آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

هدف: این پژوهش قصد دارد نشان دهد متون مختلف چگونه در قالب گفتمانِ «بحران مطالعه» در دهه های چهل و پنجاه شمسی، زمینه ای برای گفت وگو درباره خواندن ایجاد کرده و توزیع نیروها پیرامون آن را سامان داده اند. روش : روش این پژوهش تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف است. متون مرتبط با خواندن از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی گردآوری شد (425 متن). در مرحله نخست، هر متن پس از تمام خوانی، در یک یا چند گفتمان کدگذاری شد. از میان آن ها متن هایی ذیلِ کد «گفتمان بحران مطالعه»، جدا شده و طی دو مرحله بعد کدگذاری شدند. در مرحله دوم، بر اساس چهارچوب تحلیل گفتمان فرکلاف، هر پاره متن در یک یا چند عنصر گفتمانی (محور) قرار گرفت (433 پاره متن). در مرحله سوم، مفاهیم مشابهی که در یک محور گنجانده شده بودند، دسته بندی و نام گذاری شدند. کدگذاری تا جایی پیش رفت که برای توصیف تمام مؤلفه های گفتمانی منتخب، داده کافی گردآوری شد و پژوهشگر توانست به رابطه ای منطقی میان داده ها دست پیدا کند. یافته ها: گفتمان بحران مطالعه از مشروطه آغاز می شود و در دهه های چهل و پنجاه شمسی به اوج می رسد. سخن گویان اصلی آن ناشران هستند و با تکیه بر آمار میزان نشر و میزان مطالعه، وضعیت خواندن را بحرانی نشان می دهند و تلاش می کنند بازار کتاب را رونق بخشند. در این گفتمان، خواننده بیش از هرچیز با صفت خریدار بازنمایی می شود و عمل خواندن و خریدن هم سان تلقی می شود. کتاب در معنای خواندنی های علمی معطوف به عمل، خواندنی های تاریخی و ادبیات کلاسیک به کار می رود. این گفتمان دو نوع نهاد را توجیه می کند: نهادهای سلبی، برای کنترل ورود کتاب بد به بازار و نهادهای ایجابی، مسئول پشتیبانی از تولید کتاب های خوب در بازار. سامان گفتمان به گونه ای است که هم سود ناشران تضمین شود و هم از الگوی توسعه پهلوی حمایت شود. این گفتمان محل تفاهم دولت و ناشران است و هرچیز که برهم زننده این تفاهم باشد نوعی اخلال در نظم تلقی می شود که با عناوین مختلف و با تکیه بر مکانیسم های مختلف طرد می شود. اصالت/ارزش: این پژوهش با بررسی نحوه سخن گفتن درباره خواندن، نحوه سامان دادن نیروهای مختلف پیرامون آن را نشان می دهد و از این منظر می تواند در سیاست گذاری خواندن و فعالیت های ترویجی مفید باشد.

تبلیغات