ترغیب، بطور کلی، فرایندی است که در آن عاملی با ارائه پیام و یا بکاربردن برخی فرایندها و راهبردهای شناختی هدف گرا سعی می کند رفتارها یا نگرش های دیگران در مسئله ای خاص را تغییر دهد. مقاله حاضر، با رویکردی کیفی، روشن ساختن این فرایندهای شناختی را اساس مطالعه خود قرار داد. برای این منظور، ابتدا، پیشینه مختصری از قدیمی ترین نظریه ترغیب از دیدگاه ارسطو، همچنین، طبقه بندی های مکس وبر از کنش های اجتماعی در علوم اجتماعی نوین ارائه شد. سپس، برای تشریح ساز وکارهای ترغیب، چهار مدل معروف با توضیح مختصری از شباهت ها و تفاوت هایشان ارائه گردید. این چهار مدل به ترتیب عبارتند از مدل سازنده گرای سیالدینی، مدل های بسط-احتمال و گمانه زنی-نظام دار که عمدتاً از نوع پردازش دوگانه هستند و نهایتاً مدل کُل نگر دانشِ ترغیب. علاوه بر آن، شرحی از ابزارهای گفتمانی ترغیب نظیر طرح واره های متنی و ژانرها به همراه اهداف اجتماعی-شناختی خاصی که در اجتماع های گفتمانی دنبال می کنند ارائه شد. در پایان، خلاء مدل های بومی ترغیب سازگار با مؤلفه های عاطفی شناختی گروه های فرهنگی جامعه ایرانی و ضرورت پژوهش میدانی در این مورد به محققین آینده گوشزد گردید.