان انجام گرفت؛ به گونه ای که بتوانند تجربه خود را بیان کنند. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از روش تحلیل مضمون استفاده شد. بر این اساس، پس از مطالعه مکرر مصاحبه ها و استخراج کدها، کدهای مشابه دسته بندی و در نتیجه تم های فرعی پدیدار شدند. ۲۳ تم شناسایی شده، در پنج تم اصلی آگاهی، جذب، پرسش، اقدام و دفاع دسته بندی شدند.یافته ها: بر اساس یافته های پژوهش ۲۳ تم فرعی طی پنج مرحله به دست آمد که عبارت اند از: ۱. مرحله آگاهی: شبکه ارتباطی با ایرانیان، توصیه مثبت دوستان و دیگر گردشگران، کتاب های درسی و داستانی، اخبار و رسانه های جمعی و نوستالژی و ارتباط با گذشته؛ ۲. مرحله جذب: ناشناخته بودن ایران نسبت به دیگر کشورهای جهان، تجربه مستقیم تاریخ، جذابیت ارتباط با مردم، غذا و آداب و رسوم ایران و مقرون به صرفه بودن سفر به ایران. ۳. مرحله پرسش، تجربه دوستان سفر کرده به ایران، اطلاعات گردشگران در رسانه های اجتماعی، سایت ها و کتاب های بین المللی، تماس با آژانس های مسافرتی، محتواهای کاربر ساخته ایرانیان در رسانه های اجتماعی؛ ۴. مرحله اقدام: تمایل به تجربه بی واسطه و انفرادی، زیستن زندگی یک ایرانی، کشف زیبایی های تاریخی و فرهنگی.5. مرحله دفاع: توصیه به دیگران، دفاع از ایران در برابر نظرهای منفی، نیت برای بازدید مجدد، همراه ساختن دیگران در سفرهای بعدی، تولید محتوا در رسانه های اجتماعی و حساس شدن به اخبار ایران.نتیجه گیری: در تمامی مراحل سفر مشتری، به ویژه مراحل آگاهی و پرسش، به تبلیغات و تولید محتوا و حضور در رسانه های اجتماعی نیاز بسیاری وجود دارد. این امر تأثیر بسیاری بر آگاهی گردشگران از مقصد و در نتیجه بر تصمیم گیری آنان خواهد گذاشت. همچنین، یافته ها نشان می دهد که با وجود استفاده از تکنولوژی و نوآوری در ارائه خدمات، باید بر جاذبه های منحصربه فرد و تجربه های اصیل تمرکز و اصالت را حفظ کرد. علاوه براین، دفاع کنندگان از برند در رسانه های اجتماعی عاملی بسیار مهم برای اثرگذاری بر تصمیم گردشگران بالقوه برای سفر به ایران هستند.
تأثیر قابلیت های نوآوری خدمات پویا بر عملکرد شرکت ها: نقش تعدیلگر پویایی محیطی درک شده و نقش میانجی نوآوری خدمات و مزیت رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در دهه اخیر، نقش هتل ها در توسعه اقتصادی کشورها بیش از پیش نمود پیدا کرده است. با این حال، سادگی جایگزین کردن خدمات در این صنعت، آن را با رقابت فزاینده ای مواجه کرده است. با پویاتر شدن بخش خدمات، توجه ها به مفهوم قابلیت های نوآوری خدمات پویا مضاعف تر شده است. با علم به اینکه، این مفهوم از عوامل مهم کسب مزیت رقابتی است؛ اما در حال حاضر، اعتبارسنجی تجربی پیرامون تعمیم پذیری ابعاد قابلیت های نوآوری خدمات پویا و تأثیر این متغیر بر نوآوری خدمات، مزیت رقابتی و عملکرد شرکت محدود است. با توجه به آنچه بیان شد، این پژوهش به بررسی تأثیر قابلیت های نوآوری خدمات پویا بر عملکرد شرکت ها با تبیین نقش تعدیلگر پویایی محیطی درک شده و نقش میانجی نوآوری خدمات و مزیت رقابتی می پردازد.روش: پژوهش حاضر، کاربردی و ماهیت آن، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری پژوهش مدیران هتل ها بودند. حجم نمونه، به کمک نسخه ۳ نرم افزار جی پاور، ۲۲۲ نفر تعیین شد. ۲۱۸ داده با پرسش نامه استاندارد و روش نمونه گیری در دسترس، طی یک پیمایش آنلاین گردآوری و به کمک نسخه ۳ نرم افزار اسمارت پی ال اس تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد که قابلیت های نوآوری خدمات پویای هتل ها، بر عملکرد آن ها تأثیر معناداری دارد و نقش میانجی نوآوری خدمات و مزیت رقابتی در این رابطه تأیید شد. اثر تعدیلگری پویایی محیطی درک شده بر رابطه بین قابلیت های نوآوری خدمات پویا با نوآوری خدمات به تأیید رسید؛ اما اثر تعدیلگری پویایی محیطی درک شده بر رابطه بین قابلیت های نوآوری خدمات پویا با مزیت رقابتی و نیز با عملکرد شرکت رد شد. به علاوه، نقش تعدیلگری پویایی محیطی درک شده بر رابطه نوآوری خدمات با مزیت رقابتی و نیز با عملکرد شرکت تأیید شد.نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که قابلیت های نوآوری خدمات پویا می تواند مزیت رقابتی و عملکرد هتل ها را از طریق نوآوری خدمات افزایش دهد. بنابراین، ابتدا مدیران هتل ها باید تلاش کنند تا هم سویی استراتژیکی برای انطباق با نیازهای مشتری و تعامل با شرکای شبکه ارزش ایجاد کنند. پس از درک نیازها و خواسته های مشتریان، برای هتل مهم است که توانایی ایجاد و تقویت توانایی مفهوم سازی ایده ها یا ارزش های خدمات جدید را داشته باشد. با مدیریت مؤثر قابلیت های نوآوری خدمات پویا، شرکت ها می توانند مدیریت مؤثر منابع خود را با ارائه آنچه مشتریان می خواهند و در نتیجه دستیابی به مزیت رقابتی پایدار اجرا کنند. علاوه براین، اگر شرکت ها به طور ناهمگون در بازار رقابت کنند، قابلیت های نوآوری خدمات پویا نقش مهمی بر عملکرد سازمانی خواهد داشت. سیاست گذاران بخش هتلداری، باید با توجه به تغییرات ذائقه مسافران، بر ارتقای توانمندی ها تمرکز کنند و با انتقال تجربه مثبت به آن ها، از طریق ایجاد و بهبود مستمر خدمات نوآورانه، ارزش متقابل ایجاد کنند.
تبیین نقش نوآوری خدمات در رفتارهای هم آفرینی ارزش مشتری با میانجیگری مشغولیت مشتری در صنعت هتلداری (مورد مطالعه: هتل های سه، چهار و پنج ستاره شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با افزایش رقابت در توریسم، متصدیان و مدیران هتل از اهمیت توسعه نوآوری در ایجاد مزیت رقابتی مطلع شده اند؛ به عبارتی هتل ها باید پذیرای ایده ها و به دنبال دانش خارج از سازمان باشند تا بتوانند برای هتل، ارزش خلق کنند. با در نظرگرفتن این عوامل، بهتر است هتل ها فرایند همکاری و مشارکت با مشتریان در محیط های نوآورانه را تجربه کنند تا بتوانند فرایند هم آفرینی ارزش مشتری را تقویت کنند. هدف پژوهش حاضر، تبیین نقش نوآوری خدمات در رفتارهای هم آفرینی ارزش مشتری با میانجیگری مشغولیت مشتری است.روش: پژوهش حاضر هدفی کاربردی و ماهیتی توصیفی پیمایشی دارد. جامعه آماری پژوهش، کلیه مشتریان هتل های سه، چهار و پنج ستاره شهر مشهد بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی مورگان، ۳۸۴ نفر تعیین شد و نمونه گیری به روش غیراحتمالی در دسترس انجام گرفت. پرسش نامه ها با پیمایش آنلاین جمع آوری و پایایی و روایی آن تأیید شد. داده های توصیفی با نرم افزار اس پی اس اس نسخه ۱۶ و مدل پژوهش، مبتنی بر رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار لیزرل نسخه ۸.۵ تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: یافته های توصیفی نشان داد که بیشتر افراد در گروه سنی 20 تا 29 سال (5/46 درصد) بودند و گروه های سنی 30 تا 39 سال (۲۱ درصد) و گروه سنی کمتر از 20 سال (5/14درصد) و گروه سنی 40 تا 49 سال (9 درصد) و ۵۰ سال به بالا (9 درصد) در رتبه های بعدی قرار گرفتند. سطح تحصیلی بیشتر افراد در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد (5/64 درصد) بود و به ترتیب مقاطع دیپلم و کاردانی (۲۹درصد) و دکتری (5/6 درصد)، در رده های بعدی قرار گرفتند. یافته های بخش استنباطی حاکی از آن است که نوآوری روی مشارکت مشتری، مشغولیت مشتری و رفتار شهروندی مشتری تأثیر مثبت و معنادار دارد. مشغولیت مشتری روی مشارکت مشتری و رفتار شهروندی مشتری تأثیر مثبت و معنادار دارد. از سوی دیگر، نقش غیرمستقیم متغیر میانجی مشغولیت مشتری میان نوآوری خدمات و ابعاد رفتارهای هم آفرینی ارزش مشتری (مشارکت مشتری و رفتار شهروندی مشتری) به تأیید رسید. نتیجه گیری: تمام فرضیه ها تأیید شدند. به طور خلاصه می توان نتایج پژوهش را در سه مطلب خلاصه کرد: ۱. بر اساس یافته های پژوهش نوآوری خدمات برای تقویت مشغولیت مشتری در صنعت هتلداری اهمیت دارد؛ از این رو مدیران هتل باید توسعه راهبردهای نوآور را ادامه دهند تا مشتریان را جذب کنند و مشغولیت مشتری را به جلو پیش ببرند. ۲. نتایج نشان داد که نوآوری عامل اساسی مؤثر بر رفتارهای هم آفرینی ارزش مشتری است؛ از این رو مدیران هتل باید همواره خدمات مبتکرانه ای برای مشتریان فراهم کنند تا فرصت های هم آفرینی ارزش مشتری را ارتقا دهند. ۳. بر اساس نتایج پژوهش، نوآوری بر مشغولیت مشتری اثر مثبتی می گذارد و در نتیجه، رفتارهای هم آفرینی ارزش مشتری را ارتقا می دهد؛ بنابراین مدیران هتل باید خدمات یا محصولات ارزش افزوده و مبتکری برای تقویت تجارب مشتریان و تمایل آن ها به شرکت در هم آفرینی ارزش فراهم کنند.
شناسایی ابعاد و پیامدهای تجربه دیجیتال مشتری به روش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تجربه مشتری جنبه مهمی برای دستیابی به موفقیت است؛ به ویژه در حوزه اینترنتی و خرید دیجیتال که فرایندی پیچیده است و عامل های اثرگذار بسیاری دارد. با ظهور فناوری های جدید، شیوه های ارتباطی بین سازمان ها و مشتریان تغییر کرده است و روند دیجیتالی شدن، به مشتریان اجازه می دهد تا بدون مرز زمانی و مکانی، به اطلاعات زیادی در سراسر جهان دست یابند و تراکنش و خریدهای متعددی را در لحظه انجام دهند. امروزه مشتریان فقط به دنبال بارگیری یا جست وجوی داده ها نیستند و خودشان قادر به تعامل، بارگذاری و اشتراک گذاری محتوا هستند. رسانه های اجتماعی با به وجودآوردن دنیای مجازی آنلاین، ارتباطات را از شیوه سنتی، به پدیده اجتماعی بزرگ و آنلاین تبدیل کرده اند. این رسانه ها با بهره گیری از قابلیت های تعاملی، به تماس مستقیم با مصرف کنندگان، هزینه کمتر و بهره وری بیشتر منجر می شوند و رضایت خرید آنلاین و تکرار خرید آنلاین را افزایش می دهند و موجب تجربه خوشایند در مصرف کنندگان می شوند. تجربه دیجیتال مشتری، به موضوع مهمی در تحقیقات بازاریابی تبدیل شده است؛ زیرا کسب وکارها دریافته اند که موفقیت آن ها تا حد زیادی، به ارائه تجربه های خرید مثبت به مشتریان خود بستگی دارد. در این پژوهش تجربه دیجیتال مطلوب مشتریان، هنگام خرید اینترنتی در فضای پُر رقابت، به عنوان دغدغه اصلی پژوهش بررسی شده است تا مشخص شود که چه عواملی تجربه دیجیتال مشتریان در فضای اینترنتی را شکل می دهند.روش: رویکرد انجام پژوهش، از نوع کیفی و به شیوه پدیدارشناسی توصیفی است. جامعه آماری پژوهش افرادی بودند که در ماه، دست کم دوبار از طریق سایت خرید اینترنتی انجام داده اند و مبلغ خرید ماهیانه آن ها بیش از ۵۰۰ هزار تومان بوده است، در نتیجه کسانی انتخاب شدند که با خرید اینترنتی آشنایی کامل داشتند. نمونه ها به صورت هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه با توجه به ماهیّت کیفی پژوهش تا حد اشباع داده ها، ۱۸ نفر تعیین شد. تجزیه وتحلیل داده های مصاحبه به روش ون مانن انجام شد و بر اساس مراحل سه گانه کدگذاری، یعنی کدگذاری های باز، محوری و گزینشی، داده ها به طور مستمر بازبینی و پالایش شدند.یافته ها: پس از تحلیل یافته ها، تعداد ۷۰۵ کد استخراج شد که در سه مؤلفه اصلیِ تجربه دیجیتال مشتری، رضایت از خرید اینترنتی و بازگشت مجدد، دسته بندی شدند. برای دسته تجربه دیجیتال مشتری، ۱۹ مقوله فرعی، ۵ مقوله اصلی و یک طبقه فرعی شناسایی شد. به همین صورت، برای دسته رضایت مشتریان از خرید اینترنتی ۲ مقوله و برای دسته قصد بازگشت مجدد نیز ۲ مقوله شناسایی شد.نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از تأثیر عوامل ذکر شده بر ایجاد تجربه دیجیتال مثبت در مشتریان و خرید اینترنتی است که با توجه به شرایط پُررقابت کسب وکارها، مدیران و صاحبان کسب وکارها برای ایجاد رضایت مشتریان، بایستی به این عوامل توجه ویژه ای داشته باشند.
تأملی بر نقش نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی بر قصد خرید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه فناوری واقعیت افزوده وارد منازل شده است و این فرصتی ارزشمند برای بازاریابان خواهد بود تا تجربه جریان را به مشتریان در خانه خود ارائه دهند. در این عصر تکنولوژی، مصرف کنندگان به کمک گوشی همراه خرید خود را راحت کرده اند. با توجه به این روند رو به رشد، بازار اپلیکیشن های برندشده، به طور پیوسته رشد کرده و از سایر انواع تجارت گوشی همراه پیشی گرفته است. اپلیکیشن های واقعیت افزوده با پوشاندن صورت یا محیط اطراف با محصولات مجازی، بُعد جدیدی به تجربه مشتری می بخشند. با توجه به گوشی های هوشمندی که امروزه در همه جا حضور دارند و با توجه به واکنش مشتریان به فناوری های جدید، بررسی رفتار مصرف کننده در مقابل فناوری های جدید، بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته است. واقعیت افزوده، به عنوان یک فناوری جدید، در دسترس خرده فروشان ظاهر شده است تا با مشتریان تعامل کنند. از سوی دیگر، محبوبیت رسانه های اجتماعی در بین نسل های جوان و مسن تر، به استفاده گسترده از آن، به عنوان بستر ارتباطی بازاریابی جدید منجر شده است. مشتریان در معرض انواع ابتکارهای بازاریابی هستند که کسب وکارها بدون توجه به محدودیت های مکانی یا زمانی، به سرعت در حوزه دیجیتال شبکه های رسانه های اجتماعی ترویج و انجام می دهند. به دلیل ویژگی های پلتفرم رسانه های اجتماعی، مانند چت های زنده و قابلیت های نظر دادن، افراد ممکن است اکنون با برندهای محبوب خود، اینفلوئنسرهای معروف و سایر کاربران تعامل دیجیتالی مستقیم داشته باشند. کاربران رسانه های اجتماعی، می توانند به سادگی نگرش ها و ایده های خود را در خصوص محصولات یک برند یا اقدامات سایر کاربران، با فشردن دکمه «پسندیدن» یا «نپسندیدن» یا با ارسال نظر مثبت یا نامطلوب روی یک پست، به اشتراک بگذارند. همچنین، اینفلوئنسر مارکتینگ در عصر رسانه های اجتماعی محبوبیت بیشتری پیدا می کند و بازاریابان برای تأثیرگذاری بر مشتریان بالقوه خود از آن استفاده می کنند. این پژوهش ادبیات موجود در بازاریابی اینفلوئنسر را ترکیب می کند. در واقع، هدف این پژوهش، واکاوی نقش نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی بر قصد خرید با میانجیگری قابلیت اعتماد، میزان مهارت درک شده و تعامل فرااجتماعی است.روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع هم بستگی است. جامعه آماری پژوهش، کاربران گوشی هوشمند و اپلیکیشن واقعیت افزوده در بین کلیه دانشجویان دانشگاه ارومیه بود که پس از بررسی های انجام شده، مشخص شد که تعداد آن ها حدود ۱۳هزار نفر است. برای محاسبه حجم نمونه، از جدول مورگان بهره گرفته شد. با توجه به حجم جامعه و بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی، ۳۸۴ نفر برای نمونه انتخاب شد. برای اجرای این پژوهش، از ابزار پرسش نامه استاندارد استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها نیز با استفاده از مدل معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی انجام گرفت.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که قابلیت اعتماد رابطه بین نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی را با قصد خرید میانجیگری می کند. مهارت درک شده رابطه بین نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی را با قصد خرید میانجیگری می کند. تعامل فرااجتماعی رابطه بین نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی را با قصد خرید میانجیگری می کند. افزون براین، نگرش هموفیلی و جذابیت های فیزیکی و اجتماعی بر قصد خرید تأثیر معناداری دارد.نتیجه گیری: از این مطالعه می توان نتیجه گرفت که استراتژی های بازاریابی اینفلوئنسر رسانه های اجتماعی، بایستی بر اساس ویژگی های شخصی، خصوصیت ها و انواع اینفلوئنسرها تدوین شود. علاوه براین، درک نقش غنای رسانه ای و طبیعی بودن در بازاریابی رسانه های اجتماعی، مدیران بازاریابی را برای طراحی کمپین ها حمایت می کند.
طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: برندسازی فرایند ایجاد آگاهی قوی از یک محصول یا خدمات در بازار، از طریق لوگو، طرح، نماد یا شعار و استفاده از آن ها برای تبلیغات است. برندسازی به ارتباط مؤثر بین شرکت و مشتریان آن کمک می کند و بر ذهن مشتری تأثیر مثبت و اساسی می گذارد. فقدان الگوی مشخص در رابطه با برندینگ، یکی از دلایل کمبود توجه مدیران شرکت های لبنیاتی به فعالیت های برندسازی است. در دو دهه اخیر با تغییر الگوی مصرف، تعداد شرکت های فعال در صنعت لبنیات، به شکل چشمگیری افزایش یافته و باعث شده است که بین این شرکت ها رقابت شدیدی ایجاد شود. در چنین وضعیتی، داشتن یک استراتژی برندسازی، می تواند به عنوان عامل مهمی در افزایش قدرت رقابت پذیری شرکت های لبنی عمل کند. با افزایش رقابت در بازار لبنی کشور، امروزه، نیاز به برندسازی برای حفظ جایگاه رقابتی در این صنعت، بیش از هر زمان دیگری احساس می شود و به همین دلیل، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل بومی برندسازی در صنایع لبنی ایران اجرا شده است.روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات توسعه ای بنیادی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها، روش پژوهش کیفی محسوب می شود و از لحاظ زمانی به شکل مقطعی اجرا شده است. در این پژوهش مدل پارادایمی، به کمک مدل کرسول و پلانوکلارک در روش تحقیق نظریه برخاسته از داده ها و بر اساس داده های جمع آوری شده از مصاحبه های عمیق در صنایع لبنی ایران ارائه شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، ۱۲ نفر از مدیران شرکت های لبنی، اعم از خبرگان و متخصصان صنعت لبنیات بود. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای تحلیل داده های کیفی و ارائه مدل پارادایمی، از رویکرد تئوری داده بنیاد و نرم افزار مکس کیودا نسخه ۱۰ استفاده شد.یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی، شش دسته از عوامل در قالب شرایط علی، عوامل زمینه ای، استراتژی ها، پدیده محوری، عوامل مداخله گر و پیامدها شناسایی شد. در رابطه با شرایط زمینه ای، محیط کلان و فضای رقابتی، به عنوان مقوله اصلی شناسایی شد. در دسته شرایط علی پنج مقوله اصلی قرار گرفت که عبارت اند از: آمیخته بازاریابی، پارادایم های ذهنی مدیران، مسئولیت اجتماعی، بهینه کاوی و فرهنگ سازمانی. در رابطه با مدیریت استراتژیک برند به عنوان پدیده محوری پژوهش، شاخص های شخصیت برند، فرهنگ برند، ممیزی برند، مشارکت برند، عملکرد برند و ساخت برند شناسایی شد. مدیریت ارتباط با مشتری، ارزش ویژه برند و انتخاب بازار هدف، به عنوان مقوله اصلی راهبردها و اقدامات انتخاب شد. مزیت رقابتی پایدار و مشارکت کارکنان به عنوان مهم ترین عوامل مداخله گر بودند و در نهایت، عملکرد بازاریابی (وفاداری به برند، رضایت مشتری، افزایش سهم بازار و افزایش تعداد مشتریان) و عملکرد مالی (سودآوری و افزایش فروش) به عنوان مقوله های اصلی پیامدها شناسایی شدند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این پژوهش، مشخص می شود که اگر برندسازی در شرکت های لبنی با استفاده از الگویی جامع انجام شود، می توان به بهبود عملکرد بازاری و مالی دست یافت.