در سال های اخیر، استفاده از اصطلاح و سازه «فراتشخیص» چه در حوزه آسیب شناسی و چه در حوزه درمان های روان شناختی مورد توجه بوده است. مدل ها و درمان های فراتشخیصی در نقطه مقابل درمان های مبتنی بر پروتکل های تک تشخیصی به وجود آمدند. فراتشخیص در حوزه آسیب شناسی، به معنی پرداختن به سازوکارهای زیربنایی مشترک در طیفی از اختلال های هم ابتلا و در حوزه درمان، به معنی داشتن پروتکل های درمانی است که صرفاً بر اساس تشخیص های اختصاصی مداخله نمی کنند و این سازوکارهای زیربنایی مشترک را در درمان مدنظر قرار می دهند. هدف از مقاله حاضر، تبیین معانی مختلف سازه فراتشخیصی و ارائه مختصری از دو مدل و درمان مطرح در این حوزه، یعنی درمان پروتکل واحد و درمان تنظیم هیجان است. در انتها با توجه به چالش های مربوط به هم ابتلایی اختلال های روانپزشکی و سهولت اشاعه و درمان در وضعیت فراتشخیصی، به مزایا و معایب این دیدگاه پرداخته می شود.