مقالات
حوزه های تخصصی:
بقا در محیط نامطمئن و پُر رقابت کنونی، سازمان ها را به داشتن نیروهای متخصص و ماهر ملزم کرده است، نیروهایی که فراتر از وظایف تکلیفی خود عمل کنند؛ زیرا موفقیت سازمان ها وابستگی زیادی به وجود این نیروها دارد. عوامل متعددی چون، توانمندسازی روان شناختی کارکنان، در شکل گیری این رفتار نقش دارند. هدف پژوهش پیش رو، بررسی رابطه میان رفتار شهروندی سازمانی و توانمندسازی روان شناختی کارکنان آموزش و پرورش استان مازندران است. از جامعه آماری پژوهش که 387 نفر از کارکنان آموزش و پرورش استان مازندران بودند، 172 نفر نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های استاندارد استفاده شده است و تجزیه وتحلیل آنها به وسیله نرم افزارهای اس.پی.اس.اس. و لیزرل انجام گرفته است. یافته ها نشان داد که رابطه بین توانمندسازی روان شناختی با رفتار شهروندی سازمانی، مثبت و معنا دار است. همچنین این ارتباط مثبت و معنادار، میان ابعاد توانمندسازی روان شناختی و رفتار شهروندی سازمانی نیز یافت شد. هنگامی اثربخشی سازمانی بیشتر افزایش می یابد که کارکنان سطح بالایی از رفتار شهروندی سازمانی و ادراک از توانمندی داشته باشند.
مطالعه توانمندسازی سیاسی شهروندان در سایه فناوری های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر، فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی، ضمن فراهم آوردن امکانات و شرایطی خاص، توانسته اند بر میزان توانمندی ها و قابلیت های سیاسی شهروندان تأثیرگذار بوده و عرصه های نوینی را برای صاحب نظران و محققان، به منظور مطالعه و بررسی این تأثیرات ایجاد کنند. پژوهش پیش رو در تلاش است تا به شناسایی و تبیین تأثیرات گسترش و نفوذ این فناوری های نوین، بر توانایی های سیاسی شهروندان بپردازد. مطالعه حاضر بخشی از یک پژوهش کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد است که شانزده نفر از صاحب نظران حوزه های اداره دولت و حکومت، فناوری اطلاعات و ارتباطات و علوم سیاسی با روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شده و در آن شرکت کرده اند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شده و همچنین از روش مقایسه ای مداوم استراوس و کوربین و نرم افزار NVIVO برای تحلیل داده ها استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که گسترش و نفوذ فناوری های نوین در جوامع، از طریق سازوکارهای آگاهی بخشی سیاسی و مشارکت سیاسی، به توانمندسازی سیاسی شهروندان منجر می شود که مشروح هر یک آنها در این نوشتار تبیین شده است.
ارائه و تبیین مدلی برای علل وعوامل مؤثر بر توازن کار - زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با تغییر ترکیب نیروی کار و افزایش زنان در محیط های کاری، ایجاد هماهنگی میان مسئولیت های کاری و خانوادگی، به یکی از نگرانی های کارکنان و سازمان ها تبدیل شد و متخصصان و مدیران منابع انسانی برآن شدند تا چاره ای برای «توازن کار زندگی» بیندیشند. این پژوهش که از نوع توصیفی همبستگی است با هدف معرفی توازن کار خانواده و بررسی علل آن انجام گرفته است. جامعه آماری را زنان شاغل در آموزش عالی (دانشگاه های تهران، تربیت مدرس، الزهرا و شهید بهشتی) تشکیل داده اند و نمونه آماری پژوهش سیصدوسی نفر است که پرسش نامه به صورت تصادفی بین آنان توزیع شد و آزمون همبستگی و تحلیل مسیر برای تحلیل داده ها به کار رفت. بر اساس نتایج، بین حمایت کاری و خانوادگی، انعطاف پذیری کاری و منابع فردی با توازن کار خانواده، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. برگزاری دوره های آموزشی با هدف تقویت حمایت های کاری و خانوادگی، بهبود منابع فردی کارکنان و فراهم کردن شرایط لازم برای اجرای برنامه های انعطاف پذیر کاری برای بهبود توازن، پیشنهاد شده است.
ارائه مدل استقرار مدیریت دانش در صنایع کشور بر اساس فاکتورهای زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدیریت دانش در عصر دانایی و دانش محوری، در اولویت سازمان ها قرار گرفته است، دانش سرمایه ای سازمانی تلقی می شود و مدیریت آن از اهمیت روزافزونی برخوردار است. این نوشتار با هدف بررسی وضعیت فاکتورهای زمینه ای مدیریت دانش (شامل فرهنگ سازمانی، فناوری اطلاعات و فرایندهای دانش) در شرکت سیمان خاش، به منظور اندازه گیری آمادگی سازمان برای اجرای مدیریت دانش، به رشته تحریر درآمده است. در این راستا، عوامل زیرساختی مدیریت دانش در چهارچوب یک مدل تنظیم شد، سپس برازندگی مدل با استفاده از روش های تحلیل عاملی و نرم افزار لیزرل مورد بررسی قرار گرفت. درنهایت وضعیت آمادگی شرکت در ابعاد مختلف با استفاده از روش های توصیفی و تحلیلی با نرم افزار اس.پی.اس.اس. تشریح شد و فاکتورهای مورد نظر با آزمون فریدمن رتبه بندی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که فرهنگ سازمانی از نظر اهمیت در جایگاه اول قرار دارد و فاکتور مدیریت اطلاعات در میان کل فاکتورها رتبه اول اهمیت را دارد. در انتها پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت شرکت مورد مطالعه ارائه شده است.
تبیین نقش منابع شغلی و منابع شخصی در تعلق خاطر کاری کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی دهه گذشته مفهوم تعلق خاطر کاری، به دلیل تأثیرگذاری زیاد بر نتایج عملکردی سازمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران و کارگزاران حوزه مدیریت منابع انسانی و رفتار سازمانی قرار گرفته است. این پژوهش به تبیین نقش منابع شغلی (استقلال و آزادی عمل، حمایت اجتماعی، بازخورد، مربی گری سرپرستی، فرصت های رشد و یادگیری) و منابع شخصی (خودبسندگی، شخصیت پیش قدم و خصیصه وظیفه شناسی)، بر تعلق خاطر کاری کارکنان پرداخته است. مشارکت کنندگان این پژوهش، کارشناسان یک گروه صنعتی (مشتمل بر شرکت مادر و شش شرکت تابعه اصلی) بودند. داده های پژوهش با استفاده از پرسش نامه از بین اعضای جامعه آماری گردآوری شده است و مدل مفهومی پژوهش با استفاده از فنّ تحلیل مسیر و مدل سازی معادلات ساختاری، آزمون شده است. نتایج حاصله نشان می دهد که منابع شغلی و منابع شخصی با تعلق خاطر کاری رابطه مثبت و معنا دار داشته و هر دو به طور مثبت بر تعلق خاطر کاری کارکنان تأثیرگذارند؛ اما میزان تأثیر منابع شغلی بیشتر از منابع شخصی است.
بررسی اثر ویژگی های آزمودنی های پژوهش بر رابطه تنیدگی و رفتار شهروندی سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در همه سازمان ها، ارتقای عملکرد نیروی انسانی برای دست یابی به اهداف آن سازمان است. در همین راستا، تدوین راهکارهایی برای کاهش تنیدگی و در ادامه آن افزایش رضایت مندی کارکنان، از مهم ترین اقدامات برنامه ریزان و تصمیم گیران سازمانی است. شناخت رفتارهای شهروندی سازمانی و عوامل مؤثر بر آنها برای حفظ، افزایش و تقویت این رفتارها، امروزه مورد توجه مدیران قرار گرفته است. این پژوهشِ فراتحلیلی، ضمن تأیید رابطه منفی معنادار تنیدگی و رفتار شهروندی، اثر عوامل تعدیل گر مربوط به ویژگی های آزمودنی های پژوهش (جنسیت، سن، سابقه خدمت، تحصیلات، درآمد، مذهب و....) را بر این رابطه بررسی کرده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مطالعات منتشرشده در نشریه های معتبر داخلی و بین المللی است که رابطه تنیدگی و رفتار شهروندی را بررسی کرده اند. درمجموع، 169مطالعه با 845 اندازه اثر تحلیل شد. نتایج نشان می دهد بین تنیدگی و رفتارهای شهروندی سازمانی رابطه معکوس معنادار وجود دارد (21/0-ρ = ) و این رابطه، به وسیله متغیرهای جنسیت، سابقه خدمت، میزان درآمد و نوع مذهب آزمودنی ها، تعدیل شده است.
طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور بهبود محیط کسب وکار جمهوری اسلامی ایران با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدل های متنوعی برای خط مشی گذاری در دوره های زمانی مختلف مطرح شده اند که در عالم واقعیت هریک جلوه ای دارند و در سیاست گذاری نشانی از آنها دیده می شود. مقاله پیش رو تلاش می کند که با در نظر گرفتن پیچیدگی های محیط کسب وکار و مجموعه بازیگران بی شمار و متنوع این حوزه، مدلی از خط مشی گذاری برای رونق و بهبود محیط کسب وکار جمهوری اسلامی ایران ارائه دهد. داده های گردآوری شده کیفی و با رویکرد نظریه داده بنیاد است. جامعه آماری پژوهش، خبرگان محیط کسب وکار هستند که از طریق نمونه گیری نظری با دوازده نفر از آنان مصاحبه های عمیق انجام شده است. در این روش، محقق با رویکردی استقرایی و با کمک داده های گردآوری شده، به تدوین نظریه ای قابل اتکا در زمینه خط مشی گذاری اقدام می کند. برای این امر، پس از کدگذاری باز، مفاهیم و مقوله ها استخراج شدند و در مرحله کدگذاری محوری این مقوله ها در قالب پدیده محوری، شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر و کنش ها و واکنش ها نمایش داده شدند که بر این اساس، نهاد بهبود محیط کسب وکار، به منزله پدیده اصلی و محوری مدل سیاست گذاری و کنش هایی همچون طرح ریزی برای بهبود محیط کسب وکار، فعل و انفعال دولت و بخش خصوصی و دستورگذاری واقع گرا مطرح شدند. درنهایت، سیر داستان ترسیم و نظریه بیان شده است.
مدیریت ارتباط با شهروند: مطالعه رابطه آن با مشارکت، پاسخ گویی عمومی و شفافیت در منطقه 3 شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به دنبال مطالعه نقش مدیریت ارتباط با شهروند در ارتقای مشارکت عمومی، پاسخ گویی عمومی و شفافیت است. ضرورت ارتباط مداوم بین دولت و شهروندان از طریق سیستم هایی چون دولت الکترونیک، به طور بالقوه بسیاری از موانع و چالش های ارتباطی را کاهش داده اند. از این رو، برخی معتقدند که سیستم مدیریت ارتباط با شهروند با ارتقای مشارکت شهروندان، به طور بالقوه سبب تقویت کارکردهای پاسخ گویی و شفافیت می شوند. به همین دلیل، این پژوهش با هدف شناسایی تأثیر مدیریت ارتباط با شهروند بر افزایش مشارکت عمومی، پاسخ گویی عمومی و همچنین شفافیت سازمان های دولتی در منطقه 3 شهر تهران انجام شده است. روش پژوهش مورد استفاده توصیفی همبستگی و به طور مشخص، مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است. بر این اساس، مدل ساختاری از چگونگی روابط میان این چهار متغیر در نرم افزار لیزرل اجرا شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که بین این چهار متغیر رابطه معناداری وجود داشته و مشارکت عمومی نقش میانجی را ایفا می کند.