در این مقاله نویسنده با اشاره به مؤلفههای معرفتشناسانه و هستیشناسانه نظام فکری در گذشته، چنین نتیجه گرفته است که به نظر پیشینیان، دانش دینی تولید و توجیهکننده قدرت بوده است؛ درحالیکه به نظر نویسنده با دست برداشتن از آن مبانی سنتی، میتوان گفت: این قدرت است که هر دانشی، از جمله دانش دینی را سامان میبخشد.
مقالهى حاضر در واقع به معرفى کتاب الاسلام و أصول الحکم از على عبدالرازق اختصاص دارد که اخیراً با نام اسلام و مبانى قدرت به فارسى ترجمه شده است.(1) وى از نخستین نویسندگانى است که در دنیاى عرب نظریه جدایى دین از سیاست را مطرح کرد. او بر این عقیده است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم جنبهى استثنایى دارد و قابل انتقال به دیگران نیست. نویسندهى مقاله، ضمن موافقت با سکولارگرایى عبدالرازق، معتقد است که حکومت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم هم، جنبهى عرفى و دنیوى داشته است.
نویسنده در این مقاله، نخستبه سه شکل حکومت اشاره مىکند و مىگوید شکل حکومت اسلامى باید دموکراسى باشد . در ادامه مىکوشد نشان دهد که گوهر دین، اخلاق و معنویت است و حکومت دینى باید در پى گسترش اخلاق و معنویتباشد، نه شکل خاصى از دین .
مردمسالارى ایدهاى است که در دوران تجدد و مبتنى بر عقلانیت انسانمدار شکل گرفته است . ازاینرو مردمسالارى دینى در مشروعیت، گسترهى حکومت و شکل حکومتبا پرسشها و ابهامهاى متعددى روبهرواست . شاید بهتر آن باشد که از «حکومت مردمى دینى» سخن بگوییم، که قابل دفاعتر و با توجه به اصطلاحات رایج در فلسفهى سیاسى معاصر قابل فهمتر است .
در کنار دو دیدگاه سنتى و سکولار، فریادهایى نیز شنیده مىشود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامى درباره زن است . این مقاله به تبیین آراى شیخ محمد غزالى و شیخ یوسف قرضاوى، دو نمونه بارز این گفتمان اصلاحى، مىپردازد .
ایمان از دیدگاه فیلسوفان، اعتقاد به یک گزاره است. اما از نظرگاه عارفان، ایمان یک نوع اعتماد تمامعیار و شورمندانه است به نام «عشق». براى تشخیص اصالت تجربهى دینى معیارهایى وجود دارد که بعضى عام و بعضى شخصىاند. تفاوت تجربهى پیامبران و عارفان در ابلاغ پیام و رسالت است.
تئورىهاى مختلف در مورد چیستى ایمان کدامند؟ در تئورىهاى عارفانه نسبت ایمان و عشق و ارتباط میان این دو چگونه است؟